در آستانه بیست و دومین سالگرد بزرگداشت امام خمینی (ره) انجمن حوزه علمیه تبیان ویژه نامه ای را برگرفته از تاپیکهای زده شده سایر انجمن ها
و به صورت تخصصی در این تاپیک جهت حفظ شعائر الله از متن زندگی آن بزرگوار تا رحلت جانسوز ایشان می آورد
مدیر انجمن حوزه علمیه
تماس بامن:
forum:www.mahdiyavar.mihanbb.com
e-mail:ya_lasaratelhosain@yahoo.com
کل آیتم ها 164
امـام بـر ايـن نـظـر اسـت كـه جنگهاى پيامبران و نبردهاى رسول اكـرم(ص)، بيـش تر، براى از بين بردن بازدارنده هاى نشر توحيد در جهان انجام گرفته است: (... انـبيـا كـه جنگ مى كردند با مخالفين توحيد، مقصدشان اين نـبـوده كـه جـنـگ بـكـنند و طرف را از بين ببرند... آنها مانع بـودنـد... رسول اكرم(ص) مقصدشان اين نبود كه مشركين مكه را از بين ببرند و يا مشركين جزيره العرب را از بين ببرند، مقصد اين بـود كـه ديـن اسـلام را منتشر كنند و حكومت حكومت قرآن باشد... آنها چون مانع بودند... منتهى به جنگ مى شد و معارضه.)38 3 . جهاد ابتدايى: در ديد امام، جهاد ابتدايى ويژه روزگار حضور مـعـصوم است، هدف از آن گسترش توحيد و يكتاپرستى است. امام شرح مـى دهـد: اين بخش از جهاد نيز به انگيزه جهانگشايى و رسيدن به مـال و مـنال انجام نمى گيرد، بلكه رزمندگان براى هدفهاى برتر، از جـان و مـال و آسـايـش خـود مى گذرند. جهاد مبارزه با شرك و چـپـاول است.39 دفاع از حقوق انسانى انسانها، به هدف آزاد كردن انـديـشـه هـا از بـنـد خـرافات و چيرگى خدايگان گوناگون. پيام مـسـلـمانان صدر اسلام به ملتهاى ديگر اين بود: ما آمده ايم شما را از بـنـدگـى و بـردگى خدايان و اربابان گوناگون نجات دهيم و بندگى خداوند يكتا را به شما هديه كنيم.
4. دفاع از ستمديدگان: از ديگر انگيزه هاى جهاد است. مبارزه با كـسـان كه انسانها و جامعه هاى بشرى را به بند مى كشند و منابع اقـتـصـادى و انـسـانى آنان را به يغما مى برند و... جهاد براى گـسـترش عدالت اجتماعى، پس از شعار توحيد، مهم ترين برنامه هاى پيـامبران است. رسولان خدا براى نبرد با فرعونيان و قارونيان و سـتمكاران، توده ها را بسيج كردند و با نبردهاى خونين طاغوتهاى روزگار خود را برانداختند و مستضعفان را به حكومت نشاندند: (تـمـام انبيا، از صدر بشر و بشريت براى اين بوده است كه جامعه را اصـلاح كـنـند و فرد را فداى جامعه مى كردند... خداى تبارك و تـعـالـى مـى فـرمـايد كه انبيا را ما فرستاديم، بينات به آنها داديـم، آيات به آنها داديم، ميزان برايشان... فرستاديم (ليقوم الـنـاس بـالـقـسـط)40 غايت اين است كه مردم قيام به قسط بكنند عـدالـت اجـتماعى در بين مردم باشد... دنبالش هم مى فرمايد: (و انـزلـنـا الـحـديد) تناسب اين چيست؟ تناسب اين است كه با حديد بـايـد اينها انجام بگيرد. با بينات، با ميزان و با حديد. (فيه باس شديد.)41
مـبـارزه بـا سـتـمـگـريها، مهم ترين انگيزه امام در مبارزه با اسـتـكـبـار جهانى بود. امام امت براى يارى ستمديدگان فلسطين و لـبـنـانـى و دفـاع از عزت مسلمانان به يارى آنان شتافت و اعلام كـرد: دفـاع از مـسـتـضعفان مرز نمى شناسد و اگر در هر گوشه از جـهـان سـتمديده اى از ما فرياد خواهى كند وظيفه داريم در صورت تـوان او را يـارى كـنيـم. اين اصل مهمى بود كه امام بر سر آن حـاضـر بـه سازش نبود. امام، در برابر كسانى كه خواهان سازش با غـرب بـودنـد و شـعار مبارزه و مذاكره با امريكا سر مى دادند و نيـز در بـرابـر آن دسـته كه سازش مصلحت جويانه را پيشنهاد مى كـردنـد و مـى گـفتند سرسختى نشان دادن ما را منزوى مى كند، به شـدت ايـستاد و هرگونه سازش و باج دهى به امريكا را رد كرد42 و بـر آن بـود كـه ملت ما فشارهاى اقتصادى را به جان خريده و ذلت سـازش بـا امريكا را نپذيرفته و شرايط تحميلى غرب، چون شركت در صلح خاورميانه و شناسايى اسرائيل را نمى پذيرد. تـجـربـه هـاى بـعـدى نشان داد: راه امام درست بوده و خنده هاى دروغيـن غـرب بـراى فـريب ما انجام مى گرفته و تا غرب كم ترين روزنـه اى بـراى قدرت نمايى و فشار بر مسلمانان پيدا كرده است، كينه هاى درونى را به نمايش گذاشته است. امام، در پاسخ كسانى كه به امام پيشنهاد مى كردند با دشمن بعثى سـازش كـرده و بـراى جـلـوگيرى از خسارت بيش تر، به خواسته هاى نامشروع صدام و هم پيمانهاى او تن دهد، مى گويد:
(... آنـهـا كـه به ما اشكال مى كنند كه چرا سازش نمى كنيد، با ايـن قـدرتهاى فاسد، آنها از باب اين كه همه چيزرا با چشم مادى مـلاحـظـه مـى كـنند... آنها نمى دانند كه انبيا خدا چه رويه اى داشـتـنـد بـا ظـالـم، چه طور بر خورد مى كردند، يا مى دانند و خـودشـان را بـه كـورى و كـرى مـى زنـنـد. سازش با ظالم، ظلم بر مـظـلـوميـن است. سازش با ابرقدرتها ظلم به بشر است... انبياى عـظـام، تا آن جا كه توانستند جديت كردند كه ظلم را از اين بشر بـزدايـنـد، بـه مـوعظه، به نصيحت، به امر به معروف، به نهى از مـنـكر، به (انزلنا الحديد و فيه باس شديد)، (آخر الدواء الكى) آخر دوا اين است كه داغش كنند. شمشير آخر دواست.)43 5. مـبـارزه بـا بـاغيان (گردنكشان): آنان كه عليه نظام مشروع اسـلامـى برخاسته اند، آنان كه قصد سست كردن و يا براندازى نظام را دارنـد، آنـان كه بلوا مى آفريند، رعب و وحشت ايجاد مى كند، امـنيـت عـمـومـى را بـه خطر مى اندازند و در جامعه مفسده، مى انـگيزند، به بازگشت از شر انگيزى فراخوانده شوند و در صورت پا فـشـارى، بـه مـبارزه با آنان برخاست، تا مرز درماندگى و از هم پـاشيـدن تـشكل و هسته مركزى آنان پيش رفت. درباره اين افراد، اسـلام شـديـدتـريـن دسـتورهاى جزايى را به حسب موارد و شرايط و چگونگى فساد، صادركرده است:
(انـما جزاء الذين يحاربون الله و رسوله و يسعون فى الارض فسادا ان يـقتلوا او يصلبوا او تقطع ايديهم و ارجلهم من خلاف او ينفوا من الارض ذلك لهم خزى فى الدنيا و لهم فى الاخره عذاب عظيم.)44 جزاى كسانى كه با خدا و پيامبرش جنگ مى كنند و در زمين به فساد مـى كـوشـنـد، آن است كه كشته شوند، يا بردار گردند يا دستها و پـاهـايـشـان يكى از چپ و يكى از راست بريده شود، يا از سرزمين خـود تـبـعيد شوند، اينها رسواييشان در اين جهان است و در آخرت نيز، به عذابى بزرگ گرفتار آيند. به نظر امام، حاكم اسلامى برابر گونه جرم و جنايت و گونه ستيز و گـردنـكـشـى، يـكى از مجازاتهاى چهارگانه را اجرا مى كند و اگر مـحـاربـى كـه دستش به خونى نيالوده و اموالى را از ميان نبرده بـاشـد، اگـر پيش از آن كه به او دست يابند خود را تسليم كند و از كار زشت خود پشيمان گردد بخشوده مى شود.45 مـسـلـمـانان وظيفه دارند گردنكشان و مفسدان را به صلح و آرامش فراخوانند و اگر به كار خود ادامه دادند با آنان بجنگند.46 عـلـى(ع) كـسانى كه در بصره عليه نظام اسلامى به ستيز برخاسته و مـنطقه را به آشوب كشيده بودند، دعوت به صلح و سازش كرد. بارها بـه آنان پيغام داد پس از اتمام حجت، با آنان جنگيد و آتش فتنه را خاموش كرد.
هـجـوم هـمـه جانبه گروهكهاى ستيزه گر عليه نظام اسلامى در آغاز انـقـلاب و نيز هجوم رژيم بعث عراق به سرزمين ايران، نمونه بارز فساد و محاربه با خداوند و پيامبر بود. در بامداد انقلاب و هنوز كـه چـنـد روزى از شـكـست شاه سپرى نشده بود، خواسته هاى سياسى گـروهكها از انقلاب اسلامى آغاز شد و كشور از همه سو، مورد تهاجم گـروهـكـهاى غيرقانونى قرار گرفت. حزب دموكرات، كموله، رزگارى، پيـكـار و فـدائيان و... با حمله مسلحانه به تصرف پادگانها و مـراكز دولتى كردستان دست زدند47 و چنين آشوبهايى در ديگر نقاط ايـران، چـون: خـرمـشـهـر و گنبد، براى تجزيه ايران اسلامى شعله كـشيـد. گـروهـهاى ستيزه جو و محارب و باغى بر حكومت اسلامى در كـردسـتـان، بـه دستور آمريكا، در پى آن بودند كه اسلام را براى هـميـشـه از كـردسـتـان برانند و اين خطه از ميهن اسلامى را به پـايـگـاهـى بـراى اربابان غربى و شرقى خود بدل سازند. فرزندان اسـلام، از هر سو براى پاسدارى از عقيده، سرزمين و مرزهاى اسلام، روانـه مـرزهاى غربى شدند و با خون سرخ خود كه بر پهنه دشتها و كـوهـستانهاى غرب كشور به زمين ريختند، توطئه گروهكها را ناكام گـذاردنـد و بـه همراه پيشمرگان مسلمان كرد و دلاوران خدا جو آن ديار، پرچـم قـرآن را بـر بـلـنـدترين قله هاى اين منطقه از ميهن اسلامى برافراشتند. در ايـن ميان قدرتهاى خارجى و گروهكهاى وابسته و آنان كه عقبه مـحـاربـان را پـاس مـى داشـته و از شكست عوامل محارب ناخوشنود بـودند، دفاع جانانه و شورانگيز و حماسى فرزندان اسلام را و شور و نـشـور و حـمـاسه اى كه امام در بين امت غيور برانگيخته بود، خـشونت ناميدند و از گوساله هاى سامرى خود صداهايى درآوردند به قـصد فريب مردم و به خواب كردن آنان، كه شكر خدا نقش بر آب شد.
آنـان در تـبـليغات خود عليه حركت، رستاخيز، شور، نشور، غيرت، مـردانـگـى، واژه خـشـونت را به كار مى بردند، تا به پندار خام خـود، جـلـوى حـركـت قهرمانانه مردم ايران را بگيرند و آنچه را اربابان مى خواهند، انجام دهند. در همان روز كه دولت موقت در مهر ماه 58 اعلان داشت: پنجاه و دو نـفـر از پـاسـداران مـظلومانه در سردشت به دست مهاجمان به قتل رسيـده و از سرنوشت شمارى ديگر از پاسداران خبرى در دست نيست، جبهه ملى، در نامه اى سرگشاده نوشت: (... چه كسى مسئول خون جوانان برومند ميهن ماست كه در قسمتى از بيـابـانـهـا و كـوهستانهاى كشور به دست برادران ديگر به زمين ريـخـتـه مـى شـود، آيا عنوان شهادت و شهيد و بر پاداشتن مراسم عـظيـم (تـشييع جنازه و سوگوارى مى تواند اثرات زيان باراين برادركشى را از ميان ببرد.)48
كـدام بـرادركـشـى؟ آيـا آنان كه عليه نظام اسلامى، عليه تماميت ارضـى، بـراى خشنودى آمريكا و ديگر قدرتها، دست به اسلحه بردند و بـا تـمـام توان تلاش مى كردند، كردستان را از ايران عزيز جدا سـازنـد و آن را به پادگانى براى آمريكاييان دربياورند، به نظر اين جبهه برادر بودند؟ آيا اينان كه دست خود را به خون سربازان فداكار ارتش و نيروهاى مـومـن و بـاوفـاى ارتش، سپاه و نيروهاى مردمى كه در پادگانهاى مـرزى بـه نـگـهـبـانـى از مرزهاى ايران اسلامى، استوار ايستاده بـودنـد، آلـودنـد، بـرادرنـد؟ قاسملو كه هيچ گاه در كنار مردم ايـران نبود و از كردى تنها سبقه نژادى را داشت، از كدام پستان مـام ميـهـن شير نوشيده بود كه او را در كنار چمران و كاوه و بروجردى و كاظمى و ... برادر بخوانيم؟ ايـنـان و هـمپيالگيهاى اينان، خون ريزيها، خون آشاميها، شكنجه هـا، تـجـاوزهـا و يـغماگريهاى گروهكهاى آمريكايى تجزيه طلب را نـاديـده مـى انـگـاشـتند و حركت آنان را حرمت آزاديخواهانه مى نـاميـدنـد، ولـى دفاع مردانه جوانان شريف و مردان غيور را از سرزمين اسلامى، خشونت! زهى بى شرمى.
اما امام، بارها گروهكهاى محارب و هواداران آنان را اندرز داد، آنـان را آزاد گـذاشـت تـا خـواسـته هاى خود را در جامعه منتشر كـنـند، براى بيان اهداف خود به مناظره بنشينند، هياتهاى صلح و مذاكره و حسن نيت به كردستان فرستاد، با فرستادگان و نمايندگان احـزاب بـه گفت وگو نشست، بارها كسانى را كه ناآگاهانه آلت دست عـوامـل بيگانه شده و عليه نظام اسلامى دست به آشوب مسلحانه زده بـودنـد بخشيد و فرمانده سپاه پاسداران در آن روزهاى آتش و خون كه هر روز ملت در تشييع جنازه شهيدى شركت مى كرد، اعلام كرد: به جز سران جنايتكار حزب دموكرات كه دستشان به خون صدها مسلمان بـى گـنـاه آلـوده اسـت ديـگـر اعـضـاى اين حزب مشمول عفو حضرت امامند.50
آيـا ايـن امـام و ايـن ياران و اين مردم خشونت طلب هستند؟ كجا چـنين رهبرى مى توان سراغ داد كه با محارب، با جنگ طلب، با خون ريـز، با قاتل عزيزترين عزيزها، چنين صبورانه و ترازمند برخورد كند؟ در سـال 1360 كه گروه بى شمارى از امامان جمعه و بزرگان اسلام و انقلاب، به تيرهاى زهرآگين سازمان منافقين به خون خود غلطيدند و مـردم مسلمان به خروش آمده در انتظارمجازات جنايتكاران دست گير شـده بـودنـد، امام بر توسن سركش انتقام، كه چه بسا بسيار مورد پـسـنـد مردم باشد و او را بيش از پيش مطرح كند، سوار نمى شود، آرام، مـهـربانانه مى گويد: ما در پى انتقام جويى نيستيم و هدف از زندان اصلاح مجرمان است! امام به مسوولان زندانها اعلام مى كند: زندانيانى كه قابل اصلاح و بـازگشت از بيراهه اند، ببخشند و اسباب آزادى آنان را از زندان فراهم سازند: (... مـن امـروز مى خواهم تاكيد كنم در اين امر كه راجع به اين مـحـبـوسين (البته به استثناى آنهايى كه ما به حسب امر خدا نمى تـوانيـم عـفو كنيم) باز تاكيد مى كنم كه زودتر اين قضيه تمام شـود و آقـاى مـوسـوى به هر جا به همه شهرستانها سفارش كنند كه زودتـر ايـن كار را انجام بدهند و رسيدگى زودتر شود، تا ان شاء الـلـه براى عيد جديد، يك عده چشمگيرى از اينها كه مى شود آنها را عـفـو كـرد، حـالا گـنـاه دارنـد، يـك گناهى است كه قابل عفو اسـت.... انـحـرافى است كه قابل عفو است، تهيه كنند و براى عيد جـديـد كه مى آيد بفرستند تا ان شاء الله،