• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن صندلی داغ > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
صندلی داغ (بازدید: 15920)
شنبه 4/12/1386 - 12:10 -0 تشکر 31406
صندلی داغ "ملک الشعرا" جانشین برتر انجمن‌های تخصصی در سال86 (جانشین انجمن دانش و فن‌آوری)

سلام بر اهل صلح دوستی انسانیت

با توجه به قانون نانوشته نیوتن که هر کی خربزه بخوره بازم می‌تونه بخوره ولی در انتها پای لرزشم می‌شینه دوست خوبمون کاربر "ملک الشعرا" با توجه به اولویت‌ها به روی صندلی نشست.

سایر دوستان عزیز می‌تونن با در نظر گرفتن سند معرف انجمن صندلی داغ و اهداف انجمن سوالاتشون رو از ایشون بپرسن.

و آما، در راستای هدف اصلی انجمن مبنی بر شناخت بیشتر خود بر حسب سوالات دوستان، از خانم ملک‌الشعرا می‌خوایم که در انتهای کار، گزارش کاری از صندلی داغ خودشون در اختیارمون بذارن. این خیلی مهمه و لطفاً حتما اجراش کنید.

مجددا از همگیه دوستان خواهشمندم که قبل از زدن هر پست حتما سند معرف رو مطالعه بفرمایند تا خدای ناکرده بعدا شرمنده کسی نشیم، پیشاپیش و پساپس از همکاری همگیتون سپاس‌گزارم، باتشکر.

مراقب خودتون باشید

چیزهایی نصیب ما میشود که آن‌ها را باور داریم

MCLAREN SUPER CARS

مسئول انجمن صندلی داغ

چیزهایی نصیب ما می‌شود که آن‌ها را باور داریم.

ای کاش یاد بگیریم، که زیر بارهای خمشی و پیچشی زندگی نقطه تسلیم را بالا بگیریم و مقاومت شکست را حداکثر کنیم تا چرخ‌دنده‌های زندگیمان از لهیدگی و تداخل در امان باشد.

عمر دست خداست، پراید فقط وسیلس 

 

پنج شنبه 9/12/1386 - 15:19 - 0 تشکر 31968

سلام,

در جواب شقایق صحرایی عزیز؛

- بزرگترین سوال ذهنت که اکثر اوقات بهش فکر می کنی چی هست؟

مگه ذهنی هم وجود داره!!

چرا اینقدر زود محبت های خدا رو فراموش می كنم. باز با پررویی تمام موقع مشكلات میام و درخواست یاری دارم!

- چه چیز در زندگی راضیت می کنه و دوست داری از مجموعه ی تلاش های روزانه ات به چه نتیجه ای برسی؟

خوشحال بودن و خوشحال كردن دیگران من رو خیلی راضی می كنه.

دوست دارم آخر شب وقتی به عقب بر می گردم و كارهای اون روزم رو مرور میكنم حداقل یك كار مثبت انجام داده باشم.

- چه دورانی از زندگی بشر بیشتر مورد توجهت هست؟

خیلی سوال كلی پرسیدین. . .شما زندگی بشر رو به چه بخش هایی مگه تقسیم كردین؟

- نظرت در مورد گذشتگان و نسل های قبل از ما چی هست؟ چه تصوری از ایشان داری و فکر می کنی ماها خوشبت تریم یا آدم های قبل و قبل تر و قبل ترتر و خیلی قبل تر تر از ما؟

خب مسلمه كه هرچه به جلو میریم نسل ها پیشرفت دارند و نسبت به نسل قبل خودشون از اطلاعات و امكانات بیشتری برخوردارند اما همیشه هم این پیشرفت باعث بهتر بودن زندگی نشده.

خوشبخت بودن به خود شخص برمیگرده نه به دورانی كه توش زندگی میكنه.این خود فرده كه بر اساس موقعیت زمانی و مكانی خودش و با ساده ترین امكانات خوشبختی رو رقم میزنه.

- در چه زمینه هایی بیشتر مطالعه می کنی و چرا؟

مطالعه!! من!! می گم می خوایی ازش بگذریم.

واقعیتش من اصلا اهل مطالعه نیستم . بیشتر علاقه به فعالیت علمی دارم تا بخوام بشینم یك كتاب بخونم.اونجوری هم یك چیزی یاد گرفتم هم به معلوماتم اضافه شده.

- نویسنده ی محبوبت کی هست؟

چرا دروغ بگم...من كتابی كه به دلم بشینه می خونم و زیاد به نویسنده اش توجهی ندارم.

- آیا کسی را توی دنیا می شناسی که شبیه خودت باشه؟

حتی دوقلو ها هم شبیه هم نیستند خواهر.

- اگه ملک الشعرا ... نه! ... خانم فرشته سادات سجادی را بخواهیم از ورای واژه ها بشناسیم و مثلا توی گوگل سرچش کنیم، « کلید واژه های وجود » او چی هست؟

بین این همه صندلی داغی كه خوندم واقعا سوال شما برام خیلی جذاب و تك بود. واقعا من رو به فكر فرو برد.اینكه چرا تاحالا نشستم تا خودم رو بشناسم و همه اش به فكر شناخت دیگران بودم تا خودم!

شاید؛ شاداب، تنبل، پرانرژی، یك دوست خوب، یك خواهر خوب . . .واقعا متاسفم كه هیچ واژه ی دیگه ای یادم نمیاد.

 

« معجزه خبر نمی کند، با احتیاط ناامید شوید ! »

 

پنج شنبه 9/12/1386 - 15:26 - 0 تشکر 31969

سلام؛

در جواب ندای آسمانی من؛

1_ از نظرتون وابستگی بهتره یا دلبستگی؟ یا هیچ کدوم؟ لطفا دلیلتون رو هم بگید.

بین این 2تا به نظرم دلبستگی خیلی خیلی بهتره.چون آدم وابسته در نهایت، هیچ ارده ای از خودش نداره و با حذف وابستگی نمی تونه از خودش حركتی نشون بده اما فرد دلبسته اگر دلبستگیش رو از دست بده باز با یاد اون فرد یا چیزی كه بهش دل بسته، میتونه خودش رو سرپا نگه داره حتی اگر دست نیافتنی ویا دور باشه.

2_به چه فردی میشه گفت مهربون؟؟

كسی كه بدی های هر كسی رو در كنار خوبیهاش تحمل كنه و صبور باشه.

3_چه طور میشه بین مهربونی و ترحم فرق گذاشت؟؟

مهربونی یعنی اینكه هیچ تفاوتی در رفتارمون با كسی قائل نشیم و نخواییم چیزی رو به رُخِش بكشیم. ولی ترحم یعنی اینكه ناخودآگاه با مهربونیمون باعث می شیم به فرد یادآور بشیم كه تو این مشكل رو داری.

مثال میزنم؛ در برخورد با یك فرد نابینا وقتی داره عادی مسیرش رو میره اگر ما بریم و كمكش كنیم این یك ترحم حساب میشه چرا كه هنوز نیاز به كمك پیدانكرده و این ماییم كه دلمون براش سوخته می خواییم لطفی كرده باشیم اما نمی دونیم كه داریم با این كارمون بهش می فهمونیم كه تو با ما فرق داری و نمی تونی خودت به تنهایی راه بری. . .نمی دونم تونستم خوب بیان كنم یا نه؟

البته اینم بگم كه دل رحم بودن با ترحم كلی فرق داره.

4_ چه نوع کارای بیشتر به دلتون میشینه!! ( در کلیه ی امور )

كارایی كه خودم انجام بدم؟یا دیگران؟

خودم به شخصه سرگرم بودن رو دوست دارم و از خونه نشستم بیزارم

5_ چقدر احساس میکنید که دل رحم هستید؟

خیلی. . . چون گاهی اوقات برای گیاهی كه تو خونه دارم و داره برگ هاش خشك میشه از ته دل واقعا نارحت می شم و تو روحیه ام حسابی تاثیر میذاره.

6_ آیا احساسات درست نقطه ی مقابل قرص و محکم بودنه!

قرص و محكم بودن؟ منظورتون جدی بودنه یعنی احساساتش رو بروز نده؟

7_ شده تا حالا تو کاری از خودتون ضعف نشون بدید؟ مثلا؟علتشو میدونید؟

ضعف؟. . . بستگی داره ضعف رو چی معنی كنید؟

بله خیلی وقت ها شده كاری رو قبول كرده باشم و تا حدی جلوببرمش اما بعد متجه می شم اطلاعاتم در حدی نبوده كه در این كار نیازه و اون رو یك ضعف بدونم.

اما از طرفی می تونم نقطه ی مثبتی به حساب بیارمش و از همین ضعف استفاده كنم و بابالابردن اطلاعاتم در اون زمینه، هم تو كارم موفق بشم و هم به اطلاعاتم اضافه كنم.

علتش شاید این باشه كه سعی نكردم كاری رو قبول كنم كه در حد توانم هست و همیشه بالاتر از اون حد خودم رو خواستم.

8_ رابطه ی بین ضعیف بودن و ترس از نظر شما چیه؟

هیچ وقت ترس نشانه ی ضعیف بودن نبوده. ممكنه یك خاطره و یا حادثه باعث شده آدم از چیزی بترسه.

اما این به این معنا نیست كه آدم ضعیف نباید بترسه.

9_ به چه چیزی میگن ترسناک!؟

به چیزی كه چشمات رو خیره كنه. . .رنگت رو سفید كنه. . . به لرزه بیافتی. . . و نتونی هیچ حركتی از خودت نشون بدی.

اما بنظرم هیچ چیز ترسناكی وجود نداره این ما هستیم كه اجسام یا افراد رو ترسناك می كنیم.

10_آیا فقط باید از چیزایی که ترسناکن ترسید!! چرا این جوری فکر میکنید؟ خیلی چیزا با ظاهری زیبا ولی در باطن واقعا خطرناکن!! مثل خیلی گیاه های سمی!! حالا باید چه کرد؟؟ از همه چیز ترسید یا ...؟ ملاک تشخیص چیه!

هر چیزی كه ظاهری ترسناك داره الزاما ترسناك نیست. . .به قول شما خیلی چیزها با ظاهری زیبا ولی در باطن ترسناك هستند هم ،وجود داره.

باید سعی كرد ملاك رو ظاهر قرار نداد.هرچند كه ما عادت كردیم اون چیزی رو كه میبینیم حجت قرار بدیم و بعد به باطن می پردازیم.

11_از نظر شما مرگ تو کدوم دسته قرار میگیره!!

الف) اون چیزایی که ترسناکن ولی ترسناک به نظر نمیرسن

ب) ترسناک به نظر میرسه ولی در اصل این جور نیست

یا چیز دیگه ای!!؟؟ یه توضیح کوچولو راجع به نظرتون بگید...

ترسناك نیست ولی یك جور ترس رو در دل آدم به وجود میاره اما این ترس راهی میشه برای بهتر عبور كردن ما از این دنیا و رسیدن به مقصد.اگر خواستید دلیلش رو بعدا میگم.

12_ قشنگ ترین لحظه پس از مرگ چیه؟؟

روشنایی.پرواز.آرامش

13_ ترسناک ترین لحظه پس از مرگ!؟

تاریكی.ترس.هجوم حیوانات زیر خاك

14_تلخ ترین لحظه پس از مرگ؟

خجالت در اون دنیا و فراموشی و پاك شدن از یاد دیگران در این دنیا.

15_ به نظرتون زندگی با همین شرایط ترسناک تره یا مرگ؟

زندگی.چون اونه كه برای ما مرگ بدون ترس یا همراه ترس رو رقم می زنه.

یو ها ها هاااااااااااااااااااا....

یه کم استراحت کنید... چقدر جمله ، چقدر جمله با کلمه ی ترس!!

اتفاقا من عاشق ترس و هیجانم و اصلا نترسیدم.

16_ دوست داشتید همیشه بچه(کودک) باقی میموندین!؟

دوست داشتم با این كه بزرگ می شم روح بچگی همیشه باهام باشه.چون زمان دست من نیست اما فكر و روحم دست خودمه.

بچگی یه عالمی داره كه هیچ وقت نمیشه فراموشش كرد.

بی توجهی به همه چیز. . .ساده فكر كردن. . .بی خبر بودم از خیلی چیزها(چون آدم هرچی بیشتر می دونه براش بدتره). . . بازیگوش بودن و خیلی چیزهای دیگه.

17_ چه دوره ی سنی رو از همه بیشتر دوست داشتید و دارید؟چرا؟

دوران دبیرستان و البته فقط اول دبیرستان.چون هنوز اونطور كه باید عاقل نشده بودم و زمان برای شیطنت داشتم.

18_ وقتی کوچمولو بودین چه جوری ابراز احساسات میکردید؟؟ الآن چی؟

خب مسلمه كه در كوچیكی وقتی یكی وشگونم می گرفت جیغ و داد می كردم و به همه می گفتم كه اون من رو زده و شایدم خیلی بزرگش می كردم. . . ویا وقتی خوشحال می شدم بالا و پایین می پریدم.

اما الان. . .وقتی از دست كسی ناراحت می شم خیلی بروز نمیدم. حتی خودش هم متوجه نمیشه چقدر حرفش من رو از درون خُرد كرده و در درونم میریزم و نهایت وقتی خیلی ناراحت بشم بروز میدم و وقتی هم خیلی خوشحال بشم لبخندی از ته دل می زنم و فرد مقابلم رو در آغوش می كشم.

اَ. . .چه تفاوتی!! یعنی واقعا من بزرگ شدم. . . !

19_کدوم یک از والدینتون تو شخصیت شما تاثیر بیشتری گذاشتن؟

هردو به یك نسبت.

شخصیت آدم ها تركیبی از محبت و دلرحمی و جذبه و قدرت هستش و زمانی شخصیت آدم ها كامل میشه كه هردو ی این ها در تربیت نقش داشته باشند.

20_یه جمله ی قشنگ برامون بنویسید...

ای بابا من كه جمله ی قشنگ بلد نیستم اما سعیم رو می كنم.

مینویسم به یاد روزهای خوشی كه ابرها نیز،

به پاس محبت هایت لبخند میزنند

و به نام سالهایی كه از دورن كاغذ خاطره ها، قشنگ ترین لحظه‌ی با تو‌بودن، نقش میزند. . .

راستش من خیلی خیلی سوال دارم... ولی فعلا این 20 تا باشه... به عنوان هیزم... من برم بازم هیزم جم کنم ... زیاد که شد میام ... همچنان منتظر سوالات " ندای آسمانی من " باشید

وای خدا جون بازم هیزم. . . همین 20تا حسابی فكرم رو مشغول كرده بود . . .باشه من كه از خدامه به سوالاتون جواب بدم اگر بتونم اسمش رو بذارم جواب.

من منتظرم.ببینیم دیگه چه سوالاتی می خوایین بپرسین.

 

« معجزه خبر نمی کند، با احتیاط ناامید شوید ! »

 

پنج شنبه 9/12/1386 - 15:30 - 0 تشکر 31970

سلام؛

در جواب mjtrhz عزیز

__از طرفی خوشحالم چون 67 گرفتم اونم از جانشین انجمن دانش و فناوری، این خیلی خیلی خوبه.

ای بابا تورو خدا اینجوری نگید. . .یواش یواش داره باورم میشه كه آدم مهمی هستما!!

بابا منم یكی مثل خود شما. . .لطف دارین.

__اگه منظورتون به انجمن خودتونه باید بگم که بعضی مطالب رو میخونم اما چون چیز زیادی بار علمی ندارم کمتر چیز میز مینویسم، البته قصد فعالیت بیشتر تو انجمنتون رو دارم...و البته این رو هم بگم که قصد دارم یه خورده از فعالیتم کم کنم...

این حرفا چیه خودتون رو دست كم نگیرین. . .خیلی هم بار علمی دارین.از طرفی اصلا نیت تشكیل این چنین انجمن ها همینه كه دیگران با مطالب آشنا بشن و سطح علمیشون بالا بره.اگه بخوایین عقب نشینی كنین كه نمیشه!

خیلی خوشحال میشم مطالب خوبتون رو در انجمن دانش و فناوری ببینم.

امیدوارم منظورتون از كم فعالیتی در انجمن ما نباشه!

__ Trhz مخفف فامیلمه که دوست دارم حدس بزنین چیه؟

اجازه بدین یك كم فكر كنم...

اگر ناراحت نمی شین اجازه بدین رو ی سوالاتون یك كمی فكر كنم بعد جواب بدم. . .آخه الان با دیدن سوالاتون مخم هنگ كرده!

شایدم اصلا سوالاتون نیاز به فكر نداشته باشه ولی الان واقعا فكرم قفل كرده...

تا بعد.

 

« معجزه خبر نمی کند، با احتیاط ناامید شوید ! »

 

پنج شنبه 9/12/1386 - 15:32 - 0 تشکر 31971

سلام؛

بالاخره تونستم برسم به دوستان.خداییش به یك تعطیلی نیاز داشتم تا بتونم به سوالات جواب بدم.

منتظر سوالات شما هستم.

آخه دیدم بعضی از شما خوبان فكر میكنین كه می تونین سوالاتی بپرسین كه دیگران نمی تونن جواب بدن منم می خوام ببینم چه سوالاتی بلدین!

 

« معجزه خبر نمی کند، با احتیاط ناامید شوید ! »

 

جمعه 10/12/1386 - 0:4 - 0 تشکر 32012

سلام

وقت بخیر خانم  سجادی... روی صندلی خوش میگذره؟؟؟

** بابا منم یكی مثل خود شما. . .لطف دارین.**

خواهش میکنم، لطف از شماست... پپیشنهاد میکنم که آرزو نکنین که یکی مثل من باشید...

** نیت تشكیل این چنین انجمن ها همینه كه دیگران با مطالب آشنا بشن و سطح علمیشون بالا بره.**

خوب من هم که گفتم، میخونمشون اما چیزی نمینیسم، چون همونچیزهایی که از خود انجمن یاد گرفتم تحویل خودشون بدم؟!! نمیشه که... اینکه گفتم قراره فعالیتم رو کم کنم کلی گفتم و میخوام بند و بساطم رو از کل انجمن ها جمع کنم و یه گوشه بریزم...

اسم من ارزش فکر کردن نداره، هرچی میخواین بنویسین، مثل همون کاری که آبی بیکران کرد، میتونه طنز باشه و یا هرچیز دیگه ای که دوست دارین، هرچی به فکرتون میرسه...

در مورد سوالهای دیگه هم همینطوره. من به میلاد هم گفتم، حتما نمیخواد استدلال علمی توش باشه و یا تائیدیه بین المللی گرفته باشه و اینجور چیزها. اینها رو نوشتم تا اولین چیزی رو که به فکرتون رسید بنویسید، میتونه منشا علمی داشته باشه و هم میتونه طنز باشه و یا هرچیز دیگه، هرچی خواستید بنویسید اصلا مهم نیست، من جوابم رو از همون چیزی که بنویسید میگیرم و برام کافیه... در ضمن من ناراحت نمیشم، چون توی وجودم ناراحتی رو نسرشتند (مگر درمواردی خاص که اگه نشم مورد داره)، خواستید به من فحش و ناسزا هم بگید اما چوبکاریم نکنین و از دستم هم ناراحت نشین چون هیچ وقت مقصودم ناراحتی کسی نبوده و نیست (اگه شدید مستقیما به خودم بگید)...

خواستم فقط یه سری توضیحات درباره خودم و سوالهام بدم تا وقتتون رو سر چرت و پرتهای من بیخودی هدر ندین و فعلا سوال خاصی ندارم...

یاحق

مجتبی

در نگاه آنانکه پرواز را نمی فهمند،                                                                        
هرچه اوج بگیری، کوچکتر می شوی...                                         
جمعه 10/12/1386 - 11:6 - 0 تشکر 32045

سلام بر اهل صلح دوستی انسانیت

با تشکر از خانم ملک الشعرا که خودشون رو رسوندن به دوستان خب بریم سراغ سوالات، اهم چیزه ینی اول جواب سوالتون رو بدم بعدش:

"برترین كاربر انجمن ها.آدمی فعال و عاشق ماشین مكلارن.

نمره:80

سوال: تا حالا پشت ماشین مكلارن نشستید؟"

ممنونم از لطفتون و آما پاسخ سوالتون این که ای بابا چرا دست میذارید روی دلم آخه چرا منو یاد غمم میندازم هق هق نه تا حالا ننشستم البته از پشت کامپیوتر زیاد نشستما و همچنین تو توهمات که یه عالمه پشتش نشستم ولی در دنیای واقعی نه تا حالا افتخار نشستن پشتش نصیبم نشده البته اگه بشینم دیگه پا شدنی در کار نیست دعا کنید یه روزی همچین اتفاقی برام بیوفته، واااااااو ینی میشه آیا؟!؟!؟!

یه چند تا هم سوال بپرسم حیفه همین جوری بدون دما رو صندلی بشینید:

1) چی شد که عضو تبیان شدین؟ و از چه طریقی باهاش آشنا شدین؟

2) اولین جایی که در تبیان فعالیت کردین کدوم بخشش بود؟

3) چی شد که جانشین انجمن دانش و فناوری شدین؟

4) به نظرتون مسئول انجمن بودن آیا تفاوتی می‌ذاره در تغییر رفتار فرد با سایر کاربران؟

5) به جز انجمن دانش و فناوری مورد علاقه ترین انجمن از نظر شما کدوم ها هستن؟

6) به نظرتون مدیریت در محیط حقیقی سخت تر هستش یا در محیط مجازی؟

7) تا حالا شده کاربری از نحوه مدیریتیتون انتقاد کنه (مثلا با زدن یه تاپیک یا پست) اون وقت شما با پاک کردن مسئله به همه چیز خاتمه بدین؟

8) شما به عنوان یکی از ارکان مدیریتی چه روشی رو برای مدیریت بهتر میدونید؟ ودلایل انتخابش چیه؟

9) شما به عنوان یکی از قدیمی‌های انجمن و سایت تبیان، سایت تبیان رو از ابتدا(اون موقعی که حضور پیدا کردین تو سایت) تا امروز چگونه ارزیابی می‌کنید؟ (میتونید با جزییات بگید مثلا برای هر بخش معیاری در نظر بگیرید)

10) چی شما رو تا حالا وفادار به انجمن‌های تخصصی نگه داشته؟

بقیه سوالات رو هم ایشالله در فرصتی دیگه می‌پرسم، پیشاپیش ممنونم از پاسخ هاتون.

مراقب خودتون باشید

چیزهایی نصیب ما می‌شود که آن‌ها را باور داریم.

ای کاش یاد بگیریم، که زیر بارهای خمشی و پیچشی زندگی نقطه تسلیم را بالا بگیریم و مقاومت شکست را حداکثر کنیم تا چرخ‌دنده‌های زندگیمان از لهیدگی و تداخل در امان باشد.

عمر دست خداست، پراید فقط وسیلس 

 

جمعه 10/12/1386 - 14:5 - 0 تشکر 32070


هوالمعشوق
دلخوش عشق شما نیستم ای اهل زمین به خدا معشوقه من بالایی است
*********************************************************************
سلام

ای بابا لطف دارین. . .حسابی خجالت زده ام كردین

خجالت نکش...سرتو بالا بگیر...حقیقت همینه دیگه...باید باهاش کنار بیای...به قول گیگیلی :مجبوری...میفهمی؟؟؟مجبوررررر

كدوم عكس؟! من این هارو تكذیب می كنم. . .اصلا اشتباه گرفتین.

حالا واقعا كدوم عكس؟!

هیچ گونه تکذیبی وارد نیست...بابا همون عکسا که خودتون گذاشتید...عکسهای نمایشگاه...یکیشون خیلی جالب بود
لبخند همراه با چشمان براق و نگاه به صفحه مانیتور...یعنی چی میتونست باشه اونجا اون موقع شب؟؟؟

اِ اِ. . . حافظه ی من ضعیفه!! تازه كجاشو دیدی. . .اوووم راستی اسمت كاربریت چی بـــــود؟

ببین میخوای رمز بذار...یلدای عشق...ملک الشعرا...هر دو در الف و ش و ل مشترکن...میشه شال رمزت...حالا باید از شال برسی به یلدای عشق...باقیش دیگه با خودت...!!

یادم نمیاد كدوم حرف!؟

نمیتونم در ملا عام بگم...هه هه...ببین یک کلمشو میگم خودت بگیر دیگه..."قد"

منم شاید برهمین اساسه كه اهمیت میدم

من هم خودت هم خانواده خوبت رو تحسین میکنم.


اما اگر یك كم رسمی تر باشه باید منم جدی تر باشم دیگه

آخه این جذبه فقط همون لحظه اول بود!!

كدوم خانوم؟!
ای بابا اینجور كه شما می گین هركی ندونه فكر میكنه ما اونجا نشسته بودیم و آمار مردم رو می گرفتیما!!

وااای همون خانومی که کنار من بودن...
شفاف سازی: خانم ملک الشعرای عزیز به هیچ وجه به هیچ وجه امار کسی را نگرفت فقط در یک مورد خاص اصرار داشتن که بدونن اون خانم از کاربران هستن یا نه...که اگر هستن آشنا بشن...حالا منم خجالتیییییی روم نمیشد...هه هه ..ولی میدونستم که ایشون کاربر نیستن...اما بالاخره ندای آسمانی من پرسید و اطلاعات را هر چند کم به ملک الشعرا انتقال داد و ایشون نفسی از سر راحتی کشیده و ماجرا به خیر و خوشی تمام شد.

اِ اِ. . . گوشت رو بیار . . .بیا جلوتر. . .از كی تاحالا بهمن 31 روز شده گلم!!
اوهوم اوهوم...هاااا؟؟؟ همون...منظورم همون بود...!!!

(من هیچ وقت این ماه ها و اینکه خونه کدوم ور میشه شمالی و کدوم ور جنوبی رو یاد نگرفتم)
.
جواباتون خیلی قشنگ بود به سوالای جدیم...مرسی...در مورد اشک مخصوصا...تا به حال از این زاویه بهش نگاه نکرده بودم چه طرز فکر جالبی...
(راستی من یواشکی میام خونتون از رو دیوار تا بتونم ببینم)

1- در مورد رشتتون توضیح میدید؟؟؟
دوستش دارید؟؟؟
2- درس خوندنتون مفیده یا نه؟؟؟ هدفتون از درس خوندن چیه؟؟
3-چادری بودید یا چادری شدید؟؟؟
خودتون انتخاب کردید یا خانوادتون؟؟؟
در مورد چادر کلا برام توضیح بدید نظرتون رو...
4- بزرگ ترین مصیبت
5-فرض کن میخوای از نظر معنوی برسی به قله...چه چیزایی لازمه؟؟؟چی کار باید کرد؟؟؟
6-همراه همیشگیت تو زندگی کیه؟؟؟تو هم متقابلا براش همراه بودی؟؟؟
7-موتور خانوم گل رو میخوای چیکار؟؟؟
8-نظرت در مورد روابط نتی...مثلا من و ندای آسمانی من...
این دوستی ها چقدر میتونه عمیق باشه...فرقی با دوستی های حقیقی داره؟؟؟
9-اهل سیاست هم هستید؟؟چقدر؟؟
10- تو زندگی دنبال چیزی میگردید؟؟گمشده ای دارید؟؟؟
11-شک کردم یه لحظه: شما منو یادتونه؟!؟!؟!؟! هه هه

بسه فعلا...
ببخشید طولانی شد
خسته نباشید

**یا علی از تو مدد**

بگذار سرنوشت هر راهي که ميخواهد برود،راه ه من جداست
بگذار اين ابرها تا ميتوانند ببارند.... چتر من خداست
 

----------------------------------------------------------------
مسئول انجمن خانواده و صندلي داغ
 
جمعه 10/12/1386 - 23:30 - 0 تشکر 32121

با سلام!

ملك الشعرا: یكی از فعالان ادبی انجمن ها

چه جالب! من نمی دونستم یه شاه شوریده سران دیگه هم توی انجمن ها هست. چی؟ منظورتون خودم بودم؟

اگر از بحث فعال بودن بگذریم در مورد ادبی بودن، من فقط چندتا دزدی ادبی (البته غیر عمدی) رو توی کارنامه ام یادم میاد! در کل از لطفی که نسبت به من داشتید ممنون.

ملك الشعرا: رشته ی اصلی تون هم ادبیات هستش؟

نه. هم متأسفانه و هم خوشبختانه!

متأسفانه به این دلیل که به ادبیات خیلی علاقه دارم (گرچه مطالعه ام کمه) و همچنین معتقدم که ادبیات یک ملت بهترین نماینده ی فرهنگ اون ملته. ضمنا ادبیات ما واقعا پر از درس و نکات آموزنده است.

و اما چرا خوشبختانه؟ چونکه برخلاف اون چیزی که باید، در کشور ما اهمیت کمی به ادبیات میدن ( حتی این موضوع رو تا حدودی میشه به کل شاخه های رشته ی علوم انسانی تعمیم داد.) و خوب با این وضعیت کار پیدا کردن با مدرک ادبیات چندان راحت نخواهد بود. ضمن اینکه من خودم کارهای عملیاتی رو بیشتر می پسندم.

و اینک سوالات:

1) معنی این بیت چیه:
«به نام خداوند جان و خرد
کزین برتر اندیشه برنگذرد»

2) از حدیث «المؤمن مرآة المؤمن» از پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم چه برداشتی دارید؟

3) مفلس حقیقی کیست؟

4) بندگی چیست؟

5) نشان فقر چیست؟

6) نشان توکل چیست؟

7) درویشی چیست؟

8) غریب کیست؟

9) چیست این سقف بلند ساده ی بسیار نقش؟

10) مذهب اگر عاشقی است سنت عشاق چیست؟

11) دانی کدام دولت در وصف می نیاید؟

12) گر مخیّر بکنندت به قیامت که: چه خواهی؟

13) تحقیقات علمی یعنی چه؟

14) فلسفه یعنی چه؟

15) ماتریال دیالکتیک یعنی چه؟

16) تنها پستانداری که نمی تونه جست بزنه کدومه؟

17) مردم چک اسلواکی(سابق) از کجا به گرد بودن زمین پی بردند؟

18) چه وقت یه سرباز می تونه بدون اجازه از پادگان خارج بشه؟

19) موقع صبحانه خوردن بهتره که کره رو به نون بمالیم یا نون رو به کره؟چرا؟

20) موقع صبحانه خوردن بهتره که کره رو به این طرف نون بمالیم یا طرف دیگه ی نون؟چرا؟
21) چگونه یک اثر هنری بی نظیر بسازیم؟
22) چطوری می شود که این طوری می شود؟

23) چه احساسی به شما دست خواهد داد اگر: به دنبال جواب یک سوال تا بالای کوه اورست صعود کنید و اونجا به جای یک پیر دانا یه دیوونه به نام شاه شوریده سران ببینید؟

24) هواپیمایی در ارتفاع کم رو تصور کنید که روی یک خیابان در حال پروازه. خلبان یکدفعه تصور می کنه که به جای یه خیابون، سه خیابون می بینه و در این لحظه دو خیابون توی هم ادغام و ناپدید میشن. اما در واقع خلبان تنها روی یه خیابون یا پیچ بزرگ پرواز می کرده. با توجه به توضیحات فوق کدام گزینه صحیح است؟

الف- گزینه ی د صحیح است.

ب- گزینه ی الف صحیح است.

ج- گزینه ی الف و ب صحیح هستند.

د- هیچکدام.

25) معنی ابیات زیر که همگی از ملک الشعرا بهار هستند رو بنویسید.(البته ملک الشعراهای دیگه ای هم بوده اند ولی ملک الشعرا بهار هم شناخته شده تر بود و هم در دسترس تر.)

چهره به زر کشیده‌ام، بهر تو زر خریده‌ام

خواجه! به هیچ‌کس مده بنده‌ی زر خریده را

هرکسی کام دلی آورده در کویت به دست

ما هم آخر در غمت خاکی به سر خواهیم کرد

شام تاریک غمش را گر سحر کردم چه سود؟

کز پس آن نوبت روز سیاهم می‌رسد

گرم زنی چون قلم، بند بند، این سر من

ز بندگیت جدا یک قلم نخواهد شد

فریاد که گنجینه ‌طرازان معانی

گنجینه نهادند به ماران، همه رفتند

به قابوس و به صابی از رعونت

خط و شعر و ترسل می‌فرستم

دمنده کشتی کلگای زیبا

به دریا چون موتور بر روی هامون

فعلا خداحافظ!

شاه شوریده سران خوان من بی سامان را
زانکه  در  کم خردی  از همه عالم بیشم
«حافظ»
جمعه 10/12/1386 - 23:43 - 0 تشکر 32123

**به نام حضرت دوست**

سلام سلام سلااااااااااام

دوست خوبم، خانم سجادی عزیز. برای اینکه زود زود جواب سوالای ما رو می‏دین، به رسم خود شیرینیانی قطعه شعری از شاعری که دوست می‏دارید تقدیمتون می‏کنم. باشد که باعث شادی شما گردد. و انرژی بخش مسیر پر از سوال صندلیتان شود!

به امید آن روز....

***

زندگی رسم خوشایندی است.

زندگی بال و پری دارد با وسعت مرگ،

پرشی دارد اندازه ی عشق.

زندگی چیزی نیست که لب طاقچه ی عادت از یاد من و تو برود.

زندگی جذبه ی دستی است که می‏چیند.

زندگی نوبر انجیر سیاه، در دهان گس تابستان است.

زندگی، بُعد درخت است به چشم حشره.

زندگی تجربه ی شب‏پره در تاریکی است.

زندگی حس غریبی است که یک مرغ مهاجر دارد.

زندگی سوت قطاری است که در خواب پلی می‏پیچد.

زندگی دیدن یک باغچه از شیشه ی مسدود هواپیماست.

خبر رفتن موشک به فضا، لمس تنهایی " ماه" ، فکر بوییدن گل در کره ای دیگر.

زندگی شستن یک بشقاب است.

...

***

در ضمن از همین جا شما رو به پاسخگویی به ادامه ی سوالاتم دعوت می‏کنم... هیزم آمادست!! یو ها هاهاها

ادامه در پست بعدی.....

ندای آسمانی من

در راه عشق مرحله قرب و بعد نیست

میبینمت عیان و دعا می‏فرستمت.

جمعه 10/12/1386 - 23:43 - 0 تشکر 32124

**به نام حضرت دوست**

و اما هیزم ها....

1_چه چیزایی یه تلنگر خوشگل به وجدانتون میزنه!!

2_ وضعیت بیداری وجدانتون چه جوریه؟؟ یعنی یه وجدان آگاه و بیدار دارید یا نه یه وجدان سر به هوا؟؟

3_اصلا وجدان چی هست؟

4_غیرت چی هست؟؟ در اخلاق یک خانوم تا چه حد باید وجود داشته باشه؟ در شما چقدر هست؟

5_چه جوری میشه بین وجدان و غیرت رابطه برقرار کرد؟ آیا اصلا رابطه ای دارند؟

6_دروغ چی هست؟ نسبت بهش چه حسی دارید؟ یه توضیح کلی بدید!

7_اگه فردا صبح بیدار شید و تصمیم بگیرید که کارهاتون رو انجام بدید... ولی در اون روز همه ی افرادی که باهاشون سر و کار دارید بهتون دروغ بگن!! اصن کل دنیا بر مبنای دروغ بشه چه کار می‏کنید؟؟ چجوری تحمل می‏کنید؟ چجوری می‏شه این معضل رو حل کرد؟!

8_شده یکی از عزیزترین ها تون بهتون دروغ بگه؟؟ وقتی فهمیدید چه برخوردی داشتید؟؟

9_تا کجا می‏تونید خونسردی خودتون رو حفظ کنید؟؟

10_اگه از کوره در برید کجا میرید؟

ادامه در پست بعدی......

ندای آسمانی من

در راه عشق مرحله قرب و بعد نیست

میبینمت عیان و دعا می‏فرستمت.

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.