• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن صندلی داغ > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
صندلی داغ (بازدید: 7011)
شنبه 4/12/1386 - 12:3 -0 تشکر 31405
نقد داغ "yalda_eshgh" عزیز

سلام بر اهل صلح دوستی انسانیت

در راستای اهداف انجمن صندلی داغ و با توجه به صندلی داغ خانم "yalda_eshgh" نقد داغ ایشون رو با امید به خدا شروع می‌کنیم.

دوستان و همراهان گرامی می‌تونن بعد از مطالعه صندلی داغ یلدا خانم، نکات و نظرات و پیشنهادهایی که به نظرشون جای بحث و بررسی داره رو، در اینجا مطرح کنن تا ایشالله در موردشون بحث بشه و به نکات مثبت و قشنگی برسیم.

اهالیه‌ی محترم انجمن صندلی داغ این فرصتی برای بهبود نقاط ضعف و ارتقاء نقاط قوت هستش و میشه نکات قشنگی رو از این میزگرد بدست آورد، امیدوارم با حضور سبزتون مثل همیشه شاهد این اتفاق قشنگ باشیم، با تشکر.

 صندلی داغ "yalda_eshgh"...

مراقب خودتون باشید

چیزهایی نصیب ما میشود که آن‌ها را باور داریم

MCLAREN SUPER CARS

مسئول انجمن صندلی داغ

چیزهایی نصیب ما می‌شود که آن‌ها را باور داریم.

ای کاش یاد بگیریم، که زیر بارهای خمشی و پیچشی زندگی نقطه تسلیم را بالا بگیریم و مقاومت شکست را حداکثر کنیم تا چرخ‌دنده‌های زندگیمان از لهیدگی و تداخل در امان باشد.

عمر دست خداست، پراید فقط وسیلس 

 

جمعه 10/12/1386 - 11:7 - 0 تشکر 32046

سلام بر اهل صلح دوستی انسانیت

به به عجب تاپیک قشنگی شده واقعا باید به این همه درک بالا از سوی هر دو طرف تبریک گفت، واقعا ممنون که این همه زیبا و خوشگل اومدین و بحث کردین من خودم به شخصه خیلی چیزای قشنگی از این سخنان یاد گرفتم چون بعضا من هم مشکلاتی داشتم و چون راه حلی براش پیدا نکرده بودم همین جوری ولش کرده بودم ولی تو این تاپیک واقعا برای خودم من خیلی نکات روشن شد و من از همیگیتون ممنونم.

تمام حرفا رو که دوستان عرض کردن و دیگه فکر نمی‌کنم چیزی مونده باشه فقط باید به این نکته اشاره کنم که اگه صداقت یلدا خانم نبود و یه جورایی موقع جواب دادن به سوالات در صندلی داغ تفره می‌رفتن ما الآن به یه همچین نقد‌های شیرین و مثبت نمی‌رسیدیم و این یکی از نقاط قوت و مثبت یلدا خانم هستش و من واقعا به این دید باز وقشنگشون تبریک می‌گم.

مراقب خودتون باشید

چیزهایی نصیب ما می‌شود که آن‌ها را باور داریم.

ای کاش یاد بگیریم، که زیر بارهای خمشی و پیچشی زندگی نقطه تسلیم را بالا بگیریم و مقاومت شکست را حداکثر کنیم تا چرخ‌دنده‌های زندگیمان از لهیدگی و تداخل در امان باشد.

عمر دست خداست، پراید فقط وسیلس 

 

جمعه 10/12/1386 - 12:31 - 0 تشکر 32051

هوالمعشوق
دلخوش عشق شما نیستم ای اهل زمین به خدا معشوقه من بالایی است
************************************************************************
سلام

جناب نظری عزیز ممنون که این بحث رو جدی گرفتید

اما ما یه نفر مهربون تر از مادر هم تو زندگی داریم که اگه حضورش رو حس کنیم،جای خالی همه رو برای همیشه برامون پر میکنه

ببینید این کار جز از یه عاشق بر نمیاد
خوب نتیجه ای که میگیرم اینه که باید خدا رو خیلی بیشتر از اینا تو زندگیم وارد کنم
قبلا هم خیلی جاها به این نتیجه رسیدم...فکر میکنم برای عملی شدن اینکار باید رسید به همون قله...
جاییکه دیگه هیچ کس و هیچ چیز رو نمیبینی و مهم ترین خداست...و بزرگ ترین ترس ترس از دست دادن خدا

دو نوع روش برخورد کاملاً متفاوت،به نظزتون کدوم قشنگتره؟! مصیبت رو باور کردن و دانسته شکیبایی کردن یا ...؟!!

خب قطعا شکیبایی ولی خب سخته...واقعا سخته...و واقعا فکر میکنم تنها راهش همونیه که شما گفتید

پس برای اینکه شکیباتر باشیم باید تقوای بیشتری داشته باشیم

چه جالب چون منم از حرفای شما همین رو استنباط کردم...

همیشه یادمون باشه،تا خدا رو داریم،همه چیز داریم!!!

به همین راحتی ها نمیشه...باید عاشق شد...عاشقش شد...
کسى که مصیبت‏هاى کوچک را بزرگ شمارد خدا او را به مصیبت‏هاى بزرگ مبتلا خواهد کرد.
وااای...اگه کلام امام نبود واقعا باور نمیکردم...من خیلی اینکارو میکنم ایشالله که به مصیبت های بزرگتر مبتلا نشم...
وای ممنون آقای نظری بابت ثبت این حکمت

اینکه اون یه ساعت رو با نگرانی و ناراحتی سپری کنی یا با دید خوشبینانه،حداقل اون یه ساعت از عمرت رو یه استفاده مفید ازش بکنی؟!!!

میگم اگه بخوام حرف بزنم خب میگم دومی ...ولی باید دید تو عمل چی کار میکنم؟؟؟
ایشالله که نوع نگاهم به مسائل تغییر کنه...

مثلاً شما از ابراز عقیده ترس ندارین،بلکه از تصور اینکه ممکنه با این ابراز عقیده مورد قضاوت دیگران قرار بگیرین،وحشت دارین!

وااااااای...دقیقا همینه دیگه...من میترسم که بگم که اشتباه باشه که طرفم ناجور فکر کنه و...اون پیشرفتی هم که گفتید در همین حده که من جاهایی که حس کنم به طرف صحبتم اعتماد دارم عقیدمو بیان میکنم چون قبلا حتی اینکارو نمیکردم...

خوب بهش فکر کنین!

خب راه حل این هم فکر میکنم این باشه که سعی کنم قسمت مثبت ذهنم رو فعال تر کنم...یا بهتر بگم فعال کنم...
که اینکار با همون دفترچه انرژیم داره انجام میشه...یعنی ایشالله که بشه...یعنی باید بشه!!

طوری که اکثر تاپیکها و مطالب شما بیشترین بازدیدها رو دارن.

خب از این لطف دوستان نسبت به من هست...کم آوردم!!حرف حساب جواب نداره...فکر میکنم دلیلش این باشه که این خلق کردن ها ناخواسته است...واقعا بهش فکر نکردم همینجوری جرقه ای تو ذهنم زده شده و...شاید اگر گفتم نمیتونم خلق کنم به خاطر این باشه که وقتی میگم فلان کارو بکنم دیگه نمیتونم و میشه همون قضیه کلیشه و...

بگذار سرنوشت هر راهي که ميخواهد برود،راه ه من جداست
بگذار اين ابرها تا ميتوانند ببارند.... چتر من خداست
 

----------------------------------------------------------------
مسئول انجمن خانواده و صندلي داغ
 
جمعه 10/12/1386 - 12:34 - 0 تشکر 32052

اگه می خواد،پس ناخواسته چی معنی می تونه داشته باشه؟!

نه ببینید یعنی میخواد منتها مثلا با همه وجود نمیخواد...یعنی خودش درواقع به خاطر همون تلقینات و ...جلوی پای خودش سنگ میندازه و ساز مخالف میزنه...

مطمئن باش با تمام وجودت نخواستی و خودت رو باور نکردی.

هه هه چه جالب...فکر کنم شما منو از خودم بیشتر میشناسید...چون تا به حال من هر چی گفتم شما دلیلش را بعدش گفتید و درست هم بوده

اما مثلاً برای نویسندگی شما باید اول مطالعه زیادتری داشته باشین و اصول داستان نویسی رو یاد بگیرین
نه من منظورم از نویسندگی داستان اونجوری نبود بیشتر شبیه نمایشنامه و مکالمه و ...نمیدونم این جوری بود

اما گاهی شما فقط به نکات منفی اونا توجه می کنین

دیدید گفتم...حرفهای قبلش رو که میخوندم همین اومد تو ذهنم دقیقا

بعد این ذهنیت منفی رو سعی میکنین به خودتون اثبات کنین.

هزار و یک دلیل برای اینکه ثابت کنم اشتباه نکرده
ولی یه چیز دیگه هم هست...آدمها متاسفانه خیلی راحت از هم تعریف میکنن...
واسه همین من هم مثل همه آدمها از تعریف لذت میبرم اما همون لحظه برام تموم میشه اما چون هر کسی به خودش اجازه نمیده عیب کس دیگه رو بهش یادآوری کنه پس مطمئن میشم که حتما یه چیزی بوده که گفته حتما مطمئنه که میگه و...

اینم یکی از اون موارد زود قضاوت کردنه!

هه هه درست میگید کلی خجالت کشیدم...اما واقعا من قضاوت بد تعبیر کردم...

در مرحله بعد فکر کن آیا روش و لحن بیانت باعث این تلقی شده؟،خب اگه درست بود و چند نفر مطمئن دیگه هم تأیید کردن،لحن بیانت رو اصلاح کن


خب میگم چون قبلا هم این اتفاق افتاده من همون موقع متوجه شدم که تقصیر لحن من بوده...اما چون هیچ وقت برام مثالی و مصداقی نیاوردید نه شما نه دوست عزیز دیگه خانوم گلریز هنوز متوجه نشدم چجوری و سر چی و ...اینطور برداشت کردید

دوست دارم دفعه بعد که اینجا میاین،بگین دفتر رو تهیه کردم.

متسفانه هنوز وقت نکردم...ضمن اینکه من خیلی فراموشکارم

دقت کنین،شباهت عجیبی بین اونهاست
قبلا بهش فکر کرده بودم...برادر هم همینطوره...!!

باورتون میشه خیلی از مسائلی که اینجا مطرح میشه،قبلاً خودم تجربه کردم
برای همین حرفاتون برام جالبه...چون حس میشه کرد که فقط حرف نیست بلکه تجربه است...برای همین قبول کردنش خیلی آسونه...
یادمه اینو توی تاپیک نهج البلاغه خودتون به زیبایی بهش اشاره کردین
اون حرف رو از جناب میکرو یاد گرفتم...

آقای نظری واقعا ممنونم ازتون...اینکه وقت میذارید با حوصله مینویسید...جدی گرفتید این بحث رو..واقعا نمیدونم چجور ازتون تشکر کنم...ایشالله با رفع این مشکلات خودش خود به خود جبران خواهد شد...!!و یه تشکر ویژه بابت حکمت ها که هم قابل فهم تر میکنه صحبت هاتون رو و هم باور حرفاتون و ایمان آوردن بهشون اسون تر خواهد شد
موفق باشید
متشکرم

**یا علی از تو مدد**

بگذار سرنوشت هر راهي که ميخواهد برود،راه ه من جداست
بگذار اين ابرها تا ميتوانند ببارند.... چتر من خداست
 

----------------------------------------------------------------
مسئول انجمن خانواده و صندلي داغ
 
جمعه 10/12/1386 - 13:18 - 0 تشکر 32058

هوالمعشوق
دلخوش عشق شما نیستم ای اهل زمین به خدا
معشوقه من بالایی است.
********************************************************************
سلام

خب من چقدر خوشبختم واقعا...
ممنون دکی اینکالج عزیز از اینکه منو از نکات زیباتون بی نصیب نذاشتید
من هم خدمت شما و سایر دوستان تسلیت میگم
(تو صندلی داغم گفته بودم شما هیچ وقت لحنتون عوض نمیشه ولی مثکه اشتباه میکردم...)

یه اتفاق جالب افتاد...بین خوندن نقد جناب دکی با جواب دادن من یه وقفه ای افتاد...این جمله:
به این موارد رسیدم که فکر میکنم تا حدودی منفی باشن و اگه بر طرفش کنن خیلی عالیه!!!

خیلی ذهن منو مشغول کرد اولش فکر کردم نقد از همینجا شروع شد یعنی اینکه ایشون به این مورد رسیدن که من خیلی منفی ام...راستش خیلی جا خوردم گفتم وااای چرا؟؟؟؟باز من چی گفتم که کلهم ایشون فکر کردن من منفیم...بعدش یه خورده که فکر کردم گفتم شاید منظورشون طرز فکرم و همون منفی نگری باشه و در آخر هم به این نتیجه رسیدم که مواردی که ایشون بهش رسیدن منفی هست...هه هه...درسته دیگه؟؟؟
گاهی وقتا از یه حرف خیلی ساده و کوچولو ناراحت میشید ولی بعضی وقتا هم از حرفای فوق العاده افتضاحی که براتون نوشته میشه به سادگی رد میشید!!!

اول ازتون سوال کنم جدی حرف افتضاحی به من زده شده تو انجمن ها؟؟؟؟
میشه اگه میتونید که مسلما نمیتونید بهم بگید چه حرفی؟؟؟لااقل اشاره ای... چون من خیلی اینجوری ذهنم مشغول میشه...
دوم اینکه خب دلیلش اینه که من برای حرف هر کسی ارزش قائل نمیشم...
من یه سری ها رو قبول دارم و یه سری ها رو نه...
یه سری ها رو دوست دارم و یه سری ها رونه...
اینجوری میشه که به حرف کسی اهمیت میدم و به کسی نه...حتی اگه فحش بده
چون گاهی حس میکنم بالاتر از اینیم که با کسی  جر و بحث کنم که ارزششو نداره...چون به هم میریزم
در برابر حرف نامربوط گاهی بی خیال میشم

شاید صحیح نبود به این صراحت بیان میکردم!!! دیگه ببخشید.
ایدا اینطور نیست...صراحت بهترین چیزه!
یلدا خانم شما آدمی هستین که تا کسی نباشه همراهیتون کنه خودتون حاضر نیستید عملی روو انجام بدید. تا کسی در کنار شما نباشه و بهتون نگه چیکار کن و چیکار نکن خودتون اون فعل روو انجام نمیدید!!!
قبلا تو همه موارد این وابستگی رو داشتم....
اما الان خیلی هاشو رفع کردم...شاید به نظر بقیه نیاد اما خودم کاملا دارم حس میکنم
شاید دلیلش این باشه که الان تنهام
شاید دلیلش این باشه که همیشه مهربون ترین ها کنارم بودن...بهترین ها کنارم بودم
و هستن البته...یه تعدادیشون...این یه وابستگی ناخواسته و کمی خواسته ای به وجود اورد
لبته فکر میکنم مقدار بسیار کمی از عدم اعتماد به نفقس رنج میبرید که پیشنهاد میکنم حتماااااااااااااا این مورد روو بر طرف کنید.
پیگیرش هستم
البته بازم معذرت که به این صراحت گفتم.
چرا؟؟؟
انشاءالله که همیشه در این راه مقدس قدم بردارید ولی سعی کنید نه تنها تو دنیای مجازی بلکه تو دنیای واقعی خودتون بیشتر این راه روو دنبال کنید.
قطعا اگر محدود به دنیای مجازی باشه هیچ فایده ای نداره
بارها به خودم ثابت کردم که این فعالیت های من مخصوص و محدود به دنیای مجازی نیست
خب این انگاری حسن شد!!!
خوندم حَسَن!!!
منظورم اینه که مسایل دنیای مجازی روو وقتی ازش رفتید بیرون فراموش کنید.
جناب دکی من به دلیلی اینو با همه وجود حسش کردم...قبلا فکر میکردم دنیای مجازی و حقیقی فرقی ندارن و...روابطش حقیقیه و...اما الان کاملا نظرم عوض شده...دوست عزیزی بهم میگفت کامپیوترو که خاموش کردی دیگه باید فراموش کنی دنیای مجازی رو
در حال حاضر دارم تمرین میکنم
اگه این طور نباشه دچار یه جور سر در گمی خاصی میشید. بعد از مدتی دچار تشویش ذهن میشید. نمیدونید کجا دارید زندگی میکنید...
متاسفانه شدم...تا جاییکه حتی یه مدت تصمیم داشتم کلا بذارم کنار دنیای مجازی رو
ولی خب الان میخوام منطقی ازش استفاده کنم
خدای نکرده حس نکنید دارم نصیحتتون میکنم....
اولا که حرفاتون خیلی خوب و مفید بود...خیلی خوب و روشن حرف زدید
راستش تا حالا اینجوری فکر نکرده بودم
تاثیر گذار بود حرفاتون
دوما من از نصیحت بدم نمیاد...به هیچ وجه
فقط خواستم جسارت کنم و تجربیاتی که داشتم روو براتون بنویسم.
لطف کردید...محبت کردید...چجوری تشکر کنم جسارت چیه؟؟؟ هیچ چیز بالاتر از این نیست که آدمها تجاربشون رو در اختیار هم قرار بدن ...بهترین نوع سخاوت فکر میکنم همین باشه
انشاءالله که از دست بنده ناراحت نشده باشید.
واقعا چرا؟؟؟
باز هم بر میگردم
خوشحالم میکنید

بازم ازتون ممنونم...متشکرم...مثل سایر دوستان نکات خیلی خوبی رو بیان کردید
واقعا حیرونم که چطور جبران کنم...
به هیچ وجه ناراحت شدم اصلا چرا باید ناراحت بشم؟؟؟
موفق باشید

**یا علی از تو مدد**




بگذار سرنوشت هر راهي که ميخواهد برود،راه ه من جداست
بگذار اين ابرها تا ميتوانند ببارند.... چتر من خداست
 

----------------------------------------------------------------
مسئول انجمن خانواده و صندلي داغ
 
جمعه 10/12/1386 - 13:37 - 0 تشکر 32062


هوالمعشوق
دلخوش عشق شما نیستم ای اهل زمین به خدا معشوقه من بالایی است
*********************************************************************
سلام

اول جناب مکلارن ما ازتون ممنونیم که این تایپک رو ایجاد کردید
دوما ممنونیم از دوستان که این بحث رو جدی گرفتند و وقت باارزشون رو گذاشتن برای نقد من...
سوما باید از دوستان باز هم ممنون باشیم که اینقدر خوب نقد میکنند
چهارما از خودم تشکر میکنم که جای نقد زیادی دارم...هه هه
پنجما خواهش میکنم لطف دارید...باشد که اگر صداقتی هست حفظ شود تا جان در بدن دارم ان شاء الله...!!!
علی یار همگیمون
همگی هر روز بهتر از دیروز باشیم
دینگ دینگ

**یا علی از تو مدد**

بگذار سرنوشت هر راهي که ميخواهد برود،راه ه من جداست
بگذار اين ابرها تا ميتوانند ببارند.... چتر من خداست
 

----------------------------------------------------------------
مسئول انجمن خانواده و صندلي داغ
 
شنبه 11/12/1386 - 2:4 - 0 تشکر 32141

به نام عاشق ترین معشوق

سلام دوستای خوب و عزیزم

یلدا خانم بازم ممونم از حسن توجه شما و همچنین لطفی که همیشه نسبت به این حقیر داشتین.کاری که من کردم،فقط انجام وظیفه بود و بس.

پاسخ های زیبای شما رو خوندم و چند نکته به نظرم رسید که بر حسب وظیفه می خوام خدمتتون عرض کنم.

.........................................................................

طوری که اکثر تاپیکها و مطالب شما بیشترین بازدیدها رو دارن.

خب از این لطف دوستان نسبت به من هست...کم آوردم!!حرف حساب جواب نداره...فکر میکنم دلیلش این باشه که این خلق کردن ها ناخواسته است...واقعا بهش فکر نکردم همینجوری جرقه ای تو ذهنم زده شده و...شاید اگر گفتم نمیتونم خلق کنم به خاطر این باشه که وقتی میگم فلان کارو بکنم دیگه نمیتونم و میشه همون قضیه کلیشه و...

.........................................................................

آفرین،به نکته خیلی زیبا و کلیدی ای اشاره کردین.آخه به نظر من خلق کردن یه جور الهامه که از طرف خدا به ما میشه.چون ما به خودی خود نمی تونیم چیزی خلق کنیم.فقط ما با اعمالمون می تونیم خودمون رو لایق دریافت اون الهام بکنیم.

اینو با یه مثال روشن تر می کنم.

ببینید یه شاعر اگه بخواد شعر رو به زور بگه(شعر کوششی)،یا نمی تونه یا اون چیزی که دلش می خواد نمیشه.اما یه وقتایی هست که یه حس غریبی بهش دست میده،انگار یکی دست احساسش رو میگیره و اون حرفای قشنگ رو روی دفتر شعرش می نویسه.

اگه جسارت به ساحت شاعری یا نویسندگی نباشه خود من هم گاهی یه همچین حس و حال غریبی بهم دست میده.اون موقع هست که احساس می کنم این من نیستم که دارم می نویسم یا شعر میگم!!!شدت این حالت اون قدر زیاده که گاهی من مطالبی رو که با دست خودم نوشتم،چندین و چند بار می خونم و انگشت به دهن و حیرون با خودم میگم،واقعاً اینا رو من نوشتم؟!!! اگه من نوشتم،پس چرا خیلی از معنی ها و برداشت هاش رو تازه بعد از نوشتنش متوجه میشم؟!!! پس یه لحظه اونجا فکر ظاهری ما ازمون گرفته میشه و یه چیزی،یه احساس قوی و خالصانه به ما القا میشه.

مسلماً این احساس و این تجربه برای شما هم ایجاد شده که این حرفا رو می زنین. اون جرقه ای که تو ذهنتون زده میشه،در حقیقت همون الهام و احساس قوی هست.

این احساس رو می تونین از روح زنگار زده عزیز هم بپرسین.فکر می کنم پاسخ ایشون هم چیزی غیر از این نیست(اینو بوضوح میشه از لحن و آهنگ شعرا و نوشته های ایشون برداشت کرد)

پس واقعاً درست و زیبا اشاره کردین به اینکه "خلقت ناخواسته است"

چرا که خالق اصلی خداست و ما تنها رساناهایی هستیم که می تونیم با افزایش درجه خلوص خودمون، پیامها و الهام های الهی رو بیشتر و بهتر به زمین منتقل کنیم.

.....

اما باید توجه کنیم که ایجاد لیاقت و زمینه خلقت،به خواست ما و کاملاً آگاهانه ست،که اسم اون تلاش،اراده و همته.

.........................................................................

 ادامه دارد....

شنبه 11/12/1386 - 2:18 - 0 تشکر 32142

........................
دوم اینکه خب دلیلش اینه که من برای حرف هر کسی ارزش قائل نمیشم...
من یه سری ها رو قبول دارم و یه سری ها رو نه...
یه سری ها رو دوست دارم و یه سری ها رونه...
اینجوری میشه که به حرف کسی اهمیت میدم و به کسی نه...حتی اگه فحش بده
چون گاهی حس میکنم بالاتر از اینیم که با کسی  جر و بحث کنم که ارزششو نداره...چون به هم میریزم
در برابر حرف نامربوط گاهی بی خیال میشم

.....................

یلدا خانم،ما حق نداریم از آدما بخاطر خودشون بدمون بیاد یا خوشمون بیاد،بلکه باید به خاطر اعمال و رفتارشون از اونا خوشمون بیاد یا بدمون بیاد. تازه هیچ آدم بدی تا آخر عمرش ممکنه بد نمونه و برعکس؛پس ما نباید برچسب خوب یا بد مطلق به افراد بزنیم،بلکه باید به عمل و رفتار اونها در هر موقعیت زمانی اهمیت بدیم و نگیم فلان فرد خوبه یا بده،بلکه بگیم فلانی این رفتارش خوبه و این رفتارش بده).

(گفتین مثال بیارم برای حرفایی که برداشت ناصحیح میشه ازشون کرد،یکیش همینه! من می دونم که به احتمال خیلی زیاد منظور شما هم از این صحبتتون همینهایی بود که اشاره کردم،اما این موضوع از صحبت شما برداشت نمیشه..البته با کمی دقت و رعایت همون اصل معروف خودتون،مطمئناً جلوی اینجور برداشتها رو از این به بعد می گیرین.)

در ضمن همون طور که مطمئناً می دونین،آدمای غیرمعصوم همه خاکسترین،حالا یا تیره یا روشن...پس بد یا خوب مطلق نداریم،هر چقدر آدمی بد و بدجنس هم باشه بازم میشه یه صفات خوبی رو ازش یاد گرفت و برعکس،هر چقدر آدمی خوب و مطمئن باشه نمیشه و نباید همه حرفاش رو بدون فکر کردن قبول کرد.

حکمت 80:مؤمن و ارزش حکمت

حکمت گمشده مؤمن است، حکمت را فراگیر هر چند از منافقان باشد.

حکمت 79:ارزش حکمت و بى‏لیاقتى منافق

حکمت را هر کجا که باشد، فراگیر، گاهى حکمت در سینه منافق است و بى‏تابى کند تا بیرون آمده و با همدمانش در سینه مؤمن آرام گیرد.

......................

من می گم،ما نباید نسبت به حرف نادون ترین و بدجنس ترین آدمها بی تفاوت باشیم، و همچنین نباید حرف بهترین و عالم ترین افراد رو بدون تفکر بپذیریم(حتی اگه اون فرد علی باشه،چون خود مولا به ما دستور میده که اول به حکمتها فکر کنین و بعد عمل کنین...البته مسلماً اگه ما به حکم عقل،حقانیت علی رو اثبات کردیم،باید هر چی میگه قبول کنیم،اما نه کورکورانه و بدون تفکر و اندیشه...

تاپیک "چرا اسلام" تو انجمن معارف یه نمونه خیلی خوب برای این موضوعه)

................

می دونم که این مطالب رو می دونین،اما می دونم که اینو هم میدونین که همه اینها رو برای یادآوری عرض کردم(بیشتر از شما برای خودم)!

................

اما این حرفتون رو کاملاً قبول دارم که نباید آدم  با هر کسی بحث کنه،چون گاهی اوقات بیهوده هست و به قول خودتون فقط باعث میشه آدم به هم بریزه و البته حرفای نامربوط رو هم همون طور که اشاره کردین،باید بهشون بی توجهی کرد.

باید بگم به لطف خدا و همت خودتون،کم کم اون حساسیت کنترل نشده،داره هدایت میشه و از حساسیت روی چیزای بیخودی و حرفای نامربوط به حساسیت روی شناخت هر چه بهتر خودتون و درنتیجه خدا و عاشق واقعی اون شدن کشیده میشه؛به حساسیت روی مدیریت زمان و حساسیت روی همه اتفاقات و پدیده ها برای شنیدن ندای نازنین خدایی که در همین نزدیکیست

ان شاءالله که هممون این طنین هستی فزای عشق رو با تمام وجود احساس کنیم...

.......................

                                  در پناه دوست مشترکمان موفق باشید

شنبه 11/12/1386 - 9:3 - 0 تشکر 32147

هو المعشوق
دلخوش عشق شما نیستم ای اهل زمین به خدا معشوقه من بالایی است
************************************************************************
سلام

کاری که من کردم،فقط انجام وظیفه بود و بس.

نگید خواهشا
کدوم وظیفه؟؟؟لطف میکنید

اگه جسارت به ساحت شاعری یا نویسندگی نباشه خود من هم گاهی یه همچین حس و حال غریبی بهم دست میده.

واااو چقدر هنرمند داریم تو تبیان
پس مطالبی که تو تاپیک های من گذاشتید از خودتونه؟؟؟؟
اگه اره باید بهتون یه تبریک اساسی بگم
فوق العادن...
هم شما هم جناب روح زنگار زده


یلدا خانم،ما حق نداریم از آدما بخاطر خودشون بدمون بیاد یا خوشمون بیاد....

خب بازم سوء تفاهم شد
من نگفتم از کسی بدم میاد یا خوشم میاد؟؟؟
گفتم؟؟؟نگفتم
پس بذارید اینم روشن کنم:
این یکی دیگه از اخلاقیت من هست که اصولا از هیچ کس بدم نمیاد
دقیقا به همون دلیلی که شما گفتید
مثال هم از همین تبیان براتون بگم
گاهی پیش اومده که شاید خودتون هم دیده باشید حرفایی به من زدن که واقعا ناراحتم کرده
واقعا ناراحت شدم اما کاری که اون لحظه کردم رفتم پیش کسی که اون فرد رو میشناست درد دل کردم گفتم فلانی فلان گفت
و ...اون اشخاص هم که قطعا تجربه دارن و منم قبولشون دارم گفتن که به فلان دلیل شاید فلان گفته یا ...اینجوری دیگه هیچ
کدورتی بین من و اون شخص باقی نموند
در حالیکه اون طرف اصلا نفهمیده باشه که من ناراحت شدم
حالا چرا جوابشو ندادم؟؟؟
چون اولا شاید احساس کردم جواب دادن باعث جر و بحث و کدورت بیشتر میشه
دوما شاید اون طرف رو تو اون زمینه اونقدری قبول نداشتم که بخوام با حرفش ناراحت بشم و...
مثلا مثلا مثلا تو همین انجمن قرآن و عترت یه بار یه کاربر محترمی که فکر میکنم تازه به انجمن ما اومدن یه حرفی زدن که جای دعوای
زیادی داشت!!! اما من جوابشو ندادم چرا؟؟؟چون مطمئن بودم اون آدم منو نمیشناسه و یه چیزی گفته
پس حرف اون فرد برای من مهم نیست
منظور من از حرفام این بود
حالا این مهم نیست یعنی چی؟؟؟ یعنی اینکه به خاطر حرف اون آدم خودمو نمیکشم عذاب نمیدم
هیچ وقت از هیچ حرفی همینجوری نگذشتم...حتی از حرف همون آدم(چون شاید درست گفته باشه اما میدونم چون منو نمیشناخت اشتباه کرده بود)

و دیگه اینکه من یا کسی رو دوست دارم یا ندارم این به این معنی نیست که ازش بدم میاد
دوستش دارم...خب مسلما نباید همه رو دوست داشت
و باز این دوست داشتنه با اون دوست داشتنی که همیشه گفتم همه ادمها رو به عنوان یه هم نوع دوست دارم فرق میکنه

ولی ممنون جناب نظری که یادآوری کردید شاید از همین حرف کسی ناراحت میشد
(چقدر سخته حرف زدن)
بازم ازتون ممنونم

**یا علی از تو مدد**

بگذار سرنوشت هر راهي که ميخواهد برود،راه ه من جداست
بگذار اين ابرها تا ميتوانند ببارند.... چتر من خداست
 

----------------------------------------------------------------
مسئول انجمن خانواده و صندلي داغ
 
يکشنبه 12/12/1386 - 8:56 - 0 تشکر 32291

به نام خدا

سلام

راستش نمی خواستم مطلبی توی این تاپیک ثبت کنم چون از نقد دوستان خیلی لذت می بردم و دوست داشتم که بیشتر خواننده باشم تا نویسنده ولی چون توی مطالب یلدا خانم دیدم که اسم من برده شده گفتم بیام مطلبی بگم و برم

یه موضوعی بود که دوست داشتم بهت بگم یلدا جون و اون اینکه مطالب و حوادثی که برات اتفاق می افته را مدت زمان زیادی در ذهنت نگه می داری خیلی از مطالب را فقط باید شنید و از کنارشون رد شد اگه بخواهی مدت زیادی اونها را توی ذهنت نگه داری باعث می شه که نسبت به مسائل جدید گنجایش کم تری داشته باشی و حساس تر بشی ذهنمنون هر چند وقت یکبار نیاز به خانه تکانی داره حتما این خانه تکانی را انجام بده مطمئن باش راحت تر می شی .

نمونه اش همون موضوعی است که من توی صندلی داغت نوشتم و حتی با وجود اینکه گفتم اشتباه از طرف من بوده هنوز ذهنت درگیر اون هست .

راستش من هم وقتی توی سن تو بودم خیلی از روحیات تو را داشتم به خصوص اینکه خیلی سریع حوادث پیرامون ناراحتم می کرد ولی به مرور زمان و با تلاش خودم تا حدود زیادی رفع شد تو هم مطمئن باش چند سال دیگه به موضوعاتی که قبلا تو را ناراحت می کرده می خندی .

ببخشید که مزاحم شدم

يکشنبه 12/12/1386 - 20:16 - 0 تشکر 32358

هوالمعشوق
دلخوش عشق شما نیستم ای اهل زمین به خدا معشوقه من بالایی است
**************************************************************************
سلام
گلریز عزیز همه حوادث اینجوری نیست
اتفاقاتی که از وقوعشون خیلی ناراحت یا خیلی متعجب و شوکه میشم
راستش بلد نیستم خونه تکونی کنم...نههه یعنی تا یه مدت خیلی طولانی ازش نگذره و اتفاقات بهتری جایگزینش نشه واقعا نمیتونم...شاید چون خیلی حساسم که کسی ازم دلخور نشه یا همون قضاوتی که در موردم میشه و...
در مورد اون مسئله هم خب جزو همون دسته ها بود یعنی خیلی تعجب کردم و تلنگر بزرگی بود بهم
اشتباه از طرف شما بوده اما من باعثش شدم...نوع حرف زدن من و...بعدشم که جناب نظری هم به این نکته اشاره کردن پس
صددرصد یه جای کارم میلنگه که بقیه اینجور برداشت میکنند
حقیقتا خوشحالم کردی گلریز عزیز اینکه قضیه سن و سال و اینا رو مطرح کردی امیدوارم کردی
مطمئن باش چند سال دیگه به موضوعاتی که قبلا تو را ناراحت می کرده می خندی .
مثل همین الان که به اتفاقات و ناراحتی های بیموردم تو 13-14 سالگیم میخندم
خیلی ممنون که اومدی وقتی میگم همه حرفی برای گفتن دارن که به درد آدم بخوره برای همینه
خیلی متشکرم ازت

اینم یه جمله خیلی قشنگ تقدیم به شما و همه دوستای خوبم که تو این نقد شرکت کردند و شرکت خواهند کرد:
آنقدر شکست میخورم که راه شکست دادن را یاد بگیرم
(یا یه چیزی تو همین حدود)
موفق "باشید و باشم و باشند"

**یا علی از تو مدد**

بگذار سرنوشت هر راهي که ميخواهد برود،راه ه من جداست
بگذار اين ابرها تا ميتوانند ببارند.... چتر من خداست
 

----------------------------------------------------------------
مسئول انجمن خانواده و صندلي داغ
 
برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.