تبیان، دستیار زندگی

سلام

میدونید كه انسان جایزالسوتیه و....

خیلی از ما در رفتار هایی كه داشتیم سوتی هایی دادیم كه این سوتی ها باعث خنده دیگران شده وما هم كلی خجالت از بابت این سوتی ها كشیدیم...

این تاپیك خونه ی سوتی های ماست .بیایید سوتی هامون رو اینجا ثیت كنیم..شاید با این كار گل لبخند رو لبای بقیه بنشونیم.اولیش رو من ثبت می كنم:

قرار بود جلسه ای در اداره ما برگزار بشه وقرآن اول جلسه رو هم من بخونم.جلسه بر گزار شد ومنم قرآن خوندم.بعدا كه فیلم جلسه رو نگاه میكردم دیدم یه سوتی عجیب دادم كه خدا رو شكر اون موفع بعلت شلوغی كسی متوجه نشده بود.سوتی این بود:

دیدید كه بعضی از قاری ها در پایان كه قرآن رو می بندند به قرآت بوسه میزنند وبه پیشونی می چسبونند.من قرآن رو بسته بودم بعد

میكروفن رو بوسه ای زده وبه پیشونی چسبونده بودم.

با نام خدا و سلام
سوتیهای بامزه ای
سعی میکنم اگه چیزی یادم اومد بنویسیم(بتایپم)

سلام

یه سوتی بیست از یكی از همكارام براتون نقل می كنم كه مستند مستنده....همكارم نقل می كرد:

یه روز صبح آماده شدم كه سر كار بیام.موقع بیرون اومدن خانمم گفت ..این زباله رو هم ببر بندا ز تو مخزن زباله .یه دستم كیف بود ودست دیگه ام كیسه زباله .زباله رو در مخزن انداختم وكیفم رو روی صندلی عقب گذاشتم وبطرف اداره حركت كردم.

وقتی به پاركینك اداره رسیدم وماشین رو پارك كردم.در عقب رو باز كردم كه كیفم رو بر دارم كه دیدم،ای وای ی ی .........

یه كیسه ی مشكی به جای كیفم داره خودنمایی میكنه..یعنی اینكه من حواس پرت كیفم رو در مخزن زباله انداخته بودم وكیسه زباله رو به جای كیف در اتومبیلم گذاشته بودم.

بسرعت بطرف محل سكونتم بر گشتم وسری به مخزن زباله زدم ..خدارو شكر در این مدت زباله روی كیفم نریخته بودند..كیفم رو برداشتم وبعد از تمیز كردن بطرف اداره رفتم...

سلام

سوتیهای باحالی بود

منكه اصلا سوتی نمیدم...إ این چه سوالیه...فقط هرازگاهی دوستان رو میخندونم:)

والا الان یادم نیست...ولی تاپیك رو دنبال میكنم..چشم یادمم اومد مینویسم

یاعلی

شما اصلا سوتی نمی دی فقط به جای ابدا می نویسی بادا:))

موفق باشید

برزج جان خودکار و مداد هم خوبن هااا

موفق باشید

سلام

دستت درد نكنه..خوب سوتی ای از جاده دوستی گرفتی..منكه حواسم نبود

سلام

خب این جاده دوستی سوتی نده پس كی بده....:))

سلام

دوستان ...كجایییییییییید.....واقعا هیج كدوم از شما تا حالا سوتی ندادید..نترسید..بگید دیگه...قول میدیم تو دلمون بخندیم

می دونید كه خیلی از سوتی ها نتیجه ندانستنه.سالها پیش كه ما جوونتر بودیم موقع تعمیر وسایل خونه دو تا سوتی كوچیك دادم كه براتون نقل می كنم.

1-یه دفعه می خواستم تسمه ی كولر رو عوض كنم .موتور كولر رو كامل باز كرده وپایین آوردم.

2-دفعه دیكه سیفون زیر دستشوئی آب میداد.بنده هم زحمت زیادی كشیدم و كاسه دستشویی رو بازكرده وپایین آوردم تا واشر سیفون رو عوض كنم.این كار من هنوز كه هنوزه نقل مجالس  فامیلیه .هر وقت صحبت از لوله ولوله كشی میشه میگن..فلانی وارده ..بگید انجام بده.

                          "                      پیوسته دلتون شاد ولبتون خندون باد"

مانند ساختن خانه جالب است..

سلام
نمی دونم سوتیه یا نه الان که این خاطره به ذهنم اومد کلی خاطره دیگه رو هم با خودش آورد چون به مدرسه مربوطه
زنگ قرآن بود اول راهنمایی بودم
معلم گفت (ولش کن این سوتی نیست برم سراغ بعدی:))
اول دبیرستان بودم زنگ چی بود خدایا مطالعات اجتماعی فکر کنم
نمی دونم اصلا وال مطالعات داره یا نه ولی این درسی بود که اصلا خوشم نمی اومد و مجبوری بیست می گرفتم چون صحبت معلم تو ذهنم می موند:)
خیلی خسته بودم اصلا نای صحبت کردن نداشتم چشام هم زورکی باز میشد
خم شده بودم روی میز و هر از چندگاهی یه سری تکون می دادم که مثلا دارم گوش میدم
معلم یه جمله ای گفن که منظورش رو نفهمیدم نه تنها من بلکه کل بچه های کلاس متوجه نشدن
من یه سری تکون دادم و گفتم ینی چی (مثل نئشه ها)
خودم هم فهمیدم ولی زدم به اون راه
البته معلم بهش بر خورد و کلی توپید من هم یه ببخشید خشک و خالی و ادامه کلاس با همون رند یه چش باز یکی بسته
البته معلم اون جمله رو توضیح داد
موفق باشید