• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن سياسي > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
سياسي (بازدید: 2942)
پنج شنبه 25/1/1390 - 18:4 -0 تشکر 307764
تحلیلهای سیاسی

بسم الله الرحمن الرحیم

 

انشاء‌الله در این بحث سعی میکنیم نظرات بزرگان رو تحلیل کنیم چون شخصیتهای برجسته مذهبی و علمی نگاه روشن و دقیقی دارند و خیلی مهم که ما کاملا به نظراتشون توجه داشته باشیم و باید نظرات خودمون رو بر پایه این نظرات استوار کنیم

همیشه دلیل شادی کسی باش نه قسمتی از شادی او
و همیشه قسمتی از غم کسی باش نه دلیل غم او
جمعه 21/7/1391 - 21:38 - 0 تشکر 565942

چرا مرگ بر دموکراسی؟ / همۀ منتقدین دموکراسی؛ از سقراط و افلاطون تا جان لاک و علامه طباطبایی

علی عماد ـ گروه اندیشه دینی: کانت: دموکراسی بدترین نوع دیکتاتوری است.


اسوالد اشپنگلر: حقیقت این است که با تعمیم حق رای به عموم افراد، انتخابات معنای اولیه‌ی خود را از دست داده است. [زیرا مردم] گرفتار چنگال قدرت‌های جدید یعنی رهبران احزاب خواهند بود و این رهبران اراده‌ی خود را با بکارگیری همه‌ی دستگاه‌های تبلیغاتی و تلقینات بر مردم تحمیل می‌کنند.


مایکل سندل(استاد دانشگاه هاروارد): در حکومت دموکراسی، مردم امکان حکومت بر خویشتن و سرنوشت خود را از دست می‌دهند.


علامه طباطبایی: دموکراسی بعینه همان دیكتاتورى شاهى است كه در اعصار گذشته وجود داشت. چیزى كه هست، اسمش عوض شده و آن روز استبدادش مى‏گفتند و امروز دموكراسی‌اش مى‏خوانند. بلكه استبداد و ظلمِ دموكراسى بسیار بیشتر است، زیرا...



* * * * * * * * * * * ** * * * * ** * * * * ** * * * * *



یک. این چند خط به بهانه‌ی کشمکش‌های سیاسی و ژورنالیستی‌ای که این روزها بر سر صحبت‌های حجت‌الاسلام پناهیان به عنوان یکی از شناخته‌شده‌ترین خطبا و روحانیون جوان و انقلابی پدید آمده،‌ نوشته شده و هرچند تلاش می‌کنیم گام‌هایمان را به دقت برداریم و از دایره‌ی نگاه علمی و متقن خارج نشویم، قرارمان هم این نیست که این یادداشت وجهه‌ای آکادمیک و دانشگاهی پیدا کند و فقط می‌خواهیم چیزهایی که برخی‌شان را می‌دانیم و برخی را هم ممکن است کمتر شنیده باشیم، مرور کنیم.


دو. قبل از این که چیز دیگری بگوییم بیایید ببینیم درباره‌ی چه می‌خواهیم حرف بزنیم؟ پاسخ روشن است: دموکراسی. شاید کسی بپرسد دموکراسی چیست؟ دکتر محمد معین در فرهنگنامه‌اش می‌گوید: «حکومت مردم بر مردم. حکومتی که در آن دولتمردان از طریق مردم یا نمایندگان مردم انتخاب می‌شوند.» همین‌قدر برای ما کافی است.


سه. از هرکدام ما که بپرسند،‌ چه عالم باشیم و چه عامی، چند جمله‌ای را درباره‌ی این واژه‌ی پرکاربرد و پردامنه‌ی سیاسی خواهیم گفت و از همین الان هم می‌توانیم پیش‌بینی کنیم که بیشتر این جملات هوادارانه خواهند بود و نه مخالف‌خوان. فعلاً به این جنبه‌ی زیبا و فریبنده‌ی دموکراسی (که حتی در جملات فرهنگنامه‌ها به عنوان مراجع بی‌طرف و کاملاً علمی هم دیده می‌شود، کاری نداریم؛ چون به اندازه‌ی کافی در مورد آن حرف زده شده و کمبودی وجود ندارد. اما این واژه‌ی عجیب و جادویی روی دیگری هم دارد که داستانش چیز دیگری است و این روی دیگر سکه‌ی دموکراسی که شاید بارها هم نادیده مانده، برخلاف چهره‌ی هویدا و نمایشی آن، آن‌قدرها هم مطلوب و دلچسب نیست.


چهار. ممکن است حدس زده باشید که می‌خواهیم چه کنیم. این‌بار می‌خواهیم برعکس آن‌چه رایج است، کمی هم از زبان منتقدان و مخالفان دموکراسی بشنویم و ببینیم برخلاف چیزی که ابتدا به ذهن می‌رسد، اعضای باشگاه ضددموکراسی اگر از رقبای دموکراسی‌خواهشان پرتعدادتر نباشند، کم‌شمارتر نیستند و اتفاقاً حرف‌های جدی و برگ‌های برنده‌ای در چنته دارند.


پنج. چون نمی‌خواهیم حرف‌ها زیاد طولانی شوند، به نقل جمله یا جملاتی از هرکدام از چهره‌هایی که برگزیده‌ایم اکتفا می‌کنیم و نتیجه‌گیری می‌ماند به عهده‌ی خودتان.


* سقراط: آیا موهوم پرستی نیست که صرف عدد یا اکثریت سبب خِرَد خواهد شد؟


سقراط. متوفای 399 پیش از میلاد. نامدارترین چهره‌ی فلسفی جهان است که بعید است شما او را نشناسید. او را معلم اول هم می‌نامند. او معتقد بودزمانی که در حکومتی چون دموکراسی محدودیت‌های اخلاقی و دینی برداشته می‌شود، همه آزادند هر کاری که می‌خواهند انجام دهند. نتیجه این که آموزش و تربیت به جای شفا دادن جامعه، سبب بدتر شدت تضادها و کشاکش‌های اجتماعی می‌شود و این همان بیماری‌ای است که دموکراسی از آن رنج می‌برد. از این رو، سقراط دموکراسی را به حکمرانی جهل و خودپرستی تشبیه می‌کند.


«آیا موهوم پرستی نیست که صرف عدد یا اکثریت سبب خِرَد خواهد شد؟ آیا نمی‌بینیم که در سراسر جهان توده‌ی مردم ابله‌تر، خشن‌تر و ظالم‌تر از افراد اندک و پراکنده‌ای است که تربیت و دانش، آنان را از دیگر مردمان جدا ساخته است.» [افلاطون. کتاب جمهوریت]


* افلاطون: دموکراسی سمبل حکومت جاهلان است


افلاطون. متوفای 347 پیش از میلاد. او شاگرد سقراط است و کمابیش به همان اندازه مشهور و نام‌آور. افلاطون دموکراسی را حکومت مردم نادان می‌شمارد که در آن، مردمِ فاقد عدالت و اعتدال و دارای هوا و هوس، جمع و صاحب‌نظر می‌شوند. حاصل چنین حکومتی، اعدام فرزانگانی چون سقراط و گزینش اعضای شورای پانصدنفره‌ی آتن به قید قرعه است؛ در حالی که قرعه روشی احمقانه است و همان‌طور که نمی‌توان کسی را به قید قرعه پزشک و یا آشپز ساخت، نمی‌شود و نباید به شیوه‌ی قرعه‌کشی، افرادی را صاحب حرفه‌ی سیاست دانست. انتقاد افلاطون این است كه می‌گوید وقتی شما مریض می‌شوید، نمی‌گویید كه اكثریت جمع بشوند و ببینند كه من چه بیماری‌ای دارم، بلکه می‌روید نزد طبیب یا كسی كه تخصصش این است. پس چرا موقع حكومت كردن باید به نظر اكثریت توجه كنیم؟ «دموکراسی سمبل حکومت جاهلان است». [مصباح‌یزدی. مردم‌سالاری دینی و نظریه‌ی ولایت‌فقیه. ص210]


«دموکراسی شهوات مردم را برآورده می‌کند و رهبران آن، امیال عامه‌پسند را ملاک سیاست قرار می‌دهند.». [ترنس اروین. تفکر در عهد باستان. ص 153]


ارسطو. متوفای 322 پیش از میلاد. او را شاید بتوان مشهورترین فیلسوف غربی در همه‌ی تاریخ دانست که علم منطق را نیز پایه‌گذاری کرده . ارسطو حکومت‌ها را از نظر کمیت حاکمان و نیز کیفیت آن‌ها به شش دسته تقسیم می‌کند و برای هرکدام ویژگی‌هایی می‌شمرد. یکی از این دسته‌ها دموکراسی است. او دموکراسی را مطلوب نمی‌دانست و آن را بدترین گونه‌ی حکومت می‌نامید.


«دموکراسی مظهر حاکمیت طبقه‌ی پست جامعه است». [ارسطو. سیاست]


توماس آکوییناس. متوفای 1274. او که یکی از مهم‌ترین چهره‌های اندیشه‌ی سیاسی مسیحی است، حکومت پادشاهی محدود به قانون را به دموکراسی ترجیح می‌داد و آن را معادل حاکمیت خداوند بر جهان هستی می‌دانست؛ از آن رو که حکومت‌های پادشاهی به نظم طبیعت نزدیک‌ترند، در حالی که دموکراسی‌ها، از این نظم دورند.


نیکولو ماکیاولی. متوفای 1527. فیلسوف سیاسی، شاعر، آهنگساز و نمایشنامه‌نویس مشهور ایتالیایی است که بیش از همه به خاطر جزوه‌ی «شهریار» شهرت یافته است. فرانسیس بیکن می‌گوید: «ما به کسانی همچون ماکیاولی مدیونیم که جهان سیاست و رهبران آن را آن‌طوری که هست به ما نشان می‌دهند، نه آن‌طوری‌که باید باشد.»


«دموکراسی نظام بی‌ثباتی است و قدرت دولت را حفظ نمی‌کند؛ در حالی که حکومت نیرومند، نیازمند رهبری است که به زندگی سیاسی سامان می‌بخشد.» [نوری. نقد دموکراسی. ص 3]


* هابز: دموکراسی اجرا نشدنی است زیرا مردم با وعده فریفته می‌شوند


توماس هابز. متوفای 1679. یکی از برجسته‌ترین فلاسفه و نظریه‌پردازان سیاسی اروپایی است که نقش زیادی در شکل‌گیری دانش جدید سیاست دارد. او حکومت مونارشی [یکه‌سالاری] را بر دموکراسی ترجیح می‌داد. به آن دلیل که مونارشی را بیش از بقیه حکومت‌ها پاسبان آسایش و امنیت جامعه می‌دانست. به نظر هابز، دموکراسی به معنای حکومت مستقیم مردم از طریق مجلس اجراشدنی نیست. زیرا عامه‌ی مردم تنها در اندیشه‌ی خواسته‌های شخصی خودشانند ولذا با وعده‌ی این و آن فریفته می‌شوند، پس آنانی را که بر می‌گزینند، نماینده‌ی واقعی‌شان نیستند؛ آن‌ها کسانی‌اند که تنها خواسته‌های مردم را برآورده می‌کنند. [نوری. نقد دموکراسی. ص 2]


جان لاک. متوفای 1704. هرچند لاک را طراح و پدر دموکراسی به معنای امروزین آن می‌دانند و یکی از مهم‌ترین فیلسوف‌های سیاسی غرب است. اما در آثار او و پیروانش می‌توان تقابل میان لیبرالیسم و دموکراسی را دید. یعنی لیبرالیسم و دموکراسی نمی‌تواند به طور رضایت‌بخشی ترکیب شود و به علاوه طرح لیبرال‌دموکراسی نمی‌تواند سرانجام موفق باشد. [لوین. طرح و نقد... . نقل به مضمون] او دو نوع دیکتاتوری را شکل‌گرفته در درون دموکراسی می‌داند. نوع اول نفوذ تفکرات اکثریت در قانون برای محدودسازی اقلیت می‌باشد و نوع دوم عقاید اکثریت که باعث محدودیت برای گروه‌های خاص می‌گردد.


ژان ژاک روسو. متوفای 1778. روسو یک فیلسوف و نویسنده‌ی بسیار مشهور و نویسنده‌ی دورگه‌ی فرانسوی-سوییسی است که برخی از گفته‌های او را می‌توان در متن اعلامیه جهانی حقوق بشر و حتی قانون اساسی بسیاری از کشورها دید. روسو یکی از پدران اندیشه‌ای انقلاب فرانسه است. او بر آن است که فقط درستی شیوه‌ی رای‌گیری مستقیم و همگانی (دموکراسی مستقیم) اثبات‌شدنی است و نه هیچ چیزی بیشتر از آن. (یعنی برای هر چیزی از مردم رای بگیرند)


«دموکرات‌ها نمی‌توانند (حقانیت) دولت نماینده یا در واقع هر چیزی کمتر از دموکراسی مستقیم را توجیه کنند.». [لوین. طرح و نقد نظریه‌ی لیبرال دموکراسی. ص 190]


* اِدموند بِرک: دموکراسی شرم‌آورترین نوع حکومت است


اِدموند بِرک. متوفای 1797. سیاستمدار، سخنران و نظریه‌پردار مشهور ایرلندی است که از او معمولاً به عنوان پایه‌گذار محافظه‌کاری مدرن یاد می‌کنند. ، او در کتاب «تاملاتی درباره‌ی انقلاب فرانسه»، دموکراسی را شرم‌آورترین نوع حکومت توصیف کرد؛ زیرا معتقد بود چنین حکومتی، رای و نظر مردم را برترین معیار و قانون را تنها برخاسته از اراده‌ی آنان می‌داند؛ در صورتی که عامه‌ی مردم از عقل و حکمت به دورند. به علاوه، دموکراسی با حمله به سنت‌ها که مبنای قوت و استحکام کشورند، اساس جامعه را سست می‌کند. به بیان دیگر، اصول دموکراسی چون آزادی، برابری و حقوق بشر، ارزش‌های دیرین و جاافتاده‌ی اجتماعی را تضعیف می‌نمایند.


* کانت: دموکراسی بدترین نوع دیکتاتوری است


ایمانوئل کانت. متوفای 1804. او پس از ارسطو بزرگترین فیلسوف غربی به شمار می‌رود و بی‌تردید بیشترین تاثیر را بر نظام اندیشه‌ی دوران جدید و به ویژه در حوزه‌های گوناگون فلسفه داشته است. او می‌گوید:


«دموکراسی بدترین نوع دیکتاتوری است.» [کانت. نوشته‌های سیاسی]


* آگوست کنت: حاکمیت مردم یک دروغ ننگ‌آور است


آگوست کنت. متوفای 1857. مشهورترین جامعه‌شناس معاصر و یک فیلسوف فرانسوی است که او را بنیانگذارِ جامعه‌شناسیِ نوین و دکترین پوزیتیویسم می‌دانند.


«حاکمیت مردم یک دروغ ننگ‌آور است.» [دوبنوا. دموکراسی از نظر فیلسوفان. ص 27]


جان استوارت میل. متوفای 1873. یکی از بزرگ‌ترین متفکران انگلیسی قرن نوزدهم که تثبیت‌کننده‌ی بزرگ لیبرال‌دموکراسی نامیده می‌شود. با این همه به نظر می‌رسد که او نیز حقیقت ماجرا را دریافته و اذعان می‌کند که نمی‌توان مدعی حکومت مردم بر خودشان شد.


«مردمی که قدرت را اعمال می‌کنند، همان مردمی نیستند که قدرت بر آن‌ها اعمال می‌شود.» [کوهن. دموکراسی. ص 23]


ارنست رنان. متوفای 1892. فیلسوف و زبانشناس بنام فرانسوی و یکی از شناخته‌شده‌ترین شرق‌شناسان اروپایی است.


«انتخابات باعث می‌شود یک عده آدم با افکار متوسط دور هم جمع بشوند و این مجموعه افکار، پایین‌تر از حد ذهن متوسط‌ترین پادشاهان است.» [دوبنوا. دموکراسی از نظر فیلسوفان. ص 27]


اسوالد اشپنگلر. متوفای 1936. او یک فیلسوف بزرگ آلمانی است و شاهکار قلمی‌اش «انحطاط غرب» نام دارد. اشپنگلر جایگاه واقعی مردم در ساختار دموکراسی را به درستی شناخته و بازیگر اصلی این میدان را رهبران احزاب و صاحبان ابزارهای تبلیغی می‌داند.


«حقیقت این است که با تعمیم حق رای به عموم افراد، انتخابات معنای اولیه‌ی خود را از دست داده است. [زیرا مردم] گرفتار چنگال قدرت‌های جدید یعنی رهبران احزاب خواهند بود و این رهبران اراده‌ی خود را با بکارگیری همه‌ی دستگاه‌های تبلیغاتی و تلقینات بر مردم تحمیل می‌کنند». [اشپلنگر، فلسفه‌ی سیاست. ص 83]


رنه گنون. متوفای 1951. گنون یکی از فلاسفه‌ی بسیار مشهور معاصر فرانسوی است. او نیز چون سایرین دوگانگی موجود در ساختار حکومت مردم بر مردم را فهمیده و آن را ناممکن می‌داند.


«اگر بپذیریم که افراد ثابت و واحدی در آن واحد می‌توانند هم حاکم و هم محکوم باشند، دچار تناقض شده‌ایم.» [گنون. بحران دنیای متجدد. ص 113]


هانا آرنت. متوفای 1975. یکی از معروف‌ترین تاریخ‌دانان و فلاسفه‌ی آلمانی معاصر است. او که یهودی است، سال‌ها در آمریکا در زمینه‌ی دانش سیاسی تدریس می‌کرد.


«آن چه امروز ما دموکراسی می‌نامیم، شکلی از حکومت است که در آن تعدادی اندک ـ دست‌کم به صورت فرضی ـ در جهت منافع تعداد بسیاری حکومت می‌کنند. با این همه، این حکومت می‌تواند الیگارشیک نامیده شود؛ به این معنا که خوشبختیِ عمومی و آزادیِ همگانی مجدداً به حق ویژه و انحصاریِ این تعداد اندک بدل شده است.» [ایریل کارتر. دموکراسی لیبرال. ص 81]


میشل فوکو. متوفای 1983. تاریخدان و متفکر معاصر فرانسوی است که مطالعاتش درباره‌ی تاریخ، سیاست و اجتماع شهرت جهانی یافت و یکی از اثرگذارترین چهره‌های علمی دوران اخیر است.


«افراد در جوامع لیبرال، برده‌وار تابع اشکال ظریف نظمی هستند که مفهوم مسلط بهنجار تحمیل می‌کند.» [ایریل کارتر. دموکراسی لیبرال. ص 19]


«بسیاری از فعالیت‌ها و عقاید رهایی‌بخش جامعه‌ی مدرن (لیبرال‌دموکراسی) در واقع نهادینه کردن بیشتر اشکال موذیانه‌ی کنترل انضباطی در یک مجمع‌الجزایر زندان است.» [پیشین. نقل به مضمون.]


جان راولز. متوفای 2002. او را به سبب کتاب بسیار معروفش فیلسوف عدالت می‌خوانند. او از مهم‌ترین فلاسفه‌ی سیاسی قرن بیستم و حتی به تعبیر پاره‌ای اندیشمندان، شاخص‌ترین چهره‌ی فلسفه‌ی سیاسی این قرن است. آثار این فیلسوف بحث‌انگیز و تاثیرگذار بیش از پنجاه سال است كه چاپ می‌شود و به‌طور فزاینده‌ای فلسفه‌ی سیاسی در سراسر جهان را تحت تاثیر قرار داده است.


«هیچ استدلالی مبنی بر این که آن چه اکثریت اراده می‌کند صحیح است، وجود ندارد.» [راولز. نظریه‌ی عدالت. ص 356]


آلن دوبنوا. تولد در 1943. او یک اندیشمند، نویسنده و روزنامه‌نگار شناخته‌شده‌ی فرانسوی است که به عنوان یکی از سردمداران جریانی به‌ نام راست نو شناخته می‌شود. او هم‌چون روسو معتقد است که صلاحیت دموکراسی اثبات‌شدنی نیست.


«تمام متفکرانی که گفته‌اند دموکراسی بهترین رژیم است، از این حقیقت که به خودی خود مفهوم دموکراسی را اثبات کنند، سرباز زده‌اند و معمولاً به مقایسه متوسل شده‌اند و گفته‌اند که دموکراسی معایبی دارد ولی معایب آن کمتر از سایر رژیم‌هاست.» [پیشین. ص 39]


«انتخابات و پارلمان‌بازی باعث می‌شود که آدم‌هایِ کم‌هوشِ میان‌مایه به قدرت برسند. چون عده‌ی آدم‌هایی که در فعالیت سیاسی شرکت می‌کنند زیاد است، بازی سیاسی خلاصه می‌شود در کشمکش افراد برای تامین منافع شخصی و این امر خود سبب افزایش عوام‌فریبی‌ای می‌گردد که نتیجه‌اش فراموش شدن منافع عامه است.» [پیشین. ص 41]


* مایکل سندل(استاد دانشگاه هاروارد): در حکومت دموکراسی، مردم امکان حکومت بر خویشتن و سرنوشت خود را از دست می‌دهند


مایکل سندل. تولد در 1953. فیلسوف سیاسی معاصر آمریکایی و استاد دانشگاه هاروارد است که انجمن علوم سیاسی آمریکا در سال ۲۰۰۸ از او بخاطر نبوغش در تدریس، تقدیر کرده است. سندل معتقد است تهی كردن زندگی عمومی از گفتمان اخلاقی و دینی پیامدهای فاجعه‌باری را در پی دارد كه به یك خلا می‌انجامد كه با اخلاق‌گرایی‌های طبیعی تنگ‌نظرانه و متعصبانه‌ای پر شده است. سندل با در نظر گرفتن شرایط موجود و نقاط ضعف زندگی عمومی جوامع لیبرال اعلام می‌دارد كه فقط بازگشت به اخلاقیات می‌تواند خلا سیاست مدرن را پر كند.


«در حکومت دموکراسی، مردم امکان حکومت بر خویشتن و سرنوشت خود را از دست می‌دهند.» [عزیزی. پایان‌نامه‌ی «نقد دموکراسی با تکیه بر آرای سندل»]


اندرو لوین. تولد در 1968. دکتر لوین یکی از اساتید دانشگاه مریلند آمریکاست که در زمینه‌ی اندیشه‌ی سیاسی و فلسفه‌ی علوم اجتماعی تخصص دارد. او که کتاب مشهورش درباره‌ی دموکراسی در ایران با نام «طرح و نقد نظریه لیبرال دموکراسی» و با ترجمه‌ی دکتر سعید زیباکلام منتشر شده، دموکراسی را چیزی در حد حرف می‌داند که نهایتاً به استبداد اکثریت منجر می‌شود و این استبداد دست کمی از دیکتاتوری سلطنتی ندارد.


«اگر نهادهای شاخص نظام‌های لیبرال‌دموکراسی و پشتیبان نهادی ملازم آن یعنی نظام حزبی را مورد تدقیق قرار دهیم، این که حاکمیت مردمی فی‌الواقع در عمل ـ اما نه در نظر ـ وا نهاده شده است به نظر من آشکار است.» [لوین. همان. ص 188]


«اگر نخستین لیبرال‌ها خود را از مخالفین دیکتاتوری سلطنتی می‌دیدند، دیکتاتوری اکثریت هم از همان ابتدا، تهدیدی برابر ـ اگر نه بیشتر ـ تلقی می‌شد». [پیشین. ص 26]


شش. این فهرست طولانی است و اگر بخواهیم ادامه دهیم، با نام‌های بزرگی چون هرودت، فردریش هگل، کارل مارکس، فردریش انگلس، ویلیام جیمز، جیمز برایس، ویلفردو پاره‌تو، امانوئل مونیه، هارولد لاسکی، جان دیویی، چارلز مریام، والتر لیپمن و لئو اشتراوس هم بر می‌خوریم. اما چون از اول قرار گذاشتیم صحبتمان زیاد طولانی نشود به همین مقدار اکتفا می‌کنیم.


* علامه طباطبایی: دموکراسی بعینه همان دیكتاتورى شاهى است كه در اعصار گذشته وجود داشت. چیزى كه هست، اسمش عوض شده و آن روز استبدادش مى‏گفتند و امروز دموكراسی‌اش مى‏خوانند. بلكه استبداد و ظلمِ دموكراسى بسیار بیشتر است.


هفت. راستی، یکی از اسامی‌ای پیش رویمان قرار گرفته، آن‌قدر ارزشش را دارد که کمی بیشتر درنگ کنیم و حرف‌های او را نیز بشنویم.


علامه محمدحسین طباطبایی. متوفای 1360 خورشیدی. صاحب تفسیر بزرگ المیزان در ذیل آیه‌ی شریفه‌ی 200 از سوره‌ی مبارکه‌ی آل‌عمران [یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ] می‌گوید:


«یكى از بزرگترین تفاوت‌ها كه میان رژیم اسلام و رژیم دموكراسى هست، این است كه در حكومت‌هاى دموكراسى از آن‌جا كه اساس كار بهره‏گیرى مادى است، قهراً روحِ استخدامِ غیر و بهره‏كشى از دیگران در كالبدش دمیده شده و این همان استكبار بشرى است كه همه چیز را تحت اراده‌ی انسانِ حاكم و عمل او قرار مى‏دهد؛ حتى انسان‌هاى دیگر را و به او اجازه مى‏دهد از هر راهى كه خواست، انسان‌هاى دیگر را تیولِ خود كند و بدون هیچ قید و شرطى بر تمامى خواسته‏ها و آرزوهایى كه از سایر انسان‌ها دارد مسلط باشد.


و این بعینه همان دیكتاتورى شاهى است كه در اعصار گذشته وجود داشت. چیزى كه هست، اسمش عوض شده و آن روز استبدادش مى‏گفتند و امروز دموكراسی‌اش مى‏خوانند. بلكه استبداد و ظلمِ دموكراسى بسیار بیشتر است. آن روز اسم و مسما هر دو زشت بود، ولى امروز مسماى زشت‏تر از آن، در اسمى و لباسى زیبا جلوه كرده. یعنى استبداد با لباس دموكراسى و تمدن كه هم در مجلات مى‏خوانیم و هم با چشم خود مى‏بینیم چگونه بر سر ملل ضعیف مى‏تازد و چه ظلم‏ها و اجحافات و تحكماتى را درباره‌ی آنان روا مى‏دارد.


فراعنه‌ی مصر و قیصرهاى امپراطورى روم و كسراهاى امپراطورى فارس اگر ظلم مى‏كردند، اگر زور مى‏گفتند، اگر با سرنوشت مردم بازى نموده به دلخواه خود در آن عمل مى‏كردند، تنها در رعیت خود مى‏كردند و احیاناً اگر مورد سوال قرار مى‏گرفتند، - البته اگر،- در پاسخ عذر مى‏آوردند كه این ظلم و زورها لازمه‌ی سلطنت كردن و تنظیم امور مملكت است؛ اگر به یكى ظلم مى‏شود، براى این است كه مصلحت عموم تامین شود و اگر جز این باشد، سیاست دولت در مملكت حاكم نمى‏گردد و شخص امپراطور معتقد بود كه نبوغ و سیاست و سَرورى‌ای كه او دارد، این حق را به او داده و احیاناً هم بجاى این عذرها با شمشیر خود استدلال مى‏كرد (و حتى به فرزند خود مى‏گفت اگر بار دیگر این اعتراض را از تو بشنوم، شمشیر را به عضو پرموثرت فرو مى‏آورم).


امروز هم اگر در روابطى كه بین ابرقدرت‏ها و ملت‏هاى ضعیف برقرار است دقت كنیم، مى‏بینیم كه تاریخ و حوادث آن درست براى عصر ما تكرار شده و باز هم تكرار مى‏شود. چیزى كه هست، شكل سابقش عوض شده. چون گفتیم كه در سابق ظلم و زورها بر تك‌تك افراد اعمال مى‏شد. ولى امروز به حق اجتماع‌ها اعمال مى‏شود كه در عین حال، روح همان روح و هوا همان هوا است.



http://www.rajanews.com/detail.asp?id=139170

همیشه دلیل شادی کسی باش نه قسمتی از شادی او
و همیشه قسمتی از غم کسی باش نه دلیل غم او
چهارشنبه 26/7/1391 - 0:14 - 0 تشکر 567092

پرهیز از تعابیر مبالغه‌آمیز


در این بخش از صفحه‌ی ویژه‌ سفر رهبر انقلاب به خراسان شمالی، كلیدواژه‌ها و مفاهیم اصلی مطرح شده در طول سفر به همراه «گزیده بیانات» مربوط به آن ارائه شده و به تدریج در طول سفر تكمیل خواهد شد. مخاطبان می‌توانند در این بخش، در زمان كوتاهی، محورهای اصلی بیانات رهبر انقلاب را در طول سفر ملاحظه كنند.


http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/li_star_1.gif اظهار محبت به مسئولین به گفتن سخنان مبالغه‌آمیز منتهی نشود
یك سرود زیبائى را با آهنگِ خوب اجرا كردند و مطالب مفیدى هم در آن سرود بود، كه بیان كردند. من این نكته را نه فقط براى این جلسه عرض میكنم، بلكه مایلم اینجور مطالب در سطح كشور و سطح جامعه گسترش پیدا كند. خب، اظهار محبت بین مسئولین و بین مردم، بخصوص نخبگان، چیز خوبى است. اینكه حالا جمعى از نخبگان، فرهنگى، استاد، معلم، نسبت به یك خدمتگزارى كه یك مسئولیتى دارد، ابراز محبت كنند، خیلى چیز مطلوبى است و در كشور ما خوشبختانه این هست، اما در بسیارى از نقاط دنیا این نیست؛ و این از بركات اسلام است، از بركات تدین است؛ و طرفینى هم هست. گفت: «راز كم گو من به تو عاشق‌ترم». بین مسئولین و بین مردم یا نخبگان، محبتِ یكطرفه وجود ندارد؛ اصلاً امكان ندارد محبت یكطرفه. اگر یك كشش طرفینى و جاذبه‌ى طرفینى نباشد، زود محبتها یكطرفه در هم پیچیده میشود و از بین میرود؛ بنابراین محبتها طرفینى است. منتها نكته‌اى كه من میخواهم عرض كنم، این است كه این اظهار محبت منتهى نشود به گفتن سخنانى و بیان تعبیراتى كه مبالغه‌آمیز بودن آنها براى همه آشكار است. البته شعر جاى اغراق و مبالغه است؛ اما اینكه از افراد كوچك و ناقصى از قبیل این حقیر، با تعبیراتى اسم بیاوریم كه مخصوص بزرگان عالم آفرینش است، مربوط به معصومین است، مربوط به انبیاء و اولیاء است، چیز خوبى نیست. ما این فرهنگ را نباید در جامعه گسترش دهیم. حذف اینگونه تعبیرات، هیچ منافاتى با محبت طرفینى هم ندارد.[1]



نوح كشتی‌بان





برای دریافت فایل ، با توجه به سرعت اینترنت خود ، یکی از سه لینک روبرو را کلیک نمایید:










حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در سخنانشان در دیدار نیروهای مسلح شمال كشور و خانواده‌های آنان در نوشهر فرمودند: «مبادا آن صفاتی، خصالی، مناقبی كه متناسب با وجود ولی‌عصر (ارواحنا فداه) هست، اینها را تنزل بدهیم در سطح انسانهای كوچك و ناقصی مثل این حقیر و امثال این حقیر.»
به همین مناسبت پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR در یك كلیپ صوتی چند واكنش حضرت امام خمینی رحمه‌الله و حضرت آیت‌الله خامنه‌ای را نسبت به اظهارنظرهای غلو‌آمیز درباره‌ی ایشان مرور می‌كند.
http://farsi.khamenei.ir/ndata/home/1391/1391070419263580d.jpg
در این كلیپ صوتی چهار دقیقه‌ای، از بیانات حضرت امام خمینی در ۴ خرداد ۱۳۵۹ و بیانات رهبر انقلاب در ۱۳۸۰/۰۸/۱۲،  ۱۳۸۸/۰۳/۲۹، ۱۳۹۱/۰۶/۲۸ استفاده شده كه متن این سخنان به شرح زیر است:

بیانات حضرت امام خمینی(ره)
من خوف این را دارم كه مطالبی كه آقای حجازی (1)  فرمودند درباره من، باورم بیاید. من خوف این را دارم كه با این فرمایشات ایشان و امثال ایشان برای من یك غرور و انحطاطی پیش بیاید. من به خدای تبارك و تعالی پناه می‌برم از غرور. من اگر خودم را برای خودم نسبت به سایر انسانها یك مرتبتی قائل باشم، این انحطاط فكری است و انحطاط روحی. من در عین حال كه از آقای حجازی تقدیر می‌كنم كه ناطق برومندی است و متعهد، لكن گله می‌كنم كه در حضور من مسائلی كه ممكن است من باورم بیاید فرمودند.
۴ خرداد ۱۳۵۹
1) آقای فخرالدین حجازی، نماینده اول مردم تهران در اولین دوره مجلس شورای اسلامی. آقای حجازی، سخنرانی خود را با جمله «بابی انْتَ وَ امّی» آغاز كرد و بقیه محتوای سخنرانی نیز در تجلیل از مقام والای امام بود كه با گلایه شدید معظمٌ له روبرو شد.


سخنان رهبر انقلاب
1) من به شما عرض میكنم، به همه هم این را میگویم و گفته‌ام و تكرار میكنم؛ مبادا آن صفاتی، خصالی، مناقبی كه متناسب با وجود ولی‌عصر (ارواحنا فداه) هست، اینها را تنزل بدهیم در سطح انسانهای كوچك و ناقصی مثل این حقیر و امثال این حقیر. اینی كه گفته میشود كسانی كه در این سفینه سوارند، غم طوفان ندارند:

چه غم دیوار امت را كه دارد چون تو پشتیبان
چه باك از موج بحر آن را كه باشد نوح كشتیبان

این نوح امام زمان است، اما با یك نگاه عمومی به طول تاریخ اسلام وقتی نگاه كنیم - كه سعدی هم با همان نگاه این شعر را گفته است - وجود مقدس خاتم‌الانبیاء (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نوحِ كشتیبان این امت است. بله، این امت در طول تاریخ خود فراز و نشیبهائی داشته؛ گاهی به گل نشسته، گاهی دچار ذلت شده، گاهی با مشكلات غیرقابل توصیفی مواجه شده، دست به گریبان شده؛ این ناشی از این است كه سوار كشتی نشده. اگر واقعاً متمسك بشویم، متوسل بشویم بر كشتی نجات اسلام، همراه پیغمبر باشیم، مسلماً پیروزی نصیب ماست. البته دریا طوفان دارد، سختی دارد، مشكلات دارد، گاهی هراسهای بزرگ دارد، اما وقتی كشتیبان بنده‌ی برگزیده‌ی خداست، معصوم است، آن وقت دیگر بیمی وجود ندارد. این آن نكته‌ی كوتاهی بود كه خواستم عرض بكنم؛ این صفات را مخصوص بدانید به آن بزرگواران. نوحِ این كشتی اوست، پشتیبان این امت اوست، واسطه‌ی فیض الهی به یكایك آحاد ما، به دلهای ما، به جانهای ما، به ذهنهای ما، به جسمهای ما، به حیات فردی و اجتماعی، وجود مقدس خاتم‌الاوصیاء و در رتبه‌ی قبل از او، وجود مقدس خاتم‌الانبیاء (صلی‌الله‌علیه‌وآله) است.
بیانات در دیدار نیروهاى مسلح منطقه‌ى شمال كشور و خانواده‌هاى آنان ۱۳۹۱/۰۶/۲۸

2) اگر كسى در مقابل جوانان ادّعا كند و بگوید نظام اسلامى ما هیچ عیبى ندارد و همان قالبى را كه اسلام خواسته، ما پیاده مى‌كنیم، گزاف گفته است. به‌هیچ‌وجه این‌طور نیست. خود ما انسانهاى ضعیفى هستیم. وقتى كسانى اسم مبارك امیرالمؤمنین علیه‌السّلام یا اسم مبارك ولىّ‌عصر روحى‌فداه را مى‌آورند، بعد اسم ما را هم دنبالش مى‌آورند، بنده تنم مى‌لرزد. آن حقایق نور مطلق، با ما كه غرق در ظلمتیم، بسیار فاصله دارند. ما گیاه همین فضاى آلوده دنیاى امروزیم؛ ما كجا، كمترین و كوچكترین شاگردان آنها كجا؟ ما كجا و قنبرِ آنها كجا؟ ما كجا و آن غلام حبشىِ فداشده در كربلاى امام حسین علیه‌السّلام كجا؟ ما خاك پاى آن غلام هم محسوب نمى‌شویم. اما آنچه كه حقیقت است، این است كه ما به عنوان مسلمانانى كه راهمان را شناخته‌ایم، تصمیم خود را گرفته‌ایم و نیروى خود را براى این راه گذاشته‌ایم؛ با همه وجود در این راه حركت مى‌كنیم و ادامه خواهیم داد.
بیانات در دیدار جوانان استان اصفهان‌ ۱۳۸۰/۰۸/۱۲

3) یك خطاب آخرى هم عرض كنم به مولامان و صاحبمان، حضرت بقیةاللَّه (ارواحنا فداه): اى سید ما! اى مولاى ما! ما آنچه باید بكنیم، انجام میدهیم؛ آنچه باید هم گفت، هم گفتیم و خواهیم گفت. من جان ناقابلى دارم، جسم ناقصى دارم، اندك آبروئى هم دارم كه این را هم خود شما به ما دادید؛ همه‌ى اینها را من كف دست گرفتم، در راه این انقلاب و در راه اسلام فدا خواهم كرد؛ اینها هم نثار شما باشد. سید ما، مولاى ما، دعا كن براى ما؛ صاحب ما توئى؛ صاحب این كشور توئى؛ صاحب این انقلاب توئى؛ پشتیبان ما شما هستید؛ ما این راه را ادامه خواهیم داد؛ با قدرت هم ادامه خواهیم داد؛ در این راه ما را با دعاى خود، با حمایت خود، با توجه خود، پشتیبانى بفرما.
خطبه‌های نماز جمعه‌ی تهران ۱۳۸۸/۰۳/۲۹

همیشه دلیل شادی کسی باش نه قسمتی از شادی او
و همیشه قسمتی از غم کسی باش نه دلیل غم او
يکشنبه 21/8/1391 - 5:44 - 0 تشکر 573117

بر مدیریت و مدیرانمان چه که نرفته است

پرواضح است در چند سال اخیر نخبگان جایگاهی در مدیریت خورد و کلان کشور، چه در مقام مدیر و چه در مقام مشاور ندارند. و همچنین بارها و بارها از سوء مدیریت شنیده، خوانده، و گفته‌ایم اما نگارنده این سطور براین باور است بزرگترین فاکتور در سوء مدیریت مدیران فعلی، عدم بهره‌مندی از علوم نوین و مشاوران زبده و تحصیلکرده نمی‌باشد.بلکه بزرگترین عامل در بروز سوء مدیریت‌ها و کاهش سطح کیفیت مدیران، افول اخلاق و ارزش‌های انسانی، اخلاقی و دینی در مدیرانمام می‌باشد که سایر رفتار‌های سوء از جمله عدم بهره مندی از نخبگان و... نشأت گرفته از همان عامل اصلی است. البته این دیدگاه متوجه همه مدیران نمی‌باشد مخصوصا مدیران خدوم و زحمت کش و آنانی که دامن نیات و اعمالشان از لُمعات آتش هوی‌های نفسانی مصون می‌باشد.

لذا در زمانی نه چندان دیر و در مکانی نه چندان دور :
 ·مناصب مدیریتی برای افراد موهبتی الهی بود که به شرط سربلندی در آن می توانسستند غم و اندوه شهیدنشدشان در جبهه‌ها را تسکین بخشند. اما بعد‌ها برخی مناصب را حق خود دانستند حتی به قیمت پایمال شدن خون شهدا.

·خانواده های مدیران از حق خودشان در حوزه‌های مختلف می‌گذشتند و حتی به کمتر  از گذشته قائل بودند تا مبادا در جامعه شائبه سوء استفاده از جایگاه مدیریت سرپرست خانواده شان نشود. اما بعدها جایگاه مدیریت حیاط خلوتی شد برای خانواده مدیران.

·وقتی کسی حکم مدیریتی می‌گرفت،به منزل برمی‌گشت، سجاده‌ای می‌انداخت، تضرع راز و نیاز می‌کرد که این منصب، او را از مسر حق و حقیقت دور نسازد. بعد ها مدیران محل کار را منزل خود ساختند و با دعوت از دوستان و هم حزبان در کمال نشاط و شادی به این می‌اندیشیدند تا چگونه مسیر حق را به سوی خود کج کنند.

·در آن زمان اگر مدیری در کاری عام المنافع مشارکت نداشت و به قولی روحیه جهادی و انقلابی نداشت زود شناخته می‌شد بعد ها اگر کسی کار خیر و عام المنفعه ای می‌کرد زود شناسایی می‌شد.

·در آن زمان برای صدور حکم مدیریت اگر موارد و فاکتورهایی وجود داشت برای عزل آن مدیر شرایط سخت‌تر بود چراکه معتقد بودند با مدیر شدن یک فرد تاحدودی آبرو و شهرت اجتماعی برای آن شخص ایجاد می‌شود و با عزل مدیر شاید شائبه‌هایی برای او در جامعه به وجود آید. و سوالاتی در ذهن مردن نسبت به چرایی عزل آن مدیر نقش بندد. لذا به خاطر حفظ آبروی افراد عزل‌ها سخت‌تر از نصب‌ها بود و با حساسیت بیشتری صورت می‌گرفت. اما بعدها به راحتی نصب‌ها، عزل‌ها صورت گرفت و مدیران به آسانی نصب شدنشان عزل می‌شدند

·در آن زمان کسی مدیر می شد که بیشتر در میان و کنار مردم بود و بعدها کسانی که کمتر در میان مردم دیده می‌شدند مدیر شدند تا زیاد دیده شوند.

·در آن زمان مدیران و قتی شب به خانه برمی‌گشتند کارِ روزِ اخیرشان را محاسبه می‌کردند تا مبادا کوتاهی و قصوری در انجام وظایفشان شده باشد. بعدها مدیران اهل حساب و کتاب شدند تا مبادا قصوری در حقوقشان شده باشد.

·در آن زمان کسب مقام برای افراد ایجاد دغدغه و استرس می‌کرد و مایه دردسر بود. بعدها علاوه بر افتخار و فرصت سبب آرامش می‌شد.

و در نهایت این سطور و نه نهایت آنچه بر مدیران و مدیریتمان رفته است اینکه؛
 ·در آن زمان کسب مقام در ترک مقام بود و افراد به دنبال کسب مقام بودند!! والبته امروز هم مدیران به دنبال کسب مقام‌اند!

http://www.alef.ir/vdcbg9b80rhb05p.uiur.html?169206

همیشه دلیل شادی کسی باش نه قسمتی از شادی او
و همیشه قسمتی از غم کسی باش نه دلیل غم او
برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.