• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن صندلی داغ > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
صندلی داغ (بازدید: 5388)
شنبه 21/12/1389 - 17:43 -0 تشکر 297706
اینجا ایستگاه تجارب شماست

سلام به همه ی دوستان عزیز

تو این تاپیک ما میخواییم تو درک و عقل شما شریک شیم

میخواییم تمامی تجارب شما گوهر های ارزشمند رو تو این تاپیک جمع آوری کنیم

همه میدونیم که عمر آدمی محدود هست و توان آزمایش همه ی راه ها رو نداره و مجبوریم بعضی چیزا رو بدون  تجربه از طریق امتحان کردن قبول کنیم و نیازمند تجارب همه ی شما دوستان هستیم

خواهشا همه بیایین زکات علم و تجربتونو بدین

میدونیم همتون کلی تجربه های خوب و بد داشتین و خیلی میتونین به ما تازه کارها کمک کنین

پس هر تجربه ای هر چندتا تو هر زمینه ای دارین .....بسم الله

من از اين كوه بالا خواهم رفت.ميگويند ارتفاعش زياد است.راهش طولاني و شيب دار است,پر از صخره و صعود به آن بيش از حد دشوار است.كارخودم است.از آن بالا خواهم رفت.به زودي مرا خواهي ديد كه از قله برايتان دست تكان ميدهم يا از فرط تلاش بر دامنه جان ميسپارم

پنج شنبه 18/1/1390 - 18:12 - 0 تشکر 305143

dehkade2010 گفته است :
[quote=dehkade2010;591792;299199]

این آبجی شما، یه تجربه ی خیلی تلخ داره...هیچ جوری هم دیگه جبران نمیشه...اینكه تا عزیزانمون پیشمون هستن قدرشون رو بدونیم...و نهایت محبتمون رو ابراز كنیم....میگم واستون...

تابستون امسال بعد كنكور گفتم واسه هواخوری و تغییر حال و هوا برم سفر...رفتم قم پیش خونواده ی عمو....یه دو هفته ای هم موندم...خیلی خوش گذشت...ولی آخرش....

قرار بود ما (من و عمو اینا) پنج شنبه ای بیایم اینجا....سه شنبه بود كه مادربزرگ(پدری) با عمو تماس گرفت و دیدم دارن با هم رمزی حرف میزنن....خلاصه، قرار بود صبح بریم بیرون...تو راه بیرون بودیم دیدم زنعمو هی سوال میپرسه كدوم از بابابزرگا و مامانبزرگا رو بیشتر دوست داری...بو بردم یه چیزی شده...منم گفتم كه بابابزرگ(مادری) رو از همه بیشتر دوست دارم...

یهو وایستادم گفتم...بابابزرگم چیزی شده...كه دیدم بعله...بابابزرگ عزیز من صبحی سكته كرده....

واسه ظهر بلیط گرفتیم برگردیم...مگه تو راه میشد گریه كرد....داشتم میتركیدم...عین بادكنكی كه هی فوتش كنی....

میدونین از چی سوختم...از اینكه خیلی دوستش داشتم...ولی توی این دوهفته یه نگ بهش نزدم...كه بابابزرگ من اینجاأم و از این حرفا...با خیلیها حرف دم...خاله اینا...دایی...زندایی....نمیدونم چرا....آخر سر هم به مراسم دفنش نرسیدم كه...تا آخر هم میسوزم....از این میسوزم چرا من یادش نكردم....

خیلی دوستش داشتم...خودش میدونست و میدونه كه اگه خونشون شیطنت میكردم و شلوغ بازی فقط واسه اینكه باهام شوخی كنه...اذیتم كنه....هییییییییییییییی...دیگه بابابزرگم برنمیگرده....روحت شاد.

خواستم بگم كه قدر بدونیم...من درسی گرفتم غیرقابل جبران...خیلی شرمنده ی بابابزرگم شدم....

نكنه دیگه شرمنده شیم ها...خب؟

اگه با حرفام ناراحتتون كردم پوش...فقط خواستم دیگه كسی مثل من اینطوری پشیمون نشه....

حق یارتون

سلام

منم تو تا پدربزرگامو از دست دادم و خیلی باهاشون مانوس بودم و گاهی اوقات دلم واسشون تنگ میشه حتی برای پدر پدربزرگ مادریم

دورانی داشتیم اون زمونا تو یه شرایط خیلی خاص بودیم که رابطم با پدربزرگام بیشتر شد و این رابطه زیاد طول نکشید و خدا رفتگان شما رو بیامرزه

اما نمی دونم چرا هنوز گریه تو مراسم عزا رو درک نمی کنم اصلا گریه نکردم الان بعد از سالها که دوستم پدربزرگشو از دست داد و اتفاقا اونم خیلی صمیمی بود باهاش و آخر عمری همنفس هم بودن پرسیدم اونم صلا گریه نکرده بود دیدم که من غیر طبیعی نیستم

راستش یه جورایی زورم میاد گریه کنم به دلیلی غیر اون چیزی که تو ذهنمه و بهتون نمی گم

موفق باشید و از لحظات عمرتان بهترین استفاده را ببرید

چهارشنبه 31/1/1390 - 19:40 - 0 تشکر 310012

تجربه:
همیشه تو یه دسته کلید اون کلیدی که میخوایین آخرین کلیده:))

من هر روشی تونستم امتحان کردم نشد
جالب اینه تو جا کفشی هم آخرین قفسه ای که باز میکنم کفشی که میخوام رو پیدا میکنم:))حتی اگه قاطی پاطی در ها رو باز کنم یا اون کلیدا رو انتخاب کنم:)

من از اين كوه بالا خواهم رفت.ميگويند ارتفاعش زياد است.راهش طولاني و شيب دار است,پر از صخره و صعود به آن بيش از حد دشوار است.كارخودم است.از آن بالا خواهم رفت.به زودي مرا خواهي ديد كه از قله برايتان دست تكان ميدهم يا از فرط تلاش بر دامنه جان ميسپارم

پنج شنبه 1/2/1390 - 2:25 - 0 تشکر 310125

سلام
نه بابا
چی میگی
جدی میگی
هه اینو باش:)))

پنج شنبه 15/2/1390 - 23:41 - 0 تشکر 315149

هیچ وقت به خاطر دیگران از ظرفیت خودتون کمتر استفاده نکنین...خاکی بودن رو بزارین واسه موقعش...از حداکثر توانتون تو همه شرایط استفاده کنین...حتی تو رقابت با دوستاتون
نه تنها از همه ی استعدادتون بلکه همهی امکاناتتون رو هم به کار بگیرین...هیچ وقت به خاطر قدرت و پیروزیتون از کسی خجلت نکشین...عذر خواهی نکنین

من از اين كوه بالا خواهم رفت.ميگويند ارتفاعش زياد است.راهش طولاني و شيب دار است,پر از صخره و صعود به آن بيش از حد دشوار است.كارخودم است.از آن بالا خواهم رفت.به زودي مرا خواهي ديد كه از قله برايتان دست تكان ميدهم يا از فرط تلاش بر دامنه جان ميسپارم

يکشنبه 8/3/1390 - 22:31 - 0 تشکر 323692

سلام یه سلام تلخ... خیلی تلخ

نمیدونم چجور بگم... ولی اینكه دوستت رفیقت كسی كه خیلی وقته باهاش رفیقی بخواد درموردت بد قضاوت كنه... بخواد از رفتار تو برداشت دیگه ای كنه.. ادمو داغون میكنه... شایدم خیلی رفیق نبودید... ولی جدیدا اونو رفیق شفیق میدونستی.. بعد اینطوری میشه... اووووووووووووووووووووووف

دهكده در حال نابودیه...................................

 السلام علیــــــــــک یا ابا عبدالله

 

ای شیـــــعه تو را چه غــم ز طوفـــان بلا

آن جا که سفینة النجـــــــاة است حسیـــــن (ع)

 

یابن الحســـــن روحـــــــــی فداک

يکشنبه 8/3/1390 - 22:48 - 0 تشکر 323712

خوبم من... بی خیال.. میخواستم فقط بنویسم حالم بده... ولی گفتم قرار دوستانمون چیز دیگه ایه....

یه نفس عمیقققققققققققققققق

من خوبم

:)

میگم سلطان تو خجالت نمكیشی؟... نه واقعا خجالت نمیكشی؟ آخه از عید تا حالا یه صندلی داغ نذاشتی ها... ای بابا... همین حامد رو بنشون رو صندلی دیگه... یه خرده بخندیم بهش دلمون وا شه.... خب دیگه شب بخیر

 السلام علیــــــــــک یا ابا عبدالله

 

ای شیـــــعه تو را چه غــم ز طوفـــان بلا

آن جا که سفینة النجـــــــاة است حسیـــــن (ع)

 

یابن الحســـــن روحـــــــــی فداک

يکشنبه 8/3/1390 - 23:22 - 0 تشکر 323745


امام صادق (ع) یک حدیثی دارن خیلی جالبه : می فرماین که به دوستت همونقدر از رازهات رو بگو که اگه به دشمنت هم بگی مشکلی پیش نیاد و عیبی نداره چون ممکنه این دوست یک روزی دشمنت بشه. (جلد 71 بحار صفحه 177)

این نکته فوق العاده مهمه و البته رعایت حد و مرز دوستی هم سخته.

یه مدت پیش یک بنده خدایی خیلی اظهار دوستی به من میکرد نگو فقط می خواست به اهداف ای برسه که تو ذهنش بود. اصلا بعضیها در دوستی فقط دنبال منافع خودشونن
خلاصه که باید در برخورد با مردم خیلی احتیاط کرد.

پ.ن: دهکده جان نوشته هات رو که خوندم یاد این حرفها افتادم.




خدا در همین نزدیکی است
دوشنبه 9/3/1390 - 12:35 - 0 تشکر 324061

سلام

ممنون هیون جان....

ولی میدونی این دوست من ایرادی نداره.. اشكال من بود كه ازش انتظاریو داشتم كه نباید میداشتم...و اشكال دیگه خودم بودم.

الان خیلی حالم خوبه.

درپناه حق

 السلام علیــــــــــک یا ابا عبدالله

 

ای شیـــــعه تو را چه غــم ز طوفـــان بلا

آن جا که سفینة النجـــــــاة است حسیـــــن (ع)

 

یابن الحســـــن روحـــــــــی فداک

دوشنبه 9/3/1390 - 13:52 - 0 تشکر 324102


خب خداروشکر که خوبی. من دارم به یک نتیجه جدید میرسم. به نظرم آدم وقتی راحته که از هیچ کس انتظار هیچ چیز رو نداشته باشه یعنی دائما احتمال خطا یا اشتباه سهوی رو برای افراد در نظر بگیره.


خدا در همین نزدیکی است
دوشنبه 9/3/1390 - 14:28 - 0 تشکر 324134

با نام خدا و سلام
با دوستانمون جوری رفتار کنیم که اگر بینمون شکراب شد مشکلی پیش نیاد و با دشمنانمون هم جوری باشیم که اگر روزی دوست شدیم شرمنده نباشیم.

«اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم» 

رواق منظر چشم من آشیانه توست         کرم نما و فرود آ که خانه خانه توست

انجمن تعلیم و تربیتیها 

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.