• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن صندلی داغ > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
صندلی داغ (بازدید: 79985)
پنج شنبه 19/12/1389 - 0:56 -0 تشکر 296391
جایی برای خاطرات و دل نوشته های شما

سلام به گرمی محبت دلهای همه ی شما

سلام دوستان عزیز

تو این تاپیک قصد داریم با شما دفترچه ی خاطرات مشترکی رو داشته باشیم

جایی که بشه خوشی هامونو توش تقسیم کنیم

جایی که بشه توش از غصه هامون بگیم

جایی که بشه گله کرد جایی که بشه تشکر کرد جایی که بشه نوشت و تقدیم کرد

جایی که کسی صدای ما رو بشنوه

جایی که  وقتی تنهاییم شعرامونو توش بنویسیم

جایی که هروقت خیلی شاد شدیم برگردیم و غصه های بقیه رو هم ببینیم

جایی که وقتی خیلی غصه داریم ببینیم هنوزم جای امید هست و هر روز یکی ناراحته و یکی شاده

تو شادی و غم هم شریک باشیم

جملات زیبا رو توش بنویسیم

شعرای قشنگ

و اینجوری دلهامون رو یکی کنیم و از محبت و آرامش روحی لذت ببریم

اینجا جای دل نوشته های شماست

--------------------------------------------------------------------------------------

برای دسترسی راحتتر شما عزیزان به خاطرات و دل نوشته های دوستان در جلوی اسم آنها ستاره هایی وجود دارد که با کلیک بر روی هر ستاره شما به صفحه ای که آن دوست عزیز خاطره و دل نوشته های خود را ثبت کرده هدایت میشوید یعنی هر ستاره بیانگر صفحه ای از خاطرات اون دوست عزیز است

soltan_azdad:* * * * * * * * * * * * * * *
hamedjonami:* * * * * *
jtayebe: * * * *
dehkade2010:* * * * * * * * * * * * * * * *
teachman:* * * * * * * * * *
haniehz:* * * * * * * * * *
QaEtha:* * *
100percent: *
vahidmiladi: *
mahyarglobal: * * * *
hOoOri: * * *
rahilous*
برزخ:* * * *
parniyan75:*
samapharmacist:*
ramginkamun: *
faghih_f :* *
sadaf76* * *
نفس صبحدم: * * * * * * * *
""قـــاف"":* * * * * * * * *
atiyeh74:*
raha0075:* *
لیلای او : * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
talaeieh: * *
modir_e_movafagh:* * * *
yasekaboud63:*
neka57:*
talaeieh:* *
mitra_mvm:* *
kkkkkkkl:*

 

 

من از اين كوه بالا خواهم رفت.ميگويند ارتفاعش زياد است.راهش طولاني و شيب دار است,پر از صخره و صعود به آن بيش از حد دشوار است.كارخودم است.از آن بالا خواهم رفت.به زودي مرا خواهي ديد كه از قله برايتان دست تكان ميدهم يا از فرط تلاش بر دامنه جان ميسپارم

شنبه 22/4/1392 - 10:44 - 0 تشکر 621024

لیلای او گفته است :

سیلااااااااااااام علیییییییییک به توان خدا:)
میگم تو یاهو کمبود شکلک گرفتی اینجا جبران میکنی دیگه؟هههه
ای فدایت
دروغ چرا..بعضیاشو آره..از بس مدام دوره میکنم کم کم دیگه همه رو میحفظم:))
آآآآآآووووووووکییییییی

raha0075 گفته است :

دوباره سلاممممم اوه ... lots of love as reall!!!
آقا همین اول کاری بگم ی بار نشستم و کلا جوابتو تایپیدم ... بعدش نیدونم ی دفعه چی شد ک کلا همش رو پاک کردم و ...
خخخ!!!آره والا! شرمونده باشه که هتک ما میپتکه!!!
... از تو همون گوشی مبارک بدون!
همون که رنگارنگه با پرهای قشنگش دیریو دیردیدرده ( یادم نیس دیگه خب!)
ینی چی خب پس؟!
خخخ! اینم حرفیه ولی من بهت اس دادم ... دختر عمو هم شاهده مگه نه دخمل عمو؟!!!
اون الکی آخر ینی از بر نیستی؟!!؟!
خب من که الان نه از اون روز صبح یادم میاد نه از قبلش!ولی باور کن من اس دادم خخخ!!!البته اینم بگم ک من ی چند شب به صورت بسیار زیبا به همه ملت اس دادم !! ینی به خیلیا اس دادما!! بعد هیشکی جوابمو نمیداد ... اولش که قرمز شدم که این چ وضعشه و ... ولی بعد فهمیدم مشکل از سیم خودمه
اِ؟!! ... فهمیدی؟! ... ای بابا .. لورفتیم پس:)
اوه در این حد ینی وارد جزئیات شم؟! تا حد زیادیش رو که خودت میدونی دیگه ولی بازم به خاطر دل شومام که شده میایم وسط صحنه!
فقط باید بصبری برا یکی دو نکته با هانی و عطی () بهماهنگم
اینجوری نگام نکن
لیلای او گفته است :

سیلام سیلام صد تا سیلام..رو هم میشه سه هزارتا لام! سه لام واسه سلام و دوهزار و نهصد ونود و هفت تا هم لامِ لاو! l......LOL....lots of love!
عه پَ سری هم داره؟! خوبه آدم آپ تو دیت باشه ولی دیگه نه تا این حد!!!!!!!
دشمنت شرمنده بشه شرمونده نباشه:)
آخه روی ماهت...من از کجا بدونم؟
کودوم کودوم پیامک؟(بر وزن کودوم کودوم شاپرک؟!)
درسته حافظه من یه وقتایی میره هالی-دِی....ولی دیگه نه تا این حد!!!!!!
یعنی تو به من اس بدی من میام اینجا بسوالمت؟!:|
من که مفاد دونه دونه پیامکای یکی یدونه ام رو از برم؟!:) (الکی:))
جناب مونی امروز صبح یکی زدی...دیروز هم تک زدی...پریروز هم نزدی که نزدی!
از یه پستت تو انجمن طنز کشف کردم کیا رو دیدار کردی...دیی دیی
:))
خبحالا که فهمیدم کدوم سه نفر رل خاطره رو بازی میکنن..یبارم بخاطر دل من اینجا  تیزر برو دیگه!
raha0075 گفته است :


سیلااااااااااااااااااااااااام یا عخشی!
اِ .. سری جدیدش اومده ها :)))
خخخخ!!! از اون قسمایی دادی که ... که ... که ... شرمنده دیگه نمیگم :)))
اهم ... خب ببین یو که میدونی چیه دیگه!!! قضیه همون اسیه ک دیروز بهت دادم بابا!
لیلای او گفته است :


سلام رهام:)

مونیکااااا؟داشتییییییییم؟ (اوه آها یادم اومد خیلی وقته تموم کرده بودیم!:)))
تو ررررررررر خداااااااااا...بگوووووووووووووووووووو...جون همه ی پسرا بتعریف دیگههههههه:)) (الان مونامی رو در معرض یک انتخاب خطیر تاریخی قرار دادم! جون پسرای مردم همینک در دست توست!
من دلم خواست از زبون پشمالوی خودت بشنوم


raha0075 گفته است :
[quote=لیلای او;399461;620593][quote=raha0075;557377;619089][quote=لیلای او;399461;617470][quote=raha0075;557377;617259][quote=لیلای او;399461;617008][quote=raha0075;557377;616747]سلاااااااااااااااااام به همگی
من امروز اومدم یه خاطره ای رو ثبت کنم خاطرانگیزناک!!
حیف که خصوصیه:دییی
راه نداره .. اصرار نکنین نمیشه بگم :دی
فقط همین قدر بدونین که ... هیچی اصلا!
اصلا چیزی نمی گم!! ... فقط ... ای بابا!!! میزارم دو نفر دیگه که خودشون خوب میدونن کین این خاطره رو تعریف کنن براتون!!!
پس فعلا!!

چه توانی زدیا!!!
ینی عملا دیگه نمیدونم چه توان بزرگ تری بزنم برات :)
سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام علیکم و رحمه الله و برکاته به توان خدا
خخخ! آخ آخ آخ آخ! ینی دست نزار رو دلم که خونه!عاقا ازین به بع تو کنفرانس بچتیم!باوشه؟!اونجا شکلک دارم
خخ!مثه خودمی!بعضیا رو بالغ بر ده بار (شایدم بیشتر!!)مرور کردم!:))

 

غرق نعمتیم ؛ حالیمون نیست ...

الهی رضا برضائک!

 
يکشنبه 23/4/1392 - 14:17 - 0 تشکر 621376

soltan_azdad گفته است :

سلام
خوشحال میشیم شما هم خاطرات سفرتون ولو کوتاه رو بگید
حداقل یه تبلیغ شهر خودتون رو بکنید:)
""قـــاف"" گفته است :

جدا جالب بود
ممنون
soltan_azdad گفته است :

سلام
اصولا من که سفر میرم لحظه به لحظش میشه خاطره.یع جا بالای سی و سه پل ایستاده بودم داشتم مردمی که از زیر تو رودخونش بصورت عرضی رد میشن رو نگاه میکردم و رودخونه و خلاصه تو فاز رمانتیک و نگاه آینده نگر و عاقلانه میکردم که دیدم یه اقایی بطری آب معدنی رو میخواست بندازه بالا بده پسرش نگه داره که میندازه بالا ولی متاسفانه پرتاب ناکام بود و برمیگرده صاف میخوره تو سر یه خانمی.آقا خانمه هم سرشو بالا میکنه منو میبینه دقیقا عین واژه هاش این بود: بی شووووووووووور کثافت
آقا منم یخ زده بودم سیخ وایسادم نمیدونستم چیکار کنم.یه نگاه به اون مرده ی بی معرفت کردم که به شکل آفتاب پرست درجا رنگ عوض کرد به روش نیاورد و به اون زنه نگاه میکردم که آمادس با کله ی من ابگوشت درست کنه و یهو یخم با خنده ترکید و دیگه نشد جلوی خودمو بگیرم:))
ازون جالبتر وقتی بود که توی هایپر استارش با مسئولش بحثمون شد که اقا این ماهی قزل الای رنگین کمون نیست و اون یکی خال قرمز نیست و این یکی صید هفته پیشه و خلاصه جو شمالی مارو گرفت داشتیم کنفرانس ماهی شناسی از طریق چشم و ابروی ماهی رو یاد میدادیم.همه هم دورمون کردن داشتن گوش میدادن و به راحتی با این همه ادمی که پشت من بودن میتونستم ادعای پیامبری کنم و یه جزوه بدم دستشون بگم اینم کتابمه.من که میدونم نه اون مسئولش آخر متوجه شد من چی گفتم نه اون مردم دور و بر ما چزی یاد گرفتن و نه ما خودمون فهمیدیم چی گفتیم:))

raha0075 گفته است :


آقا ینی کلا شانس آوردم وقتی میخواستم این متن رو بخونم کسی خونه نبود وگرنه قطعا الان باید از اتاق نت تیمارستان جوابتون رو میدادم!
واقعا قشنگ نوشتین!
کلی خندیدم و استفاده کردم !
ممنون!
soltan_azdad گفته است :
[quote=soltan_azdad;507077;620924][quote=""قـــاف"";389402;620606][quote=soltan_azdad;507077;619356][quote=raha0075;557377;619128][quote=soltan_azdad;507077;618817]


سلام
یه سری یه تبلیغ تو انجمن دانش و فناوری زدم :) تو مبحث تصاویر علمی. مال یه گردش یکی دو روزه بود به کویر...

ولی یه سری رفتیم مشهد،
آقو چشمتون روز بد نبینه!
چشمتون روز بد نبینه!
چشمتون روز بد نبینه!
.
.
.
.
خدا زد رفتیم سرزمین موج های آبی :)
یعنی اینا آدرنالین دیگه واسه ما نذاشتن که ترشح کنیم!
جاتون خالی خععععععلی خوش گذشت :)

اولین بازی که رفتیم، پسر خاله م از آقای مسئول بازی پرسید خطر نداره که؟! یهو فک نکنید ترسیده بودیم ها! نه! خیلی ترسیده بودیم ها!
خلاصه اینو پرسید و اون آقای مسئول هم با شنیدن این سوال، برق شادی در چشمانش موج زد که بعله! دو نفر پیدا کردم یه کم بترسونمشون!
اول اون قایقی که توش نشسته بودیم رو از بالای سرسره به صورت برعکس هول داد! یعنی صفر تا صدمون 5 ثانیه! اونم به صورت برعکس!
کاش به همین ختم میشد! موقع هول دادن هم در گوش پسرخاله م گفت:
خوب آدم یه روزم باید بمیره دیگه!
پسرخاله مو میگی؟ این جوری
آقای مسئول رو میگی؟ این جوری laugh1.gif
منو میگی؟! این جوری




خلاصه رفتیم یه بازی دیگه.
آقا یَک بازی بود!
یــَـــــــــــــــــــــک بازی بود!
یـــَــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــک بازی بود!
صفر تا صد 1 ثانیه!
البته فک نکنید من ترسیده بودم ها! من یه چی تو این مایه ها بودم: (حالا با کمی اغراق!!!)

فقط همینو بگم پسر خاله م بعدا گفت من وقتی وسطای سرسره بودم، گفتم چه کار کنم سکته نکنم؟! شروع کردم به زور خندیدن! یعنی عمق فاجعه در حدی بود که پسر خاله مو از ترس سکته وادار به به زور خندیدن کرد!




ولی جدای از شوخی خیلی کیف داد. به شما هم توصیه میکنم برید.
ستاد تبلیغ سرزمین موج های آبی!

حرمت نگه دار دلم! كاين اشك، خون بهاي عمر رفته من است. "حسين پناهي"

يکشنبه 23/4/1392 - 15:45 - 0 تشکر 621436

""قـــاف"" گفته است :


سلام
یه سری یه تبلیغ تو انجمن دانش و فناوری زدم :) تو مبحث تصاویر علمی. مال یه گردش یکی دو روزه بود به کویر...

ولی یه سری رفتیم مشهد،
آقو چشمتون روز بد نبینه!
چشمتون روز بد نبینه!
چشمتون روز بد نبینه!
.
.
.
.
خدا زد رفتیم سرزمین موج های آبی :)
یعنی اینا آدرنالین دیگه واسه ما نذاشتن که ترشح کنیم!
جاتون خالی خععععععلی خوش گذشت :)

اولین بازی که رفتیم، پسر خاله م از آقای مسئول بازی پرسید خطر نداره که؟! یهو فک نکنید ترسیده بودیم ها! نه! خیلی ترسیده بودیم ها!
خلاصه اینو پرسید و اون آقای مسئول هم با شنیدن این سوال، برق شادی در چشمانش موج زد که بعله! دو نفر پیدا کردم یه کم بترسونمشون!
اول اون قایقی که توش نشسته بودیم رو از بالای سرسره به صورت برعکس هول داد! یعنی صفر تا صدمون 5 ثانیه! اونم به صورت برعکس!
کاش به همین ختم میشد! موقع هول دادن هم در گوش پسرخاله م گفت:
خوب آدم یه روزم باید بمیره دیگه!
پسرخاله مو میگی؟ این جوری
آقای مسئول رو میگی؟ این جوری laugh1.gif
منو میگی؟! این جوری




خلاصه رفتیم یه بازی دیگه.
آقا یَک بازی بود!
یــَـــــــــــــــــــــک بازی بود!
یـــَــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــک بازی بود!
صفر تا صد 1 ثانیه!
البته فک نکنید من ترسیده بودم ها! من یه چی تو این مایه ها بودم: (حالا با کمی اغراق!!!)

فقط همینو بگم پسر خاله م بعدا گفت من وقتی وسطای سرسره بودم، گفتم چه کار کنم سکته نکنم؟! شروع کردم به زور خندیدن! یعنی عمق فاجعه در حدی بود که پسر خاله مو از ترس سکته وادار به به زور خندیدن کرد!




ولی جدای از شوخی خیلی کیف داد. به شما هم توصیه میکنم برید.
ستاد تبلیغ سرزمین موج های آبی!
soltan_azdad گفته است :

سلام
خوشحال میشیم شما هم خاطرات سفرتون ولو کوتاه رو بگید
حداقل یه تبلیغ شهر خودتون رو بکنید:)
""قـــاف"" گفته است :

خااااطره اییی بوده هاااا
یعنی از اعماق پانکراس و فوق کلیه و محل ترشح ادرنالینم که توی فوق کلیم باشه خندیدم:دییییییییی

جدا جالب بود
ممنون
soltan_azdad گفته است :

سلام
اصولا من که سفر میرم لحظه به لحظش میشه خاطره.یع جا بالای سی و سه پل ایستاده بودم داشتم مردمی که از زیر تو رودخونش بصورت عرضی رد میشن رو نگاه میکردم و رودخونه و خلاصه تو فاز رمانتیک و نگاه آینده نگر و عاقلانه میکردم که دیدم یه اقایی بطری آب معدنی رو میخواست بندازه بالا بده پسرش نگه داره که میندازه بالا ولی متاسفانه پرتاب ناکام بود و برمیگرده صاف میخوره تو سر یه خانمی.آقا خانمه هم سرشو بالا میکنه منو میبینه دقیقا عین واژه هاش این بود: بی شووووووووووور کثافت
آقا منم یخ زده بودم سیخ وایسادم نمیدونستم چیکار کنم.یه نگاه به اون مرده ی بی معرفت کردم که به شکل آفتاب پرست درجا رنگ عوض کرد به روش نیاورد و به اون زنه نگاه میکردم که آمادس با کله ی من ابگوشت درست کنه و یهو یخم با خنده ترکید و دیگه نشد جلوی خودمو بگیرم:))
ازون جالبتر وقتی بود که توی هایپر استارش با مسئولش بحثمون شد که اقا این ماهی قزل الای رنگین کمون نیست و اون یکی خال قرمز نیست و این یکی صید هفته پیشه و خلاصه جو شمالی مارو گرفت داشتیم کنفرانس ماهی شناسی از طریق چشم و ابروی ماهی رو یاد میدادیم.همه هم دورمون کردن داشتن گوش میدادن و به راحتی با این همه ادمی که پشت من بودن میتونستم ادعای پیامبری کنم و یه جزوه بدم دستشون بگم اینم کتابمه.من که میدونم نه اون مسئولش آخر متوجه شد من چی گفتم نه اون مردم دور و بر ما چزی یاد گرفتن و نه ما خودمون فهمیدیم چی گفتیم:))

raha0075 گفته است :


آقا ینی کلا شانس آوردم وقتی میخواستم این متن رو بخونم کسی خونه نبود وگرنه قطعا الان باید از اتاق نت تیمارستان جوابتون رو میدادم!
واقعا قشنگ نوشتین!
کلی خندیدم و استفاده کردم !
ممنون!
soltan_azdad گفته است :
[quote=""قـــاف"";389402;621376][quote=soltan_azdad;507077;620924][quote=""قـــاف"";389402;620606][quote=soltan_azdad;507077;619356][quote=raha0075;557377;619128][quote=soltan_azdad;507077;618817]

سلام...جواب من کو؟
این پیام شما رو دوباره داده

اقا خاااااطره بوداااااااااا
خاطره
از اعماق پانکراس و فوق کلیم که ادرنالین ترشح میکنه خندیدم:))

 

 

دوران خوش آن بود که با دوست به سر شد ***باقی همه بی حاصلی و بی خبری بود  

 

 

 

 

 

 

يکشنبه 23/4/1392 - 23:7 - 0 تشکر 621516

""قـــاف"" گفته است :


سلام
یه سری یه تبلیغ تو انجمن دانش و فناوری زدم :) تو مبحث تصاویر علمی. مال یه گردش یکی دو روزه بود به کویر...

ولی یه سری رفتیم مشهد،
آقو چشمتون روز بد نبینه!
چشمتون روز بد نبینه!
چشمتون روز بد نبینه!
.
.
.
.
خدا زد رفتیم سرزمین موج های آبی :)
یعنی اینا آدرنالین دیگه واسه ما نذاشتن که ترشح کنیم!
جاتون خالی خععععععلی خوش گذشت :)

اولین بازی که رفتیم، پسر خاله م از آقای مسئول بازی پرسید خطر نداره که؟! یهو فک نکنید ترسیده بودیم ها! نه! خیلی ترسیده بودیم ها!
خلاصه اینو پرسید و اون آقای مسئول هم با شنیدن این سوال، برق شادی در چشمانش موج زد که بعله! دو نفر پیدا کردم یه کم بترسونمشون!
اول اون قایقی که توش نشسته بودیم رو از بالای سرسره به صورت برعکس هول داد! یعنی صفر تا صدمون 5 ثانیه! اونم به صورت برعکس!
کاش به همین ختم میشد! موقع هول دادن هم در گوش پسرخاله م گفت:
خوب آدم یه روزم باید بمیره دیگه!
پسرخاله مو میگی؟ این جوری
آقای مسئول رو میگی؟ این جوری laugh1.gif
منو میگی؟! این جوری




خلاصه رفتیم یه بازی دیگه.
آقا یَک بازی بود!
یــَـــــــــــــــــــــک بازی بود!
یـــَــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــک بازی بود!
صفر تا صد 1 ثانیه!
البته فک نکنید من ترسیده بودم ها! من یه چی تو این مایه ها بودم: (حالا با کمی اغراق!!!)

فقط همینو بگم پسر خاله م بعدا گفت من وقتی وسطای سرسره بودم، گفتم چه کار کنم سکته نکنم؟! شروع کردم به زور خندیدن! یعنی عمق فاجعه در حدی بود که پسر خاله مو از ترس سکته وادار به به زور خندیدن کرد!




ولی جدای از شوخی خیلی کیف داد. به شما هم توصیه میکنم برید.
ستاد تبلیغ سرزمین موج های آبی!
soltan_azdad گفته است :

سلام
خوشحال میشیم شما هم خاطرات سفرتون ولو کوتاه رو بگید
حداقل یه تبلیغ شهر خودتون رو بکنید:)
""قـــاف"" گفته است :

جدا جالب بود
ممنون
soltan_azdad گفته است :

سلام
اصولا من که سفر میرم لحظه به لحظش میشه خاطره.یع جا بالای سی و سه پل ایستاده بودم داشتم مردمی که از زیر تو رودخونش بصورت عرضی رد میشن رو نگاه میکردم و رودخونه و خلاصه تو فاز رمانتیک و نگاه آینده نگر و عاقلانه میکردم که دیدم یه اقایی بطری آب معدنی رو میخواست بندازه بالا بده پسرش نگه داره که میندازه بالا ولی متاسفانه پرتاب ناکام بود و برمیگرده صاف میخوره تو سر یه خانمی.آقا خانمه هم سرشو بالا میکنه منو میبینه دقیقا عین واژه هاش این بود: بی شووووووووووور کثافت
آقا منم یخ زده بودم سیخ وایسادم نمیدونستم چیکار کنم.یه نگاه به اون مرده ی بی معرفت کردم که به شکل آفتاب پرست درجا رنگ عوض کرد به روش نیاورد و به اون زنه نگاه میکردم که آمادس با کله ی من ابگوشت درست کنه و یهو یخم با خنده ترکید و دیگه نشد جلوی خودمو بگیرم:))
ازون جالبتر وقتی بود که توی هایپر استارش با مسئولش بحثمون شد که اقا این ماهی قزل الای رنگین کمون نیست و اون یکی خال قرمز نیست و این یکی صید هفته پیشه و خلاصه جو شمالی مارو گرفت داشتیم کنفرانس ماهی شناسی از طریق چشم و ابروی ماهی رو یاد میدادیم.همه هم دورمون کردن داشتن گوش میدادن و به راحتی با این همه ادمی که پشت من بودن میتونستم ادعای پیامبری کنم و یه جزوه بدم دستشون بگم اینم کتابمه.من که میدونم نه اون مسئولش آخر متوجه شد من چی گفتم نه اون مردم دور و بر ما چزی یاد گرفتن و نه ما خودمون فهمیدیم چی گفتیم:))

raha0075 گفته است :


آقا ینی کلا شانس آوردم وقتی میخواستم این متن رو بخونم کسی خونه نبود وگرنه قطعا الان باید از اتاق نت تیمارستان جوابتون رو میدادم!
واقعا قشنگ نوشتین!
کلی خندیدم و استفاده کردم !
ممنون!
soltan_azdad گفته است :
[quote=""قـــاف"";389402;621376][quote=soltan_azdad;507077;620924][quote=""قـــاف"";389402;620606][quote=soltan_azdad;507077;619356][quote=raha0075;557377;619128][quote=soltan_azdad;507077;618817]


شما رفتین موج های آبی ؟!!
سوار یو هم شدین؟!!!!!!!!!!!(این خاطره مربوط به یو بود یا سرسره های دیگه اش اون وقت؟!)
خخخ! کاملا درکتون میکنم ... منم سه بار رفتم!ولی به غلط کردن افتادم!
از همه وحشتناک تر چاله فضائیشه مخصوصا اگه با کله پرت شین از آخر تو استخر!!!

 

غرق نعمتیم ؛ حالیمون نیست ...

الهی رضا برضائک!

 
دوشنبه 24/4/1392 - 14:38 - 0 تشکر 621731

raha0075 گفته است :


شما رفتین موج های آبی ؟!!
سوار یو هم شدین؟!!!!!!!!!!!(این خاطره مربوط به یو بود یا سرسره های دیگه اش اون وقت؟!)
خخخ! کاملا درکتون میکنم ... منم سه بار رفتم!ولی به غلط کردن افتادم!
از همه وحشتناک تر چاله فضائیشه مخصوصا اگه با کله پرت شین از آخر تو استخر!!!
""قـــاف"" گفته است :


!
soltan_azdad گفته است :
[quote=raha0075;557377;621516][quote=""قـــاف"";389402;621376][quote=soltan_azdad;507077;620924][quote=""قـــاف"";389402;620606][quote=soltan_azdad;507077;619356][quote=raha0075;557377;619128][quote=soltan_azdad;507077;618817]

سلام
احسنت
اولی یو بود.
دومی چاله فضایی.

حرمت نگه دار دلم! كاين اشك، خون بهاي عمر رفته من است. "حسين پناهي"

دوشنبه 24/4/1392 - 14:45 - 0 تشکر 621732

نفس صبحدم گفته است :

سلام...جواب من کو؟
این پیام شما رو دوباره داده

اقا خاااااطره بوداااااااااا
خاطره
از اعماق پانکراس و فوق کلیم که ادرنالین ترشح میکنه خندیدم:))
""قـــاف"" گفته است :


!
soltan_azdad گفته است :
[quote=نفس صبحدم;705102;621436][quote=""قـــاف"";389402;621376][quote=soltan_azdad;507077;620924][quote=""قـــاف"";389402;620606][quote=soltan_azdad;507077;619356][quote=raha0075;557377;619128][quote=soltan_azdad;507077;618817]

سلام
نوبت شماست
بیاین یه خاطره بگین.

حرمت نگه دار دلم! كاين اشك، خون بهاي عمر رفته من است. "حسين پناهي"

دوشنبه 24/4/1392 - 23:16 - 0 تشکر 621866

""قـــاف"" گفته است :

سلام
نوبت شماست
بیاین یه خاطره بگین.
نفس صبحدم گفته است :

سلام...جواب من کو؟
این پیام شما رو دوباره داده

اقا خاااااطره بوداااااااااا
خاطره
از اعماق پانکراس و فوق کلیم که ادرنالین ترشح میکنه خندیدم:))
""قـــاف"" گفته است :


!
soltan_azdad گفته است :
[quote=""قـــاف"";389402;621732][quote=نفس صبحدم;705102;621436][quote=""قـــاف"";389402;621376][quote=soltan_azdad;507077;620924][quote=""قـــاف"";389402;620606][quote=soltan_azdad;507077;619356][quote=raha0075;557377;619128][quote=soltan_azdad;507077;618817]

خاطره؟؟؟من؟؟؟ما خاطره نداریم(با لحن اقای دشواری بخونین لطفن:دی)

 

 

دوران خوش آن بود که با دوست به سر شد ***باقی همه بی حاصلی و بی خبری بود  

 

 

 

 

 

 

سه شنبه 25/4/1392 - 0:12 - 0 تشکر 621880

""قـــاف"" گفته است :

سلام
احسنت
اولی یو بود.
دومی چاله فضایی.
raha0075 گفته است :


شما رفتین موج های آبی ؟!!
سوار یو هم شدین؟!!!!!!!!!!!(این خاطره مربوط به یو بود یا سرسره های دیگه اش اون وقت؟!)
خخخ! کاملا درکتون میکنم ... منم سه بار رفتم!ولی به غلط کردن افتادم!
از همه وحشتناک تر چاله فضائیشه مخصوصا اگه با کله پرت شین از آخر تو استخر!!!
""قـــاف"" گفته است :


!
soltan_azdad گفته است :
[quote=""قـــاف"";389402;621731][quote=raha0075;557377;621516][quote=""قـــاف"";389402;621376][quote=soltan_azdad;507077;620924][quote=""قـــاف"";389402;620606][quote=soltan_azdad;507077;619356][quote=raha0075;557377;619128][quote=soltan_azdad;507077;618817]

به به!به به!!
خب بهتون تبریک میگم که الان شاد و سرزنده و سرحال هستین!
مراحل بسیار سختی رو پشت سر گذاشتین واقعا!

 

غرق نعمتیم ؛ حالیمون نیست ...

الهی رضا برضائک!

 
شنبه 29/4/1392 - 12:24 - 0 تشکر 623651

سلام
قاف عزیز اونوقت برای بار دوم هم حاضری بری؟
باز شانس آوردی دوستانی مثل من همراهت نبودن وگرنه انواع شوخی های شهرستانی رو روی شما اجرا میکردن برات بیش ازینها خاطره انگیز میشد:))
آقا اصلا هرجا من باشم خاطره هم هست
هم خاطره هست
هم ارزو
هم دنیا
هم مریم
هم...ببخشید
اشتباه شد
هم امید
هم آرمان 
هم .....
بله:))

من از اين كوه بالا خواهم رفت.ميگويند ارتفاعش زياد است.راهش طولاني و شيب دار است,پر از صخره و صعود به آن بيش از حد دشوار است.كارخودم است.از آن بالا خواهم رفت.به زودي مرا خواهي ديد كه از قله برايتان دست تكان ميدهم يا از فرط تلاش بر دامنه جان ميسپارم

شنبه 29/4/1392 - 13:30 - 0 تشکر 623703

ســــــــلام به همه
امروز بعد کلی قرارگذاشتیم رفتیم بیرون دوستام...
دوساعتش رو تو پارک رو چمناااا نشستیم...کاش نمینشستیم:))))
بعد3سال یک شخصیت اثار باستانی رو دیدیم...
معلم 3سال پیشم
دوستم چنااان داد زد
عههههههههههههههههههههههه چقدر شبیه فلانیه!!!
اونوقت دقیقن باهاش3متر فاصله داشتیم...اثارباستانی هم دقیقن تو صورت دوستم داشت نگاه میکرد...

بیچاره رفت!!!:))) اومده بود تو پارک بشینه...کلن از پارک رفت:)))))

حالا جالبیش اینجا بود که فقط معلم من بود تو اون جمع دوستم اونطوری داد زد...:)))

 

 

دوران خوش آن بود که با دوست به سر شد ***باقی همه بی حاصلی و بی خبری بود  

 

 

 

 

 

 

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.