سلام سلام
خب این همون چیزیه که من یه مدت تو داستان اول مثنوی درگیرش بودم . که البته درگیریم حل شد :)انشاءالله سعی میکنم تو اولین فرصت یه تاپیک بزنم و این داستان حکمت آموز رو یه بررسی کنیم .
و تو داستان خضر و موسی هم در قرآن میشه ب جواب این سوال رسید .
ولی درکل من چند تا از دلیلاش رو میدونم که خواهش میکنم اگه چیزی جا انداختم دوستان تکمیل کنند :
1. اولین و مهمترینش اینه که یکی از آزمون های الهی دقیقا همینه که وقتی خدا نعمتی به بنده ش میده یا بلایی بهش نازل میکنه اجازه نمیده بنده حکمت کارش رو بفهمه . تا ببینه بنده بازم میگه حسبی الله و نعم الوکیل و ایمانش رو ازدست نمیده ؟
2. دومیش اینه که خدا میخواد صبر بنده رو بسنجه . مطمئنا اکه ما حکمت بلایی که بهمون نازل میشه رو بدونیم خیلی راحتتر میتونیم صبر کنیم ولی اون صبری برای خدا ارزشمندتره که بدون دونستن حکمتش پیشه کنیم .
3. سومیش اینه که وقتی ما از آینده خبر نداریم ، ممکنه حتی با دونستن حکمت خدا فکر کنیم در این لحظه اصلا کار حکیمانه ای نبوده ولی بعد ها که آینده میاد متوجه میشیم که اشتباه کردیم .
4. چهارمیش اینه که ممکنه اصلا حکمت خدا در حد عقل و فهم بنده نباشه ، مثل خیلی از راز های آفرینش که در حد عقل و فهم انسان نیست و یکی از اصول ایمان به خدا همینه که در عین ندونستن خیلی از راز های آفرینش بهش ایمان داسته باشیم .
همینا یادم بود میدونم دوستان بهتر میتونن کاملش کنن .
شرمنده سوالی یادم نمیاد :))