• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن معارف > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
معارف (بازدید: 5723)
چهارشنبه 27/11/1389 - 17:21 -0 تشکر 284990
"ایا رجعت جسمانی است؟

به نام خدا

سلام

رجعت چیست ؟

رجعت در لغت بمعنی بازگشت است ودر اصطلاح بمعنی بازگشت گروهی از مومنان خالص وعده ای از منافقان فاجر پیش از قیامت به این جهان است .

ایا رجعت جسمانی است؟

منتظر پاسخ های شما هستم
.

 

 

 وبلاگ من ....وبلاگ پيامبران رحمت

 

امام صادق(ع) فرمود:به دنبال مونسى بودم كه در پناه آن, آرامش پيدا كنم, آن را در قرائت قرآن يافتم.

پنج شنبه 26/12/1389 - 16:7 - 0 تشکر 299740

به نام خدا
در چت با جناب صدرا در مورد این مطلب که ایشان هم موافق جسمانی بودن رجعت هستندبه نتیجه رسیدیم
در مورد برگشت جسم به عالم مادی و مثالی بحث بود که در این باب سراغ سایت ایپرسش که اساتید آنلاین داره رفتم

واینها حاوی سوالات و جواب رد وبدل شده بین من و ایشان هست


****

من : سلام علیکم
من : وقت دارید؟
سعیدی:سلام وقت شما بخیر
من : ممنون هستم
من : در مورد رجعت سوال داشتم
من : اینکه جسمانی هست
من : یا مثالی
من : ؟
سعیدی:در همین دنیاست جسمانی است
سعیدی:بعد از ظهور و مدت حکومت امام زمان
سعیدی:می باشد عالم رجعت و نیز برای همگان نیست عده ای مخصوصی از خوبان و از بدان می آیند
من : بحث ما در اینه که رجعت مادیه یا مثالی
من : ؟
سعیدی:مادی بیان شد در همین دنیا و عالم ماده است
من : بحث اینه که اگه رجعت بخواد مادی بشه
من : یعنی روح بعد از مفارقت به جسم مادی تعلق بگیره این میشه
من : و تناسخ باطله
سعیدی:تناسخ یعنی چی ؟
من : برای همین هم رجعه با بدن مثالی صورت میگیره
سعیدی:ناسخ به معنای انتقال روح است در این دنیا از بدنی به بدن دیگر که مباین با بدن اول است واین عمل تا پایان عمر دنیا ادامه پیدا کند. در حالی که مورد رجعت در عصر وزمان خاصّی است که در مورد برخی از اموات اتّفاق خواهد افتاد ودر آن وقت روح آنها به جسمشان منتقل خوا
من : نه این حرف درست نیست
من : ادله ابطال تناسخ رو ببینید
من : از ادله ابطال تناسخ رجوع فعل به قوه است
من : و این باطله
سعیدی:خوب چه ربطی به رجعت دارد
سعیدی:در رجعت جسم خود شخص است نه دیگری قوه و فعل ندارد
من : و در تناسخ هم
سعیدی:در تناسخ توارود ارواح صورت می گیرد علاوه برآن دلیل انی هم هست اما در
من : روح که به فعلیت خودش رسیده باید برگرده به حالت قوه
سعیدی:رجع اینگونه نیست
من : واین محاله
سعیدی:خوب چه ربطی به رجعت دارد آن ابطال تناسخ است ؟
من : خب بحث ما هم همین است عزیز
سعیدی:در رجعت روح با حفظ کمالات اولی و در همان قالب بدن قبلی بر می گردد و به همین جهت مستلزم اعاد? معدوم و یا تبدیل و باز گشت فعلیت به قوه نیست، بر خلاف تناسخ که روح بعد از رسیدن به فعلیت و طی نمودن مراحل کمال مادی و طبیعی، در قالب های دیگر بر می گردد.
سعیدی:دوست گرامی شما تناسخ را دارید باطل می کنید درست اما هیچ ربطی به رجعت ندارد

من : خب ببینید
من : من خودم طلبه هستم
من : و این ها را با یک دانشجو بحث کردم
سعیدی:خوب اشکال ندارد بحث کنید
من : شما الان نمی دونم مطلب رو فهمیدید یا نه
سعیدی:ماهیت تناسخ با رجعت فرق دارد و فرق آن را هم بیان نمودم
من : ایشون بر جسمانی بودن یقین داره
من : منتهی
من : در مادی و مثالی بودن اون بدن
من : می گه مثالیه
من : ولی من می گم
سعیدی:همه می گویند رجعت جسمانی است و در همین عالم ماده و طبیعت می باشد
من : بدن مادی تعلق به جهان مادی
من : ولی ایشون می گه این تناسخه
من : منبع ایشون
من : کلام امامه
من : بدم آدرس رو
من : ؟
سعیدی:بدن در رجعت در همین دنیاست
سعیدی:جسمانی است اصلا مثالی در این دنیا معنا ندارد

سعیدی:مثل اینکه شما هم در این دنیا باور کرده اید که بدن مثالی داریم
سعیدی:خیر اینکه نیست بدن مثالی مال عالم برزخ است نه دنیا

سعیدی:رجعت بدن جسمانی مثل همین الان که من و شما داریم همینگونه است
سعیدی:مثالی نیست
سعیدی:و بحث رجعت با تناسخ فرق دارد ؟
سعیدی:و فرق اون را هم بیان نمودم
سعیدی:تعریف تناسخ را بالا توضیح دادم و نیز با رجعت مقایسه نمودم
سعیدی:اصلا موضوع تناسخ با رجعت فرق دارد
من : نظر امام خمینی در مورد رجعت
من : امام در یک بیانی اصل عدم امتناع وقوع مثالی رجعت رو اثبات می فرمایند
من : د و می گویند: « . . . و اما جواب از قضیه رجعت این است كه آنكه براى ما مسلّم است اصل رجعت است و این ضرورى مذهب ماست
من : و همین اندازه بر آن دلیل داریم، اما بر ما زاد بر این، كه بدنى خلق مى‏شود، یا آن بدن اوّلى را آورده و ارواح پاك رجعت‏كنندگان در آن داخل مى‏شود دلیل نداریم،
من : فلذا ممكن است قضیه رجعت به نحو تمثّل مثالى و لو درعالم ملك صورت بگیرد، و رجعت حسینیه هم ممكن است به این نحو باشد؛ زیرا ما بر اصل رجعت دلیل داریم نه بر كیفیت آن، و كیفیت آن ضرورى مذهب ما نیست.
من : منبع
من : تقریرات فلسفه ج‏3 ص: 194 جواب از استدلال اهل تناسخ ..... ص : 192
من : تقریرات فلسفه ج‏3 ص:197 جواب از استدلال به حشر و رجعت ..... ص : 196
من : تشریف دارید
من : اینا رو ایشون استدلال کرده
سعیدی:بله
سعیدی:انچه گفته میشود که بازگشت فعل به قوه محال است مطلب درستی است ولی زنده شدن یک موجود بعد از مرگ از مصادیق ان نیست
من : چرا ؟
من : اینکه از مصادیق نیست
سعیدی:زیرا اگر انسانی بعد از مرگ به دنیا بازگردد ونفس او مجددا با ماده بدن قبلیتماس وتعلق پیداکنداین امر باعث ابطال اصل تجرد وبازگشت از فعل به قوه نیست چه اینکه او قبل از مردن وپیش از قطع رابطه با بدن هم مجرد بوده است
سعیدی:بنابراین تعلق وارتباط مجدداو با بدن به طور یقین منافاتی با تجرد او ندارد
سعیدی:تنها چیزی که هست این است که بر اثر مرگ روابطی که ضامن ثاتر وفعل نفس در ماده بود مفقود شد
سعیدی: ولذا پس از ان قدرت برانجام افعال مادی را نداشت درست مانندصنعتگری که الات وابزار لازم برای عمل را از دست بدهد
سعیدی: ولی با بازگشت نفس به حال سابق وتعلق ان به بدن مجددا قوا وادوات ان بکار میاندازد
سعیدی:درنتیجه میتواند حالات وملکات خود را بواسطه افعال جدید به مرحله سابق برساند وتکامل تازه ای پیدا کند بدون اینکه سیر نزولی وعقب گرد از حال کمال به نقص واز فعل به قوه کرده باشد

سعیدی:این جواب
من : خدا خیرتون بده
من : اون کلام امام
من : که می گه
من : مثالیه
سعیدی:مراجعه کنید المیزان علامه طباطبایی
من : ؟
من : ؟
سعیدی:با همین بیان توجیه می شود
من : چه جور تفسیر کنم
سعیدی:ج 1
من : خدا سلامتی بدهد
من : ممنونم
سعیدی:آنجا کاملا توضیح داده است
سعیدی:ص 207
سعیدی:شبهه آن در قوه و فعل است با این پاسخ داده می شود
سعیدی:موفق و موید باشید خدانگهدار 



   

مدیر انجمن حوزه علمیه 

تماس بامن:

forum:www.mahdiyavar.mihanbb.com

e-mail:ya_lasaratelhosain@yahoo.com


 

پنج شنبه 26/12/1389 - 21:31 - 0 تشکر 299847

بسم الله
با سلام و تشکر از جناب ولایت بخاطر درج این پرسش و پاسخ
من فکر می کنم نیازی به مطلب اضافی نباشه و مشخصه که پاسخ دهنده چقدر با مبانی اعتقادی آشنایی داشتند
ایشون ادعای بدون دلیل خودشون رو صرفا با تکرار جملات مادی بودن تکرار می کند و توضیح نمی دهند که چرا تناسخ با رجعت مادی متفاوت است در حالیه که تناسخ به معنای بازگشت نفس پس از مفارقت از بدن به بدن مادی می باشد و فرقی ندارد که این بدن ، بدن خود فرد باشد یا بدنی دیگر.
از قضا این نکته رو هم توجه نداشتند که قواعد کلی استثنا بردار نیست. یعنی نمی شود که 2+2=4 در یک جا جواب بدهد ولی در جای دیگر نه. این قاعده کلی در همه زمانها و مکانها و در بین همه تمدن ها هست و استثنا هم نداره
اگر رجوع و انتقال نفس بعد از مرگ به بدن دیگری محال است و تناسخ نامیده میشود این انتقال به بدن همان فرد هم باز تناسخ است و محال.
از ادله دیگر جناب سعدی این است که همه می گویند رجعت اینگونه است که ایشان گفته اند!!! که د رطول این بحث مشخص شد نظرات اختلافی هم هست
نکته اخر اینکه بین نظر عقلانی امام خمینی و نظر جناب سعیدی بنده طرفدار نظریه امام و حکما هستم

جمعه 27/12/1389 - 9:39 - 0 تشکر 299908

به نام خدا
با تشکر از صدرای عزیز
و اما جواب حامد در سایت گفتگوی دینی در مورد نظر امام رحمة الله علیه

سلام
نظر امام شایسته است اما خالی از اشکال نیست چه اینکه به اعتقاد ما ارواح حضرات اولیاء الهی در عالم مثال وجود دارد لذا حمل رجعت بر بدن مثالی تحصیل حاصل خواهد بود و اما بسیاری از امور از نظر عقل غیر ممکن به نظر می رسد اما وقتی واقع می شود می فهمیم که محال دانستن عقل از عدم دسترسی به حقایقی بوده که اگر از آنها خبر داشت اینگونه حکم نمی کرد لذا فی الجمله می توان پذیرفت که به اعجاز الهی نفوسی به بدنی مادی تعلق گرفته و به اصطلاح رجعت جسمانی محقق شود چه اینکه این امر محال عقلی نیست
و آن رجعت جسمانی که ما بالا عرض کردیم هم رجعت نوع بشر در دوره بعدی خواهد بود
موفق در پناه حق

   

مدیر انجمن حوزه علمیه 

تماس بامن:

forum:www.mahdiyavar.mihanbb.com

e-mail:ya_lasaratelhosain@yahoo.com


 

جمعه 27/12/1389 - 9:41 - 0 تشکر 299909

جواب از عرفان علوی سایت گفتگوی دینی

یا ستار.

با سلام.

سخن جناب حامد ظاهرا صحیح می باشد.

البته افعال بدن مادی نیز به واسطه بدن مثالی انجام می گیرد و بدون این بدن مثالی بدن مادی فاقد هیچ گونه فعل وحرکتی می گردد؛که این امر مربوط به مراتب عالم مادی و مثالی و عقلی است؛که هر یک سلسله وار موثر در دیگری است...

اما اینکه روح مجرد به بدن مادی تعلق نگیرد؛در حالی غیر ممکن است که ان روح در مرتبه ای کاملتر ،به بدن نهایی(اغاز مرگ) در دنیا متعلق گردد؛مثلا شخصی هفتاد سال عمر نماید؛و در لحظه فراق روح از بدن نهایت کمال بدن به واسطه روح همان است که هفتاد سال بر ان گذشته؛نتیجته بعد از فراق روح از بدن وسیر تکاملی ان به واسطه اعمالی که به واسطه بدن انجام داده است،انرا مثلا تا پانصد سال بعد نفسی مغایر با نفس ابتدایی در لحظه فراق از بدن می کند،نتیجتا این نفس در این مرتبه نمی تواند به ان بدن نهایی در دنیا بر گردد؛ولی بر بدنی که تعلق این نفس تکامل یافته را داشته باشد می تواند متعلق گردد؛...

به عنوان مثال نظفه (جسم مادی) در ابتدا یک جسم ملکوتی و مثالی دارد که جهت تکامل انرا برای سیر به طرف انسان شدن به عهده می گیرد ؛و همینطور که این جسم به طرف انسانیت در حرکت است ماثر از تکامل ان جسم مثالی است و البته این تکامل می رسد به جایی که این روح مثالی عینا تبدیل به روح انسانی می شود و تکامل این بدن و جسم را به عهده می گیرد به عبارتی ان روح مثالی که حاکم بر نطفه بود و انرا تبدیل به علقه و دیگر موارد می کرد ؛در این سیر در یک مرتبه شد روح انسانی و از این مرحله به بعد انچه حاکم بر این جسم است روح انسانی است که البته ،اثر صورت جسمانی را هم همین روح به عهده دارد ؛به عبارتی روح انسان باعث نوع صورت جسمانی اوست نتیجتا غذاهایی هم که می خورد ان روح باعث تبدیل انها به صورت مادی او می گردد و فرم جسمانی انرا تحت تاثیر خود در می اورد؛در مورد حیوان وگیاه نیز همینطور است و روح ونفس نقش حفظ این صورت و تبدیل انرا به اقتضای مربوطه به عهده دارد.در حالی که غذای اشخاص با غذای دیگر موجودات در خیلی از جهات یکی است؛این در حالی است که روح حیوان ان غذا را تبدیل به صورت حیوان می کند و همین غذا را روح انسان تبدیل به صورت انسان...

با توضیحات بالا تکامل جسم همراه با تکامل روح رقم می خورد وبالعکس ،نتیجتا در هر مرحله جسم منطبق با یکی از مراتب تکاملی نفس است؛همین قضیه در مورد رجعت نیز صادق است،به عبارتی نفس انسان مومن باعث تاثیر در بدن او می گردد و انرا منطبق به این تعلق می گرداند،نتیجتا ان روح به جسم نهایی او در دنیا بر نمی گردد که حالا ان جسم از لحاظ کمال وجودی لیاقت پذرفتن انرا نداشته باشد بلکه ؛ان جسم تعلق به جسمی می گردد که ماثر از ان شده باشد....نتیجتا بدن شخص در دو مرتبه متعلق دو مرتبه از روح می گردد...البته تغییر چهره اشخاص در قیامت اصلی نیز مرهون همین موضوع است ؛یعنی صورت ابدان اشخاص متاثر از روح انها متشکل می گردد....

یاحق

   

مدیر انجمن حوزه علمیه 

تماس بامن:

forum:www.mahdiyavar.mihanbb.com

e-mail:ya_lasaratelhosain@yahoo.com


 

جمعه 27/12/1389 - 14:51 - 0 تشکر 300001

سلام
ظاهرا دوران ریکاوری تموم شد
خوب خدا رو شکر
آخرش معلوم نشد چه اصراریه مادی بودن نقض بشه موردی که به نظر نمی آد توش وجود داشته باشه:)

يکشنبه 29/12/1389 - 20:48 - 0 تشکر 300623

valayat گفته است :
[quote=valayat;190629;299909]جواب از عرفان علوی سایت گفتگوی دینی

یا ستار.

با سلام.

سخن جناب حامد ظاهرا صحیح می باشد.

البته افعال بدن مادی نیز به واسطه بدن مثالی انجام می گیرد و بدون این بدن مثالی بدن مادی فاقد هیچ گونه فعل وحرکتی می گردد؛که این امر مربوط به مراتب عالم مادی و مثالی و عقلی است؛که هر یک سلسله وار موثر در دیگری است...

اما اینکه روح مجرد به بدن مادی تعلق نگیرد؛در حالی غیر ممکن است که ان روح در مرتبه ای کاملتر ،به بدن نهایی(اغاز مرگ) در دنیا متعلق گردد؛مثلا شخصی هفتاد سال عمر نماید؛و در لحظه فراق روح از بدن نهایت کمال بدن به واسطه روح همان است که هفتاد سال بر ان گذشته؛نتیجته بعد از فراق روح از بدن وسیر تکاملی ان به واسطه اعمالی که به واسطه بدن انجام داده است،انرا مثلا تا پانصد سال بعد نفسی مغایر با نفس ابتدایی در لحظه فراق از بدن می کند،نتیجتا این نفس در این مرتبه نمی تواند به ان بدن نهایی در دنیا بر گردد؛ولی بر بدنی که تعلق این نفس تکامل یافته را داشته باشد می تواند متعلق گردد؛...

به عنوان مثال نظفه (جسم مادی) در ابتدا یک جسم ملکوتی و مثالی دارد که جهت تکامل انرا برای سیر به طرف انسان شدن به عهده می گیرد ؛و همینطور که این جسم به طرف انسانیت در حرکت است ماثر از تکامل ان جسم مثالی است و البته این تکامل می رسد به جایی که این روح مثالی عینا تبدیل به روح انسانی می شود و تکامل این بدن و جسم را به عهده می گیرد به عبارتی ان روح مثالی که حاکم بر نطفه بود و انرا تبدیل به علقه و دیگر موارد می کرد ؛در این سیر در یک مرتبه شد روح انسانی و از این مرحله به بعد انچه حاکم بر این جسم است روح انسانی است که البته ،اثر صورت جسمانی را هم همین روح به عهده دارد ؛به عبارتی روح انسان باعث نوع صورت جسمانی اوست نتیجتا غذاهایی هم که می خورد ان روح باعث تبدیل انها به صورت مادی او می گردد و فرم جسمانی انرا تحت تاثیر خود در می اورد؛در مورد حیوان وگیاه نیز همینطور است و روح ونفس نقش حفظ این صورت و تبدیل انرا به اقتضای مربوطه به عهده دارد.در حالی که غذای اشخاص با غذای دیگر موجودات در خیلی از جهات یکی است؛این در حالی است که روح حیوان ان غذا را تبدیل به صورت حیوان می کند و همین غذا را روح انسان تبدیل به صورت انسان...

با توضیحات بالا تکامل جسم همراه با تکامل روح رقم می خورد وبالعکس ،نتیجتا در هر مرحله جسم منطبق با یکی از مراتب تکاملی نفس است؛همین قضیه در مورد رجعت نیز صادق است،به عبارتی نفس انسان مومن باعث تاثیر در بدن او می گردد و انرا منطبق به این تعلق می گرداند،نتیجتا ان روح به جسم نهایی او در دنیا بر نمی گردد که حالا ان جسم از لحاظ کمال وجودی لیاقت پذرفتن انرا نداشته باشد بلکه ؛ان جسم تعلق به جسمی می گردد که ماثر از ان شده باشد....نتیجتا بدن شخص در دو مرتبه متعلق دو مرتبه از روح می گردد...البته تغییر چهره اشخاص در قیامت اصلی نیز مرهون همین موضوع است ؛یعنی صورت ابدان اشخاص متاثر از روح انها متشکل می گردد....

یاحق

با سلام

نمی دونم نگارنده بر چه مبنایی این سخنان رو گفته

اما سر تا پاش ایراده

کی گفته بدن ماید رو بدن مثالی کنترل می کنه؟؟

کی گفته ادم وقت نطفه بودنش بدن مثالی داره؟

کی گفته پس از کمال نهایی ادم بعد مرگ به جسمش بر نمی گرده ولی قبل کمال و بعد مرگ تعلق به جسم مادی ممکنه؟؟

این حرفا سر تا پا اشتباهه و با هیچ مبنایی نمی سازه

يکشنبه 29/12/1389 - 21:2 - 0 تشکر 300625

valayat گفته است :
[quote=valayat;190629;299908]به نام خدا
با تشکر از صدرای عزیز
و اما جواب حامد در سایت گفتگوی دینی در مورد نظر امام رحمة الله علیه

سلام
نظر امام شایسته است اما خالی از اشکال نیست چه اینکه به اعتقاد ما ارواح حضرات اولیاء الهی در عالم مثال وجود دارد لذا حمل رجعت بر بدن مثالی تحصیل حاصل خواهد بود و اما بسیاری از امور از نظر عقل غیر ممکن به نظر می رسد اما وقتی واقع می شود می فهمیم که محال دانستن عقل از عدم دسترسی به حقایقی بوده که اگر از آنها خبر داشت اینگونه حکم نمی کرد لذا فی الجمله می توان پذیرفت که به اعجاز الهی نفوسی به بدنی مادی تعلق گرفته و به اصطلاح رجعت جسمانی محقق شود چه اینکه این امر محال عقلی نیست
و آن رجعت جسمانی که ما بالا عرض کردیم هم رجعت نوع بشر در دوره بعدی خواهد بود
موفق در پناه حق

با سلام

اول اینکه تعلق نفس به بدن مادی بعداز رجعت محال عقلیه و معجزه و قدرت خداوند به امر محال تعلق نمی گیرد

دوم نظر امام خمینی در این زمینه اشتباه نیست ولی فهمش نیازمند مطالعه دقیق و اشنایی با مبانی فلسفی و عرفانیه.

ثالثا مرادتون ازاین جمله  « چه اینکه به اعتقاد ما ارواح حضرات اولیاء الهی در عالم مثال وجود دارد لذا حمل رجعت بر بدن مثالی تحصیل حاصل خواهد بود» چیست؟؟

اصلا روح هر کسی که دارای قوه خیال باشه در عالم مثال قرار داره اولیاء الهی که شئنشان اجل از این صحبت هاست . حیوانی مانند کلاغ مرتبه اش مرتبه مثال است نه ماده چه برسه با انسان ، اون هم انسان الهی.

برای همین تحصیل حاصل صورت نگرفته. غرض در رجعت ظاهر شدن جسمانی برخی از اولیا در دوره ای می باشد اون هم با بدن مثالی. حالا این تحصیل حاصل کجاست؟؟؟

شما اگر براتون مقدوره دلایل گفتارتون و اینکه رجعت مادیه رو بیارید تا بعد از نقدشون مشخص بشه که دلایل محکم هستند یا نه.

فعلاً که ادله مثالی بودن خدشه ناپذیر بودند. تا ببینیم بعدش خدا چی می خواد

سه شنبه 2/1/1390 - 18:45 - 0 تشکر 300855

sadra2554 گفته است :

با سلام

نمی دونم نگارنده بر چه مبنایی این سخنان رو گفته

اما سر تا پاش ایراده

کی گفته بدن ماید رو بدن مثالی کنترل می کنه؟؟

کی گفته ادم وقت نطفه بودنش بدن مثالی داره؟

کی گفته پس از کمال نهایی ادم بعد مرگ به جسمش بر نمی گرده ولی قبل کمال و بعد مرگ تعلق به جسم مادی ممکنه؟؟

این حرفا سر تا پا اشتباهه و با هیچ مبنایی نمی سازه

valayat گفته است :
[quote=sadra2554;391884;300623]

[quote=valayat;190629;299909]جواب از عرفان علوی سایت گفتگوی دینی

یا ستار.

با سلام.

سخن جناب حامد ظاهرا صحیح می باشد.

البته افعال بدن مادی نیز به واسطه بدن مثالی انجام می گیرد و بدون این بدن مثالی بدن مادی فاقد هیچ گونه فعل وحرکتی می گردد؛که این امر مربوط به مراتب عالم مادی و مثالی و عقلی است؛که هر یک سلسله وار موثر در دیگری است...

اما اینکه روح مجرد به بدن مادی تعلق نگیرد؛در حالی غیر ممکن است که ان روح در مرتبه ای کاملتر ،به بدن نهایی(اغاز مرگ) در دنیا متعلق گردد؛مثلا شخصی هفتاد سال عمر نماید؛و در لحظه فراق روح از بدن نهایت کمال بدن به واسطه روح همان است که هفتاد سال بر ان گذشته؛نتیجته بعد از فراق روح از بدن وسیر تکاملی ان به واسطه اعمالی که به واسطه بدن انجام داده است،انرا مثلا تا پانصد سال بعد نفسی مغایر با نفس ابتدایی در لحظه فراق از بدن می کند،نتیجتا این نفس در این مرتبه نمی تواند به ان بدن نهایی در دنیا بر گردد؛ولی بر بدنی که تعلق این نفس تکامل یافته را داشته باشد می تواند متعلق گردد؛...

به عنوان مثال نظفه (جسم مادی) در ابتدا یک جسم ملکوتی و مثالی دارد که جهت تکامل انرا برای سیر به طرف انسان شدن به عهده می گیرد ؛و همینطور که این جسم به طرف انسانیت در حرکت است ماثر از تکامل ان جسم مثالی است و البته این تکامل می رسد به جایی که این روح مثالی عینا تبدیل به روح انسانی می شود و تکامل این بدن و جسم را به عهده می گیرد به عبارتی ان روح مثالی که حاکم بر نطفه بود و انرا تبدیل به علقه و دیگر موارد می کرد ؛در این سیر در یک مرتبه شد روح انسانی و از این مرحله به بعد انچه حاکم بر این جسم است روح انسانی است که البته ،اثر صورت جسمانی را هم همین روح به عهده دارد ؛به عبارتی روح انسان باعث نوع صورت جسمانی اوست نتیجتا غذاهایی هم که می خورد ان روح باعث تبدیل انها به صورت مادی او می گردد و فرم جسمانی انرا تحت تاثیر خود در می اورد؛در مورد حیوان وگیاه نیز همینطور است و روح ونفس نقش حفظ این صورت و تبدیل انرا به اقتضای مربوطه به عهده دارد.در حالی که غذای اشخاص با غذای دیگر موجودات در خیلی از جهات یکی است؛این در حالی است که روح حیوان ان غذا را تبدیل به صورت حیوان می کند و همین غذا را روح انسان تبدیل به صورت انسان...

با توضیحات بالا تکامل جسم همراه با تکامل روح رقم می خورد وبالعکس ،نتیجتا در هر مرحله جسم منطبق با یکی از مراتب تکاملی نفس است؛همین قضیه در مورد رجعت نیز صادق است،به عبارتی نفس انسان مومن باعث تاثیر در بدن او می گردد و انرا منطبق به این تعلق می گرداند،نتیجتا ان روح به جسم نهایی او در دنیا بر نمی گردد که حالا ان جسم از لحاظ کمال وجودی لیاقت پذرفتن انرا نداشته باشد بلکه ؛ان جسم تعلق به جسمی می گردد که ماثر از ان شده باشد....نتیجتا بدن شخص در دو مرتبه متعلق دو مرتبه از روح می گردد...البته تغییر چهره اشخاص در قیامت اصلی نیز مرهون همین موضوع است ؛یعنی صورت ابدان اشخاص متاثر از روح انها متشکل می گردد....

یاحق

به نام خدا

سال نو مبارک

جواب از سوالات صدرای عزیز

از زبان عرفان علوی

اینکه این مطالب سراپاش ایراد باشد نشات از بی اطلاعی نگارنده می باشد،سلسله علل و اثرات وجودی از طریق عوالم وجودی نزول می یابد ؛نتیجتا اثر مستقیم فعل از عالم تجرد (عقل) بر عالم ماده محال است مگر بر فرض رقت؛پس اثر و علل جاری در عالم ماده بر عهده نزدیکترین عالم مجرد از ماده به عالم ماده می باشد که همان عالم مثال می باشد..نتیجتا اثر علل مادی ماثر از عالم مثال می باشد و بدون این مرتبه وجودی اصل علل در ماده منتفی است...پس کنترل افعال و علل و اثرات این بدن مادی به واسطه بدن مثالی در ان جاری می گردد...
در ثانی انچه مسلم است وجود پراکنده در عالم مادی لیاقت وحدت را مستقلا ندارد نتیجتا محوریت و تشخص انرا ؛امر مجرد و اشرفتر از خود به عهده دارد ؛پس عالم مادی تشخص و بقای وحدت خود را به واسطه یک امر مجرد دیگر دارد،که ان امر مجرد اثرات انرا به صورت ترتب فیض از بالا به ان افاضه می کند؛نتیجتا همه اثرات عالم مادی به واسطه یک امر مجردی انجام می گیرد که همان ملکوت و مثال اجسام می باشد ،نتیجتا هر جسم مادی ای به واسطه یک جسم مثالی فیض تکامل می گیرد؛که نطفه نیز از این قاعده مستثنا نیست؛به عبارتی سیر تکاملی نطفه را ملکوت ان به عهده دارد و در این سیر به محض اتمام همه لوازم مادی جنین روح ملکوتی جنین عینا تبدیل به روح انسانی می گردد یعنی ؛سیر تکاملی گوشت وپوست و بدن جنین از عالم مثال به عالم انسان می پرد..قران نیز همین را می گوید ؛یعنی انسان نطفه بود و سیر تکاملی این انسان ادامه یافت و در اخر خلقی جدید شد ،بحث ،بحث شدن وصیرورت است ؛نه قبض روح از عالم بالا ؛یعنی نطفه در این سیر شدن رسید به مرتبه ای که از حالت مثالی پرید و شد انسان..
نتیجتا سیر تکاملی اجسام را عالم مثال به عهده می گیرد و نطفه تا رسیدن به حد نهایی اتمام و جمع گشتن لوازم جنین از عالم مثال بهره می برد و در مرحله اتمام اخرین جزء جنین ،این روح مثالی جسم جنین می پرد و می شود انسان ؛اصل تکامل جوهری چیزی جز این مطلب نیست؛و مصداق ان ظهور جوهره عالم مادی در دار قیامت است...
ثالثا دار قیامت دار تبدیل است؛و تا این تبدیل صورت نگیرد ورود به ان نشاء غیر ممکن است ؛نتیجتا احکام وجودی ان عالم مغایر با عالم قبل از ان است؛به عبارتی احکام هر مرتبه مختص همان مرتبه می باشد؛و با حفظ ذات قابل سریان به مراتب دیگر نیست؛علهذا یک تبدیل ذاتی نیاز دارد نه عرضی..پس وقتی صحبت از رجعت در عالم دنیا وقبل از نشاء قیامت به میان می اید ؛نباید ویژگیهای دار قیامت را بر ان سریان داد به عبارتی ؛رجعت به دنیا با الحاق ابدان بر ارواح دو موضوع متفاوت از لحاض خصایص است ونباید انها را با یکدیگر جمع نمود؛بحث ؛بحث مراتب و ویژگیهای هر مرتبه می باشد ؛و نباید این احکام را به یکدیگر سرایت داد..پس وقتی گفته می شود روح متکامل به بدن مادی و دنیای مادی بر می گردد؛منظور تعلق ان به بدنی تکامل یافته و منطبق بر ان در دنیا می باشد؛و همانطر که گفته شد بقای بدن به بقای روح می باشد و تشخص از ان روح ؛نتیجتا این وحدت را اصالتا روح به عهده دارد ؛پس کار تشکل جسد را نیز روح به عهده می گیرد ؛نتیجتا در دار دنیا جسم به واسطه مرتبه تکاملی روح بر می گردد و باز سازی می شود ؛الاغ عزیز پیغمبر و پرندگان حضرت ابراهیم نیز همینطور برگشتند؛به عبارتی تشکل جسم و تکامل ان به عهده عالم مثال و روح می باشد و بر حسب ان صورت می پذیرند...
پس وجود سیال بدن از تولد تا مرگ ،منطبق به بیشمار جسم مثالی است ،که وحدت انها را روح به عهده می گیرد و با احتساب روح این بدنهای مثالی عین هم هستند به عبارتی بحث بدن مثالی ،قطع نظر از روح و عینبت ان با احتساب روح مد نظر است،یعنی بقای تشخص بدن عرضی است و باقی است به بقای روح ؛و این ابدان مثالی منطبق با نظام مربوطه عینیت دارند؛در عالم مادی منطبق با این نظام ودر اخرت منطبق با ان نظام واحکامش،احکام ذاتی هر مرتبه از وجود ملاک بازسازی ابدان را به عهده دارند،در اخرت ابدان با نظام خودش باز سازی می گردد و در عالم دنیا با احکام ونظام خودش...
اما اینکه انها با بدن مثالی پا به عرصه دنیا بگذارند؛این اشکال پیش می اید که انها با احتساب حفظ بدن مثالی پا به عرصه دنیا می گذارند یا خیر باید این بدن مثالی نزول نماید؛والبته با حفظ بدن مثالی ورود ان به عالم ماده باعث انقلاب در ذات می گردد واز نظر عقلی محال است و لیاگر این بدن نزول نماید همان حکم ظهور در عالم مادی و هم سنخ انرا بازی می کند که مراد حاصل می شود...
در ثانی ادراک در عالم مادی از طریق لوازم مادی صورت می گیرد ؛نتیجتا گوش مادی و چشم مادی با حفظ نظام خود قادر به درک عالم مثال نمی باشدغمگر اینکه این ادراک را از حالت طبیعی انها خارج نمود و تمثل برای انها ایجاد نمود که این مطلب با تکلیف ناسازگار است ؛در حالی که یکی از جهات رجعت برای این موضوع می باشد و اصل این قضیه بدون مستدلات عقلانی قابل پذیرش برای درک مادی نیست؛پس برای پذیرش مادی باید استدلال ردیف نمود در حالی که ادراک مثالی در عالم مادی برای اشخاص ملاک استدلال و برهان نیست و اصلا عالم مثال جایی برای برهان ندارد..در حالی که استدلال و برهان از لوازم ذاتی این دار مادی می باشد...
یاحق

   

مدیر انجمن حوزه علمیه 

تماس بامن:

forum:www.mahdiyavar.mihanbb.com

e-mail:ya_lasaratelhosain@yahoo.com


 

سه شنبه 2/1/1390 - 18:51 - 0 تشکر 300858

sadra2554 گفته است :

شما اگر براتون مقدوره دلایل گفتارتون و اینکه رجعت مادیه رو بیارید تا بعد از نقدشون مشخص بشه که دلایل محکم هستند یا نه.
valayat گفته است :

به جمله بالایی خود توجه کنید ظاهر شدن جسمانی با بدن مثالی چه معنایی دارد ؟

[quote=sadra2554;391884;300625]

[quote=valayat;190629;299908]به نام خدا
با تشکر از صدرای عزیز

sadra2554 گفته است :


رای همین تحصیل حاصل صورت نگرفته. غرض در رجعت ظاهر شدن جسمانی برخی از اولیا در دوره ای می باشد اون هم با بدن مثالی. حالا این تحصیل حاصل کجاست؟؟؟

valayat گفته است :


مراد اینستکه که وجود حضرات اولیاء الهی در عالم مثال وجود دارد یا به نحو دائم یا به نحو غیر دائم . خوب حالا که در عالم برزخ هست آمدن به بدن برزخی چه مفهومی می تواند داشته باشد ؟ اگر منظورتان آمدن با بدن برزخی در عالم جسم است که این آمدن نیست چه اینکه بدن مثالی در عالم جسم قابل رویت نیست تا بتوان آنرا آمدن به عالم جسم نامید و اگر منظور تاثیر گذاری در عالم جسم با بدن مثالی است که جدا بعید است با مساله رجعت کذایی مناسبتی داشته باشد .
دیگر اینکه مرتبه و مقام معنوی منافاتی با داشتن وجود مثالی ندارد . اگر منظورتان اینستکه امام ع بواسطه علو مقام در مرتبه مثال ظهوری ندارد قابل قبول نیست چه اینکه تمام آنچه از اولیاء برای اهلش در نشاتین ماده و مثال تمثل می یابد وجود مثالی آن بزرگواران است پس باید همه اینها را نیز رجعت بدانید .

[quote=sadra2554;391884;300625]

[quote=valayat;190629;299908]به نام خدا
با تشکر از صدرای عزیز
و اما جواب حامد در سایت گفتگوی دینی در مورد نظر امام رحمة الله علیه

sadra2554 گفته است :


ثالثا مرادتون ازاین جمله « چه اینکه به اعتقاد ما ارواح حضرات اولیاء الهی در عالم مثال وجود دارد لذا حمل رجعت بر بدن مثالی تحصیل حاصل خواهد بود» چیست؟؟ اصلا روح هر کسی که دارای قوه خیال باشه در عالم مثال قرار داره اولیاء الهی که شئنشان اجل از این صحبت هاست . حیوانی مانند کلاغ مرتبه اش مرتبه مثال است نه ماده چه برسه با انسان ، اون هم انسان الهی.

valayat گفته است :

احتمالا منظور قدرت اولیاء الهی در ورود به نشات دیگر و دستگیری از اهل نیاز است . این را هرچند می توان در معنای عام رجعت قرار داد اما آن رجعت کذایی نیست

[quote=sadra2554;391884;300625]

[quote=valayat;190629;299908]به نام خدا
با تشکر از صدرای عزیز
و اما جواب حامد در سایت گفتگوی دینی در مورد نظر امام رحمة الله علیه

sadra2554 گفته است :


دوم نظر امام خمینی در این زمینه اشتباه نیست ولی فهمش نیازمند مطالعه دقیق و اشنایی با مبانی فلسفی و عرفانیه.

valayat گفته است :

جواب حامد عزیز 

سلام
لطف فرموده تمانع عقلی آنرا با استدلال بیان بفرمایید . اگر منظور بحث فعلیت و عدم بازگشت به قوه است که ما قبول نداریم این فعلیت با تعلق دوباره روح به جسم متناسب با فعلیت خودش بازگشت به قوه باشد . چه اینکه نفس انسانی هیچگاه خالی از قوه نیست یعنی فعلیت تامه نمی یابد ( دارای مقام لایقفی است ) لذا قابل تصور است که در هر میزان از فعلیت که باشد بتواند به جسمی متناسب با فعلیت خودش تعلق یابد . درک این معنا با توجه به فعلیت ارواح مختلف افراد بشری هم قابل تصور است مثلا نفس در اکثر ماها فعلیت کمی دارد و به جسم هم متعلق است اما روح امام معصوم که انسان کامل بالفعل است هم به بدنی تعلق دارد با اینکه بین فعلیت روح ما و روح امام معصوم از زمین تا آسمان فرق است ولی اگر به دقت نظر کنیم ایندو روح دو نفس ناطقه انسانی اند که هریک دارای یک رتبه ای از کمالند ولی فعلیت یکی و عدم فعلیت دیگری منجر به عدم تعلق جسمانی در دیگری دون آن یکی نشده است .
دیگر اینکه هرچند ما معاد جسمانی مادی را قبول نداریم اما کسی که قائل به تمانع است باید حتما عدم جسمانیت معاد را نیز معتقد بوده و ثابت کند وگرنه قبول معاد جسمانی مادی و رد رجعت جسمانی یک بام و دو هواست


[quote=sadra2554;391884;300625]

[quote=valayat;190629;299908]به نام خدا
با تشکر از صدرای عزیز
و اما جواب حامد در سایت گفتگوی دینی در مورد نظر امام رحمة الله علیه

sadra2554 گفته است :

با سلام

اول اینکه تعلق نفس به بدن مادی بعداز رجعت محال عقلیه و معجزه و قدرت خداوند به امر محال تعلق نمی گیرد

valayat گفته است :
[quote=sadra2554;391884;300625]

[quote=valayat;190629;299908]به نام خدا
با تشکر از صدرای عزیز
و اما جواب حامد در سایت گفتگوی دینی در مورد نظر امام رحمة الله علیه
موفق در پناه حق

اول اینکه دلیل عقلی محکم بر تمانع تعلق نفس بعد از مرگ به جسم نداریم بلکه خلاف آنرا داریم . یعنی موارد متعددی از مرگهای چند ساعته گزارش شده که فرد از جسمش کاملا جدا شده است و باز به آن بازگشته پس صرف جدا شدن و تحقق تجرد مانع از تعلق مجدد نیست و از آنجا که مدعی دلیل عقلی هستید نباید حتی یک مورد استثناء برای یک لحظه را هم بپذیرید این در حالیستکه جریان حمار عزیر بعنوان یک خبر قطعی از جدا شدن طولانی مدت نفس از بدن قابل انکار نیست . آنچه که احیانا مانع تعلق دوباره است تغییر یافتن جسم است که خدای متعال قادر است یا جسم را با تمام ویژگیهایش حفظ کند یا جسمی در اختیار نفس قرار دهد که با آن سازگاری تام داشته باشد .
دیگر اینکه ظواهر بعضی روایات چنان بر جسمانیت دلالت دارند که قابل انکار نیست مثلا در حدیث رجعت امام حسین ع دارد که همه حضرت سیدالشهداء را می بینند و تایید می کنند که اوست . خوب این با بدن مثالی سازگار نیست چون بدن مثالی برای اهل دنیا قابل رویت نیست و بعد می فرماید آنقدر حکومت می کنند که ابرویشان بر چشمشان می افتد که این هم بیانگر تغییر وضعیت جسمانی است که در جسم مثالی قابل تصور نیست و در آخر خبراز رحلتشان می دهد که باز قابل انطباق بر بدن مثالی نیست .
و اما رجعت کلی جسمانی نوع بشر هم که موضوعی دیگر است که در جای خودش قابل طرح است و ما معتقدیم بسیاری از روایات رجعت بر رجعت نوعی دلالت دارد نه شخصی
موفق در پناه حق

   

مدیر انجمن حوزه علمیه 

تماس بامن:

forum:www.mahdiyavar.mihanbb.com

e-mail:ya_lasaratelhosain@yahoo.com


 

سه شنبه 2/1/1390 - 19:6 - 0 تشکر 300864

valayat گفته است :

به نام خدا

سال نو مبارک

جواب از سوالات صدرای عزیز

از زبان عرفان علوی

اینکه این مطالب سراپاش ایراد باشد نشات از بی اطلاعی نگارنده می باشد،سلسله علل و اثرات وجودی از طریق عوالم وجودی نزول می یابد ؛نتیجتا اثر مستقیم فعل از عالم تجرد (عقل) بر عالم ماده محال است مگر بر فرض رقت؛پس اثر و علل جاری در عالم ماده بر عهده نزدیکترین عالم مجرد از ماده به عالم ماده می باشد که همان عالم مثال می باشد..نتیجتا اثر علل مادی ماثر از عالم مثال می باشد و بدون این مرتبه وجودی اصل علل در ماده منتفی است...پس کنترل افعال و علل و اثرات این بدن مادی به واسطه بدن مثالی در ان جاری می گردد...
در ثانی انچه مسلم است وجود پراکنده در عالم مادی لیاقت وحدت را مستقلا ندارد نتیجتا محوریت و تشخص انرا ؛امر مجرد و اشرفتر از خود به عهده دارد ؛پس عالم مادی تشخص و بقای وحدت خود را به واسطه یک امر مجرد دیگر دارد،که ان امر مجرد اثرات انرا به صورت ترتب فیض از بالا به ان افاضه می کند؛نتیجتا همه اثرات عالم مادی به واسطه یک امر مجردی انجام می گیرد که همان ملکوت و مثال اجسام می باشد ،نتیجتا هر جسم مادی ای به واسطه یک جسم مثالی فیض تکامل می گیرد؛که نطفه نیز از این قاعده مستثنا نیست؛به عبارتی سیر تکاملی نطفه را ملکوت ان به عهده دارد و در این سیر به محض اتمام همه لوازم مادی جنین روح ملکوتی جنین عینا تبدیل به روح انسانی می گردد یعنی ؛سیر تکاملی گوشت وپوست و بدن جنین از عالم مثال به عالم انسان می پرد..قران نیز همین را می گوید ؛یعنی انسان نطفه بود و سیر تکاملی این انسان ادامه یافت و در اخر خلقی جدید شد ،بحث ،بحث شدن وصیرورت است ؛نه قبض روح از عالم بالا ؛یعنی نطفه در این سیر شدن رسید به مرتبه ای که از حالت مثالی پرید و شد انسان..
نتیجتا سیر تکاملی اجسام را عالم مثال به عهده می گیرد و نطفه تا رسیدن به حد نهایی اتمام و جمع گشتن لوازم جنین از عالم مثال بهره می برد و در مرحله اتمام اخرین جزء جنین ،این روح مثالی جسم جنین می پرد و می شود انسان ؛اصل تکامل جوهری چیزی جز این مطلب نیست؛و مصداق ان ظهور جوهره عالم مادی در دار قیامت است...
ثالثا دار قیامت دار تبدیل است؛و تا این تبدیل صورت نگیرد ورود به ان نشاء غیر ممکن است ؛نتیجتا احکام وجودی ان عالم مغایر با عالم قبل از ان است؛به عبارتی احکام هر مرتبه مختص همان مرتبه می باشد؛و با حفظ ذات قابل سریان به مراتب دیگر نیست؛علهذا یک تبدیل ذاتی نیاز دارد نه عرضی..پس وقتی صحبت از رجعت در عالم دنیا وقبل از نشاء قیامت به میان می اید ؛نباید ویژگیهای دار قیامت را بر ان سریان داد به عبارتی ؛رجعت به دنیا با الحاق ابدان بر ارواح دو موضوع متفاوت از لحاض خصایص است ونباید انها را با یکدیگر جمع نمود؛بحث ؛بحث مراتب و ویژگیهای هر مرتبه می باشد ؛و نباید این احکام را به یکدیگر سرایت داد..پس وقتی گفته می شود روح متکامل به بدن مادی و دنیای مادی بر می گردد؛منظور تعلق ان به بدنی تکامل یافته و منطبق بر ان در دنیا می باشد؛و همانطر که گفته شد بقای بدن به بقای روح می باشد و تشخص از ان روح ؛نتیجتا این وحدت را اصالتا روح به عهده دارد ؛پس کار تشکل جسد را نیز روح به عهده می گیرد ؛نتیجتا در دار دنیا جسم به واسطه مرتبه تکاملی روح بر می گردد و باز سازی می شود ؛الاغ عزیز پیغمبر و پرندگان حضرت ابراهیم نیز همینطور برگشتند؛به عبارتی تشکل جسم و تکامل ان به عهده عالم مثال و روح می باشد و بر حسب ان صورت می پذیرند...
پس وجود سیال بدن از تولد تا مرگ ،منطبق به بیشمار جسم مثالی است ،که وحدت انها را روح به عهده می گیرد و با احتساب روح این بدنهای مثالی عین هم هستند به عبارتی بحث بدن مثالی ،قطع نظر از روح و عینبت ان با احتساب روح مد نظر است،یعنی بقای تشخص بدن عرضی است و باقی است به بقای روح ؛و این ابدان مثالی منطبق با نظام مربوطه عینیت دارند؛در عالم مادی منطبق با این نظام ودر اخرت منطبق با ان نظام واحکامش،احکام ذاتی هر مرتبه از وجود ملاک بازسازی ابدان را به عهده دارند،در اخرت ابدان با نظام خودش باز سازی می گردد و در عالم دنیا با احکام ونظام خودش...
اما اینکه انها با بدن مثالی پا به عرصه دنیا بگذارند؛این اشکال پیش می اید که انها با احتساب حفظ بدن مثالی پا به عرصه دنیا می گذارند یا خیر باید این بدن مثالی نزول نماید؛والبته با حفظ بدن مثالی ورود ان به عالم ماده باعث انقلاب در ذات می گردد واز نظر عقلی محال است و لیاگر این بدن نزول نماید همان حکم ظهور در عالم مادی و هم سنخ انرا بازی می کند که مراد حاصل می شود...
در ثانی ادراک در عالم مادی از طریق لوازم مادی صورت می گیرد ؛نتیجتا گوش مادی و چشم مادی با حفظ نظام خود قادر به درک عالم مثال نمی باشدغمگر اینکه این ادراک را از حالت طبیعی انها خارج نمود و تمثل برای انها ایجاد نمود که این مطلب با تکلیف ناسازگار است ؛در حالی که یکی از جهات رجعت برای این موضوع می باشد و اصل این قضیه بدون مستدلات عقلانی قابل پذیرش برای درک مادی نیست؛پس برای پذیرش مادی باید استدلال ردیف نمود در حالی که ادراک مثالی در عالم مادی برای اشخاص ملاک استدلال و برهان نیست و اصلا عالم مثال جایی برای برهان ندارد..در حالی که استدلال و برهان از لوازم ذاتی این دار مادی می باشد...
یاحق

sadra2554 گفته است :

با سلام

نمی دونم نگارنده بر چه مبنایی این سخنان رو گفته

اما سر تا پاش ایراده

کی گفته بدن ماید رو بدن مثالی کنترل می کنه؟؟

کی گفته ادم وقت نطفه بودنش بدن مثالی داره؟

کی گفته پس از کمال نهایی ادم بعد مرگ به جسمش بر نمی گرده ولی قبل کمال و بعد مرگ تعلق به جسم مادی ممکنه؟؟

این حرفا سر تا پا اشتباهه و با هیچ مبنایی نمی سازه

valayat گفته است :
[quote=valayat;190629;300855][quote=sadra2554;391884;300623]

[quote=valayat;190629;299909]جواب از عرفان علوی سایت گفتگوی دینی

یا ستار.

با سلام.

سخن جناب حامد ظاهرا صحیح می باشد.

البته افعال بدن مادی نیز به واسطه بدن مثالی انجام می گیرد و بدون این بدن مثالی بدن مادی فاقد هیچ گونه فعل وحرکتی می گردد؛که این امر مربوط به مراتب عالم مادی و مثالی و عقلی است؛که هر یک سلسله وار موثر در دیگری است...

اما اینکه روح مجرد به بدن مادی تعلق نگیرد؛در حالی غیر ممکن است که ان روح در مرتبه ای کاملتر ،به بدن نهایی(اغاز مرگ) در دنیا متعلق گردد؛مثلا شخصی هفتاد سال عمر نماید؛و در لحظه فراق روح از بدن نهایت کمال بدن به واسطه روح همان است که هفتاد سال بر ان گذشته؛نتیجته بعد از فراق روح از بدن وسیر تکاملی ان به واسطه اعمالی که به واسطه بدن انجام داده است،انرا مثلا تا پانصد سال بعد نفسی مغایر با نفس ابتدایی در لحظه فراق از بدن می کند،نتیجتا این نفس در این مرتبه نمی تواند به ان بدن نهایی در دنیا بر گردد؛ولی بر بدنی که تعلق این نفس تکامل یافته را داشته باشد می تواند متعلق گردد؛...

به عنوان مثال نظفه (جسم مادی) در ابتدا یک جسم ملکوتی و مثالی دارد که جهت تکامل انرا برای سیر به طرف انسان شدن به عهده می گیرد ؛و همینطور که این جسم به طرف انسانیت در حرکت است ماثر از تکامل ان جسم مثالی است و البته این تکامل می رسد به جایی که این روح مثالی عینا تبدیل به روح انسانی می شود و تکامل این بدن و جسم را به عهده می گیرد به عبارتی ان روح مثالی که حاکم بر نطفه بود و انرا تبدیل به علقه و دیگر موارد می کرد ؛در این سیر در یک مرتبه شد روح انسانی و از این مرحله به بعد انچه حاکم بر این جسم است روح انسانی است که البته ،اثر صورت جسمانی را هم همین روح به عهده دارد ؛به عبارتی روح انسان باعث نوع صورت جسمانی اوست نتیجتا غذاهایی هم که می خورد ان روح باعث تبدیل انها به صورت مادی او می گردد و فرم جسمانی انرا تحت تاثیر خود در می اورد؛در مورد حیوان وگیاه نیز همینطور است و روح ونفس نقش حفظ این صورت و تبدیل انرا به اقتضای مربوطه به عهده دارد.در حالی که غذای اشخاص با غذای دیگر موجودات در خیلی از جهات یکی است؛این در حالی است که روح حیوان ان غذا را تبدیل به صورت حیوان می کند و همین غذا را روح انسان تبدیل به صورت انسان...

با توضیحات بالا تکامل جسم همراه با تکامل روح رقم می خورد وبالعکس ،نتیجتا در هر مرحله جسم منطبق با یکی از مراتب تکاملی نفس است؛همین قضیه در مورد رجعت نیز صادق است،به عبارتی نفس انسان مومن باعث تاثیر در بدن او می گردد و انرا منطبق به این تعلق می گرداند،نتیجتا ان روح به جسم نهایی او در دنیا بر نمی گردد که حالا ان جسم از لحاظ کمال وجودی لیاقت پذرفتن انرا نداشته باشد بلکه ؛ان جسم تعلق به جسمی می گردد که ماثر از ان شده باشد....نتیجتا بدن شخص در دو مرتبه متعلق دو مرتبه از روح می گردد...البته تغییر چهره اشخاص در قیامت اصلی نیز مرهون همین موضوع است ؛یعنی صورت ابدان اشخاص متاثر از روح انها متشکل می گردد....

یاحق

بسم الله

خب این دوستمون اولش مشخص کند مبانش چی هست بعد بحث رو بیان ادامه بدن

اگه مبناشون فلسفه اسلامی هست خب پست قبلی ایشون شامل سخنانی بود که اصلا باایم مبانی نمی ساخت

دوست داشتم تک تک سخنان اون بحث قبلی رو نقد می کردم تا مشخص بشه که چقدر اشتباهات اون بنده خدا زیاد بوده و فقط صرف شنیدن اصطلاحات و قلمه صحبت کردن دلیل بر درستی مدعا نمیشه

اما از اونجا که این بنده خدا در بحث شرکت مستقیم ندارن و بحثاشون توسط جناب ولایت کپی شده تحویل انجمن میشه و مشخص نیست جناب ولایت هم چقدر این مسائل روقبول داشته باشن پس پاسخ به این یه بحث فعلا باشه برا بعد

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.