به نام خدا
سلام
ترانه جان
خب بله، فکر کنم تا حدی حق با تو باشه، این که بعد از یه مدت این استرس ها از بین می رن. :)
منتها چیزی که هست، اینه که گاهی تعدد خواستگارها (به طور کلی عرض می کنم!) باعث می شه نوعی دیگری از استرس در دختر خانم ها به وجود بیاد؛ و به همین صورت وقتی سن آقایون یه کم بالاتر می ره، و یا وقتی به چندین و چند خواستگاری می رن، یه جور استرس و نگرانی در مورد ازدواج درشون به وجود می یاد. همیشه همین طوره (لااقل اکثر موارد)، وقتی که سن بالاتر می ره، یه جور وسواس در آدم به وجود می یاد که فرد رو دچار استرس می کنه، و گاهی هم باعث می شه جوون ها دچار یه جور حس خستگی یا استیصال بشن، و همین ممکنه توی تصمیم گیری فرد تأثیر منفی بذاره.
البته می دونم اینی که من گفتم خیلی مربوط به اون موردی که توی مقاله گفته نمی شه، اما نامربوط هم نیست. بالاخره این هم نوعی استرس ه که ممکنه تصمیم گیری رو تحت تأثیر قرار بده.
ترانه جان، الآن که دوباره اون قسمتی که نقل قول کرده بودی رو خوندم، یه چیز دیگه هم به ذهنم رسید!
این که این استرس لزوماً به معنای هول شدن و اینا نیست! آخه اون طوری که تو گفته بودی، به نظرم اومد منظورت این ه که آدم اولش ممکنه یه کم دست و پاشو گم کنه، که این به مرور برطرف می شه.
اما دوباره که اون قسمت رو خوندم دیدم که خیر، فقط هم این نیست.
خب ببینید، این جا گفته وقتی صحبت از خواستگاری به میون می یاد، افراد دچار استرس می شن. خب این نه فقط به اون دست و پا گم کردن برمی گرده، بلکه مربوط به همون چیزی که من در بالا گفتم هم می شه. ببینید، این استرس می تونه ناشی از دغدغه هایی باشه که به طور کلی و همواره بحث ازدواج با خودش به همراه داره.
مثلاً این فکر که آیا با این فرد خوشبخت می شم؟! نکنه بعداً بفهمم مثلاً اخلاقش بده؟! نکنه پس فردا بزنه زیر قول و قرارهاش و...
خب این ها استرس هایی هستن که دیگه مربوط به خواستگار اول و دهم و صدم (چه خبره؟! :دی ) نمی شه، و با هر خواستگار این فکرها برای آدم تکرار می شن؛ برای آقایون هم به همین صورت، این که هر بار به خواستگاری می رن این سؤال ها و فکرهای استرس آور و نظیر اون ها در سرشون تکرار می شه.
موفق باشید و خوشبخت الهی...