• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
فرهنگ پایداری (بازدید: 19433)
پنج شنبه 6/8/1389 - 10:39 -0 تشکر 246245
دشــــمــــن؛ طنز ِ جبهه ایی


اولین عملیاتی بود که شرکت می‌کردم.

بس که گفته بودند ممکن است موقع حرکت به سوی مواضع دشمن، در دل شب عراقی ها بپرند تو ستون و سرتان را با سیم مخصوص از جا بکنند، دچار وهم و ترس شده بودم.

ساکت و بی‌صدا در یک ستون طولانی که مثل مار در دشتی صاف می‌خزید، جلو می‌رفتیم.

جایی نشستیم.

یک موقع دیدم که یک نفر کنار دستم نشسته و نفس‌نفس می‌زند.

کم مانده بود از ترس سکته کنم. فهمیدم که همان عراقی سر پران است.

تا دست طرف رفت بالا، معطل نکردم.

با قنداق سلاحم محکم کوبیدم تو پهلوش و فرار را بر قرار ترجیح دادم.

لحظاتی بعد عملیات شروع شد.

روز بعد در خط بودیم که فرمانده گروهانمان گفت:

«دیشب اتفاق عجیبی افتاده، معلوم نیست کدام شیر پاک خورده‌ای به پهلوی فرمانده گردان کوبیده که همان اول بسم‌الله دنده‌هایش خرد و روانه عقب شده.»

از ترس صدایش را در نیاوردم که آن شیر پاک خورده من بوده‌ام!


شنبه 22/8/1389 - 2:10 - 0 تشکر 250340

سلام
"اللهم عجل لولیک الفرج"
در پناه حق

 السلام علیــــــــــک یا ابا عبدالله

 

ای شیـــــعه تو را چه غــم ز طوفـــان بلا

آن جا که سفینة النجـــــــاة است حسیـــــن (ع)

 

یابن الحســـــن روحـــــــــی فداک

سه شنبه 25/8/1389 - 16:38 - 0 تشکر 251520


تاپیک جالبی است
خدا رحمت کند همه شهدا رو
و می بوسم دست جانبازان رو
و مدیونشون هستیم

خورشید آرزوی منی گرمتر بتاب
شنبه 29/8/1389 - 18:27 - 0 تشکر 252567

سلام
دلم تنگ شده بود واسه اینجا
اینم چندتا طنز دیگه....

 السلام علیــــــــــک یا ابا عبدالله

 

ای شیـــــعه تو را چه غــم ز طوفـــان بلا

آن جا که سفینة النجـــــــاة است حسیـــــن (ع)

 

یابن الحســـــن روحـــــــــی فداک

شنبه 29/8/1389 - 18:29 - 0 تشکر 252568


عجب عتیقه هایی هستند این امدادگرا

بار اولم بود كه مجروح می‌شدم و زیاد بی‌تابی می‌كردم. یكی از برادران امدادگر بالاخره آمد بالای سرم و با خونسردی گفت: «چیه، چه خبره؟» تو كه چیزیت نشده بابا! تو الان باید به بچه‌های دیگر هم روحیه بدهی، آن وقت داری گریه می‌كنی؟!

تو فقط یك پایت قطع شده، ببین بغل‌دستی‌ات سر نداره، هیچی هم نمی‌گه، این را كه گفت، بی‌اختیار برگشتم و چشمم افتاد به بنده‌‌خدایی كه شهید شده بود! بعد توی همان حال كه درد مجال نفس‌كشیدن هم نمی‌داد، كلی خندیدم و با خودم گفتم: عجب عتیقه‌هایی هستند این امدادگرا.

‌ فرهنگ جبهه (شوخی طبعی ها)، ص192

 السلام علیــــــــــک یا ابا عبدالله

 

ای شیـــــعه تو را چه غــم ز طوفـــان بلا

آن جا که سفینة النجـــــــاة است حسیـــــن (ع)

 

یابن الحســـــن روحـــــــــی فداک

شنبه 29/8/1389 - 18:33 - 0 تشکر 252569

گاومان زاییده!

بی‌سیم‌چی سنگرمان زخمی شده بود. بدون مقدمه مرا گذاشتند پای بی‌سیم. از كد و رمز، هیچ اطلاعی نداشتم. فقط می‌دانستم وقتی می‌گویند گاو، منظور قبضه صدوبیست میلی‌متری است. صدای بی‌سیم بلند شد. از دیده‌بانی اعلام كردند: گاوتان را آماده‌ دوشیدن كنید. منظورش این بود كه قبضه را در موقعیت شلیك قرار دهید. من منظور او را فهمیدم. داشتم فكر می‌كردم چه بگویم كه متوجه شوند؛ در همین هنگام بعثی‌ها قبضه را زدند.

نمی‌دانستم چگونه به آن‌ها اطلاع دهم. هرچه به مغزم فشار می‌آوردم، فایده‌ای نداشت. بالاخره گفتم: «گاومان زاییده، لگد می‌زند». یك مرتبه دیده‌بان با عصبانیت گفت: «مرد حسابی! حالا چه وقت شوخی است» گاومان زاییده دیگر چه صیغه‌ای است؟ درست حرف بزن.

فرهنگ جبهه (شوخی طبعی ها)،153

 السلام علیــــــــــک یا ابا عبدالله

 

ای شیـــــعه تو را چه غــم ز طوفـــان بلا

آن جا که سفینة النجـــــــاة است حسیـــــن (ع)

 

یابن الحســـــن روحـــــــــی فداک

شنبه 29/8/1389 - 18:50 - 0 تشکر 252570

مردن که گریه نداره! 

بعد از ظهر بود.‌ گردان آماده می‌شد كه شب عملیات كند. فرمانده گردان با معاونش شوخی داشت، می‌گفت: خوب دیشب نگذاشتی ما بخوابیم، پسر! مردن كه دیگر این همه گریه و زاری ندارد. به خودم گفته بودی، تا حالا صد دفعه كارت را درست كرده بودم. چیزی كه این‌جا فراوان است، مرگه. بعد دستش را زد پشتش و گفت: بیا! بیا برویم ببینم چه كار می‌توانم برایت بكنم.

سید مهدی فهیمی

 السلام علیــــــــــک یا ابا عبدالله

 

ای شیـــــعه تو را چه غــم ز طوفـــان بلا

آن جا که سفینة النجـــــــاة است حسیـــــن (ع)

 

یابن الحســـــن روحـــــــــی فداک

شنبه 29/8/1389 - 18:54 - 0 تشکر 252571

پلنگ صورتی!!

شب عملیات بود.‌حاج اسماعیل حق‌گو به علی مسگری گفت: ببین تیربارچی چه ذكری میگه كه این‌طور استوار جلوی تیر و تركش ایستاده و اصلاً ترسی به دلش راه نمیده.

نزدیك تیر باچی شد و دید داره با خودش زمزمه می‌كنه :درن ، درن ، درن ،...(آهنگ پلنگ صورتی)!

معلوم بود این آدم قبلاً ذكرشو گفته كه در مقابل دشمن، این‌گونه شادمانه مرگ رو به بازی گرفته!

حاج حسین یكتا

 السلام علیــــــــــک یا ابا عبدالله

 

ای شیـــــعه تو را چه غــم ز طوفـــان بلا

آن جا که سفینة النجـــــــاة است حسیـــــن (ع)

 

یابن الحســـــن روحـــــــــی فداک

دوشنبه 1/9/1389 - 18:15 - 0 تشکر 252973

سلام....
هیچكی اینا رو نمی خونه؟؟؟......باشه.....ولی از دستش میدین....زندگی شهدا هم واسه خودش عالمی بوده.....من واسه دل خودم اینا رو می نویسم....
در پناه حق

 السلام علیــــــــــک یا ابا عبدالله

 

ای شیـــــعه تو را چه غــم ز طوفـــان بلا

آن جا که سفینة النجـــــــاة است حسیـــــن (ع)

 

یابن الحســـــن روحـــــــــی فداک

دوشنبه 1/9/1389 - 19:2 - 0 تشکر 252980

یكی از كله گنده های لشكر آمده...

گفت و گفت تا رسید به اینجا كه: كار برای خدا كوچك و بزرگ و كم و زیاد نداره؛ قصد اگر لله باشه خوابیدن رو هم می گن عبادت است. شما الآن بسیاری از بزرگان را می شناسید كه با آن مقامات علمی، اخلاقی و سوابق سیاسی و مبارزاتی در همین منطقه مشغول به خدمتند، كمتر كسی هم آن ها رو می شناسد؛ كما اینكه می گن تازگی یكی از همین كله گنده های لشكر آمده در گردان و یك مسئولیت خیلی كوچك قبول كرده...

بعضی كه می دانستند قضیه چیه زدند زیر خنده. و او اضافه كرد: شاید برای اینكه ریا نشود. بعد یك لبخندی زد و گفت: من نمی دونم چرا برادرا می خندند...

همه كنجكاو شده بودند كه یعنی این شخص بزرگوار و با اسم و رسم كیه كه آمده و این همه تواضع كرده و یك كار كوچك گرفته. این بود كه من به پهلوی بغل دستیم زدم و با اشاره ابرو گفتم: تو می شناسیش؟ آهسته به نحوی كه فقط من بفهمم گفت: تو چقدر ساده ای بابا. خودش می گه كه كله اش مثل هندوانه گرد و بزرگه. نگاه كردم دیدم راست می گه، واقعا آدم كله گنده ای است!!!

فرهنگ جبهه/شوخ طبعی ها3/ص78

 السلام علیــــــــــک یا ابا عبدالله

 

ای شیـــــعه تو را چه غــم ز طوفـــان بلا

آن جا که سفینة النجـــــــاة است حسیـــــن (ع)

 

یابن الحســـــن روحـــــــــی فداک

دوشنبه 1/9/1389 - 20:37 - 0 تشکر 253009

سلام
من پی گیر این خاطرات هستم خیلی جالبن
برای خانواده ام هم تعریف میکنم
خیلی خیلی ممنون

گاهي به آسمان خيالم عبور کن

شعر مرا نيم نگاهي مرور کن

دل مرده ام،قبول . . .!

تو اما مسيحا باش،

يک جمعه هم زيارت اهل قبور کن.

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.