• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن طنز و سرگرمی > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
طنز و سرگرمی (بازدید: 3570)
دوشنبه 24/10/1386 - 16:5 -0 تشکر 24248
بیا جمله بسازیم !

بیا تو یک کلمه یا جمله اضافه کن!

 بیا تو هم یه کلمه یا جمله اضافه کن

دوستای گلم من با یه کلمه شروع میکنم ، بعد هرکسی در ادامه کلمه من یه کلمه یا نهایتا یه جمله کوتاه که روش فکر کرده باشه رو مینویسه در نهایت یه متن جالبی از آب در میاد .
متنی یادگاری میشه از این تاپیک که از تفکر تک تک ما درست شده .این بازی در خقیقت خیلی چیزا رو میتونه نشون بده.مثلا مهارت شما در انتخاب کلمه ها یا خیال پردازی شما و... اگر شروع کنین خودتون متوجه میشین چه بازی جالبی هست .

فقط چند تا چیز رو رعایت کنید :
1- نفر بعدی کلمه یا جمله نفر قبل رو بنویسه و بعد کلمه یا جمله خودش رو بنویسه
2- اگه دوست داشتین هر کسی یه رنگی رو برای خودش انتخاب کنه و با همون رنگ بنویسه
                                                        

                                                   
    من شروع میکنم  ... با آبی مینویسم .

  

      میدونی خیلی ...                                     

باران باش که در باریدنش علف هرز و گل سرخ از برایش یک
معناست.
يکشنبه 11/1/1387 - 15:45 - 0 تشکر 35127

دوستان عزیز ! ما خیلی بیشتر از اینی كه شما ادامه دادید جلوییم ! اگه صفحه ی دوم رو نگاه می كردید حتما متوجه می شدید ! مثل این كه كسانی نمی خواد این بحث رو جمع و جور كنه ! خوب پس چاره ای نیست ! باید ادامه اش داد !

می دونی که من عاشق طبیعتم چون طبیعت منو به یاد خدا می اندازه . راستی ببینم آخرین باری که به دامن طبیعت رفتی ، چقدر به منظره های اطرافت توجه کردی ؟! چند تا گل رو بوییدی چند تا قاصدک خوشکل پیدا کردی و فوتش کردی برا اونی که دلت براش یه ذره شده بود .

اما تو اون شهر شلوغ ، که نمی شد راحت و بدون دغدغه خاطر ، بدون مزاحم های همیشگی ، بدون هر چی نامهربونی و نارفیقیه ، بهش بگی که چقدر دلت میخواسته بهش بگی دوستت دارم ! اما هر بار که تو چشاش نگاه می کردی دستپاچه می شدی و تمام کلماتی که از پیش حاضر کرده بودی از ذهنت می پرید مثل همون قاصدکهایی که فوتشون می کردی توی هوا ولی اینبار فرق داره ، باید بهش بگی؛ درسته که زمونه فرصت عشق ورزیدن رو دریغ نمیکنه اما بدون که ممکنه دیر بشه و یه روز برا همیشه از دستش بدی.

برای عاشق موندن ، عاشق شدن کافی نیست. شمع از عشق فقط نمیسوزه ، باید پروانه شدن رو یاد بگیری . باید یاد بگیری به خاطرش بسوزی و هیچی نگی . خوب پس چرا نشستی ؟ داری زمان رو از دست می دی ! باید دلت رو به دریا بزنی . مطمئن باش موفق می شی !

دست هایم بوی خاک می داد  .  مرا به جرم چیدن گل گرفتند  .  کسی فکر نکرد که شاید گلی کاشته باشم .  .:. چگوارا .:.

من سالهای سال مردم ، تا یک دم زندگی کردم  .  تو می توانی یک ذره ، یک مثقال ، مثل من بمیری ؟؟؟ < قیصر امین پور > 

چهارشنبه 14/1/1387 - 14:37 - 0 تشکر 35377

می دونی که من عاشق طبیعتم چون طبیعت منو به یاد خدا می اندازه . راستی ببینم آخرین باری که به دامن طبیعت رفتی ، چقدر به منظره های اطرافت توجه کردی ؟! چند تا گل رو بوییدی چند تا قاصدک خوشکل پیدا کردی و فوتش کردی برا اونی که دلت براش یه ذره شده بود .

اما تو اون شهر شلوغ ، که نمی شد راحت و بدون دغدغه خاطر ، بدون مزاحم های همیشگی ، بدون هر چی نامهربونی و نارفیقیه ، بهش بگی که چقدر دلت میخواسته بهش بگی دوستت دارم ! اما هر بار که تو چشاش نگاه می کردی دستپاچه می شدی و تمام کلماتی که از پیش حاضر کرده بودی از ذهنت می پرید مثل همون قاصدکهایی که فوتشون می کردی توی هوا ولی اینبار فرق داره ، باید بهش بگی؛ درسته که زمونه فرصت عشق ورزیدن رو دریغ نمیکنه اما بدون که ممکنه دیر بشه و یه روز برا همیشه از دستش بدی.

برای عاشق موندن ، عاشق شدن کافی نیست. شمع از عشق فقط نمیسوزه ، باید پروانه شدن رو یاد بگیری . باید یاد بگیری به خاطرش بسوزی و هیچی نگی . خوب پس چرا نشستی ؟ داری زمان رو از دست می دی ! باید دلت رو به دریا بزنی . مطمئن باش موفق می شی !

برو پیشش بهش بگو دوسش داری اندازه ی همه ی ستاره ها اندازه همه ی قاصدك هایی كه به عشق او فوتشون كردی بو در گوشش بگو كه همیشه عاشقش بودی و یك ثانیه از عمرت نبود كه به یادش نباشی 

=======

=================

 =================================

  ماویوندایلریندا

 پرانتز باز بنویسید پرنده.پرانتز رو نبندید بگذارید پرنده آزادانه حركت كنه. (wwwhite- crowww..............

پنج شنبه 15/1/1387 - 13:11 - 0 تشکر 35490

می دونی که من عاشق طبیعتم چون طبیعت منو به یاد خدا می اندازه . راستی ببینم آخرین باری که به دامن طبیعت رفتی ، چقدر به منظره های اطرافت توجه کردی ؟! چند تا گل رو بوییدی چند تا قاصدک خوشکل پیدا کردی و فوتش کردی برا اونی که دلت براش یه ذره شده بود .

اما تو اون شهر شلوغ ، که نمی شد راحت و بدون دغدغه خاطر ، بدون مزاحم های همیشگی ، بدون هر چی نامهربونی و نارفیقیه ، بهش بگی که چقدر دلت میخواسته بهش بگی دوستت دارم ! اما هر بار که تو چشاش نگاه می کردی دستپاچه می شدی و تمام کلماتی که از پیش حاضر کرده بودی از ذهنت می پرید مثل همون قاصدکهایی که فوتشون می کردی توی هوا ولی اینبار فرق داره ، باید بهش بگی؛ درسته که زمونه فرصت عشق ورزیدن رو دریغ نمیکنه اما بدون که ممکنه دیر بشه و یه روز برا همیشه از دستش بدی.

برای عاشق موندن ، عاشق شدن کافی نیست. شمع از عشق فقط نمیسوزه ، باید پروانه شدن رو یاد بگیری . باید یاد بگیری به خاطرش بسوزی و هیچی نگی . خوب پس چرا نشستی ؟ داری زمان رو از دست می دی ! باید دلت رو به دریا بزنی . مطمئن باش موفق می شی !

برو پیشش بهش بگو دوسش داری اندازه ی همه ی ستاره ها اندازه همه ی قاصدك هایی كه به عشق او فوتشون كردی بو در گوشش بگو كه همیشه عاشقش بودی و یك ثانیه از عمرت نبود كه به یادش نباشی ! آره ! زود باش كه ممكنه یكی قبل از تو این كارو بكنه و برای همیشه از دستش بدی !

دست هایم بوی خاک می داد  .  مرا به جرم چیدن گل گرفتند  .  کسی فکر نکرد که شاید گلی کاشته باشم .  .:. چگوارا .:.

من سالهای سال مردم ، تا یک دم زندگی کردم  .  تو می توانی یک ذره ، یک مثقال ، مثل من بمیری ؟؟؟ < قیصر امین پور > 

دوشنبه 26/1/1387 - 1:15 - 0 تشکر 36732

سلام دوستان مرسی از همکاریتون و حالا فکر مبکنم متن قشنگ و در عین حال مزخرفی از آب در اومده ! به قول دوستان هر چبی ادامه بدید بازم میره !

پس بهتره متن داستانی که با هم نوشتیم رو برای آخرین بار یکبار از اول بخوینین ، قول میدم خیلی جاها نتونین جلوی خندتون رو بگیرین ... میگی نه بخون

-----------------------------------------------------------------------------------------------

می دونی که من عاشق طبیعتم چون طبیعت منو به یاد خدا می اندازه . راستی ببینم آخرین باری که به دامن طبیعت رفتی ، چقدر به منظره های اطرافت توجه کردی ؟! چند تا گل رو بوییدی چند تا قاصدک خوشکل پیدا کردی و فوتش کردی برا اونی که دلت براش یه ذره شده بود .

اما تو اون شهر شلوغ ، که نمی شد راحت و بدون دغدغه خاطر ، بدون مزاحم های همیشگی ، بدون هر چی نامهربونی و نارفیقیه ، بهش بگی که چقدر دلت میخواسته بهش بگی دوستت دارم ! اما هر بار که تو چشاش نگاه می کردی دستپاچه می شدی و تمام کلماتی که از پیش حاضر کرده بودی از ذهنت می پرید مثل همون قاصدکهایی که فوتشون می کردی توی هوا ولی اینبار فرق داره ، باید بهش بگی؛ درسته که زمونه فرصت عشق ورزیدن رو دریغ نمیکنه اما بدون که ممکنه دیر بشه و یه روز برا همیشه از دستش بدی.

برای عاشق موندن ، عاشق شدن کافی نیست. شمع از عشق فقط نمیسوزه ، باید پروانه شدن رو یاد بگیری . باید یاد بگیری به خاطرش بسوزی و هیچی نگی . خوب پس چرا نشستی ؟ داری زمان رو از دست می دی ! باید دلت رو به دریا بزنی . مطمئن باش موفق می شی !

برو پیشش بهش بگو دوسش داری اندازه ی همه ی ستاره ها اندازه همه ی قاصدك هایی كه به عشق او فوتشون كردی بو در گوشش بگو كه همیشه عاشقش بودی و یك ثانیه از عمرت نبود كه به یادش نباشی ! آره ! زود باش كه ممكنه یكی قبل از تو این كارو بكنه و برای همیشه از دستش بدی

پایان

خوب بچه ها اگر به متن توجه کنین متوجه میشین که کاربرد کلمه عشق چقدر زیاد بود و این نشون میده که  .....

داستان جالبی شد و میخوام ادامه این نوع تاپیک رو به ادیسه عزیز واگذار کنم که اگر مابل هستین این نوع تاپیک ها ور راه بندازین ... ممنون

One is never too old to learn .

جمعه 30/1/1387 - 13:16 - 0 تشکر 37279

هوای دوست عزیز ! ممنون ! ولی من كه یه همچین بحثی قبلا گذاشتم ! ولی استقبال نشد ! به هر حال خوشحال می شم دوستان ادامه اش بدن ! منم كه تنهایی نمی تونم این تاپیك رو ادامه بدم ! ولی خوب حالا هستم ! در ضمن ! اونی كه گفتی نشون گر چی بود ؟؟؟ ها ؟؟؟ آتنا @@@

اینم آدرس اون بحث با عنوان بیاید بازم جمله بسازیم :

http://tebyan.net/index.aspx?PageSize=10&PID=17257&THREADID=32079&PageIndex=1

دست هایم بوی خاک می داد  .  مرا به جرم چیدن گل گرفتند  .  کسی فکر نکرد که شاید گلی کاشته باشم .  .:. چگوارا .:.

من سالهای سال مردم ، تا یک دم زندگی کردم  .  تو می توانی یک ذره ، یک مثقال ، مثل من بمیری ؟؟؟ < قیصر امین پور > 

دوشنبه 2/2/1387 - 14:11 - 0 تشکر 37567

می دونی که من عاشق طبیعتم چون طبیعت منو به یاد خدا می اندازه . راستی ببینم آخرین باری که به دامن طبیعت رفتی ، چقدر به منظره های اطرافت توجه کردی ؟! چند تا گل رو بوییدی چند تا قاصدک خوشکل پیدا کردی و فوتش کردی برا اونی که دلت براش یه ذره شده بود .

اما تو اون شهر شلوغ ، که نمی شد راحت و بدون دغدغه خاطر ، بدون مزاحم های همیشگی ، بدون هر چی نامهربونی و نارفیقیه ، بهش بگی که چقدر دلت میخواسته بهش بگی دوستت دارم ! اما هر بار که تو چشاش نگاه می کردی دستپاچه می شدی و تمام کلماتی که از پیش حاضر کرده بودی از ذهنت می پرید مثل همون قاصدکهایی که فوتشون می کردی توی هوا ولی اینبار فرق داره ، باید بهش بگی؛ درسته که زمونه فرصت عشق ورزیدن رو دریغ نمیکنه اما بدون که ممکنه دیر بشه و یه روز برا همیشه از دستش بدی.

برای عاشق موندن ، عاشق شدن کافی نیست. شمع از عشق فقط نمیسوزه ، باید پروانه شدن رو یاد بگیری . باید یاد بگیری به خاطرش بسوزی و هیچی نگی . خوب پس چرا نشستی ؟ داری زمان رو از دست می دی ! باید دلت رو به دریا بزنی . مطمئن باش موفق می شی !

برو پیشش بهش بگو دوسش داری اندازه ی همه ی ستاره ها اندازه همه ی قاصدك هایی كه به عشق او فوتشون كردی بو در گوشش بگو كه همیشه عاشقش بودی و یك ثانیه از عمرت نبود كه به یادش نباشی ! آره ! زود باش كه ممكنه یكی قبل از تو این كارو بكنه و برای همیشه از دستش بدی وبا صدای بلند طوری كه همه بشنون بگی دوسش داررررررررررییییییی

پایان

خوب بچه ها اگر به متن توجه کنین متوجه میشین که کاربرد کلمه عشق چقدر زیاد بود و این نشون میده که  .....

داستان جالبی شد و میخوام ادامه این نوع تاپیک رو به ادیسه عزیز واگذار کنم که اگر مابل هستین این نوع تاپیک ها ور راه بندازین

 

 

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.