نقد فیلم ناسپاس
ساخت فیلم تاریخی كار دشواری است. نه صرفا به این دلیل كه این ژانر فرآیند تولید سختی دارد و به كلی لباس، گریم، صحنه سازی و جلوه های ویژه محتاج است.
پوریا پورسرخ در ناسپاس
دشوارتر از همه اینها آن است كه بخواهی یك واقعه و رخداد تاریخی را به گونه ای به تصویر بكشی كه هم به واقعیت تاریخی خود وفادار باشد و در تعریف آن دچار تحریف نشود و هم این كه در عین حال ساختار سینمایی هم داشته باشد و برای مخاطب از حیث بصری و روایی واجد جذابیت های لازم باشد.
این تجربه زمانی دشوار می شود كه در این قصه تاریخی یك واقعیت مذهبی و دینی هم وجود داشته باشد. در این صورت علاوه بر سویه دراماتیك قضیه وجوه ایدئولوژیك قصه نیز به دشواری كار اضافه می شود.
حسن هدایت كه سابقه ساخت آثار تاریخی را در كارنامه خود دارد این بار سراغ قوم یهود می رود و كمی از تاریخ معاصر فاصله می گیرد. «ناسپاس»، قصه 2 پسرعمو به نام های عامیل و آشل را روایت می كند كه هر دو خواهان ازدواج با آنائل هستند. وقوع یك رخداد غیرمنتظره آرامش و آسایش قبایل و طوایف قوم یهود را بر هم می زند، اما با ورود حضرت موسی روایت سمت و سویی دیگر به خود می گیرد.
ناسپاس در میان تصویر مذهبی، روایت عاشقانه و قصه ای تاریخی سرگردان است و گویی می خواهد هم داعیه دار یك فیلم دینی و معناگرا باشد و هم در ژانر تاریخی قرار بگیرد، اما بیش از هر چیز برقصه عاشقانه خود تاكید می كند. در واقع كارگردان تلاش می كند ملال یك روایت تاریخی را با تزریق عشق به درام بكاهد و شیرینی قصه را برای مخاطب افزایش دهد. در حالی كه یك قصه تاریخی اگر واجد عناصر جذاب دراماتیك باشد به مسكن و اسانس بیرونی نیازی ندارد.
ناسپاس یك ملودرام تاریخی است كه البته بیشتر با مدیوم تلویزیون تناسب دارد تا سینما. شاید اگر این قصه در غالب یك سریال یا تله فیلم تلویزیونی روایت می شد مخاطب بیشتری داشت تا این كه در قالب سینما بنشیند. یكی از مشكلات اساسی فیلم به دیالوگ پردازی و زبانی باز می گردد كه كارگردان برای گفتار شخصیت های قصه انتخاب می كند. جنس دیالوگ پردازی های آن امروزی است و به «نردبام آسمان» لطیفی شباهت دارد.
یكی از مشكلات اساسی ژانر تاریخی ریتم كند روایت است كه موجب كشدار شدن فیلم شده و با توجه به این كه فضای داستان به دوره تاریخی دیگری غیر از تجربه های روزمره مخاطب تعلق دارد سنگینی زمان بیشتر احساس می شود و البته فیلم هم تماشاگرانش را از دست می دهد.
اما در ناسپاس ضرباهنگ تقریبا منطقی است و مخاطب را خسته نمی كند. اما در گریم و چهره پردازی بویژه درباره شخصیت های اصلی داستان یعنی پوریا پورسرخ و نیما شاهرخ شاهی و البته الناز شاكردوست و لیندا كیانی هیچ تمهید باورپذیری صورت نگرفته است انگار چند تا دختر و پسر مدرن شهری لباس تاریخی پوشیده اند و دغدغه آنها مثل دختر و پسرهای بالای شهر است.
حداقل روی صورت و مدل موهای آنها نیز اتفاق خاصی نیفتاده و خیلی جدید و امروزی است. در واقع هدایت خواسته است از سیستم ستاره سازی در یك اثر تاریخی بهره ببرد و قواعد سینمای تجاری را در یك كار تاریخی محك بزند. اما دست كم در اینجا این تمهیدات تجاری پاسخ نمی دهد و مهارت و قدرت بازیگری است كه حرف اول را می زند.
به نظر می رسد بازیگران تئاتری بیشتر از پس یك نقش تاریخی بربیایند تا بازیگران جوان و ستاره ای كه به سینمای شهری و مدرن تعلق دارند. قصه فیلم یك عاشقانه دختر و پسری است كه در زمان حضرت موسی می گذرد و به ضرورت فیلم های معناگرا میان عشق مجازی و حقیقی در نوسان است و خوب نتیجه كه قابل حدس است به واسطه لیاقت در اثبات عشق حقیقی، عشق مجازی نیز مجاز می شود.
درست در همین لایه از داستان است كه مفاهیم و پیام های اخلاقی وارد قصه شده و بتدریج جایگزین سویه دراماتیك ماجرا می شود. احتمالا و به زعم سازندگان اثر، جذابترین و پر تعلیق ترین فراز قصه به زنده شدن پوریا پورسرخ یكی از پسرعموها برمی گردد كه پایان بندی خوشی را به نفع قهرمان داستان رقم می زند، اما این بخش از كار خوب از كار در نمی آید و خیلی گل درشت و اغراق شده به تصویر كشیده می شود.
ناسپاس از حیث فنی و تكنیكی به جلوه های ویژه كامپیوتری اتكای زیادی كرده و بخش عمده ای از فضاسازی های كار بویژه در قسمت هایی كه به معجزه و حواشی آن تعلق دارد به وسیله ویژوال افكت انجام شده است. در واقع سازندگان فیلم تلاش كرده اند با بهره گیری از این تمهیدات رایانه ای، هزینه كمتری صرف دكورسازی های حجیم و پرخرج كنند.
این فناوری های تكنولوژیك اگرچه از هزینه های گزاف آثار تاریخی كاسته و سرعت تولید این گونه فیلم ها را بیشتر كرده است، اما این عیب را هم دارد كه فضاسازی كار و حس و حال تاریخی آن هم گرفته می شود. ناسپاس علاوه بر وجوه تاریخی، به فرهنگ پهلوانی و مردانگی هم توجه می كند و شاید بتوان عنوان یك قصه مردانه را هم به آن داد.
هماوردی 2 پسرعمو برای دریافت نشان لیاقت و مردانگی تا آن كه پیروز میدان است، حق و اجازه وصل به معشوق را كسب كند. عشق، تظاهر واحدی دارد گرچه در تاریخ های متفاوتی اتفاق بیفتد، اما مظاهر و نشانه های آن به مقتضیات تاریخ، شمایلی متفاوت می یابد. نشانه ای كه ردپای آن را در ناسپاس نمی توان پیدا كرد.
منبع : جام جم