در اسلام همچنان كه ارزشها بسیار اهمیت دارند، روشها هم اهمیت دارند و ارزشها باید در روشها هم خودشان را نشان دهند. امروز اگر مىخواهیم حكومت ما به معناى حقیقى كلمه اسلامى باشد، بدون ملاحظه باید در همین راه حركت كنیم. مسؤولان بخشهاى مختلف، قواى سهگانه، مدیران میانى، همه و همه باید سعىشان این باشد كه براى كارها و پیشبرد اهدافشان، از روش سالم و اخلاقى استفاده كنند. استفاده از این روش ممكن است در جایى ناكامیها و دردسرهایى را هم به لحاظ كسب قدرت به وجود آورد؛ اما درعینحال این متعیّن است كه از نظر اسلام و از نظر امیرالمؤمنین، تشبّث به روشهاى غیر اخلاقى بههیچوجه صحیح نیست. راه على این است و ما باید اینگونه حركت كنیم. (26/12/1379)
اینها هم جزو اسلام است
عزیزان من! باید به اسلام عمل كنیم. عمل به اسلام فقط نماز و روزه نیست؛ نماز و روزه و حجّ و عبادت جزوى از اسلام است. رحم و عدالت، رسیدگى به خواستهاى عمومى مردم، خدمت به انسانها و مبارزه با شر و انواع فساد هم جزو اسلام است.(4/12/1381)
در درجه اوّل، مسؤول باید احساس كند در مقابل خداى متعال براى خدمت به مردم و استقرار عدالت در میان آنها مسؤول است.(25/9/1382)
رفتار دینی یعنی عدالت و خدمت
عمل صالحى كه در اسلام از یك مسؤول نظام سیاسى خواسته شده است، رفتار دینى است. رفتار دینى یعنى گسترش عدالت در جامعه و خدمت به آحاد مردم. در اسلام خدمت به انسانها، حتّى انسانهاى غیرمؤمن هم موردنظر است.(2/1/1383)
خواهش نکنید، بگویید آقا! نکن!
طرف امر به معروف و نهى از منكر فقط طبقه عامه مردم نیستند؛ حتى اگر در سطوح بالا هم هستند، شما باید به او امر كنید؛ نه اینكه از او خواهش كنید؛ باید بگویید: آقا! نكن؛ این كار یا این حرف درست نیست. امر و نهى باید با حالت استعلاء باشد. البته این استعلاء معنایش این نیست كه آمران حتماً باید بالاتر از مأموران، و ناهیان بالاتر از منهیان باشند؛ نه، روح و مدل امر به معروف، مدل امر و نهى است؛ مدل خواهش و تقاضا و تضرّع نیست. نمىشود گفت كه خواهش مىكنم شما این اشتباه را نكنید؛ نه، باید گفت آقا! این اشتباه را نكن؛ چرا اشتباه مىكنى؟ طرف، هر كسى هست - بنده كه طلبه حقیرى هستم - از بنده مهمتر هم باشد، او هم مخاطب امر به معروف و نهى از منكر قرار مىگیرد.
ابزارهای دشمن چیست؟
هركه مىخواهد با امریكا مبارزه اساسى كند، باید به این مردم خدمت كند. هر كه مىخواهد با دشمنان این ملت مبارزه عملىِ كارآمد كند، با فساد مبارزه كند. ابزارهاى دشمن در درون كشور و نظام ما عبارت است از فساد، تبعیض و فاصله طبقاتى. ما باید با اینها مبارزه كنیم. این وظیفه دولت و مجلس و قوّه قضاییّه و همه اركان نظام است. به مردم خدمت كنند، با مفسد مماشات نكنند، فساد را در بدنه دستگاههاى حكومت بههیچوجه نپذیرند و تحمّل نكنند؛ این بزرگترین خدمت است.(4/3/1382)
سازندگی بدون دنیاطلبی
عزیزان من! انسان این تحوّلات اجتماعی را دیر میفهمد؛ باید مراقب بود. تقوا یعنی این. تقوا یعنی آن کسانی که حوزه حاکمیتشان شخص خودشان است، مواظب خودشان باشند. آن کسانی هم که حوزه حاکمیتشان از شخص خودشان وسیعتر است، هم مواظب خودشان باشند، هم مواظب دیگران باشند. آن کسانی که در رأسند، هم مواظب خودشان باشند، هم مواظب کلّ جامعه باشند که به سمت دنیاطلبی، به سمت دل بستن به زخارف دنیا و به سمت خودخواهی نروند. این معنایش آباد نکردن جامعه نیست؛ جامعه را آباد کنند و ثروتهای فراوان به وجود آورند؛ اما برای شخص خودشان نخواهند؛ این بد است. هر کس بتواند جامعه اسلامی را ثروتمند کند و کارهای بزرگی انجام دهد، ثواب بزرگی کرده است. این کسانی که بحمدالله توانستند در این چند سال کشور را بسازند، پرچم سازندگی را در این کشور بلند کنند، کارهای بزرگی را انجام دهند، اینها کارهای خیلی خوبی کردهاند؛ اینها دنیاطلبی نیست. دنیاطلبی آن است که کسی برای خود بخواهد؛ برای خود حرکت کند؛ از بیتالمال یا غیر بیتالمال، به فکر جمع کردن برای خود بیفتد؛ این بد است. باید مراقب باشیم. (18/2/1377)
مسؤول امور و صاحبِ منصب در نظام اسلامى، مسألهاش فقط مواجهه با مردم نیست؛ اگر با خدا متّصل نباشد، كارِ براى مردم و خدمت براى آنها - یعنى همان مسؤولیت اصلىاى كه دارد - لنگ خواهد ماند. پشتوانه این مأموریت و مسؤولیت، همین ارتباط با مردم است. (25/9/1379)
شروط قدرت و ثروت
بعضى تصوّر مىكنند قدرت یا ثروت ذاتاً شرّ است؛ در حالىكه اینطور نیست؛ قدرت و ثروت مثل بقیه مواهب زندگى، زینت زندگى است: «زینة الحیاة الدّنیا(6)». ما از این قدرت چگونه استفاده مىكنیم؟ اگر استفاده خوب كردیم، خیر است؛ اگر در خدمت مردم قرار دادیم، خیر است؛ اگر در خدمت ترویج اخلاق و معنویّت و صلاح و رستگارى انسانها قرار دادیم، خیر است؛ اما اگر در خدمت مطامع شخصى و هواهاى نفسانى قرار دادیم و مثل حیوانهاى درنده، علیه این و آن به كار گرفتیم، مىشود شر؛ هرچه بیشتر باشد، شرّش هم بیشتر است؛ هرچه بالاتر باشد، شرّش هم شدیدتر است.(15/5/1382)
هدف طراز اول
در نظام اسلامى، رفع فقر و محرومیت، در شمار هدفهاى طراز اول است و پایبندى به اصول انقلاب، بدون مجاهدت در راه نجات مستضعفان و محرومان، سخنى بىمعنى و ادعایى پوچ است.(10/3/1369)
اساس سیاست كلّى اقتصادى كشور، عبارت است از رفاه عمومى و عدالت اجتماعى. البته ممكن است یك نفر با تلاش و استعدادِ بیشتر، بهره بیشترى براى خودش فراهم كند. این مانعى ندارد. اما در جامعه فقر نباید باشد. (12/5/1372)
راه علاج فقر
علاج فقر به شكل اصولى در هر جامعهاى، از راه استقرار عدالت اجتماعى و نظام عادلانه در محیط جامعه است، تا كسانى كه اهل دستاندازى به حقوق دیگرانند، نتوانند ثروتى را كه حقّ همگان است، به سود خود مصادره كنند. این یك وظیفه دولتى و حكومتى است؛ اما مردم هم به نوبه خود وظیفه سنگینى بر دوش دارند. اجراى برنامههاى اجتماعى فقط در بلندمدّت و میانمدّت و بتدریج امكانپذیر است؛ اما نمىشود منتظر ماند تا برنامههاى اجتماعى به ثمر برسد و شاهد محرومیت محرومان و فقر گرسنگان در جامعه بود. این وظیفه خودِ مردم و همه كسانى است كه مىتوانند در این راه تلاش كنند.(15/9/1381)
مردم هستند كه باید با نشاطِ خودشان و با توانایىهایى كه پیدا مىكنند، سرزمینشان را آباد كنند. ابتكار آحاد مردم است كه همه جاى زمین را آباد مىكند.(20/8/1383)
ملاک دولتهای جمهوری اسلامی
در مجموعه برنامههاى دولتها و قوهى مجریه، اینگونه مسائل كه به متن زندگى مردم در بخشهاى مختلف ارتباط پیدا مىكند، باید در درجهى اول قرار بگیرد. هر كارى در كشور صورت مىگیرد، باید با هدف رفع فقر و محرومیت و ایجاد رونق در زندگى عموم مردم - نه بخشى از مردم و قشرهاى خاص - باشد. در چنین فضایى است كه مردم مىتوانند به اهداف والاى نظام اسلامى - یعنى معنویت و تكامل روحى و تعالى اخلاقى - دست پیدا كنند؛ فضایى كه خیرات جامعه به نحو صحیح میان مردم تقسیم شود؛ هر كس استعداد خود را به صحنه بیاورد و بهرهى آن را ببرد و نظام و حكومت مراقب باشد كه هم به كسى ظلم نشود و هم هیچكس محروم نماند. معناى ریشهكنى فقر این است. دربارهى دولتهاى جمهورى اسلامى اینها را باید ملاك قرار داد.(17/2/1384)
در نظام اسلامى، چیزى كه به شدّت با آن مقابله مىشود، رسوخ فساد است. در نظام اسلامى، با اعتقاد بد و نادرست، اینطور مقابله نمىشود كه با عمل غیر صحیح و عمل غیراخلاقى و خداى ناكرده رسوخ فساد مبارزه مىشود. (12/5/1372)
در جامعه نه در اتاق خلوت
امام و پیشوا و رئیس جامعه اسلامى نمىتواند كسى باشد كه اهل فسق و فجور و خیانت و فساد و دورى از خدا و اینهاست. باید كسى باشد كه به كتاب خدا عمل كند. یعنى در جامعه عمل كند؛ نه این كه خودش در اتاق خلوت فقط نماز بخواند؛ بلكه عمل به كتاب را در جامعه زنده كند، اخذ به قسط و عدل كند و حق را قانون جامعه قرار دهد.(19/3/1374)
مواظبت از گلوگاه
از جمله مسائلى كه در این مبارزه وسیع حتماً باید مورد توجّه قرار گیرد، این است كه تنها با كسى كه فساد كرده و فسادى كه تحقّق پیدا كرده است، برخورد نشود؛ مواظب باشند فساد به وجود نیاید. بنده به مسؤولان دستگاههاى اجرایى و قضایى تأكید كردهام، بگردند ببینند جاهایى كه گلوگاه فساد است، كجاست؛ آنجا را تحت نظارت قرار دهند و نگذارند از اوّل فسادى به وجود بیاید.(3/11/1380)
بازیهای جناحی، جلوی حق را نگیرد
[مسئولان دستگاههای اجاریی و قضایی] مواظب باشند تمایلات و احساسات و بازیهاى سیاسى و خطّى و جناحى و غیره - كه دشمنان از اینكه این چیزها در بین مسؤولان ما رواج پیدا كند، خوشحال مىشوند - به میان نیاید؛ جلوِ حق را نگیرد و مانعِ دیدن و نظر كردن و فهمیدن چشمها نشود.(3/11/1380)
سخن آسان، عمل مشکل
عدالت اینگونه است كه در شعار و در گفتن خیلى شیرین و جالب است و همه مىگویند و خوششان مىآید؛ اما وقتى بناى عمل و انصاف دادن شد، آن وقت خیلى مشكل مىشود. خیلى از كسانى كه مىبینید گاهى به نفع عدالت شعار هم مىدهند، وقتى كه پاى عمل برسد، لنگ مىمانند و شاید از شعار دادن هم پشیمان شوند.(7/9/1381)
دست بیرونی
یكى از دشوارترین میدانهاى مجاهدت، میدان مجاهدت براى بسط عدالت است. هركس كه با نوعى تخلّف - چه تخلّفهاى محسوس و چه تخلّفهاى نامحسوس - دستى در بیرون از مرز قانونىِ مجاز براى خود دارد، با این مبارزه مخالفت و معارضه مىكند.(19/6/1382)
مبارزهى با فساد، یك جنبهى اخلاقىِ محض نیست؛ ادارهى كشور متوقف به مبارزهى با فساد است.(27/3/1383)
در هیچ نقطهیى از كشور فقر نباشد - عدالت برقرار باشد - فساد نباشد و افراد مفسد از دستگاههاى تصمیمگیر طرد شوند و امكان دخالت پیدا نكنند، اینها چیزهایى است كه ما باید مورد توجه قرار دهیم. (3/3/1384)
این دعواها مشکل مردم را حل نمیکند
در كشور باید فساد ریشهكن شود؛ تبعیض نباشد؛ به طبقهى مستضعف و محروم - بخصوص مستضعفینِ بىدست و پا - بهطور ویژه توجه شود؛ اینها وظایف اسلامى ماست؛ وظایفى است كه قانون اساسى بر دوش همهى مسئولان كشور گذاشته است؛ هیچكس نمىتواند خود را از این كارها بركنار بدارد. دعواهاى لفظى، شعارهاى لفاظىگونه، اسم از مفاهیم مبهم و بىسروته آوردن، مشكل مردم را حل نمىكند؛ مردم احتیاج دارند به اینكه در میدان عمل و كار، با لجنهایى كه نمىگذارد این دریاچهى مصفا طراوت لازم را داشته باشد، مبارزه شود. (25/3/1384)
همه یکسانند
آنجایى كه قانون در میان است، همه یكسانند. این امر بسیار مهمّى در اسلام است. دیگران هم ادّعاى این را مىكنند، اما اسلام این را در عمل نشان داده است.(7/4/1379)
قدرت و حكومت، نسبت به آحاد مردم یكسان باشد. در مقابل قانون، امتیازات و برخوردها یكسان باشد. البته انسان با یكى دوست و خویشاوند است؛ لذا ارتباطات با همه، به یك صورت نیست. آن كسانى كه در جایى مسؤولیتى دارند - مسؤول یك اداره یا یك میز، فرقى نمىكند. مسؤولیت یك ناحیه كوچك، یا مسؤولیتهاى بزرگ، همه مثل هم است - مىدانند كه بالاخره انسان با یكى آشنا و با یكى آشنا نیست. نمىخواهیم این را بگوییم. منظور ما برخورد و رفتار قانونى است. آن جایى كه پاى امتیازات به میان مىآید و حركت و نگاه و اشاره، از سوى این مسؤول، منشأ اثر مىشود، این جا باید یكسان باشد. همه باید احساس كنند كه به طور یكسان از خیرات نظام اسلامى بهرهمند مىشوند. البته بعضیها تنبلند و دنبال كار نمىروند؛ بعضیها كوتاهى مىكنند؛ بعضى به خودشان ظلم مىكنند؛ حساب آنها جداست .(5/9/1375)
تبعیض برای نخبگان
منهاى اینكه ما بخواهیم غیرنخبه را مورد تغافل قرار دهیم، باید براى نخبگان، حسابى باز كرد. ممكن است به نظر بیاید این یك تبعیض است؛ اما تبعیض همه جا غیرعادلانه نیست؛ گاهى اوقات تبعیض، عین عدالت است. این حساب باز كردن براى نخبگان، عین عدل است؛ به خاطر اینكه ما باید نخبه و هوشمند را در حدّى كه مىتواند رشد كند، رشد بدهیم.(3/7/1381)
درجه اول برنامهی دولتها
در مجموعه برنامههاى دولتها و قوهى مجریه، اینگونه مسائل كه به متن زندگى مردم در بخشهاى مختلف ارتباط پیدا مىكند، باید در درجهى اول قرار بگیرد. هر كارى در كشور صورت مىگیرد، باید با هدف رفع فقر و محرومیت و ایجاد رونق در زندگى عموم مردم - نه بخشى از مردم و قشرهاى خاص - باشد. در چنین فضایى است كه مردم مىتوانند به اهداف والاى نظام اسلامى - یعنى معنویت و تكامل روحى و تعالى اخلاقى - دست پیدا كنند؛ فضایى كه خیرات جامعه به نحو صحیح میان مردم تقسیم شود؛ هر كس استعداد خود را به صحنه بیاورد و بهرهى آن را ببرد و نظام و حكومت مراقب باشد كه هم به كسى ظلم نشود و هم هیچكس محروم نماند. معناى ریشهكنى فقر این است. (17/2/1384)
خداى متعال از جامعه فقیر خشنود نیست و از جامعه مستمند و ملت فقیرى كه نمىتواند زندگى خود را تأمین كند، خوشش نمىآید. خداى متعال، براى یك جامعه، غنا و ثروت و داشتن امكانات زندگى و استخراج ذخیرههاى زیرزمینى و امثال اینها را خواسته است. اسلام، این را خواسته است.(1/1/1376)
بزرگترین مسئولیت
من معتقدم تلاش براى عدالت اجتماعى و پُر كردن شكاف طبقاتى، بزرگترین مسؤولیت ماست.(22/7/1382)
پر كردن شكاف اقتصادى در بین مردم و رفع تبعیض در استفادهى از منابع گوناگون ملى در میان طبقات مردم، مهمترین و سختترین مسؤولیت ماست.(14/3/1383)
جو حزب اللهی را غالب کنید
در محیط وزارتخانه، آن جو حزب اللهی را غالب كنید. با همان بار معنایی كه كلمه «حزب اللهی» دارد. باید آدمهای متدین بر سرنوشت تشكیلات حاكم باشند. ... اما آنهایی كه تعیین كنندهاند، راه را مشخص میكنند؛ و به خصوص، در سطوح بالای مدیریت و نیز كارشناسیهایی كه خط دهنده هستند، باید افرادی باشند با روحیه انقلابی و اسلامی عمیق.(3/6/1372)
نظام اسلامی عبارت است از...
امروز همه وظیفه داریم. امروز بزرگترین وظیفه ما حراست از نظام اسلامی است. نظام اسلامی عبارت است از این که اولا قسط اسلامی و احکام اسلامی در جامعه تحقق پیدا کند؛ ثانیا افراد صالح و شایستهای متصدی و مباشر این کار باشند-بدون وجود افراد شایسته و صالح، امکان ندارد احکام اسلامی و قسط اسلامی در جامعه پیاده شود- ثانیا اعتماد و باور و قبول مردم و رابطه مستحکم میان این مجموعه خدمتگذار و مردم باید وجود داشته باشد. هر کدام از این سه پایه اگر کم باشد، فلسفه حکومت اسلامی تحقق پیدا نخواهد کرد. اگر ما هدف خود را اجرای قسط اسلامی و تحقق احکام اسلامی قرار ندادیم و باور و ایمان خود را به اهداف دیگری متوجه کردیم، این نظام اسلامی حفظ نخواهد شد و اصلا نظام، اسلامی نیست.(قاموس عدالت ص272)
رفاقت، هرگز!
رفاقتهاى شخصى و حزبى و ملاحظات سیاسى به هیچ رو، نباید مجوّز گزینش مدیران فاقد ملاكهاى اصلى شمرده شود. (5/2/1382)
این عقیده شخصی است، نه اجتماعی
براى یك مسؤول عقیده و اخلاق مسألهى شخصى نیست؛ مسألهاى اجتماعى و عمومى است؛ حاكم شدن بر سرنوشت مردم است. آن كسى كه به مجلس مىرود، یا به هر مسؤولیت دیگرى در نظام جمهورى اسلامى مىرسد، اگر فاسد، بیگانهپرست و در خدمت منافع طبقات برخوردار جامعه بود، دیگر نمىتواند نقشى را كه ملت و طبقات محروم مىخواهند، ایفا كند. اگر آن شخص انسان معاملهگر، رشوه و توصیهپذیر و مرعوبى بود؛ در مقابل تشرِ تبلیغات و سیاستهاى خارجى جا زد، دیگر نمىتواند مورد اعتماد مردم قرار گیرد و برود آنجا بنشیند و تكلیف ملك و ملت را معیّن كند.(26/9/1382)
نسبت کارآمدی و مشروعیت
مشروعیت همهى ما بسته به انجام وظیفه و كارآیى در انجام وظیفه است. بنده روى این اصرار و تكیه دارم كه بر روى كارآیىها و كارآمدى مسؤولان طبق همان ضوابطى كه قوانین ما متخذ از شرع و قانون اساسى است، بایست تكیه شود. هرجا كارآمدى نباشد، مشروعیت از بین خواهد رفت.... وقتى این عناوین زایل شدند، چه از شخص رهبرى و چه از بقیهى مسؤولان در بخشهاى مختلف، آن مشروعیت هم زایل خواهد شد.(31/6/1383)
اصلح كسى است كه هم به ترقى و پیشرفت كشور و توسعهى اقتصادى و غیراقتصادى بیندیشد؛ هم زیر توهمات مربوط به توسعه، آنچنان محو و مات نشود كه از یاد قشرهاى مظلوم و ضعیف غافل بماند.(17/2/1384)
اصلیترین مسأله در تنظیم برنامهها
در تنظیم برنامههاى كشور، اصلىترین مسأله عبارت از رفع فقر و محرومیت و نجات طبقات مستضعف و محروم و پابرهنگان، از تبعات دوران ستمشاهى و آثار سلطهى بیگانگان است، همهى برنامههاى اقتصادى و تولیدى و سازندگى و رونق اقتصادى باید به این هدف، متوجه باشد و تنها در این صورت است كه این برنامهها درست و قابل قبول است. (7/3/1371)
اگر كسى وامدار دستگاهها و اشخاص و وامدار پول و قدرت شد، دیگر نمىتواند براى مردم دلسوزى كند. پس دلسوزى هم یك شرط بزرگ است.(24/11/1382)
به چشم وظیفه
در اینجا[جمهوری اسلامی] این مسائل[حكومت كردن و منصب] باید به چشم یك مسؤولیت و وظیفه محض تلقّى شود. به عنوان یك كار تلقى شود؛ كارى كه سخت است و هرچه بالاتر مىرود سختتر هم مىشود. باید به عنوان یك مسؤولیت و یك تعهّد به آن نگریسته شود. نه اینكه وقتى امكانات پیدا كردیم، آن را براى تهیه لوازم رفاه شخصى، تشریفات، اسرافها و تجمّلات و غیره، بهترین فرصتها تلقّى كنیم.(17/10/1371)
الزامات توسعه
در تنظیم سیاستهاى اقتصادى لازم است امر رشد و توسعه همراه با: عدالت اجتماعى، و بهرهمندى عمومى در جریان افزایش بهرهورى ملى، جلوگیرى از تداول ثروت در دست افراد و گروههاى خاص، برنامهى جامع تأمین اجتماعى و حمایت از حقوق محرومین و مستضعفین جامعه، گسترش هر چه بیشتر صادرات غیر نفتى به منظور كاهش اتكاء اقتصاد به نفت، انتخاب سیاستهاى محورى از قبیل كشاورزى و بىنیازى نسبى از دیگران در تأمین امنیت غذایى جامعه، ایجاد زمینههاى اشتغال با توجه به استعدادها و ظرفیتهاى طبیعى و جغرافیایى كشور، تأمین امنیت كامل براى سرمایه گذارى مشروع، جلوگیرى از پیدایش فساد، ارتشاء، انحصار و ثروتهاى حرام مورد توجه قرار گیرد.(19/1/1378)
خیلى از كسانى كه مىبینید گاهى به نفع عدالت شعار هم مىدهند، وقتى كه پاى عمل برسد، لنگ مىمانند و شاید از شعار دادن هم پشیمان شوند.(7/9/1381)
مردم محور توسعه
در عرصه اجتماعى، توسعه باید با مردم گره بخورد؛ مردم باید محور توسعه باشند. عدالت حتماً یكى از شاخصهاى اصلى است. برنامهریزى و سیاستگذارىاى كه عدالت و توزیع عادلانه ثروت را در جامعه ندیده بگیرد، نمىتواند چشمانداز مورد نظر ما را تأمین كند و برنامه مطلوب ما نیست.(15/5/1382)
قانون اساسی، علاج اساسی
عمل به قانون اساسى، علاج اساسى دردهاى این كشور است. و عمل هم متوقّف بر این است كه عناصر عمل كننده...در مقام عمل، اخلاص و صفا و مسؤولیت و انجام وظیفه را ملاك خودشان قرار دهند. این اساس قضیه است.(29/3/1379)
مسئولیت بدون آرمان امام حرام است
اگر كسى در نظام جمهورى اسلامى در مسؤولیتى مشغول كار است، ولى آرمانهاى نظام جمهورى اسلامى را آنگونه كه امام بزرگوار ترسیم كرده است و در قانون اساسى تجسّم پیدا كرده، در دلش قبول ندارد، اشغال آن پست براى او حرام شرعى است. آنجایى كه صحبت از مسائل اساسى نظام اسلامى است، آنجایى كه وحدت دین و سیاست مطرح است، آنجایى كه اصول قانون اساسى مورد نظر است، آنجایى كه الزام به تبعیّت از دین و شریعت مطرح است، اگر یك مسؤول عقیدهاى غیر از این دارد، مىتواند شهروند جمهورى اسلامى باشد - مانعى ندارد - اما نمىتواند مسؤول باشد؛ بخصوص در مسؤولیتهاى بالا.(8/8/1380)
راه باز است
راه براى خدمت و باز كردن گرههاى اقتصادى و معیشتى مردم باز است؛ راه براى اجراى عدالت و پُركردن شكاف طبقاتى - كه در جامعه ما كه اسلامى است و نباید باشد، ولى متأسّفانه وجود دارد - باز است. راههاى عاقلانه و منطقى وجود دارد؛ مسؤولان باید همّت كنند.(14/3/1381)
نظام اسلامى ...باید تمام همت خود را به پُركردن شكافهاى عمیق اقتصادى و اجتماعى میان فقیر و غنى مصروف كند و سرمایههاى مادّى و معنوى كشور را در راه خدمت به پابرهنگان كه حق حیات به گردن كشور دارند، به كار اندازد.(13/8/1369)
مسابقه برای خدمت نه قدرت
انتخابات در كشور ما باید مسابقهاى براى خدمت باشد، نه مسابقهاى براى كسب قدرت.... افزون طلبى براى مسؤولان ممنوع است. مشى اشرافیگرایانه براى مسؤولان كشور، نقطه ضعف به شمار مىآید.(11/2/1380)
مسائل اساسی به جای مباحث سیاسی
دولت و دستگاه اجرایى كشور را به اجراى دقیق قوانین در خدمت مردم و منافع آنها و جلوگیرى از سوءاستفاده و سوءتدبیر در بخشهاى مختلف، و مجلس شوراى اسلامى را به پرداختن به نیازهاى مردم و ایجاد مقرّراتى كه در خدمت گشایش امور مردم باشد، و همچنین كم كردن از حجم مباحث سیاسى و پرداختن به مسائل اساسى كشور و مردم دعوت مىكنم. (22/3/1382)
وقتى این ملت به هدفهاى خود دست پیدا خواهد كرد و مشكلات گوناگون را از سر راه خود برخواهد داشت كه ایمان و جهاد در میان مسؤولان به عنوان یك ارزش شناخته شود. این جهاد، جهاد علمى، جهاد عدالتخواهى و جهاد مدیریتى و اقتصادى است. (1/1/1384)
کار، فلسفه مسئولیت
در اسلام و نظام جمهورى اسلامى، فلسفه مسؤولیت پیدا كردنِ مسؤولان در كشور این است كه براى مردم كار كنند. مسؤولان براى مردمند و خدمتگزار و مدیون و امانتدار آنها هستند. مردم، محورند. كسى كه در نظام جمهورى اسلامى مسؤولیتى به دست مىآورد، باید همه همّ و غمّش براى مردم باشد؛ هم براى دنیاى مردم، هم براى مادیّت مردم، هم براى معنویّت مردم، هم براى ایجاد عدالت در میان مردم، هم براى احیاى شأن انسانى مردم، هم براى آزادى مردم. اینها جزو وظایف اصلى حكومت است. البته وقتى مىگوییم «مردم»، منظور همه طبقات مردمند؛ لیكن بدیهى است كسانى از مردم باید بیشتر مورد توجّه قرار گیرند كه بیشتر مورد محرومیت قرار گرفتهاند.(14/3/1380)
کارتان در این جهت نباشد
هرجا هستید، باید توجّه داشته باشید كارى كه انجام مىدهید، در جهت میل صاحبان ثروت و قدرت نباشد.(12/9/1379)
ترجیح توده بر خواص
امیرالمؤمنین در نامه خود به مالك اشتر متعرّض همین معنا مىشوند و مىگویند: «آنجایى كه امر دایر شد بین توده مردم - آنهایى كه محتاج عدالت تو هستند - با خواص و مجموعههاى كوچك و بهرهمند و ممتاز جامعه، حتماً توده مردم را ترجیح بده.» امروز این معنا باید شعار ما باشد و معیار درستىِ كار ما محسوب شود و برنامهریزیها و سیاستگذاریها و عملكردهاى ما به دنبال این قضیه باشد.
نگرانی اینجاست
نگرانى آنجاست كه بهجاى پرداختن به مسائل واقعى زندگى مردم، به مسائل سیاسى با نامهاى جعلى و گوناگون بپردازند و با اختلافافكنى و متشنّج كردن فضاى سیاسى كشور، دشمن را خشنود كنند.(11/12/1378)
[مبارزه با فقر، فساد و تبعیض] كارهاى پیچیدهاى است؛ كارهاى سادهاى نیست؛ اما كارهایى است كه دستگاههاى بزرگ كشورى مىتوانند دنبال آن بروند و هدف خودشان قرار دهند. باید مطالبات انسانهاى دلسوز و مسؤول، اینها باشد. اگر اینها شد، آن وقت بسیارى از مشكلات، حل و بسیارى از گرفتاریها و گرهها باز خواهد شد.(3/5/1379)
کار اساسی، نه تشنّج سیاسی
مردم حق هم دارند. طبقات ضعیف و مستضعف مردم گرفتاریهاى زیادى دارند. بعضیها باید این بحثهاى سیاسىِ تشنّجآور را رها كنند و به كارهاى اساسى و عملى بپردازند؛ مردم از مسؤولان این انتظار را دارند. مرتّب دعواى سیاسى مىشود. انتخابات بود، تمام شد؛ این اختلافات، این دو دستگیها، این به هم پریدنها، این مچگیریهاى دروغین و واهى، این بهانهسازىِ این علیه آن و آن علیه این را رها كنند؛ بخصوص مسؤولان - چه نمایندگان مجلس، چه مسؤولان دولتى - این موارد را كنار بگذارند و به كارهاى اساسى این كشور و این مردم بپردازند.(11/12/1378)
خواسته حقیقی مردم اینهاست
نیازها و مطالبات حقیقی مردم را می شناسید؛ اشتغال ، مبارزه با فساد مالی ، زدودن محرومیت از مناطق محروم، مهار تورم و مقابله با گرانی، روان شدن چرخه ی خدمت رسانی ، گسترش و اعتلای فرهنگ و اخلاق، رونق یافتن علم و تحقیق ، مسوولیت پذیری و پاسخگویی مسوولان حكومتی ، در شمار برجسته ترین این نیازها است و اینها است كه عدالت اجتماعی را ممكن و پیشرفت و توسعه را محقق میسازد. نیازهای موهوم و ساخته ی دست تبلیغاتچی های بیگانه و بدخواه، نباید بجای این خواسته های حقیقی بنشیند.(7/3/1383)
همیشه با استدلال
هر كارى مىكنید، باید طورى باشد كه براى آن استدلال و توجیه قانعكنندهاى داشته باشید. اگر از شما پرسیدند چرا این سرمایهگذارى را كردید، چرا آن اقدام را كردید، چرا آن اقدام را نكردید، بگویید با این استدلال.( بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در دیدار رئیس جمهور و اعضاى هیأت دولت)(5/6/1380)
ما معتقدیم وعدهها نباید تبلیغ شود. «خواهیم كرد» نباید عمده و درشت شود. البته مردم باید بدانند كه دستگاه در این صدد هست. آنچه را كه اتّفاق مىافتد و تحقّق پیدا مىكند، باید به مردم بگویند.(12/12/1380)
پاسخگویی، از رهبری تا مأموران
مسؤولان بلند پایهى كشور، قواى سهگانه، از خود رهبرى تا آحاد مأموران و مدیران، همه باید پاسخگو باشند؛ پاسخگوى كار خود، پاسخگوى تصمیم خود، پاسخگوى سخنى كه بر زبان آوردهاند و تصمیمى كه گرفتهاند؛ این معناى پاسخگویى است؛ این یك حقیقت اسلامى است و همه باید به آن پایبند باشیم.(26/1/1383)
امروز مردم بین خودشان و مسؤولان كشور، فاصلهى حقیقى احساس نمىكنند. این، نعمت بزرگى است. امروز اگر هریك از آحاد این مردم، با رئیسجمهور این كشور ملاقاتى داشته باشد، احساس نمىكند كه با او فرق دارد. آن حالت اشرافیگرى و اوج كاذب طبقاتى كه شاید بتوانم بگویم در همهى حكومتها - تا آنجا كه ما مىدانیم - وجود دارد، در جمهورى اسلامى نیست.(7/3/1369)
كارى كنند كه مردم طعم شیرین خدماتى را كه در كشور انجام مىگیرد، بچشند؛ در هیچ نقطهیى از كشور فقر نباشد - عدالت برقرار باشد - فساد نباشد و افراد مفسد از دستگاههاى تصمیمگیر طرد شوند و امكان دخالت پیدا نكنند.(3/3/1384)
خدمترسانى شما مابازا داشته باشد؛ یعنى واقعاً در همهى بخشها و در همهى وزارتخانهها تحول در خدمترسانى بهوجود بیاید. (8/6/1384)
هماهنگی یعنی...
با یكدیگر هماهنگى داشته باشند. البته معنایش این نیست كه قوهى مقننه از قوهى مجریه سؤال نكند، یا قوهى قضاییه به خطاى اشخاصى از قواى دیگر نپردازد؛ معنایش این است كه هر كدام در محدودهى وظایفِ خود صادقانه با قواى دیگر همكارى كنند؛ جهتگیرىهاى خودشان را طورى تنظیم كنند كه مكمل یكدیگر باشند؛ به اولویتهاى كشور توجه كنند...از طبقات ضعیف گرهگشایى كنند و از اتلاف وقت و سرمایه پرهیز نمایند.(15/4/1383)
چشمانداز عادلانه
عدالت چیزى است كه آسان بر زبان جارى مىشود؛ اما آسان به دست نمىآید. برنامهریزیهاى بلندمدّت لازم دارد. باید این برنامهریزیها را بكنیم و چشمانداز خود را چشمانداز عادلانه قرار دهیم؛ چیزى باشد كه ما را به عدالت نزدیك كند. این وظیفه ماست و امروز درس امیرالمؤمنین براى ما بیش از همیشه همین نكته است.(23/8/1382)
مبارزه بدون تبعیض
لازم است در این خصوص[مبارزه با مفاسد] هیچ تبعیضى وجود نداشته باشد. دستگاههایى كه با فساد مبارزه مىكنند، نباید بگویند فساد در فلانجا بد است؛ اما در جاى دیگر - اگر باشد - به آن بدى نیست. فساد، فساد است؛ در هركس فساد وجود داشته باشد، باید با او مبارزه كنند. كسانى كه با فساد مبارزه مىكنند، باید قاطعانه و بدون مجامله مبارزه كنند و در حقّ فاسد و مفسد، مُرّ قانون را اعمال كنند.(3/11/1380)
مجلس شوراى اسلامى را به پرداختن به نیازهاى مردم و ایجاد مقرّراتى كه در خدمت گشایش امور مردم باشد، و همچنین كم كردن از حجم مباحث سیاسى و پرداختن به مسائل اساسى كشور و مردم دعوت مىكنم.(22/3/1382)
نمایندهگى توده
نمایندهى مردم باید نمایندهى تودهى مردم باشد؛ بخصوص نمایندهى كسانى باشد كه به حضور نمایندهشان در سطوح تصمیمگیرى و تصمیمسازى كشور بیشتر نیاز دارند؛ آنهایى كه دستشان به جایى نمىرسد و محرومیت بیشترى را دارند. پس در درجهى اول، نمایندگى از مردم محروم را براى خودتان تعریف كنید. درست است كه هر یك از شما نمایندهى همهى ملت ایرانید؛ نمایندهى جمع خاصى، نمایندهى آن منطقه و نمایندهى فقط رأىدهندگان نیستند - مجلس، نمایندهى همهى ملت ایران است - اما درعینحال برخى از اقشار ملت ایران به حضور نمایندهى خود در مناطق تصمیمگیرى نیاز دارند؛ چون محرومند، چون مشكلات دارند، چون از فقر و كمبود امكانات و تبعیضها رنج مىبرند و از فسادهایى كه دیگران به راه مىاندازند، آنها صدمه مىبینند. بنابراین خودتان را در درجهى اول، نمایندهى اینها بدانید.(27/3/1383)
وقتى مظلومان خودشان هم باور مىكنند كه باید حاكمیت ظلم مستقر باشد، امید اصلاح از بین مىرود.(10/4/1378)
عدالتخواهی همگانی
اصلاح واقعى عبارت است از اینكه با فقر و تبعیض مبارزه شود؛ عدالتخواهى، یك انگیزه همگانى براى مسؤولان باشد؛ خدمت به مردم، یك وظیفه و احساس دینى در اعماق وجود مسؤولان باشد؛ این مىشود راه صحیحِ امام.(14/3/1382)
آن اصلاحاتى كه هر كسى در كشور - بخصوص در كشورى مثل كشور ما كه مردم مؤمنند و پایبند به اصول و مبانى اعتقادى و اخلاقى هستند - دنبال آن است، جلو بیفتد و خود را آماده تحمّل مشكلات آن كند، مردم دنبال او خواهند بود و به او كمك خواهند كرد. هر دولتى، هر مسؤول دولتىاى، هر انسان روشنبینى، هر عالم دینى و هر فرزانهاى، اگر اینگونه اصلاحات را - مبارزه با فقر و فساد - دنبال كند، مردم یارى خواهند كرد. (3/5/1379)
مشکل اما پربرکت
اینكه ما گفتیم براى عدالتطلبى باید مبارزه كرد؛ براى مبارزه با فساد باید همه دست به دست هم بدهند و فساد اقتصادى - بخصوص در بین مسؤولان و كسانىكه دستى در امور بیتالمال دارند - باید جدّى گرفته شود، بهخاطر همین است كه این كار جزو مشكلترینها و در عین حال اگر به نتیجه برسد، جزو پُربركتترینهاست. تا وقتى در جامعه عدالت باشد، تبعیض نباشد، نگاه متفاوت به اشخاص و قشرها نباشد و امتیازطلبیهاى زیادى و نابحق و نابجا در جامعه وجود نداشته باشد، مردم بر خیلى از ناكامیها صبر مىكنند.(19/6/1382)
نمیخواهیم فقط کار کنیم
ما نمىخواهیم فقط كار كنیم؛ ما مىخواهیم محرومیت را از بین ببریم و محروم را از محرومیت خارج كنیم؛ هدف این است. والّا اگر شما بگویید من كار مىكنم، ممكن است در یك اداره هم یك نفر بگوید من باید هشت ساعت یا شش ساعت كار كنم، یا ده ساعت كار كردهام و دیگر بس است. این منطق، منطق درستى نیست.(23/5/1370)
اهتمام به مسأله عدالت اجتماعى در كشور، نباید یك لحظه كاستى بگیرد. البته این قضیه، قضیه شعارى نیست، با گفتن هم مسأله تمام نمىشود؛ همه دستگاهها باید تلاش كنند.(25/4/1376)
کار در چه جهتی؟
ما احتیاج داریم به كار؛ باید عرق بریزیم و تلاش و كار كنیم. این كار باید جهتدار باشد؛ جهت، عدالت؛ جهت، پُر كردن شكاف بین فقیر و غنى؛ جهت، بالا آوردن زندگى مردم محروم؛ مردمى كه در دوران امتحانهاى دشوار و سخت هم در صفوف اول و در مقابل خطرهاى دشمن ایستادند و بعد از این هم همینطور خواهد بود.(11/2/1384)
زمانى نظام اسلامى دچار اختلال واقعى خواهد شد كه فراموش كند نماد و سرمشق بزرگى مثل علىبنابىطالب علیهالسّلام دارد. حكومت علوى باید همیشه در مقابل چشم ما باشد و در آن جهت حركت كنیم و آن را بخواهیم و براى آن تلاش نماییم.(9/1/1381)
اسلام این را میخواهد
امروز در دنیاى سرمایهدارى و كشورهایى كه زیر سلطه استكبار جهانى است، حركت بهسمت رشد پولداران و سرمایهداران است؛ و آنچه به فكر آن نیستند، طبقات محروم است. اگر یكوقت كمكى هم به محرومین بشود، براى این است كه بتوانند از آنها به نفع پولداران و سرمایهداران استفاده كنند. مبناى اقتصاد امروز دنیاى سرمایهدارى و استكبار، بر این است. در طول زمان هم، همیشه سلاطین و قدرتمندان و مستكبران، بر همین روال حركت كردهاند. اما اسلام این را نمىگوید. اسلام مىخواهد محرومیت از روى زمین و بخصوص در جوامع اسلامى، برداشته شود. آنجا كه دین خدا حاكم است، باید محرومیت نباشد.(15/7/1371)
غلط اندر غلط
نظام سوسیالیستى، فرصت را از مردم مىگیرد؛ ابتكار و میدان را مىگیرد؛ كار و تولید و ثروت و ابزار تولید و منابع عمده سرمایه و تولید را در دولت متمركز، و به آن متعلّق مىكند. این، غلط اندر غلط است. در اسلام، چنین چیزى نداریم. نه آن را داریم، نه این را. هم آن غلط است، هم این. نظام اقتصاد اسلامى، درست است. اینطور نیست كه نظام اقتصادى اسلامى، عبارت باشد از هر چه كه در هر دورهاى مصلحت باشد. نخیر! نظر شریف امام رضواناللَّهعلیه هم این نبود.(12/5/1372)
رشد بادکنکی
گر امكان جذب سرمایههاى خارجى در كشور فراهم مىشود، به معناى حقیقى كلمه منافع ملت و هویّت ملى را در نظر بگیرد و مصالح كشور را قربانى نكند. اینطور نباشد كه یك جهت را مورد توجه قرار دهیم و جهات دیگر را فراموش كنیم. جذب سرمایههاى خارجى باید به شكلى باشد كه اقتصاد كشور از آن سود ببرد، نه زیان. ما بعضى از رشدها و شكوفاییهاى بادكنكى را در برخى از كشورهاى شرق آسیا دیدیم... ا این رشدهاى بادكنكى را پیشرفت اقتصادى نمىدانیم. كشور به سرمایههاى انسانى و طبیعى و هویّت ذاتى متّكى است و مستوجب رشد و شكوفایى واقعىِ اقتصادى است؛ اما نه آن گونه كه بانك جهانى و صندوق بینالمللى پول براى ما نسخه بنویسند و ما هم طبق همان نسخه، اقتصاد خودمان را تدوین كنیم؛ نه. ما برنامه و سیاست داریم و - همانطور كه گفتم - ما مىتوانیم. اگر كسى بگوید ما جز با تسلیم در مقابل این برنامهها، نمىتوانیم حركت اقتصادى كنیم، قضاوت خوشبینانه در مورد او این است كه بگوییم كشور و ملت و سرمایههاى داخلى را نشناخته است.
[در كمك به محرومین] مسألهى فرهنگى، مسألهى خیلى مهمى است. همهى این كارها[ی اقتصادی] یكطرف، فرهنگ هم یكطرف.(24/7/1369)
آن مقدار که میتوانیم
بعضى مىگویند: آقا! آن عدالتى كه نگذاشت على حكومت مبارك خود را ادامه دهد؛ شما چطور مىخواهید امروز اجرا كنید؟ من مىگویم آن مقدار كه ما مىتوانیم و طاقت داریم، باید اجرا شود. ما ادعا نداریم كه باید مثل امیرالمؤمنین عدالت را اجرا كنیم. ما مىگوییم آن مقدار كه توان مؤمنِ امروز دنیا كفاف مىدهد، باید اجرا كرد. اما این مقدار عدالتى را كه مىشود اجرا كرد و باید اجرا كرد، اگر به صورت یك فرهنگ درآید و مردم معناى عدالت را بفهمند، آن وقت قابل تحمّل خواهد بود.(5/9/1375)