• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن سياسي > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
سياسي (بازدید: 1234)
جمعه 25/4/1389 - 14:20 -0 تشکر 211711
قاموس «عدالت و عدالت خواهی» در کلام امام خامنه ای

 قسمت اول...


جـــــوانــــــان

                                                                                                                               

دفع ظلم و زورگویی خصوصیت جوان
[یكی از خصوصیات مهم جوان این است] كه در مقابل مظاهرى كه ازنظر فطرت انسانى زشت است - مثل ظلم، زورگویى، تبعیض، بى‏عدالتى، تقلّب، دورویى و نفاق - حسّاسیت منفى دارد و آن را دفع مى‏كند. یك وقت در اوّل انقلاب، همین گروه منافقین، با استفاده از فرصت انقلاب توانست در میان جوانان و دانشجویان نفوذى پیدا كند؛ اما وقتى معلوم شد كه اعضاى این گروه، منافقند، غالباً روى برگرداندند.(1/9/1378)



دانشجو باید حمایت کند
وقتی مسأله عدالت اجتماعی در كشور مطرح میشود، دانشجو باید از این مسأله حمایت كند.(1/9/1378)



جوان عدالتخواه و آزادیخواه
از جوانان این انتظار وجود دارد كه عدالتخواهى را از یاد نبرند. آزادى را با همان مفهوم بسیار والاى اسلامى - چه آزادى فردى، چه آزادى اجتماعى و سیاسى، چه آزادى معنوى و روحى - جزو خواستهاى همیشگى خود بدانند و از یاد نبرند. مبارزه با فقر و ایجاد رفاه عمومى را جزو مطالبات خود بدانند.(12/8/1380)



مشغله اینهاست، تسلیم نشوید
تسلیم اختلافاتى كه بین بعضى از مسؤولان وجود دارد و متأسفانه بعضى از مطبوعات هم به آن دامن مى‏زنند، نشوید... آیا باید روزنامه‏ها و افراد سیاسى‏كار این را به مشغله عمده ذهنى جوانان تبدیل كنند؟!  شما تسلیم نشوید و این چیزها را مشغله عمده خود ندانید. مشغله عمده‏اى كه باید جوان را به خود متوجّه كند، همینهایى است كه گفتم: عدالت‏طلبى، حفظ نظام اسلامى، دشمن‏شناسى، اهمیت دادن به استقلال كشور، اهمیت دادن به پیوند و ارتباط بین مسؤولان و مردم. البته چیزهایى هم هست كه مخصوص جوانان عزیز ماست؛ بخصوص جوانانى كه مشغول تحصیل علم هستند؛ و آن پرداختن به خود است.(12/8/1380)



طبیعت عدالت‌طلب جوان
امروز نظام اسلامى در مقابل زیاده‏طلبى و فزون‏خواهى و سلطه‏طلبىِ مستكبرترین مستكبران عالم ایستاده است. جوان، طبیعتش عدالت‏طلبى و میل به اجرا و تحقّق آرمانهاست. هر جوانى به طور طبیعى موضعش در كنار موضع نظام اسلامى است - چه جوانان داخل كشور خودمان، چه جوانان كشورهاى دیگر - كمااین‏كه مى‏بینیم همین‏طور هم هست.(1/9/1381)
مسأله نهضت عدالتخواهى كه من خطاب به دانشجویان آن را گفتم. البته من مى‏دانم علاقه به این حركتها و نهضتهاى اجتماعى در بین دانشجویان و كلاًّ جوانان زیاد است و سؤالهایى هم در این زمینه دارند.(22/2/1382)



بسیج افکار عمومی در نفی فقر، و فساد و تبعیض
وقتى انسان مى‏بیند دشمن چه مى‏خواهد بكند، مى‏فهمد كه باید در داخل چه‏كار كند. البته در دو سه سال قبل از این، در قالب نفى فقر و فساد و تبعیض، بسیارى از این حرفها مطرح بود. در سیاستهاى كلان نظام هم كه رهبرى باید به دولت اعلام كند و مجلس بر اساس آن سیاستها مقرّرات و قوانین را بگذراند - هم در سیاستهاى برنامه سوم و هم در سیاستهاى برنامه دوم كه مربوط به هفت هشت سال قبل از این بود - همه این مطالبِ كلّى لحاظ شد؛ لیكن بسیج كردن و متوجّه كردن افكار عمومى، بخصوص جوانان به اهمیت بعضى از این سرفصلها، ایجاب مى‏كند كه هر كدام از اینها به تنهایى مورد توجّه قرار گیرد و دنبال شود. البته خیلى از این شعارها وقتى مطرح شد، از سوى بعضى از بخشهاى جامعه مورد بى‏توجّهى قرار گرفت؛ لیكن وجدانهاى پاك، بخصوص جوانان در محیطهاى جوانى، احساس كردند كه این شعارها مورد علاقه آنهاست. در محیط دانشجویى، شوق به علم، عدالت و آزادى وجود دارد؛ اینها شوقهاى اصلى در محیطهاى علمى است.(22/2/1382)



آرمانهای دانشجویی
من مى‏خواهم غالب یا بیش از غالب بدنه دانشجویى كشور، مجموعه‏اى متعهّد و داراى احساس مسؤولیت نسبت به آرمانهاى دانشجویى باشند. یكى از این آرمانها مسأله علم است؛ دومى عدالتخواهى است و آرمان سوم، آزاداندیشى و آزادیخواهى است.(15/8/1382)



چگونگی جمع آرمانخواهی و مصلحت‌اندیشی
یكى از دانشجویان عزیز مطرح كردند كه «شما مى‏گویید دانشجویان مصلحت‏اندیش نباشند. حالا ما آرمانگرا، پس چرا گاهى اوقات بعضى از دستگاههاى اجرایى مصلحت‏اندیشى مى‏كنند؛ این دو چگونه قابل جمع هستند؟» من این نكته را بگویم كه مصلحت‏اندیشى بد، منفى و ضدّارزش نیست. مصلحت‏اندیشى یعنى دنبال مسأله‏اى كه مصلحت است، رفتن. این‏كه موضوع بدى نیست. این را بدانید كه دستگاه اجرایى كشور در تعامل بسیار دشوار خود در دنیا، بر سر دوراهیهایى قرار مى‏گیرد كه مجبور مى‏شود مصالحى را در نظر بگیرد؛ چون اداره كشور و كار اجرایى، كار خیلى سختى است. مثال آن، این است كه وقتى كسى از پاى تلویزیون كوهنوردى را مى‏بیند كه با زحمت و قدم به قدم جلو مى‏رود، با خودش مى‏گوید: یك ذرّه زودتر و تندتر قدم بردار تنبل! او پاى تلویزیون نشسته، در آن ارتفاع چندهزار مترى و در آن وضعیت قرار ندارد كه ببیند این كار چقدر عملى است. همین مثال بر كسى كه مسابقه كشتى یا فوتبال را از تلویزیون مى‏بیند، صدق مى‏كند. حتماً دیده‏اید كه گاهى اوقات بعضى از تماشاگران فوتبال، دائم به بازیكنها و تیمهاى مورد علاقه خود دستور مى‏دهند: تنبل بزن! شوت كن! به هرحال، كار اداره كشور كار سختى است و البته مصلحت، هیچ اشكالى هم ندارد؛ ما به آنها ایراد نمى‏گیریم. البته حواسمان هم جمع است كه آنها همیشه غرق در مصلحت نشوند و بنده با توجه به مسؤولیتم به این موضوع توجّه مى‏كنم.(15/8/1382)



برآیند آرمانگرایی با مصلحتها
اگر شما جوانان نگاه به قلّه‏هاى آرمانى را كنار بگذارید، برآیندِ غلطى به‏وجود خواهد آمد. برآیندِ آرمانگرایى شما و چالش مسؤولان با مصلحتها، برآیند معتدل و مطلوبى خواهد شد؛ اما اگر شما هم دنبال مصلحت‏گرایى رفتید و گرایش مصلحت‏اندیشانه - یعنى صددرصد با واقعیتها كنار آمدن - وارد محیط فكرى و روحى دانشجو و جوان شد، آن‏وقت همه چیز به‏هم مى‏ریزد و بعضى آرمانها از ریشه قطع و گم خواهد شد. دانشجویان نباید آرمان‏گرایى را رها كنند. توقّع من از شما عزیزان این است كه پایه‏هاى معرفتى خودتان را در همه زمینه‏ها عمیق و مستحكم كنید.(15/8/1382)

بدون آرمان نمی‌شود
مسأله‏ى [مهم]، شكل دادن به یك آرمان سیاسى است كه بتواند به فعالیت‏ها و تلاش‏هاى جوان جهت بدهد؛ چون بدون آرمان، نه مى‏شود درست زندگى كرد و نه تلاش انسان، منضبط خواهد بود. باید آرمان و خط روشن و افق واضحى در مقابل وجود داشته باشد كه به انسان جهت بدهد. این آرمان چیست؟ من از این‏جا شروع كنم كه جوان در ایران اسلامىِ كنونى ما - شاید در جاهاى دیگر هم همین‏طور باشد؛ من نمى‏توانم از لحاظ علمى اظهارنظرى بكنم؛ اما آن چیزى كه به تجربه و شناخت از نزدیك به آن رسیده‏ام، در مورد جوان ایرانىِ كنونى ماست - آرزوهایش خلاصه نمى‏شود در پیدا كردن خانه و همسر و شغل؛ این، همه‏ى آرزوهاى یك جوان نیست. البته اینها نیازهاى یك جوان است و دوست دارد تأمین شود؛ اما فراتر از این، آرزوهاى بزرگترى هم به‏طور طبیعى در جوان ما وجود دارد؛ بخشى مربوط به طبیعت جوانى است - كه آرمانگرایى در آن وجود دارد - بخشى مربوط به آرزوهایى است كه نظام جمهورى اسلامى براى ملت و آینده‏ى ما ترسیم كرده؛ برخى شاید بر اثر پیشرفت‏هایى است كه تاكنون با تجربه به دست آمده؛ برخى هم بر اثر ناكامى‏هایى است كه وجود دارد. جوان ما وقتى تبعیض را در جامعه مى‏بیند، آرزوى عدالت اجتماعى در دل او شعله مى‏كشد. جوان ما وقتى فساد را در بخشى از دستگاه‏هاى مجموعه‏ى نظام مشاهده مى‏كند، میل به مبارزه‏ى با فساد و آرمانِ ریشه‏كنى فساد در درون او شكل مى‏گیرد و او را به حركت وادار مى‏كند. به این دلایل، كمال‏جویى و آرمان‏خواهى در جوانان ایران اسلامى ما وجود دارد. جوان چه مى‏خواهد؟ جوان ما مایل است در كشورى كه خانه‏ى اوست، فقر و عقب‏افتادگى و بدبختى نباشد؛ امنیت و عزت و افتخار وجود داشته باشد؛ صفا و محبت و روشن‏بینى بر فضاى زندگى حاكم باشد؛ میدان كار و تلاش و پیشرفت در برابر او باز باشد؛ احساس پوچى نكند؛ هدف روحى و معنوى و والایى كه در دل هر انسانى هست، بتواند آن را اشباع كند. این یك ترسیم كلى از آرمان‏هایى است كه قاعدتاً یك جوان ایرانى دارد. این چیزهایى كه عرض كردم، مجموعاً در اصطلاح قرآنى حیات طیبه است؛ «فلنحیینّه حیاة طیّبه». حیات طیبه یعنى زندگى در رویه‏ى مادى و نیازهاى جسمانى و همچنین در لایه‏ى نیازهاى معنوى - چه علمى، چه عملى، چه روحى - پاسخگو باشد.(19/2/1384)



نهضت عدالتخواهی و برانگیختن همت
بنده نهضت عدالت‏خواهى را مطرح كردم؛ فضایى در كشور به‏وجود آمد و جوان‏هاى ما به این مسأله علاقه‏مند شدند. این معنایش این نیست كه ما از اول انقلاب نهضت عدالت‏خواهى نداشتیم - چرا، انقلاب بر پایه‏ى عدالت است - اما این تجدید مطلعى شد و روح تازه‏یى در جوان‏ها به‏وجود آورد و همت آنها را برانگیخت.(19/2/1384)



فراموش کردن آرمان یکی از آفات
این شعار[عدالتخواهی] در كشور مطرح مى‏شود؛ چه كسى باید از این شعار حمایت كند؟ چه كسى باید بیشتر از همه درباره آن بیندیشد؟ چه كسى باید براى آن كار كند و درباره راههاى تأمین آن، تحقیق و بحث كند و میزگرد بگذارد، غیردانشجویان؟ باید توجّه داشت كه این حركت دانشجویى و بیدارى دانشجویى، مطلقاً به سمت عكس جهتها نرود. پس، یكى از آفات این جنبش، پشت كردن به آرمانها، فراموش كردن آرمانها و از یاد بردن آرمانهاست.(1/9/1378)



کار تئوریک برای عدالتخواهی
یكى از كارهاى بسیار مهمّى كه مورد اشاره بعضى از دوستان هم بود، این است كه شما مى‏توانید در سه زمینه علم، عدالتخواهى و آزاداندیشى كار تئوریك كنید. این كار تئوریك را مى‏توانید در زمینه جنبش تولید علم یا در زمینه عدالتخواهى انجام دهید. مثلاً در زمینه عدالتخواهى، مى‏توانید قانون اساسى را مطالعه كنید و ببینید اگر ما بخواهیم عدالت اجتماعى را با همان مفهوم متعارفى كه همه مى‏فهمیم، تحقّق ببخشیم، باید از كدام دستگاهها چه توقّعهایى داشته باشیم.(15/8/1382)



ساز و کار عدالت‌طلبانه
بسیجى عدالت‏طلب است. عدالت‏طلبى فقط این نیست كه انسان شعار عدالت‏طلبى بدهد؛ نه، باید این را واقعاً بخواهد. عدالت‏طلبى به این نیست كه انسان رودرروى كسى بایستد و بگوید تو عدالت‏طلب نیستى؛ نه، این، ساز و كار دارد. باید جامعه به نقطه‏ای برسد كه سیاست‏هاى عدالت‏طلبانه در آن طراحى شود و دستگاه اجرایى طورى باشد كه سیاست‏هاى عدالت‏طلبانه فرصت عملیاتى شدن و اجرایى شدن پیدا كند؛ والّا خیلى سیاست‏هاى عدالت‏طلبانه هم مطرح مى‏شود؛ اما سازوكار، آدمها، مهره‏ها، قلم‏به‏دست‏ها و امضاءكننده‏ها یا علاقه ندارند، یا اعتقاد ندارند، یا همت ندارند، یا حال و حوصله ندارند، یا از همان قبیلِ «برو بابا دلت خوشه» است؛ لذا كارها متوقف و لنگ مى‏ماند؛ بنابراین آن‏جاها را باید اصلاح كرد.براى رسیدن به هر آرزوى بزرگ و هر هدف والایى، سازوكارى وجود دارد؛ این سازوكار را باید جوانِ هوشمندِ فرزانه‏ى دانشجو پیدا كند.(5/3/1384)



نقد آری، نفی خیر
از جوان چه انتظارى وجود دارد؟ ما از جوان مى‏خواهیم راه را گم نكند. نقد، اشكالى ندارد؛ اما نفى، بزرگترین ظلم به این ملت است. بعضى كسان به زبان نقد، نظام اسلامى را نفى مى‏كنند. بعضى كسان انتقادى كه بر فلان مدیر و مسؤول وارد است، انتقاد به نظام مى‏دانند. این غیرمنصفانه است. نظام اسلامى یعنى تركیب قانون اساسى. روشهاى اجرایى و عملیاتى این نظام، در خود قانون اساسى هست و به‏طور واضح در وصیت‏نامه و سیره و بیانات امام بزرگوار وجود دارد. مهمترین وظیفه این است كه از كمربند تأمینىِ بسیار مستحكم ملت ایران كه هویّت جمعى ما را به وجود مى‏آورد - یعنى نظام اسلامى - با همه وجود پاسدارى كنیم. جوان، با هوشیارى و حوصله و همت جوانى‏اش باید در محیط كار و تحصیل و مسؤولیتهاى آینده، همه همّتش این باشد كه از نظام حراست كند. تكمیل و برطرف كردن عیوب نظام یك حرف است؛ مقابله و نفى و همراهى با براندازان نظام حرف دیگرى است.(12/8/1380)



جوان، کلید حل مشکلات
جوان، حق را آسان مى‏پذیرد. این بسیار مهم است. جوان، راحت و صادقانه اعتراض مى‏كند و بى‏دغدغه و بدون هیچ‏گونه گرفتارى درونى، اقدام مى‏كند. این هم بسیار مهم است. پذیرش آسان، اعتراض صادقانه و اقدام بى‏دغدغه را شما كنار هم بگذارید، ببینید چه حقیقت زیبایى به وجود مى‏آید و چه كلیدى براى حلِ‏ّ مشكلات است. (12/8/1380)



خانگی برخورد کنید نه بیگانه‌وار
در برخورد با آنچه شده[مفاسد]، باید خانگى برخورد كنید؛ نه بیگانه‏وار و معترض. بالاخره كارهاى زیادى انجام گرفته، احیاناً كوتاهى‏هایى هم شده؛ اما باید مشكل را حل كرد. نباید نتیجه‏ى قهرى نحوه‏ى بیان این باشد كه بعد از چندى انسان احساس كند كه به كل مجموعه بشدت معترض است؛ نه، شما براى موفقیت كل مجموعه دارید تلاش مى‏كنید؛ اصلاً همه‏ى تلاشتان این است كه نظام را پیش ببرید. هرچه مى‏توانید، جزئیات را تكمیل كنید. در بخشهایى كه خلأ وجود دارد، هرچه مى‏توانید، كمك كنید تا خلأ برطرف شود. هرچه مى‏توانید، شعار اصلى عدالت و آنچه را مربوط به عدالت است، تقویت و همگانى و در ذهن‏ها تعمیق كنید و روى پشتوانه و فلسفه‏ى فكرى آن كار كنید - اینها لازم است - اما كارى نكنید كه مخالفان شما این تردید را دامن بزنند كه آیا نظام اسلامى مى‏تواند؟ آیا نظامى اسلامى توانسته؟ البته كه مى‏تواند؛ البته كه توانسته! مدعى دستگاه‏هاى مختلف از لحاظ كارآمدى، خودِ بنده هستم. من دائماً نسبت به كارآمدى، از اینها سؤال و مطالبه مى‏كنم؛ اما بنده اعتقادم این است كه نظام اسلامى از همه‏ى دولتهایى كه در دوران استعمار و دوران نزدیك به استعمار در كشور ما وجود داشته، قوى‏تر عمل كرده است.(10/8/1383)



عدالت اجتماعی، پایه قضاوت و مطالبات دانشجو
دانشجوى جوان اگر چه خود برخاسته از قشرهاى مستضعف جامعه هم نباشد، به عدالت اجتماعى و پر كردن شكافهاى طبقاتى به چشم یك آرزوى بزرگ و بى‏بدیل مى‏نگرد. این احساس و انگیزه در دانشجو پر ارج و مبارك است. و مى‏تواند پایه‏ى قضاوتها و برنامه‏هاى عملى او براى حال و آینده باشد. اگر عدالت - عدالت واقعى و ملموس و نه فقط سخن گفتن از عدالت - آرزو و آرمان و هدف برنامه‏ریزى‏هاست، پس باید هر پدیده‏ى ضد عدالت در واقعیات كشور مورد سؤال قرار گیرد .مسابقه‏ى رفاه میان مسئولان، بى‏اعتنائى به گسترش شكاف طبقاتى در ذهن و عمل برنامه‏ریزان، ثروت‏هاى سر برآورده در دستانى كه تا چندى پیش تهى بودند، هزینه كردن اموال عمومى در اقدامهاى بدون اولویت، و به طریق اولى در كارهاى صرفاً تشریفاتى، میدان دادن به عناصرى كه زرنگى و پرروئى آنان همه‏ى گلوگاههاى اقتصادى را به روى آنان مى‏گشاید، و خلاصه پدیده‏ى بسیار خطرناك انبوه شدنِ ثروت در دست كسانى كه آمادگى دارند آنرا هزینه‏ى كسب قدرت سیاسى كنند. و البته با تكیه بر آن قدرت سیاسى اضعاف آنچه را كه هزینه كرده‏اند گرد مى‏آورند. اینها و امثال آن نقطه‏هاى استفهام برانگیزى‏ست كه هر جوان معتقد به عدل اسلامى ذهن و دل خود را به آن متوجه مى‏یابد و از كسانى كه مظنون به چنین تخلفاتى شناخته مى‏شوند پاسخ مى‏طلبد. و همچنین در كنار آن از دولت و مجلس و دستگاه قضائى عملكرد قاطعانه براى ریشه‏كن كردن این فسادها را مطالبه مى‏كند. امروز این مهمترین و مطرح‏ترین مسئله‏ى كشور ماست و نسل جوان دانشجوى متعهد و مؤمن نمى‏تواند نسبت به آن بى‏تفاوت بماند.(6/8/1381)



مطالبه جوان پشتوانه عمق‌یابی حرکتهای مسئولان
مسأله عدالتخواهى را كه من با شما و جوانان مطرح مى‏كنم، به معناى این نیست كه با غیرجوانان مطرح نكرده‏ام. قبل از این نامه‏اى كه یكى از دوستان مطرح كردند كه دو سه سال پیش به یك تشكّل دانشجویى نوشتم، مسأله عدالتخواهى را دهها بار با مسؤولانى كه وظیفه اجرایى دارند، مطرح كرده‏ام و این‏طور هم نبوده كه هیچ عمل نشود و پیش نرود؛ چرا، كارهایى هم شده و پیش هم رفته است؛ اما همه این حركتها براى ماندگارى و عمق‏یابى، پشتوانه مى‏خواهد، كه آن پشتوانه مطالبه و خواست، شما هستید. منظور از خواست و مطالبه هم این نیست كه انسان مشتش را گره كند و مسأله‏اى را بخواهد؛ نه، بلكه بدانید كه این مطالبه و خواسته لازم است و باور كنید كه این نیازى قطعى و حیاتى براى كشور و جامعه است. نفس این‏كه شما این موضوع را باور كنید، مهمترین مطالبه است و اثر خود را در حرف، كار، تعامل، جبهه‏گیرى سیاسى و حركت دینى و مردمى شما مى‏گذارد.(15/8/82)



گفتمان عدالت، همه چیز ماست
گفتمان عدالت، یك گفتمان اساسى است و - همان‏طور هم كه چند روز پیش در جلسه‏یى مطرح كردم - همه چیز ماست. منهاى آن، جمهورى اسلامى هیچ حرفى براى گفتن نخواهد داشت؛ باید آن را داشته باشیم. این گفتمان را باید همه‏گیر كنید؛ به‏گونه‏یى كه هر جریانى، هر شخصى، هر حزبى و هر جناحى سر كار بیاید، خودش را ناگزیر ببیند كه تسلیم این گفتمان شود؛ یعنى براى عدالت تلاش كند و مجبور شود پرچم عدالت را بر دست بگیرد؛ این را شما باید نگه دارید و حفظ كنید؛ این مهم است.(10/8/83)
جوانان اجتماعات خانوادگى تشكیل دهند و كمكهاى افراد خانواده را جمع كنند و در درجه اوّل به مصرف فقرا و نادارهاى همان خانواده و فامیل برسانند و اگر نیازى نبود، به فقراى دیگر رسیدگى كنند.(15/9/1381)


سیاحت ضمن کار برای مردم
الان در فصل تابستان، بسیارى از جوانان خوب ما اوقات فراغتشان را یا در بسیج سازندگى و یا در بسیج نیروى مقاومت مى‏گذرانند و یا به بالا بردن علم و سواد دیگران كمك مى‏كنند. عدّه‏اى به تن خودشان زحمت مى‏دهند و براى دیگران كار مى‏كنند. عدّه‏اى با برنامه‏هاى خوب و منظّم، به كتابخوانى و ارتقاى سطح فكر خودشان مى‏پردازند. فراغت جوانان مؤمن، این‏گونه مى‏گذرد. من گزارشهاى متعدّدى داشته‏ام از جوانانى كه در تابستان، تعطیلات دانشگاهى یا دبیرستانى خود را در نقاط دوردست گذرانده‏اند و براى روستاییان مسجد، درمانگاه، راه، حسینیه، جادّه و پل ساخته‏اند. عكسهاى این فعّالیتها را براى من آورده‏اند و من آنها را دیده‏ام. پیغمبر طبق روایتى فرمود: «انّما سیاحة امّتى الجهاد فى‏سبیل‏اللَّه». جوانان ما سیاحتشان را هم از این راه تأمین مى‏كنند؛ سیاحتشان در ضمنِ كار براى مردم است. این ارزش دارد. جوانىِ خود را قدر بدانید و در این راهها بكوشید و بدانید دشمن مى‏خواهد شما ترقّى نكنید.(8/5/1382)



پرسش پاسخ: اگر اصلاح نشد چه کنیم؟
[سوال] امام(ره) فرمودند كه دانشجویان مقابل انحرافات،شجاعانه بایستند. اگر ایستادگی دانشجو باعث اصلاح مسئولان نشد، تكلیف چیست؟
[پاسخ] چرا، عامل اصلاح خواهد شد. ایستادگی دانشجو معنایش این نیست كه مبارزه مسلحانه كند. انسان به مسئولان، باید بگوید، تذكر بدهد، بخواهد؛ این خواستن باید در روش، برخورد و انتخاب او اثر بگذارد. بلاشك اثر میكند؛ ممكن نیست اثر نكند؛ بنده این را به صورت یك امر قطعی عرض میكنم. رویش دقت كنید، خواهید دید كه امكان ندارد كه یك مجموعه چیزی را بخواهد و در نظامی مثل نظام ما-كه نظام مردمسالاری و انتخاب است- تحقق پیدا نكند؛ بالاخره تحقق پیدا خواهد كرد.(22/2/1382)



پرسش پاسخ: آیا این کارها تندروی است؟
[سوال] سوال بنده پیرامون پیام جناب عالی به جنبش دانشجویی آبان هشتادویك میباشد. برخی از مسئولان فرهنگی و حتی روحانیون و افراد موجه و دلسوز، ما را نصیحت میكنند كه مطالبه كردن از مسائل ضد عدالت و اعتراض به آنها، به نظام و انقلاب ضربه میزند یا اینكه این كارها تندروی است. در پاسخ به این افراد چه باید گفت؟
[پاسخ] باید گفت كه مطالبه عدالت نه فقط به نظام ضربه نمیزند، بلكه نظام را تقویت میكند. البته من نمیدانم شما آن را چگونه مطالبه كرده‌اید كه آنها گفته اند ضربه میزند. ممكن است روش مطالبه، تند یا خشن یا نامناسب بوده، كه من در اینباره قضاوتی ندارم، اما اصل مطالبه عدالت، هیچ ضربه‌ای به انقلاب نیست، كاملا هم در جهت تقویت انقلاب است.(22/2/1382)

 


پرسش پاسخ: تجمع، تضعیف است؟
[سوال] آیا حرکتهایی همچون تجمع مقابل قوه قضاییه و مطالبه شدید از آنها در جهت مبارزه با مفاسد اقتصادی، تضعیف نظام است؟
[جواب] فرق میکند. گاهی اوقات قوه قضاییه مایل است کاری انجام دهد که اگر پشتوانه این طوری هم ببند، حتما انجام خواهد داد. بعضی از امواج سیاسی جلوی قوه قضاییه را در بعضی از کارها میگیرند، بنابراین تصور نمیکنم که این کار تضعیف نظام باشد. البته گاهی ممکن است در شرایطی تضعیف باشد، اما در شرایطی هم تقویت است؛  یعنی در واقع کمک به آنهاست که بتوانند آن کاری را که میخواند، بکنند و در برابر بعضی از جریانهای سیاسی که مزاحمت ایجاد میکنند، بتوانند در مقابل آنها حربه قویتری داشته باشند. (22/2/1382)

 



دانشجو نباید سکوت کند
بنده معتقد به این نیستم که دانشجویان بایستی سکوت کنند و هیچ حرفی نزنند؛ به این هم معتقد نیستم که دانشجویان بایستی از خودشان در وسط میدان تحرک عملی نشان بدهند، بلکه معتقدم که دانشجو در زمینه عدالتخواهی باید اصل قضیه را مطالبه کند؛ جا انداختن فکر عدالتخواهی در ذهن مردم، در ذهن خانواده ها، در ذهن هرکسی که در حوزه کارتان قرار میگیرد. (22/2/1382)



گفتمان‌سازی مطالبه عدالت
«جنبش عدالتخواهی» هنگامی که درجمع دانشجویان و خطاب به آنها گفته میشود، مقصود این است که این مطلب و خواسته و خواهش به عنوان یک خواسته عمده مطرح شود. نباید بگذارید که این مطالبه مهم از ذهنها دور شود؛ یعنی بایستی عدالت آنچنان از طرف مردم، قشرها و به خصوص جوانها مطالبه شود که هر مسئولی - چه بنده و چه هرکس دیگری که در هرجا مسئول است- ناچار باشد به مقوله عدالت، ولو برخلاف میلش هم که هست، بپردازد. یک وقت هست که ما مثلا به وزارت اقتصاد و دارایی میگوییم عدالت را رعایت کن؛ یا به قوه قضاییه میگوییم عدالت را رعایت کن، آن معنای دیگری دارد؛ هرکدام یک معنای خاصی دارد؛ اما یک وقت به جوانها میگوییم که شما عدالت را مطالبه کنید. مطالبه عدالت به معنای این است که عدالت، گفتمان غالب در محیطهای جوان و دانشجویی بشود؛ عدالت را مطالبه کنند و آن را از مسئولی بخواند؛ آن چیزی که توقع هست، این است. اگر غیر از این، کاری صورت بگیرد، ممکن است کار درستی باشد؛ ممکن است کار غلطی باشد، که بنده چون نمیدانم، نظری نمیدهم. (22/2/1382)


مشغله عمده اینهاست، تسلیم نشوید
  تسلیم اختلافاتى كه بین بعضى از مسؤولان وجود دارد و متأسفانه بعضى از مطبوعات هم به آن دامن مى‏زنند، نشوید... آیا باید روزنامه‏ها و افراد سیاسى‏كار این را به مشغله عمده ذهنى جوانان تبدیل كنند؟!  شما تسلیم نشوید و این چیزها را مشغله عمده خود ندانید. مشغله عمده‏اى كه باید جوان را به خود متوجّه كند، همینهایى است كه گفتم: عدالت‏طلبى، حفظ نظام اسلامى، دشمن‏شناسى، اهمیت دادن به استقلال كشور، اهمیت دادن به پیوند و ارتباط بین مسؤولان و مردم. البته چیزهایى هم هست كه مخصوص جوانان عزیز ماست؛ بخصوص جوانانى كه مشغول تحصیل علم هستند؛ و آن پرداختن به خود است.(12/8/1380)

 


ادامه داره...

 

 [ارگان جنبش عدالت خواه دانشجویی]

جمعه 25/4/1389 - 14:26 - 0 تشکر 211716

 قسمت دوم....

عدالت یعنی...
  البته عدالت، همه جا به معناى «برابرى» نیست. اشتباه نشود. عدالت یعنى هر چیزى را در جاى خود قرار دادن. این معناى عدل است. ..عدالت یعنى برطبق حق عمل كردن، و حقِ‏ّ هر چیز و هركسى را به او داد.(17/10/1371)
عدالت تندروی نیست، حقگرایی است
  بعضى مى‏خواهند با عنوان تندروى، عدالت را متهم و محكوم كنند. عدالت، تندروى نیست؛ حق‏گرایى است؛ توجه به حقوق آحاد مردم است؛ جلوگیرى از ویژه‏خوارى است؛ جلوگیرى از تجاوز و تعدى به حقوق مظلومان است. (12/5/1384)
  دنبال تولید ثروت رفتن بدون نگاه به عدالت، همان چیزى مى‏شود كه امروز در كشورهاى سرمایه‏دارى مشاهده مى‏كنیم.(8/6/1384)



پایه مشروعیت
  مشروعیت من و شما وابسته به مبارزه با فساد، تبعیض و نیز عدالت‏خواهى است. این، پایه مشروعیت ماست. الان درباره مشروعیت حرفهاى زیادى زده مى‏شود، بنده هم از این حرفها بلدم؛ اما حقیقت قضیه این است كه اگر ما دنبال عدالت نباشیم، حقیقتاً من كه این‏جا نشسته‏ام، وجودم نامشروع خواهد بود؛ یعنى هرچه اختیار دارم و هرچه تصرّف كنم، تصرّف نامشروع خواهد بود؛ دیگران هم همین‏طور. ما براى عدالت و رفع تبعیض آمده‏ایم.(5/6/1382)
  ما اگر دنبال عدالت اجتماعى نباشیم، وجود ما پوچ و بیهوده است و جمهورى اسلامى معنى ندارد.(6/8/1383)


تشکیل حکومت هدف نیست!
  تشكیل حكومت، هدف نیست. نكته اساسى این جاست. تشكیل حكومت براى تحقّق آرمانهاست. اگر حكومت تشكیل شد، ولى در جهت تحقّق آرمانها پیش نرفت، حكومت منحرف است. این یك قاعده كلى است؛ این معیار است. ممكن است تحقّق آرمانها سالهایى طول بكشد؛ موانع و مشكلاتى بر سر راه وجود داشته باشد؛ اما جهت حكومت - جهت و سمتگیرى این قدرتى كه تشكیل شده است - حتماً باید به سمت آن هدفها و آرمانها و آرزوهایى باشد كه شعار آن داده شده است و داده مى‏شود و در متن قرآن و احكام اسلامى وجود دارد.(19/9/1375)



در راه ماندگان
  انسانى كه ایمان دینى ندارد، امید روشن ندارد. انسانى كه ایمان دینى ندارد قدرت برخورد با مشكلات را، به صورت اساسى ندارد. در نیمه راه مى‏ماند و از نیمه راه برمى‏گردد.(15/7/1371)
  در اسلام، عدالت مسأله‏ى بسیار مهمى است. ارزشى كه از نظر اسلام به‏هیچ‏وجه و در هیچ شرایطى مورد مناقشه قرار نمى‏گیرد، عدالت است.(18/2/1384)


ادامه حرکت انبیا
  تكیه‏ى بر عدالت، اساسى‏ترین و محورى‏ترین اصلِ یك حركت الهى است؛ ادامه‏ى كار همه‏ى انبیا و مصلحان بزرگ تاریخ است.(12/5/1384)


بدون عدالت یعنی غیراسلامی و منافقانه
  دعوت به نظام اسلامى، منهاى اعتقادى راسخ و عملى پیگیر در راه عدالت اجتماعى، دعوتى ناقص، بلكه غلط و دروغ است و هر نظامى هرچند با آرایش اسلامى، اگر تأمین قسط و عدل و نجات ضعفا، و محرومین، در سرلوحه‌ى برنامه‌هاى آن نباشد، غیراسلامى و منافقانه است.(10/3/1369)
  اگر در دنیا دو نقطه وجود دارد كه یكى نقطه عدل و یكى نقطه ظلم است و هردو هم غیراسلامى هستند، اسلام به آن نقطه عدل، ولو غیراسلامى است، توجّه موافق دارد.(10/10/1373)


عدالت، در هر کجا
  استقرار عدل، تبعیت از عدل، ترویج عدل، تلاش و مجاهدت براى عدل، بزرگداشت عدالت هرجا كه باشد - ولو در بلاد غیرمسلم - و تقبیح ظلم در هر نقطه‏اى از دنیا كه باشد. این هم یكى از خصوصیات اسلامى است. (10/10/1373)


ارزش درجه یک
  نباید ارزش عدالت به عنوان یك ارزش درجه‏ى دو كم‏كم در مقابل ارزشهاى دیگر به فراموشى سپرده شود؛ در نظام ما این خطر وجود داشته است. ارزش‏هاى دیگر هم خیلى مهم است؛ مثلاً ارزش پیشرفت و توسعه، ارزش سازندگى، ارزش آزادى و مردم‏سالارى. مطرح كردن ارزش عدالت مطلقاً به معناى نفى اینها نیست؛ اما وقتى ما این ارزش‏ها را عمده مى‏كنیم و مسأله‏ى عدالت و نفى تبعیض و توجه به نیازهاى طبقات محروم در جامعه كمرنگ مى‏شود، خطر بزرگى است؛ اما با عدالت‏محور بودن یك دولت، این خطر از بین مى‏رود یا ضعیف مى‏شود.(29/11/1380)
  بدون تأمین عدالت اجتماعى، جامعه‏ى ما اسلامى نخواهد بود.(9/11/1368)


حکومت پشتیبان پابرهنگان
  در نظام اسلامى باید همه‌ى افراد جامعه، در برابر قانون و در استفاده از امكانات خداداد میهن اسلامى، یكسان و در بهره‌مندى از مواهب حیات، متعادل باشند. هیچ صاحب قدرتى قادر به زورگویى نباشد و هیچ‌كس نتواند برخلاف قانون، میل و اراده‌ى خود را به دیگران تحمیل كند. طبقات محروم و پابرهنگان جامعه، مورد عنایت خاص حكومت باشند و رفع محرومیت و دفاع از آنان در برابر قدرتمندان، وظیفه‌ى بزرگ دولت و دستگاه قضایى محسوب شود. هیچ‌كس به خاطر تمكن مالى، قدرت آن را نیابد كه در امور سیاسى كشور و در مدیریت جامعه دخالت و نفوذ كند و هیچ تدبیر و حركتى در جامعه، به افزایش شكاف میان فقرا و اغنیا نینجامد. پابرهنگان، حكومت اسلامى را پشتیبان و حامى خود حس كنند و برنامه‌هاى آن را در جهت رفاه و رفع محرومیت خود بیابند.(10/3/1369)


دیوان‌سالاری با عدالت
  اگر دیوان‏سالارى و تشكیلات ما عدالت را مختل مى‏كند، مضر است. باید دیوان‏سالارى را به نحوى سازماندهى و تنظیم كرد كه به عدالت كمك كند.(7/4/1383)


معنویت بدون عدالت؟!
  بعضى‏ها اهل معنایند، اما هیچ نگاهى به عدالت ندارند؛ این نمى‏شود. اسلام، معنویتِ بدون نگاه به مسائل اجتماعى و سرنوشت انسانها ندارد؛ «من اصبح و لم یهتمّ بامور المسلمین فلیس بمسلم». آدم معنوى‏یى كه با ظلم مى‏سازد، با طاغوت مى‏سازد، با نظام ظالمانه و سلطه مى‏سازد، این چطور معنویتى است؟ این‏گونه معنویت را ما نمى‏توانیم بفهمیم.(8/6/1384)


این عدالت، عدالت نیست
  اگر عدالت از عقلانیت و معنویت جدا شد، دیگر عدالتى كه شما دنبالش هستید، نخواهد بود؛ اصلاً عدالت نخواهد بود. عقلانیت به‏خاطر این است كه اگر عقل و خرد در تشخیص مصادیق عدالت به‏كار گرفته نشود، انسان به گمراهى و اشتباه دچار مى‏شود؛ خیال مى‏كند چیزهایى عدالت است، در حالى‏كه نیست؛ و چیزهایى را هم كه عدالت است، گاهى نمى‏بیند. (8/6/1384)


عقلانیت غیرمحافظه‌کار
  عقلانیت و محاسبه كه مى‏گوییم، فوراً به ذهن نیاید كه عقلانیت و محاسبه به معناى محافظه‏كارى، عقل‏گرایى و تابع عقل بودن است. عاقل بودن و خرد را به كار گرفتن با محافظه‏كارى فرق دارد. محافظه كار، طرفدار وضع موجود است؛ از هر تحولى بیمناك است؛ هرگونه تغییر و تحولى را برنمى‏تابد و از تحول و دگرگونى مى‏ترسد؛ اما عقلانیت این‏طور نیست؛ محاسبه‏ى عقلانى گاهى اوقات خودش منشأ تحولات عظیمى مى‏شود. انقلاب عظیم اسلامى ما ناشى از یك عقلانیت بود. (8/6/1384)


مقدمه دیکتاتوری
  کسانی که با گردن کشی در مقابل قانون، حرمت آن را از بین میبرند یا دارای سوء نیت و عناد هستند و یا در بی مبالاتی و غفلت به سر میبرند، این افراد در واقع مقدمه و زمینه دیکتاتورها را فراهم میکنند.(12/11/1382)


خطر بزرگ جامعه
  حالت خواب‏رفتگى و تن دادن به آنچه در جریان عمومىِ سیاسى و اقتصادى دنیا دارد مى‏گذرد و تسلیم شدن به آن، خطر بزرگ جامعه‏ى ماست و اگر كسى درست بفهمد و بیندیشد، مى‏فهمد كه باید با یك تحرك و تحول، این وضع را دگرگون كرد؛ هم در زمینه‏ى مسائل اقتصادى، هم در زمینه‏ى مسائل سیاسى. بنابراین عقلانیت با محافظه‏كارى فرق دارد. محاسبه‏ى عقلانى را با محاسبه‏ى محافظه‏كارانه به هیچ‏وجه مخلوط نكنید؛ اینها دو چیز است.تا مى‏گوییم محاسبه و عقلانیت، عده‏یى مى‏گویند مواظب باشید، دست از پا خطا نكنید، عقل را رعایت كنید؛ نبادا یك حرفِ آن‏چنانى بزنید كه در دنیا آن‏طورى بشود؛ نبادا یك كارِ آن‏چنانى بكنید كه دنیا صف‏آرایى كند. اینها عقلانیتِ محافظه‏كارانه است؛ من به این اصلاً اعتقاد ندارم.(8/6/1384)


عدالت غیر اسلامی
  بعضى این طور تصوّر مى‏كردند - شاید حالا هم تصوّر كنند - كه ما بایستى دوره‏اى را صرف رشد و توسعه كنیم و وقتى كه به آن نقطه مطلوب رسیدیم، به تأمین عدالت اجتماعى مى‏پردازیم. این فكرْ اسلامى نیست. «عدالت» هدف است و رشد و توسعهْ مقدمه عدالت است.(8/6/1374)


عدل مقدمه اخلاق
  عدل، مقدمه‏ى تخلق به اخلاق‏اللَّه و نورانى شدن انسانهاست.(18/4/70)
  عدالت در جامعه و نیز حكومت اسلامى در میان اجتماعات بشرى هم با این‏كه هدف بزرگى محسوب مى‏شود، ولى خود آن یك مقدمه براى تعالى و رشد انسان است كه در تزكیه‏ى آدمى نهفته است. (1/8/70)


صلح بدتر از جنگ
  صلح باید با عدالت همراه باشد. برای یک ملت، صلح تحمیلی و غیر عادلانه از جنگ هم بدتر است.(23/7/1380)
  عدالت اجتماعی، آنچیزی است که حتی کسانی که اصرار داشتند شعار عدالت اجتماعی را به دلائل سیاسی وبا انگیزه های گوناگون کم رنگ کنند، بالاخره نتوانستند؛ مجبور  شدند عدالت اجتماعی را مطرح کنند.(1/9/1378)


عدالت، ارزش کمیاب
  الان هم در دنیا حكومتهایى هستند كه شعار دین سرِ دستشان قرار دارد. آنچه در دنیا كمیاب است - كه این همه دشمنى را به خودش جذب كرده - حكومت ارزشهاى دینى است؛ پیدا شدن دین است؛ یعنى اصرار بر تحقق عدالت اجتماعى. این‏كه ما مى‏گوییم، شعار نیست؛ حقیقت و هویت ماست. ما اگر دنبال عدالت اجتماعى نباشیم، وجود ما پوچ و بیهوده است و جمهورى اسلامى معنى ندارد.(6/8/1383)


ملاک وجود عدالت؟
  ممكن بود در گوشه‏اى از آن جامعه، كسى به كسى ظلم بكند؛ اما این، ملاك فقدان عدالت اجتماعى نیست. ملاك وجود و عدم عدالت اجتماعى، استقرار حاكمانه عدالت اجتماعى است. در جامعه‏اى كه قانون و حكمروایى عادلانه است، حكمران عادل است و نیّت، نیّت عدالت است، حركت عمومى به سمت عدالت اجتماعى است. ممكن است دیر یا زود این راه طى شود و مدتى طول بكشد؛ اما بالاخره به عدالت اجتماعى خواهد رسید. (29/9/74)


آرزوی استکبار
  كسانى كه خیال مى‏كنند اسلام باید برود و در گوشه‏اى بنشیند و مردان اسلام و دین فقط زبان نصیحت را به كار گیرند، اینها دانسته یا ندانسته همان چیزى را مى‏گویند كه مراكز قدرت جهانى آن را مى‏خواهند و آرزو مى‏كنند. مراكز قدرت استكبارى از این‏كه رهبران اسلامى در گوشه‏اى از دنیا بنشینند و گاهى پیامى بدهند و یك كلمه حرفى بزنند - همچنان كه رهبران مسیحى در هر قضیه‏اى پیامى مى‏دهند، نصیحتى مى‏كنند و جمله‏اى مى‏گویند - هیچ ترسى ندارند؛ مى‏دانند این خطرى براى آنها نیست.(30/7/81)
  اگرعدالت نباشد، در حقیقت هیچ کاری انجام نشده است.(30/3/71)


رفتار علوی یعنی...
  هر كس كه بیت‏المال مسلمین را مِلك خود به حساب مى‏آوَرَد - یا به زبان بگوید، و یا اگر نمى‏گوید، در عمل این‏طور وانمود كند كه ما این‏قدرها حق داریم - و با بیت‏المال مثل اموال شخصى خود رفتار كند - یا بخورد یا ببخشد یا در راه اغراض شخصى از آن استفاده كند - نمى‏تواند دنباله‏روِ على به حساب آید. رفتار علوى در همه این ابعاد، وظیفه ماست؛ كارِ زیاد، بهره‏مندىِ كم. (1/1/1380)
  تغلب یعنی غلبه و از راه زور بر مردم حاکم شدن، در منطق امیرالمومنین نیست.(24/6/1381)


کالای غیرقابل معامله
  ما به عنوان شیعه باید این درس را به یاد داشته باشیم که عدالت قابل اغماض و قابل معامله نیست و هیچ یک از مسائل گوناگون-نه مصالح فردی و نه مصالح حکومت و کشور اسلامی- نمیتواند با عدالت معامله شود.(23/8/1382)


ارزش‌های پایدار
  امیرالمؤمنین در این مدت نشان داد كه اصول اسلامى و ارزشهاى اسلامى‏یى كه در دوران انزواى اسلام و در دوران كوچكى جامعه‏ى اسلامى به‏وجود آمده بود، در دوران رفاه و گسترش و اقتدار و پیشرفت و توسعه‏ى مادى جامعه‏ى اسلامى هم قابل پیاده شدن است.
  [امیرالمؤمنین] نشان داد كه اگر حاكم اسلامى و مدیران جامعه و مدیران مسلمان تصمیم داشته باشند؛ بنا داشته باشند و اعتقاد راسخ داشته باشند، مى‏توانند همان اصول را در دوران گسترش منطقه‏ى حكومت اسلامى و پدید آمدن شرایط گوناگون و جدید زندگى، باز هم اجرا كنند و مردم را از آن بهره‏مند نمایند.(15/8/1383)
  حکومت وقتی به نام خدا و برای اجرای احکام الهی است، باید تحت تأثیر هیچ ملاحظه ای که مخالف با حق باشد، قرار نگیرد. (26/1/1370)


تنها راهی که به مقصد میرسد
  ما امام را فقط براى افتخار كردنِ به نام او و كار او نمى‏خواهیم؛ امام را فقط مایه‏ى زینت جمهورى اسلامى نمى‏دانیم. بالاتر و مهمتر از اینها این است كه امام ما را به راهى هدایت كرد، هدفهایى را براى ما تعریف كرد، شاخص‏هایى را در میانه‏ى راه به ما معرفى كرد تا راه را گم نكنیم. فقط در صورت پیمودن این راه است كه ما مى‏توانیم به حیات طیبه برسیم و طعم آن را بچشیم؛ یعنى مى‏توانیم كابوس فقر و عقب‏افتادگى را از جامعه و ملتِ خودمان دور كنیم؛ مى‏توانیم آرزوى دیرین بشر یعنى عدالت را تحقق ببخشیم؛ مى‏توانیم به تحقیر شدن ملتهاى مسلمان خاتمه دهیم؛ مى‏توانیم طمع قدرتهاى استكبارى را قدرتمندانه - نه با تملق و اظهار ذلت - از خودمان قطع كنیم؛ مى‏توانیم اخلاق و تقوا و ایمان را، هم در رفتار فردى خود، و هم در برنامه‏هاى كلان كشور حاكم كنیم؛ مى‏توانیم آزادى را كه نعمت بزرگ خداست، با همه‏ى بركاتى كه در آن هست، به‏دست بیاوریم؛ اینها هدفهاى امام است. حركت امام و انقلاب امام و نظامى كه او معمار آن بود، براى تحقق این هدفها به‏وجود آمده است. پس راه امام، راه ایمان و راه عدالت و راه پیشرفت مادى و راه عزت است. ما پیمان بسته‏ایم كه این راه را ادامه دهیم و به توفیق الهى ادامه خواهیم داد.(14/3/1384)


خصوصیت غیرقابل تفکیک
  [تأمین قسط و عدل و نجات ضعفا و محرومین] خصوصیت غیرقابل تفکیک اسلامی است. هیچ حائلی نباید بتواند مسئولین انقلاب و مدیران بخشهای مختلف آن را از این هدف اساسی غافل کند.(10/3/69)


برای نان نبود اما...
  انقلاب ما انقلاب نان نیست، برای نان نیست!... انقلاب ما بر اساس یک ایمان بود؛ اما معنایش این نیست که انقلاب نباید به زندگی مردم، به اقتصاد، به نان و رفاه مردم بپردازد؛ این چه حرفی است؟(14/3/1378)


مرفهین یا مستضعفین؟
  این فریب است كه كسى ادعا كند براى مردم كار مى‏كند؛ اما در عمل، كار او براى طبقات مرفّه باشد، نه براى طبقات مستضعف و محروم. نه این‏كه نباید براى طبقات مرفّه كار كرد؛ آنها هم از حقوق عمومى كشور باید بهره‏مند شوند؛ اما به آن كسى كه محرومیت دارد و دستش از حقوق خود خالى مانده است، باید بیشترِ توجّه و همّت و تلاش را اختصاص داد. (14/3/1380)


الگوی بی‌درد، خیر!
  صدا و سیما و روزنامه‏ها نباید همواره براى جوان الگوى یك جوان اشرافىِ بى‏دردِ تن‏به‏راحت‏داده عیّاش را مطرح كنند.(12/2/1380)


آخرت بدون دنیا نمی‌شود، دنیا بدون عدالت
  اصلاً آخرت بدون دنیا نمى‏شود و امكان ندارد كه انسان بخواهد به آن مواهب معنوى برسد و دنیاى ویرانى هم داشته باشد. این كار، دلایل واضحى دارد كه نمى‏خواهم آنها را تكرار كنم - مطالبى است كه هم شما مى‏دانید، هم من - باید دنیا را آباد كنیم و این كارها همه آباد كردن دنیاست؛ اما دنیاى آبادِ دور از عدالت و دور از معنویت به درد نمى‏خورد. گیرم كه رشدمان - به تعبیر غلط كه گفته مى‏شود نرخ رشد - آمد بالا و فرض بفرمایید درآمد سرانه‏مان دو برابر و سه برابر شد؛ اما عدالت در جامعه نبود؛ یعنى عمده این درآمد به یك بخش محدودى رسید و بخش عظیمى از مردم، محروم و گرسنه ماندند. این، كارى نیست كه ما باید انجام دهیم؛ این، آن تكلیفى نیست كه ما برعهده داریم.(5/6/1382)


رودربایستی ندارند، حتی با روحانی
  به حد ضرورت اكتفا كنید و اندازه نگه دارید؛ اینها ما را از مردم دور مى‏كند، روحانیون را از مردم دور مى‏كند. روحانیون، به تقوا و ورع و بى‏اعتنایى به دنیا در چشمها شیرین شدند. بدون ورع و بدون دورانداختن دنیا، نمى‏شود در چشمها شیرین ماند. مردم رودربایستى ندارند؛ خدا هم با كسى رودربایستى ندارد.(23/5/1370)


با تجمل نمی‌شود
  فضا را، فضاى تجمّلاتى و تجمّل‏گرایى و عادت كردن به تجمّل قرار ندهیم؛ چون امروز اگر این روحیه تجمّل‏گرایى در جامعه ما رواج پیدا كند - كه متأسفانه تا میزان زیادى هم رواج پیدا كرده است - بسیارى از مشكلات اقتصادى و اجتماعى و اخلاقى كشور اصلاً حل نخواهد شد.(4/10/1378)


بازسازی خطرناک!
  دوران بازسازى، دوران شكوفایى و پیشرفت ملت و دوران ساختن كشور است. اما در همین حال، این دوران، دوران خطرِ گرایش آدمهاى ضعیف به سمت اشرافیگرى و تجمّل و انباشت ثروت و سوءاستفاده اقتصادى است. لذا همه باید خیلى مراقب باشند؛ هم مسؤولان و هم آحاد مردم.(1/1/1376)


موثرتر از ده ابرقدرت
  بعضیها سراغ رفتار تجمّل‏آمیز و اشرافیگرانه و خودروهاى آن چنانى و خانه‏هاى آن چنانى نروند. اگر این امور رعایت شد و این پارسایى و این اهتمام به هدف اصلى محقّق گردید، آن وقت امریكا كه هیچ؛ حتّى اگر ده ابرقدرت مثل امریكا، با انگیزه‏هاى خصمانه نسبت به جمهورى اسلامى در دنیا هم وجود داشته باشد، به فضل پروردگار هیچ غلطى نمى‏توانند بكنند.(27/1/1376)
  موضوع دیگر، احساس تنعّم و زندگى مرفّه مسؤولان است. من از این بابت من واقعاً رنج مى‏برم. این البته خطاب به شما نیست. بعضى از شما زندگیهاى خیلى معمولى و خوبى دارید. روند كار نباید به سمت تنعّم روزافزون مسؤولان و تظاهر به این معنا باشد؛ این غلط است.(5/6/1382)


معنای زهد این است نه آن
  اشتباه نكنیم! بى‏رغبتى به دنیا، به معناى پشت كردن به تلاش، سازندگى، مبارزه و ساختن جهان به شكل مطلوب نیست. آن زحمتها را باید كشید. كسى كه بى‏رغبت به دنیاست، زاهد است؛ یعنى همه آن زحمتها را مى‏كشد، مجاهده مى‏كند، مبارزه مى‏كند، خود را در میدانهاى مبارزه حتّى به خطر هم مى‏اندازد، تا پاى جان هم پیش مى‏رود، بازوى او، پاى او، مغز او، جسم او، روح او و دارایى او هم - اگر دارد - در راه ساختن دنیاى خوب مصرف مى‏شود؛ منتها وقتى نوبت برداشتِ شخصى از خزانه دنیا مى‏رسد، كم برمى‏دارد. این، معناى زهد است.(17/10/1371)


اسوه حیوانی؟
  نمى‏شود ما در زندگى مادّى مثل حیوان بچریم و بغلتیم و بخواهیم مردم به ما به شكل یك اسوه نگاه كنند؛ مردمى كه خیلیشان از اولیات زندگى محرومند. (23/5/1370)


فقط ریش کافی است؟!
  من و شما همان طلبه یا معلم پیش از انقلابیم. یكى از شماها معلم بود، یكى دانشجو بود، یكى طلبه بود، یكى منبرى بود، همه‏مان این‏طور بودیم؛ اما حالا مثل عروسى اشراف عروسى بگیریم، مثل خانه‏ى اشراف خانه درست كنیم، مثل حركت اشراف در خیابانها حركت كنیم! اشراف مگر چگونه بودند؟ چون آنها فقط ریششان تراشیده بود، ولى ما ریشمان را گذاشته‏ایم، همین كافى است؟! نه، ما هم مترفین مى‏شویم. واللَّه در جامعه‏ى اسلامى هم ممكن است مترف به وجود بیاید. از آیه‏ى شریفه‏ى «واذا اردنا ان نهلك قریة امرنا مترفیها ففسقوا فیها»(17) بترسیم. تُرف، فسق هم دنبال خودش مى‏آورد. (23/5/1370)


مسؤول بی‌دندان!
  افراد مسؤول در این نظام، باید دندان لذایذ بى‏شمارى را بكَنند.(26/3/1372)


هنگامه‌ی خطر
  اگر خواص یك كشور - یعنى نیروهایى كه با زبانشان، با قلمشان، با رفتارشان، با امضایشان، بر روى مسیر یك ملت اثر مى‏گذارند - میل به سازش و راحت‏طلبى و زندگى مرفه و خوشگذرانى پیدا كنند و از حضور در میدانهاى خطر خسته شوند، آن وقت خطر تهدید مى‏كند.(14/3/1379)
  عزیزان من! این نكته را در این‏جا بگویم: از جمله چیزهایى كه روند حركت به سمت عدالت را در جامعه كُند مى‏كند، نمود اشرافیگرى در مسؤولان بالاى كشور است؛ از این اجتناب كنید.(5/6/1380)
  كسى كه براى خود مسؤولیتى قائل است، اگر دنیازده و رفاه‏زده شد، كارش زار خواهد شد و كار مردم را هم زار خواهد كرد.(12/8/1380)

  ما مسؤولان باید روح اسلامى را در خود زنده نگهداریم؛ روح اشرافیگرى را دور بیندازیم و رشته سودجویى و ثروت‏طلبى و دنبال منافع شخصى دویدن و تجمّل پرستى و امثال اینها را از دست و پاى خود باز كنیم. اگر گرفتاریهاى ما در بخشى حل نشده است، علّتش اینهاست؛ اینها را باید اصلاح كنیم. (1/3/1381)


یک گناه در مراکز قدرت
  در نظام اسلامى، مراكز قدرت و كسانى كه دستگاههاى مختلف و مدیریّتها و امضاءها را در اختیار دارند، باید به جمع ثروت شخصى براى خود، به عنوان یك گناه نگاه كنند. (3/7/1381)


هدف دشمن، غلبه سرگرمی بر آرمان
  امروز آنها منتظرند كه فساد در داخل این كشور نفوذ پیدا كند؛ تردید در اذهان جوانان این كشور نفوذ پیدا كند؛ سرگرمیهاى باز دارنده و فاسد، بر آرمانهاى بزرگ غلبه پیدا كند؛ دنیا طلبى و اشتغال به مال و زینت دنیا رایج شود و لذّت پول و زندگى راحت و تجمّلاتى، خود را زیر دندان عناصر انقلابى نشان دهد.(15/10/1373)


فقط با تقوا و لاغیر
  جبهه‏ى حق، فقط در صورتى كه باخدا و باتقوا و باطهارت باشد، خواهد توانست در مقابل جبهه‏ى باطل بایستد و پیش برود، و لاغیر.... این جبهه، فقط با تقوا پیش خواهد رفت. این نظام، جز با رعایت تقوا و طهارت و پاكى و محاسبه‏ى دقیق و صحیح و حسابرسىِ هركدامِ ما از خودش - «حاسبوا انفسكم»(13) - پیش نخواهد رفت. اشتباه است اگر كسى خیال كند همان كارهایى كه دیگر حكومتها و دیگر كارگزاران دولتها در دنیا مى‏كنند، ما هم همانها را بكنیم. ما اصولى داریم، ما روشهاى مخصوص به خودمان را داریم؛ اینها متعلق به اسلام است. این اصول باید بر دنیا حاكم بشود؛ نه این كه اصول غلط دنیاى جاهلى و استكبارى، خودش را بر ما تحمیل بكند.(23/5/1370)
  عدالت اجتماعى، در سایه اصلاح انسان، نفوس و بواطن و در سایه توجّه به خدا و ذكر، حاصل خواهد شد.(29/9/1374)
مخلصین در خطر عظیم
  عزیزان من! بدانید كه هیچكدام از ما مصون و معصوم از بروز فساد نیستیم؛ حتى انسانهاى صالح و انسانهاى مؤمن كه در آن روایت دارد: «والمخلصون فى خطر عظیم»(المراقبات، ج 1، ص 150). وقتى كه مخلصین در خطرند، تكلیف ما معلوم است دیگر!(10/3/1378)


بی‌تقوا نمی‌تواند
  نمى‏شود كسى در درون خود و در عمل شخصىِ خود تقوا نداشته باشد، دچار هواى نفس و اسیر شیطان باشد، اما ادّعا كند كه مى‏تواند در جامعه عدالت را اجرا كند. چنین چیزى ممكن نیست. ... انسانى كه مراقب خود نیست و در عمل و كلام و زندگى شخصىِ خود دچار بى‏عدالتى و بى‏تقوایى است، نمى‏تواند در محیط جامعه منشأ عدالت اجتماعى باشد.(26/12/1379)


ادامه داره ...

[ارگان جنبش عدالت خواه دانشجویی]

جمعه 25/4/1389 - 14:51 - 0 تشکر 211727

قسمت سوم....

فقر،بازی سیاسی،توسعه، مردم و....  


روش همراه ارزش

  در اسلام همچنان كه ارزشها بسیار اهمیت دارند، روشها هم اهمیت دارند و ارزشها باید در روشها هم خودشان را نشان دهند. امروز اگر مى‏خواهیم حكومت ما به معناى حقیقى كلمه اسلامى باشد، بدون ملاحظه باید در همین راه حركت كنیم. مسؤولان بخشهاى مختلف، قواى سه‏گانه، مدیران میانى، همه و همه باید سعى‏شان این باشد كه براى كارها و پیشبرد اهدافشان، از روش سالم و اخلاقى استفاده كنند. استفاده از این روش ممكن است در جایى ناكامیها و دردسرهایى را هم به لحاظ كسب قدرت به وجود آورد؛ اما درعین‏حال این متعیّن است كه از نظر اسلام و از نظر امیرالمؤمنین، تشبّث به روشهاى غیر اخلاقى به‏هیچ‏وجه صحیح نیست. راه على این است و ما باید این‏گونه حركت كنیم. (26/12/1379)



اینها هم جزو اسلام است
  عزیزان من! باید به اسلام عمل كنیم. عمل به اسلام فقط نماز و روزه نیست؛ نماز و روزه و حجّ و عبادت جزوى از اسلام است. رحم و عدالت، رسیدگى به خواستهاى عمومى مردم، خدمت به انسانها و مبارزه با شر و انواع فساد هم جزو اسلام است.(4/12/1381)
  در درجه اوّل، مسؤول باید احساس كند در مقابل خداى متعال براى خدمت به مردم و استقرار عدالت در میان آنها مسؤول است.(25/9/1382)



رفتار دینی یعنی عدالت و خدمت
  عمل صالحى كه در اسلام از یك مسؤول نظام سیاسى خواسته شده است، رفتار دینى است. رفتار دینى یعنى گسترش عدالت در جامعه و خدمت به آحاد مردم. در اسلام خدمت به انسانها، حتّى انسانهاى غیرمؤمن هم موردنظر است.(2/1/1383)



خواهش نکنید، بگویید آقا! نکن!
  طرف امر به معروف و نهى از منكر فقط طبقه عامه مردم نیستند؛ حتى اگر در سطوح بالا هم هستند، شما باید به او امر كنید؛ نه این‏كه از او خواهش كنید؛ باید بگویید: آقا! نكن؛ این كار یا این حرف درست نیست. امر و نهى باید با حالت استعلاء باشد. البته این استعلاء معنایش این نیست كه آمران حتماً باید بالاتر از مأموران، و ناهیان بالاتر از منهیان باشند؛ نه، روح و مدل امر به معروف، مدل امر و نهى است؛ مدل خواهش و تقاضا و تضرّع نیست. نمى‏شود گفت كه خواهش مى‏كنم شما این اشتباه را نكنید؛ نه، باید گفت آقا! این اشتباه را نكن؛ چرا اشتباه مى‏كنى؟ طرف، هر كسى هست - بنده كه طلبه حقیرى هستم - از بنده مهمتر هم باشد، او هم مخاطب امر به معروف و نهى از منكر قرار مى‏گیرد.



ابزارهای دشمن چیست؟
  هركه مى‏خواهد با امریكا مبارزه اساسى كند، باید به این مردم خدمت كند. هر كه مى‏خواهد با دشمنان این ملت مبارزه عملىِ كارآمد كند، با فساد مبارزه كند. ابزارهاى دشمن در درون كشور و نظام ما عبارت است از فساد، تبعیض و فاصله طبقاتى. ما باید با اینها مبارزه كنیم. این وظیفه دولت و مجلس و قوّه قضاییّه و همه اركان نظام است. به مردم خدمت كنند، با مفسد مماشات نكنند، فساد را در بدنه دستگاههاى حكومت به‏هیچ‏وجه نپذیرند و تحمّل نكنند؛ این بزرگترین خدمت است.(4/3/1382)



سازندگی بدون دنیاطلبی
  عزیزان من! انسان این تحوّلات اجتماعی را دیر می‏فهمد؛ باید مراقب بود. تقوا یعنی این. تقوا یعنی آن کسانی که حوزه حاکمیتشان شخص خودشان است، مواظب خودشان باشند. آن کسانی هم که حوزه حاکمیتشان از شخص خودشان وسیعتر است، هم مواظب خودشان باشند، هم مواظب دیگران باشند. آن کسانی که در رأسند، هم مواظب خودشان باشند، هم مواظب کلّ جامعه باشند که به سمت دنیاطلبی، به سمت دل بستن به زخارف دنیا و به سمت خودخواهی نروند. این معنایش آباد نکردن جامعه نیست؛ جامعه را آباد کنند و ثروتهای فراوان به وجود آورند؛ اما برای شخص خودشان نخواهند؛ این بد است. هر کس بتواند جامعه اسلامی را ثروتمند کند و کارهای بزرگی انجام دهد، ثواب بزرگی کرده است. این کسانی که بحمدالله توانستند در این چند سال کشور را بسازند، پرچم سازندگی را در این کشور بلند کنند، کارهای بزرگی را انجام دهند، اینها کارهای خیلی خوبی کرده‏اند؛ اینها دنیاطلبی نیست. دنیاطلبی آن است که کسی برای خود بخواهد؛ برای خود حرکت کند؛ از بیت‏المال یا غیر بیت‏المال، به فکر جمع کردن برای خود بیفتد؛ این بد است. باید مراقب باشیم.  (18/2/1377)
  مسؤول امور و صاحبِ منصب در نظام اسلامى، مسأله‏اش فقط مواجهه با مردم نیست؛ اگر با خدا متّصل نباشد، كارِ براى مردم و خدمت براى آنها - یعنى همان مسؤولیت اصلى‏اى كه دارد - لنگ خواهد ماند. پشتوانه این مأموریت و مسؤولیت، همین ارتباط با مردم است. (25/9/1379)



شروط قدرت و ثروت
  بعضى تصوّر مى‏كنند قدرت یا ثروت ذاتاً شرّ است؛ در حالى‏كه این‏طور نیست؛ قدرت و ثروت مثل بقیه مواهب زندگى، زینت زندگى است: «زینة الحیاة الدّنیا(6)». ما از این قدرت چگونه استفاده مى‏كنیم؟ اگر استفاده خوب كردیم، خیر است؛ اگر در خدمت مردم قرار دادیم، خیر است؛ اگر در خدمت ترویج اخلاق و معنویّت و صلاح و رستگارى انسانها قرار دادیم، خیر است؛ اما اگر در خدمت مطامع شخصى و هواهاى نفسانى قرار دادیم و مثل حیوانهاى درنده، علیه این و آن به كار گرفتیم، مى‏شود شر؛ هرچه بیشتر باشد، شرّش هم بیشتر است؛ هرچه بالاتر باشد، شرّش هم شدیدتر است.(15/5/1382)



هدف طراز اول
  در نظام اسلامى، رفع فقر و محرومیت، در شمار هدفهاى طراز اول است و پایبندى به اصول انقلاب، بدون مجاهدت در راه نجات مستضعفان و محرومان، سخنى بى‌معنى و ادعایى پوچ است.(10/3/1369)
  اساس سیاست كلّى اقتصادى كشور، عبارت است از رفاه عمومى و عدالت اجتماعى. البته ممكن است یك نفر با تلاش و استعدادِ بیشتر، بهره بیشترى براى خودش فراهم كند. این مانعى ندارد. اما در جامعه فقر نباید باشد. (12/5/1372)

قاموس عدالت و عدالتخواهی


راه علاج فقر
  علاج فقر به شكل اصولى در هر جامعه‏اى، از راه استقرار عدالت اجتماعى و نظام عادلانه در محیط جامعه است، تا كسانى كه اهل دست‏اندازى به حقوق دیگرانند، نتوانند ثروتى را كه حقّ همگان است، به سود خود مصادره كنند. این یك وظیفه دولتى و حكومتى است؛ اما مردم هم به نوبه خود وظیفه سنگینى بر دوش دارند. اجراى برنامه‏هاى اجتماعى فقط در بلندمدّت و میان‏مدّت و بتدریج امكانپذیر است؛ اما نمى‏شود منتظر ماند تا برنامه‏هاى اجتماعى به ثمر برسد و شاهد محرومیت محرومان و فقر گرسنگان در جامعه بود. این وظیفه خودِ مردم و همه كسانى است كه مى‏توانند در این راه تلاش كنند.(15/9/1381)
  مردم هستند كه باید با نشاطِ خودشان و با توانایى‏هایى كه پیدا مى‏كنند، سرزمین‏شان را آباد كنند. ابتكار آحاد مردم است كه همه جاى زمین را آباد مى‏كند.(20/8/1383)



ملاک دولتهای جمهوری اسلامی
  در مجموعه برنامه‏هاى دولتها و قوه‏ى مجریه، این‏گونه مسائل كه به متن زندگى مردم در بخشهاى مختلف ارتباط پیدا مى‏كند، باید در درجه‏ى اول قرار بگیرد. هر كارى در كشور صورت مى‏گیرد، باید با هدف رفع فقر و محرومیت و ایجاد رونق در زندگى عموم مردم - نه بخشى از مردم و قشرهاى خاص - باشد. در چنین فضایى است كه مردم مى‏توانند به اهداف والاى نظام اسلامى - یعنى معنویت و تكامل روحى و تعالى اخلاقى - دست پیدا كنند؛ فضایى كه خیرات جامعه به نحو صحیح میان مردم تقسیم شود؛ هر كس استعداد خود را به صحنه بیاورد و بهره‏ى آن را ببرد و نظام و حكومت مراقب باشد كه هم به كسى ظلم نشود و هم هیچ‏كس محروم نماند. معناى ریشه‏كنى فقر این است. درباره‏ى دولتهاى جمهورى اسلامى اینها را باید ملاك قرار داد.(17/2/1384)
  در نظام اسلامى، چیزى كه به شدّت با آن مقابله مى‏شود، رسوخ فساد است. در نظام اسلامى، با اعتقاد بد و نادرست، این‏طور مقابله نمى‏شود كه با عمل غیر صحیح و عمل غیراخلاقى و خداى ناكرده رسوخ فساد مبارزه مى‏شود. (12/5/1372)


در جامعه نه در اتاق خلوت
  امام و پیشوا و رئیس جامعه اسلامى نمى‏تواند كسى باشد كه اهل فسق و فجور و خیانت و فساد و دورى از خدا و اینهاست. باید كسى باشد كه به كتاب خدا عمل كند. یعنى در جامعه عمل كند؛ نه این كه خودش در اتاق خلوت فقط نماز بخواند؛ بلكه عمل به كتاب را در جامعه زنده كند، اخذ به قسط و عدل كند و حق را قانون جامعه قرار دهد.(19/3/1374)
مواظبت از گلوگاه
  از جمله مسائلى كه در این مبارزه وسیع حتماً باید مورد توجّه قرار گیرد، این است كه تنها با كسى كه فساد كرده و فسادى كه تحقّق پیدا كرده است، برخورد نشود؛ مواظب باشند فساد به وجود نیاید. بنده به مسؤولان دستگاههاى اجرایى و قضایى تأكید كرده‏ام، بگردند ببینند جاهایى كه گلوگاه فساد است، كجاست؛ آن‏جا را تحت نظارت قرار دهند و نگذارند از اوّل فسادى به وجود بیاید.(3/11/1380)


بازیهای جناحی، جلوی حق را نگیرد
  [مسئولان دستگاههای اجاریی و قضایی] مواظب باشند تمایلات و احساسات و بازیهاى سیاسى و خطّى و جناحى و غیره - كه دشمنان از این‏كه این چیزها در بین مسؤولان ما رواج پیدا كند، خوشحال مى‏شوند - به میان نیاید؛ جلوِ حق را نگیرد و مانعِ دیدن و نظر كردن و فهمیدن چشمها نشود.(3/11/1380)


سخن آسان، عمل مشکل
  عدالت این‏گونه است كه در شعار و در گفتن خیلى شیرین و جالب است و همه مى‏گویند و خوششان مى‏آید؛ اما وقتى بناى عمل و انصاف دادن شد، آن وقت خیلى مشكل مى‏شود. خیلى از كسانى كه مى‏بینید گاهى به نفع عدالت شعار هم مى‏دهند، وقتى كه پاى عمل برسد، لنگ مى‏مانند و شاید از شعار دادن هم پشیمان شوند.(7/9/1381)


دست بیرونی
  یكى از دشوارترین میدانهاى مجاهدت، میدان مجاهدت براى بسط عدالت است. هركس كه با نوعى تخلّف - چه تخلّفهاى محسوس و چه تخلّفهاى نامحسوس - دستى در بیرون از مرز قانونىِ مجاز براى خود دارد، با این مبارزه مخالفت و معارضه مى‏كند.(19/6/1382)
  مبارزه‏ى با فساد، یك جنبه‏ى اخلاقىِ محض نیست؛ اداره‏ى كشور متوقف به مبارزه‏ى با فساد است.(27/3/1383)
  در هیچ نقطه‏یى از كشور فقر نباشد - عدالت برقرار باشد - فساد نباشد و افراد مفسد از دستگاه‏هاى تصمیم‏گیر طرد شوند و امكان دخالت پیدا نكنند، اینها چیزهایى است كه ما باید مورد توجه قرار دهیم.  (3/3/1384)


این دعواها مشکل مردم را حل نمی‌کند
  در كشور باید فساد ریشه‏كن شود؛ تبعیض نباشد؛ به طبقه‏ى مستضعف و محروم - بخصوص مستضعفینِ بى‏دست و پا - به‏طور ویژه توجه شود؛ اینها وظایف اسلامى ماست؛ وظایفى است كه قانون اساسى بر دوش همه‏ى مسئولان كشور گذاشته است؛ هیچ‏كس نمى‏تواند خود را از این كارها بركنار بدارد. دعواهاى لفظى، شعارهاى لفاظى‏گونه، اسم از مفاهیم مبهم و بى‏سروته آوردن، مشكل مردم را حل نمى‏كند؛ مردم احتیاج دارند به این‏كه در میدان عمل و كار، با لجن‏هایى كه نمى‏گذارد این دریاچه‏ى مصفا طراوت لازم را داشته باشد، مبارزه شود. (25/3/1384)


همه یکسانند
  آن‏جایى كه قانون در میان است، همه یكسانند. این امر بسیار مهمّى در اسلام است. دیگران هم ادّعاى این را مى‏كنند، اما اسلام این را در عمل نشان داده است.(7/4/1379)
  قدرت و حكومت، نسبت به آحاد مردم یكسان باشد. در مقابل قانون، امتیازات و برخوردها یكسان باشد. البته انسان با یكى دوست و خویشاوند است؛ لذا ارتباطات با همه، به یك صورت نیست. آن كسانى كه در جایى مسؤولیتى دارند - مسؤول یك اداره یا یك میز، فرقى نمى‏كند. مسؤولیت یك ناحیه كوچك، یا مسؤولیتهاى بزرگ، همه مثل هم است - مى‏دانند كه بالاخره انسان با یكى آشنا و با یكى آشنا نیست. نمى‏خواهیم این را بگوییم. منظور ما برخورد و رفتار قانونى است. آن جایى كه پاى امتیازات به میان مى‏آید و حركت و نگاه و اشاره، از سوى این مسؤول، منشأ اثر مى‏شود، این جا باید یكسان باشد. همه باید احساس كنند كه به طور یكسان از خیرات نظام اسلامى بهره‏مند مى‏شوند. البته بعضیها تنبلند و دنبال كار نمى‏روند؛ بعضیها كوتاهى مى‏كنند؛ بعضى به خودشان ظلم مى‏كنند؛ حساب آنها جداست .(5/9/1375)


تبعیض برای نخبگان
  منهاى این‏كه ما بخواهیم غیرنخبه را مورد تغافل قرار دهیم، باید براى نخبگان، حسابى باز كرد. ممكن است به نظر بیاید این یك تبعیض است؛ اما تبعیض همه جا غیرعادلانه نیست؛ گاهى اوقات تبعیض، عین عدالت است. این حساب باز كردن براى نخبگان، عین عدل است؛ به خاطر این‏كه ما باید نخبه و هوشمند را در حدّى كه مى‏تواند رشد كند، رشد بدهیم.(3/7/1381)


درجه اول برنامه‌ی دولتها
  در مجموعه برنامه‏هاى دولتها و قوه‏ى مجریه، این‏گونه مسائل كه به متن زندگى مردم در بخشهاى مختلف ارتباط پیدا مى‏كند، باید در درجه‏ى اول قرار بگیرد. هر كارى در كشور صورت مى‏گیرد، باید با هدف رفع فقر و محرومیت و ایجاد رونق در زندگى عموم مردم - نه بخشى از مردم و قشرهاى خاص - باشد. در چنین فضایى است كه مردم مى‏توانند به اهداف والاى نظام اسلامى - یعنى معنویت و تكامل روحى و تعالى اخلاقى - دست پیدا كنند؛ فضایى كه خیرات جامعه به نحو صحیح میان مردم تقسیم شود؛ هر كس استعداد خود را به صحنه بیاورد و بهره‏ى آن را ببرد و نظام و حكومت مراقب باشد كه هم به كسى ظلم نشود و هم هیچ‏كس محروم نماند. معناى ریشه‏كنى فقر این است. (17/2/1384)
  خداى متعال از جامعه فقیر خشنود نیست و از جامعه مستمند و ملت فقیرى كه نمى‏تواند زندگى خود را تأمین كند، خوشش نمى‏آید. خداى متعال، براى یك جامعه، غنا و ثروت و داشتن امكانات زندگى و استخراج ذخیره‏هاى زیرزمینى و امثال اینها را خواسته است. اسلام، این را خواسته است.(1/1/1376)


بزرگترین مسئولیت
  من معتقدم تلاش براى عدالت اجتماعى و پُر كردن شكاف طبقاتى، بزرگترین مسؤولیت ماست.(22/7/1382)
  پر كردن شكاف اقتصادى در بین مردم و رفع تبعیض در استفاده‏ى از منابع گوناگون ملى در میان طبقات مردم، مهمترین و سخت‏ترین مسؤولیت ماست.(14/3/1383)


جو حزب اللهی را غالب کنید
  در محیط وزارتخانه، آن جو حزب اللهی را غالب كنید. با همان بار معنایی كه كلمه «حزب اللهی» دارد. باید آدم‌های متدین بر سرنوشت تشكیلات حاكم باشند. ... اما آن‌هایی كه تعیین كننده‌اند، راه را مشخص می‌كنند؛ و به خصوص، در سطوح بالای مدیریت و نیز كارشناسی‌هایی كه خط دهنده هستند، باید افرادی باشند با روحیه انقلابی و اسلامی عمیق.(3/6/1372)


نظام اسلامی عبارت است از...
  امروز همه وظیفه داریم. امروز بزرگترین وظیفه ما حراست از نظام اسلامی است. نظام اسلامی عبارت است از این که اولا قسط اسلامی و احکام اسلامی در جامعه تحقق پیدا کند؛ ثانیا افراد صالح و شایسته‌ای متصدی و مباشر این کار باشند-بدون وجود افراد شایسته و صالح، امکان ندارد احکام اسلامی و قسط اسلامی در جامعه پیاده شود- ثانیا اعتماد و باور و قبول مردم و رابطه مستحکم میان این مجموعه خدمتگذار و مردم باید وجود داشته باشد. هر کدام از این سه پایه اگر کم باشد، فلسفه حکومت اسلامی تحقق پیدا نخواهد کرد. اگر ما هدف خود را اجرای قسط اسلامی و تحقق احکام اسلامی قرار ندادیم و باور و ایمان خود را به اهداف دیگری متوجه کردیم، این نظام اسلامی حفظ نخواهد شد و اصلا نظام، اسلامی نیست.(قاموس عدالت ص272)


رفاقت، هرگز!
  رفاقتهاى شخصى و حزبى و ملاحظات سیاسى به هیچ رو، نباید مجوّز گزینش مدیران فاقد ملاكهاى اصلى شمرده شود. (5/2/1382)


این عقیده شخصی است، نه اجتماعی
  براى یك مسؤول عقیده و اخلاق مسأله‌ى شخصى نیست؛ مسأله‌اى اجتماعى و عمومى است؛ حاكم شدن بر سرنوشت مردم است. آن كسى كه به مجلس مى‌رود، یا به هر مسؤولیت دیگرى در نظام جمهورى اسلامى مى‌رسد، اگر فاسد، بیگانه‌پرست و در خدمت منافع طبقات برخوردار جامعه بود، دیگر نمى‌تواند نقشى را كه ملت و طبقات محروم مى‌خواهند، ایفا كند. اگر آن شخص انسان معامله‌گر، رشوه و توصیه‌پذیر و مرعوبى بود؛ در مقابل تشرِ تبلیغات و سیاستهاى خارجى جا زد، دیگر نمى‌تواند مورد اعتماد مردم قرار گیرد و برود آن‌جا بنشیند و تكلیف ملك و ملت را معیّن كند.(26/9/1382)


نسبت کارآمدی و مشروعیت
  مشروعیت همه‏ى ما بسته به انجام وظیفه و كارآیى در انجام وظیفه است. بنده روى این اصرار و تكیه دارم كه بر روى كارآیى‏ها و كارآمدى مسؤولان طبق همان ضوابطى كه قوانین ما متخذ از شرع و قانون اساسى است، بایست تكیه شود. هرجا كارآمدى نباشد، مشروعیت از بین خواهد رفت.... وقتى این عناوین زایل شدند، چه از شخص رهبرى و چه از بقیه‏ى مسؤولان در بخشهاى مختلف، آن مشروعیت هم زایل خواهد شد.(31/6/1383)
  اصلح كسى است كه هم به ترقى و پیشرفت كشور و توسعه‏ى اقتصادى و غیراقتصادى بیندیشد؛ هم زیر توهمات مربوط به توسعه، آن‏چنان محو و مات نشود كه از یاد قشرهاى مظلوم و ضعیف غافل بماند.(17/2/1384)


اصلی‌ترین مسأله در تنظیم برنامه‌ها
  در تنظیم برنامه‏هاى كشور، اصلى‏ترین مسأله عبارت از رفع فقر و محرومیت و نجات طبقات مستضعف و محروم و پابرهنگان، از تبعات دوران ستمشاهى و آثار سلطه‏ى بیگانگان است، همه‏ى برنامه‏هاى اقتصادى و تولیدى و سازندگى و رونق اقتصادى باید به این هدف، متوجه باشد و تنها در این صورت است كه این برنامه‏ها درست و قابل قبول است. (7/3/1371)
  اگر كسى وامدار دستگاهها و اشخاص و وامدار پول و قدرت شد، دیگر نمى‏تواند براى مردم دلسوزى كند. پس دلسوزى هم یك شرط بزرگ است.(24/11/1382)


به چشم وظیفه
  در این‏جا[جمهوری اسلامی] این مسائل[حكومت كردن و منصب] باید به چشم یك مسؤولیت و وظیفه محض تلقّى شود. به عنوان یك كار تلقى شود؛ كارى كه سخت است و هرچه بالاتر مى‏رود سخت‏تر هم مى‏شود. باید به عنوان یك مسؤولیت و یك تعهّد به آن نگریسته شود. نه این‏كه وقتى امكانات پیدا كردیم، آن را براى تهیه لوازم رفاه شخصى، تشریفات، اسرافها و تجمّلات و غیره، بهترین فرصتها تلقّى كنیم.(17/10/1371)


الزامات توسعه
  در تنظیم سیاستهاى اقتصادى لازم است امر رشد و توسعه همراه با: عدالت اجتماعى، و بهره‏مندى عمومى در جریان افزایش بهره‏ورى ملى‏، جلوگیرى از تداول ثروت در دست افراد و گروههاى خاص‏، برنامه‏ى جامع تأمین اجتماعى و حمایت از حقوق محرومین و مستضعفین جامعه‏، گسترش هر چه بیشتر صادرات غیر نفتى به منظور كاهش اتكاء اقتصاد به نفت‏، انتخاب سیاستهاى محورى از قبیل كشاورزى و بى‏نیازى نسبى از دیگران در تأمین امنیت غذایى جامعه‏، ایجاد زمینه‏هاى اشتغال با توجه به استعدادها و ظرفیتهاى طبیعى و جغرافیایى كشور، تأمین امنیت كامل براى سرمایه گذارى مشروع‏، جلوگیرى از پیدایش فساد، ارتشاء، انحصار و ثروتهاى حرام‏ مورد توجه قرار گیرد.(19/1/1378)
  خیلى از كسانى كه مى‏بینید گاهى به نفع عدالت شعار هم مى‏دهند، وقتى كه پاى عمل برسد، لنگ مى‏مانند و شاید از شعار دادن هم پشیمان شوند.(7/9/1381)


مردم محور توسعه
  در عرصه اجتماعى، توسعه باید با مردم گره بخورد؛ مردم باید محور توسعه باشند. عدالت حتماً یكى از شاخصهاى اصلى است. برنامه‏ریزى و سیاستگذارى‏اى كه عدالت و توزیع عادلانه ثروت را در جامعه ندیده بگیرد، نمى‏تواند چشم‏انداز مورد نظر ما را تأمین كند و برنامه مطلوب ما نیست.(15/5/1382)


قانون اساسی، علاج اساسی
  عمل به قانون اساسى، علاج اساسى دردهاى این كشور است. و عمل هم متوقّف بر این است كه عناصر عمل كننده...در مقام عمل، اخلاص و صفا و مسؤولیت و انجام وظیفه را ملاك خودشان قرار دهند. این اساس قضیه است.(29/3/1379)


مسئولیت بدون آرمان امام حرام است
  اگر كسى در نظام جمهورى اسلامى در مسؤولیتى مشغول كار است، ولى آرمانهاى نظام جمهورى اسلامى را آن‏گونه كه امام بزرگوار ترسیم كرده است و در قانون اساسى تجسّم پیدا كرده، در دلش قبول ندارد، اشغال آن پست براى او حرام شرعى است. آن‏جایى كه صحبت از مسائل اساسى نظام اسلامى است، آن‏جایى كه وحدت دین و سیاست مطرح است، آن‏جایى كه اصول قانون اساسى مورد نظر است، آن‏جایى كه الزام به تبعیّت از دین و شریعت مطرح است، اگر یك مسؤول عقیده‏اى غیر از این دارد، مى‏تواند شهروند جمهورى اسلامى باشد - مانعى ندارد - اما نمى‏تواند مسؤول باشد؛ بخصوص در مسؤولیتهاى بالا.(8/8/1380)


راه باز است
  راه براى خدمت و باز كردن گره‏هاى اقتصادى و معیشتى مردم باز است؛ راه براى اجراى عدالت و پُركردن شكاف طبقاتى - كه در جامعه ما كه اسلامى است و نباید باشد، ولى متأسّفانه وجود دارد - باز است. راههاى عاقلانه و منطقى وجود دارد؛ مسؤولان باید همّت كنند.(14/3/1381)
  نظام اسلامى ...باید تمام همت خود را به پُركردن شكافهاى عمیق اقتصادى و اجتماعى میان فقیر و غنى مصروف كند و سرمایه‏هاى مادّى و معنوى كشور را در راه خدمت به پابرهنگان كه حق حیات به گردن كشور دارند، به كار اندازد.(13/8/1369)


مسابقه برای خدمت نه قدرت
  انتخابات در كشور ما باید مسابقه‏اى براى خدمت باشد، نه مسابقه‏اى براى كسب قدرت.... افزون طلبى براى مسؤولان ممنوع است. مشى اشرافیگرایانه براى مسؤولان كشور، نقطه ضعف به شمار مى‏آید.(11/2/1380)


مسائل اساسی به جای مباحث سیاسی
  دولت و دستگاه اجرایى كشور را به اجراى دقیق قوانین در خدمت مردم و منافع آنها و جلوگیرى از سوءاستفاده و سوءتدبیر در بخشهاى مختلف، و مجلس شوراى اسلامى را به پرداختن به نیازهاى مردم و ایجاد مقرّراتى كه در خدمت گشایش امور مردم باشد، و همچنین كم كردن از حجم مباحث سیاسى و پرداختن به مسائل اساسى كشور و مردم دعوت مى‏كنم. (22/3/1382)
  وقتى این ملت به هدفهاى خود دست پیدا خواهد كرد و مشكلات گوناگون را از سر راه خود برخواهد داشت كه ایمان و جهاد در میان مسؤولان به عنوان یك ارزش شناخته شود. این جهاد، جهاد علمى، جهاد عدالتخواهى و جهاد مدیریتى و اقتصادى است. (1/1/1384)


کار، فلسفه مسئولیت
  در اسلام و نظام جمهورى اسلامى، فلسفه مسؤولیت پیدا كردنِ مسؤولان در كشور این است كه براى مردم كار كنند. مسؤولان براى مردمند و خدمتگزار و مدیون و امانتدار آنها هستند. مردم، محورند. كسى كه در نظام جمهورى اسلامى مسؤولیتى به دست مى‏آورد، باید همه همّ و غمّش براى مردم باشد؛ هم براى دنیاى مردم، هم براى مادیّت مردم، هم براى معنویّت مردم، هم براى ایجاد عدالت در میان مردم، هم براى احیاى شأن انسانى مردم، هم براى آزادى مردم. اینها جزو وظایف اصلى حكومت است. البته وقتى مى‏گوییم «مردم»، منظور همه طبقات مردمند؛ لیكن بدیهى است كسانى از مردم باید بیشتر مورد توجّه قرار گیرند كه بیشتر مورد محرومیت قرار گرفته‏اند.(14/3/1380)


کارتان در این جهت نباشد
  هرجا هستید، باید توجّه داشته باشید كارى كه انجام مى‏دهید، در جهت میل صاحبان ثروت و قدرت نباشد.(12/9/1379)


ترجیح توده بر خواص
  امیرالمؤمنین در نامه خود به مالك اشتر متعرّض همین معنا مى‏شوند و مى‏گویند: «آن‏جایى كه امر دایر شد بین توده مردم - آنهایى كه محتاج عدالت تو هستند - با خواص و مجموعه‏هاى كوچك و بهره‏مند و ممتاز جامعه، حتماً توده مردم را ترجیح بده.» امروز این معنا باید شعار ما باشد و معیار درستىِ كار ما محسوب شود و برنامه‏ریزیها و سیاستگذاریها و عملكردهاى ما به دنبال این قضیه باشد.


نگرانی اینجاست
  نگرانى آن‏جاست كه به‏جاى پرداختن به مسائل واقعى زندگى مردم، به مسائل سیاسى با نامهاى جعلى و گوناگون بپردازند و با اختلاف‏افكنى و متشنّج كردن فضاى سیاسى كشور، دشمن را خشنود كنند.(11/12/1378)
  [مبارزه با فقر، فساد و تبعیض]  كارهاى پیچیده‏اى است؛ كارهاى ساده‏اى نیست؛ اما كارهایى است كه دستگاههاى بزرگ كشورى مى‏توانند دنبال آن بروند و هدف خودشان قرار دهند. باید مطالبات انسانهاى دلسوز و مسؤول، اینها باشد. اگر اینها شد، آن وقت بسیارى از مشكلات، حل و بسیارى از گرفتاریها و گره‏ها باز خواهد شد.(3/5/1379)


کار اساسی، نه تشنّج سیاسی
  مردم حق هم دارند. طبقات ضعیف و مستضعف مردم گرفتاریهاى زیادى دارند. بعضیها باید این بحثهاى سیاسىِ تشنّج‏آور را رها كنند و به كارهاى اساسى و عملى بپردازند؛ مردم از مسؤولان این انتظار را دارند. مرتّب دعواى سیاسى مى‏شود. انتخابات بود، تمام شد؛ این اختلافات، این دو دستگیها، این به هم پریدنها، این مچ‏گیریهاى دروغین و واهى، این بهانه‏سازىِ این علیه آن و آن علیه این را رها كنند؛ بخصوص مسؤولان - چه نمایندگان مجلس، چه مسؤولان دولتى - این موارد را كنار بگذارند و به كارهاى اساسى این كشور و این مردم بپردازند.(11/12/1378)


خواسته حقیقی مردم اینهاست
  نیازها و مطالبات حقیقی مردم را می شناسید؛ اشتغال ، مبارزه با فساد مالی ، زدودن محرومیت از مناطق محروم، مهار تورم و مقابله با گرانی، روان شدن چرخه ی خدمت رسانی ، گسترش و اعتلای فرهنگ و اخلاق، رونق یافتن علم و تحقیق ، مسوولیت پذیری و پاسخگویی مسوولان حكومتی ، در شمار برجسته ترین این نیازها است و اینها است كه عدالت اجتماعی را ممكن و پیشرفت و توسعه را محقق میسازد. نیازهای موهوم و ساخته ی دست تبلیغاتچی های بیگانه و بدخواه، نباید بجای این خواسته های حقیقی بنشیند.(7/3/1383)


همیشه با استدلال
  هر كارى مى‏كنید، باید طورى باشد كه براى آن استدلال و توجیه قانع‏كننده‏اى داشته باشید. اگر از شما پرسیدند چرا این سرمایه‏گذارى را كردید، چرا آن اقدام را كردید، چرا آن اقدام را نكردید، بگویید با این استدلال.( بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در دیدار رئیس جمهور و اعضاى هیأت دولت‏)(5/6/1380)
  ما معتقدیم وعده‏ها نباید تبلیغ شود. «خواهیم كرد» نباید عمده و درشت شود. البته مردم باید بدانند كه دستگاه در این صدد هست. آنچه را كه اتّفاق مى‏افتد و تحقّق پیدا مى‏كند، باید به مردم بگویند.(12/12/1380)


پاسخگویی، از رهبری تا مأموران
  مسؤولان بلند پایه‏ى كشور، قواى سه‏گانه، از خود رهبرى تا آحاد مأموران و مدیران، همه باید پاسخگو باشند؛ پاسخگوى كار خود، پاسخگوى تصمیم خود، پاسخگوى سخنى كه بر زبان آورده‏اند و تصمیمى كه گرفته‏اند؛ این معناى پاسخگویى است؛ این یك حقیقت اسلامى است و همه باید به آن پایبند باشیم.(26/1/1383)
  امروز مردم بین خودشان و مسؤولان كشور، فاصله‏ى حقیقى احساس نمى‏كنند. این، نعمت بزرگى است. امروز اگر هریك از آحاد این مردم، با رئیس‏جمهور این كشور ملاقاتى داشته باشد، احساس نمى‏كند كه با او فرق دارد. آن حالت اشرافیگرى و اوج كاذب طبقاتى كه شاید بتوانم بگویم در همه‏ى حكومتها - تا آن‏جا كه ما مى‏دانیم - وجود دارد، در جمهورى اسلامى نیست.(7/3/1369)
  كارى كنند كه مردم طعم شیرین خدماتى را كه در كشور انجام مى‏گیرد، بچشند؛ در هیچ نقطه‏یى از كشور فقر نباشد - عدالت برقرار باشد - فساد نباشد و افراد مفسد از دستگاه‏هاى تصمیم‏گیر طرد شوند و امكان دخالت پیدا نكنند.(3/3/1384)
  خدمت‏رسانى شما مابازا داشته باشد؛ یعنى واقعاً در همه‏ى بخش‏ها و در همه‏ى وزارتخانه‏ها تحول در خدمت‏رسانى به‏وجود بیاید. (8/6/1384)


هماهنگی یعنی...
  با یكدیگر هماهنگى داشته باشند. البته معنایش این نیست كه قوه‏ى مقننه از قوه‏ى مجریه سؤال نكند، یا قوه‏ى قضاییه به خطاى اشخاصى از قواى دیگر نپردازد؛ معنایش این است كه هر كدام در محدوده‏ى وظایفِ خود صادقانه با قواى دیگر همكارى كنند؛ جهتگیرى‏هاى خودشان را طورى تنظیم كنند كه مكمل یكدیگر باشند؛ به اولویتهاى كشور توجه كنند...از طبقات ضعیف گره‏گشایى كنند و از اتلاف وقت و سرمایه پرهیز نمایند.(15/4/1383)


چشم‏انداز عادلانه
  عدالت چیزى است كه آسان بر زبان جارى مى‏شود؛ اما آسان به دست نمى‏آید. برنامه‏ریزیهاى بلندمدّت لازم دارد. باید این برنامه‏ریزیها را بكنیم و چشم‏انداز خود را چشم‏انداز عادلانه قرار دهیم؛ چیزى باشد كه ما را به عدالت نزدیك كند. این وظیفه ماست و امروز درس امیرالمؤمنین براى ما بیش از همیشه همین نكته است.(23/8/1382)


مبارزه بدون تبعیض
  لازم است در این خصوص[مبارزه با مفاسد] هیچ تبعیضى وجود نداشته باشد. دستگاههایى كه با فساد مبارزه مى‏كنند، نباید بگویند فساد در فلان‏جا بد است؛ اما در جاى دیگر - اگر باشد - به آن بدى نیست. فساد، فساد است؛ در هركس فساد وجود داشته باشد، باید با او مبارزه كنند. كسانى كه با فساد مبارزه مى‏كنند، باید قاطعانه و بدون مجامله مبارزه كنند و در حقّ فاسد و مفسد، مُرّ قانون را اعمال كنند.(3/11/1380)
  مجلس شوراى اسلامى را به پرداختن به نیازهاى مردم و ایجاد مقرّراتى كه در خدمت گشایش امور مردم باشد، و همچنین كم كردن از حجم مباحث سیاسى و پرداختن به مسائل اساسى كشور و مردم دعوت مى‏كنم.(22/3/1382)


نماینده‏گى  توده
  نماینده‏ى مردم باید نماینده‏ى توده‏ى مردم باشد؛ بخصوص نماینده‏ى كسانى باشد كه به حضور نماینده‏شان در سطوح تصمیم‏گیرى و تصمیم‏سازى كشور بیشتر نیاز دارند؛ آنهایى كه دستشان به جایى نمى‏رسد و محرومیت بیشترى را دارند. پس در درجه‏ى اول، نمایندگى از مردم محروم را براى خودتان تعریف كنید. درست است كه هر یك از شما نماینده‏ى همه‏ى ملت ایرانید؛ نماینده‏ى جمع خاصى، نماینده‏ى آن منطقه و نماینده‏ى فقط رأى‏دهندگان نیستند - مجلس، نماینده‏ى همه‏ى ملت ایران است - اما درعین‏حال برخى از اقشار ملت ایران به حضور نماینده‏ى خود در مناطق تصمیم‏گیرى نیاز دارند؛ چون محرومند، چون مشكلات دارند، چون از فقر و كمبود امكانات و تبعیض‏ها رنج مى‏برند و از فسادهایى كه دیگران به راه مى‏اندازند، آنها صدمه مى‏بینند. بنابراین خودتان را در درجه‏ى اول، نماینده‏ى اینها بدانید.(27/3/1383)
  وقتى مظلومان خودشان هم باور مى‏كنند كه باید حاكمیت ظلم مستقر باشد، امید اصلاح از بین مى‏رود.(10/4/1378)


عدالتخواهی همگانی
  اصلاح واقعى عبارت است از این‏كه با فقر و تبعیض مبارزه شود؛ عدالتخواهى، یك انگیزه همگانى براى مسؤولان باشد؛ خدمت به مردم، یك وظیفه و احساس دینى در اعماق وجود مسؤولان باشد؛ این مى‏شود راه صحیحِ امام.(14/3/1382)
  آن اصلاحاتى كه هر كسى در كشور - بخصوص در كشورى مثل كشور ما كه مردم مؤمنند و پایبند به اصول و مبانى اعتقادى و اخلاقى هستند - دنبال آن است، جلو بیفتد و خود را آماده تحمّل مشكلات آن كند، مردم دنبال او خواهند بود و به او كمك خواهند كرد. هر دولتى، هر مسؤول دولتى‏اى، هر انسان روشن‏بینى، هر عالم دینى و هر فرزانه‏اى، اگر این‏گونه اصلاحات را - مبارزه با فقر و فساد - دنبال كند، مردم یارى خواهند كرد. (3/5/1379)


مشکل اما پربرکت
  این‏كه ما گفتیم براى عدالت‏طلبى باید مبارزه كرد؛ براى مبارزه با فساد باید همه دست به دست هم بدهند و فساد اقتصادى - بخصوص در بین مسؤولان و كسانى‏كه دستى در امور بیت‏المال دارند - باید جدّى گرفته شود، به‏خاطر همین است كه این كار جزو مشكل‏ترینها و در عین حال اگر به نتیجه برسد، جزو پُربركت‏ترینهاست. تا وقتى در جامعه عدالت باشد، تبعیض نباشد، نگاه متفاوت به اشخاص و قشرها نباشد و امتیازطلبیهاى زیادى و نابحق و نابجا در جامعه وجود نداشته باشد، مردم بر خیلى از ناكامیها صبر مى‏كنند.(19/6/1382)

نمیخواهیم فقط کار کنیم
  ما نمى‏خواهیم فقط كار كنیم؛ ما مى‏خواهیم محرومیت را از بین ببریم و محروم را از محرومیت خارج كنیم؛ هدف این است. والّا اگر شما بگویید من كار مى‏كنم، ممكن است در یك اداره هم یك نفر بگوید من باید هشت ساعت یا شش ساعت كار كنم، یا ده ساعت كار كرده‏ام و دیگر بس است. این منطق، منطق درستى نیست.(23/5/1370)
  اهتمام به مسأله عدالت اجتماعى در كشور، نباید یك لحظه كاستى بگیرد. البته این قضیه، قضیه شعارى نیست، با گفتن هم مسأله تمام نمى‏شود؛ همه دستگاهها باید تلاش كنند.(25/4/1376)


کار در چه جهتی؟
  ما احتیاج داریم به كار؛ باید عرق بریزیم و تلاش و كار كنیم. این كار باید جهتدار باشد؛ جهت، عدالت؛ جهت، پُر كردن شكاف بین فقیر و غنى؛ جهت، بالا آوردن زندگى مردم محروم؛ مردمى كه در دوران امتحان‏هاى دشوار و سخت هم در صفوف اول و در مقابل خطرهاى دشمن ایستادند و بعد از این هم همین‏طور خواهد بود.(11/2/1384)
  زمانى نظام اسلامى دچار اختلال واقعى خواهد شد كه فراموش كند نماد و سرمشق بزرگى مثل على‏بن‏ابى‏طالب علیه‏السّلام دارد. حكومت علوى باید همیشه در مقابل چشم ما باشد و در آن جهت حركت كنیم و آن را بخواهیم و براى آن تلاش نماییم.(9/1/1381)


اسلام این را میخواهد
  امروز در دنیاى سرمایه‏دارى و كشورهایى كه زیر سلطه استكبار جهانى است، حركت به‏سمت رشد پولداران و سرمایه‏داران است؛ و آنچه به فكر آن نیستند، طبقات محروم است. اگر یك‏وقت كمكى هم به محرومین بشود، براى این است كه بتوانند از آنها به نفع پولداران و سرمایه‏داران استفاده كنند. مبناى اقتصاد امروز دنیاى سرمایه‏دارى و استكبار، بر این است. در طول زمان هم، همیشه سلاطین و قدرتمندان و مستكبران، بر همین روال حركت كرده‏اند. اما اسلام این را نمى‏گوید. اسلام مى‏خواهد محرومیت از روى زمین و بخصوص در جوامع اسلامى، برداشته شود. آن‏جا كه دین خدا حاكم است، باید محرومیت نباشد.(15/7/1371)


غلط اندر غلط
  نظام سوسیالیستى، فرصت را از مردم مى‏گیرد؛ ابتكار و میدان را مى‏گیرد؛ كار و تولید و ثروت و ابزار تولید و منابع عمده سرمایه و تولید را در دولت متمركز، و به آن متعلّق مى‏كند. این، غلط اندر غلط است. در اسلام، چنین چیزى نداریم. نه آن را داریم، نه این را. هم آن غلط است، هم این. نظام اقتصاد اسلامى، درست است. این‏طور نیست كه نظام اقتصادى اسلامى، عبارت باشد از هر چه كه در هر دوره‏اى مصلحت باشد. نخیر! نظر شریف امام رضوان‏اللَّه‏علیه هم این نبود.(12/5/1372)


رشد بادکنکی
  گر امكان جذب سرمایه‏هاى خارجى در كشور فراهم مى‏شود، به معناى حقیقى كلمه منافع ملت و هویّت ملى را در نظر بگیرد و مصالح كشور را قربانى نكند. این‏طور نباشد كه یك جهت را مورد توجه قرار دهیم و جهات دیگر را فراموش كنیم. جذب سرمایه‏هاى خارجى باید به شكلى باشد كه اقتصاد كشور از آن سود ببرد، نه زیان. ما بعضى از رشدها و شكوفاییهاى بادكنكى را در برخى از كشورهاى شرق آسیا دیدیم... ا این رشدهاى بادكنكى را پیشرفت اقتصادى نمى‏دانیم. كشور به سرمایه‏هاى انسانى و طبیعى و هویّت ذاتى متّكى است و مستوجب رشد و شكوفایى واقعىِ اقتصادى است؛ اما نه آن گونه كه بانك جهانى و صندوق بین‏المللى پول براى ما نسخه بنویسند و ما هم طبق همان نسخه، اقتصاد خودمان را تدوین كنیم؛ نه. ما برنامه و سیاست داریم و - همان‏طور كه گفتم - ما مى‏توانیم. اگر كسى بگوید ما جز با تسلیم در مقابل این برنامه‏ها، نمى‏توانیم حركت اقتصادى كنیم، قضاوت خوش‏بینانه در مورد او این است كه بگوییم كشور و ملت و سرمایه‏هاى داخلى را نشناخته است.
  [در كمك به محرومین] مسأله‏ى فرهنگى، مسأله‏ى خیلى مهمى است. همه‏ى این كارها[ی اقتصادی] یك‏طرف، فرهنگ هم یك‏طرف.(24/7/1369)


آن مقدار که میتوانیم
  بعضى مى‏گویند: آقا! آن عدالتى كه نگذاشت على حكومت مبارك خود را ادامه دهد؛ شما چطور مى‏خواهید امروز اجرا كنید؟ من مى‏گویم آن مقدار كه ما مى‏توانیم و طاقت داریم، باید اجرا شود. ما ادعا نداریم كه باید مثل امیرالمؤمنین عدالت را اجرا كنیم. ما مى‏گوییم آن مقدار كه توان مؤمنِ امروز دنیا كفاف مى‏دهد، باید اجرا كرد. اما این مقدار عدالتى را كه مى‏شود اجرا كرد و باید اجرا كرد، اگر به صورت یك فرهنگ درآید و مردم معناى عدالت را بفهمند، آن وقت قابل تحمّل خواهد بود.(5/9/1375)


جمعه 25/4/1389 - 14:58 - 0 تشکر 211731

به امید امدن عدالت گستر جهانی مولا ی غایب از نظر صاحب الزمان (عج)

جمعه 25/4/1389 - 17:52 - 0 تشکر 211778

عدالت مظلوم ترین واژه هاست چون ستمكاران وظالمان هم برای رسیدن به مقاصد شوم خود از آن دم میزنند

شنبه 26/4/1389 - 13:46 - 0 تشکر 211964

سلام...
کاملا موافقم.
ستمکاران و ظالمان به هر چیزی که در بین مردم خریدار داشته باشه کاسب کارانه نگاه می کنند...اگر حامی حقوق بشر و ازادی و عدالت هستند ... واسه همینه که مردم رو همراه کنن و واسه خودشون مشروعیت بتراشن.
اما این ها رو قرار دادم که بگم نقشه ی راه اینده ی عدالت خواهی ما جوانان رو رهبرمون تبیین کردند...
پشتیبان ولایت باشیم انشاا... که بی عدالتی هم کم می شه...
رای موافق هم من دادم...به رسم دوستی

چهارشنبه 30/4/1389 - 19:44 - 0 تشکر 213126

در تأیید حرف دوستمون جناب mmm837 باید بگم که در جریان فتنه جاری هم سران فتنه با ظلم کم سابقه خود به ملت باز هم دم از عدالت می زدند. البته عدالتی که اونها می گن فقط در اسم با عدالت علوی (ع) یکیه ولی در واقع همون قتل و عام و دزدی از بانک ها و تخریب وسایل عمومی است.

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.