• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن ادبيـــات > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
ادبيـــات (بازدید: 3226)
جمعه 11/4/1389 - 8:47 -0 تشکر 208662
آخرین همسفر

در این تاپیک اشعار منتخب فریدون ایل بیگی گذاشته می شه

منتخب اشعار :  از کتاب آخرین همسفر

 

خورشید آرزوی منی گرمتر بتاب
شنبه 19/4/1389 - 1:35 - 0 تشکر 210660

 میهمان

دیگر باره ، با تحفهء عبوس ترانه ها

به دیدار تو آمده ام .

در ارمغان من

از شکوه لبخند تو اثری نیست .

به دستهای تهی من منگر

برای تو از دریای پیوندها ، قطرهء پیغامی نیاورده ام .

برای تو از بهار عاطفه ها ، شکوفهء لبخندی نیاورده ام .

هرسو که نشانی از سراب نیاز تو بود ، دویده ام

دویده ام و افسوس

چیزی نیافته ام .

رهگذری خسته ام

هنوز یکسره شوق دیدار سپیده دمان را بدست باد نسپرده ام ،

اما دیرگاهیست که اسب چوبی را رها کرده ام

و اینک پای پیاده به آستان تو آمده ام

آماده ام تا شب بی ستارهء ترا نظاره کنم

« . شبی که هیچگاه از ستاره تهی نبود »

شباهنگام ، میزبانم مرا به کنار پنجره اش خواند

و پردهء غبارآلود آسمان را به کناری زد و آنگاه

در اسمان شفاف ، درخشش هزاران ستاره را نشانم داد

و با لبخندی که از غروری حزن آلود بیمار بود ، زمزمه کرد

فرزندم
! غبار ابلهء دوده و ابر ترا فریفته است ... »

« . آری ... آری ... هیچ شبی از ستاره تهی نیست

خورشید آرزوی منی گرمتر بتاب
شنبه 19/4/1389 - 1:37 - 0 تشکر 210661

 به تو می نگرم ... به تو

در گذرگاه لحظه های عبث

تنها ایستاده ام

تنها ایستاده ام و خاموش

به تو می نگرم ، به تو

ای که از قلب من بزرگتری .

هیچ کس با من نیست

حتی قلبم که زمانی همسفرم بود ؛

من هستم و من .

تنها ایستاده ام

تنها ایستاده ام و مبهوت

می نگرم رد پای لحظه های عبث را .

هیچ چیز در من نیست :

نه گذشتهء لبریز از شوم

نه آیندهء سرشار از نامفهوم

و اما حال ... چیزی نیست تا که بگویم هست

تنها ایستاده ام

به تو می نگرم ، به تو

ای که در آفتاب غرورم آب شدی .

تنها ایستاده ام

هیچ چیز در من نیست

هیچ کس با من نیست

به تو می نگرم ، به تو

ای که از سایه ام بلندتری .

و اینک من !

از تو ، از اندوه تو تنهاترم .

خورشید آرزوی منی گرمتر بتاب
شنبه 19/4/1389 - 1:39 - 0 تشکر 210662

 بخاطر هیچ زیستن چه شیرین است

من به امید شکفته شدن شکوفهء سرود نگاهی نزیسته ام .

من به تماشای پرواز کبوتر سفید لبخند مهر نیازی نداشته ام .

من برای گریز از آفتاب سوزانندهء کویر تنهائی به تسلی سایهء شاخه های شبز جنگل دوستی

پناه نبرده ام .

من به آئینه های محدب و مقعر عشق دل خوش نکرده ام .

من به موسیقی گرم و نوازشگر عاطفه ها جز با نگاه بی تفاوت و سرد ننگریسته ام .

من از شور دیدن مداوم یک زن ، یک قفس ؛ یک لحن ، یک آهنگ و تکرار تکرارها به خود

می لرزم .

آه ! از مگس ها و وزوز روح فرسایشان چه متنفرم !

اگر بدینگونه نبود ،

و من ،

دستاویزی برای زیستن خویش می یافتم

زندگی تا چه پایه حقیر و ناچیز می نمود !

اوه ! به خاطر هیچ زیستن چه شیرین است .

خورشید آرزوی منی گرمتر بتاب
شنبه 19/4/1389 - 1:42 - 0 تشکر 210663

تنهایی

ای کاش اعتقاد می توانستم داشت

وقتی به یک نفر - نه بیشتر - بگویم:

« ! خیلی تنهایم » -

نه تنها با لبهایش ، با چشمهایش ، با خطوط چهره اش ؛

بلکه حتی:

با خونش ، با رگها و مویرگهایش

به حرفم نخواهد خندید ؛

آنوقت به او می توانستم گفت:

تنهائی: » -

از شکنجهء تحمل آنکه دوست نمی داری و دوستت دارد ؛

از موریانهء تحقیری که رگهایت را می جود اما غرورت بتو فرمان سکوت مى دهد:

«. وحشتناک تر است

خورشید آرزوی منی گرمتر بتاب
شنبه 19/4/1389 - 1:44 - 0 تشکر 210664

 گذرگاه

در گذرگاهی پرهمهمه ؛

من ایستاده ام با من

خاموش .

در گذرگاهی سرشار از همهمهء هیچ

در کنار عابران خالی از همه و لبریز ازهیچ

من ایستاده ام با همگان

اما تنها ، اما خاموش .

فریاد سکوت من با خشمی پنهان

در هم می شکند همهمهء سرشار از هیچ عابران خالی از همه چیز را .

من می بینم همه را

من می بینم نهفته های همه را

من می شنوم نگفته های همه را

.............

چشمها

گوشها

لبها

به فرمان من

در گذرگاهء سرشار از همهمهء هیچ

در کنار عابران خالی از همه و لبریز از هیچ

خاموش ایستاده اند

می نگرند

می شنوند

لبخند می زنند .

اما من ،

در گذرگاهء سرشار از همهمهء هیچ

در کنار عابران خالی از همه و لبریز از هیچ

با قلبم تنهایم
.

خورشید آرزوی منی گرمتر بتاب
شنبه 2/5/1389 - 1:24 - 0 تشکر 213796

 در عظیم خلوت من

در عظیم خلوت من

لحظه ها را سرود دلتنگی ست

لحظه ها را سرود بیزاری ست

لحظه ها را سکوت بیداری ست .

در عظیم خلوت من

لحظه ها گریه های بیرنگی ست

لحظه ها گریه های بدنامی ست

لحظه ها عقده های ناکامی ست .

در عظیم خلوت من

لحظه ها در هوای تنهائی ست

لحظه ها در هوای خاموشی ست

لحظه ها بندی فراموشی ست .

در عظیم خلوت من

هیچ غیر از سرود خلوت نیست

هیچ غیر از سکوت خلوت نیست

هیچ غیراز شکوه خلوت نیست .

در عظیم خلوت من

لحظه نیست

هست نیست

خلوت نیست .

خورشید آرزوی منی گرمتر بتاب
شنبه 2/5/1389 - 1:27 - 0 تشکر 213799

 یکبار دیگر...

یکبار دیگر

من رشته هارا پنبه کردم

در خود فر رفتم به خود باز آمدم ، باز

دیدم در آنجائی که بودم ایستاده ام .

در خواب بودم :

دیوارها ، دروازه های بی کلون بود

فرسنگها ، از عقل تا مرز جنون بود .

بیدار هستم :

دروازه ها ، دیوار چین است

هر گام ، از خورشید تا قعر زمین است .

در خواب بودم ؟

بیدار هستم ؟

خورشید آرزوی منی گرمتر بتاب
شنبه 2/5/1389 - 1:28 - 0 تشکر 213800

کوه

بنفشه های بهاری بخیره می نگرند

گریز تلخ پرستوی یادهایش را .

به بام خاطره اش کز ملال سنگین است

نسیم سبز عبث ریخته غبارش را .

به سبزه می نگرد کو به سنگ می گوید :

ز خاموشی سرد مهتاب یاد » « ؟ گشودی دری را به غوغای باد

به کوه می نگرد سنگ ، لب فرو بندد .

به چشمه می نگرد کو به باغ می گوید :

من از خستگی آنچنان خسته ام » « ! به دلبستگی سخت دل بسته ام

به کوه می نگرد باغ ، لب فرو بندد .

براین امید که شاید زبان گشاید کوه

سنگ ، سبزه ، چشمه ، باغ

به کوهء مهربان

به کوهء باشکوه

خیره می شوند .

غمین تر از همیشه

و شادمانه تر از هرگز

کوهء بزرگ و پیر

به سنگ ء سبزه ، چشمه ، باغ

خیره می شود .

با مهر

بی شکوه

کوهء بزرگ و ساکت و مغرور

با ُ گرم ( ۱) گرم ، لب به سخن باز می کند :

لبخند من اگرچه زمزمهء نور ماه بود »

در عمق آب تیرهء مرداب جان سپرد .

در من عقاب تیرخورده پری گریه می کند

« ... کوهء غرور را هوس باد ، کند ... برد

سنگ ، سبزه ، چشمه ، باغ

در اندوه

با مهر ، بی شکوه

خاموش ماند کوه .

خورشید آرزوی منی گرمتر بتاب
شنبه 2/5/1389 - 1:32 - 0 تشکر 213804

ناله ی یک برگ

برگهای جدامانده از شاخه ها را ، نوازشی .

برگهای به جا مانده در شاخه هارا ستایشی .

به جا ماندن مانده

به ریشه های درختان ،

خواهشی ، نالشی ، غرشی و نیایشی .

ای عابر !

در رهگذار بادهای تند و سرد

چسبیده ام به سختی بر شاخهء درخت .

هرچند من نخواهم هرگز جدا شوم از آن

لیکن ندانم که لحظه ای دیگر

بر سر آن باشم یا نه .

آنگاه

اما

روانیست پای بکوبی به خشم و کینه و نفرت

برمن

برمن ، منی که در رهگذار بادهای تند و سرد

چسبیده ام بسختی بر شاخهء درخت .

ای عابر !

برگهای جدامانده از شاخه ها را ، نوازشی .

برگهای به جا مانده در شاخه هارا ستایشی .

خورشید آرزوی منی گرمتر بتاب
شنبه 2/5/1389 - 1:35 - 0 تشکر 213806

 رهگذر

با غم سنگین و با سرود غم آلود

می گذرم خسته در گریز شب دشت

باهمه تنهائی و هراس غمینش

می گروم در سرود یادفراموش .

با غم سنگین و باسرود غم آلود

می سپرم گام در کویر خاموش

با نگهم سرکشم بغرفه هر یاد

بینمشان خالی و خرابه و متروک .

با غم سنگین و باسرود غم آلود

می شمرم گامهای خستهء خودرا

می برم آرام و سرد راه به خود ، باز

بنگرم از خیل رفته ، مانده خودرا .

اشک فشانم به خشک ریشهء هر شوق

دست نوازش کشم به ساقهء هر یاس

بوسه به شادی زنم بدیدهء هر خشم

خندهء شرم افکنم به چهرهء هر بیم .

بستگی راه

خستگی پا

تشنگی لب

در نظرم هیچ !

تا که برون آیم از خود

می نگرم بستگی راه

می سپرم گام در کویر خاموش

باغم سنگین و با سرود غم آلود

می گروم در سرود یادفراموش .

آی ! ... ای پرندهء پندار

تا بکجا بال داده ام هوست را

در همه پهنای آسمان اثرت نیست

بازا
! بازآ ! ببین قفست را ...

با غم سنگین و با سرود غم آلود

می نگرم دست های بسته خود را

چشم بدوزم برآسمان و شب و دشت

بال دهم تا پرندگان خسته خود را :

ای زنظرگاه من گریخته بازآی

غم ها اینجا ولیک جای تو خالی است

ای که سرودت به گوش ها رنگین ، سنگین

در همه شبهای من سرود تو جاری است

خورشید آرزوی منی گرمتر بتاب
برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.