• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن قرآن و عترت > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
قرآن و عترت (بازدید: 6707)
يکشنبه 18/9/1386 - 16:22 -0 تشکر 19000
همه چیز در باره امام مجتبی(ع)

سلام

آقا امام مجتبی(ع) چقدر مظلومه .اون از زمان خودش که دوست ودشمن ضربه خورد واین هم از حالا که در دریای نور مدینه قبرش بی چراغه.لازم دونستم در این انجمن بخشی رو مختص امام حسن(ع)در نظر بگیرم.دوستان عزیز کمک کنند هر چه راجع به امام حسن می دونند یا پیدا می کنند از قبیل شعر،حدیث از خودامام ،حدیث راجع به امام ازدیگران،مطلب کوتاه نثر و...اینجا ثبت کنند انشاءا...مادرش حضرت زهرا (س) صله خوبی به همه عزیزا عطا کنه.

رسول خدا (ص)فرموده اند:

خدایا من حسن را دوست دارم تو نیز دوستش بدار،ودوستداران او را هم دوست بدار .        میزان الحکمه

                          این نیز بگذرد.....
سه شنبه 26/6/1387 - 15:43 - 0 تشکر 58212

زندگانى سیاسى امام حسن (ع ) در عهدرسول خدا (ص )
پیامبر اكرم صلى الله علیه والله فرمود:
(( ((لو كان العقل رجلا لكان احسن ؛))
اگر قرار بود عقل به صورت انسانى مجسم شود، همانابه صورت حسن جلوه مى كند. ))
سرآغاز
بنا بر قول مشهور، امام حسن علیه السلام در پانزدهم ماه مبارك رمضان ، سال سوم هجرى در دوران زندگانى رسول اكرم صلى الله علیه والله متولد شد و هفت سال از عمر شریفش را در دامان پر مهر و محبت جدش سپرى كرد. این سال ها اگر چه بسیار اندك بود، اما كافى بود تا سیماى كوچكى از شخصیت پیامبر عظیم الشاءن اسلام صلى الله علیه واله را در امام متبلور سازد آن حضرت را شایسته نشان افتخارى نماید كه جدش بدو بخشید، آن گاه كه برحسب روایت ،خطاب به امام حسن علیه السلام فرمود:
(( ((اءشبهت خلقى و خلقى ؛))
تو از لحاظ آفرینش و خلق و خوى (صورت و سیرت ) مانند من هستى .))
علامه پژوهشگر،على احمدى مى گوید:
اضافه مى كنم ، مصاحبت و همنشینى با بزرگان ، اثر روحى عظیمى بر انسان دارد؛كسى كه با بزرگى معاشرت كند و با شخصیت عظیمى مصاحبت داشته باشد، آن قدر از نورش بر او مى تابد و چنان عطر معنوى اش او را در بر مى گیرد كه موجب غناى نفس و تعالى ذات است .
احادیث فراوانى كه درباره معاشرت و انتخاب وارد شده ، بر این معنا اشاره دارد. امیرالمومنین علیه السلام در خطبه قاصعه در مورد همنشینى و مصاحبت خود با پیامبر اكرم صلى الله علیه واله مى فرماید :
(( ولقد كنت اتبعه اتباع الفصیل اثر امّه ، یرفع لى فى كل یوم من اخلاقه علما ویاءمرنى بالاقتداء... .))
اضافه مى كنم : رسول اكرم صلى الله علیه واله نحله ارزشمندى به حسنین علیه السلام عطا كرد، آن گاه كه فرمود:(( ((اماالحسن فان له هیبتى و سؤ ددى و اءماالحسین فله جودى وشجاعتى ؛)) هیبت و سیادت من از براى حسن است ، و بخشش و شجاعتم از آن حسین .))
پیامبر اكرم صلى الله علیه و آله و آینده امت اسلامى
رسول اكرم صلى الله علیه واله مسؤ ولیت هدایت و سرپرستى امت را بر عهده دارد و مسؤ ول تبلیغ و حمایت از آینده رسالت و نیز وضع ضمانت هاى لازم در این زمینه است .
هموست كه از طریق وحى از آینده این مولود جدید آگاهى دارد، و هموست كه از همین راه مى داند كه نقش رهبرى مهمى در انتظار امام حسن علیه السلام است و از سویى از جهت این كه نماینده اراده الهى در پرورش و آماده سازى وى براى ایفاى این نقش مهم و حساس است ، ماءموریت دارد تا خود شخصا در پرورش حضرت شركت كند و دست به كار تربیت و پرورش ‍ او شود، چه در جهت ساخت شخصیت این نوزاد به عنوان یك انسان كامل كه ویژگى هاى انسانى خاص خود را داشته باشد، چه در جهت آماده كردن وى متناسب با مسؤ ولیت هاى بزرگى كه در زمینه هدایت و رهبرى امت بر عهده خواهد گرفت .
از آن جایى كه این مسؤ ولیت هاى است كه پیامبر عظیم الشاءن اسلام صلى الله علیه واله بر عهده داشت ، طبیعى مى نماید كه باید آن كس كه جانشین وى مى گردد، همان صفات و صلاحیت هایى را داشته باشد كه در شخصیت مبارك آن حضرت متجلى بود.
بدین گونه باید سخن رسول اكرم صلى الله علیه واله به امام حسن علیه السلام راكه فرمود:
((تو از لحاظ آفرینش و خلق و خوى (صورت سیرت ) مانند من هستى ))
نشان لیاقت و شایستگى براى احراز این منصب الهى ، یعنى وراثت و خلافت پیامبر اكرم صلى الله علیه واله و جانشینى وصى او، على بن ابى طالب علیه السلام تلقى كرد.
آرى فرق نمى كند ،چه این مساءله در ارتباط باشد با ساخت شخصیت این نوزاد، متناسب با مسؤ ولیت هاى سنگینى كه باید در زمینه هدایت ، سرپرستى و رهبرى امت بر عهده گیرد، و چه مربوط باشد به ایجاد فضاى روحى و روانى ، مناسب در میان امت اسلامى ، كه مى بایست تسلیم تلاش هاى بعضى از جناح ها در ربودن حق قانونى و مشروع امت در حفظ رهبرى الهى خویش نگردد، یا حداقل تحت تاءثیر تحریف ها، هوچیگرى ها و شایعات و حتى فعالیتهایى قرار نگیرد كه براى از بردن مبانى و اصول اساسى بینش اعتقادى و سیاسى امت مسلمان صورت مى گیرد ،و از سویى اسلام سعى دارد آن را در اندیشه و شعور امت اسلامى تعمیق و ترسیخ كند.
از این جاست كه در مى یابیم چه رازى در این مطلب نهفته است و پیامبر صلى الله علیه واله چه هدفى را دنبال مى كند كه با تاءكیدات مكرر خویش ، گاهى به صراحت و گاهى به اشارت ، بر نقشى كه امام حسن و برادرش امام حسین علیه السلام در آینده در رهبرى امت اسلامى ایفا خواهند كرد تاءكید داشت و آن دو را براى مسؤ ولیت هاى بزرگى آماده مى كرد،تا بدان جا كه آشكار فرمود:
(( احسن واحسین امامان قاما او قعدا.))
حسن و حسین امامند و پیشوا،چه شرایط براى رسیدن به خلافت و امامت ظاهرى آنان آماده شود و چه چنین شرایطى حاصل نشود.
همچنین خطاب به آن دو فرمود:
(( (( اءنتما الامامان و الامكماالشفاعه ؛))
شما هر دو امامید و پیشوا،مادرتان را حق شفاعت است .))
در كتاب مودة القربى آمده كه پیامبرصلى الله و علیه واله به امام حسین علیه السلام فرمود:
(( (( انت سید، ابن سید، اءخو سید، واءنت امام ، ابن امام ، اءخو امام ، وانت حجه ، ابن حجه ، اخوحجه و اءنت ابو حجج تسعه ، تاسعهم قائمهم ؛))
تو بزرگوار، پسر بزرگوار و برادر بزرگوارى ، و تو امام ، پسر امام و برادر امامى ؛ تو حجت خدا، پسر حجت خدا و پدر حجت هاى خدایى كه نه نفرند و آخرینشان قائمشان است .))
همچنین در روایتى در باره امام حسن علیه السلام فرمود:
(( ((و هو سید شباب اهل الجنه و حجه الله على الامه ، اءمره امرى و قوله قولى ،من تبعه فانه منى ومن عصاه فانه لیس منى ...؛))
و او سرو جوانان اهل بهشت است حجت خدا در میان امت ، فرمان او فرمان من است و گفتارش گفتار من ، هر كس او را پیروى كند از من است و هر كس از او نافرمانى كند از من نیست ....))
روایات و احادیث زیاد دیگرى نیز هست كه بیانگر امامت این دو تن و نه تن از فرزندان امام حسین علیه السلام مى باشد، طالبان بدان جا مراجعه كنند.
آرى تمام آنچه گذشت بدین معناست كه رسول اكرم صلى الله علیه واله بدین منظور علوم سودمند و حكمت هاى درخشان زیادى را در حسنین علیه السلام دمید و شایستگى هاى كافى را در آن دو پرورش داد كه آنان را براى تصدى منصب خلافت و هدایت امت ، پس از خویش آماده كند.از طرفى ملاحظه مى كنیم كه رسول اكرم صلى الله علیه واله سعى دارد تا امور مربوط به آن دو را از لحاظ عقیدتى و تشریعى و حتى از نظر عاطفى و وجدانى به شخص خویش مربوط سازد از این رو فرمود:
(( انا سلم لن سالتم و حرب لن حاربتم .))
بدین معنا احادیث زیادى وارد شده كه فعلا مجال تتبع و استقصاى آن نیست .
در روایت دیگرى از انس ابن مالك است كه گفت : روزى حسن بر پیامبر صلى الله علیه واله وارد شد، خواستم او را از پیامبر دور سازم ، پیامبر صلى الله علیه واله فرمود:
(( ((ویحك یا اءنس ، دع ابنى ، و ثمره فوادى ، فان من آذى هذا فقد آذانى ، فقد آذى الله ؛ ))
واى بر تو اى انس ، فرزند و میوه دلم را رهاكن ! هر كس این كودك را اذیت كند، مرا اذیت كرده و هر كس مرا اذیت كند، خداوند را آزرده است .))
رسول اكرم صلى الله و آله مردم را از آنچه بر امام حسن علیه السلام خواهد گذشت خبر داد و آن طور كه روایت شده فرمود:
(( ((ان ابنى هذا سید، و سیصلح الله على یدیه بین فئتین عظیمتین ؛))
این پسرم سید است و امید است خداوند به دست او میان دو گروه بزرگ ، صلح بر قرار كند.))
پیشگویى هاى حضرت صلى الله علیه واله در مورد سبط شهید، امام حسین علیه السلام نیز بسیار است كه در اینجا نمى توانیم معترض آنها گردیم ، ان شاءالله در جاى خود خواهد آمد.
علاوه بر این ، مى بینیم كه پیامبر اكرم صلى الله و آله دهان امام حسن علیه السلام و گلوى امام حسین علیه السلام را مى بوسد؛این اشاره صریحى است به سبب شهادت آن دو بزرگوار و اعلام همدردى با آنها و نیر تاءییدى است بر موضع گیریها و مسائل مربوط به آن دو.
اضافه بر این احادیث زیادى هست كه از نقش ائمه و موقعیت آنها در میان امت اسلامى به طور عام بحث مى كند، مثل حدیث
((باب حطه )) و حدیثى كه مى فرماید: ((اینان دانشمندان الهى امتند)) و نیز این كه ((معدن علم )) مى باشند و یكى از((ثقلین ))
؛علاوه بر این ها نیز احادیثى آمده است كه به مصائبى كه از سوى امت متوجه آنان خواهد شد اشاره دارد و فعلا مجال تتبع و استقصاى آن نیست .
به هر حال ، شواهد زیادى موجود است كه پیامبر اكرم صلى الله علیه واله اهتمام زیادى داشت تا مبانى و اصولى را كه براى تشكیل بینش اعتقادى و سیاسى صحیح و كامل در قبال نقش آینده حسنین علیه السلام لازم و ضرورى است واز طرفى بیانگر ضمانت هاى كافى و دژ محكم و نفوذناپذیرى براى وجدان امت اسلامى در قبال هر گونه تحریف و تفسیر باشد، كاملا بیان و روشن كند؛ شواهد آن قدر زیاد است كه فعلا مجال استقصاى آن ها نیست .
علاوه بر مطالبى كه بیان شد، بر امور زیر تاءكید مى كنیم :
1.عاطفه پیامبر بیانگر موضع اوست
امام حسن علیه السلام محبوب ترین مردم نزد رسول اكرم صلى الله علیه واله بود؛ محبت حضرت نسبت به امام حسن و برادرش امام حسین علیه السلام به حدى بود كه خطبه خود را در مسجد قطع كرد و از منبر فرود آمد تا آن دو را در آغوش گرم خود بگیرد.
علاوه بر احادیث و اخبارى كه در این باره گذشت ، روایات دیگرى نیز وارد شده كه در مباحث آتى خواهیم آورد؛ باید بگوییم كه استقصاى تمام آنها در این فرصت كوتاه ممكن نیست .
همه مى دانند كه رسول خدا صلى الله علیه و آله در موضع گیرى ها و تمام كارهایى كه انجام مى داد و یا از انجام دادن آنها اجتناب مى ورزید، بر اساس ‍ منافع شخصى و خواسته هاى نفسانى یا تحت تاءثیر احساسات و عواطف گام بر نمى داشت ، بلكه با تمام وجود و عواطف و احساسات و جمیع افكار و نیروها و امكانات خود، فانى در خدا بود؛ از این رو آن حضرت از خدا بود و به خاطر دین و رسالت الهى زندگى مى كرد و در راه محبت خدا و در حال لقاى پروردگارش رحلت فرمود؛پس
((خداى سبحان اول بود و استمرار بود و پایان ))
؛ بدین معنا كه هر موضعى ،از هر نوع و هر اندازه كه باشد، اگر قدمى در راه خدمت به دین خدا و اعتلاى كلمه الهى نباشد، ممكن نیست كه از رسول اكرم صلى الله علیه واله صادر شود، نه بدین معنا كه آن حضرت از عواطف و احساسات انسانى نوع بشر بر خوردار نبود، یا اینكه به عواطف و احساسات خویش میدان نمى داد تا آن طور كه حق طبیعى آن هاست ، در زندگى تاءثیر مثبت داشته باشد یا حتى از آنها استفاده مباح نمى كرد، بلكه مى خواهیم بگوییم : هر گاه این عواطف و احساسات به صورت موضع گیرى هاى علنى و آشكار جلوه كند و حضرت رسول اكرم صلى الله علیه واله در اظهار آن در ملاء عام و حتى گاهى اوقات بر روى منبر اصرار داشته باشد، مى بایست در خدمت رسالت و براى رسیدن به اهداف عالیه رسول خدا صل الله و آله و سلم باشد، حتى آن جا كه حضرت از احساسات و عواطف خود در امور شخصى صرف استفاده مى كند، آن را عبادتى سرشار از بخشش و عطا و غنى از مواهب مى سازد كه بدو توان افزون داده و حضرتش را به قرب الهى نزدیك سازد.
آرى آنچه ذكر نمودیم ، روایات و اخبار فراوانى را تفسیر و تبیین مى نماید كه از رسول اكرم صلى الله علیه واله در مورد علاقه و محبت آن حضرت نسبت به حسنین علیه السلام وارد شده است ؛ مثلا، حضرت در مورد امام حسن علیه السلام فرمود:
(( ((اللهم ان هذاابنى و اءنا اءحبه ، واءحب من یحبه ؛))
خدایا این كودك ، پسر من است و او را دوست مى دارم ، او را دوست بدار و نیز هر كس كه او را دوست مى دارد، دوست بدار!))
همچنین فرمود:
(( ((اءحب اهل بیتى الى احسن و احسین ....))
محبوب ترین فرد از خاندانم من ، حسن است و حسین ....))
در این باره روایات بسیارى وارد شده است .
این موضع متمایز رسول اكرم صلى الله علیه و آله در قبال حسنین علیهما السلام وآن پرورش بى نظیر، بدون شك از دلالت ها و اشارت هاى مهم و فراوانى سرشار است كه ما به گوشه اى از آن اشاره كردیم ،
سزاوار است در این جا موضع گیرى و گفتار و رفتار رسول اكرم صلى الله علیه و آله رابه هنگام تولد آن دو بیان كنیم تا مطلب بهتر روشن شود.
هنگامى كه مژده ولادت امام حسن علیه السلام به گوش پیامبر صلى الله علیه و آله رسید، به خانه دخترش زهراى بتول علیه السلام آمد و فرمود:
((یا اءسماء هاتى ابنى ؛ اى اسماء،فرزندم را بیاور!))و یا فرمود: ((هاتى ابنى ؛ فرزندم رابیاور!))
همچنین پیامبراكرم صلى الله علیه و آله در نامگذارى این مولود مبارك بر پروردگارش پیشى نگرفت ، تا این كه وحى الهى نازل شد و به پیامبر خبر داد:((خداوند متعال این نوزاد را حسن نامید)). سپس حضرت گوسفندى را قربانى كرد و خود شخصا موى سرش را تراشید و به اندازه وزن آن ،نقره صدقه داد و با دست مبارك بر سر او نوعى عطر مخلوط موسوم به ((خلوق ))
مالید و نافش را برید، و كارهاى دیگرى كه در این باره نقل شده است و ما در این جا بدان نمى پردازیم .
این كه حضرت فرمود:
((اى اءسماء،فرزندم را بیاور!))
، آن هم در اولین روز ولادت آن حضرت ،بیانگر معنایى ژرف و هدفى والاست كه در داستان مباهله بدان اشاره خواهیم كرد.
2. داستان مباهله
از مسائل مربوط به زندگانى سیاسى امام حسن علیه السلام در روزگار جدش رسول خدا صلى الله علیه و آله داستان مباهله است . به نظر مرحوم علامه طباطبایى ، این مساءله در سال ششم هجرت یا قبل از آن بوده است .
خلاصه این قضیه آن طور كه در تفسیر قمى آمده چنین است :
گروهى از شخصیت ها و علماى عیسوى مذهب نجران به پیامبر صلى الله علیه و آله آمدند و درباره عیسى با وى مناظره كردند؛پیامبر صلى الله علیه و آله بر آنان اقامه حجت كرد، اما آنان نپذیرفتند. پس با هم قرار گذاشتند كه در پیشگاه خدا به مباهله بپردازند و نفرین همیشگى و خشم فورى خدا را براى دروغگویان بخواهند.
خداوند مى فرماید:
(( ((ان مثل عیسى عند الله كمثل آدم خلقه من تراب ثم قال له كن فیكون الحق من ربك فلاتكن من الممترین فمن حاجك فیه من بعد ما جاءك من العلم فقل تعالو ندع اءبناءناوابناء كم ونساءنا كم وانفسنا و انفسكم ثم نبتهل فنجعل لعنه الله على الكاذبین ؛))
به طور محقق ، مثل عیسى نزد خدا نظیر مثل آدم است كه خدا او را از خاك خلق كرد و سپس فرمان داد: باش ! و او وجود یافت . حق همه اش از ناحیه پروردگار توست ، پس مبادا از دودلان مردد باشى ؛پس هر كس با تو درباره بندگى و رسالت عیسى مجادله كرد، بعد از این كه از مطلب آگاه شدى ، به ایشان بگو: بیایید ما فرزندان خود و شما فرزندان خود را، ما زنان خود را و شما زنان خود را، ما نفس خود را شما نفس خود را بخوانیم و سپس مباهله كنیم و دورى از رحمت خدا را براى دروغگویان در خواست كنیم .))
وقتى برگشتند، رؤ ساى نجران (سید و عاقب و اهتم ) گفتند: اگر قومش را براى مباهله ما بیاورد، مباهله مى كنیم ، چون مى فهمیم كه او پیغمبر نیست ، و اگر با نزدیكانش بیاید، مباهله نمى كنیم ، چون هیچ كس علیه زن و بچه خود اقدامى نمى كند، مگر این كه در ادعایش صادق باشد.
در روز مقرر، پیغمبر صلى الله علیه و آله با على و فاطمه و حسنین علیهماالسلام براى مباهله بیرون آمد. نصارا از مردم پرسیدند: اینان چه كسانى هستند؟ گفتند:این مرد، پسر عمو و وصى و داماد او، على بن ابى طالب است ، و این زن ، دختر او فاطمه ، و این دو كودك ، پسرانش حسن و حسین هستند. نصارا سخت دچار وحشت شدند و به رسول خدا عرضه داشتند: ما حاضریم تو را راضى كنیم ، ما را از مباهله معاف دار !رسول خدا صلى الله علیه و آله با اینان به جزیه مصالحه كرد و به دیار خود برگشتند.
این خلاصه اى بود از آنچه در تفسیر قمى آمده است .
در بعضى از متون آمده : نصارا به پیامبر صلى الله علیه و آله گفتند: چرا با اصحاب بزرگوار و یاران و پیروان گرانمایه و شایسته ات با ما مباهله نمى كنى ؟!
پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود:
(( ((اجل ! اءباهلكم بهؤ لاء خیر اهل الاءرض و اءفضل الخلق ؛))
شگفتا!من با بهترین مردم روى كره زمین و نیكوترین آفریده هاى خدا با شما مباهله مى كنم .))

سه شنبه 26/6/1387 - 15:43 - 0 تشکر 58213

برنامه ریزى در خدمت رسالت
از سوى دیگر، ممكن است بعضى تصور كنند، این كه ما این كودك و برادرش را مثل اعلى و یگانه نمونه خلاقیت و سازندگى اسلام شمردیم ، ناشى از پیروى كوركورانه و غیر مسؤ ولانه از عواطف و احساسات متاءثر از تعصب مذهبى است كه خود بر اثر لجاجت دشمنان برانگیخته شده است ؛ اما حقیقت كاملا برعكس است ؛ آنچه ما ذكر كردیم ، ناشى از شعور سلیم اعتقادى كه ادله و براهین ، ما را بدان ملزم كرده است ؛ این دلایل تاءكید دارد كه پیشوایان و امامان ما، حتى در سنین طفولیت هم در سطح بالایى از شایستگى و لیاقت براى پذیرفتن امانت الهى و رهبرى حكیمانه و آگاهانه امت اسلامى قرار داشتند؛ همان طور كه مى دانید، وضع در مورد امام جواد (ع ) و امام مهدى (عج ) كه اراده الهى تعلق گرفت تا مسؤ ولیت رهبرى امت را در سال هاى اول زندگى عهده دار شوند چنین بود، درست مانند پیامبر خدا عیسى (ع ) كه كاملا وضع او نیز به همین حال بود؛ خداى متعال درباره اش مى گوید:
(( ((فاشارت الیه قالوا كیف نكلم من كان فى المهد صبیا قال انى عبدالله آتینى الكتاب و جعلنى نبیا؛))
به فرزند اشاره كرد گفتند: ما چگونه با طفلى كه در گهواره است سخن گوییم ؟ طفل گفت : همانا من بنده خدایم كه به من كتاب آسمانى عطا كرد و مرا پیامبر خود قرار داد.))
در مورد پیامبر خدا، یحیى (ع ) نیز وضع همین گونه بود؛ خداى سبحان درباره اش مى فرماید:
(( ((یایحیى خذ الكتاب بقوه و آتیناه الحكم صبیا؛))
اى یحیى ، كتاب را به نیرومندى بگیر! و در كودكى به او دانایى عطا كردیم .))
آرى ، حسنین علیهماالسلام در ایام طفولیت در سطح بالاى از رشد و كمال انسانى قرار داشتند و تمامى صلاحیت ها و شایستگى ها را دارا بودند؛ شایستگى هایى كه موجب مى شد مورد عنایت پروردگار و شایسته نشان هاى افتخار زیادى باشند كه اسلام بر زبان پیامبر عظیم الشاءن صلى الله علیه و آله به آن ها بخشیده است ؛ از سویى این ویژگى از سویى این ویژگى ها بود كه آن دو را قادر مى ساخت تا بتوانند مسؤ ولیت هاى سنگینى را در زمینه رهبرى حكیمانه امت به عهده گیرند. آرى مى بایست این صفات و ویژگى ها را دارا باشند تا شركت دادن آنها در دعوى و مباهله براى اثبات آن درست باشد.
آن طور كه علامه طباطبایى و استاد مظفر-قدس الله سر هما- اشاره كرده اند، مراد از این آیه كه مى فرماید:
(( فنجعل لعنه الله على الكاذبین )) این است كه كاذبین كسانى هستند كه در یك طرف مباهله قرار دارند و اگر دعوى و مباهله بر سر آن ، بین شخص رسول خدا صلى الله علیه واله و سید و عاقب و اهتم بود، لازم بود در آیه تعبیرى بیاورد كه قابل انطباق بر مفرد و جمع هر دو باشد؛ مثلا بگوید: (( فنجعل لعنه الله على الكاذب )) یا (( على من كان كاذبا ))
،ولى از آنچه در آیه آمده است معلوم مى شود دروغگویى كه نفرین شامل حالش مى شود، جمعیتى است كه در یك طرف این محاجه قرار گرفته ، حال یا در طرف رسول خدا یا در طرف نصارا. این مطلب مى رساند كه هر كس براى مباهله حضور یافت ، در دعوى شریك است ، زیرا كذب جز در آن نیست ؛بنابراین ، على ، فاطمه و حسنین علیماالسلام در دعوى و دعوت براى مباهله بر سر آن شریك بودند؛ این از بالاترین مناقبى است كه خداى تعالى اهل بیت پیامبرش را بدان اختصاص ‍ داده است .
همان طور كه گذشت ، زمخشرى مى گوید:
((در این مساءله دلیلى است بر فضیلت اصحاب كساء كه هیچ دلیل دیگرى از آن قوى تر نیست .))
طبرسى و دیگران گفته اند:
((ابن ابى علان كه یكى از پیشوایان معتزلى است مى گوید: این آیه مى رساند كه حسنین در آن حال مكلف بوده اند، زیرا مباهله جز با افراد بالغ جایز نیست . اصحاب ما (شیعه امامیه )مى گویند: كمى سن از حد بلوغ ، منافاتى با كمال عقل ندارد و احتلام كه در شرع مقدس حد بلوغ شناخته شده ، فقط براى احكام شرعى است (واضح است كه عامه مردم مدنظرند).سن حسنین در حال مباهله به حدى بوده كه مانع از كمال عقل آنها نیست ؛علاوه بر این ، ما معتقدیم كه جایز است در مورد ائمه جرق عادت شود و چیزهایى به اینان داده شود كه به دیگران داده نشده است ، و اگر سن كودكى ایشان در آن موقع طورى است كه معمولا موقع كمال عقل در انسان نیست ، ممكن است به خاطر امتیازهایى كه دارند، به طور استثنایى و خرق عادت ، به آنان كمال عقل داده شده باشد، چه اینان نزد پروردگار از جایگاه و موقعیت خاصى برخوردارند و امتیازهایى دارند كه سایر افراد بشر ندارند. مؤ ید این مطلب فرموده رسول اكرم (ص ) است كه در اوان كودكى آن دو فرمود:این دو پسرم ، حسن و حسین ، امامند و پیشوا، چه شرایط براى رسیدن به خلافت و امامت ظاهرى آنان آماده شود و چه چنین شرایطى حاصل نشود.))
اضافه مى كنم : از مطالبى كه مؤ ید نظر علامه طباطبایى و علامه مظفر و دیگران است ، ((سوره هل اءتى ))
است كه در شاءن اهل كساء نازل شده است و خدا در آن ، همه آنها را به بهشت وعده مى دهد و از جمله اهل كساء، حسن و حسین (ع ) هستند.
همچنین شركت در بیعت رضوان ؛ گواهى گرفتن آن دو در قضیه فدك توسط حضرت زهرا و سایر اقوام و موضع گیرى هاى پیامبر اكرم در مناسبت هاى مختلف ، مؤ ید این مدعاست .
تمامى این مسائل بدین خاطر بود كه رسول اكرم (ص ) مى خواست مردم را از نظر روحى و وجدانى براى پذیرش امامت ائمه (ع ) هر چند از سن كمى برخوردار باشند آماده ساز؛ مثلا در امام جواد و امام مهدى (ع ) وضع چنین بود.
3. سیاست هاى شوم
در آن زمان ، سیاست هاى منحرفى عرض اندام مى كرد كه لازم بود با آن مقابله نمود و در برابر آن ایستاد و موضع گیرى كرد. ما در این جا به چند مورد اشاره مى كنیم :
الف ) آوردن زن ، آن هم شخصیتى مثل حضرت زهرا(س ) كه نمونه عالى و منحصر به فرد زن مسلمان است ، در یك چنین امر دینى خطیر و سرنوشت سازى بدین منظور بود كه برداشت تنفر آور جاهلیت از زن را محو سازد، چه آنان براى زن هیچ گونه ارزش و منزلت حائز اهمیتى قائل نبودند، بلكه برعكس ، زن را منبع شقاوت و بدبختى مى دانستند كه براى قبیله خود ننگ و عار به همراه دارد و مظنه خیانت است ؛ از این رو احدى تصور نمى كرد روز شاهد باشد كه زن زن در مسئله حساس و سرنوشت ساز و حتى مقدسى مثل مباهله شركت داشته باشد، تا چه رسد به اینكه شریك مدعا و شریك دعوت براى اثبات آن باشد
ب )آوردن حسنین (ع ) براى مباهله با انصارى نجران به عنوان پسران رسول اكرم (ص ) با اینكه آن دو حضرت ، فرزندان صدیقه طاهره ، دخت گرانقدر پیامبر بودند، آن چنان كه مى خواهیم دید، از دلالتى مهم و معنایى ژرف و عمیق برخوردار است .
یك اشكال و پاسخ آن
قبل از پرداختن به این مطلب و بیان مفاد آن ، لازم دیدیم به اشكال یكى از محققان (سید مهدى روحانى ) پاسخ دهیم كه مى گوید:
((این آیه ، تنها دلالتى كه دارد این است كه آوردن فرزندان ((اصحاب )) این دعوت جدید مطلوب است و بیشتر از این چیزى نمى گوید، چنان كه فرمود: ((ابناءنا)) و فرمود((ابنائى ))، و در آیه چیزى كه بر لزوم آوردن فرزندان شخص صاحب دعوت دلالت كند وجود ندارد و همین كه فرزندان یكى از اصحاب دعوت باشند، در صدق امتثال كافى است ، پس آیه نمى رساند كه حسنین فرزندان رسول خدایند))
در پاسخ مى گوییم :
1)امام على (ع ) در روز عاشورا به این آیه مباركه استدلال كرد كه خداوند او را نفس پیامبر و فرزندانش را فرزندان او و زنش را زنان آن حضرت قرار داده است . امام كاظم (ع ) نیز با این آیه بر هارون الرشید احتجاج كرد و یحیى بن یعمر و نیز سعید بن جبیر چنان كه خواهد آمد بر حجاج استدلال نمود. این استدلال و احتجاج به واسطه یك امر تعبدى صرف نبود، بلكه به ظهور آیه مباركه بود كه دشمن راهى جز تسلیم و خضوع در برابرش نیافت و مجبور به پذیرش آن شد.
2)اگر مراد از
((انباءنا))مطلق فرزندان اصحاب دعوت بود، باید مقصود از ((اءنفسنا))تمامى مردانى باشد كه این را پذیرفته بودند، نه فقط شخص ‍ رسول اكرم صلى الله علیه و آله بنابراین مناسبت تر این بود كه به جاى ((اءنفساء))مى فرمود:((ورجالنا ورجالكم .)) به علاوه مناسب نیست كه مقصود از ((انفس )) شخص رسول خدا صلى اله علیه و اله باشد و مراد از ((اءنباء)) و ((نساء))، فرزندان و زنان دیگران ، زیرا ظاهر این است كه فرزندان و زنان همان كسانى مورد نظر است كه لفظ ((انفسنا))منظور است ، زیرا اگر منظور از ((انفسنا)) شخص رسول اكرم صلى اله علیه و اله باشد و مراد از ((ابناءنا)) فرزندان دیگران ، مثل این بود كه بگوییم :((اگر ادعاى من نادرست باشد، فرزندان فلانى بمیرند.))
3)گذشته از این ، مى بینیم كلمات ((اءنفسنا))، ((اءبناءنا)) و((نساءنا))به صیغه جمع آمده است ، پس چرا باید از ((انفس )) به دو تن و از ((اءبناء))نیز به دو تن و از ((نساء))
به یك تن اكتفا شود؟!این خود دلالت مى كند كه افرادى كه رسول اكرم صلى الله علیه واله با خود آورد، خصوصیت ویژه اى داشتند.
اگر مقصود، مجرد آوردن افرادى به عنوان نمونه بود،پس چرا از هر كدام به یك تن اكتفا نكرد؟! و اگر اختصاص یك گروه خاص به شرف معینى منظور است تا بیان شود كه تنها اینان هستند كه به قله فناى در این دعوت كه مباهله بر سر آن است رسیده اند، پس صحیح خواهد بود اگر گفته شود:این آیه بر وجود فضیلتى در اصحاب كساء دلالت مى كند كه هیچ فضیلتى بالاتر از آن نیست ، خصوصا با توجه به مطلبى كه از دو علامه بزرگوار، طباطبایى و مظفر در این باره گذشت ؛ آن جا كه گفتند: اینان در دعوى و در دعوت براى مباهله براى اثبات آن با رسول اكرم صلى اله علیه واله شریكند.
بدین ترتیب روشن مى شود كه این ادعا كه آیه بر چیزى بیشتر از امر به آوردن نمونه اى از فرزندان اصحاب این دعوت دلالت نمى كند، قابل قبول نبوده و به هیچ عنوان نمى توان بدان اعتماد كرد.
بازگشت به آغاز
اشكالى بود كه مناسب دیدم بدان اشاره كنیم و بعضى از پاسخ ‌هاى كه مى توان در رد آن داد.در اینجا مى خواهیم اشاره كنیم كه آوردن حسنین علیماالسلام براى مباهله به این عنوان بود كه آن دو، فرزندان رسول اكرم صلى الله علیه و اله هستند - هر چند فرزند دخت گرانقدر آن حضرت بودند - تا دیگر مجالى براى انكار یا شك و تردید براى احدى باقى نماند.
اینان خود اقرار دارند كه
((این آیه دلالت دارد كه هر چند حسنین فرزندان دخت پیامبر بودند، با این حال مى توان گفت : آن دو پسران رسول اكرم صلى الله علیه و اله بودند، زیرا پیامبر صلى الله علیه واله وعده داده بود كه فرزندان خود را بخواند و آن دو را خواند.))
این اقدام رسول اكرم صلى الله علیه و اله معانى و مفاهیم مهمى در بر داشت ، زیرا علاوه بر آنچه در فوق بدان اشاره كردیم و همان طور كه قبلا متذكر شدیم ، هدف رسول خدا صلى الله وعلیه و اله این بود كه برداشت تنفرآور جاهلیت را در مورد فرزندان زایل سازد نه فرزندان دختر))
.این عقیده موجب مشكلات فراوان روانى ، اجتماعى ، اقتصادى و غیره مى شد و منطقى جز منطق جاهلیت و تعصبات كور نداشت .
آنچه باعث مى گردد كه انسان نسبت به وضع مسلمانان اندوهگین باشد، این است كه مى بینیم پس از رسول اكرم صلى الله علیه و اله اصرار ورزیدند كه همان برداشت جاهلى از فرزند باقى بماند، چنان كه در آرا و فتاواى فقهى آنان كاملا منعكس شد؛ از این آیه قرآنى ذیل را مختص فرزندان پسر دانستند، بدون این كه براى فرزندان دختر سهمى قائل باشند؛ این آیه مى فرماید:
(( ((یوصیكم الله فى اولادكم للذكر مثل حظ الانثیین ؛))
حكم خدا در حق فرزندان شما این است كه پسران ، دو برابر دختران ارث برند.))
ابن كثیر گوید: ((
گفته اند: اگر انسان چیزى را به فرزندان خویش هبه یا وقف كند، تنها فرزندان بلافصل و یا فرزندان پسرانش مى توانند از آن بهره مند شوند، و در این باره به قول شاعر استدلال كرده اند كه گفت :

(( بنونا بنو آبنائنا و بناتنا
بنوهن ابناء الرجال الاباعد ))
(( فرزندان ما، فرزندان پسران مایند، اما فرزندان دختران ما، فرزندان مردان بیگانه اند.))
عینى گفته است : ((دانشمندان قواعد دستورى عرب ، این فراز از شعر را گواه گرفته اند بر جواز تقدیم خبر بر مبتدا، و كارشناسان مسائل ارث ، آن را هم دلیل بر این گرفته اند كه تنها پسران پسر مى توانند از مال ارث ببرند و هم این كه پیوند مردمان به یكدیگر، از طریق پدران است ؛ فقها نیز در باب وصیت از آن استفاده كرده و علماى معانى و بیان در بحث تشبیه آن را به كار برده اند.))
قرطبى در تفسیر خود نقل مى كند كه : ((مالك بن انس ، فرزندان دختر را در چیزى كه وقف فرزند یا فرزند فرزند شده ، سهیم نمى دانست .))
مالك ، همان فردى است كه اهتمام عباسیان درباره اش به جایى رسید كه مى خواستند مردم را به زور وادار سازند كه به كتاب او (موطاء) عمل كنند.
آن گاه كه منصور اموال عبدالله بن حسن را گرفت و فروخت و در بیت المال مدینه گذاشت ، مالك بن اءنس مخارج خود را از عین این اموال برداشت . هرگاه منصور مى خواست كسى را والى مدینه كند، ابتدا با مالك مشورت مى كرد.
آرى این مالك با این خصوصیات است كه چنین نظرى دارد و از آن دفاع مى كند.

سه شنبه 26/6/1387 - 15:43 - 0 تشکر 58214

زندگانى سیاسى امام حسن (ع ) در عهد شیخین
حسنین علیهماالسلام و فدك
پیامبر عظیم الشاءن اسلام ، حضرت محمد صلى الله علیه و آله از دنیا رحلت فرمود.بعد از او شد آن چه نمى باید مى شد. ابوبكر به ناحق بر مسند خلافت تكیه زد على علیه السلام كه سبحان او را شایسته و لایق خلافت رسول خدا صلى الله علیه و آله و امامت امت اسلامى قرار داده بود خانه نشین شد. میراث حضرت زهراصلى الله علیه و آله دخت گرامى پیامبر حق كه از پدر به ارث برده بود غضب گردید و تمام مایملك او را كه پیامبر صلى الله علیه و آله خود در زمان حیاتش به تملك دخترش در آورده بود و از جمله ((فدك )) توسط غاصبان خلافت مصادره شد. بین فاطمه علیه السلام و ابوبكر مشاجراتى در گرفت . ابوبكر از حضرت خواست كه در اثبات مدعاى خویش شاهد بیاورد! حضرتش ، امیر المومنین علیه السلام ، حسنین علیه السلام و ام ایمن را گواه گرفت ، اما همان طور كه معروف است ، ابوبكر شهود فاطمه را رد كرد و حقش را به وى باز نگرداند.
شریف مكه سرود:

(( ثم قالت : فنحله لى من وا
لدى المصطفى ، فلم ینحلاها
فاءقامت بها شهودا، فقالوا
بعلها شاهد لها و ابناها)) (14)
((سپس فاطمه فرمود: پس فدك را كه اعطایى پدرم مصطفى است ، به من باز گردانید، اما ابوبكر و عمر آن را به حضرت ندادند، گواهانى اقامه كرد؛ پس ‍ گفتند: شوهرش گواه اوست و فرزندانش .)) بدین گو نه حضرت زهرا علیهاالسلام كه به حكم آیه مباركه تطهیر و دیگر آیات قرآنى ، معصوم بود و طورى نبود كه چیزى را بیان كند، مگر اینكه كاملا با احكام شرع مقدس ‍ اسلام سازگار باشد، در برابر چشم و گوش و حتى با رضایت و تائید سرور اوصیا، امیرمؤ منان علیه السلام حسنین علیهماالسلام را به گواهى گرفت . از این مساءله مى توان چنین نتیجه گرفت كه امیرالمؤ منین و حضرت زهرا علیهاالسلام در حسنین با وجود این كه عمرشان از هفت سال تجاوز نمى كرد شایستگى و لیاقت اداى شهادت را در چنین مساءله حساسى مى دیدند و این كه نقش بارز و مهمى را در مساءله چنین خطیر و سرنوشت ساز به آن دو واگذار كردند، یك اتفاق تصادفى و جداى از ضوابطى كه مواضع اهل بیت علیهم السلام را تنظیم مى كرد نبود، بلكه بر عكس ، تداوم و استمرار مواضع رسول خدا صلى الله علیه و آله در قبال حسنین علیهماالسلام در زمینه تربیت و آماده سازى و قرار دادن آن دو در منصب قیادت و رهبرى امت بود.
از طرف دیگر نمى بایست از ارزش و اهمیت این مساءله بكاهیم ، به این اعتبار كه به یك حق مالى مربوط مى شود و از عقودى نیست كه مانند بیعت ، بلوغ در آن شرط باشد، على الخصوص كه آن دو بزرگوار در هنگام اداى شهادت از نظر سنى بزرگتر بودند تا هنگام بیعت رضوان ،(15) نه ابدا نمى بایست چنین پنداشت ، بلكه در شهادت دادن نیز بلوغ و عقل شرط است . با این حال همان طور كه گفتیم عمرشان در هنگام در اداى شهادت به هشت سال نمى رسید.

سه شنبه 26/6/1387 - 17:42 - 0 تشکر 58280

احادیثی از امام حسن :

1- قیل له ‏علیه السلام: فما الحلم؟ قال‏علیه السلام:" كظم الغیظ و ملك ‏النفس." ( تحف ‏العقول، ص 227)

از حضرت امام حسن علیه السلام پرسیده شد كه بردبارى یعنى چه؟ فرمودند: بردبارى عبارت از فرو بردن خشم و اختیار نفس را داشتن .

2- قیل له ‏علیه السلام: فما الشرف؟ قال‏علیه السلام: اصطناع العشیرة؟ و حمل الجریرة. ( تحف‏العقول، ص 227)

از حضرت پرسیده شده بزرگوارى چیست؟  فرمودند: احسان‏ به قبیله و تبار و تحمل خسارت و جرم آنها.

3- قیل له ‏علیه السلام: فما المروة؟ قال‏علیه السلام: حفظ الدین، و اعزازالنفس، و لین الكنف، و تعهد الصنیعة، و اداء الحقوق، و التحبب الى الناس. ( تحف‏العقول، ص 227)

از امام‏علیه السلام پرسیده شد كه جوانمردى یعنى چه؟ فرمودند: جوانمردى عبارت است از حراست دین، و عزت نفس، و با نرمش برخورد نمودن و بررسى عملكرد خویش، و پرداخت ‏حقوق و دوستى نمودن با مردم .

4- قیل له ‏علیه السلام: فما الكرم؟ قال‏علیه السلام: الابتداء بالعطیة قبل ‏المسئلة و اطعام الطعام فى المحل.

از امام حسنعلیه السلام معناى كرامت و بزرگ ‏منشى را پرسیدند؟ فرمودند: بخشش پیش از خواهش و اطعام در هنگام قحطى .

5- قال امام المجتبى‏علیه السلام: اعلموا ان الله لم یخلقكم عبثا و لیس بتارككم سدى، كتب آجالكم و قسم بینكم معائشكم‏ لیعرف كل ذى لب منزلته و ان ما قدر له و ما صرف عنه‏ فلن یصیبه. ( تحف‏العقول، ص 234)

امام ‏علیه السلام فرمودند: «اى بندگان خدا» بدانید كه خداوند شما را بیهوده نیافریده است، و به حال خود رها ننموده، مدت عمرتان ‏را نوشته، و روزى شما را بینتان تقسیم نموده تا هر خردمندى‏ قدر و ارزش خود را بداند و بفهمد جز آنچه مقدر شده هرگز به‏ او نمى‏رسد.

 

 

خدایا ریشه ی شادی های مرا در غم دیگران قرار مده... 

 

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.