• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن دانشجویی > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
دانشجویی (بازدید: 22160)
سه شنبه 6/9/1386 - 11:5 -0 تشکر 17694
** خاطرات دوران دانشجوئی **

سلام

دوران دانشجوئی برای خیلی از دانشجوها (اگه با اطمینان نخوایم بگیم همه) دوران شیرین و پر خاطره ایه.

دوستان عزیز،دانشجوهای قدیمی و جدید میتونین خاطرات شیرین و تلخ خودتون و تجربه هایی که از این دوران کسب کردین رو اینجا بنویسین تا باقی هم مستفیض بشن

شاد باشین

درپناه خدا

--------------------------------------------------------------------------------------------

به مهربانی خدا ایمان دارم...خدا دروغ نمی گوید

--------------------------------------------------------------------------------------------

چهارشنبه 25/3/1390 - 17:56 - 0 تشکر 331882

خب هرکس اينجا يه خاطره اي گفته...اگه اجازه بديد بنده هم يه نيمچه خاطره اي بنويسم. بنده رشته آي تي ميخونم و ترم 4 هستم. تو اوايل ترم دوم بودم که لازم شد برم اتاق مدير گروه رشته مون... ايشون هم خيلي خيلي با کلاس و دکتر (طبق گفته خودشان در ايران فقط 18 نفر دکتراي تخصصي آي تي دارند که ايشون هم جز اونها بود.) با تمام ادب و ... به استاد سلام کردم و خسته نباشيد...من که مشغول حرف زدن با ايشون بودم يکي ديگه از کارمندها که کنار صندلي ميز استاد نشسته بود داشت روزنامه ميخوند .بنده هم بعد يه ربعي حرف زدن کارم تموم شد خواستم برم که چشتون روز بد نبينه...نگو اون کارمند که داشت مثلا روزنامه ميخوند تو اون وقت که دارم حرف ميزنم بند کيف ام رو انداخته روي سيم تلفن ميز استاد ... همين که خواسم کيف رو بردارم ...سيم تلفن رو کشيد و تلفن با کلاس و به ظاهر گرون قيمت دکتر افتاد زمين....  همين رو مي تونم بگم که از خجالت آب شدم... خدا رو شکر فقط تلفن رو زمين پخش شد و گوشي اش يه طرف و خودش طرف ديگه!! . البته آخر معلوم شد که تلفن سالم هست و فقط يکم ضربه رو تحمل کرده البته الان ديگه خيلي با ايشون راحتم و اکثرا کارهاشون تو دانشگاه رو من انجام ميدم ( شدم کارگر ساده کامپيوتر استاد)

چهارشنبه 22/4/1390 - 15:25 - 0 تشکر 338775

هه چیز از ی بعد از ظهر کسل کننده اغاز شد،وقتی که استاد درس مبانی سازمان ده دقیقه دیر کرد،در اولین قدم ساعت ده دقیقه به جلو کشیده شد،سپس بچه ها با هماهنگی تمام فلنگ کلاس رو بستن،اما طی عملیات فرار بود که دیدم استاد از کنارم داره رد میشه،اگه منو میدید کل نقشه ی کلاس به هم میخورد و احتمالا به خاطر فرار هم نمره ی منفی میگیرفتیم.تا اون رو دیدم مسیرم رو عوض کردم و از جلوی چشماش جیم شدم،رفتم دیدم همه ی کلاسمون ی جا دور از استاد رو گیر آوردن و قایم شدن تا استاد نبینه،بعدشم که اب از اسیبا افتاد از در پشتی همگی فرار کردیم...

يکشنبه 5/4/1390 - 1:2 - 0 تشکر 340521

خيلي خاطره دارم يکيش اينه که استاد ادبيات به ما گفته بود که حتي نبايد ده دقيقه هم دير بياييم سر کلاسش و اگه دير رسيديم اصلا وارد کلاس نشيم . دومين جلسه کلاس بود و من با خيال راحت نشستم توي صلف و نهارم رو خوردم و وقتي رسيدم به کلاس ديدم پنج تا از همکلاسي هام پشت درند و نمي رند تو . گفتم : چرا اينجا وايستاديد ؟ گفتند : خوب تاخير کرديم ديگه گفتم : بابا بي خيال ، شما ها چقدر بچه مثبتيد بابا ، من مي رم جلو شما بعد من بياييد خلاصه من در رو باز کردم و در کلاس ادبيات ، سي چهل تا دانشجوي جنس موافق و مخالف خودم رو ديدم . در باز کردن همان و داد هوار استاد همان آقا چشمتون روز بد نبينه استاد ادبيات هر چي فحش ادبياتي بلد بود نثار ما کرد و گفت که چرا وارد کلاس شدي و مگه جلسه ي اول کر بودي و بـــــــــــــــــــــــــــــــــــــوق و بـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــوق و باز هم بـــــــــــــــــــــــــــــــــــوق حالا اين که چيزي نيست از اون ور اون بيست دانشجوي جنس مخالفي که سر کلاس ما بودند ، همگي يک صدا : بــــــــــــندازينش بيرون ، بـــــــــــــــــندازينش بيرون .... جالب اينجاست که من تحقيق هاي همين دانشجويان هم صدا رو نوشته بودم . بد جنس هاي روزگار

 خروس قندی

 

شنبه 25/4/1390 - 20:21 - 0 تشکر 340726

وای چقد بعضی دانشجوها لوسن
عین بچه ها رفتار میکنن!
ینی چی بندازین بیرون!

وَأُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ

 
يکشنبه 26/4/1390 - 2:5 - 0 تشکر 340771

به نام خدا - سلام .

BisMarcK گرامی ممنو از خاطرت . بابا پا به فرارتم خوبه آ :D

خروس قندی همیشه همین کسانی که بهشون محبت می کنی و براشون کار می کنی حالتو می گیرند . به قول jtayebe گرامی هم چقدر لوس بخرد کردند . به قول خودشون خیل هم حال کردن . اه

 برای امام زمان صلوات فرستادی ؟      

خدایا شکرت که هر چه دادی بهترین بود . 


 

يکشنبه 9/5/1390 - 11:17 - 0 تشکر 345932

سلام. من ترم 3 ریاضی ام. همین ترم پیش بود.
من دیرتر از همه سر کلاس رفتم و در کلاس بسته بود. فکر کردم استاد سر کلاسه. با آرامش وارد کلاس شدم که دیدم استاد نیست ولی همه بادیدن من شروع به خندیدن کردن چون اونام فکر کردن استاد اومده. منم هول شدم و پام گیر کرد به پله اول کلاس و با مخ خوردم زمین. از اونورم استاد داخل شد و ................

يکشنبه 9/5/1390 - 11:21 - 0 تشکر 345935

سلام
یه خاطره دیگه
ترم 1 بود. سر کلاس ریاضی 1 بودیم. استاد از من خواست که جواب مسئله رو پای تخته بنویسم. وقتی تموم شد. استاد از من خواست کنار برم تا بچه ها بتونن یادداشت کنن. من یکم جابجا شدم ولی بچه ها گفتن برو اونورتر. منم که پشت سرمو نگاه نمی کردم. پام گیر کرد به سطل آشغال و خوردم زمین.........

يکشنبه 9/5/1390 - 11:28 - 0 تشکر 345936

سلام.
سر کلاس فیزیک 1 بودیم.
کلاس از حدود 4:45 شروع شده بود و درسمون ابتدای دینامیک بود. استاد یه چیزیایی از قوانین نیوتن رو گفت و ساعت تقریبا 5:30 بود که گفت: "خوب. تکلیف فصل پنجمتون هم مشخص شد" (دینامیک رو تو 45 دقیقه درس داد!!)
یکی از بچه ها از ته کلاس گفت: " استاد نیم ساعتی وقت داریم. میخواین تکلیف فصل ششم رو هم مشخص کنین!

سه شنبه 11/5/1390 - 21:35 - 0 تشکر 347011

به نام خدا - سلام .

پوریا جان زحمت کشیدی داداش .
خاطرات باحال بود . مخصوصا آخریش که که منو یاد دینامیک خودمون انداخت .
دینایمیک ما هم از 4 ساعت 2 ساعت اونم با خواب آلودگی محض استاد گذشت .

 برای امام زمان صلوات فرستادی ؟      

خدایا شکرت که هر چه دادی بهترین بود . 


 

يکشنبه 23/5/1390 - 22:28 - 0 تشکر 352750

شاید بتوان گفت بهترین دوران دانشجو است یکی از اساتید که با کلاس داشتم وترم بعدی من راصدا کرد که بچه تازه وارد تا بگییم چه استاد سخت گیر است ولی من این درس را افتاد وقتی استاد گفت که کارش تمام شده ومن می توانم بروم گفتم استاد با شما کلاس دارم تو راهرو دنبال شما وکلاس شما می گردم

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.