پاسخ تکالیف گذشته:
**************************************************
با توجه به پیشنهاد مانی عزیز مبنی بر قرار دادن پاسخ تکالیف، پاسخ تکالیف دروس قبلی به ترتیب از آخر به اول در زیر آورده شده است.
**************************************************
پاسخ تکلیف هفته پنجم:
با تشکر از Prandeh گرامی که پاسخ جامعی را ارائه دادند، به همین دلیل پاسخ ایشان قرار گرفت.
1- فرق لطیفه با فکاهی چیست؟ 5 نمره
در فکاهی غرض فقط شوخی و خنداندن افراد است و نتیجه اخلاقی ندارد و بیشتر جنبه خاص دارد، اما در لطیفه علاوه بر وجه شوخی و مزاح نتیجه اخلاقی هم دارد و عمومی است.
2- یک لطیفه و یک فکاهی بنویسید؟ 5 نمره
لطیفه: به یه نفر 10 انگشت نشون میدن، میگن این چندتاست؟ میگه وای!؟ چقدر یک !!!
فکاهی: شخصی دعوی خدایی می کرد. او را پیش خلیفه بردند. او را گفت:« پارسال این جا یکی دعوی پیغمبری می کرد، او را بکشتند.»
گفت: «نیک کرده اند که او را من نفرستاده بودم » عبید رساله دلگشا
پاسخ تکلیف هفته چهارم:
با تشکر از saba گرامی که پاسخ جامعی را ارائه دادند، به همین دلیل پاسخ ایشان قرار گرفت.
1- یك كلیپ طنز بفرستید؟ 5 نمره
این کلیپ را از اینجا دانلود کنید.
2- یكی از طنازان معروف را معرفی كنید؟ ( مثلا گل آقا ) 5 نمره
نام: محمّدعلی
نام خانوادگی: گویا
تولّد: 1313_ متولد شهر کرمانشاه
نام مستعار: شترمرغ ــ بلبل گویا ــ شیر گویا ــ طوطی گویا ــ گویای اسرار ــ لال ــ مهندسالشّعرا ــ بی زبان ــ خاموش و . . .
تاریخ وفات 6/1/1380
مهندس «محمّدعلی گویا» شاعر توانا و طنزپرداز چیرهسخن معاصر در تیرماه 1313 در کرمانشاه متولّد شد. گویا در خانوادهای فرهنگی و ادیب و حافظ قرآن پرورش یافت.
او تحصیلات ابتدایی و متوسّطه را در کرمانشاه و تهران به پایان رساند و پس از اتمام تحصیلات متوسّطه در سال 1333 به دانشکدههای معماری و روزنامهنگاری راه یافت که در سال 1337 با اخذ دو مدرک لیسانس فارغ التّحصیل شد. او پس از اتمام تحصیل، مأمور تدریس دورههای روزنامهنگاری در دانشکد? علوم شد و همچنین به استخدام وزارت مسکن و شهرسازی درآمد که در سال 1359 از این وزارتخانه بازنشسته شد.
گویا در سال 1337 با وساطت «دکتر همایون حکمتی» یکی از نویسندگان روزنامه توفیق، همکاریاش را با نام مستعار «شترمرغ» شروع کرد. پس از مدّ کوتاهی قالب شعرهایش را به طنز سیاسی تبدیل کرد تا آنجا که اغلب شعرهای روز سیاسی توفیق سروده او بود. . .»گویا در توفیق علاوه بر نام مستعار «شترمرغ»، با نامهای «بلبل گویا»، «شیرگویا»، «طوطی گویا»، «گویای اسرار»، «لال»، «مهندس الشعرا»، «بی زبان»، «خاموش» و . . . شعر و مطلب چاپ میکرد. او داستانهای دنبالهدار نیز میسرود که یکی از این داستانها با نام «پری و فری» بود که بر وزن «زهره و منوچهر» ایرج میرزا سروده شده بود.گویا به مدّت 15 سال (1350-1337) عضو ثابت هیأت تحریریۀ «توفیق» بود و توانست با اشعار انتقادی طنز خود در لحظات حسّاس سیاسی کشور، خشم هیأت حاکمه را برانگیزد و به همین دلیل جزو اوّلین نویسندگان توفیق بود که ممنوعالقلم گردید، و دو بار مأموران سانسور به خاطر اشعار او میخواستند مانع از انتشار توفیق شوند که البتّه موفّق نشدند. همچنین مهندس گویا در بسیاری از موارد با اقتباس از شاعران به نام تاریخ ادبیات ایران، اعمال ددمنشانه رژیم را در حوادث تلخ دوران پهلوی به زیبایی هر چه تمامتر به نقد کشیده است. او خود دربارۀ اشعار تند انتقادیاش در نشریۀ توفیق میگوید: «یک بار وقتی نیروهای پلیس رژیم در زمان نخست وزیری دکتر «علی امینی» به دانشجویان اعتصابی دانشگاه تهران حمله کردند و دانشکده فنّی و معماری را به هم ریختند و عدّهای از دانشجویان را هم زخمی کردند، از شعر معروف «خاقانی» اقتباس کردم و ابیات زیر را سرودم:
هان ای دل عبرت بین، از دیده نظر کن هان
ایوان مداین را، آینۀ عبرت دان
یک ره، ز «ره اوّل» شو «شاهرضا» اندر
بر سر در آن بنگر، اشکی دو سه هم بفشان
دندانه هر «نیزه» پندی دهدت نو، نو
ز آنها که ز کف دادند، یکباره سر و دندان
زان رزم دلیرانه، اوضاع دگرگون شد
گویا علاوه بر شاعری طنّاز و منتقد، اشعار کثیری در مراثی و مدایح ائمّ? اطهار و بزرگان تشیّع دارد که سهم قابل توجّهی از کلّ آثار او را تشکیل میدهند که یکی از آن آثار، نمایشنام? «ظهر عاشورا» است که از صدا و سیما پخش شد.همین خصوصیت دین باور و اعتقاد راسخ اوست که مانع میشود با وجود فشارها و محدودیتهای دستگاه حاکمه نظام در دوران پیش از انقلاب هرگز زبان به مدح کسی نگشاید و تن به ذلّت ندهد و ممنوعالقلم شدن را به هر مجیزسرایی ترجیح دهد و حتّی پس از تعطیلی توفیق در سال 1350 با هیچ نشری? دیگری همکاری نکند و تا سال های متمادی عزلت گزیند.گویا خود میگوید: «پس از تعطیلی توفیق، دوستان پراکنده شدند و بعضیها همکاریشان را با سایر روزنامهها ادامه دادند و بعضیها هم مثل من عزلت گزیدند. من شاید هیچ نشریهای را مناسب نمیدیدم که حرفم را در آنجا بگویم و با این که پیشنهادهای همکاری بسیاری دریافت میکردم، ترجیح میدادم سکوت خود را همچنان حفظ کنم . تا اینکه چاپ مطالب «دو کلمه حرف حساب» آقای صابری(گل آقا) در روزنام? اطّلاعات آغاز شد(1363) و من بیتعارف آن را طنزی متفاوت از آنچه تا آن زمان در مطبوعات چاپ میشد، دیدم و طنز «گل آقا» را کلامی زیبا و رندانه یافتم . . . زمانی که مجلّ? «گل آقا» منتشر شد، با سوابقی که از صداقت و سلامت نفس آقای صابری داشتم، با کمال افتخار، داوطلب همکاری با این مجلّه شدم و اگر حمل بر تعارف و مداهنه نشود، زندگانی طنز پس از سال 1351 خود را مدیون مجله «گل آقا» و همکاری با آن میدانم . . .پس از تعطیلی توفیق، تنها فعّالیت حرفهای گویا، اشتغال در وزارت مسکن و شهرسازی و تدریس در مراکز آموزش عالی بود، امّا علاوه بر آن در طیّ این سالها، با رادیو نیز همکاری میکرد و فعّالیت مطبوعاتی او در سال 1369 که هفتهنام? طنز «گل آقا» آغاز به انتشار کرد مجدّداً از سر گرفته شد و از همان اوّلین شمارهها، همکار دائمی تحریری? «گل آقا» شد. «محمّدعلی گویا» این شاعر سختکوش، طنّاز، عفیف و والامقام معاصر پس از عمری فعّالیت مستمر فرهنگی و به جای گذاشتن مجموعهای گرانبها در ادبیات معاصر فارسی در 6 فروردین 1380 دار فانی را وداع گفت و داغش بر دل طنزدوستان باقی ماند. روحش شاد و یادش گرامی باد.:
نمونهای از آثار محمد علی گویا
چو غنچه گرچه بسی خون به دل نهان دارم مناجات به درگاه قاضیالحاجاتپروردگارا، دلم پر است و جیبم خالی، سینهای دارم مالامال از غم و لبی خاموش از شکایت، نه زبان گفتن دارم و نه گوش شنوا پیدا میشود. «یا سامع کلّ نجوی» خدایا تو تمام نجواها را میشنوی. به هر کس بخواهم نامه بنویسم باید از «گلآقا» و «مشرجب» اجازه بگیرم! شکر و هزار شکر که با تو میتوانم راحت درددل کنم، و حتّی از تو بخواهم که اگر «غضنفر» روی هر کلمه را خط کشید، روی یک ساعت از عمرش خط بکشی. آمین . . . یا ربّالعالمین
پاسخ تکلیف هفته سوم:
با تشکر از saba گرامی که پاسخ جامعی را ارائه دادند، به همین دلیل پاسخ ایشان قرار گرفت.
1- مفهوم اصلی هجو چیست؟ 5 نمره
هجو و هجا به معنی عیب کردن و معایب کسی یا چیزی را با شعر به نظم یا نثر بیان کردن است که قصد افشای نارسایی های گوناگون زندگی انسان را دارد و گاهی به دشنام گویی با ریشخند مسخره آمیز و درد آور نیز می انجامد و در مخاطبان خود خنده ای گزنده و تلخ توام با پالایش کمیک ایجاد می کند و در موردهایی با بی پروایی و گستاخی همراه است و تهاجم همراه با تمسخرمهم ترین ویژگی هجو و آن ضد مدح است.
2- تفاوت هزل با هجو چیست؟ ( جواب خود را از مطالب همین درس بیان كنید ) 5 نمره
1 ـ هجو جنبه شخصی دارد و قصد آن بیشتر رنجاندن و آزار می باشد ولی در هزل هدفش رنجاندن یا آزار کسی نیست.
2 ـ هجو برانگیخته از حس کینه و بدخواهی است ولی در هزل فقط به منظور نشاط و سرگرمی است.
3 ـ هجو غیر عادلانه است ولی به طور کلی هزل غیر جدی تر می باشد.
پاسخ تکلیف هفته دوم:
با تشکر از hamidiana گرامی که پاسخ جامعی را ارائه دادند، به همین دلیل پاسخ ایشان قرار گرفت.
1- مفهوم اصلی هزل چیست؟ 5 نمره
آثار طنز، در گذشته با نام «هزل» شناخته میشدند و برای مثال، عبید رساله طنز اجتماعی اخلاق الاشراف را تلویحاً هزل معرفی میکند.ایرج پزشکزاد برای هزل، معادل Irony را به کار میبرد و آن را استهزا یا ریشخند ترجمه میکند.
از نظر ایرج پزشكزاد از طنز غربی به تفصیل نمونههایی از آثار طنز ولتر، ویکتور هوگو، جورج اورول، یاروسلاو هاشک و علیاکبر دهخدا را میآورد و خصوصیت مشترک تمامی این آثار طنزآمیز را انتقاد عیرمستقیم، پوشیده، لابهلای قصه و مثل و متل وشعر و گفتار سرگرمکننده و خوشایند میداند و میگوید که «غربیها در حکایتهای گلستان، چنین طنزی را دیدهاند و ما، که خندندگی را عامل طنزیت اثر میدانیم، از این رو، از طنز گلستان غافل بودهایم و در نتیجه، در تشخیص اشارات و کنایات طنزآمیز سعدی ـ یا دیگر طنزنویسان تاریخ ایران ـ غافل ماندهایم و آن را جدی تلقی کرده، به مشکل درک و دریافت نادرست مقصود نویسنده دچار میشویم.» در ادامه، پزشکزاد حکایاتی را از گلستان شاهد میآورد که در نظر او، طنز است ولی عدم دریافت پیام طنز، نویسندگان بزرگی چون غلامحسین یوسفی را به بیراهه کشاند تا آنجا که پیام سعدی را مصلحتاندیشی و صیانت نفس دانستهاند.
2- تفاوت هزل با هجو چیست؟ 5 نمره
هزل در آغاز به علت اختلاط با بعضی شیوههای ناپسند کلام (یعنی هجو) مقام محترمی نداشته است و خیلی طول کشیده تا معنی و مفهوم جدا ومستقلی پیدا کند ولی به رغم این شهرت بد، بزرگانی چون سنایی و عطار برای رساندن دقایق اخلاقی و عرفانی، از هزل استفاده کرده بودند و در ادامه، سعدی ومولانا فضای مناسبی برای امکان بروز و ظهور و تجلی هزل فراهم کردند، تا بدانجا که در دوران عبید، لفظ هزل از قرینهای زشتش (یعنی هجو) فاصله گرفت و تا حدی تطهیر شد.
پاسخ تکلیف هفته اول:
با تشکر از hsm110 گرامی که پاسخ جامعی را ارائه دادند، به همین دلیل پاسخ ایشان قرار گرفت.
1- هزل، فكاهی و هجو را به زبان خودتان تعریف كنید( توجه كنید فقط به تعاریفی كه خودتون بیان فرمایید نمره داده می شود نه اینكه متن را كپی كنید ) 5 نمره
هزل:
یكی از گونه های شوخ طبعی است كه با دریدن پرده های حجب و حیا سعی در خنداندن مخاطبش دارد.به عبارت اخری ، هزل یك نوع لاابالیگری زبانی است كه با الفاظ نامناسب و بعضا اصطلاحات جنسی ولیكن بدون داشتن هدف خاص اخلاقی و انتقادی تنها سعی در خنداندن و استهزا و ... دارد.
فكاهی :
از دیگر گونه های شوخ طبعی است كه آن هم فاقد هدف خاصی در محتواست. در این گونه ی نوشتاری هدف تنها خنداندن مخاطب است ، بدون ارائه ی كنایه ها و استعارات پیچیده ... فلذا این نوع نوشته ، عام الفهم است و تفاوت آن با هزل در آنست كه سعی بر آن دارد كه مرزهای ادب و حیا و حدود اخلاقی را درننوردد!
هجو :
در واقع گونه ای از شوخ طبعی است كه در رویكردی تهاجمی و انتقادی تصمیم دارد با لهجه ای صریح و رُك ، اشكالات و كاستی های طرف مقابل (كه به مثابه ی خصم وی به شمار می آید) را به رخ او بكشد و به نوعی او را استهزاء و تحقیر كند.در هجو به نوعی با یك تسویه حساب شخصی روبرو هستیم كه اغلب در موارد اجتماعی و سیاسی روی میدهد.
و اما...
طنز :
طنز در واقع گونه ی متعالی و فاخر(!) گونه های شوخ طبعی است. در این گونه سعی بر آن است كه فارغ از عقده گشایی های شخصی و صرفا با رویكردی خیرخواهانه و متعالی!! و البته در لفافه و غیر مستقیم ، كاستی ها و اشكالات طرف مقابل را گوشزد كند. در واقع طنز طرف مقابلش را به واكاوی سخن وامیدارد تا مخاطب از فحوای كلام و اشارات نوشتار ، مخلص كلام را دریابد و در نهایت با لبخندی تلخ پذیرای انتقاد شود.
2- ضمن تعریف طنز به زبان خودتان یك مطلب طنز نیز بنویسید. 5 نمره
توضیح: این متن را سال پیش در سفر به جزیره ی كیش و در توصیف فضای فرهنگی این شهر نوشتم. شخصیت مرحوم اخوی ، شخصیتی كاملا مجازی و ساخته ی ذهن نگارنده است!!!
سفرنامه ی مرحوم اخوی (علیه و علی آلاف امثاله ... و ...)!!!
پس ازسنوات طویل ، شیخنا الجلیل ، جناب مرحوم اخوی اراده فرمودند كه اهل بیت معزز را به جهت سیاحت و به حكم این حدیث گرانقدر اسلاف مكرم كه فرموده اند :"دنیا گشته را به ز [دنیا]نگشته !!" به تریپی چند روزه ببرند ...
پس چون ایشان را شور با دوستان همی اوفتاد ، چنین گفتندشان كه در آبهای نیلگون خلیج پارس جزیره ای است آزاد [مصحح : در نسخ ترجمه شده از این سفرنامه شریف كلمه یوروپین ! آمده است] كه آن را قیش همی نامند [مصحح :به نظر می رسد منظور همان كیش است ] و به الماس خلیج پارس همی شناسند ... پس ایشان هم روانه شدی تا بلیت هایی چند از بهر سفر با ابو طیاره مهیا كنند ...
پس برفتندی ...
در روز معین و موعد مقرر ایشان و اهل بیتشان جهت پرواز راهی فرودگاه شدند [مصحح : به نظر می رسد در روزگاران قدیم - عهد مرحوم اخوی و اینها !! -فرودگاه ها مكانی صرفا جهت فرود بوده اند كه بدین نام مسمی گشته اند]!!
پرواز كردند و چون به جزیره ی مذكور رسیدند و آلات لهویه و لعبیه و بساط عیشه و تار و تنبك را در فرودگاه آن بلاد رویت نمودند جناب ایشان را گمان و وهم همی اوفتاد كه یا جناب راكب طیاره به خبط و كوتاهی ابوطیاره را در یكی از بلاد فرنگیه و یاایالات شیخیه(!) فرود همی نشانده ،یا این كه حاكمان و بزرگان و شریفان و شریف زادگان -دام ظلهم علی رئوس الاغنیا - تا قبل از رسیدن جناب ایشان به جزیره آن را طی معاهده ای معلق (!) نموده اند از بهر اعتماد سازی در امور پلیتیكیه !! و یا اینكه عیون شریف به جهت فرتوتی آن چه را دیده اند ناصواب بوده!!... پس به جهت مناعت طبع و به حكم آیه ی مصحف شریف كه "ان بعض الظن اثم " غمض عین همی فرموده و بگذشتند [مصحح : ما نیز بگذریم!!... [
پس به مسافرخانه ی خامس الكوكب المنیر فرود همی آمدند ...
پس جناب مرحوم اخوی اهل بیت را همی فرمود كه لختی بیاسایند تا مغرب ایشان را بهر سیاحت جزیره و بازارها(!) همی برند... و خود نیز جامه از تن برون كردی با زیرپوش و پیرجامه(!) راه راه بر تخت یله دادی و اراده فرمودند تلفیزیون تماشا نمایند ...
در حال تماشای تلیفیزیون بودند كه ایشان را گمان همی اوفتاد كه گویی دو تا از كانال ها را تفاوتی است فاحش با دگران!!...
ابتدا ایشان را گمان همی اوفتاد كه اشكال از گیرنده [مصحح :مرحوم اخوی ] است و چون نیك نگریستندمخدره ای را دیدند جمیله ، بسی سرخاب و سفیداب به خود مالیده !!! ... پس ایشان غمض عین همی فرمودی و استغفر اللهی قورت همی نمودی كه هذا اضغاث احلام !!!!....
پس سیلی بر صورت شریف نواخته ، باشد كه بیدار شوند اما ... . چون در امر آن دقیق شدند كلمه ی BBC و CNN را بر پایین صفحه رویت نمودند به حسب عادت دست ها را مشت فرمودند كه مشتی بر دهان استكبار جهانی همی نوازند كه جیغ عیال مكرمه و محترمه ایشان را به خود آورد كه وقت بازار است و خرید بهر مامانم اینا!!!...
پس از مسافر خانه برون آمده از بهر بازار و خرید سوغات برای دوستان و آشنایان [مصحح : منظور از دوستان و آشنایان همان اهل بیت مرحوم است !!!] و چون به بازار در آمدند از جناب مرحوم اخوی نقل كرده اند كه فرمود:" در آن لحظه بود كه گمان ما به این كه این جا
از بلاد كفر گردیده قوت گرفت در حالیكه جماعت نسوان را دیدی شلواركی به تن و بندی بر سر و [...] [مصحح : در مورد سه نقطه اخیر باور بفرمایید در نسخه ی اصلی هم حذف شده بود!!گویا خود نگارنده هم از ذكر آن شرم داشته[!!
پس چون جناب اخوی شریف این صحنه های سخیف و نا شریف را رویت نمودند ، دست اهل و عیال همی گرفته به مسافرخانه رفته و داد و فریاد به آسمان همی روانده كه یكی به ما بگوید "جناب ما را از بهر توهمات كثیره منگول شده !!، یا ملت را از بهر تلذذات عدیده شنگول !!!![مصحح : بیابید حبه ی انگور را [!!!
پس ایشان را (...) [مصحح : از این قسمت به بعد سفرنامه در دسترس نیست ]