به قول معروف
«هرچه سنگ است برای پای لنگ است» حتماً این ضربالمثل را شنیدهاید و شاید خودتان هم بهکار بردهباشید؛ در این نوشتار به این نکته پرداخته میشود که مطلق نگریستن به آن، تا چه اندازه درست است و چه پیامدهایی دارد.
دو نفر را در نظر بگیرید که یکی پولدار و ثروتمند است و دیگری فقیر و مسکین. اتفاقاً برای هر دوی اینها مسألهای پیش میآید که مجبور خواهند شد، هزینه قابل توجهی را بپردازند: زمستان است و سقف خانه آنها چکه میکند و باید آن را تعمیر کنند، تصادفی رخ میدهد و بیمارستان و دوا و دکتر و هزینههایی از این قبیل روی دوش آنها قرار میگیرد.
در چنین مواقعی شخص پولدار، بدون اینکه زبان به گله و شکایت بگشاید، با تکیه بر مال و ثروت خود، مشکل را از پیش پا برمیدارد، گویی اتفاقی نیفتاده است، نه سنگی بوده و نه پایی و نه ضربتی؛ اما وقتی که برای آدم فقیر و بینوا این اتفاقات بیفتد قضیه جلوهای دیگر مییابد: زبان شکوه و گلایه باز میشود و فریاد و چهکنم چهکنم به هوا میرود. چاشنی آنها این ضربالمثل است: «هرچه سنگ است ...». ملاحظه میشود که این مشکل هزینهبردار برای آن فرد ثروتمند هم پیش آمده؛ اما عکسالعمل این دونفر، دوگونه بوده است. علت آن را باید جای دیگر جست وجو کرد.
پس سنگها نه خردهحسابی با پاهای لنگ دارند ونه قرارومداری با پاهای سالم. حساسیتهای پاهای لنگ (یعنی آدمهای فقیر) است که ضربهپذیری آن را دوچندان می کند. به طوری که با اصابت یک سنگریزه هم فریاد برمیآورند که «هرچه سنگ است ... »
حتی دیگران هم وقتی میبینند که یک آدم فقیر در تنگنای مالی و مشکلات افتاده _ بیخبر از اینکه این مشکلات برای آدمهای پولدار هم رخ میدهد _ زبان باز میکنند که «هرچه سنگ است ... »
ضربالمثلهای مترادف
در فرهنگ زبان فارسی ضرب المثلهای مترادف با موضوع این نوشتار به چشم میخورد؛ مانند: «اگر به دریا رود، دریا خشک میشود!»
«خاک از ایشان چگونه مشک شود؟
گر به دریا روند خشک شود!»
نگرش خاصی که به بخت و اقبال وجود دارد باعث شده برخی ضربالمثلها همسو با ضرب المثل مورد بحث، ساخته شوند:
«برای آدم بدبخت از در و دیوار بدبختی میبارد»
«بخت چون برگشت، پالوده دندان بشکست»
«چون بخت قرین نیست، مار گردد مال»
«پیشانی مرا به کجا مینشانی؟!»
یا اشعاری مانند:
«گر در همه دهر یک سر نیشتر است
در پای کسی رود که درویشتر است»1
محور تمام این ضربالمثلها و اشعاری که گفته شد، این نکته است که: اصولاً در عالم طبیعت، سختیها برای آدمهای بدبخت و فقیر به وجود آمدهاند. فقر آنها یک بیچارگی است. مشکلات هم مزید برعلت میشوند. بنابراین سیاهبختی آدم فقیر و بینوا نمود بیشتری مییابد.
پیامدها
مطلقنگری به ضربالمثل مورد بحث و باور این نکته که در عالم خلقت سنگها برای پاهای لنگ خلقشدهاند، این نگرش را به دنبال دارد که لابد دست آفرینش بر آن است که در حق آدمهای درویش و فقیر اجحاف روا داشتهشود! و آدمهای ثروتمند و پولدار همچنان بر اسب مراد، سوار باشند! آنگاه این سوال پیشخواهدآمد که این تفاوت در عالم خلقت و تمایل یکسویه چگونه قابل توجیه است؟
این نگرش بیمارگونه را مقایسه کنید با فرمایش قرآنکریم که خداوند متعال را حتی از ارادة ستم ورزیدن به بندگانش مبرا دانسته، چه رسد به اینکه ستمی در حق آنها اعمال کند.
بر این اساس، بدگمانی به خلقت و عرصه امتحانهای زندگی اولین و مهمترین پیامدهای منفی مطلقنگری به این ضربالمثل است؛ البته نمیتوان این مطلب را منکر شد که افراد فقیر و بهقولمعروف، پاهای لنگ بیش از دیگران در معرض سختی و سقوط قرار دارند؛ اما در کنار اینمطلب چندنکته دیگر هم بایستی در نظر گرفته شوند:
اول: مگر افراد ثروتمند و پولدار از مشکلات و سختیها به دور هستند؟ مگر نه اینکه برخی سختیها و دغدغهها دامان ثروتمندان را دریده، بدون اینکه در فقیران چنین سختیها و دغدغههایی مصداق پیدا کند؟
دوم: عالم طبیعت و ماده، عالم تزاحم و تعارضهاست، در این آشفتهبازار و آبانبار شلوغ چهبسا کوزة فقیری هم بشکند و ماستی هم از تغار آدم بینوایی بریزد و کاسه لیسان ثروتمند بهنوایی بیشتر از آنچه داشتهاند برسند؛ این امور، طبع زندگی در عالم ماده است.
سوم: بسیاری از آنچه لنگی پای فقیران را رقم میزند و آنها را ضربهپذیرتر میکند، ریشه در عملکرد متولیان جامعه دارد، نه اینکه دست آفرینش در ازل چنین چیزی برای آنها ساخته و پرداخته باشد. فقر، تبعیض، اجحاف و حوادث ناگوار را میتوان تا حدود زیادی با برنامهریزی و مدیریت درست برطرفکرد. با اینحساب جای نگرش منفی و بدگمانی نسبت به خالق وجود ندارد؛ زیرا او بندگانش را دوست دارد و رحمانیت خود را در امتداد فیض دائمی، برای آنان عرضه داشته است و با آیة «بسم الله الرحمن الرحیم» پس از اسم «الله»، این صفت را اعلام کرده است؟!
با تمام این اوصاف، در روایات به حسن ظن نسبت به پروردگار توصیه شده است:
امام رضا(ع) فرمودند: «نسبت به خداوند متعال خوشگمان باش؛ زیرا خداوند متعال فرموده است که من در کنار گمان بنده مؤمن خود هستم؛ اگر به من گمان نیکو برد، برایش نیکویی مقرر میکنم و اگر بدگمان شود؛برایش شر مقرر میشود.» 2
بر این اساس کسی که به روند امور عالم خلقت بدگمان باشد و با عینک بدبینی به آفرینش بنگرد، طبیعی است که عسرت و تنگی، دامان زندگیاش را بگیرد.
وجود آدمهای فقیر و مستأصل در کنار کاخ نشینان بیپروا و بیخیال نشانة تبعیض در جریان آفرینش نیست؛ چنانکه مولاعلی _ علیه السلام _ میفرمایند: «خدای سبحان، خوراک فقرا را در اموال ثروتمندان واجب کرده است و هیچ فقیری گرسنه نماند، مگر اینکه ثروتمند از حق او بهرهمند شده است و خدای متعال، آنان را در اینباره بازخواست میکند.»
برگرفته از مقاله ای در پایگاه حوزه