امروز با مادرم دربارش حرف زدم.
اولش نمیدونستم چیبگم .(بار اولم بود).جاتون خالی هرجوری بود دیگه کم ,کم گفتم.مادرم هم یه حدسی زد که کار من را هم آسون تر کرد.(اسمش رو گفت).
مادرم کمی خوشحال شد .چرا کمی؟چون من 20 سالم وطرف هم 20سالش و توی فامیل یکی است که از من بزرگتر و سربازی رقته و کارهم داره.اما من چی هیچی ندارم .(اون دختر از فامیله)
هالا من چه چیزهایی دارم :من خدارا دارم بعد از اون شور نشاط جوانی رو بعد امید هم دارم.برام دعا کنید .
چرا دارم ایجا این حرف هارو میزنم؟
میخوام بگم که بچه ها اگه کسی را برای زندگی مشترکشون مناسب میبینند.برند و به پدر و مادرشون بگند.
گفتم زندگی مشترک نه اگه کسی رو دوست داره بره و بگه.دوست داشتن مرحله بعدِ.
توی یه کتابی(مطلع مهر)* خوندم که نوشته بود"عاقلانه انتخاب کنید عاشقانه زندگی کنید".
من اول تمام جوانب را سنجیدم وکتاب (مطلع مهر) را هم خوندم بعد به این نتیجه رسیدم.این را هم بگم که هنوز عاشق نشدم.عشق بعد از گرفتن جواب مثبت از خانواده طرف.
دوستان میتونند.تجربه ها ویا پیشنهادهای خودشون را بیان کنند.
هدف من از ایجاد این تاپیک بحث در باره روشهای صحیح انتخاب همسر بود.
*نویسنده دکتر بانکی پور