• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن معارف > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
معارف (بازدید: 5478)
سه شنبه 23/4/1388 - 19:12 -0 تشکر 132519
فلسفه بد بد یا خوب؟

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام

 نظر شما در مورد فلسفه چیه؟

بعضی از افراد موافق هستندوبعضی مخالف 

بعضی ها می گن فلسفه یعنی استدلال واگه استدلال بلد نباشی  نمی تونی کاری بکنی

یکی از اولیاء الهی می فرمود:فلسفه تکیه بر عقل بشر داره اما حکمت از طرف خداست

فلسفه مساوی با استدلال نیست ،(ویرایش شد)

در یک کلام اگه فلسفه رو ما مطابق روایات وقرآن به کار کی بریم پس چرا می گیم فلسفه بگیم قرآن،بگیم روایات،واگه نه فلسفه جدای از اینهاست که دیگه چرا باید سراغش بریم وقتی قرآن رو داریم 

یک نفر می گفت ما سالها فلسفه خوندیم ،آخرش نفهمیدیم خدا هست یا نیست؟!!!!!!!!!!!!!

نظر بنده اینه فلسفه =خیر

 

قال الله عزّوجلّ:
تندي نكن با كسي كه تو را بر او مسلط كردند تا با تو تندي نكنم.(كافي2/303)

 

 اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فی فرج مولانا صاحب الزمان

 

..............................................................

وبلاگ من:شهر ما(کلیک کن حالش رو ببر)

چهارشنبه 24/4/1388 - 9:14 - 0 تشکر 132634

بســــــم الله الرحمن الرحیم

سلام خدمت آقا صدرا وهمه دوستان 

«فلسفه اسلامى»

مرحوم «آیه‏اللّه حاج شیخ مجتبى قزوینى» (رحمه اللّه) كه یكى از اساتید بزرگ فلسفه بود و جزواتى به عنوان آنچه از فلسفه فهمیده بود، خلاصه مى‏كرد و براى ما تدریس مى‏نمود. ما به وضوح مى‏فهمیدیم كه او علاوه بر آنكه فیلسوف بزرگى است و مسائل مهمّ فلسفه را خوب فهمیده و در این علم تخصّص دارد و اهل نظر است. اشكالات و انحرافات و اشتباهات بعضى از فلاسفه بزرگ گذشته را متوجّه است و براى ما آنها را با دلائل متقن بیان مى‏كرد و توضیح مى‏داد

امّا جمعى كه خود در مقابل نام بزرگان علم فلسفه خضوع فوق‏العاده‏اى دارند و به خود اجازه نمى‏دهند كه:

به سخن بنگرند نه بر گذارنده سخن.

به كلام دقّت و نظر كنند نه به گوینده كلام.

صاحب مغز و لُب باشند و سخنان بزرگان را تحلیل كنند و بهترینش را انتخاب نمایند.نه اینكه شخصیّت و عظمت علمى گویندگان سخن آنها را مبهوت كند و آنها را از تأمّل و تفكّر در كلامشان باز دارد.

ادامه دارد.......

قال الله عزّوجلّ:
تندي نكن با كسي كه تو را بر او مسلط كردند تا با تو تندي نكنم.(كافي2/303)

 

 اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فی فرج مولانا صاحب الزمان

 

..............................................................

وبلاگ من:شهر ما(کلیک کن حالش رو ببر)

چهارشنبه 24/4/1388 - 9:22 - 0 تشکر 132638

بســــــم الله الرحمن الرحیم

سلام خدمت آقا صدرا وهمه دوستان 

اینان كلماتى را كه بعضى از فلاسفه بزرگ به مقتضاى زمان و مكان و بلكه به مقتضاى وضع اخلاق و افكار خود و اطرافیانشان گفته‏اند و هر كسى متوجّه مى‏شود كه آنان اشتباه كرده و یا افراط و یا تفریط نموده‏اند. مایل‏اند به هر وسیله‏اى كه شده آنها را توجیه كنند و عجیب‏تر آنكه بعضى از این دانشمندان آن چنان به مبانى فلسفه اهمیّت مى‏دهند كه گاهى ناخودآگاه و یا با توجّه! مایل‏اند حقایق اصیل قرآن را با كلمات آن دانشمندان و فلاسفه كه حتّى با قرآن منافات هم دارد به هر وسیله‏اى كه شده تطبیق دهند.

مرحوم «حاج شیخ مجتبى قزوینى» مى‏كوشید محور اصلى و میزان حق و باطل را، قرآن و سخنان حكمت‏آمیز «معصومین» (علیهم السّلام) آن هم پس از تحلیل عقلى قرار دهد. و اگر فلاسفه بزرگ مطلبى موافق آنچه او از قرآن و احادیث

استنباط كرده دارند، قبول كند والاّ یا در بقعه امكان بگذارد و یا آن را مردود بداند. و مثل دیگران خود را در مقابل فلاسفه بزرگ متعبّد نداند.

این عمل كه موافق با عقل هر عاقلى است و صددرصد در صراط مستقیم است او و شاگردانش را به مخالفت با فلسفه معرّفى كرد و آنان نتوانسته‏اند از خود دفاع كنند.

ادامه دارد....

قال الله عزّوجلّ:
تندي نكن با كسي كه تو را بر او مسلط كردند تا با تو تندي نكنم.(كافي2/303)

 

 اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فی فرج مولانا صاحب الزمان

 

..............................................................

وبلاگ من:شهر ما(کلیک کن حالش رو ببر)

چهارشنبه 24/4/1388 - 9:23 - 0 تشکر 132639

بســــــم الله الرحمن الرحیم

سلام خدمت آقا صدرا وهمه دوستان 

در یكى از روزها «مرحوم قزوینى» به ما مى‏فرمود:

این آمیختگى فلسفه با حقایق اسلام بیشتر بوسیله «صدرالمتألهین شیرازى» انجام شد و پیروان معارف قرآنى به هیچ وجه زیر بار این مسأله تا به امروز نرفته‏اند.

او راست مى‏گفت فلسفه ملاّ صدرا جامع بین طریقه مشّاء و اشراق و

رواق و مسلك صوفیّه است.

سپس مرحوم قزوینى از استاد بزرگوارش مرحوم آیه‏اللّه «سیّد موسى زرآبادى قزوینى» یاد مى‏كرد و مى‏فرمود:

ایشان به قدرى متعبّد به دستورات و معارف حقّه اسلامى بود كه كسى را من مثل و مانند او ندیدم در عین حال در فلسفه اهل نظر، در فقه مجتهد و در اخلاق در زمان خود بى‏نظیر بود. او داراى كراماتى بود كه اگر نقل شود هر هاضمه‏اى نمى‏تواند به آسانى هضمش كند او به فیض عظمى تشرّف به محضر حضرت «ولىّ عصر» (علیه السّلام) موفّق شده بود.

او معتقد بود كه مرحوم «مجلسى» در كتاب بحارالأنوار بوسیله جمع‏آورى سخنان «اهل بیت عصمت و طهارت» (علیهم السّلام) و توضیحاتى كه خود آن بزرگوار براى بیان رموز احادیث و روایات مى‏داده توانسته كارى را كه امروز به نام «مكتب تفكیك» مى‏خواهد انجام دهد عملى بكند و بلكه نگذاشته این دو مكتب یعنى مكتب فلسفه و قرآن با یكدیگر ممزوج گردد.

او درباره مرحوم «سیّد بحرالعلوم» اعتقاد داشت كه آن بزرگوار بوسیله تربیت شاگردان و توجّه دادن آنها به مقام مقدّس انسان كامل و مظهر صفات الهى «حضرت مهدى» (روحى فداه) توانسته این دو مكتب را از یكدیگر جدا نگه دارد و نگذارد آنها با هم ممزوج شوند.

او درباره كلیه علماء دین و پیروان حكمت متعالیه معتقد بود كه آنها توانستند با نیروى معنوى و به كمك قرآن و سنّت «حكمت الهى» را از «فلسفه بشرى» جدا نگه دارند و حكمت متعالیه الهى را به عنوان اعتقادات و معارف حقّه بپذیرند و فلسفه را به عنوان دانش بشرى مانند سائر علوم بشرى قبول داشته باشند و نزاعها را به این وسیله از بین ببرند.

ادامه دارد...

قال الله عزّوجلّ:
تندي نكن با كسي كه تو را بر او مسلط كردند تا با تو تندي نكنم.(كافي2/303)

 

 اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فی فرج مولانا صاحب الزمان

 

..............................................................

وبلاگ من:شهر ما(کلیک کن حالش رو ببر)

چهارشنبه 24/4/1388 - 9:25 - 0 تشکر 132640

بســــــم الله الرحمن الرحیم

سلام خدمت آقا صدرا وهمه دوستان 

«مرحوم قزوینى» معتقد بود كه؛ فلاسفه و عرفاء مسلمان مانند صدر الدین شیرازى و ملاّ عبدالرّزاق كاشانى و محى الدین عربى تا توانسته‏اند آیات قرآن و روایات معصومین (علیهم السّلام) را با مشرب فلسفى خود تفسیر و تأویل نمودند تا بتوانند به فلسفه بشرى رنگ حكمت الهى و اسلامى بدهند و براى اسلام فلسفه اسلامى بسازند.

گاهى كه با مرحوم «علاّمه طباطبائى» (صاحب كتاب تفسیر المیزان) در امور معنوى نشستى داشتیم و مجلس خصوصى‏تر از آنچه همیشه بود مى‏شد به من مى‏فرمود:

فلسفه براى سیر و سلوك و توفیق وصول به مقام مقدّس خلیفه‏اللّهى، حجاب ضخیمى است كه كمتر مى‏توان از آن نجات پیدا كرد.

در توضیح كلام ایشان مى‏گویم:

كه چون معظّم‏له مى‏دانست فلسفه از حكمت جدا است و فلسفه را نباید كسى براى سیر الى اللّه و اتّخاذ عقیده انتخاب كند. و اگر كسى در فلسفه متحجّر و به مطالب آن صددرصد پاى‏بند باشد به كمالات روحى نمى‏رسد. بلكه باید از حكمت الهى كه خداى تعالى در قرآن آن را بیان فرموده و وسیله سیر الى اللّه قرارش داده و آن را «صراط مستقیم» مى‏داند، استفاده كند.

او فلسفه را علاوه بر آنكه براى وصول به مقامات عالیه انسانى توصیه نمى‏كرد، بلكه آن را حجاب ضخیمى هم براى سالك الى اللّه مى‏دانست.

بنابراین اگر مى‏خواهیم مكتب فلسفه و عرفان را از مكتب اسلام و قرآن جدا كنیم طبق آنچه خود قرآن گفته و فلاسفه بزرگ قبولش دارند باید نام آن را «فلسفه» (كه متّكى به افكار و اندیشه بشرى است) و نام این را «حكمت» (كه متّكى به وحى و كلمات انبیاء (علیهم السّلام) است) گذاشت و اینگونه این دو مكتب را از یكدیگر جدا دانست و طبیعى است كه «صراط مستقیم» در شناختن حقایق اشیاء پیروى از حكمت است نه از فلسفه.

والسلام 

خدانگهدار(آقا صدرا خودت تا آخرش رو بخون دیگه 0نیشخند)

قال الله عزّوجلّ:
تندي نكن با كسي كه تو را بر او مسلط كردند تا با تو تندي نكنم.(كافي2/303)

 

 اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فی فرج مولانا صاحب الزمان

 

..............................................................

وبلاگ من:شهر ما(کلیک کن حالش رو ببر)

چهارشنبه 24/4/1388 - 11:49 - 0 تشکر 132692

بســــــــــــــم الله الرحمن الرحیم

لعمری من اعتزل عن الکتب العقلیة و الصحف العرفانیة مما اهدتها الأیادی النوریة کتمهید القواعد و ... الاسفار و الشفاء و الفتوحات المکیة ، فقد عزل نفسه عن فهم الخطاب المحمدی (صلی الله علیه و آله ) و حرمها من النیل سعادتها القصوی.

آیت الله حسن حسنزاده آملی

فلسفه فقه اکبر است مبنای معارف دینی در ذهن و عمل انسان است و باید گسترش و استحکام یابد .

مقام معظم رهبری

با سلام به شما و سایر دوستان

بحث خوبی شده و امیدوارم که روشمند و اصولی و مستدل پیش بریم و از فرا فکندی و داستان پردازی خود داری کنیم.

اولاً بنده چند معیار در رتبه بندی علوم بیان نمودم که شایسته بود شما هم برای رد کلام بنده یا آن شاخص ها را رد می کردید یا خود دلایل مستقل  عقلیی را بیان می فرمودید .

اگر اجازه بدهید وارد جزئیات نشویم و فقط من باب بیان برخی از حقایق و پاسخ به سوالاتتان چند جواب مختصر و کوتاه بگویم.

در معرفت شناسی دینی ما با سه منبع معرفتی سر و کار داریم که همانند سه ضلع یک مثلث عمل می کنند . برهان ، سنت ، شهود.

و به قول استاد الهی جناب حسنزاده آملی این سه به هیچ وجه از هم جدایی ندارند. بلکه مکمل یکدیگر هم هستند و این مثلث معرفتی ما با فقدان هر یک ناقص و علیل می شود .

اما چونکه بحث ما درمورد عقل و فلسفه است مستقیماً به سراغ ضلع برهانی آن می رویم. عقل که در منابع دینی و روایی ما به عنوان نبی باطنی معرفی شده است ، مدرک (به ضم میم ) حقایق کلی در نظام آفرینش است . یعنی برخلاف سایر مدرکات ما که تماماً به جزئیات علم پیدا می کنند عقل صرفاً مدرک کلیات است . و همانگونه که در ملاک های برتری علوم بیان شد این خود یک امتیاز و برتری برای عقل است ، و از آن جهت که تنها عقل است که مدرک کلیات است  فلذا تنها قوه بیان و ارائه  برهان و استدلال است. استدلالی و برهانی که در قرآن کریم به عنوان نشانه صادقان بیان شده است ، قل هاتوا برهانکم ان کنتم صادقین.

پس جایگاه عقل در هندسه معرفت شناسی دینی تا حدودی مشخص شد . اما دو منبع دیگر برای درک و صدقشان و فهم معنی و محتوایشان باید باز هم به عقل ارجاع داده شوند. در عرفان  مشخص است که کشف و شهودی رحمانی و الهی است که مطابق با برهان اهل نظر یا همان حکما ( فلاسفه متأله) باشد . در قرآن و روایات هم که واضح است ، همانگونه که تمامی علمای اصول و علوم قرآنی مطلع هستند قرآن ظنی الدلالة است یعنی ظاهر قرآن به تنهایی مفید یقین نیست . و روایات هم که به طریق اولی .پس باز هم بازگشت آنها به عقل است.

عقل همانند ترازو و میزانی است که هر چیزی با آن سنجیده می شود. اصولاً خود مبادی تصوری و تصدیقی دینی هم باید با عقل اثبات شوند. زیرا در غیر این صورت دور پیش آمده و دور هم باطل است . عقل آمده تا اولاً وجود خالق و حق تعالی را اثبانت کند ، ثانیاً ضرورت دین و ارسال و بعثت انبیاء و لزوم پاداش و جزا و.... همگی باید ( توجه داشته باشید ) توسط عقل ابتداً ثابت بشود و بعد به سراغ محتوا برویم و الا دور باطل رخ می دهد . هر چند بعد از اثبات مبادی اولیه دین باز هم عقل است که دست به تفسیر متون و روش های دینی می زند .

پس شما نمی توانید عقل را چیزی در مقابل نقل و شهود عرفا قرار بدهید. به قول عارف وارسته و حکیم الهی صدرالمتألهین شیرازی رحمة الله علیه "افسوس و بدا به حال فلسفه ای که سخنی جدای از قرآن و سنت بزند." پس فلسفه نه تنها جدای از دین نیست بلکه مفسّر آن و میزانی برای آن است.

نکته دیگر جدایی بین فیلسوف و فلسفه است . اگر ما در بحث نتوانیم این دو را از هم تفکیک کنیم دچار مغالطه ای می شویم که خدا باید به داد ما برسد . همانطور که فرق است بین فقه و فقیه و ما اشتباه فقیه را به نام فقه نمی گذاریم ، یا بین اسلام شناس و اسلام ، باید بین فیلسوف و فلسفه هم جدایی و فرق گذاشت . فلسفه روشی است برهانی و یقین آور و تا در چارچوب آن عمل شود معصوم از اشتباه است و لی گاهی فیلسوف در استفاده از آن دچار اشتباه می شود و ممکن اسنت نتیجه ای خلاف واقع بگیرد. پس این تمایز را باید لحاظ نمود .

اما اینکه چرا هیچ یک از ائمه سلام الله علیهم خود را فیلسوف نام ننهاده اند به این دلیل است که ما قبلاً ذکر کردیم که رابطه فلسفه و حکمت عموم و خصوص مطلق است ، پس هر کس حکیم باشد لاجرم فیلسوف هم هست . چون که صد آید نود هم پیش ماست.

فرق حکمت با فلسفه در این است که حکمت دو بخش می شود 1- عملی 2-نظری ، یعنی دایره آن وسیع تر از فلسفه می باشد و بخش نظری آن همان فلسفه است و بخش عملی آن شامل جزئیات می شود که تخصصاً از حیطه فلسفه خارج است. ( رجوع شود به مقدمه رحیق مختوم نوشته آیت الله جوادی آملی)

اما اینکه حضرات معصومین علیهم السلام آن را تأیید نکرده اند ، شما سخت در اشتباه هستید .

امام صادق علیه السلام فلسفه ارسطویی را عیناً با همان اصطلاحات و عبارات فلسفه مشاء به جابر بن حیان تدریس نموده اند، برای تنویر ذهنتان بد نیست یه کتاب آیین و اندیشه نوشته سید محمد موسوی انتشارات حکمت رجوع کنید و مطالعه بفرمایید . البته اگر در پی حقیقت هستید که الله ولی الذین آمنوا یخرجهم من الظلمات الی النور.

همچنین امام صادق روحی فداه در توحید مفضل از ارسطوی حکیم به بزرگی یاد می کند و برهان ایشان را در بیان شرور عیناً تقریر می کند . آیا این ها کافی نیست .

یا امام رضا علیه السلام حقیقتاً به معنای واقعی مبادرت به تدریس فلسفه نموده اند. باز هم بد نسیت برای زدودن غبار جهل به دو کتاب امام علی و فلسفه الهی نوشته علامه طباطبایی رحمة الله و امام رضا و فلسفه الهی آیت الله جوادی آملی رجوع کنید .

دو سوال آخر شما هم با این بیاناتی که عرض کردم بیشتر شبیه به مزاح است تا سوال و اشکال.

اما در مورد خواندن فلسفه و فهم آن باید این نکته را گوش زد نمایم که قرار نیست همه افراد بشری بفهمند به قول معروف فهم واجب کفایی است . ملاک برتری هر فردی نسبت به سایرین کمال در قوه عاقله است و هر چه انسان عاقل تر باشد کامل تر است و باز هم قرار نیست که همه کامل باشند بلکه کسانی که تلاش و کوشش نموده اند به درجات بالا می رسند که بهشت را به بها می دهند نه به بهانه. بله راه بسیار سختی است و مرد افکن و اگر نبود تمایز انسان و حیوان چه می شد؟؟

اما در مورد جناب قزوینی رحمة الله علیه که فرمودید فیلسوف ،  نمی دانم اگر ایشان فیلسوف بوده پس فلسفه چیست؟ ایشان فلسفه تدریس می کرده اند اما این به معنای فهم فلسفه نیست . و مطلبی هم که از ایشان ذکر کرده اید ، فهم خود ایشان است که برای خود ایشان حجیت دارد نه برای  سایرین. و اگر با عقل و فلسفه نتوان خدا را اثبات کرد پس راه معرفت خداوند تا ابد ادهر بسته می ماند حتی در قیامت هم،  زیرا همانگونه که کمّل از عرفا هم گفته اند معرفت بذر مشاهده است و تا انسان با علم الیقین به چیزی نرسد ابداً به حق الیقین و عین الیقین بدان برسد ، و من اعمی فی هذا و هو اعمی فی الآخرة و اضل سبیلاً.

فکر می کنم تا این حدود کافی باشد اگر سوالی دارید مطرح کنید ، ان شاء الله جواب می دهیم ( البته فرقی ندارد با نیشخند یا بدون آن)

موفق باشید

چهارشنبه 24/4/1388 - 15:14 - 0 تشکر 132767

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام علیکم

اول به شما تبریک می گویم که مخاطب خود را جاهل وشاید گمراه...می دانید(این رسم ادب نبود)

من بدون یاری گرفتن از فلسفه (چه جدیدش وچه قدیمش)قادر به اثبات خدا وائمه ودینم هستم وبه این علم نیاز ندارم ونیازی به ان قلت وقلت های فلاسفه ندارم که خود نیز شاید ندانند که چه می کنند بیایید عقائد همدیگر را به معرض نمایش کاربران قرار دهیم تا ببینیم که قرآن چه می گوید وفلسفه چه؟(به خود مغرور نیستم بلکه ائمه زیبا درسم داده اند که دیگر نیازی به ارسطو و...ندارم)

در ضمن  بگوییدکه امثال ابوذر وسلمان ومقداد وحضرت عباس و...که فلسفه را  نخوانده اند(هر چند که در این علوم هم به نظر من ماهر بوده اند،باز هم هر چند که زمان آنها شاید فلسفه در اسلام رسوخ نکرده بود)آیا اینها عاقل نبوده اند؟

ادعای بسیار بزرگی کردید 

آیا به نظر شما همه آنان که فلسفه نمی دانند گمراهند وقادر به اثبات خدا نیستند که آیه ای از سوره بقره را برای من می آورید(اگر فکرتان این گونه باشد به میلیونها شیعه تهمت زده اید)

من کتاب توحید مفضل را خوانده ام ،اگر می شود لطف کنید آدرس صفحه ای  را که درآن حضرت، از آن فیلسوف طرفداری کرده به من بگویید(در آن جستجو کردم حتی کلمه *ارسطو*را هم ندیدم چه رسد به تعریف وتمجید ازاو)

در ضمن اگر حتی امام رضا وامام صادق(ع) به شاگردان خود فلسفه درس داده اند شاید برای این بوده که بتوانند در مقابل معتقدان به آن حرف بزنند ودفاع کنند

یعنی امام صادق را شاگرد مکتب فلسفه می دانید ،که آنقدر عاجز است که با توسل به علم فلسفه کار می کند؟(در جایی از فلسفه بد می گویند ودر جایی از آن تعریف؟!!!)مگر امام صادق عاجز است که متکی به ارسطو وغیرو باشد تا به شاگردانش درس دهد

می شود یک حدیث صحیح را در مورد خوبی فلسفه بیاورید؟

به قول شما بنده جاهلم 

پس دیگر با شما انسان عالم کاری ندارم

می روم دنبال جهالتم ،در ضمن جوابهای شما در نوشتنه های بالاهست ،

فرمودید دلایل عقلی وغیره ...نداشتم(اگر اشتباه نفهمیده باشم)می شود بفرمایید کدام یک از نوشته های بالای من غلط بود؟

شما از آقای قزوینی گفتید  ورد کردید

اما می شود بفرمایید منظور علامه طباطبایی از آن سخن چه بوده که:(فلسفه براى سیر و سلوك و توفیق وصول به مقام مقدّس خلیفه‏اللّهى، حجاب ضخیمى است كه كمتر مى‏توان از آن نجات پیدا كرد.)

قال الله عزّوجلّ:
تندي نكن با كسي كه تو را بر او مسلط كردند تا با تو تندي نكنم.(كافي2/303)

 

 اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فی فرج مولانا صاحب الزمان

 

..............................................................

وبلاگ من:شهر ما(کلیک کن حالش رو ببر)

چهارشنبه 24/4/1388 - 15:18 - 0 تشکر 132773

بسم الله الرحمن الرحیم

به نظر نمی آید دو سوال آخر من مخصوصا سوال آخر لطیفه باشد اگر جواب دارید بفرمایید 

قال الله عزّوجلّ:
تندي نكن با كسي كه تو را بر او مسلط كردند تا با تو تندي نكنم.(كافي2/303)

 

 اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فی فرج مولانا صاحب الزمان

 

..............................................................

وبلاگ من:شهر ما(کلیک کن حالش رو ببر)

چهارشنبه 24/4/1388 - 18:21 - 0 تشکر 132849

بسم الله الرحمن الرحیم

با سلام ، دوست عزیز دلخور نشو ، (چون که اسمتو نمی دونم سید امین بهتون میگم)

سید امین گفتید که بدون کمک گرفتن از فلسفه خدا و ائمه را اثبات می کنید. این خیلی خوبه اما برهانی که باید اقامه کنید باید اولاً مستدل باشد ثانیاً یقینی و ثالثاً منطقی و این ها تماماً ویژگی براهین فلسفی هستند . فلسفه شاخ که نداره که اینقدر ازش می ترسی، اگر هم با اسمش مشکل داری که مثلاً اسمش یونانی است و چه میدونم ازین حرفا بهش بگو حکمت یا هر چه دوست داری ، مشکل ما در لفظ نیست. پس فرار از فلسفه در اصول دین فایده ای ندارد زیرا ناچاری که دوباره به فلسفه برگردی ، میگی نه ! امتحان کن بســـــــــــم الله.

اما اینکه گفتی ابوذر فلسفه نخونده ، حرف ما فکر و منش فلسفی است و نه خواندن فلسفه زیرا ممکن است که شخصی حتی مدرس فلسفه هم باشد اما اندوخته ای از آن نداشته باشد. اما ابوذر ، احتمالاً این حدیث نبوی را شنیده اید که اکثر عبادت ابوذر تفکر بوده است . در مورد مقداد و سلمان هم سخن بالا صدق می کند بعلاوه اینکه سلمان طبق احادیث من نا اهل البیت است و چون که صد آید...

اما در مورد ارائه عقاید ، بنده شدیداً علاقه مند به این کار هستم و اگر به توافق برسیم حاضرم به هر صورتی که شده این کار صورت بگیرد و نتایج آن هم به سایر کاربران ارائه بشود والله ولی التوفیق.

اما در مورد گمراهی ، بنده چنینی مطلبی را ذکر نکردم  بلکه صحبت از کمال و وصول به حق تعالی و جنت ذات و صفات بود. من میگم اگر تمامی جهانیان هم بهشتی باشند باز بین آنها تفاوت و اختلاف در حصول کمالات است و بعید می دونم که شما هم این مطلب را انکار کنید ، درست است!!.

برای نمونه به خاطر بیاورید حدیث پیامبر صلوات الله علیه و آله را که گفت اگر ابوذر از افکار سلمان مطلع بود حکم به کفر او می داد و این خود یعنی اختلاف درجه و مرتبه .

اما د رمورد توحید مفصل بنده ابداً ادعا نمی کنم که شما این کتاب را نخوانده باشید ، بلکه حرف من این است که اگر هم خوندید به دقت نخوندید، اگه وقت کردید آخرین برگ از کتاب رو به دقت بخونید .

درد مورد تدریس امام صادق سلام الله علیه نمی دانم که چگونه این برداشت را کرده اید به قول دکتر عزیز اگر تمامی قیاسات شما اینگونه باشد که واویلا!!!

امام سلام الله علیه به زبان عربی سخن می گفته اند حال شما از این برداشت می کنید که امام سلام الله علیه عاجز است و برای بیان مطالب خود به یک علم (علم نحو و لغت و بلاغت) دوره جاهلی نیازمند است!! اگر چنین مطالبی را در ذهن دارید سخت در اشتباهید.

حکمت و فلسفه جزء لایتجزای اسلام و معارف حقه ائمه اطهار سلام الله علیهم است و اینکه امام سلام الله علیه به تدریس این علم پرداخته و یا از استدلال جناب ارسطو بهره گرفته به معنای درستی این راه و منهج است و اینکه این علم پرده از حقایق می گشاید و احتمالی هم که داده اید که خودتان هم گفتید "شاید" بسیار ضعیف و بی نهایت بعید است.

اما حدیث خواستید شما را ارجاع می دهم به حدیث لوگی امضایم. و همچنین کتاب هایی که قبلاً ذکر کرده ام .

اما در مورد علامه طباطبایی رحمة الله علیه و ادعاهایی که در مورد ایشان کرده اید :

گفتید که علامه فلسفه را جدای از حکمت می دانستند. به فرض اینکه ادعای شما یک در هزار درست باشد ، پس چرا ایشان  دو اثر خود در فلسفه را بدایة الحکمة و نهایة الحکمة نامیده اند. اتفاقاً ایشان همیشه به جای واژه یونانی فلسفه از معادل اسلامی آن به نام حــــکمت الـــــهی استفاده می کردند. برای اطلاع بیشتر و رفع شبهه به کتاب نهایة الحکمة قسمت مدخل رجوع کنید.

اما در مورد حجاب بودن فلسفه نکته ای می گویم که دقت و ذکاوت شما را می طلبد:

در احادیث اصولاً تمامی علوم حصولی حجاب هستند. و برهانی این مطلب هم این است که علم حصولی به واسطه صورتی که از معلوم عینی نزد عالم ایجاد می کند حجابی می شود برای واقع. در احادیث آمده که العلم حجاب الله الاکبر. این مطلب اول

دوماً حجاب ها به دو قسم نوری و ظلمانی تقسیم می شوند و علم از سنخ نوری است چون مجرد می باشد.

سوماً اصولاً تا حجاب نباشد خرق حجابی هم صورت نمی گیرد پس برای رسیدن به حق علم لازم است و خود این علم موجب پیدایش حجاب می شود که باید با مجاهدت این علم حصولی را به علم حضوری تبدیل کنیم تا حجاب مرفع گردد. در واقع مسیر همین است ، مثل اینکه برای رسیدن به قله های کوه سعادت و کمال باید از دامنه ها و دره های عمیقی عبور کرد . حال شما این را می گویید که چون باید از میر دشواری عبور کنم پس قید قله را هم بزنم؟؟.

در مورد دو سوال آخرتان همان نظر قبلی را دارم.

باز هم میگم که از مطالب من ناراحت نشو، هدف ما ابتدا دوستیی بعدش این مطالب تماماً در حکم یک مباحثه علمی است و نباید به صرف یه حرف قهر کنیم و از کوره در بریم.

موفق باشید

چهارشنبه 24/4/1388 - 20:25 - 0 تشکر 132891

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام خدمت آقا صدرا

من علم ائمه را محدود ندانسته ام ،وخب پذیرفتم(که گفتید به من نسبت ندادید ،هر چند...) حرف شما رو (که گفتید به من نسبت ندادید ،هر چند...)وبدونید حتی اگه من رو هم گمراه می دونستید باز هم گذشت می کردم

اما در مورد عقائد 

یک تایپیک در آنجا میزنم شما نظر فلاسفه را بیاورید 

من هم هر آنچه را باید بیاورم می آورم 

در ضمن  بنده اولش ناراحت شدم اما دیدم با عصبانیت کاری پیش نمی ره پس لفظ رو تغییر دادم 

اما ما انشاءالله بحثمون دوستانه باشه وبدور از هر گونه دشمنی 

اگه هم جایی نوشته هام بوی عصیانیت می داد رو حساب نقص نوشتار در بیان عواطف واحساسات بزارید به قول زبانشاسان ،الفاظ در بیان این گونه حالات عاجزند

قال الله عزّوجلّ:
تندي نكن با كسي كه تو را بر او مسلط كردند تا با تو تندي نكنم.(كافي2/303)

 

 اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فی فرج مولانا صاحب الزمان

 

..............................................................

وبلاگ من:شهر ما(کلیک کن حالش رو ببر)

چهارشنبه 24/4/1388 - 20:29 - 0 تشکر 132893

بسم الله الرحمن الرحیم

یک تایپیک ایجاد کردم با نام عقائد انشاءالله اونجا بیاید

خداحافظتون

قال الله عزّوجلّ:
تندي نكن با كسي كه تو را بر او مسلط كردند تا با تو تندي نكنم.(كافي2/303)

 

 اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فی فرج مولانا صاحب الزمان

 

..............................................................

وبلاگ من:شهر ما(کلیک کن حالش رو ببر)

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.