تبیان، دستیار زندگی

...................

به نام خدا

سلام

هنوزم بنظرم بهترین کار اینه که به دختر خانوم از علاقه ش بگه.شاید دختره یه راهی جلوی پاش بذاره.

ممکن هم هست که اصلا دختره مخالف باشه اونوقت پسر وقت خودشم بی خودی تلف نمی کنه.میره دنبال ادامه ی زندگیش.

به نام خدا

سلام

:)

به به ... لذت میبرییییم....

یا حق

به نام خدا

سلام

شاید این حرف ها رو دوستان دیگه هم به نوعی زده باشن، اما به هر حال به عقیده ی من باید اگر از عشق خودتون مطمئن هستید (این خییییییییلی مهمه، توی هر شرایطی)، در این صورت اون وقت باید حتماً مشکل رو با خانواده تون مطرح کنید. مطمئن باشید اون ها هر کاری بتونن براتون می کنن.

ضمناً من یه مشکل اساسی با بعضی طرز تفکر ها دارم:

این که برادرهای خوبم، چرا همش آقا پسرها به خاطر نداشتن کار یا مثلاً نرفتن به سربازی این قدررررر اعتماد به نفس هاشون پایینه؟ آقای میلادی قصد جسارت به شما رو ندارم، منظورم به طور خاص شخص شما نیست، به طور کلی عرض می کنم.

ببینید، داشتن کار و این حرف ها مهمه، شکی نیست، اما مهم تر از اون می دونید چیه؟! این که شما همه بنده ی همون خدایی هستید که به بنده هاش نعمتی به نام اراده رو عطا کرده. باور کنید از بالاترین الطاف خداوند همین اراده ست. مطمئن باشید با به کار گرفتن این موهبت می تونید خیلی کارها بکنید. می دونم کار پیدا کردن سخته، ولی به هر حال برای کسی که تلاش بکنه کار هست، نیاز نیست که از همون اول مدیرعامل و اینا بشید که.شما  بسم الله بگید و شروع کنید، باور کنید خدا بیشتر از خودتون به فکرتونه، شک نداشته باشید؛ کمکتون می کنه. به هر حال بااااااااید از یه جایی شروع کرد دیگه.

سربازی رو هم که بالاخره باید برید. اما شما با همون اراده و توکل به خداوند کمی به اوضاعتون سر و سامون بدید، بعد پا پیش بذارید، سربازی تون رو هم بالاخره می رید؛ آخه مجبور نیستید که خیلی زود برید زیر یه سقف زندگی کنید که. یقین داشته باشید دختر خانوم ها هم انسان هستند و از نعمت درک و فهم بهره مند هستن! مگر چند درصد دخترها این طورن که اول زندگی همه چی رو با هم بخوان؟ مطمئن باشید اگر اون خانم شما رو بخواد و البته اگر شما توانایی هاتون رو نشون بدید و ثابت کنید که عزمتون رو جزم کردید برای یه زندگی خوب، اون خانوم می تونه با مسئله ی سربازیتون کنار بیاد، حالا یا حین دوره ی نامزدی یا عقد یا حتی بعد از ازدواج. شکی نیست که سخته، ولی این سختی ها جزئی از زندگیه.

البته مسئله ی حقوق و درآمد حین سربازی که مقاله ی خانوم آنشرلی هم در این رابطه بود خیلی تأمل برانگیزه. اما من می گم به هر حال شما بااااااااید از یه جایی شروع کنید، مشکلتون رو با خانواده مطرح کنید، اون ها کمکتون می کنن تا بتونید به اوضاعتون سر و سامون بدید، و این که لا اقل راهنماییتون می کنند که باید چی بکنید و چی نکیند. و ضمناً براتون پا پیش می ذارن و این طوری می تونید با خانواده ی دختر خانوم و خودش صحبت کنید. مطمئن باشید با صحبت خیلی چیزها براتون روشن می شه.

در حالی که با غصه خوردن و دست روی دست گذاشتن راه به جایی نمی برید.

باز هم می گم، نعمت اراده رو فراموش نکنید.

همیشه شاکرش باشیم...

به نام خدا

دوستان سلام

چی شد پاسخام! من از اون حرفم كه قصد جسارتی نداشتم. اینروزا زیاد شوخی می كنم ولی انگار شما هنوز روحیه شوخی ندارین.

نتیجه چی شد. توضیح بده جناب میلادی به كجا رسیدی؟

تقریبا احساساتمون شبیه همه

باید ببینی واقعا عاشقی یا نه 

ببین من اینو خودم واقعا حس کردم که وقتی به یک نفر حتی فکر می کنیم اون شخص نیز به ما تمایل پیدا می کنه ، سعی کن به اون شخص توجه کنی و حرفتو بهش بزنی ، این راه البته بیشتر شبیه دوستیه !!!

پس با خانوادت صحبت کن به نظرم بیشترین کمک رو می کنند اگر واقعا عاشقی 

موفق باشی 

سلام

راستش حل شدن مشکل من محاله

اون روزی که ناپلئون گفت محال محال است از مشکل من خبر نداشت

اصلا دلم نمیاد بهش بگم که بهت علاقه دارم چون اونقدر دوستش دارم  (ببخشین هاااااا)  که نمی خوام افکارش رو بهم بریزم

خلاصه دست مجنون هم از پشت بستم

یه واحد آپارتمان دارم

چند وقت دیگه هم لیسانس حقوق میگیرم

ولی امان از این سربازی....

عاشقا رو از هم جدا میکنه

در هر صورت از نظرات همه ممنونم

به نام خدا

سلام

ای بابا...

جناب vahedmeladi

اولا)

به اندازه ی یه سر سوزن یه اپسیلون یه کوچولو احتمال بدید که ایشون هم به شما علاقه مند هستند خخخخخخخخخخب؟

ولی خب چون دختر محجوبی هستن و اینا روشون نمیشه به هیچ کس بگن و شاید روزی هزار بار ازخدا میخواد شما هم همین احساسو راجع بهش داشته باشید.

اوکی؟

شما دارید یه حق رو از ایشون میگیرید... به خدا حقشه که بدونه 

:(

دوما) 

بابا سربازی میخواهید برید سفر آخرت که نمیرید.....دور از جون

اگه اون دختر خانم شما رو دوست داشته باشه که دو سال چیزی نیست که ارزش غصه خوردن داشته باشه....

اتفاقا شیرینی ه ازدواج به همین طولانی شدن هاشه... بعدا خاطره میشه( همین امروز صبح تو یه کتاب خوندم!)

اگه شما رو دوست داشته باشه که خیلی راحت صبر میکنه و دو سال مثل برق میگذره

بعدش که سربازیتون تموم شد و خیالتون راحت

مدرکتون رو که گرفتید یه کاری پیدا میکنید

ایشون هم میشه همراهتون در جاده ی بی پایان ه زندگی! ( اثرات ه همون کتابه!)

بعد با هم یواش یواش میسازید زندگی رو....

به همین راحتی

به همین خوشمزگی

به خدا اینجوری مزم بیشتره... فکر کنید مثلا هزار تومن هزار تومن با هم جمع میکنید و کم کم به همه چی میرسدید

این مزش بیشتر نیست؟

چرا اینقدر سخت گرفتید؟

به خدا عاشقی درد بی درمون نیست

بعدشم شما خدا رو دارید...دیگه چی میخواهید؟ اگه بخواد همه چی حل میشه...

اصلا مشکلی نیست که حل نشه

این جمله رو هدیه میکنم بهتون و ایشالله خودم تاپیک تبریک ازدواجتونو بزنم:

آرام باش، تفکر کن، توکل کن و آستین هایت را بالا بزن، انگاه دستان خدا را میبینی که زودتر از تو دست به کار شده است..................

امیر مومنان جهان، حضرت علی(ع)

همگی موید باشیم

به نام خدا

دوستان سلام

ای بابا كلاه تو بنداز هوا پسر.

تو توی بهشتی و خودت خبر نداری (ایولا روحیه دادن :D)

نه جدی می گم. همون یه آپارتمان كه هست یعنی دگه غم بی غم. تازه درست هم در شرف تموم شدن (خوش به حالت)

ابراز علاقه هم هزار راه داره یكی از یكی بهتر :D

تازه لازم نیست مستقیم بگین (نه خداوكیلی سخته شوخی كردم)

اما سربازی هم هیچ مشكلی نیست. فقط سختیش همون دو ماه اولشه. بعدشم كه واسه متاهلین یه سری تخفیفات و تسهیلاتی قایل هستن. مثلا می تونی خدمتتو تو شهر بومی خودت بگذرونی. تازه با لیسانس حقوق هم كه سربازی حساب نمیشه. میشه سروری. 

سلام

واقعا دستتون درد نکنه

دیگه معدن اعتماد به نفس شدم

امروز یه تصمیم گرفتم

اول تصمیم گرفتم که دیگر کتاب هایم را زیر درخت نگذارم که خیس شود(تصمیم وحید)

بعدش هم تصمیم گرفتم که برم جلو و بگم

همین فردا

فقط موندم چه جوری شروع کنم

اول برم جلو بگم که هوا امروز خیلی خوبه نظر شما چیه؟

یا برم مثلا در مورد قوانین ازدواج یه سوالی ازش بپرسم  اینجوری با یه تیر دو نشون میزنم

کسی تا حالا تجربه خواستگاری داره؟

من واقعا موندم

من میدونم

من موفق نمیشم....