بنام خدا
سلام
خانم ترانه 21
مثلا دانش اموزی که کلی درس میخونه خودش رو می کشه که به اون هدفی که داره برسه...فرضا یه رشته دانشگاهی که اونقدر ها هم رسیدن بهش محال نیست....اما درست روز کنکور یه بلایی سرش میاد که نمی تونه اونطور که باید وشاید به سوالات جواب بده(یا حتی اتفاقی هم سر کنکور نمی افته و با وجود جواب دادن به سوالات)، وقتی جواب کنکور میاد یه رشته ی پرت دیگه ای که اصلا نمی خواسته قبول میشه!
اگر در مورد این دانش اموز فرضی از درمان نشدن اضطراب و و هول هوای جلسه ی امتحان بگذریم(که ان عامل میتونه باعث اتفاقات سر جلسه کنکور و قبل از اون بشه). آیا این اتفاقات این معنی رو نمیده که آینده اون دانش آموز در قبولی در دانشگاه و یا در رشته ی خاص ممکنه به ضررش تموم میشه.یه بار آقای قرائتی مثال جالبی زد. ایشون داستانی با این مضمون گفتند:" دانش آموزی برای رشته ی خاص استخاره میگیره و بد میاد ولی اون رشته، رشته ی خیلی خوبی بوده و اون رشته رو خیلی دوست داشته. پس به استخاره اعتنا نمیکنه و اون رشته رو انتخاب میکنه که در دانشگاه شهری دیگه هستش. و قبول هم میشه. بعد یه بار که باباش برای دیدنش به اون شهر میره در راه تصادف میکنه و میمیره و این طوری اون دانشجو پدرش رو از دست میده، یعنی بد اومدن استخاره میخواسته مرگ پدر رو نشون بده
از این مثال ها کم نیست ...اینکه می گید شاید کناه کرده بوده و... رو قبول ندارم مگه بقیه مردم گناه نمیکنند؟ مثلا اگر یکی بهترین رشته ی دانشگاهی قبول بشه و بهترین زندگی رو داشته باشه - هم معنوی هم مادی منظورم ه- یعنی دیگه هیچ گناهی تو زندگیش نکرده بوده؟؟؟
ببینید بعضی ها که اصلاً گناه و اشتباه نکردن(معصومین)، تو زندگیشون کمترین ایرادات بوده، اما مشکلات برای اون ها هم قسمت میشده. مثل همسر امام حسن علیه السلام، یا بیماری حسنین، خب این ها برای امتحان قسمت آدم میشه و مطمئن باشین اون آدمهایی که آدمهای خوبی هستند اگه تو انتخاب همسر، همسر ایده آل گیرشون نیاد، خداوند حتماً اون همسر نا ایده آل رو برای سنجش و امتحان؛ قسمتش کرده و اون کسی که آدم معمولی بوده خب خدا هم از این امتحانات سخت ازش نمیگیره و همسر ایده آلش رو بهش میده
یا مثلا در مورد ازدواج ، دختر دایی من خیلی توی ازدواج سخت گیر بود، اخر هم با ادم خیلی خوبی ازدواج کرد... اما مشکل اینجاست که همسرش زیادی خوبه و به خاطر همین تحمل همدیگر رو ندارند... وپدر مادرش هر روز دعا می کنند که این دوتا بتونند با هم زندگی کنند!
من فکر میکنم اگر قرار بود این طوری باشه که شما میگید:
لیاقت این انتخاب رو نداشته باشیم، به هر دلیل(مثل گناه و ...) و در این صورت خدا اون انتخاب مناسب اعمالمون رو در پیش پای ما قرار میده و مسیر رو عوض میکنه.
خب پس ادم های خوب نباید ازدواج های بدی داشته باشند اما همیشه هم اینطور نیست... ادم های خوب زیادی هستند که ازدواحج هاشون خیلی باعث رنجشون شده...
همون طور که گفتم آدمهای خوبی که ازدواج موفق ندارن شاید دارن امتحان میشن و آدمهای بدی که زندگی خوبی دارن شاید یا به خودشون واگذاشته شدن یا برای اون خوبی اندکی که انجام دادن در همین دنیا پاداش میگیرن(با زندگی خوب) و در عوض اون دنیا همیشه در عذاب خواهند بود
اما طرف قبلی از ظرفیتش که میتونسته خوب استفاده کنه غفلت کرده و استفاده نبرده و بنابراین نتیجه اون عدم استفاده صحیح از ظرفیت بالاتر هم میتونه یکی دیگه از علل زندگی نا موفقش باشه
اولا به نظر من اون کسی که ظرفیتش کمتره پس باید کسی منایب ظرفیت خودش گیرش بیاد نه یه فرد خیلی ایده ال و محشر...!
از کجا معلوم اون فردی که شما دیدید از نظر همه ایده آل باشه، شاید از نظر خود طرف ایده آل باشه.
در ضمن همیشه که نقش انتخاب نیست که زندگی ادم ها رو میسازه! اگه من دختری باشم با پدری که منو مجبور به ازدواج با مردی که حتی از پدرم هم بزرگتره میکنه... خب من که فرصت یا اجازه نفس کشیدن هم نداشتم چه برسه به انتخاب..! حالا من چه گناهی میتونستم مرتکب شده باشم که همچین جزایی رو تو این دنیا برام داشته؟؟
اگه دیده میشه برخی دخترها ی خوب از طرف پدر مجبور به ازدواج میشن، این گناه بر میگرده به نسل قبل از پدر و اون کسانی که اون پدر رو تربیت کردند. مطمناً خداوند همیشه جلوی علتها رو نمیگره و بیشتر مواقع خدا جلوی علتها رو باز میذاره تا روند طبیعی طی بشه و بنابراین اون پدر بزرگی که در تربیت پسرش اشتباه کرده باعث میشه اون پسر در حق فرزندش(دخترش) جفا کنه و اونو به ازدواج اجباری مجبور کنه.