به نام خدا
سلام
راحت شدم خانم گلها .میدونید چرا؟
چون دیدم که شما هم طولانی نوشتید(البته نه نسبت به نوشته طولانی من). حالا راحت تر و بدون دغدغه طولانی شدن میتونم حرفم رو بزنم.
من فکر میکنم تونستید از یه راه دیگه قانون نبودن خدا رو اثبات کنیدو فکر میکنم تو این پست راهی که شما گفتید رو قبول میکنم.
اما اون چیزی که باعث شد من به این فکر بیفتم که خدا همون قانونه
در واقع اولش این طوری این فکر اومد تو ذهنم.
مثلاً یک جسم مادی رو فرض کنیم که توضیحش راحت تره: مثلا همین زمین
میگن قانونی وجود داره که طبق اون زمین دور خودش و دور خورشید میچرخه و اگه این طوری نبود یک طرف زمین گداخته میشد و یک طرف یخ میزد.
پس اگه قانون در حرکت زمین نباشه زمین این طوری میشه. حالا این زمین از خاک و آب درست شده. قانونی که خاک و آب رو ساخته همون قوانین اتمی هست . پس اگه قوانینی که در اتم ها وجود داره از بین بره و دیگه الکترونی دور هسته نچرخه چیزی به نام اتم نداریم و به طبع اون چیزی به نام خاک و آب هم نداریم بلکه در این مرحله از بی قانونی چیزی داریم شاید شبیه همون ستاره نوترونی که دیگه تو اون، فضای بسیار خالی اتمی وجود نداره(شاید بدونید که دانشمندان به این نتیجه رسیدن که یک اتم حدود 10 هزار برابر هسته خودشه و این نشون میده فضای زیادی در اتم خلا و خالی هست). خب اگه بریم جلو تر و از قوانینی که باعث شده پروتون و نوترون و الکترون وجود داشته باشند هم پیروی نشه اون وقت اونا هم نیستن.
از این جزئی تر هنوز برای دانشمندان اثبات نشده ولی میگن خود این پروتون و نوترون هم از چیزایی به نام رشته درست شدن.
خیلی طولانی شدببخشید. اما همین طور میشه ادامه داد و رابطهی بین قانون و قانونمند رو از بین برد که اگه این رو تا بی نهایت میل بدیم نتیجش همون نابودی زمین میشه. و در صورت تعمیم این مثال به تمام مخلوقات میتونیم نتیجه بگیریم که با نبودن قانون همه چیز نیست میشه.
اما شما در جواب اخیرتون واضح تر و در جوابهای قبلی هم البته اشاره کردین و گفتین قانون رابطهی بین پدیدههاست. من خیلی فکر کردم و به این نتیجه رسیدم که اگه فرض کنیم قانون همون خدا باشه. این قانون تا وقتی که پدیدههایی نباشه که اونا رو توضیح بده، بی معنی هستش. و این نشون میده قانون برای معنی دار بودن نیازمند اون پدیدههاست . در صورتی که خدایی که ما میشناسیم در این حد هم نیاز مند به چیزی نیست.
راستش من از راه دیگهای رسیده بودم به این که خدا قانون نیست. اما شما ساده ترین راه رو انتخاب کردین. همونطور که میگن برای جواب مسئله دنبال راه حل پیچیده نباشید و اول راههای ساده رو بررسی کنید، شما هم همین کار رو کردین و این نشونه ضعف منه.
اما بذارید منم اون راهی که برام ثابت شد خدا قانون نیست رو بگم.
من وقتی این فکر اومد تو ذهنم، گفتم آیا میشه این فکر اشتباه باشه و دنبال نقضش بودم. دنبال ویژگیهای خدا که گشتم، دیدم خدا یک ویژگیداره که قانون نداره. اونم اینکه خدا میتونه آیندهی همه چیز و همه کس رو پیشگویی کنه و کاملاً به آینده اونا احاطه داره. بعد دیدم قانون هم میتونه اگه کامل باشه این پیش گوییرو انجام بده( شاید دلیل دیگهای که فکر کردم خدا همون قانونه همین پیشگویی دقیق آینده بود) اما خوب که بررسی کردم دیدم قانون در یک جا ضعف داره و اون پش گویی موجودات با اراده مثل انسان و جن هست.
درسته که قانون میتونه پیش گویی کنه در مورد همه چیز اما انسان و جن و موجوداتی که اراده دارن، چه کارشون غلط باشه و چه نباشه میتونن بر خلاف قانون عمل کنن .
مثلاً اگه قانون میگه فلان کس در فلان ساعت و در فلان روز میمیره . اون فرد میتونه زودتر با ارادهای که داره خودکشی کنه و پیشگویی قانون رو نقض کنه. این حرکت خودکشی رو قانون نتونسته بود پیشگویی کنه . اما خدا این حرکت رو هم میدونه و درنتیجه رسیدم به اینکه قانون خدا نیست.
ببخشید دیگه خیلی طولانی شد. خب وقتی نظرتون رو راجع به این جوابم دادین، میخوام تو عنوان تاپیک دست ببرم و خدا رو نا مساوی قانون و مساوی یه چیز دیگه قرار بدم. حالا حالاها در حال تحریک فکر هستیم و خلاصی ندارید.
راستی یه وقت نکنه به اجبار تن به ادامه این بحث داده باشین؟