• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن ادبيـــات > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
ادبيـــات (بازدید: 12533)
سه شنبه 26/2/1391 - 10:41 -0 تشکر 453711
بفرمایید یک بشقاب غزل!

سلام به همه دوستداران قالب همیشه ماندگار غزل

از همه غزل دوستان دعوت میکنم زیباترین و ناب ترین غزلهایی که خوندید یا گفتید اینجا بنویسید تا همه بخونیم و لذت ببریم.

اگر دلتون خواست می تونید مثل من اون بیتی که بیشتر از همه دوست دارید یه جوری مشخص کنید.

حتما بیایید ها...من منتظرم غزلهای جدید و قشنگ شما رو بخونم.

ماهی روحم به اقیانوس هم راضی نبود

طفلکی لالایی این برکه خوابش کرده است!

يکشنبه 28/3/1391 - 9:54 - 0 تشکر 462491

ای زندگی بردار دست از امتحانم
چیزی نه می دانم نه می خواهم بدانم

دلسنگ یا دلتنگ،چون کوهی زمینگیر
از آسمان دلخوش به یک رنگین کمانم

کوتاهی عمر گل از بالا نشینی ست
اکنون که می بینند خارم،در امانم!

دلبسته ی افلاکم و پابسته ی خاک
فواره ای بین زمین و آسمانم

آن روز اگر خود بال خود را می شکستم
اکنون نمی گفتم بمانم یا نمانم

قفل قفس باز و قناری ها هراسان
دل کندن آسان نیست! آیا می توانم؟

فاضل نظری

ماهی روحم به اقیانوس هم راضی نبود

طفلکی لالایی این برکه خوابش کرده است!

يکشنبه 28/3/1391 - 10:36 - 0 تشکر 462530


وقتی که حالت از غم دنیا گرفته است


حال من و تمام غزلها گرفته است



دلشوره های خود بخود چند روز پیش


حالا چقدر یکشبه معنا گرفته است




بعد از تو جای آنهمه تاب و تب مرا


مشتی چرا و باید و اما گرفته است



این سرنوشت غمزده تاوان عشق را


روزی هزار مرتبه از ما گرفته است



حتی خدا نخواست ببیند در این جهان


کار دو عاشق اینهمه بالا گرفته است



یک لحظه چشم بستم و دیدم کسی برام


تصمیم گریه آور کبری گرفته است



حالا منم و میز و دو فنجان قهوه و...


مردی که روی صندلی ات جا گرفته است



حرفی نمی زنم نکند برملا شود


بغضی که توی حنجره ام پا گرفته است



دارد به عمق فاجعه پی میبرد دلم


نفرین نکن که آه تو من را گرفته است!





زهرا شعبانی

يکشنبه 28/3/1391 - 11:1 - 0 تشکر 462560

به به چه غزل زیبایی نوشتید استاد.


ما گشته ایم،نیست،تو هم جستجو مکن
ان روزها گذشت،دگر آرزو مکن


دیگر سراغ خاطره های مرا مگیر
خاکستر گداخته را زیر و رو مکن

در چشم دیگران منشین در کنار من
مارا در این مقایسه بی آبرو مکن

راز من است غنچه ی لبهای سرخ تو
راز مرا برای کسی بازگو مکن

دیدار ما تصور یک بی نهایت است
با یکدگر دو آینه را رو به رو مکن.

فاضل نظری

ماهی روحم به اقیانوس هم راضی نبود

طفلکی لالایی این برکه خوابش کرده است!

يکشنبه 28/3/1391 - 12:13 - 0 تشکر 462604


شبی با بید می‌رقصم، شبی با باد می‌جنگم

که چون شب‌بو به وقت صبح، من بسیار دلتنگم


مرا چون آینه هر کس به کیش خود پندارد
و الّا من چو می‌با مست و هشیار یکرنگم


شبی در گوشه ی محراب قدری ربّنا خواندم
همان یک بار تار موی یار افتاد در چنگم


اگر دنیا مرا چندی برقصاند ملالی نیست
که من گریانده‌ام یک عمر دنیا را به آهنگم


به خاطر بسپریدم دشمنان! چون نام من عشق است
فراموشم کنید ای دوستان! من مایۀ ننگم


“مرا چشمان دل سنگی به خاک تیره بنشانید”
همین یک جمله را با سرمه بنویسید بر سنگم


به امید ظهوراقا

يکشنبه 28/3/1391 - 12:16 - 0 تشکر 462607

غزلی از طالب آملی



ز گریه شام و سحر دیده چند تر ماند              دعا کنید که نه شام ونه سحر ماند


 به غارت چمنت بر بهار منتهاست             که گل به دست تو ازشاخ تازه تر ماند


دو زلف یار به هم آنقدر نمی ماند                که روز ما و شب ما به یکدگر ماند


     نهاده ام به جگر داغ عشق و میترسم            جگر نماند و این داغ بر جگر ماند     


کنید داخل اجزای  نوشداروی  ما               هر آن  گیاه که برگش به نیشتر ماند


برای عزت مکتوب او به دست آرید            فرشته ای که به مرغان نامه برماند


زبس فتاده به هر گوشه پاره های دلم            فضای دهر به دکان شیشه گر ماند


 زشهد خامه((طالب))چو لب کنم شیرین            دو هفته در دهنم طعم  نیشکر ماند



يکشنبه 28/3/1391 - 17:20 - 0 تشکر 462723

تقدیر نه در رمل نه در کاسه چینی ست
آینده ی ما دورتر از آینه بینی ست

ما هرچه دویدیم به جایی نرسیدیم
ای باد!سرانجام تو هم گوشه نشینی ست


از خاک مرا برد و به افلاک رسانید
این است که من معتقدم عشق زمینی ست

یک لحظه به بخشایش او شک نتوان کرد
با این همه تردید در این باره یقینی ست

شادم که به هر حال به یاد توام اما
خون می خورم از دست تو و باز غمی نیست.

فاضل نظری

ماهی روحم به اقیانوس هم راضی نبود

طفلکی لالایی این برکه خوابش کرده است!

يکشنبه 28/3/1391 - 19:12 - 0 تشکر 462741

کی می رسم  به تو ، به خدا دیر می شود

  عمری گذشت ، عاشق ِ تو  پیر می شود


...


  تا کی در انتظار  ، بدوزم به راه ، چَشم


  کم کم ،  دو قاب ِ پنجره ،  دلگیر می شود


...


  اشک است و آه ، همدم ِ خلوتسرای من


  تا آسمان ، بلند ، ناله ی شبگیر می شود


...


  گلواژه های عشق  که سرخ است وماندگار


  تنها  برای  توست که  تقریر  می شود


...


    هر چند  همچو  سراب  است   وصل ِ تو


    یک روز، خواب ِ وصل ِ تو تعبیر می شود؟


...


مهراگین - ١٠ تیر ٨٨


...


mehragin ...

همسفران (
< s c r i p t type="text/javascript">< / s c r i p t >
27 موج)





















۱۳۸۸/٤/۸ورای این غبارها












...


تو  را  ز ِ عمق ِ این دل ِ فسرده ، آه  می کِشم


  و  در شب ِ سیاه ِ خود ، نشان ِ ماه می کِشم


...



به صبح و شام و نیمه شب ، تو را بهانه می کنم


  خیال ِ گیسوی تو  را ، هماره شانه می کنم


...



نسیم ِ خاطرات ِ تو ، شبانه روز   می وزد


  و قطره قطره ، اشک ِ من به روی گونه ، می خزد


...



  زیارت ِ دوباره ات ،  شده ست  حسرتی  به  دل


  که  دم به دم  ز ِ سوز ِ غم ، کشانده پای دل به گِل


...



  امان ز ِ طول ِ جادّه ، امان ز ِ  حجم ِ فاصله


  امان ز ِ خیل ِ ابرها  ، که بسته راه ِ حوصله


...



  چه می شود که بشکند  تمام ِ این حصارها ؟


  همیشه مال ِ من شوی ،  ورای ِ این غبارها


...



  برای بی قراری ام ، چه می کنی نگار من ؟


  قسم به عشق ِ پاکمان ، به سر شده قرار ِ من .



مهراگین





سه شنبه 30/3/1391 - 9:3 - 0 تشکر 463207

درد یک پنجره را پنجره ها می فهمند
معنی کور شدن را گره ها می فهمند

سخت بالا بروی، ساده بیایی پایین
قصه ی تلخ مرا سرسره ها می فهمند

یک نگاهت به من آموخت که در حرف زدن
چشم ها بیشتر از حنجره ها می فهمند

آنچه از رفتنت آمد به سرم را فردا
مردم از خواندن این تذکره ها می فهمند

نه نفهمید کسی منزلت شمس مرا
قرن ها بعد در آن کنگره ها می فهمند.

محمد کاظم بهمنی

ماهی روحم به اقیانوس هم راضی نبود

طفلکی لالایی این برکه خوابش کرده است!

سه شنبه 30/3/1391 - 11:57 - 0 تشکر 463261

ای نگاهت از شب ِ باغ ِ نظر ، شیرازتر


دیگران نازند و تو از نازنینان ، نازتر


چنگ بردار و شب ما را چراغان کن که نیست


چنگی از تو چنگ تر ، یا سازی از تو سازتر


قصۀ گیسویت از امواج ِ تحریر ِ قمر


هم بلند آوازه تر شد ، هم بلند آوازتر


گشته ام دیوان حافظ را ولی بیتی نداشت


چون دو ابروی تو از ایجاز ، با ایجازتر


چشم در چشمت نشستم ، حیرتم از هوش رفت


چشم وا کردم به چشم اندازی از این بازتر


از شب جادو عبورم دادی و ، دیدم نبود -


جادویی از سِحر چشمان تو پُر اعجازتر


آن که چشمان مرا تَر کرد ، اندوه ِ تو بود


گر چه چشم عاشقان بوده ست از آغاز ، تَر




علیرضا قزوه

چهارشنبه 31/3/1391 - 10:59 - 0 تشکر 463675

این هم غزلی زیبا از استادمحمد علی بهمنی


دلخوشم با غزلی تازه همینم کافی ست


تو مرا باز رساندی به یقینم ،کافی ست


قانعم،بیشتر از این چه بخواهم از تو؟


گاه گاهی که کنارت بنشینم،کافی ست


گله ای نیست،من وفاصله ها همزادیم


گاهی از دور تو را خوب ببینم کافی ست


آسمانی!تو در آن گستره خورشیدی کن


من همین قدر که گرم است زمینم کافی ست


من همین قدر که با حال وهوایت –گهگاه


برگی از باغچه ی شعر بچینم کافی ست


فکر کردن به تو یعنی غزلی شور انگیز


که همین شوق مرا،خوبترینم!کافی ست

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.