سلام
در جواب ندای آسمانی من عزیز؛
دوست خوبم، خانم سجادی عزیز. برای اینکه زود زود جواب سوالای ما رو میدین،
ای بابا دارین اینجوری می گین كه من به خودم بیام آره! حق دارین واقعا شرمنده ام یك خورده سرم شغول پوغوله. سعیم رو می كنم زودی جواب بدم گلم.
به رسم خود شیرینیانی قطعه شعری از شاعری که دوست میدارید تقدیمتون میکنم. باشد که باعث شادی شما گردد. و انرژی بخش مسیر پر از سوال صندلیتان شود!
وااااااای الهی قربونت برم خانومی. . .اینقدر این قطعه رو دوست دارم.مخصوصا این قسمتش
"خبر رفتن موشک به فضا، لمس تنهایی " ماه" ، فکر بوییدن گل در کره ای دیگر."
واقعا انرژی مثبت گرفتم. من الان پر انرژی ام.
و اما هیزم ها....
1_چه چیزایی یه تلنگر خوشگل به وجدانتون میزنه!!
تلنگر . . . خواهر دنیا پر از تلنگره فقط باید ماها یك كمی دیدمون رو تغییر بدیم
"چشم هارا باید شست جور دیگر باید دید"(سهراب)
از صبح كه از خواب بلند میشیم تاآخر شب دور و برمون پره از تلنگر. همین بیداری از خواب خودش یك تلنگره كه بفهمی خداباز عمر دوباره بهت داده در صورتی كه خیلی راحت می تونست روحت به بدنت بر نگردونه.
وقتی تو خیابون از كنار یك نابینا رد می شی یك تلنگره تا به سلامتی كه داری پی ببری.
یك پرنده روی یك شاخه ی درخت، كودك آدامس فروش، پیرزنی كه كنارت نشسته، آسمونی كه داری میبینیش، اصلا هوایی كه داری توش نفس می كشی و . . . همه و همه تلنگری بزرگه كه فقط باید یك كمی بهتر دید.
2_ وضعیت بیداری وجدانتون چه جوریه؟؟ یعنی یه وجدان آگاه و بیدار دارید یا نه یه وجدان سر به هوا؟؟
ای بابا سر به هوایی تو وجودمه . . .حالا چه خودم چه وجدانم.سعی كردم وجدانم همیشه بیدار باشه و یا اگه خوابش برد با زدن یك سیلی محكم بهش از خواب بیدارش كنم اما خب بعضی اوقات هست كه آدم از قصد وجدانش رو می زنه به خواب و سر به هوا می شه. . .!
وجدان مثل یك زنگ خطر برای آدم می مونه كه در مواقع لزوم به صدا در میاد و آدم رو به خودش میاره.
4_غیرت چی هست؟؟ در اخلاق یک خانوم تا چه حد باید وجود داشته باشه؟ در شما چقدر هست؟
غیرت چه در خانوم چه در آقا تا حدیش واقعا لازمه اما وقتی از حد خودش میگذره اون وقته كه مشكل ساز میشه.در اخلاق یك خانوم تا حدی كه به خودش و اطرافیانش صدمه نزنه لازمه.در من هم همینطور.
5_چه جوری میشه بین وجدان و غیرت رابطه برقرار کرد؟ آیا اصلا رابطه ای دارند؟
بنظرم غیرت از وجدان نشأت می گیره.چون هردوشون یك زنگ خطرن برای آدمن اما وجدان در سطح بالاتر.
6_دروغ چی هست؟ نسبت بهش چه حسی دارید؟ یه توضیح کلی بدید!
دروغ نشانه ی ضعف آدم هستش. چرا كه اگه آدم در زمینه ای كم نیاره مطمئنأ سراغ دروغ هم نمیره.
تاوقتی میشه راستش رو گفت و خلاص شد چرا جریان رو با دروغ بپیچونیم!
7_اگه فردا صبح بیدار شید و تصمیم بگیرید که کارهاتون رو انجام بدید... ولی در اون روز همه ی افرادی که باهاشون سر و کار دارید بهتون دروغ بگن!! اصن کل دنیا بر مبنای دروغ بشه چه کار میکنید؟؟ چجوری تحمل میکنید؟ چجوری میشه این معضل رو حل کرد؟!
خب كاری نداره. . . . برای همین گفتند كه هم رنگ جماعت شو دیگه ! منم می شم یكی از اونها تا زیاد حرص نخورم.چون وقتی همه دارن دروغ می گن از من كه دیگه كاری ساخته نیست.
سعیم رو می كنم اگه تونستم یكی یكی راضیشون كنم كه دروغ چیه و راست چیه خب اون موقع می شه یك كاری كرد اما اگه نشه كه یا باید مُرد یا سوخت و ساخت!
8_شده یکی از عزیزترین ها تون بهتون دروغ بگه؟؟ وقتی فهمیدید چه برخوردی داشتید؟؟
هیچ كسی مبرا از دروغ نیست.هركس بگه كه من دروغ نمی گم مطمئنأ دروغ می گه.
بنابراین بله شده عزیزترین كس من هم بهم دروغ گفته باشه اما قطعا دلیلی محكم براش داشته كه گفته.
برخورد خاصی نمی تونم داشته باشم جز اینكه فقط نگاهش كنم و هیچی نگم تا بعدا جریان روشن بشه و خودش به كار اشتباهش پی ببره.
9_تا کجا میتونید خونسردی خودتون رو حفظ کنید؟؟
تا نا كجا آباد!
تاهرجا كه بتونم.اما بالاخره كاسهی صبر آدم تا یك محدودهی مشخصیه دیگه.
10_اگه از کوره در برید کجا میرید؟
خدا نكنه كه از كوره در برم اما اگه از كوره در برم دیگه چشمام هیچ جایی رو نمیبینه كه بخوام برم!
11_بیشتر از خودتون عصبانی میشد یا دیگران؟
خداوكیلیش رو بخوای بیشتر از خودم.
چون به نظر من دیگران آینهی رفتار ما هستندو اگر از دست كسی ناراحت می شیم مطمئنأ این رفتار مابوده كه باعث این ناراحتی شده.
12_ شده تا حالا با خودتون قهر کنید؟ چرا؟
اوه تا دلت بخواد.چون كاری كه لایقش نبودم انجام دادم.
13_این اتفاق میفته که خانم سجادی با در و دیوار و میز و صندلی هم حرف بزنه ؟ چرا؟؟ چی میگه؟؟
آره. . .فقط بین خودمون باشه ها،چون اون وقت میان و من رو می برن دیوونه خونه!
خوب شاید برای اینكه یك جور احساس همزاد پنداری باهاشون پیدا می كنم!
اون بیچاره ها فقط نمی تونن حرف بزنن اما می تونن خوب گوش بدن و بفهمند كه چی می گم پس برای چی از این نعمت محرومشون كنم!
چی می گم؟! . . . خب، بستگی به موقعیت داره. بعضی اوقات حالشون رو می پرسم بعضی اوقات كه دارم میزی رو جابجا می كنم و می خوره به جایی ازش عذر خواهی می كنم و . . .
من بیشتر با گیاهام حرف می زنم تا میز و صندلی.مثلا همون گیاهی كه گفتم برگاش زرد شده بود
از وقتی كه با هاش حرف زدم و ناراحتیم رو ابراز كردم بهش، خیلی بهتر شده.باورتون میشه؟
14_ دلرحمی مگه همون دلسوزی هست؟ شما برا اون گیاهه که گفتید دلتون سوخت یا به رحم اومد!؟ چرا دلتون(رحم اومد!؟) سوخت؟ مگه غیر از اینه که باید برای تکامل و رسیدن به مرحله ی جدید زندگی برگاش بریزه و در واقع نوعی مرگ رو تجربه کنه؟؟
تاحدودی بله.
به رحم اومد.چون انگار قسمتی از وجود خودم خشك شده و داره میریزه.درسته این یك روند تكاملیه ولی
. . .نمیدونم
15_وقتی یه مورچه روی دیوار میبینید چه چیزی از ذهنتون میگذره!؟ اصلا ذهنتون درگیر این جور مسائل میشه؟
همیشه وقتی یك مورچه رو میبینم چه رو زمین چه رو دیوار این سوال برام پیش میاد كه خونشون كجاست و نكنه این گم شده و داره دنبال راهش می گرده؟!
16_تا حالا یه حیوون در حال مرگ دیدید؟؟ چه حسی داشت؟
آره. . .آخه این هم پرسیدن داره. . . می خوای خاطرات تلخ رو یادآور بشی!
17_ یه آدم در حال مرگ دیدید ؟ چه حسی داشت؟
یك آدم در حال مرگ. . .آره ولی نه از نوعی كه فكر می كنی آدمی رو دیدم كه تمام هویتش رو از دست داده بود.آدمی كه خودش رو باخته بود.آدمی كه امیدش رو از دست داده بود و . . .اینهان كه دارن می میرن.
چه حسی!. . .حس تأسف.
18_ چه فرقی بین این دوتا حس بود؟(دوتا حس بالایی) اصلا فرقی داشت؟ اصلا باید فرقی بکنه؟ یه توضیح کوچمولو پلیز..
! ! ! مسلمه كه حسابی فرق داشته.
19_ از نظرتون نیازمند ترین موجود روی زمین چه چیزی هست؟ چرا؟ و به نظرتون چرا این قدر باید نیازمند باشه؟؟
انسان.
چون موجودی ضعیفه كه وابسته به همه چیزه.
20_الآن از ذهنتون چه چیزی داره رد میشه!! میشه ما هم مغزتون رو ببینیم؟
چیزی كه الان داره از ذهنم رد میشه نسبت به موضوع بحثمون خیلی بی ربطه. . .
داشتم فكر می كردم چرا اینقدر ما آدما باید ساده باشیم تا دیگران خیلی راحت با احساساتمون بازی كنن.