• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن ادبيـــات > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
ادبيـــات (بازدید: 5931)
دوشنبه 10/11/1390 - 15:55 -0 تشکر 423774
حکایات پند آموز

سلام

 در این مبحث تصمیم بر اینه که حکایات قدیمی وعرفانی پند آموز برای شما عرضه بشه..حکایاتی که سرچشمه از عرفان ناب اسلامی داره ومیتونه چراغ راه  همه ما در حال حاضر باشه:

 جنید(یکی از عرفا)مریدی داشت که او را از همه عزیز تر می شمرد.دیگران را حسد آمد.شیخ از حسادت دیگر مریدان آگاه شد.گفت:ادب وفهم او از همه بیشتر است.امتحان کنیم تا شما را معلوم گردد.

فرمود تا بیست مرغ آوردند وگفت:هر مرغ را یکی بردارید وجایی که کسی شما را نبیند بکشید وبیاورید.همه برفتند وبکشتند وباز آوردند ،الا آن مرید...که مرغ را زنده باز آورد .

شیخ پرسید چرا نکشتی؟گفت:شما فرمودید جایی بروم که کسی مرا نبیند ومن هرجا رفتم حق تعالی مرا می دید..

شیخ رو به اصحاب کرد وگفت:دیدید که فهم او چگونه است وفهم دیگران چون؟همه استغفار کردند ومقام آن مرید را بزرگ داشتند

راستی دقت کردید:  وقتی در اتوبانها در حال حرکتیم نزدیک به دوربین های پلیس که می رسیم احتیاط می کتیم تا مبادا بعدا نتونیم پاسخگو باشیم ولی نسبت به دوربینهای خدا که همیشه حاضر وناظر بر کارهای ماست بی اعتناییم

                          این نیز بگذرد.....
شنبه 29/11/1390 - 17:6 - 0 تشکر 433054

برزخ گفته است :
[quote=برزخ;29918;431171]سلام

سفیان ثوری از صوفیان عصر مام صادق (علیه السلام) بود، روزی به حضور امام صادق (علیه السلام) آمد، دید لباس سفید براقی پوشیده كه سفیدی آن مانند پوسته نرم تخم مرغ ، سفید و شفاف است ، به عنوان اعتراض به امام گفت : چنین لباسی ، لباس تو نخواهد بود،)یعنی این لباس ، مناسب زهد و پارسایی نیست ( امام صادق (علیه السلام) به او فرمود:سخن مرا بشنو و به خاطرت بسپار، كه موجب سعادت دنیا و آخرت تو است ، اگر در راستای سنت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) بمیری ، نه در راه بدعت ، منحرفان ، به تو خیر می دهم كه رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) در زمانی كه زندگی می كرد كه مردم فقیر بودند، ناداری و قحطی همه جا را فرا گرفته بود ولی وقتی كه مواهب دنیا در جامعه ای فراوان شد، شایسته ترین افراد برای بهره گیری از نعمتهای الهی ، نیكان هستند، نه منحرفان و گنهكاران ، مؤمنان و مسلمانان ، شایسته مواهب خدا هستند نه منافقان و كافران ، ای ثوری ! یقین بدان من با این حال و با این لباس كه در تن دارم هرگونه حقی را كه خدا برایم تكلیف كرده ، انجام داده ام ، و هرگز حق الهی را ترك ننموده ام. (بنابراین كسی كه وظایف دینی خود را به خوبی انجام دهد، در عین حال كه جامعه ای كه اقتصاد خوب دارد، لباس زیبا و خوب بپوشد، از نعمت های الهی ، بهره مند شده و باكی بر او نیست).

سلام

نکتۀ خیلی مفید و کاربردی ای بود، چقدر عالی شد که از نظر مستقیم امام صادق (ع) مطلع شدیم.

یا علی  

شنبه 29/11/1390 - 17:9 - 0 تشکر 433055

behroozraha گفته است :
[quote=behroozraha;558041;433016]درویشی تهیدست از كنار باغ كریم خان زند عبور می‌كرد.
چشمش به شاه افتاد با دست اشاره‌ای به او کرد.
كریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ اوردند.
كریم خان گفت: این اشاره‌های تو برای چه بود؟
درویش گفت: نام من كریم است و نام تو هم كریم و خدا هم كریم. آن كریم به تو چقدر داده است و به من چی داده؟
كریم خان در حال كشیدن قلیان بود؛ گفت چه می‌خواهی؟
درویش گفت: همین قلیان، مرا بس است.
چند روز بعد درویش قلیان را به بازار برد و قلیان بفروخت. خریدار قلیان كسی نبود جز كسی كه می‌خواست نزد كریم خان رفته و تحفه برای خان ببرد. پس جیب درویش پر از سكه كرد و قلیان نزد كریم خان برد...
روزگاری سپری شد. درویش جهت تشكر نزد خان رفت.
ناگه چشمش به قلیان افتاد و با دست اشاره‌ای به كریم خان زند كرد و گفت: نه من كریمم نه تو. كریم فقط خداست، که جیب مرا پر از پول كرد و قلیان تو هم سر جایش هست !!!

واقعا کریم فقط خداست، یاد اون فیلمه اقتادم که پول دست به دست می گشت و مشکل همه رو حل می کرد. 

يکشنبه 30/11/1390 - 13:22 - 0 تشکر 433343

جالب بود

دوشنبه 1/12/1390 - 9:30 - 0 تشکر 433664

سلام
در میان بنی اسرائیل عابدی بود. وی را گفتند : فلان جا درختی است و قومی آن را می پرستند» عابد خشمگین شد، برخاست و تبر بر دوش نهاد تا آن درخت را برکند. ابلیس به صورت پیری ظاهر الصلاح، بر مسیر او مجسم شد، و گفت: ای عابد، برگرد و به عبادت خود مشغول باش! عابد گفت: نه، بریدن درخت اولویت دارد مشاجره بالا گرفت و درگیر شدند.

عابد بر ابلیس غالب آمد و وی را بر زمین کوفت و بر سینه اش نشست. ابلیس در این میان گفت: دست بدار تا سخنی بگویم، تو که پیامبر نیستی و خدا بر این کار تو را مامور ننموده است، به خانه برگرد، تا هر روز دو دینار زیر بالش تو نهم؛ با یکی معاش کن و دیگری را انفاق نما و این بهتر و صوابتر از کندن آن درخت است؛ عابد با خود گفت : راست می گوید، یکی از آن به صدقه دهم و آن دیگر هم به معاش صرف کنم و برگشت.

بامداد دیگر روز، دو دینار دید و بر گرفت. روز دوم دو دینار دید و برگرفت. روز سوم هیچ نبود. خشمگین شد و تبر برگرفت. باز در همان نقطه، ابلیس پیش آمد و گفت:کجا؟ عابد گفت:تا آن درخت برکنم؛ گفت : دروغ است، به خدا هرگز نتوانی کند. در جنگ آمدند. ابلیس عابد را بیفکند چون گنجشکی در دست!

عابد گفت: دست بدار تا برگردم. اما بگو چرا بار اول بر تو پیروز آمدم و اینک، در چنگ تو حقیر شدم ؟


ابلیس گفت: آن وقت تو برای خدا خشمگین بودی و خدا مرا مسخر تو کرد، که هرکس کار برای خدا کند ، مرا بر او غلبه نباشد؛ ولی این بار برای دنیا و دینار خشمگین شدی ، پس مغلوب من گشتی.

                          این نیز بگذرد.....
دوشنبه 1/12/1390 - 12:14 - 0 تشکر 433717

قشنگ بود برزخ جان

سه شنبه 2/12/1390 - 14:11 - 0 تشکر 434186

سلام

اژدهایی خرسی را به چنگ آورده بود و می‌خواست او را بكشد و بخورد. خرس فریاد می‌كرد و كمك می‌خواست, پهلوانی رفت و خرس را از چنگِ اژدها نجات داد. خرس وقتی مهربانی آن پهلوان را دید به پای پهلوان افتاد و گفت من خدمتگزار تو می‌شوم و هر جا بروی با تو می‌آیم. آن دو با هم رفتند تا اینكه به جایی رسیدند, پهلوان خسته بود و می‌خواست بخوابد. خرس گفت تو آسوده بخواب من نگهبان تو هستم مردی از آنجا می‌گذشت و از پهلوان پرسید این خرس با تو چه می‌كند؟
پهلوان گفت: من او را نجات دادم و او دوست من شد.
مرد گفت: به دوستی خرس دل مده, كه از هزار دشمن بدتر است.
پهلوان گفت: این مرد حسود است. خرس دوست من است من به او كمك كردم او به من خیانت نمی‌كند.
مرد گفت: دوستی و محبت ابلهان, آدم را می‌فریبد. او را رها كن زیرا خطرناك است.
پهلوان گفت: ای مرد, مرا رها كن تو حسود هستی.
مرد گفت: دل من می‌گوید كه این خرس به تو زیان بزرگی می‌زند.
پهلوان مرد را دور كرد و سخن او را گوش نكرد و مرد رفت. پهلوان خوابید مگسی بر صورت او می‌نشست و خرس مگس را می‌زد. باز مگس می‌نشست چند بار خرس مگس را زد اما مگس نمی‌رفت. خرس خشمناك شد و سنگ بزرگی از كوه برداشت و همینكه مگس روی صورت پهلوان نشست, خرس آن سنگ بزرگ را بر صورتِ پهلوان زد و سر مرد را خشخاش كرد. مهر آدم نادان مانند دوستی خرس است دشمنی و دوستی او یكی است.

دشمن دانا بلندت می‌كند بر زمینت می‌زند نادانِ دوست

                          این نیز بگذرد.....
سه شنبه 2/12/1390 - 20:29 - 0 تشکر 434328

ممنون از جناب برزخ
انشاءالله همه کارامون در جهت رضایت خداوند باشه و بس.
و خدا دوستی خاله خرسه رو نصیب هیچ کس نکنه.
یا علی

چهارشنبه 3/12/1390 - 12:10 - 0 تشکر 434597

سلام
جوان شرمسار
روزی حضرت عیسی علیه‌السلام از صحرایی می‌گذشت. در راه، به عبادت‌گاه عابدی رسید و با او مشغول سخن گفتن شد.

در این هنگام، جوانی که به کارهای زشت و ناروا مشهور بود، از آن جا می‌گذشت. وقتی چشمش به حضرت عیسی علیه‌السلام و مرد عابد افتاد، پایش سست شد و از رفتن باز ماند.

همان جا ایستاد و گفت:

«خدایا! من از کردار زشت خویش شرمنده‌ام، اکنون اگر پیامبرت مرا ببیند و سرزنش کند، چه کنم؟! خدایا! عذرم را بپذیر و آبرویم را مبر!»

چشم عابد که بر جوان افتاد، سر به سوی آسمان بلند کرد و گفت:

«خدایا! مرا در قیامت با این جوان گناه‌کار محشور مکن!»

در این هنگام خدای برترین به پیامبرش وحی فرمود که:

«به این عابد بگو ما دعایت را مستجاب کردیم و تو را با آن جوان محشور نمی‌کنیم. چه، او به دلیل توبه و پشیمانی، اهل بهشت است و تو، به علِّت غرور و خودبینی، اهل دوزخ!»

خزبنةالجواهر/ 647.

                          این نیز بگذرد.....
چهارشنبه 3/12/1390 - 12:53 - 0 تشکر 434611

درود برزخ جان
کار شما عالیست

چهارشنبه 3/12/1390 - 14:53 - 0 تشکر 434665

هیچ خسرانی مثل لغزش بعد از صلاح نیست، هیچ سودی هم مثل عاقبت به خیری نیست.

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.