تیتر: رد پای خداوند
کلید واژه: خدا، ردپای خداوند، ردپا، زندگی
نوع مقاله :تجمیعی
دیشب رویایی داشتم ، خواب دیدم بر روی شن های ساحل راه می روم همراه با خود خداوند! وبرروی پرده شب تمام زندگی ام را مانند فیلمی می دیدم ،
همانطور روبه گذشته ام نگاه می کردم ، روز به روز از زندگیم را ...
دو رد پا بر روی پرده ظاهر می شد ،
یکی مال من ویکی از آن خداوند !
راه ادامه یافت تا تمام روزهای تخصیص یافته خاتمه یافت،
آنگاه ایستادم وبه عقب نگاه کردم،
دربعضی جاها فقط یک ردپا وجود داشت،
اتفاقاً آن محل ها سخت ترین روزهای زندگیم بود،
روزهایی با بزرگترین رنج ها، ترس ها، دردها،
آنگاه از او پرسیدم، خداوندا تو به من گفتی در تمام ایام زندگی با من خواهی بود، ومن پذیرفتم با تو زندگی کنم، خواهش می کنم به من بگو چرا در آن لحظات دردآور مرا تنها گذاشتی؟!
خداوند پاسخ داد:
تورا دوست دارم وبه تو گفتم درتمام طول سفر با تو خواهم بود، من هرگز تورا تنها نخواهم گذاشت، نه هرگز برای لحظه ای من چنین نکردم،
هنگامیکه در آن لحظات یک رد پا بر روی شنها دیدی، من بودم که تو را به دوش می کشیدم!
تنظیم برای تبیان: راضیه . ف
منبع: برگرفته از فرهنگ عامیانه برزیلی