• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن طنز و سرگرمی > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
طنز و سرگرمی (بازدید: 7122)
چهارشنبه 23/6/1390 - 20:39 -0 تشکر 365913
اولین روز کلاس، یادش به خیر !!

 

سلام سلام سلام به همه
روز و روزگارتان خوش
کم کم دارد بوی ماه مهر و صدای زنگ مدرسه به گوش میرسد . کجایی کودکی که یادت به خیر !!
چقدر از آن خاطرات شیرین را به ذهن سپرده اید ؟ تا به حال به خاطرات شاد و خنده دار روزهای اول مدرسه خودتان فکر کرده اید ؟؟

ما هم در انجمن طنز و سرگرمی تبیان قصد داریم از خاطرات و اتفاقات طنز و خنده دار این دوران بگوییم و بشنویم. اگر مایل هستید، خاطراتتان را بیان کنید و دلیل شادی دوستانتان باشید .

لطفا" همراهمان باشید.

 

 

خاطــــرات مدرسه، یادش به خیر
آن روپوش و البسه، یادش به خیر
***
آن گــــــــچ و تخته سیاه و میز من
ناظم خوش خلق ما، یادش به خیر
***
یاد تکلیف و مـداد و مشق شب
یا که مبصر بودنم، یادش به خیر
***
خوب یا بد می شدند دوستانمان
بر بدان ضربدر زدن، یادش به خیر
***
یاد عطــــــر برگ برگ هر کتاب
اولین روز کلاس، یادش به خیر
***
یاد آن اول معلــــــــــــــــم کرده ام
شاد و سالم باشد و یادش به خیر
***
خوش گـــــــــذشت آن روزگار مدرسه
هرچه بود و هرچه شد، یادش به خیر

 


شعر : سعید سخایی

 

 

 

جاده دوستی پایانی ندارد، اگر بیایی و همسفرم باشی

 

http://img.tebyan.net/Big/1391/09/fbc019f9a0b44c799f5f3ee58ba495e3.jpg 

 

پنج شنبه 24/6/1390 - 16:45 - 0 تشکر 366134

*سیدم* گفته است :
[quote=*سیدم*;354883;366013]به نام خدا-سلام
جانشین خان جان؟
اشکالی نداره من از دوران راهنمایی بگم؟
نمیدونم کلاس 7 بودم یا 8 یا شایدم 9(خودتون باکلاسش کنید،اول راهنمایی و....)
آقا موهام بلند بود(خداییش فکر کنم معمولی بود)
اما معلم پرورشی(که نخود آش شده بود)اومد سر صف وگیر داد به موها که باید از ته زده شن،
آقا یه ماشین برداشت(از اون قدیمی ها که مث قیچی دسته هاش رو میگرفتی وبدو که رفتیم) واز اول ،هر کی مو داشت (یه ضربدر وسط سرش میزد)
تا رسید به ما(چون بچه زرنگ بودم وخیلی از بچه ها احترامم رو داشتند) فکر کنم خیلی ها گفتند با این کاری نداشته باش،اما مرغ یه پا داشت،یه دونه بعلاوه مشتی وسط سرم،اونم هر خطش تقریبا 4 سانی شاید بود،(یعنی مثل چی مشخص بود)آقا کلاس که تموم شد،مام بین راه وخیابون و مردم داخل خیابان،کتابهامون رو گذاشته بودیم روی سر که یکی نبینه سوژه شیم،یادش به شر
تذکر فوق اخلاقی:دیییی: راستش از این جور معلم ها بدم میاد(تریپ اخلاقی هم ندارم که بگم چوب معلم .....این جور معلم ها ضربه میزنند تا تربیت
بگذریم(زمان ما (حالا یکی فکر میکنه چند سالمه) از این جور چیزا که زیاد بود
هی دل غافل ،الهی یه روز یه جایی یه همچین بلایی سر جانشین بیاد ملت حال کنند:دیییی

سلام جناب سید.
جالب بود
من اگه پسر بودم، از همون روز اول موهام رو از بیخ می تراشیدم و خلاص!

یک نیمه ی من شعور افلاطون است، یک نیمه ی دیگرم دل مجنون است،،،من بر لب تیغ راه رفتم یک عمر،این رنگ حنا نیست به پایم، خون است

 


پنج شنبه 24/6/1390 - 16:51 - 0 تشکر 366137

hosana گفته است :
[quote=hosana;572542;366028]سلام
من خیلی یادم نمی یاد ولی یادمه اصلا گریه کردم .
همون روز اول هم یه دوست پیداکردم که کل ابتدایی باهم بودیم
فقط یه بار پیش دبستانی مامانم یه کم دیرتر اومد دنبالم منم نشستم و
شروع کردم به گریه کردن !

سلام حسنا جان!
بابا دوست یاااااااااب!
بابا معرفت!
من که بغلدستی هر کی میشدم اولین پیشنهادم بود:
میای با هم دوست بشیم تا روز قیامت؟! :D
(بعد وقتی جابجامون می کردن و می رفتیم کنار دیگری...اسم همدیگه رو هم یادمون می رفت!)

یک نیمه ی من شعور افلاطون است، یک نیمه ی دیگرم دل مجنون است،،،من بر لب تیغ راه رفتم یک عمر،این رنگ حنا نیست به پایم، خون است

 


پنج شنبه 24/6/1390 - 16:56 - 0 تشکر 366139

yasekaboud63 گفته است :
[quote=yasekaboud63;498511;366046]سلام
من از روز اول مدرسه خاطره بدی دارم راستش زنگ اول معلممون گفت کسی حق نداره بعد از من بیاد کلاس منم زنگ تفریح اول دیر رفتم کلاس معلممون راهم نمیداد سر کلاس خیلی دلم شکست معلممون بد اخلاق بود ولی خدا را شکر بعد از یک ماه به دلیل نقل مکان کردن مدرسمون و عوض کردم و توی مدرسه بعدیم معلم خیلی مهربونی داشتم

سلام یاس کبود عزیز.
طفلکی! همون بهتر که از اونجا رفتین!
حالا بخشوده ای ایشان را؟ شاید توبه کرده باشند.

یک نیمه ی من شعور افلاطون است، یک نیمه ی دیگرم دل مجنون است،،،من بر لب تیغ راه رفتم یک عمر،این رنگ حنا نیست به پایم، خون است

 


پنج شنبه 24/6/1390 - 16:58 - 0 تشکر 366142

raha0075 گفته است :
[quote=raha0075;557377;366108]سلام
بابا چه خاطره های جالبی
نکا جون خیلی شر بودی ها ...ایول
سید هم که ماشاالله ...
ماشاالله بچه های انجمن طنز خیلی شر هستند ها ....

سلام رها جانم!
ببخشید دیگه جواب شما رو هم بدم و خلاص: شرارت از خودتونه نمک بانو!

یک نیمه ی من شعور افلاطون است، یک نیمه ی دیگرم دل مجنون است،،،من بر لب تیغ راه رفتم یک عمر،این رنگ حنا نیست به پایم، خون است

 


پنج شنبه 24/6/1390 - 17:58 - 0 تشکر 366161

سلام
یادش به خیر خاطرات تحصیل.
یه خاطره دیگه بگم
کلاس سوم امتحان املا داشتیم.توحیاط نشستیم.وسط املا باعرض پوزش دستشویی داشتم هرچی اجازه می گرفتم معلم اجازه نمی داد.پشت سرم هم شاگرد تنبل کلاسمون بود. تحملم تموم شد وخودمو خیس کردم چون شاگرد زرنگ بودم چیزی نگفتن فقط منو فرستادن خونه.برگه پشت سریم هم کثیف شد واین جوری او هم امتحان ندادوبرگش تو سطل زباله انداختن.

پنج شنبه 24/6/1390 - 18:9 - 0 تشکر 366162

سلام

روز اول مدرسه تو زنگ تفریح من یه لی لی پوت تو کیفم داشتم....خیلی هم خوشمزه بود...الان دیگه نیست ولی بچه های قدیم یادشونه کدوم خوراکی رو میگم

زنگ تفریح بازش کردم بخورم یه گاز زدم داشتم میخوردمش که دیدم یه نفر مث موشک از کنارم رد شد و لی لی پوتمو قاپید و فرار کرد

دنبالش دویدم که بگیرمش ولی نتونستم یعنی یه هو گم گور شد

اون زمان تازه جنگ تموم شده بود متاسفانه یه عده از بچه ها به علت پایین بودن درامد خانوادشون و وضع بد اقتصادی کشور دست به این دزدی ها میزدن

 

 

يه سري به خدا بزنيم

خيلي زود

بي بهانه...

پنج شنبه 24/6/1390 - 20:0 - 0 تشکر 366197

سلام
من تا جایی كه یادمه،اصلا گریه نكردم
ولی یادمه مامانم یك ساندویچ بهم داد كه اگر گرسنم شد،هنگام زنگ تفریح بخورمش،ولی هنوز زنگ تفریح اول رو نزده بودند من تو كلاس تمام ساندویچ ها رو خوردم...!!!!

پنج شنبه 24/6/1390 - 20:23 - 0 تشکر 366214

helella16 گفته است :

سلام جناب سید.
جالب بود
من اگه پسر بودم، از همون روز اول موهام رو از بیخ می تراشیدم و خلاص!
*سیدم* گفته است :
[quote=helella16;399461;366134][quote=*سیدم*;354883;366013]به نام خدا-سلام
جانشین خان جان؟
اشکالی نداره من از دوران راهنمایی بگم؟
نمیدونم کلاس 7 بودم یا 8 یا شایدم 9(خودتون باکلاسش کنید،اول راهنمایی و....)
آقا موهام بلند بود(خداییش فکر کنم معمولی بود)
اما معلم پرورشی(که نخود آش شده بود)اومد سر صف وگیر داد به موها که باید از ته زده شن،
آقا یه ماشین برداشت(از اون قدیمی ها که مث قیچی دسته هاش رو میگرفتی وبدو که رفتیم) واز اول ،هر کی مو داشت (یه ضربدر وسط سرش میزد)
تا رسید به ما(چون بچه زرنگ بودم وخیلی از بچه ها احترامم رو داشتند) فکر کنم خیلی ها گفتند با این کاری نداشته باش،اما مرغ یه پا داشت،یه دونه بعلاوه مشتی وسط سرم،اونم هر خطش تقریبا 4 سانی شاید بود،(یعنی مثل چی مشخص بود)آقا کلاس که تموم شد،مام بین راه وخیابون و مردم داخل خیابان،کتابهامون رو گذاشته بودیم روی سر که یکی نبینه سوژه شیم،یادش به شر
تذکر فوق اخلاقی:دیییی: راستش از این جور معلم ها بدم میاد(تریپ اخلاقی هم ندارم که بگم چوب معلم .....این جور معلم ها ضربه میزنند تا تربیت
بگذریم(زمان ما (حالا یکی فکر میکنه چند سالمه) از این جور چیزا که زیاد بود
هی دل غافل ،الهی یه روز یه جایی یه همچین بلایی سر جانشین بیاد ملت حال کنند:دیییی

به نام خدا-سلام

(لبخند) نه که خیلی خوشتیپ بودم که بیام از ته هم بزنم؟

فکر کنم پسر ها از این قسمت مدرسه بدشون میومد،آخه بابا مام بچه بودیم،دوست داشتیم موهامون باشه وقشنگ،میزدن تو ذوقمون

البته من بیشتر مدرسه غیر انتفاعی بودم(برای همین کاری نداشتند) ولی هم محلی هامون بیچاره ها فکر کنم زیاد این بلا سرشون اومده بود

قال الله عزّوجلّ:
تندي نكن با كسي كه تو را بر او مسلط كردند تا با تو تندي نكنم.(كافي2/303)

 

 اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فی فرج مولانا صاحب الزمان

 

..............................................................

وبلاگ من:شهر ما(کلیک کن حالش رو ببر)

پنج شنبه 24/6/1390 - 21:4 - 0 تشکر 366225

بنام خدا
سلام
helella16
دوست عزیز سر جاده رو دور دیدی خوب داری جواب همه رو می دی ها همین طور ادامه بدی امیدی به جانشین شدنت هست ....
رهای گرامی شرارت از من ....به من میاد...مادرگرامی بنده که خدا حفظ کنه خیلی برام زحمت کشید خوب من هم بچه شلوغی بودم یادم سال اول زنگ آخر معلم ما مشق می گفت همه بچه ها مشغول نوشتن می شدند من بی خیال دفتر مشق ها رو جمع میکردم به بچه ها نگاه میکردم ...
دروه ابتدایی من با چند از بچه ها هم باهم دوست بودم هم وقتی دعوا میکردیم بد جوری به جون هم می افتادیم حسابی کتک کاری میکردیم وقتی خوب بودیم همه خوارکیهامو نوبا هم تقسیم میکردیم خیلی حال میکردیم....
helella16
گرامی مدرسه مون در داشت خیلی بزرگ بود منتها چون روز اول بود درش باز بود ....
السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین (ع)

خدا نکنه تا آدم نشدیم دنیا بهمون رو کنه

کربلا کربلا اللهم الرزقنا

السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین (ع)

جمعه 25/6/1390 - 19:42 - 0 تشکر 366521

سلام

یا خدا!!

جناب سیدم, اینا که شما گفتی مطمئنی خاطرات ابوی گرام نبود؟!
آخه اصن اینا به سن و سال شما نمیخوره, عجب !!!

وَأُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ

 
برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.