معانی ابیات غزل (250)
(1) حال مردم خون به جگر را چه کسی باز گو می کند و چه کسی خون بهای خُم را پس می گیرد .
(2) اگر نرگسکه چشمان مست دارد از این به بعد از زمین بروید باید از چشمهای خمارین می پرستان ( محروم ) شرم زده باشد .
(3) به غیر از شراب که افلاطون وار در خم نشسته چه کس دیگری می تواند اسرار ماورا الطبیعه را به ما باز گو کند.
(4) هر کس که به مانند لاله برای گدایی ، کاسه گردانی کرد ، از این ستمی که بر خود روا داشته باید چهره خود را با خون بشوید .
(5) اگر دل من جام لاله مانندی ( از لبش ) را بار دیگر نبوید ( وننوشد) به مانند غنچه ، همیشه دلگرفته و لب بسته خواهد ماند .
(6) وه! چه قدر چنگ در پرده و با رمز و کنایه سخن گفت ! رشته ها و تارهای آن را قطع کن تا این همه ناله وزاری سر ندهد.
(7) اگر عمری برای حافظ باقی باشد ، بار دیگر در حرمسرای میخانه با سر ، گرد خم طواف خواهد کرد .
شرح ابیات غزل (250)
وزن غزل : فاعلاتن فاعلاتن فلاعلاتن فاعلات
بحر غزل : رمل مثمن مقصور
*
این غزل از گفته ها و شکواییه ها ی دوران جوانی شاعر و مربوط به اوایل حکومت امیر مبارزالدین محتسب است که به دستور او در میخانه ها رابسته وخمها شکسته شد. شاعر در ابیات این غزل که به منزله سوکنامه میخانه و شراب است با مضامین دلنشینی اندوه باطنی خود را از پیشامد ناگوار تعطیلی میخانه ها ابراز می دارد و می فرماید :
1- کیست که باز گو کننده حال زار و نزار باده نوشان بوده وبتواند انتقام خون خمهای شراب شکسته شده را بگیرد.
2- نرگس که دارای چشمهای مست و خمارین است اگر از این پس سر از گل به در آورد از چشمهای خمارین مشتاقان شراب شرمنده بادا .
3- علم حکمت، اسرار طبیعت و ماوراء طبیعت را نمی تواند بازگو و تفهیم کند و اشخاصی مانند دیوژن و افلاطون حکیم ول معطلند و به غیر از شرابی که مانند افلاطون در خم نشسته است دیگری نمی تواند سر حکمت کاینات را از راه اشراق و عرفان به ما بفهماند . باید دانست حافظ در اینجا اگر بر خلاف نظریه اکثریت که دیوژن حکیم و فیلسوف را خم نشین می دانند . او افلاطون را به خم نشینی نام برده است. دبدین سبب است که نظامی فرمود ه است.
..... فلاطون برآشفت از آن انجمن که استادی او داشت در جمله فن
شب وروز از اندیشه چندان نخفت کَـاغـانی بـرون آوریـد از نـهفـت
به خم در شد از خلق و پی کر گم نشان جست از آواز این هفت خم
کسی کو سماعی نه دلکش کند صـدای خـم آواز او خوش کند .
و شاید دلیل دیگرش ضرورت شعری است که نام دیوژن در وزن شعر به خوبی جاافتاده است.
4- هر باده نوشی که به مانند لاله کاسه وپیاله گدایی در دست گرفته و از هر کجا تقاضای شراب نادر الوجودرا می کند از این ستمی که بر خود و آبروی خود روا داشته چهره اش از شرم سرخ و سیاه خواهدشد.
5- اگر دل من ساغر و پیاله لاله مانند را نبوید و ننوشد مانند غنچه ، دلگیر خواهد ماند.
6- حوصله ام از همهمه وناله های نامفهوم جنگ سر رفته است تارهای او را از هم بدرید تا اینقدر ناله وزاری نکند .
7- اگر عمر حافظ کفاف دهد و خدا بخواهد ورق بر می گردد و بار دیگر حافظ گرد خُم شراب و در بیت الحرام میخانه با سر طواف خواهد کرد.
چنین مضامینی در چنان حکومتی، شجاعت زایدالوصفیرا طلب می کند و این غزل سندی از شهامت و شجاعت ذاتی حافظ به حساب می آید .