مهد تمدن
هر زمان بیگانه ای آهنگ ایران کرده است
روبه آنه عزم رزم مهد شیران کرده است خون ملت همچو اقیانوس سرتا سر نهنگ
خصم را از هر کران آماج طوفان کرده است جهل با دانش، سفاهت با خرد ، خفاش و نور
اهرمن پیکار با نیروی یزدان کرده است ای بسا سرها و سرور ها که افکنده به خاک
چون به ایران آمده سرها به میدان کرده است پایداری و ثبات مردم این مرز و بوم
تا که بوده عالمی را مات و حیران کرده است هر زمان بند اسارت ، رشته هر بیگانه خوی
تار تن با تار خود سر در گریبان کرده است نیست بی موجب که هر دانا به هر بوم و دیار
جلوه ی آزادگی مان زیب دیوان کرده است این سجایا در نهاد نسل ها و خون ماست
آنچه کوروش با پریشان دل اسیران کرده است این روال جاودان ملت جاوید ماست
با خلیفه آنچه بابک مرد مردان کرده است سال های سال گلگون پیرهن ، پرچم به دوش
این مسلمان جنگ با هر نا مسلمان کرده است هر کجا افزون طلب قولی زده هل من مزید
تا دهان بگشوده ملت کار سوهان کرده است این تجلی از فروغ مطلع انوار ماست
طفل بلخی عالمی را پر نور عرفان کرده است صلح عالم گر شده امری محال و ممتنع
شیخ سعدی هر دو را مقرون امکان کرده است درد جانکاه جهالت را که درد عالمی است
حافظ شیراز با یک نسخه درمان کرده است راه ماه و کهکشان های فلک را سال قرن هاست
پیش از این عطار ما صاف و نمایان کرده است کی چنین ملت تحمل بر عبودیت کند
تا که بر آزادگی جان را گروگان کرده است پی بدین معنی نبرده است چند پست بی وطن
با اجانب جاهلانه سر به پیمان کرده است خاک آذربایجان و سلطه ی بیگانگان!!!
آن که جان قربان آزادی ایران کرده است ای درود ما نثار خاک آذربایجان
بار ها خصم وطن را دیده گریان کرده است ای درود ما به خصم افکن یلان آذری
در منای عشق جان جانانه قربان کرده است اره برران ، حضم عطشان ، مرگ در پی ، خون مباح
نعش فرزندان مقابل یاد یاران کرده است این نه در آیینه ی پندار وصف حسن ماست
این حقیقت را قرن ها تاریخ اذعان کرده است ما سپاه ایزدان و دشمن اهریمن ایم
این تفضل را به ما خود ذات یزدان کرده است