2- تركیب جمعیت كوفه
تركیب جمعیت كوفه را از دو بعد نژادى و عقیدتى بررسى مىنماییم:
الف: تركیب نژادى جمعیت:
به طور كلى مىتوان جمعیت كوفه را به دو بخش عرب و غیرعرب تقسیم نمود:
بخشى از عربهاى ساكن كوفه را قبایلى تشكیل مىدادند كه با آغاز فتوحات اسلامى در ایران، از شبه جزیره عربستان به قصد شركت در جنگ به سمت عراق كوچ كردند و سرانجام پس از پایان فتوحات در كوفه و بصره مسكن گزیدند.
این عربها كه هسته اولیه كوفه را تشكیل مىدادند از دو تیره قحطانى و عدنانى بودند كه در اصطلاح به آنها یمانىها و نزارىها اطلاق مىشد. از بیستهزار خانه ساخته شده در آغاز تاسیس كوفه، 12 هزار خانه به یمانىها و 8 هزار خانه به نزارىها اختصاص یافت. (16)
در ابتدا یمانىها علاقه بیشترى نسبتبه خاندان اهل بیتعلیهمالسلام داشتند و لذا معاویه سرمایهگذارى بیشترى روى آنها نمود و آنها را به خود نزدیكتر كرد. (17)
بخش دیگرى از عربها را قبایلى همچون «بنىتغلب» تشكیل مىدادند كه قبل از اسلام در عراق سكونت گزیده و پیوسته با ایرانیان در جنگ بودند. پس از آغاز فتوحات اسلامى این قبایل به مسلمانان پیوستند و آنها را در فتوحات یارى نمودند و سپس بخشى از آنها در شهرهاى تازه تاسیس شده اسلامى، سكنا گزیدند. (18)
عناصر غیر عرب كوفه را گروههاى بزرگى همچون موالى، سریانىها و نبطیها تشكیل مىدادند. (19)
موالى كسانى بودند كه با قبایل مختلف عرب پیمان مىبستند و به اصطلاح «ولاء» آنها را مىپذیرفتند و از نظر حقوقى همانند افراد آن قبیله به شمار مىآمدند.
این موالى ممكن بود از نژادهاى مختلف مانند ایرانىها، رومىها، تركها، ... باشند كه عربها به همه آنها اطلاق لفظ «عجم» مىنمودند.
بزرگترین گروه موالى كوفه را ایرانیانى با عنوان «حمراء دیلم» تشكیل مىدادند «حمراء» اسم عامى بود كه عربها نسبتبه ایرانیان استعمال مىنمودند. این گروه یك سپاه چهارهزار نفرى ایرانیان را در برمىگرفت كه به رهبرى شخصى به نام «دیلم» به سپاه اسلام تحت رهبرى سعدبن ابىوقاص پیوستند و با او پیمان همكارى بستند. (20)
این گروه بعدها در كوفه ساكن شدند و بسیارى از حرفهها و صنایع كوفه را اداره نمودند. (21) در بعضى از نوشتهها تعداد این موالى در زمان مختار، یعنى در سال66 هجرى، حدود 20 هزار نفر ذكر شده است. (22)
رشد جمعیت موالى در كوفه بسیار بیشتر از عربها بود; به طورى كه پس از چند سال نسبتیك به پنجبین موالى و عربها برقرار شد. (23) معاویه از این رشد فراوان در بیم شد و به «زیاد» دستور انتقال آنها را از كوفه داد و زیاد بخشى از آنها را به شام و بخشى را به بصره و بخشى را به ایران منتقل نمود. (24)
اما با این حال، كثرت وجود موالى در سپاه مختار در سال66 هجرى كه چند برابر عربها بودند (25) نشانگر فراوانى این گروه در زمان شروع نهضت امام حسینعلیهالسلام در كوفه مىباشد.
«سریانىها» به كسانى گفته مىشد كه قبل از فتوحات در دیرهاى اطراف حیره زندگى مىكردند و مسیحیت را پذیرفته بودند. (26)
«نبطىها» كه بعضى آنها را نوعى از عرب مىدانند به كسانى گفته مىشد كه قبل از فتوحات در اطراف و اكناف عراق و در سرزمینهاى جلگهاى زندگى مىكردند و پس از تاسیس كوفه به این شهر آمده و به زراعت مشغول شدند. (27)
البته این دو گروه اخیر اندكى از جمعیت كوفه را تشكیل مىدادند.
ب: تركیب عقیدتى جامعه كوفه:
در این جا لفظ عقیدتى را چنان عام فرض نمودهایم كه شامل اندیشه سیاسى نیز بگردد.
از نظر عقیدتى مىتوان جامعه كوفه آن روز را به دو بخش مسلمان و غیرمسلمان تقسیم نمود:
بخش غیر مسلمان كوفه را مسیحیان عرب از بنىتغلب و مسیحیان نجران و مسیحیان نبطى، یهودیان رانده شده از شبه جزیرةالعرب در زمان عمر و مجوسیان ایرانى تشكیل مىدادند. (28) اینان در مجموع بخش ناچیزى از كل جمعیت كوفه را در برمىگرفتند.
بخش مسلمان كوفه را مىتوان شامل شیعیان علىعلیهالسلام، هواداران بنىامیه، خوارج، و افراد بىطرف دانست:
شیعیان را مىتوان به دو بخش رؤسا و شیعیان عادى تقسیم نمود:
از رؤساى شیعه مىتوان افرادى همچون سلیمان بن صرد خزاعى، مسیببن نجبه فرازى، مسلم بن عوسجه، حبیببن مظاهر اسدى، ابوثمامه صائدى و... كه از یاران حضرتعلیهالسلام در صفین و دیگر جنگها بودند، نام برد. این افراد عمیقا به خاندان اهلبیتعلیهمالسلام نبوت عشق مىورزیدند و همینها بودند كه پس از مرگ معاویه ابتداء باب نامهنگارى به امام حسینعلیهالسلام را گشودند. (29)
یكى از نقاط مبهم و تاریك نهضت كوفه، غیبت این افراد در شام هفتم ذىحجه سال 60 هجرى است كه «مسلم» قصر «عبیدالله» را محاصره كرد و سپس شكستخورده و یكه و تنها در كوچههاى كوفه سرگردان شد. (30)
در توجیه این غیبت نظرات مختلفى ابراز شده است كه شاید خوشبینانهترین آنها این باشد كه آنان به دستور شخص مسلم از دور او پراكنده شدند تا جان خود را براى پیوستن به امام حسینعلیهالسلام حفظ نمایند. (31)
اما این توجیه با توجه به وضعیت نابسامان رهبر قیام; یعنى مسلم بن عقیلعلیهالسلام غیر وجیه مىنماید.
نقطه تاریكتر آن كه گرچه بعضى از این افراد مانند حبیببن مظاهر، مسلم بن عوسجه و ابوثمامه صائدى را در صحنه كربلا حاضر مىبینیم اما اثر و نشانى از دیگر بزرگان مانند سلیمان بن صرد خزاعى، رفاعة بن شداد بجلى و مسیب بن نجبه فرازى نمىیابیم و به نصى تاریخى كه دلالتبر قصد پیوستن آنها به امام حسینعلیهالسلام باشد نیز برخورد نمىنماییم. توبه آنان بعد از واقعه كربلا و تشكیل نهضت توابین نیز شاهد عدم اراده پیوستن آنها به نهضت امام حسینعلیهالسلام است.
شیعیان عادى كه بخش قابل توجهى از مردم كوفه را تشكیل مىدادند، گرچه به خاندان اهل بیت عصمت، علاقه وافرى داشتند، اما رفتار والیانى همچون زیاد و پسرش، با آنان و نیز سیاستهاى كلى امویان در شیعهزدایى جامعه اسلامى، از آنان چشمزهر سختى گرفته بود، به گونهاى كه تا احتمال پیروزى را زیاد نمىدیدند وارد نهضتى نمىشدند و شاید علت نامهنگارى آنان و نیز پیوستن آنها به نهضت مسلم و قیام مختار بدین جهتبود كه پیروزى نهضتها را بسیار محتمل مىدیدند و لذا به مجردى كه بوى شكست نهضت مسلم به مشامشان خورد، از صحنه خارج شدند. البته تعداد فراوانى از آنها بعدها; در نهضت توابین و قیام مختار، شركت نمودند. اما مشخص نیست چه تعداد از این افراد در لشكر عمربن سعد شركت كرده و علیه امام خود جنگیدند، و بعید مىنماید كه تعداد فراوانى از این گروه در كربلا حاضر شده باشند، بلكه عمده لشكر كوفه در كربلا را عناصر دیگر از مسلمانان تشكیل مىدادند; با این توضیح كه نامهنگارى به حضرتعلیهالسلام دلیل بر شیعه بودن به حساب نمىآید.
هواداران بنىامیه كه افرادى همانند عمروبن حجاج زبیدى، یزیدبن حرث، عمروبن حریث، عبدالله بن مسلم، عمارة بن عقبه، عمربن سعد، مسلم بن عمرو باهلى از برجستگان آنها بهشمار مىرفتند، (32) نیز درصد قابل توجهى از مردم كوفه را تشكیل مىدادند بهخصوص با توجه به آن كه بیستسال از حكومت امویان در كوفه مىگذشت و آنها توانسته بودند در این بیستسال بسیار قوت بگیرند.
همین افراد بودند كه وقتى از پیشرفت كار مسلم بن عقیل و ضعف و فتور نعمان بن بشیر والى كوفه احساس خطر نمودند، به شام نامه نوشته و از یزید چاره طلبیدند. رؤسا و متنفذان اكثر قبایل از این حزب بودند و این امر خود باعث گرایش بسیارى از مردم به این سو شده بود.
خوارج كوفه پس از سركوب شدن در جنگ نهروان، در زمان معاویه به واسطه سیاستهاى غیراسلامى وى كه ناراضیان فراوانى فراهم آورده بود، قدرت گرفتند و در سال43 هجرى در زمان فرماندارى «مغیرةبن شعبه» قیامى را به رهبرى «مستوردبن علقه» ترتیب دادند كه به شكست انجامید. «زیادبن ابیه» نیز پس از به عهده گرفتن فرماندارى كوفه در سال 50 هجرى نقش عظیمى در سركوب آنان ایفا نمود، اما پنجسال پس از مرگ «زیاد» در سال 58 هجرى آنان به رهبرى «حیان بن ظبیان» به قیامى دیگر دست زدند. «عبیدالله بن زیاد» نیز پس از به عهده گرفتن زمام امور كوفه به سركوبى آنها پرداخت. (33) از این رو مىتوان گفت: در واقعه كربلا نقش چندانى از این گروه نمىتوانیم سراغ بگیریم.
شاید بتوان گفت: بیشترین سهم جمعیت كوفه از آن افراد بىاعتنا و ابنالوقتبود كه همتى جز پركردن شكم و پرداختن به شهواتشان نداشتند. اینها هنگامى كه پیروزى لشگر مسلم بن عقیل را نزدیك دیدند، به او پیوستند، اما با ظهور آثار شكست، به سرعت صحنه را خالى كردند و فشار روانى فراوانى به طرفداران واقعى نهضت وارد آوردند و سهم فراوانى در شكست قطعى نهضت مسلم ایفا نمودند. سپس به دنبال وعده و وعیدهاى «ابنزیاد» به سپاه كوفه پیوستند و به جنگ با امام حسینعلیهالسلام پرداختند و سرانجام او را به شهادت رسانیدند. در صورتى كه اگر نهضت مسلم به پیروزى مىرسید، همین افراد اكثر طرفداران حكومت نوپاى مسلم را تشكیل مىدادند.
و اینها همان افرادى بودند كه فرزدق در ملاقات با امام حسینعلیهالسلام آنها را چنین توصیف نموده بود:
«قلبهاى آنان با تو است و شمشیرهایشان علیه تو كشیده شده است». (34)