• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن خانواده > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
خانواده (بازدید: 7775)
چهارشنبه 1/6/1391 - 15:8 -0 تشکر 523412
آیین زندگی و خانواده در اسلام

راه و رسم زندگی در پرتو قرآن و عترت


این مقاله در سه بخش با عناوین (مبانی زندگی، سرمایه های انسان و راه های شکوفایی آن و مخاطرات زندگی) تنظیم شده که با بیانی ساده و شیرین، مباحث عمیق فلسفه زندگی را ارائه مینماید..
بخش اول: مبانی زندگی (چرا زنده ام؟)
هر انسانی با سه سؤال اساسی مواجه است:ز کجا آمدهام؟ آمدنم بهر چه بود؟    به کجا میروم آخر ننمایی وطنم؟
لذا امیرالمؤمنین7 فرمود:«رَحِمَ اللهُ امْرَءاً عَلِمَ مِنْ اَیْنَ وَ فی اَیْنَ وَ اِلی" اَیْنَ؟» خدا رحمت کند بندهای را که بفهمد از کجاست؟ در کجاست و به سوی کجا میرود؟ پاسخ این سه سؤال مبانی زندگی را برای انسان روشن میکند.
فصل اول- توجه به مبدأ
شما در زندگی روزمرّه خود چقدر برای خدا حساب باز میکنید و آن را جدی میگیرید؟ خدا چقدر در زندگی شما نقش و تأثیر دارد؟ فکر میکنید این مقدار کافی است؟ اصلاً خدا کجای زندگی ماست؟ آیا حضور خدا را در کارهای روزانه احساس میکنیم؟ آیا تا حالا شده وقتی که میخواهیم کاری کنیم با در نظر گرفتن خدا از آن کار صرف نظر کنیم یا وقتی میخواهیم از کاری منصرف شویم به خاطر خدا آن را انجام بدهیم؟ شکی نیست که اگر به خدای متعال باور عمیق داشته باشیم و آن وجود مقدس را در پیش چشمان خودمان حاضر ببینیم خیلی از برنامههای زندگی ما عوض میشود و به گونهای دیگر برنامهریزی و عمل می-کنیم؛ و این درست همان چیزی است که در زندگی اهل بیت به وضوح می-بینیم.
اصل بحث این است که توجه و اعتقاد به مبدأ یک امر فطری است؛ گاهی انسان خواسته یا ناخواسته بر این گرایش و تمایل فطری سرپوش میگذارد و به آن بیاعتنایی میکند، اما در طول عمر خود بارها و بارها برای او اتفاقهایی میافتد که این ندای درونی را به خوبی میشنود و حس میکند. کار اصلی انبیای الهی هم همین بوده که ندای فطری را که در درون همه انسانها هست به او یادآوری کنند. اگر یاد مبدأ متعال دائمی شود زندگی انسان دگرگون و شیرین و خوشگوار میشود، چون دیگر احساس نمیکند مسافر سرگردان کهکشانهاست و احساس پوچی رخت بر میبندد و دیگر این تصور که من روی کره زمین تنها و بیکسم از بین میرود و مراقب و محافظ دانا و توانا، مهربان و بندهنوازی را همیشه با خود میبیند:
خوشا آنان که الله یارشان بی
به حمد و قل هوالله کارشان بی
خوشا آنان که دائم در نمازند
بهـشت جاودان بازارشـان بی
در روایت آمده است:«یک مرد عرب بیابانی از رسول خدا(ص) پرسید: یا محمد، مرا به کدام خدا میخوانی؟ فرمود: آیا شترت را در یک شب تاریک گم کردهای؟ عرض کرد: آری. فرمود: وقتی در پی شترت میگشتی از چه کسی کمک میخواستی؟ مرد عرب به فکر فرو رفت. رسول خدا(ص) فرمود: من تو را به دین همان کسی که دلت متوجه او بوده و شترت را از او میخواستی دعوت میکنم. مرد عرب بعد از لحظهای فریاد زد:«نِعْمَ الرَّبُّ»؛ خوب خدایی است، به او ایمان آوردم.»[131]
پیامبر(ص) این عرب را به فطرتش راهنمایی کرد که اگر انسان یک لحظه توجه کند، میبیند در درون خودش نوری است که او را متوجه خدا میکند. در قرآن کریم به داستان گروهی اشاره شده که بر کشتی سوار بودند و ناگهان کشتی دچار طوفان و گرداب شد و لحظاتی بعد بادبان کشتی شکست و کشتی در آستانه غرق شدن قرار گرفت. سرنشینان کشتی سراسیمه شدند و به ناخدا پناه بردند ولی دیدند از او هم کاری ساخته نیست و لذا از همه جا امیدشان قطع شد. در این حال بود که ناگهان در دلشان برق امیدی درخشید و احساس کردند کسی هست که بتواند آنها را از این وضع اسفناک نجات دهد. لذا دستانشان را بلند کردند و با چشمان تر به مناجات پرداختند و گفتند:«ای قدرت برتر! ای که ما تو را نمیبینیم ولی تو ما را میبینی و از حال و روز ما خبر داری! ای دانا و توانا و ای مهربان! ما را نجات ده که اگر نجات یابیم از این پس، تو را ستایش کنیم و دیگر تو را از یاد نخواهیم برد.» آن نیروی غیبی که دل ساکنان کشتی به آن گواهی میداد، کسی جز خدای متعال نیست.
به آنـانی که در کشـتی نشـستند      چو کشتیشان شکست دل بر تو بستند
هشام بن حکم میگوید:«در مصر زندیقی (مادیگرایی) بود که سخنانی از حضرت صادق(ع) به او رسیده بود. به مدینه آمد تا با آن حضرت مباحثه کند. در آن جا حضرت را نیافت. مطلع شد که حضرت به مکه رفته است، پس رهسپار مکه شد. ما با حضرت صادق(ع) مشغول طواف بودیم که به ما رسید. نامش عبدالمَلک و کنیهاش ابوعبدالله بود. در حال طواف شانهاش را به شانه امام صادق(ع) زد. حضرت فرمود: نامت چیست؟ گفت: نامم عبدالملک (بنده سلطان) است. فرمود: کنیهات چیست؟ گفت: کنیهام ابوعبدالله (پدر بنده خدا) است. حضرت فرمود: این مَلکی که تو بنده او هستی، از ملوک زمین است یا ملوک آسمان؟ و نیز به من بگو پسر تو بنده خدای آسمان است یا بنده خدای زمین؟ هر جوابی بدهی محکوم میشوی. (او خاموش ماند.) هشام گوید: به مادیگرا گفتم: چرا جوابش را نمیگویی؟ از سخن من بدش آمد. امام صادق(ع) فرمود: چون از طواف فارغ شدم نزد ما بیا. زندیق پس از پایان طواف امام7 آمد و در مقابل آن حضرت نشست و ما هم گردش بودیم. امام به زندیق فرمود: قبول داری که زمین زیر و زبری دارد؟ گفت: آری. فرمود: زیر زمین رفتهای؟ گفت: نه. فرمود: پس چه میدانی که زیر زمین چیست؟ گفت: نمیدانم، ولی گمان می-کنم زیر زمین چیزی نیست. امام فرمود: گمان، درماندگی است نسبت به چیزی که به آن یقین نتوانی کرد. سپس فرمود: به آسمان بالا رفتهای؟ گفت: نه. فرمود: میدانی در آن چیست؟ گفت: نه. فرمود: شگفتا از تو که نه به شرق رسیدی و نه به مغرب، نه به زمین فرو شدی و نه به آسمان بالا رفتی و نه از آن گذشتی تا بدانی پشت آسمانها چیست و با این حال آن چه را در آنهاست- نظم و تدبیری که دلالت بر صانعی حکیم دارد- منکر گشتی. مگر عاقل چیزی را که نفهمیده انکار میکند؟ مادیگرا گفت: تا حال کسی غیر از شما با من این گونه سخن نگفته است. امام فرمود: بنابراین تو در این موضوع شک داری که شاید باشد و شاید نباشد. گفت: شاید چنین باشد. امام فرمود: ای مرد، کسی که نمیداند بر آن که میداند برهانی ندارد. نادانی حجت نیست و دلیل و برهان نمیشود. ای برادر اهل مصر، از من بشنو و دریاب. ما هرگز درباره خدا شک نداریم. مگر خورشید و ماه و شب و روز را نمیبینی که به افق درآیند و مشتبه نشوند؛ بازگشت کنند در حالی که ناچار و مجبورند و مسیری جز مسیر خود ندارند. اگر قوه رفتن دارند پس چرا برمیگردند و اگر مجبور و ناچار نیستند، چرا شب روز نمیشود و روز شب نمیگردد؟ ای برادر اهل مصر، به خدا آنها برای همیشه (به ادامه وضع خود) ناچارند و آن که ناچارشان کرده، از آنها فرمانرواتر و بزرگتر است. مادیگرا گفت: راست گفتی. سپس امام7 فرمود: ای برادر اهل مصر، به راستی آن چه را به او گرویدهاید و گمان میکنید که دهر است، اگر دهر مردم را میبرد، چرا آنها را بر نمیگرداند و اگر برمیگرداند چرا نمیبرد؟ ای برادر اهل مصر، همه ناچارند. چرا آسمان افراشته و زمین نهاده شده؟ چرا آسمان بر زمین نمیافتد؟ چرا زمین بالای طبقاتش سرازیر نمیگردد و به آسمان نمیچسبد و کسانی که روی آن هستند، به هم نمیچسبند. مادیگرا به دست امام ایمان آورد و گفت: فدایت گردم، اگر مادیگراها به دست شما مؤمن شوند چیز عجیبی نیست، چون کفار هم به دست پدرت ایمان آوردند. پس آن تازهمسلمان عرض کرد: مرا به شاگردی بپذیر. امام7 به هشام فرمود: او را نزد خود بدار و تعلیمش بده. هشام که معلم ایمان اهل شام و مصر بود، او را تعلیم داد تا پاک عقیده شد و امام صادق(ع) را پسند آمد.»[132]
البته غیر از فطرت، برهانهای فلسفی کثیری هم بر اثبات خدای متعال اقامه شده است. به علاوه، عقل غیر فلسفی هم انسان را به راحتی به حضرت حق میرساند و خدای متعال را به او نشان میدهد، چنان که نقل کرده-اند:«پیامبر اعظم9 روزی پیرزن عجوزهای را دید که با دوک نخ میریسد. از او پرسید: خدایت را چگونه شناختی؟ عرض کرد: از همین دوک ریسندگی. چرا که این دستگاه کوچک بدون دستان من نخواهد چرخید پس چگونه این آسمان و زمین بدون گرداننده باشد؟ پیامبر(ص) فرمود:«عَلَیْکُمْ بِدینِ الْعَجائِزِ»؛ یعنی مثل این پیرزن خداشناس باشید.»
این سخن دانشمندان غربی است که گفتهاند:«هر قدر بشر از پلههای علم بالا رود، برهانهای دندانشکنی بر اثبات خدا پیدا میکند.»
پرسش: حال این پرسش مطرح است: اگر این همه دلیل بر اثبات خدا وجود دارد و اگر خداپرستی فطری است، پس چرا اغلب مردم چندان بهرهای از ایمان به خدای متعال ندارند؟ پاسخ: شرک و بیدیانتی با تمام انواعش به صورت مدرن و غیر مدرن همه نتیجه انحراف از فطرت و عقل سلیم است. پیام دین در حقیقت چیزی جز همان پیام فطرت پاک انسان نیست که او را به سوی حقیقت مقدس عالم فرا میخواند.
نتیجه: از این بحث کوتاه نتیجه میگیریم که خدای متعال قابل انکار نیست و حضور او در همه جا قابل درک و احساس است. کما این که امیرالمؤمنین7 فرمود: «ما رَأیْتُ شَیْئاً اِلاّ وَ قَدْ رَأیْتُ اللهَ قَبْلَهُ وَ بَعْدَهُ وَ مَعَهُ»؛ چیزی را ندیدم مگر آن که خدای متعال را پیش از آن، با آن و بعد از آن دیدم. و امام سجاد(ع) فرمود: «خدایا تو کی مخفی بودی که بر اثبات وجودت دلیل اقامه کنم؟ و چگونه بر تو استدلال کنم در حالی که در بودنم به تو محتاجم؟» حال اگر کسی چنین اعتقاد داشت که عالم هستی صاحب دارد و بلکه خود انسان هم صاحب و مالک دارد و مال خداست، و این طور نیست که یله و رها باشد، دیگر به خودش اجازه نمی-دهد هر کاری بکند و هر راهی برود؛ و دیگر در هیچ چیز این دنیا تصرف مالکانه نمیکند، بلکه زندگی را آن گونه میسازد که خدای را پسند آید. داستان معروف بُشر حافی با امام کاظم(ع) بیانگر همین موضوع است.[133]
فصل دوم- توجه به معاد
شما فکر میکنید چند سال زنده خواهید ماند؟ اصلاً دوست دارید چند سال زنده بمانید؟ صد سال چطور است؟ با صد و بیست سال موافقید؟ بیشتر مردم طوری زندگی میکنند که انگار کارشان تمامی ندارد و بنا نیست هیچ وقت از دنیا بروند. نکند شما هم جزء کسانی هستید که خیال میکنند اگر یاد مرگ باشند زودتر میمیرند و به همین خاطر هیچ وقت دوست ندارند حرف از مرگ بزنند یا بشنوند؟ حالا اگر به شما بگویند فقط یک سال دیگر زنده هستید چه خواهید کرد؟ این یک سال را چطور برنامهریزی میکنید؟
معاد یعنی زنده شدن بعد از مرگ و بازگشت به سوی خدای متعال برای حساب و کتاب. تمام ادیان آسمانی به زندگی پس از مرگ اعتقاد دارند. قرآن کریم میفرماید: اِنّا للهِ وَ اِنّا اِلَیْهِ راجِعونَ.[134شهید مطهری در تعبیر زیبایی از این آیه میفرماید: این آیه منطق جهان (از اویی و به سوی اویی) را یادآور میشود. یعنی تمام جهان و موجودات آن از جانب خدای متعال و مال اوست و به سوی او برمیگردد. واقعیت این است که ایمان به زندگی واپسین میتواند اساس و زیربنای بافت فکری فرد و جامعه را تغییر دهد، و در برنامهریزی و نحوه عمل اشخاص، تأثیر شگرف بگذارد. مرگباوری در همه شؤون فردی، اجتماعی، خانوادگی، علمی، شخصی و ... تأثیرگذار است. اگر یاد مرگ نهادینه شود و جزء باورهای دائمی آدمی درآید؛ یعنی دنیا مقدمهای برای حیات ابدی انسان در جهانی دیگر در نظر گرفته شود، همه چیز عوض میشود. با این اعتقاد که:«الدُّنیا وَالآخِرَیُ مُتَّصِلَتانِ»؛[135] حتی قدرت تحمل در مقابل سختیها نیز بیشتر میشود.
در صدر اسلام افرادی را میبینیم که قبل از ایمان به معاد چگونه بودند و بعد چگونه شدند. به عنوان مثال، حمزه سیدالشهدا عموی پیامبر(ص) را ببینید. او پیش از پذیرش اسلام مردی جنگاور بود ولی به هیچ وجه حاضر نبود بدون زره و کلاهخود به جنگ برود. اما بعد از این که مسلمان شد و جهانبینی او تغییر کرد، در یکی از صحنههای نبرد، برای تشجیع رزمندگان اسلام و زدودن ترس از چهره آنها، در یک اقدام بیسابقه، بدون زره به میدان کارزار قدم گذاشت. گفتند: از مرگ نمیترسی؟ گفت: این جا میدان مسابقه برای کسب رضایت الهی است. اگر در این حال کشته شوم با روی سفید با خدای مهربان ملاقات خواهم کرد. چنین مرگی نابودی نیست تا از آن بترسم و فرار کنم. (توجه: معلوم میشود درجه ایمان سربازان اسلام هم یکسان نبود. چون ایمان حمزه از بقیه بیشتر بود، شجاعتر هم بود و لذا از مرگ در راه خدا استقبال کرد تا دیگران از او الگو بگیرند و بیمحابا بر دشمن بتازند.) ملای رومی این صحنه را به شعر کشیده است:
در جـوانـی حـمزه عـم مـصطفی"
بـا زره مـیشـد مـدام انــدر وغـا
اندر آخر حمزه چون در صف شدی
بی زره سـرمـست در غـزو آمـدی
سینه باز و تن بـرهنه پیـش پیـش
درفکندی در صف شمشیر خویش
خلق گفتـندش که ای عـمّ رسـول
ای هـژبـر صفشـکن، شـاه فحول
تـو کـه لا تـلـقوا بأیـدیکـم إلـی"
تـهلـکه خـوانـدی ز فـرمان خـدا
پـس چـرا تو خویش را در مـهلکه
مـیدرانـدازی چـنین در مـعرکـه
چون جوان بودی و سفت و سخت و زه
مینـرفتـی سـوی مـیدان بـیزره
چون شدی پیر و ضعیف و منحنی
پــردههــای لا ابــالـی مــیزنـی
کـی روا باشد که شـیری همچو تو
کشته گردد راست بر دست عـدو؟
این چـنـین غمـخوارگـان بـیخبر
پــنـد مــیدادنــد او را از عَـبـَر
گفت حمزه: چون که من بودم جوان
مـرگ مـیدیـدم وداع این جـهان
سوی میدان کس به رغبت کی رود؟
پـیـش اژدرهـا بـرهـنه کی شود؟
لیـک از نـور مـحـمد مـن کـنـون
نـیستـم ایـن شـهر فانی را زبـون
وآن که مُردن پیش جانش تَهلُکه است
نـهی لا تُلقوا بـگیـرد او به دسـت
وآن که مردن پیش او شد فتح باب
سـارِعوا آیـد مـر او را در خـطاب[136]
پارهای از اثرات اعتقاد به معاد
1- رعایت انصاف در معامله: قرآن به کسانی که خرید و فروش میکنند، تذکر و اخطاری می دهد:وَیْلٌ لِلْمُطَفِّفینَ ...؛[137] وای بر کمفروشان، کسانی که وقتی از مردم پیمانه میگیرند، سعی دارند تمام بگیرند اما وقتی میخواهند پیمانه بدهند و یا وزن بنمایند، کم میدهند. قرآن کریم سپس در ادامه می-فرماید:ألا یَظُنُّ اُولئِکَ أنَّهُمْ مَبْعوثونَ لِیَوْمٍ عَظیمٍ؛[138] آیا این کمفروشان نمیدانند که برای روزی بسیار بزرگ مبعوث خواهند شد؟ شاید بشود گفت که کمفروشی از باب نمونه ذکر شده است وگرنه تمام مسایل اقتصادی همین حکم را دارد. اگر انسان به یاد روز رستاخیز باشد، در هیچ بخشی خلاف انصاف عمل نخواهد کرد، اعم از تولید، توزیع، مصرف، تجارت، مدیریت و ... .
2- پیروزی در جهاد: رزمندهای که اعتقاد به روز رستاخیز دارد، خود را در هر حال پیروز میبیند، چون معتقد است به یکی از دو نیکی (اِحدَی الحُسنَیَین) میرسد: یا پیروزی در جنگ و یا شهادت و ملاقات خدای متعال. از وقایع تاریخی که در قرآن کریم آمده، داستان گروهی از بنیاسرائیل است که به پیامبر خود پیشنهاد دادند که ما آمادهایم در راه خدا بجنگیم، اما نیاز به یک فرمانده لایق داریم. وقتی پیامبرشان حجت را تمام کرد، خداوند حضرت طالوت را که فردی شایسته بود برای آنها انتخاب فرمود. در جریان همین جنگ بنی اسرائیل پنج گروه شدند: الف- گروهی فرار کردند؛ ب- گروهی فقر مالی فرمانده را بهانه کردند؛ ج- گروهی با آزمایشی که شدند، بیصبری کرده و مردود شدند (آزمایش این بود که به آنها دستور داده شد وقتی به نهر آب رسیدند از آن جز مشتی آب نیاشامند، ولی خیلی از آنها وقتی به آب رسیدند دستور را زیر پا گذاشته و سیر آب خوردند)؛ د- گروهی با دیدن لشکر قدرتمند دشمن، خود را باخته و از ترس مرگ فرار کردند؛ هـ- گروه اندکی باقی ماندند و پایمردی کردند و چون سرشار از ایمان بودند با نصرت الهی پیروز شدند. قرآن رمز پیروزی و پایداری در آن جبهه را ایمان به معاد دانسته و میفرماید:Gقالَ الَّذینَ یَظُنّونَ أنَّهُم مُلاقوا اللهَ ...F.[139] بنابراین میبینیم کسانی عامل پیروزی شدند که به ملاقات حضرت حق اعتقاد داشتند.
3- ساحل امید در طوفانها: خیلی وقتها پیمودن راه درست و مسیر هدایت دشواریهایی دارد و انسان درستکار با محرومیتها و محدودیتهایی مواجه میشود. تحمل فشار و سختیهای ناگوار، به نقطه امید و اتکا نیاز دارد. اعتقاد به معاد همانند ساحل امید و یا به مثابه نوری در تاریکی و ظلمت سختیها و فشارها برای انسان است. ببینید چه نیرویی باعث شده که همسر فرعون، کاخِ راحتی و ثروت را رها کند؟ مگر جایی بهتر از کاخ فرعون سراغ داشت؟ قرآن جواب این سؤال را میدهد که او چشم به جای دیگر دوخته بود:رَبِّ ابْنِ لی عِنْدَکَ بَیْتاً فِی الْجَنَّیِ[140] پروردگارا، برایم در بهشت خانه-ای نزد خودت بنا کن.
4- پشتوانه اخلاق: یکی از پشتوانههای مهم اخلاق، اعتقاد به مرگ و بازگشت به سوی حق تعالی برای حسابرسی است. اگر از شما بپرسند نظرتان درباره دروغ، دزدی و خیانت چیست؟ چه جوابی خواهید داشت؟ شاید کسی بگوید من دروغ نمیگویم تا به من دروغ نگویند؛ دزدی نمیکنم تا دزدی رسم نشود و از من هم ندزدند؛ و ... اگر این طور است پس وقتی که مطمئن شد میتواند از دیگران بدزدد بدون این که از او بدزدند، یا هنگامی که مطمئن شد که میتواند دروغ بگوید و زور بگوید بدون این که دروغ بشنود یا زور بشنود، به راحتی مرتکب این اعمال خواهد شد. این همان چیزی است که الان در دنیا با آن مواجه هستیم. قدرتهای بزرگ همین طور دارند عمل میکنند. اما اگر کسی اعتقاد به رستاخیز و حساب و کتاب اعمال داشته باشد، در هیچ حال حریم اخلاق را زیر پا نخواهد گذاشت.
سؤال: چرا عدهای معاد را انکار میکنند؟ جواب: کسانی که واقعاً به معاد اعتقاد نداشته باشند، تقریباً بسیار ناچیزند. بیشتر با اشخاصی مواجه هستیم که معاد را قبول دارند، ولی عملاً آن را نادیده میگیرند و میگویند: حالا کو تا قیامت؟ علت اصلی انکار معاد این است که انسان میخواهد جلویش باز باشد و هر کاری که میخواهد انجام دهد:یُریدُ الاِنْسانُ لِیَفْجُرَ اَمامَهُ * یَسْئَلُ اَیّانَ یَوْمُ الْقِیامَیِ؛[141] (انسان شک در معاد ندارد) بلکه او میخواهد (آزاد باشد و بدون ترس از دادگاه قیامت) در تمام عمر گناه کند (از این رو) میپرسد: قیامت چه هنگام خواهد بود؟
فصل سوم- توجه به شأن و مقام انسانیت
جایگاه انسان در عالم هستی کجاست؟ آدمی چگونه موجودی است؟ در مورد شأن و مقام انسانیت چند دیدگاه وجود دارد:
الف- دیدگاه اول: یک دیدگاه تفریطی است و انسان را یک جنایتکار حرفهای مینگرد که به سان حیوانی درنده است. این گروه به جنایات هولناکی که در طول تاریخ از بشر سر زده است و از هیچ درندهای سرنمیزند، استشهاد می-کنند.
ب- دیدگاه دوم: این دیدگاه با آن که به مبدأ و معاد انسان بیتوجه است، معتقد است دست کم تا جایی که دانش بشری بدان رسیده است موجودی کاملتر از انسان وجود ندارد. این گروه به امتیازهای هوشی انسان و استعدادهای گوناگون وی و نیز به آثار آنها از قبیل تمدن و پیشرفتهای صنعتی و امثال آن استدلال میکنند و به همین خاطر میگویند: باید در قوانین کیفری کرامت انسان حفظ گردد؛ مجازات سبک باشد و با مجرم باید به گونه یک بیمار رفتار گردد و باید او را امداد کرد. از این رو، مجازات اعدام در برخی کشورها به کلی حذف شده است.
موارد فوق، دو دیدگاه در فرهنگ بشری است. سؤال این است: دیدگاه قرآن در مورد کرامت و شأن انسانیت چیست؟
قرآن کریم انسان را مخلوق حق تعالی و برترین آفریدگار متعال میداند. برخی آیات برای انسان به طور کلی مزیت قائل شده است:وَ لَقَدْ کَرَّمْنا بَنی-آدَمَ[142] که ظاهراً تمام فرزندان آدم مورد تکریم الهیاند. در ذیل آیه می-فرماید:وَ فَضَّلْناهُمْ عَلی" کَثیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضیلاً[143] لحن آیه بسیار ستایشآمیز است و ظاهر آن عمومیت دارد.
در عین حال در قرآن آیات دیگری وجود دارد که با لحن نکوهشآمیزی انسان را خطاب قرار داده:إنَّ الإنْسانَ لَظَلومٌ کَفّارٌ؛[144] به درستی که انسان ستمگر و ناسپاس است. إنَّ الإنْسانَ خُلِقَ هَلوعاً؛[145] به یقین انسان حریص و کمطاقت آفریده شده است.
باز آیاتی هم وجود دارد که تفصیل داده است:لَقَدْ خَلَقْنا الاِنْسانَ فی أحْسَنِ تَقْویمٍ * ثُمَّ رَدَدْناهُ اَسْفَلَ سافِلینَ؛[146] ما انسان را در بهترین صورت و نظام آفریدیم. سپس او را به پایینترین مرحله بازگرداندیم.
پاسخ واقعی از دیدگاه قرآن: در یک دیدگاه جامع، انسان از نظر آفرینش و خلقت نسبت به حیوان و جماد و نبات، استعدادها و بهرههای تکوینی بیشتری دارد و مهمترین امتیاز انسان بر سایر موجودات، عقل و دل اوست. اما پس از مرحله آفرینش، دو راه را در پیش رو دارد که با انتخاب هر یک از این دو، میتواند نقشآفرینی کند: 1- با استفاده از موهبت عقل و دل، بر اساس هدایت الهی در حرکتی تکاملی، مدارج کمال را بپیماید و به صفات خدایی متصف گردد. 2- با غفلت از پیام فطرت و مهمل گذاشتن عقل و دل، یله و رها زندگی کند و همچون سایر حیوانات مشغول تأمین نیازهای مادی و جسمانی خود گردد. در دیدگاه اول انسان دارای کرامات الهی، اشرف مخلوقات و خلیفهالله فی الارض است، و در دیدگاه دوم حیوانی به سان دیگر حیوانات است؛ ثروتمندی که از ثروتش غافل است و مانند فقرا زندگی میکند. حال اگر فردی دیدگاه اول را برگزیند، در مسیر زندگی هیچ گاه به پستیها تن نمیدهد، چرا که خود را ارزشمندتر از آن می-بیند: «مَنْ کَرُمَتْ عَلَیْهِ نَفْسُهُ لَمْ یُهِنْها بِالْمَعْصِیَیِ»؛[147] کسی که کرامت نفس بیابد، با گناه به خودش اهانت نمیکند.
بخش دوم: سرمایه های انسان و راههای شکوفایی آن
فصل اول- عقل و راههای رشد و تقویت آن

مطایبه: شخص زیرکی در پیشگاه خدای بزرگ این طور مناجات میکرد و پوزش میطلبید: خدایا! هر چه به من ارزانی کرده بودی، ضایع کردم و تباه ساختم؛ روزی حلال را با حرام و شبهه درآمیختم؛ وجهه و آبرویی که برای من نزد مردم فراهم آورده بودی، با خیانت بر باد دادم؛ روح پاک و دل بیآلایشی که مرحمت کرده بودی، با گناه آلوده و چرکین ساختم. من در هیچ موردی امانتدار خوبی نبودم، ولی یک امانت را توانستم سالم نگه دارم و آن امانت عقل بود که به من کرامت فرمودی و من آن را همچون روز اول دستنخورده به تو بازمی-گردانم. عذرم را بپذیر که آن همه، نتیجه بیبهره ماندن از عقل بود!
در اصول کافی روایتی مفصل از موسی بن جعفر7 نقل شده که خطاب به هشام بن حکم است:«عَنْ هِشامِ بْنِ الْحَکَمِ قالَ: قالَ لِی اَبوالْحَسَنِ موسی" بنُ جَعْفرٍ 7: یا هِشامُ إنَّ الله تَبارَکَ وَ تَعالی" بَشَّرَ أهْلَ الْعَقْلِ وَالْفَهْمِ فِی کِتابِهِ فَقالَ:Gبَشِّرْ عِبادِیَ الَّذینَ یَسْتَمِعونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعونَ أحْسَنَهُ اُولئِکَ الَّذینَ هَداهُمُ-اللهُ وَ اُولئِکَ هُمْ اولوا الاَلْبابِF[148] یا هِشامُ إنَّ اللهَ تَبارَکَ وَ تَعالی" أکْمَلَ لِلنّاسِ الْحُجَجَ بِالْعُقولِ.»[149] شهید مطهری این روایت را میآورد و میفرماید:«آیه عجیبی است:«بشارت بده بندگان مرا، آنان که سخن را استماع میکنند»، بعد چه کار میکنند؟ آیا هر چه را شنیدند همان را باور میکنند و همان را به کار میبندند یا همه را یکجا رد میکنند؟ فَیَتَّبِعونَ أحْسَنَهُ؛[150] نقادی میکند، سبک و سنگین میکند، ارزیابی میکنند، آن را که بهتر است انتخاب میکنند و آن بهتر انتخاب شده را پیروی مینمایند. آن وقت میفرماید: «چنین کسانی هستند که خدا آنها را هدایت کرده (یعنی هدایت الهی و استفاده از نیروی عقل) و اُولئِکَ هُمْ اُولوا الاَلْبابِ؛[151] اینها به راستی صاحبان عقل هستند. این دعوت عجیبی است.»
خدمات عقل
عقل چه توانمندیهایی دارد؟ نشانه آدم عاقل چیست؟ چرا قرآن معتقد است بیشتر آدمها از عقل خود استفاده نمیکنند؟اَکثَرُهُمْ لایَعْقِلونَ[152] مگر چه باید میکردند که نکردند؟ ما در این جا دو مورد از خدماتی را که میتوان از عقل انتظار داشت، برمیشمریم. قبل از هر چیز این سخن اهل بیت را یادآور میشویم که فرمودند:«اَلْعَقْلُ ما عُبِدَ بِهِ الرَّحْمانُ وَیکْتُسِبَ بِهِ الْجَنانُ».[153]
1- جدا کردن حق از باطل: یکی از بارزترین صفات عقل برای انسان، تمییز و جدا کردن است. جدا کردن سخن راست از سخن دروغ، سخن ضعیف از سخن قوی، سخن منطقی از سخن غیر منطقی و خلاصه غربال کردن. عقل آن وقت برای انسان عقل است که به شکل غربال درآید، یعنی هر چه را که وارد می-شود سبک و سنگین کند، غربال کند، آنهایی را که به درد نمیخورد دور بریزد و آن چه را ارزشمند است، نگاه دارد.
2- عاقبتاندیشی: شخصی خدمت رسول اکرم(ص) عرض میکند: یا رسول الله، مرا موعظه بفرمایید. حضرت به او فرمود: آیا اگر بگویم به کار می-بندی؟ گفت: بلی. باز حضرت تکرار کرد: آیا اگر بگویم به راستی به کار می-بندی؟ گفت: بلی. یک دفعه دیگر هم حضرت جمله را تکرار فرمود. این سه بار تکرار کردن برای این بود که حضرت میخواست کاملاً او را برای سخن خود آماده کند. همین که سه بار از او اقرار گرفت و آمادهاش کرد، فرمود:«إذا هَمَمْتَ فَتَدَبَّرْ عاقِبَتَهُ»؛[154] هر کاری را که به آن تصمیم میگیری آخرش را نگاه کن.
سؤال: چگونه میتوان عقل را شکوفا نمود؟ جواب: عقل همچون پرندهای است که برای پرواز باید اولاً، بالی قوی و نیرومند داشته باشد و ثانیاً، در قفس قرار نگرفته باشد، بلکه آزاد باشد. نیرومندی عقل هم در گرو تحصیل علم و آزاد شدن از قفس عادات اجتماعی غلط و قضاوت دیگران است. اما توضیح مطلب:
1- لزوم بهرهمند شدن عقل از علم: عقل باید از پشتیبانی علم برخوردار گردد، مثل کارخانهای که به ماده خام نیاز دارد، وگرنه معطل است و به کار نمیآید. امام کاظم(ع) در روایتی می فرماید:«یا هِشامُ، ثُمَّ بَیِّنْ أنَّ الْعَقْلَ مَعَ الْعِلْمِ»؛ عقل با علم باید توأم باشد وگرنه به کار نمی آید. آن گاه حضرت استناد میکنند به آیه:وَ تِلْکَ الأمْثالُ نَضْرِبُها لِلنّاسِ وَ ما یَعْقِلُها إلا الْعالِمونَ.[155] در این آیه تعقل به اهل علم استناد داده شده است. گویی کسی که عالم نباشد تعقل برایش ممکن نیست.
2- آزاد کردن عقل از عادات اجتماعی: آزاد کردن عقل از حکومت تلقینات محیط و عرف و عادت و به عبارت دیگر رهایی از نفوذ سنتها و عادتهای اجتماعی ضروری است تا بتوان از این سرمایه حداکثر بهره را برد. حضرت می-فرماید:«یا هِشامُ! ثُمَّ ذَمَّ الَّذینَ لا یَعْقِلونَ فَقالَ:وَ إذا قیلَ لَهُمْ اِتَّبِعوا ما اَنْزَلَ اللهُ قالوا بَلْ نَتَّبِعُ ما ألْفَیْنا عَلَیْهِ آباءَنا اَوَ لَوْ کانَ آباءُهُمْ لا یَعْقِلونَ شَیْئاً وَ لا یَهْتَدونَ[156]»؛[157] و چون به آنها گفته شود که از آن چه خدا فرو فرستاده پیروی کنید، میگویند ما از پدران خود پیروی میکنیم. آیا (از پدرانشان پیروی میکنند) اگرچه آنها تعقل نمیکردند و هدایت نشده بودند.
3- پرهیز از ملاک قرار دادن اکثریت: آزادی از حکومت عدد و این که اکثر و اکثریت نباید ملاک باشد. نباید انسان پیرو اکثریت باشد و بدون درنگ و تأمل به همان راهی برود که بقیه در پیش گرفتهاند. لذا امام میفرماید:«یا هِشامُ ثُمَّ ذَمَّ اللهُ الْکِثْرَیَ فَقالَ:Gوَ إنْ تُطِعْ اَکْثَرَ مَنْ فِی الاَرْضِ یُضِلّوکَ عَنْ سَبیلِ اللهِ[158]».[159] همچنین امیرالمؤمنین7 میفرماید:«هرگز در راه هدایت به دلیل این که در آن راه و جاده افراد کمی هستند وحشت نکنید.»[160]
4- تأثیرناپذیری از قضاوت دیگران: قضاوتهای مردم نباید برای انسان ملاک باشد. این معضل یک بیماری عمومی است که اغلب افراد کم و بیش به آن مبتلا هستند. مثلاً انسان یک لباس را برای خودش انتخاب میکند، رنگ خوبی است. بعد یکی میآید و میگوید: این رنگ مزخرف چیست که انتخاب کردهای و دیگری هم همین را میگوید و او را از عقیده خودش برمیگردانند.[161]
حکایت: سه دزد زیرک خواستند گوسفند چاقی را از چنگ مرد سادهای بیرون آورده و به سیخ بکشند. با هم نقشهای ریختند و در فواصل مختلف به انتظار مرد سادهلوح نشستند. دزد اول با رسیدن مرد سادهلوح به پیش آمده و گفت: سلام، آیا میترسی سگت فرار کند که طناب به گردنش بستهای؟ این سگ بدون طناب هم به دنبال تو خواهد آمد. مرد سادهلوح با تعجب گفت: چه میگویی؟ این گوسفند است نه سگ. مرد دزد گفت: انگار اشتباه نکردهام، تو عقلت را از دست دادهای. این را گفت و رفت. مرد سادهلوح به راه افتاد. بعد از مدتی دزد دیگر بر سر راهش ایستاد و با دیدن او گفت: به به، عجب سگی، ای مرد، آیا سگت را به من میفروشی؟ من گلهدارم و نیاز به چنین سگی دارم. مرد سادهلوح گفت: چه میگویی؟ این که سگ نیست. اگر تو گلهداری باید بدانی که این گوسفند است نه سگ. مرد دزد گفت: حال اگر سگت را هم بفروشی نخواهم خرید، زیرا فهمیدم که تو عقل نداری و با مجانین نمیتوان معامله کرد. مرد سادهلوح به فکر فرو رفت و باز به راه افتاد. دزد سوم به او رسید و گفت: ای مرد، تو که آثار دیانت داری، چرا این حیوان نجس را به همراه خود میبری؟ مگر نماز نمیخوانی؟ نمیترسی بدن و لباست نجس شود؟ این را گفت و رفت. مرد سادهلوح دیگر باورش شده بود که گوسفندش سگ است، طناب آن را رها کرده و گفت: ای سگ دور شو از من، و دوان دوان فرار کرد. دزدان زیرک با دیدن این صحنه به دنبال گوسفند رفته و کبابی مهیا کردند.
فصل دوم- قلب و راه های شکوفایی آن
واژه قلب در فارسی به «دل» ترجمه میشود که آن را سه گونه معنا می-کنند: 1- قلب همان تکه گوشت صنوبری شکل است که به منزله تلمبهخانه بدن میباشد و خون را پمپاژ میکند؛ 2- قلب به معنای عقل است، یعنی مرکز فکر و اندیشه که غالباً به این معنا به کار میرود؛ 3- قلب عبارت است از مرکز شناختها و آگاهیهایی که نه حسی است و نه عقلی، بلکه از عمق وجود انسان به طور ناخودآگاه میجوشد.
در این جا مقصود ما از قلب همان معنای سوم است، که منشأ رحمت و عطوفت و علاقه به فرزند و یا بیرحمی و قساوت و سنگدلی میباشد.
هر انسان عاقل و سالمی در خود نسبت به فرزندانش احساس علاقه می-کند. آیا این احساس از راه چشم و یا گوش و یا قوه لامسه و ذائقه و شامه به او منتقل شده؟ یا از راه عقل و اندیشه به این احساس رسیده است؟ پاسخ قطعاً منفی است. مهر و عشق چیزی نیست که بتواند آن را به وسیله حواس پنجگانه شناخت و یا از راه اندیشه و فکر به آن رسید، بلکه نوعی تجربه درونی است که جز شخص عاشق کسی نمیداند چیست؟ وقتی انسان منظره جانخراشی را میبیند، چشم او و نیز هیچ یک از حواس پنج گانه او احساس سوزش نمیکند. مغز و عقل و اندیشه او هم نمیسوزد ولی احساس میکند که دلش می-سوزد. وقتی انسان از کسی متنفر است، حواس پنج گانه او احساس تنفر نمیکند. عقلش هم احساس تنفر نمیکند اما دلش احساس تنفر مینماید. جایگاه مهر و محبت، کینه و نفرت، رحم و شفقت و به طور کلی مرکز ادراک همه شناختهای غیر حسی جایی جز قلب نیست؛ قلب مرکز کلیه عواطف و احساسات درونی انسان است.
شهید مطهری در این باره میفرماید:«انسان در عین این که موجودی واحد است، صدها و هزارها بُعد وجودی دارد. «مَنِ» انسانی عبارت از مجموعه بسیاری اندیشهها، آرزوها، ترسها، امیدها، عشقها و ... همه اینها در حکم رودها و نهرهایی هستند که همه در یک مرکز به هم میپیوندند. خود این مرکز دریایی عمیق و ژرف است که هنوز هیچ بنده آگاهی ادعا نکرده است از اعماق این دریا اطلاع پیدا کرده. فلاسفه و عرفا و روانشناسان هر یک به سهم خود به غور در این دریا پرداختهاند و هر یک تا حدودی به کشف رازهای آن موفق شده-اند. اما شاید عرفا در این زمینه موفقتر از دیگران بودهاند. آنچه را قرآن دل می-نامد عبارت از واقعیت خود آن دریا که همه آنچه را که ما روح ظاهر مینامیم، رشتهها و رودهایی است که به این دریا میپیوندد. حتی خود عقل نیز یکی از رودهایی است که به این دریا متصل میشود.»[162]
پس قلب به سان آینهای است که بناست زیباییها و زشتیها را بنمایاند. حال اگر این آینه زنگار داشته باشد یا غبارآلود باشد، چه اتفاقی خواهد افتاد؟ به همین جهت است که گاهی دل سخت میشود و با اشک باید این غبار یا زنگار را از قلب زدود تا روشنایی و درخشندگی اولیه را بازیافته، بلکه عمیقتر از گذشته حقایق را نشان دهد. پس راههای شکوفایی قلب عبارتند از: 1- نخراشیدن صفحه صاف آن با تیغ گناه و معصیت؛ 2- نورانی کردن آن با شست و شوی مداوم از زلال چشمهسار اشک؛ اشک از خوف خدا، اشک ندامت و پشیمانی از گناه، اشک محبت اولیای خدا و اشک بر مصیبت آنان.
فصل سوم- عمر و راه بهره وری از آن
وقت، ساعات عمر انسان است. سرمایهای است که خدای متعال برای تجارت جاویدان در اختیار ما قرار داده است. مهمترین دوران عمر به یک معنا جوانی است. جالب است که یکی از پرسشهای شب اول قبر، پرسش از چگونگی استفاده از دوران جوانی میباشد. یکی از نکات مهم درباره عمر آن است که گذشت عمر قابل جبران نیست. یکی از مفسرین در تفسیر آیه شریفه اِنَّ الاِنْسانَ لَفی خُسْرٍ[163] مینویسد: در بازار مصر فردی را دیدم که زیر آفتاب، دستپاچه فریاد میزد: متاعم را بخرید که اگر نخرید از سرمایه ضرر خواهم کرد. و آن مرد یخفروش بود. مقصود این است که اگر از عمر برای رسیدن به کمال استفاده نشود نه تنها سودی حاصل نمیگردد بلکه اصل سرمایه نیز از بین میرود، چنان که قابل جبران هم نمیباشد. جالب است که در ادامه آیه میفرماید:«فقط کسانی که ایمان آوردهاند و عمل صالح انجام دادند و وصیت به حق و صبر میکنند، زیانکار نخواهند بود.» امیر مؤمنان علی(ع) در گفتاری فرمود:«مؤمن ساعات شبانهروزی خود را بر سه بخش تقسیم میکند: یک بخش آن را در طریق تأمین و اصلاح معاش زندگی به مصرف میرساند و بخش دوم را به استراحت و بهرهگیری از لذتهای حلال و اندوختن انرژی مصرف می-کند و بخش دیگر را صرف مناجات پروردگار و اصلاح بین خود و خدا در همه ابعاد مینماید و برای انسان خردمند سزاوار نیست جز این که وقت خود را در سه مرحله مصرف کند: 1- برای تأمین معاش زندگی؛ 2- برای تأمین سعادت اخروی و معاد؛ 3- برای استراحت و بهرهگیری حلال از لذتهای معقول زندگی.»[164]
تک تک ساعت چه گوید گوش دار
گویـدت بیـدار بـاش ای هوشیار
عقربـک آهسـته پـندت مـیدهـد
پنـد شیرینتر از قندت میدهد
گویـدت مـاه و شـب و ایـام رفـت
شامـگاه و بامـداد و سـال رفـت
فـرصـت وقـت عـزیـز خـویـش را
صرف در باطل نکن ارجش بدار
اینک این چندروز مانده را ارجش بدار
پـنبه غـفلت ز گـوشـت در بیار
خداوند در همین راستا میفرماید:وَاتَّبِعوا أحْسَنَ ما اُنْزِلَ اِلَیْکُمْ مِنْ رَ بِّکُمْ مِنْ قَبْلِ أنْ یَأتِیَکُمُ الْعَذابُ بَغْتَیً وَ أنْتُمْ لا تَشْعُرونَ * أنْ تَقولَ نَفْسٌ یا حَسْرَتی" عَلی" ما فَرَّطْتُ فِی جَنْبِ اللهِ وَ إنْ کُنْتُ لَمِنَ السّاخِرینَ[165]
قابل توجه این که دو واژه لهو و لعب در قرآن به طور مکرر آمده و هشدار داده شده که از آن برحذر باشید. این دو واژه از عوامل زمینهساز لغو و کارهای بیهوده حکایت میکند، چرا که به معنی بازی و سرگرمیهای غافلکننده می-باشد که موجب کارهای لغو و پوچ خواهد شد. به عنوان نمونه قرآن در یک جا میفرماید:یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنوا لا تُلْهِکُمْ اَمْوالُکُمْ وَ لا أوْلادُ کُمْ عَنْ ذِکْرِاللهِ وَ مَنْ یَفْعَلْ ذ"لِکَ فَأولئِکَ هُمُ الْخاسِرونَ؛[166] ای کسانی که ایمان آوردهاید، اموال و فرزندانتان شما را از یاد خدا غافل و سرگرم نسازد. کسانی که چنین باشند زیانکارانند.
دعای امام سجاد(ع):«وَ عَمِّرْنی ما کانَ عُمْری بَذْ لَیً فی طاعَتِکَ فَإذا کانَ عُمْری مَرْتَعاً لِلشَّیْطانِ فَاَقْبِضْنی اِِلَیْکَ»؛[167]و[168] خدایا تا هنگامی که عمرم در راه انجام فرمان تو به کار رود، به من عمر ده و هر گاه عمرم چراگاه شیطان گشت، مرا بمیران.
فصل چهارم- حجتهای خداوند (قرآن، انبیا و امامان)
1- قرآن کریم: انسان خردمند برای شکوفایی استعدادهای خویش و طی مسیر کمال به نقشهای نیاز دارد تا در پرتو هدایت آن به اهداف متعالی و ارزشمند خود نایل گردد. پروردگار مهربان قرآن مجید را نامه (برنامه) هدایت، عطیه رحمانی و صراط مستقیم برای مسلمانان معرفی مینماید و آنان را به خوشهچینی از این صحیفه نورانی فرا میخواند. در روایتی از وجود نورانی رسول خدا(ص) آمده است: «اَلْقُرْآنُ مَأدَبَیُ اللهِ فَتَعَثَّوْا مَأدَبَتَهُ مَا اسْتَطَعْتُمْ»؛[169] قرآن سفره خداوند است، تا میتوانید از آن بهره گیرید. عمل به آیات شریف و آموزه-های حیاتبخش آن آدمی را از ضلالت و گمراهی نجات میدهد و مسیر سعادت و رستگاری را برای انسان روشن میکند.
قرآن کریم میفرماید:یَهْدی بِهِ اللهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوانَهُ سُبُلَ السَّلامِ وَ یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ اِلی" النُّورِ بِإذْنِهِ وَ یَهْدِیهِمْ اِلی" صِراطٍ مُسْتَقیم[170] خداوند هر کسی را که از خشنودی او پیروی کند، به وسیله آن کتاب به راههای سلامت رهنمون میکند و به توفیق خویش آنان را از تاریکیها به سوی روشنایی بیرون میبرد و به راهی راست هدایتش میکند. حضرت علی(ع) می فرماید:«وَ تَعَلَّموا الْقُرْآنَ فَاِنَّهُ أحْسَنُ الْحَدیثِ وَ تَفَقَّهوا فیهِ فَاِنَّهُ رَبیعُ الْقُلوبِ وَاسْتَشْفُوا بِنورِهِ فَاِنَّهُ شِفاءُ الصُّدورِ»؛[171] قرآن را بیاموزید که بهترین گفتار است و آن را نیک بفهمید که بهار دلهاست.
2- انبیای عظام:: بشر برای رسیدن به قله انسانیت و پیمودن راه تکامل نیاز به راهنما دارد. این راهنما باید تمام راههای رسیدن به کمال را بشناسد و خود تکامل یافته باشد و اگر خودش راه را نشناخته باشد ممکن است انسان را به بیراه ببرد. برای پیدا کردن راه سعادت خداوند عقل را در وجود بشر قرار داد که در پیمودن راه تکامل مؤثر و لازم است اما کافی نیست. خداوند هدف آفرینش را به انسان تفهیم و راه رسیدن به آن را نشان داده است. بنابراین از راه برانگیختن و فرستادن انسانهای برگزیده، پاکدامن، صادق و شناخته شده- به نام پیامبران- هدف و راه را به انسان ابلاغ کرده است.
سؤال: هدف اصلی آمدن پیامبران چه بوده است؟ جواب: خداوند جواب این سؤال را در آیات مختلف بیان فرموده است.[172] از جمله میفرماید:لَقَدْ مَنَّ اللهُ عَلی" الْمُؤْمِنینَ إذْ بَعَثَ فیهِمْ رَسولاً مِنْ أنْفُسِهِمْ یَتْلوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُم الْکِتابَ وَالْحِکْمَیَ وَ اِنْ کانوا مِنْ قَبْلُ لَفی ضَلالٍ مُبینٍ[173] خداوند بر مؤمنان منت نهاد (نعمت بزرگ بخشید) هنگامی که در میان آنها پیامبری از خودشان برانگیخت که آیات او را بر آنها بخواند و آنها را پاک کند و کتاب و حکمت بیاموزد و البته پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند.
امام صادق(ع) فرمود:«حُجَّیُ اللهِ عَلی" الْعِبادِ النَّبِیُّ وَالْحُجَّیُ فیما بَیْنَ الْعِبادِ وَ بَیْنَ اللهِ الْعَقْلُ»؛[174] حجت خدا بر بندگان پیغمبر است و حجت میان بندگان و خدا، عقل است.
هشام بن حکم گوید:«امام صادق(ع) به زندیقی (مادیگرا)- پرسید: پیغمبران و رسولان را از چه راه ثابت میکنی؟- فرمود: چون ثابت کردیم که ما آفریننده و صانعی داریم که از ما و تمام مخلوقات برتر و با حکمت و رفعت است و روا نباشد که خلقش او را ببینند و لمس کنند و بیواسطه با یکدیگر برخورد و مباحثه کنند، ثابت شد که برای او سفیرانی در میان خلقش باشند که خواست او را برای مخلوق و بندگانش بیان کنند و ایشان را به مصالح و منافعشان و موجبات تباه و فنایشان رهبری نمایند. پس وجود امر و نهیکنندگان و تقریر نمایندگان از طرف خدای حکیم دانا در میان خلقش ثابت گشت و ایشان همان پیغمبران و برگزیدههای خلق او باشند. حکیمانی هستند که به حکمت تربیت شده و به حکمت مبعوث گشتهاند. از جانب خدای حکیم دانا به حکمت مؤید باشند. پس آمدن پیغمبران در هر عصر و زمانی به سبب دلایل و براهینی که آوردند ثابت شود تا زمین خدا از حجتی که بر صدق رفتار و جواز عدالتش نشانه-ای داشته باشد، خالی نماند.»[175]
3- ائمه اطهار::«اَیُّهَا النّاسُ اسْتَصْبِحوا مِنْ شُعْلَیِ مِصْباحٍ واعِظٍ مُتَّعِظٍ وَامْتاحوا مِنْ صَفْدِ عَیْنٍ قَدْ رُوِّقَتْ مِنَ الْکَدَرِ»؛[176] ای مردم چراغ دل را از نور گفتار گوینده با عمل روشن سازید و ظرفهای جان را از آب زلال چشمههایی که از آلودگیها پاک است، پر نمایید.
در بیابانی که هیچ شناختی از آن نداری یک شب تاریک و راه باریکی پیش رو، چگونه راه میروی؟ در بیابان جهالت و سرگردانی دنیای هزار رنگ به چیزی به جز یک چراغ نورانی فکر میکنی؟ ائمه: چراغ هدایت هستند که وجود نورانی پیامبر(ص) فرمود:«إنَّ الْحُسَیْنَ مِصْباحُ الْهُدی" وَ سَفینَیُ النِّجایِ»؛[177] به راستی که حسین چراغ هدایت و کشتی نجات است.
برای نجات از تحیر و گمراهی، تنها راه مطمئن، راه ائمه هدی: است [برای این که مقام ائمه: بیشتر روشن شود، زیارت جامعه کبیره حداقل یک بار با معنا خوانده شود.] دنیا همانند دریایی طوفانی است که امواج طوفانهای فکری، روحی، معنوی و ... آن، هر لحظه آدمی را تهدید میکند. پیروی از اهل بیت: به سان کشتی محکم و استواری است که هر کس بر آن سوار باشد، نجات می-یابد. برای درک بیشتر این یک سطر که دنیای طوفانزده را چگونه به آخر برسانی، نیاز است که بر کشتی امنی سوار شوی:«اَلْفُلْکُ الْجارِیَیُ فِی اللُّجَجِ الْغامِرَیِ یَأمَنُ مَنْ رَکِبَها وَ یَغْرَقُ مَنْ تَرَکَها الْمُتَقَدِّمُ لَهُمْ مارِقٌ وَالْمُتَأخِّرُ عَنْهُمْ زاهِقٌ وَاللازِمُ لَهُمْ لاحِقٌ».[178]
بخش سوم: مخاطرات زندگی فصل اول- نسیان و خودفراموشی
نسیان و خودفراموشی از مخاطرات اصلی زندگی است. کسی که گرفتار خودفراموشی شود، خودِ واقعی و انسانی خویش را گم کرده و خودِ حیوانی و پنداری را به جای آن قرار داده است.
برای روشن شدن مفهوم خودفراموشی ناگزیر از یک توضیح کوتاه هستیم و آن این که: انسان دارای دو بُعد انسانی و حیوانی است. بعد حیوانی به جنبه-های مادی مانند غذا، شهوت، استراحت و خواب مربوط میشود و بعد انسانی به جنبههای اختصاصی که حیوانات فاقد آن هستند، برمیگردد، مانند فطرت، حس علمگرایی، حقیقتطلبی، زیباگرایی، احسان و نیکی، پرستش، آرمان-طلبی، عدالت، آزادی، عفت، اخلاق و ادب.
نفس آدمی که تدبیرگر اوست، هنگامی که صرفاً به عالم طبع و بدن توجه دارد و بُعد مادی او را تدبیر میکند خودِ حیوانی خوانده میشود. و آن گاه که علاوه بر تدبیر جنبههای حیوانی، به تدبیر جنبههای ملکوتیاش میپردازد، خودِ انسانی نام دارد.
با توجه به این مقدمه، معنای خودفراموشی این است که انسان خودِ انسانیش را به فراموشی بسپارد و تنها مشغول تن گردد. انسان خودفراموش هر چه انجام میدهد، هدف و مقصودش فقط و فقط اشباع همین بعد حیوانی است. او در واقع خود را گم کرده و از درجه خود انسانی و فطری به درکه خود حیوانی تنزل یافته است. به قول مولوی، او به کسی میماند که در نقطهای قطعه زمینی دارد. زحمت میکشد و آن را به یک ساختمان تبدیل مینماید. اما روزی که میخواهد به آن خانه منتقل شود، ناگهان متوجه میشود به جای قطعه زمین خود یک قطعه دیگر را که اصلاً مربوط به او نبوده، ساخته و آن را آباد نموده است. در این هنگام حسرت میخورد که ای کاش همه عمرم را در این کار صرف نکرده بودم:
در زمـین دیـگـران خـانـه مـکن
کار خـود کـن کار بیـگانه مکن
چـیسـت بیـگانه تن خـاکـی تـو
کـز بـرای اوسـت غـمناکـی تو
تا تو تن را چرب و شیرین میدهی
گـوهـر جان را نـیابـی فربـهی
انسان هر راه انحرافی که بپیماید، اسیر هواهای نفسانی میگردد، ذلیل نفس اماره میشود و در لجنزار شهوات فرو می درود و این موجبات انحراف از مسیر تکامل معنوی را فراهم میکند. به عبارتی از خود انسانی منحرف شده و به خود حیوانی تنزل مییابد و دیگری را به جای خود واقعی می گیرد.
موقعی که انسان ارزش واقعی خویش را از دست داد و مبدأ وجود خویش را فراموش کرد، هدف حیات و فلسفه خلقت را نادیده گرفت و به آینده و راههایی که باید بپیماید نیندیشد، خود را فراموش کرده و از یاد برده است و حالتی به او دست میدهد که خلاف حالت فطری اوست.
وَ لا تَکونوا کَالَّذینَ نَسُوا اللهَ فَأنْسـ"هُمْ أنْفُسَهُمْ اولئِکَ هُمُ الْفاسِقون؛[179] شما مانند آنان نباشید که خدا را فراموش کردند و خدا هم خود آنان را از یادشان برد، آنان به حقیقت فاسقان هستند. امیرالمؤمنین7 می-فرماید:«عَجِبْتُ لِمَنْ یُنْشِدُ ضالَّتَهُ وَ قَدْ أضَلَّ نَفْسَهُ فَلا یَطْلُبُها»؛[180] تعجب می-کنم از انسانی که در جست و جوی گمشدهاش برمیآید و حال آن که خود را گم کرده و در جست و جوی آن برنمیآید.[181]
فصل دوم- غفلت و بی توجهی
غفلت در بسیاری از امور دنیوی و حوادث ناگوار نعمتی است که خداوند در وجود انسان قرار داده است. اگر غفلت و فراموشی نباشد انسان نمیتواند زندگی کند. غفلت لازمه مکانیسم روحی و جسمی انسان است. این نعمتی است که در وجود انسانی عامل بقای زندگی اوست. ولی غفلت فقط در همین محدوده ضروری است و نباید گذاشت به حریم خداشناسی و امور اخروی راه پیدا کند؛ چرا که چنین غفلتی مذموم و مورد نکوهش است و از جدیترین مخاطرات زندگی به شمار میرود. مولی علی(ع) جامعه غفلتزده را عتاب و خطاب میکند و میفرماید:«اَلا مُسْتَیْقِظٍ مِنْ غَفْلیِ قَبْلَ نَفادِ مُدَّتِهِ»؛[182] آیا بیدارشونده از خواب غفلت نیست که قبل از پایان مدتش بیدار شود؟ این غفلتی است که اگر بر قلب حاکم شد، دیگر توجه و بیداری چشم بیفایده است. بصیرت که به خواب رفت، بیداری بصر سودی نبخشد که مولی علی(ع) میفرماید:«اِنتِباهُ العُیونِ لایَنفَعُ مَعَ غَفلَیِ القُلوبِ»؛[183] توجه و بیداری چشم-ها با غفلت قلبها بیفایده است. این غفلتی است که اگر مستولی بر انسان بشود، بیدارِ خواب است و حاضری غایب و بینندهای کور و شنوندهای کر و گویندهای لال.
امام7 به مردم زمان خود میفرماید:«ما لی اَراکُمْ ... اَیْقاظاً نُوَّماً وَ شُهوداً غَیباً وَ ناظِرَیً عَمْیاءً وَ سامِعَیً صَمّاءً وَ ناطِقَیً بَکْماءً»؛[184] چه شده که شما را ... بیداران خوابآلود و حاضران غایب و بیننده کور و شنونده کر و گوینده لال می-بینم.
عوامل غفلت
1- مال و ثروت: مال و ثروت زیاد برای غالب افراد مایه غفلت است. تاریخ، اشخاص بسیاری را نشان میدهد که وقتی فقیر بودند به سوی خدا میآمدند، ولی وقتی از نظر مادی ترقی کردند و صاحب ثروت شدند، خداوند را فراموش کردند. داستان آن صحابی (ثعلبه) معروف است که از دعای پیامبر(ص) وضع مادیش خوب شد، به طوری که دیگر فرصت نکرد به مسجد بیاید و سرانجام کسی که دائماً پشت سر پیامبر(ص) نماز میخواند و از او پیروی میکرد، به جایی رسید که مأمور زکات آن حضرت را رد کرد و دیگر زکات نپرداخت.
برخی تا وقتی که وضعشان آشفته است، دنبال دعا و توسل و گریه و زاری و انابه میروند، ولی همین که وضع مالی آنان بهبود یافت، همه چیز را فراموش میکنند.
2- غَرّه شدن به قدرت جوانی: عدهای از جوانان، مغرور از قدرت جوانی از یاد خدا غافل میشوند و به هرزگی و مردمآزاری پرداختهاند.
3- سرگرمیهای ناسالم: سرگرمیهای ناسالم یکی دیگر از مخاطرات زندگی جوان است که گاهی حتی فرصت عبادت و توجه به مبدأ را از او سلب میکند.
4- دوستان ناباب: تجربه نشان میدهد نخستین گام بدبختی و شقاوت معاشرت با دوستان ناباب است.[185]
5- آرزوهای دور و دراز:«اِعْلَموا أنَّ الأمَلَ یُسْهِی الْعَقْلَ وَ یُنْسِی الذِّکْرَ فَاکْذِبوا الاَمَلَ فَاِنَّهُ غُرورٌ وَ صاحِبُهُ مَغْرورٌ»؛[186] آگاه باشید که آرزوهای نامعقول و دور و دراز، عقل را به خطا میاندازد و موجب غفلت و نسیان از یاد خدا میشود. پس آرزو را حمل بر دروغ و کذب کنید (همچون سرابی که به حقیقت نمیرسد، بپندارید) زیرا آرزو، فریب و صاحب آن فریفته و فریب خورده است.
6- پرخوری: رغبت به شکم و سیری زیاد نیز موجب غفلت است. در تحف العقول بعد از رساله حقوق امام سجاد(ع)، از حضرت نقل میکند که:«وَاعْلَمْ وَیْحَکَ یَابْنَ آدَمَ اِنَّ قَسْوَیَ الْبَطْنَیِ وَ فِطْرَیَ الْمَیْلَیِ وَ سُکْرُ الشَّبَعِ وَ غَیْرَیَ الْمُلْکِ مِمّا یَنْبأ وَ یُبْطی عَن الْعَمَلِ وَ یُنْسِی الذِّکْرَ وَ یُلْهی عَن اقْتِرابِ الأجَلِ حَتّی" کَاَنَّ الْمُبْتَلی یُحِبُّ الدُّنْیا بِهِ خَبَلَ مِنْ سُکْرِ الشَّرابِ»؛[187] وای بر تو ای فرزند آدم! بدان که قساوت پرخوری و میل زیاد و مستی سیری و عزت و غلبه مقام از اموری است که انسان را از عمل باز میدارد و یاد (خدا) را به فراموشی سپرده و فکر را از نزدیک شدن مرگ مشغول میکند تا این که گویا فرد مبتلا به دوستی دنیا از مستی باده عقل از کف داده است.
فصل سوم- اسارت شهوات (هواپرستی در مقابل خداپرستی)
از دیگر مخاطرات زندگی انسان، اسارت شهوات است. قرآن کریم می-فرماید: أفَرَأیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إلـ"هَهُ هَواهُ؛[188] آیا مشاهده کردی کسی که معبود خود را هوا و هوس خویش قرار داده؟
شاید بپرسید: چگونه ممکن است انسان هوای نفس خویش را معبود خود سازد؟ پاسخ این است که انسان هنگامی که فرمان خدا را رها کرد و به دنبال هوای نفس افتاد و اطاعت آن را بر اطاعت حق مقدم شمرده، در حقیقت هوای نفس خود را پرستش میکند. در منطق قرآن کریم وقتی از کسی اطاعت می-شود، در واقع فکر و مرام او مورد پرستش قرار گرفته است. از این رو بارها در قرآن مجید بیان شده که گروهی شیطان را عبادت میکنند.[189] درباره یهود نیز میفرماید: علمای خود را رب و پروردگار خویش قرار دادند.[190]
امام صادق(ع) درباره آنان فرمودند:«اَمّا وَاللهِ ما صاموا لَهُمْ وَ لا صَلُّوا وَ لـ"ـکِنَّهُمْ اََحَلّوا لَهُمْ حَراماً وَ حَرَّموا عَلَیْهِمْ حَلالاً فَاتَّبَعوهُمْ وَ عَبَدوهُمْ مِنْ حَیْثُ لا یَشْعُرونَ»؛[191] به خدا سوگند آنها (یهود و نصاری) برای پیشوایان خود نماز و روزه به جا نیاوردند، ولی پیشوایانشان حرام را برای آنها حلال و حلال را حرام کردند و آنها پذیرفتند و پیروی نمودند و بی آن که توجه داشته باشند، آنها را عبادت و پرستش کردند.
نزد خدای متعال، مبغوضترین معبودی که مورد پرستش واقع شده است، بت هوا و هوس است. در این سخن هیچ گونه مبالغه نیست، چرا که بتهای معمولی موجوداتی بیخاصیتند، ولی بت هوا و هوس اغواکننده و سوقدهنده به سوی انواع گناه و انحراف است. به طور کلی میتوان گفت این بت خصوصیاتی دارد که آن را مستحق نام منفورترین بتها کرده است؛ زشتیها را در نظر انسان زینت میدهد تا آن جا که انسان به اعمال زشت خود میبالد، به مصداق وَ هُمْ یَحْسَبونَ أنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعاً؛[192] به عنوان یک عمل صالح به آن افتخار میکنند.
هواپرستی مؤثرترین راه نفوذ شیطان است. تا در درون انسان پایگاهی وجود نداشته باشد، شیطان قدرت بر وسوسهگری ندارد و پایگاه شیطان چیزی جز هواپرستی نیست؛ همان چیزی که خود شیطان به خاطر آن سقوط کرد و از صف فرشتگان و مقام قرب الهی طرد شد. هواپرستی انسان را تا مرحله مبارزه با خدا (نعوذ بالله) پیش میبرد؛ همان گونه که پیشوای هواپرستان یعنی شیطان به چنین سرنوشت شومی گرفتار شد و به حکمت خداوند در مسأله امر به سجده بر آدم اعتراض نمود و آن را غیر حکیمانه پنداشت.
شبی از شبها ابوجهل در حالی که ولید بن مغیره با او همراه بود، به طواف خانه کعبه پرداخت و در ضمن طواف درباره پیامبر اسلام(ص) با هم سخن میگفتند. ابوجهل گفت: وَاللهِ إنّی لأعْلَمُ أنَّهُ صادِقٌ؛ به خدا سوگند که من می-دانم او راست میگوید. ولید فوراً به او گفت: خاموش باش، تو از کجا این سخن را میگویی؟ ابوجهل گفت: ای ولید، ما او را در کودکی و جوانی، صادق امین مینامیدیم. چگونه بعد از تمام عقل و کمال رشد، او را کذاب و خائن بنامیم؟ باز تکرار میکنم، میدانم او راست میگوید. ولید گفت: پس چرا او را تصدیق نمی-کنی و ایمان نمیآوری؟ گفت: میخواهی دختران قریش بنشینند و بگویند از ترس شکست تسلیم برادرزاده خود، محمد شدهام؟! سوگند به بتهای لات و عزی" که هرگز از او پیروی نخواهم کرد! این جا بود که آیه وَ خَتَمَ عَلی" سَمْعِهِ وَ قَلْبِهِ؛[193] خدا بر گوش و قلب او مهر نهاده، نازل شد.[194]
بارخدایا! راه و رسم زندگی را به ما بیاموز و از مخاطرات پیش رو، ما را در پناه خویش گیر، آمین.
پی نوشتها :

[131] - بحارالانوار، ج 3، ص 46.
[132] - کافی، ج 1، کتاب توحید، ح 1.
[133] - ر.ک: مقاله پیشوایان خود را بهتر بشناسیم، بخش امام کاظم 7.
[134] - بقره/ 156.
[135] - دنیا و آخرت به هم متصلند.
[136] - معاد در دیدگاه عقل و دین، ص 58.
[137] - مطففین/ 5- 1.
[138] - مطففین/ 6.
[139] - آنان که به دیدار خدا معتقد بودند، گفتند: چه بسیار گروهی اندک که به اذن خدا بر سپاهی بسیار غالب آمدند. (بقره/ 249)
[140] - تحریم/ 11.
[141] - قیامت/ 6- 5.
[142] - اسراء/ 70.
[143] - اسراء/ 70.
[144] - ابراهیم/ 34.
[145] - معارج/ 19.
[146] - تین/ 4 و 5.
[147] - مستدرک الوسایل، ج 11، ص 339.
[148]- زمر/ 20.
[149] - کافی، ج 1، ص 14.
[150] - زمر/ 18.
[151] - زمر/ 18.
[152] - مائده/ 103 و حجرات/ 4.
[153] - عقل آن است که با آن خدای متعال عبادت میشود و بهشت به دست میآید. (کافی، ج 1، ص 11)
[154] - بحارالانوار، ج 77، ص 130.
[155] - عنکبوت/ 43.
[156] - بقره/ 171.
[157] - کافی، ج 1، ص 111.
[158] - انعام/ 117.
[159] - کافی، ج 1، ص 111.
[160]- لا تَستَوحِشوا فی طریقِ الهدی" لقلّیِ أهلِهِ، (نهج البلاغه، خطبه 201).
[161]- برگرفته از کتاب تعلیم و تربیت، شهید مطهری.
[162] - آشنایی با قرآن، ص 60.
[163] - عصر/ 2.
[164] - اقتباس از نهج البلاغه، حکمت 390.
[165] - و از بهترین دستورهایی که از سوی پروردگارتان بر شما نازل شده، پیروی کنید، پیش از آن که عذاب (الهی) ناگهان به سراغ شما آید، در حالی که از آن خبر ندارید. این دستورها برای آن است که مبادا کسی روز قیامت بگوید افسوس بر من از کوتاهیهایی که در اطاعت فرمان خدا کردم و از مسخرهکنندگان (آیات خدا) بود. (زمر/ 55 و 56).
[166] - منافقون/ 9.
[167] - صحیفه سجادیه، دعای 20.
[168] - برای مطالعه بیشتر به کتاب تفسیر دعای مکارم الاخلاق مرحوم فلسفی رجوع شود.
[169] - بحار، ج 92، ص 19.
[170] - مائده/ 16.
[171] - نهج البلاغه، خطبه 110.
[172] - بقره/ 129 و 151.
[173] - آل عمران/ 164.
[174] - کافی، ج 1، ص 29.
[175] - همان، ص 236.
[176] - نهج البلاغه، خ 104، ص 194.
[177] - بحارالانوار، ج 36، ص 205.
[178] - مفاتیح الجنان، اعمال مشترک ماه شعبان، صلوات شعبانیه.
[179] - حشر/ 19.
[180] - غررالحکم، ج 2، ص 425.
[181] - برگرفته از آثار تقوا و عبودیت تألیف همت سهرابپور.
[182] - میزان الحکمه، ج 7، ص 260.
[183] - همان، ص 261.
[184] - نهج البلاغه، خطبه 108.
[185] - ر.ک: مقاله رابطهها در زندگی جوان.
[186] - نهج البلاغه، خطبه 86.
[187] - تحف العقول، ص 273.
[188] - جاثیه/ 24.
[189] - یس/ 60.
[190] - توبه/ 21.
[191] - تفسیر نور الثقلین، ج 2، ص 209.
[192] - کهف/ 104.
[193] - جاثیه/ 23.
[194] - تفسیر مراغی، ج 25، ص 27.

چهارشنبه 1/6/1391 - 15:8 - 0 تشکر 523413

خانواده ایثارگر در قرآن


خانواده ایثارگر در قرآن

در شهر مدینه خانواده ای زندگی می كرد كه از همه جهات، ‌انسان های شایسته و برتری بودند. یكی از اوصاف والای آن ها ایثار و فداكاری بود كه می تواند الگوی همه انسان ها باشد و یكی از موارد ایثار ایشان مربوط به زمانی است كه : امام حسن (علیه السلام) و امام حسین(علیه السلام) بیمار شدند. پیامبر گرامی(صلی الله علیه و آله و سلم) با جمعی از یارانشان به عیادت دو نوه و دو نور دیده ی خود آمدند. در آن دیدار، رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به حضرت امیر (علیه السلام) فرمودند: «علی جان! اگر برای شفا یافتن و بهبودی فرزندانت می توانستی نذری كنی، ‌خدا از سر مهر و كرمت آنان را سلامت ارزانی می داشت». امیرالمومنین(علیه السلام) در همان لحظه با خدایش عهد بست و نذر نمود كه اگر دو فرزندش سلامتی یابند سه روز روزه بدارد. از پی حضرت علی (علیه السلام)، ‌حضرت زهرا (علیها سلام) نیز نذر كرد و آن گاه «فضه» خادمه ی ایشان همان نذر را نمود. طبق بعضی از روایات امام حسن(علیه السلام ) و امام حسین( علیه السلام) نیز نذر كردند كه روزه بگیرند.
چیزی نگذشت كه هر دو شفا یافتند و خانواده ی امام علی (ع) برای وفای به نذر آماده شد؛ ‌اما در خانه غذایی برای روزه داری یافت نمی شد. امام علی (ع) سه صاع جو تهیه نمود.(1) حضرت زهرا (علیها سلام)، ‌یك سوم آن را آرد كرد و نان پخت. هنگام افطار مسكینی بر در خانه آمد و گفت: « السلام علیكم اهل بیت محمد... سلام بر شما ای خاندان محمد(ص)، ‌مستمندی از مستمندان مسلمین هستم. غذایی به من بدهید. خداوند به شما از غذای بهشتی مرحمت كند».
آن ها همگی مسكین را بر خود مقدم داشتند و سهم خود را به او دادند در حالی كه چیزی جز آب نداشتند. روز دوم را هم چنان روزه گرفتند. موقع افطار وقتی كه نان جو را برای غذا آماده كرده بودند، ‌یتیمی بر در خانه آمد. این بار نیز ایثار كردند و غذای خود را به او دادند و بار دیگر با آب افطار كردند. روز بعد را نیز روزه گرفتند. به هنگام غروب اسیری بر در خانه آمد باز سهم غذای خود را به او دادند. پس از انجام نذر هنگامی كه صبح شد حضرت امیر (ع) در حالی كه دست دو پسر بزرگوارش را گرفته بود به خدمت پیامبر (ص) رسید، هنگامی كه پیامبر آن ها را مشاهده کردند، دیدند از شدت گرسنگی می لرزند. پیامبر اشك ریختند و فرمود:
«این حالی را که در شما می بینم برای من بسیار گران است» سپس برخاستند و با آن ها حركت كردند. هنگامی كه وارد خانه ی حضرت زهرا (علیها سلام) شدند ایشان را در محراب عبادت دیدند در حالی كه از شدت گرسنگی ضعیف شده و چشمهایش به گودی نشسته بود. پیامبر گرامی (ص) اندوهگین شدند. در همین هنگام جبرئیل امین نازل شد و گفت: «ای محمد این سوره را بگیر. خداوند با چنین خاندانی به تو تهنیت می گوید» سپس سوره«هل اتی »(انسان یا دهر) را بر او خواند. بعضی گفته اند كه از آیه 5؛‌ «ان الابرار...» تا آیه 21؛ «... كان سعیكم مشكورا» در این زمان نازل گشت.(2) این خانواده مظهر ابرار و نیكوكاران جهان و از مظاهر عبودیت خدا و از مصادیق بارز بندگان خالص اویند. آنان وفاكننده به نذر خویش و خائفان از قیامتند. آن ها مظهر ایثارگری و حمایت از اقشار محروم جامعه( مسكینان، ‌یتیمان و اسیران) و مظهر اخلاص و خداجویی در عرصه ی زندگی اجتماعی اند. نعمت های سرشار بهشتی، پاداش الهی اهل بیت (علیهم السلام) و جلوه ی تقدیر و سپاس گذاری خداوند در قبال نیك كرداری آنان است.(3)
داستان مذكور در میان علمای شیعه مورد اتفاق نظر است و در بین اهل سنت نیز مشهور بلكه متواتر است. علامه امینی در «الغدیر» 34 نفر از علمای معروف اهل سنت را نام می برد كه این داستان را در كتاب های خود آورده اند.(4) در «احقاق الحق» نیز نام 36 نفر از اهل سنت برده شده است.(5) علاوه بر این حافظ ابومحمد عاصمی از علمای اهل سنت كتابی در دو جلد به نام «زین الفتی فی تفسیر سوره هل اتی» تدوین كرده است. ابوجعفر اسكافی (متوفی 240 ه. ق) در رساله ای كه در رد جا خط نوشته می گوید؛ ‌« ما تردید نداریم كه احدی از صحابه ی پیغمبر برتر از علی بن ابی طالب نمی باشد...» انفاق علی متناسب با حال و وضع زاهدانه اش بود و او كسی است كه در راه خدا مسكین و یتیم و اسیر را غذا داد و درباره او و همسر و دو فرزندانش یك سوره ی كامل نازل گردیده است.
ابوسالم محمد بن طلحه شافعی (متوفی 652 ه.ق) شعری در این زمینه دارد:

هم العروه الوثقی لمعتصم بها
مناقبهم جاءت بوحی و انزال

مناقب فی الشوری و سوره هل اتی
و فی سوره الاحزاب یعرفها التالی

وهم اهل بیت المصطفی فودادهم
علی الناس مفروض بحكم و اسجال

آنان برای كسی كه به آن ها متوسل شود دستاویزی محكم اند كه مناقبشان از راه وحی و انزال رسیده است. مناقب و فضایلی كه در سوره «شوری» و «هل اتی» و «احزاب» آمده است، و تلاوت كنندگان قرآن آن ها را می شناسند. آنان اهل بیت مصطفی می باشند و دوستی آن ها به حكم الهی در منشور قرآن الزامی است.(6) در كتاب «احتجاج» از امام علی (علیه السلام) نقل شده در ضمن حدیثی كه ایشان، برای مسلمانان بعد از مرگ عمر بن خطاب ایراد كرده اند: شما را به خدا سوگند می دهم! آیا در میان شما غیر از من كسی هست كه درباره او و فرزندانش این آیه نازل شده باشد:« ان الابرار یشربون من كأس كان مزاجها كافورا...» تا آخر سوره؟ گفتند:«نه». در كتاب «خصال» در احتجاج امام علی (علیه السلام) بر علیه ابوبكر فرمود:« تو را به خدا قسم می دهم! آیا صاحب آیه «یوفون بالنذر و یخافون یوما كان شره مستطیرا» منهم یا تویی؟» گفت:« بلكه تویی». (7)
منابع و مآخذ:
1- حسینی تستری، ‌نورالله؛ احقاق الحق، مكتبه آیت الله العظمی مرعشی نجفی (بی تا)، قم
2- طباطبائی، ‌محمد حسین؛‌ترجمه تفسیر المیزان، ‌ترجمه سید محمد باقر موسوی همدانی، ‌دفتر انتشارات اسلامی، قم، ‌1385، ‌چاپ بیست و یكم.
3- هاشمی رفسنجانی، ‌اكبر؛ و جمعی از محققان، تفسیر راهنما، بوستان كتاب، ‌قم، ‌1382، ‌چاپ اول.
4- مكارم شیرازی، ‌ناصر؛‌و جمعی از نویسندگان، تفسیر نمونه، دارالكتب الاسلامیه، ‌تهران، 1366.
5- امینی نجفی، ‌عبدالحسین؛‌الغدیر، ترجمه دكتر جمال موسوی، كتابخانه بزرگ اسلامی و مركز چاپ و نشر بنیاد بعثت، ‌تهران، 1368، چاپ پنجم.
6- علی بن عیسی اربلی، ‌كشف الغمه فی معروفه الائمه، ‌با ترجمه المناقب از علی بن حسین زوارئی، ‌نشر ادب الحوزه و كتاب فروشی اسلامیه، ‌1364، ‌چاپ دوم.


نویسنده:

1- ترجمه تفسیر مجمع البیان، ‌ج15، ‌ص509.
2- ترجمه تفسیر مجمع البیان، ‌ج15، ‌ص509 و 510؛ الغدیر، ‌ج3، ‌ص157 و 171، ‌تفسیر نمونه، ‌ج25، ‌ص345- 343.
3- تفسیر راهنما، ‌ج19، ‌ص 592 به بعد.
4- الغدیر، ج3، ‌ص104- 101
5- احقاق الحق، ج3، ‌ص 171- 157
6- ترجمه تفسیر المیزان، ج20، ‌ص214.
7- ترجمه تفسیرالمیزان، ‌ج20، ‌ص214.
منبع: فصلنامه قرآنی کوثر شماره 40

چهارشنبه 1/6/1391 - 15:9 - 0 تشکر 523415

نقش زن مسلمان در نهاد خانواده




چكیده:

اسلام با نگاهی دقیق و عمیق به تمام ابعاد وجودی زن تعریفی درست و مسیری استوار برای حضور زن و در تام عرصه های فردی و خانوادگی، اجتماعی، ‌فرهنگی، ‌اقتصادی و سیاسی ارائه و وظائف و نقشهای تعالی بخش زن در نهاد خانواده را ذكر نموده است. در این مقاله به تبیین نقش زن مسلمان در نهاد خانواده پرداخته ایم.

كلید واژه:زن مسلمان وظائف و نقشها، نهاد خانواده

مقدمه:

اسلام به عنوان دینی جاودانه به تمام ابعاد وجودی بشر نگاهی جامع داشته و لذا دیدگاه ویژه، ‌روش و بی نظیری در مورد نقش زن دارد، ‌اما پیش از هر چیز باید دانست كه از نظر گاه اسلم و قرآن منظور از نقش زن جهاد كوشش و پیكار در راه خدا و فداكاری و گذشت در این راه است كه این كار از هر كسی به نحوی و تحت شرایط خاصی ساخته است به همین جهت جهاد با صلاح در میدان جنگ از زنها برداشته شده و بر آنها واجب نیست، ‌اما اگر از راه های دیگری كه با ساختمان وجودی و عفت و شخصیت آنان سازگار باشد بتوانند خدمتی در این راه انجام دهند، یكی از نشانه های ایمان ثو كمال آنها است و از این رو حضرت زهرا(س) از تمام فرصتهایی كه پیش می آمد برای مبارزه با بی دینان و بدعت گذاران استفاده می نمود. (1)
این نقش گذاری در تمام زوایای زندگی حضرت زهرا(س) در قالب جهاد با نفس جهاد در میدان مبارزه با بی دینان جهاد فرهنگی سیاسی و... به شكل درخشانی نمود دارد چرا كه ایشان در دامن مادی مجاهد پرورش یافته بود مادری كه سه سال مسلمانان محصور در شعب ابی طالب را اداره كرد و همه ی اموال خود را در این راه خرج نمود بی حرمتیها به او وارد شد و شهامتها در این راه دید و هر قدر این اتفاقات بیشتر می شد صبر و استقامت او افزون می گشت. (2) حضرت خدیجه(س) كه از همان آغاز با برگزیدی همسری روحانی نه ثروتمند و صرف مال در مسیر درست نه در رباخواری ثابت كرد كه طالب زندگانی سعادتمندانه است و آن را بر پایه ی جهاد در راه خدا استوار می داند و همه ی اینها نشأت گرفته از شخصیت برجسته استقلال نفسانی و اطلاعات كافی او بود(3) حضور فعال زنان از همان طلیعه ی ظهور دین محمدی در صحنه ها بیعت و هجرت كاملاً‌ آشكار بود و همانها بودند كه همدوش مردان و با تحمل شكنجه ی مشركان دین خدا را حمایت می كردند: « یا ایها النبی اذا جائك المومنات یبایعنك علی ان لا یشركن بالله شیئا» (4) ای پیامبر! هنگامی كه زنان مومن نزد تو آیند تا با تو بیعت كنند كه چیزی را شریك خدا قرار ندهند.
« یا ایها الذین آمنوا اذا جائكم المومنات مهاجرات فامتحونهن...»(5) ای كسانی كه ایمان آورده اید! هنگامی كه زنان با ایمان به عنوان هجرت نزد شما آیند آنها را آزمایش كنید...
در ماجرای قیام امام حسین(ع) نیز زنان در نقشهای مختلف جهادی شركت فعال داشتند همسر زهیربن القین او را به همراهی امام حسین(ع) خواند و او را متحول ساخت. (6) علاوه بر نقش انگیزش و تشویق زن در حادثه ای عظیم كربلا زنان نقش دفاعی تبلیغی و اطلاع رسانی و نیز نگهداری انقلاب را بر عهده داشتند(7) كه زینب كبری(س) علمدار زنان مجاهد كربلا بود.
قیام علیه طاغوت و خطبه های آتشین زینب (س) گرچه برای ایشان و دیگران خطرات جانی داشت اما محكوم سازی و رسوا نمودن ستمگران و فراهم ساختن موجبات درك و رشد مردم جاهل و ترسو كه خود را در برابر یاغی زمان یكسره باخته و فریب تبلیغات دستگاه دیكتاتوری بنی امیه را خورده بودن محسوب می شد. افزون بر این، ‌رساندن پیام مقدس حجت زمان و سرور آزادگان حضرت امام حسین(ع) كه جنایتكاران كوفه و شام خیال می كردند آن ندای مقدس را در میان شنهای تفدیده ی نینوا خاموش كرده اند به اقصی نقاط جهان رسالتی الاهی و تاریخی بود كه پشت مردان جهان در حمل آن خم می شد و از عهده شان خارج بود(8) آنجا كه فصاحت و بلاغت زینب(س) كاخ یزید را ویران نمود و مشتی بر دهان پسر زیاد شد و ابن زیاد با آن همه عداوتی كه نسبت به خاندان پاك مطهر پیامبر (ص) داشت نتوانست تعجب خود را از آن همه شیوایی و رسایی در قالب الفاظی زیبا و موزون پنهان دارد، ‌لذا به صورت تحقیرآمیز گفت: به راستی كه این زن در علم سجع گویی زبردست است، ‌اما زینب(س) در پاسخش فرمود: زن را با سجع گویی چه كار؟ مرا بدان دلبستگی نیست و آنچه شنیدی سوز سینه ام بود كه بر زبان جاری شد.(9)
همه ی اینها باید درسی باشد برای زنان امروز تا بدانند چگونه باید به جای استفاده از زبان در مسیر شهوت با بیان فصیح و بلیغ آنرا در همه عرصه های جهادی بكار بندند. زنان در عرصه ی انقلاب شكوهمند اسلامی ایران نیز افتخار آفریدند و در میدان جهاد در زیر لوای حجاب اسلامی نقش آفرینیهای جهت آوری از خود به منصفه ی ظهور رساندند كه در كلام نورانی بنیان گذار جمهوری اسلامی ایران، ‌امام خمینی (ره) كاملاً ‌تبیین گردیده است كه عبارتند از:
1- تربیت مجاهد: « خداوند شماها را حفظ كند، ‌شماها كه در زمان خود بزرگان را می پرورایند، شما كه وظیفه ی مادری دارید و این بزرگترین وظیفه است كه اسلام به آن احترام گذاشته است مادرانی كه فرزندانی تربیت می كنند كه آتیه ی ملت را حفظ می كند...» (10)
2- جهاد مالی:« شما خانمها همه جهاد كردید در راه نهضت و پیروزی اسلام و هم جهاد مالی كردید شما در عرض سربازان اسلام و همدوش با بانوان صدر اسلام هستید.(11)»
3- تشویق مردان به حضور در عرصه ی جهاد:« مردها به تبع زنها در خیابانها می ریختند تشویق می كردند زنها خودشان در صفهای جلو بودند. زن یك همچو موجودی است كه می تواند یك قدرت شیطانی را بشكند.»(12)
4- مجاهدت جانی و جسمانی:« زنان در عصر ما ثابت كردند كه در مجاهده همدوش مردان بلكه مقدم بر آنانند. زنان ایران، هم مجاهدات انسانی عظیم كرده اند و هم مجاهدات مالی... همین خانمهای محجبه همینها كه مظهر عفاف هستند در نهضت پیشقدم بودند و در ایثار مال همدم پیشقدم»(13)
5- شجاعت دادن به مردان:« خانمها در این نهضت یك قدم راسخی داشتند و یك كمك بزرگی به ملت كردند. این خانمها بودند كه وقتی به خیابانها و كوچه ها ریختند و فریاد زدند تشجیع كردند ‌مردها را و قدرتهای آنها را چند مقابل كردند.»(14)
6- پشتیبانی:« خدمت مردها بسیار مرهون خدمت زنهاست. در مردها یك حسی است كه اگر ببینند زنها بیرون آمدند از خانه ها برای یك مقصودی اگر قوه شان یكی باشد، ‌و در مملكت ما این طور شد كه بانوان همدوش بلكه جلوتر از مردها از خانه بیرون آمدند... جوان دادند، شوهر دادند برادر دادند. پشتیبانی از اسلام كردند و مردها هم بسیاری به تبع زنها این كار را كردند.»(15)
7- تحریك غیرت مردان:« مرد حساس است نسبت به زن... اگر یك زن را ببینید كه بی احترامی می كنند حساسیت دارد... بنابراین پیشقدم شدن شما زنها در همه ی مسائل من جمله مسائل دفاع مسائل جهاد مسائل كمك كردن به جبهه ها مسائل وارد شدن در هر طریقه ای اسباب این می شود كه مردها هم بیشتر وارد بشوند مردها هم قویتر بشوند.»(16)
8- مقام تسلی دهی به مجاهدان:« مرحبا به خانمهای محترمه كه از راه دور برای ملاقات ما و برای تسلیت در این مصیبت تشریف آورده اید.»(17) الگوی این زنان حضرت زهرا(س) بود كه بیرون رفتنش برای رفع اندوه پیامبر و مسلمانان بود.(18)
اسلام نه تنها زنان را از پاداش جهاد در راه خدا محروم نساخته بلكه با دیدی وسیع به این مساله نگریستند و بزرگترین بهره مندیها را برای جهاد زن در كانون خانه و خانواده دانسته است:« جهاد المرأه حسن التبعل»(19) جهاد زن نیكو شوهرداری كردن است.«جهاد المرأه حسن ان تصبر علی ما تری من اذی زوجها غیرته»(20) جهاد زن به آن است كه در برابر تندی و آزاد شوهر و غیرت او بردباری كند. و سپس با توجه ویژه با مساله ی حجاب، ‌اجر عفت را بالاتر از اجر شهید برشمرده است: « ما المجاهد اشهید فی سبیل الله با عظم اجرا ممن قدر فعف: كادالعفیف ان یكون ملكا من الملائكه» پاداش مجاهد شهید در راه خدا بزرگتر از پاداش عفیف پاكدامنی نیست كه قدرت بر گناه دارد و آلوده نمی گردد همانا عفیف پاكدامن فرشته ای از فرشته ها است.»(21)
نقش زنان در پاسداری از دین خدا آنجا روشن تر می شود كه در یابیم در منظومه ی دنیا اسلام زن در عصر غیبت و زمان ظهور حجت زمان (عج) نیز جایگاه ویژه ای دارد كه در قالب سخنانی از امام باقر و امام صادق(ع) بیان گردیده است: امام باقر (ع) فرمودند:« و یجیء و الله ثلاث مائه و بضعه عشر رجلا فیهم نمسون امراه یجتمعون بمكه علی غیر میعاد قزعا لفزع الخریف» و می آید و به خدا سوگند سیصد و سیزده نفر كه پنجاه نفر آنها زن هستند و بدون وعده ی قبلی مثل پاره های ابر پاییزی به هم رسیده و در مكه جمع می شوند یعنی مثل ابر به حركت در می آیند تا در مكه مكرمه گردهم جمع می شوند.(22) بنابراین پنجاه زن در سطح رهبری در قیام امام مهدی (ع) وجود دارد.
امام صادق(ع) نیز از 13 زن رجعت كننده در خدمت آن حضرت سخن به میان آورده و نام 7 یا 8 تن از آنان را ذكر فرموده است كه برای پرستاری محرومان می آیند همچنان كه در احد تعدادی زن بدین منظور در خدمت پیامبر (ص) بودند. و در جای دیگر فرمودند:« یكون مع القائم ثلاث عشر امراه یداوین الجرحی و یقمن علی المریض» همراه امام زمان (ع) سیزده زن به كار مداوای مجروحین و نگهداری از بیماران می پردازند.(23)

نقش زن در نهاد خانواده:

زن در خانواده دو نقش عمده و اساسی بر عهده دارد همسری و مادری كه هر یك از آنها شایسته ی تبیین و تحلیل ویژه است.

همسرداری:

آنچه سبب می شود تا توجه زن و مرد در زندگی مشترك عطف بر جهت های نادرست گردد هدفهایی است كه بدون بصیرت و آگاهی برگزیده می شوند كه می توان گزینش آسایش و آرایش زندگی بجای آرامش را از مهمترین آنها برشمرد چرا كه آسایش و آرایش زندگی به هیچ وجه تضمین كننده ی برخورداری از آرامش نیست و این در حالی است كه آرامش همواره توام با آسایش نیز هست.
اهمیت این موضوع زمانی وضوح بیشتر می یابد كه به زن به عنوان معشوق و محبوب مرد و عنصر تاثیرگذار در كانون خانواده نگریسته شود اما باید از زنان و مردان عصر حاضر پرسید چرا به جای استفاده ی درست از الفت و عشق در طریق اصلاح متقابل رهرو لیبرالیسم غربی شده اند آیا این آزادی است یا عین اسارت به دست امیال و شهوتها كه تنها اسمی از آزادی به یدك می كشد و سیبی است از میان گندیده.
حجاب حقی است الاهی (24) اما امروزه در تفكر بسیاری از افرد حقی بشری دانسته می شود به عبارت دیگر مسئولیت حفظ حجاب و عفت با اجازه ی شوهر و خانواده یا هر كس دیگر از عهده ی زنان برداشته نمی شود چون قانون گذار و صاحب حق پروردگار یكتاست ولی فراوان دیده می شود كه جوانان پس از ازدواج به جای حفظ نیمی از دین خود، ‌از آن برای تخریب دین استفاده می كنند. در واقع باید دانست كه ازدواج به معنای گزیر از قانونهای الهی نیست بلكه به معنای تلاش برای اجرای هر چه بهتر این قانون هاست. چنانكه حضرت علی (ع) روز بعد از عروسی، ‌در پاسخ پرسش پیامبر(ص) در مورد چگونگی حضرت زهرا(س) فرمود:« نعم العون علی طاعه الله» بهترین كمك است بر اطاعت خدا (25) این سازندگی و همدلی تا آنجا پیش می رود كه پس از شهادت فاطمه (س) علی (ع) خطاب به پیامبر (ص) می فرماید:« قل یا رسول الله عن صفیتك صبری و رق عنها تجلدی» ای پیامبر خدا! صبر و بردباری من با از دست دادن فاطمه(س) كم شده و توان خویشتن داری ندارم(26) چرا كه حضرت زهرا (س) زداینده ی غمها و رنجهای دوران مظلومیت علی (ع) بود و این خود آن حضرت بود كه درباره ی صدیقه كبری(س) وقتی به خانه می آمدم تمام غم و اندوهم برطرف می شد.» (27)
افزون بر این ملاك زنان عصر حاضر باید بنگرند كه مبادا جزء بدترین زنان قرار گیرند؛ چرا كه پیامبر (ص) در ضمن حدیثی فرمودند:« الا اخبریم بشرار نساءكم؟» الذلیله فی اهلها العزیزه مع بعلها العقیم الحقود التی لا تورع من قبیح المتبرچه اذا غاب عنها بعلها الصحان معه اذا حضر لا تسمع و لا تطیع امره» بدترین زنانتان آن زنی است كه در میان خانواده ی خود فروتن و رام ولی در برابر شوهرش بزرگمنش و عزیز باشد، ‌آن زنی كه عقیق و كینه جو و در كارهای زشت بی پرواست، ‌چون شوهر از او دور باشد خود را بیاراید و در هنگام حضور او پوشش رود و سخنش را نشنود و فرمانش نبرد(28) و بكوشند تا خود را با خلعت له درع الحیا و اذا خلت مع غیره لبست معه درع الحیاء(29) بهترین زنانتان آن زنی است كه چون با شوهر خود خلوت كند جامه ی حیا را به یك سو افكند و چون با مرد بیگانه باشد جامه ی محكمی از حیا و عفت در بر كند. و نیز حضرت علی طی اندرزی حكیمانه برخی از بهترین صفات و خلق خوهای زنان را برشمرده اند:« خایر حضال النسای شرار حضال الرجال الزهدو والجبن و البخل فاذا كانت المراه مرهوه لم تمكن من نفسها و اذا كانت بخیله حفظت مالها و مال بعلها و اذا كانت جبانه فرقت من كل شی یعرض لها» با برخی از نیكوترین خلق و خوی زنان زشت ترین اخلاق مردان است مانند تكبر ترس بخل هر گاه زنی متكبر باشد بیگانه را به حریم خود راه نمی دهد و اگر بخیل باشد اموال خود و شوهرش را حفظ می كند و چون ترسان باشد از هر چیزی كه به آبروی او زیان رساند فاصله می گیرد. (30)

فرزند داری:

زنان در مقام مادری نیز در زیر لوای عزت بخش اسلام قرار گرفته اند چنانكه دیدگاه اسلام در این مورد نیز بی نظیر و جاودانه می باشد. به عبارت دیگر، ‌از دیدگاه اسلام فرزند سبب آزمایش است، ‌زیرا والدین باید در انتخاب همسر، ‌پرداخت مهریه حلال به همسر تغذیه ی سالم فرزند محبت و نظارت بر تعلیم و تربیت، ازدواج و اشتغال و در گرایشهای گوناگون او كمال دقت را داشته باشد كه عبور از تمام این مراحل آزمایشی سخت است(31) زنان جامعه ی امروز باید با الگو قرار دادن زندگانی حضرت زهرا(س) كوشش كنند تا در نقش یك مادر به شكلی متعالی عمل كنند و همانگونه كه آن حضرت در مقابل پیشنهاد كمك سلمان و زمانی كه بین نگهداری از حسین(ع) و كار با دستاس مخیر گردید مراقبت از فرزندش را برگزید(32) آنها تمام وجود باور داشتند كه تجسم عطوفت و رحمت در دیدگاه نورانی مادر، ‌بارقه ی رحمت و عطوفت رب العالمین است، ‌و لذا باید در دفاع از كرامت و هویت زن به نقش حسانی او كه همان رسالت مادری است، ‌و لذا باید در دفاع از كرامت و هویت زن به نقش حیاتی او كه همان رسالت مادری است توجهی خاص مبذول شود و هیچگاه این نقش اصیل و انسان ساز قربانی نقشهای زودگذر اجتماعی نگردد.(33) امام باقر (ع) نیز فرمود:« زنان زیبا را برای شیردادن انتخاب كنید زیرا شیر اثر دارد و صفات زن شیرده را به طفل شیرخوار سرایت می دهد.»(34)
فرزندان در طول دوران زندگی خود هم نیازمند تعلیم اند و هم تربیت تعلیم به بخش آموزشی اطلاق می گردد. اما تربیت باید عینی باشد لذا یك مادر خوب و شایسته باید علاوه بر آموزش معارف الهی به فرزند باید كوشش نماید تا الگویی مناسب نیز برای او باشد به عبارت روشن تر تربیت مقدور كسی است كه آنچه را از متعلم می خواهد خود دارا باشد.(35) آنچه از دیدگاه روانشناسی و برون دینی هم كاملاً ‌مورد تایید قرار گرفته این است كه اولین عاملی كه در ایجاد و عادت مطالعه موثر است خانواده می باشد. اگر پدر و مادری عادت به مطالعه داشته باشند كودك با دیدن این حالت به تدریج با كتاب آشنا شده و به تقلید از آنها می پردازد و با كتاب انس می گیرد.(36)
البته این انتقال عادت از والدین به فرزندان همواره وجود دارد و محدود به عادت مطالعه نیست. همه ی اینها در حالی است كه دنیای غرب انجام كارهای خانه نگهداری فرزندان در سرویس های خدماتی توسط دولت را پیشنهاد می كند(37) كه هرگز با اصول و موازین علمی و اخلاقی تطبیقی ندارد.
---------------------------
پی نوشت ها :
*كارشناس ارشد علوم قرآن دانشگاه كرمانشاه
1) رسولی محلاتی، هاشم، زندگانی حضرت فاطمه و دختران آن حضرت، ص 274- 273 تهران، دفتر نشر و فرهنگ اسلامی، 1377
2) امینی، ابراهیم، بانوی نمونه اسلام، ص 21- 23 قم شفق، 1376
3) ممتحنه/12
4) ممتحنه/10
5) القپانچی، صدرالدین، هدف اصلاحی نهضت امام حسین(ع) قیام مهدی(ع) ترجمه نور علی احمدی فالحی، ص 1384 تهران: مهر تابان، 1388
6) همان، ص385
7) رسولی محلاتی هاشم زندگانی حضرت فاطمه(س) و دختران آن حضرت ص 271- 272 تهران: دفتر نشر فرهنگی اسلامی، 1377
8) همان، ص 276-275
9) موسوی خمینی روح الله صحیفه ی امام، ج7، ص 221، قم موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره) 1379
10) همان، ج7، ص 239
11) همان، ص 239
12) همان، ص342
13) همان، ج10، ص244.
14) همان، ج11، ص510
15) این سخنرانی به مناسبت شهادت استاد مرتضی مطهری در روز 12 اردیبهشت 1358 ایراد گردیده است.
16) موسوی خمینی، روح الله، صحیفه امام، ج7، ص 221، قم: موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره) 1379
17) رسولی محلاتی هاشم زندگانی حضرت فاطمه (س) و دختران آن حضرت، ص 108 تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1377
18) الکلینی یعقوب بن اسحاق، اصول کافی، ج 5ص 9.
19) همان
20) محمد دشتی ترجمه ی نهج البلاغه حکمت 474 ص 538-539.
21) موسوی نسب، جعفر 200 پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان ص 145-146 تهران: منهاج، 1385 النعمانی ابوزینب الغیبته ص 150، قم: مدین، 1426ه.ق، الپانچی، صدرالدین، هدف اصلاحی نهضت امام حسین(ع) قیام مهدی(ع) ترجمه: نور علی احمد فالحی تهران مهر تابان، 1388.
22) شیخ الرئیس کرمانی عباس موعود امم ص 167قم: عصر ظهور، 1383.
23) جوادی آملی، عبدالله، زن در آیینه ی جلال و جمال، ص 191، قم: اسراء، 1383
24) امین، ابراهیمی، بانوی نمونه ی اسلامی، ص 118 قم: شفق، 1376
25) دشتی، محمد، ترجمه نهج البلاغه، خطبه 202، ص 308-309.
26) رسولی محلاتی، هاشم، زندگانی حضرت فاطمه(س) و دختران آن حضرت، ص 118، تهران: دفتر نشر و فرهنگ اسلامی 1377
27) الکلینی، یعقوب بن اسحاق، اصول کافی، ج5، ص 324
28) همان، ج5، صث324
29) دشتی، محمد، ترجمه ی نهج البلاغه، حکمت 234، ص 493-492.
30) قرائتی، محسن، تفسیر نور، ج12، ص 89، تهران: مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن، 1375.
31) رسولی محلاتی، هاشم، زندگانی حضرت فاطمه(س) و دختران آن حضرت، ص 110، تهران: دفتر نشر و فرهنگ اسلامی، 1377.
32) جمعی از نویسندگان، فمنیسم، ص 27، قم: صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران، 1385.
33) همان، ص 28
34) امینی، ابراهیم، آیین همسرداری یا اخلاق خانواده، ص 193، تهران: اسلامی، 1367.
35) خانکش پور، فاطمه، ماهنامه اطلاعات علمی« ماندگاری شیوه ی تدریس»، ص 50، سال 22، شماره 7.
36) ساری زاده، حسن، ماهنامه اطلاعات علمی چگونه کودکانمان را به مطالعه عادت دهیم؟ ص 34، سال 22 شماره 5
37) زعفران چی، لیلا سادات، کتاب زنان( فمینیسم 13) روی آورد فمینیسم به اقتصاد، ص 25، سال 8، شماره 2

چهارشنبه 1/6/1391 - 15:9 - 0 تشکر 523416

آئین همسرداری در اسلام (1)




چکیده:
پیامبر اکرم (ص) می فرماید : ازدواج ،کامل کنندۀ نیمی ازدین شما هست ودراهداف ازدواج قرآن حکیم ،اساسی ترین فلسفه تشکیل خانواده را ،آرامش وتحکیم پیوند مودت ورحمت معرفی می کند. ازاصول ثبات خانواده می توان به: 1-انتخاب آگاهانه 2-انتظارات معقول از ازدواج و... اشاره کرد. که رعایت این اصول تاثیرات فراوانی دربرآورده نمودن ثبات فردی واصلاح نظام اجتماعی خواهد داشت .هریک اززن ومرد دارای حقوقی هستند که رعایت هرکدام ازاین حقوق برای طرف مقابل لازم وضروری است ودرصورت عدم رعایت آن، بنیان خانواده وروابط ایشان به سستی وفروپاشی می انجامد. دراین راستا الگو گرفتن ازشخصیتهایی که درهمه زمینه ها به خصوص همسرداری موفق عمل کرده اند ،برای هموارشدن راه ،بسیار ضروری است وباید گفت حضرت علی(ع) و فاطمه الزهرا(س) بهترین الگویی همسرداری عالم هستی هستند که درهمه اعصار می توانند الگو های همسران قرار گیرند.علاوه بر این توجه به نکاتی که دردین مقدس اسلام برای تحکیم خانواده آمده است مهم خواهدبود.که دراین پژوهش به نکات اساسی برای ازدواج موفق جوانان پرداخته شده است که انشالله راه گشای تمام خواهران وبرادران گردد.
کلید واژه : سکون ، آرامش ، ازدواج ، اسلام ، حقوق زن ، حقوق مرد ، همسر ، نکات ازدواج
مقدمه:
سپاس وستایش بیکران ، خداوند یگانه رحمان را سزااست که درروی کره ای متحرک کوه و صحرا جزیره ودریا وجاندارآفرید وانسان را پدید آورد ،تا ظلمتکده تیره وتاریک زمین را به نور صفا زینت بخشد ودرمیان خرابی آبادی آرد.ازمیان کره زمین که به صورت جمادی بی شعور ساخته شده بود ، نبات وحیوان برافراشت و بر تارک سرش انسانی خردمند گذاشت واو را برهمۀ اقطار جهان فرمانروا ساخت، تا ازمیان کره ای خاکی و تاریک ، جنبش و حرکت ، سعادت و عزت و عیش وعشرت پدید آورد.نور و صفا، نغمه ونوا ،تکامل وتعالی ،دستگیری ورحمت وعطوفت .همگی ازمیان همین کره تیره و ظلمانی برخاست وهمگی ازبرکت عقل واحساس بود که به انسان عنایت فرمود،تا باوی انس والفت گیرد .میان پسر ودختر بیگانه ونا آشنا ،مودت ورحمت مقرر داشت تا یکدیگر را درآغوش گیرند ، تولد و تناسل نمایند تشریک مساعی کنند .محیط آبادی را که از پدران ومادران خود به ارث گر فته اند آباد تر کنند.ودرود ورحمت به روان مطهر رسولان مخصوصاً حضرت محمّد مصطفی (ص) و خاندان معصوم آن حضرت (صلوات الله اجمعین من الان الی قیام یوم الدین ) که همگان عمر عزیز خود در راه رسانیدن انسان به اوج تکامل وسعادت معروف داشتند ودرپیمودن این راه از بذل جان شیرین خود دریغ ننموده .وامّا پسر ودختری که با یکدیگر ازدواج می کنند ،درحقیقت تولد تازه ای می یابند ودراقیانوس تازه ای وارد می شوند که باید کارآموزی وتجربه قبلی کسب کرده ویا دارای هوش باشند که بتوانند خود را با جذرمد دریا هماهنگ نموده وبا آن محیط سازگار شوند وگرنه عصری کوتاه وپر مشقت دارند وبه زودی درگردابهای هلااک می شوند. دین اسلام برای راهنمایی وتامین سعادت بشر نازل گشته وتمام ابعاد وجودی او را درتمام مراحل زندگیش رعایت کرده ،ودختر و پسر را که می خواهند درآینده پدرومادر خانواده ورکن اجتماع انسانی باشند ،دراین وادی خطرناک بدون راهنما رها نکرد اینکه با کمال وعنایت، دست ایشان را گرفته وقدم به قدم رهبری کرده وآنان را ازخطرات طوفانها برحذر داشته. دراین مقاله درحد بسیار کمی برای تأمین این هدف یعنی آداب همسرداری ازچندین کتاب بهره گرفته وبه طرح مسائلی که درابتدای آن به اهمیت واهداف ازدواج اشاره شد می پردازد . که ازمهمترین بخش های آن می تواند به:
1 - حقو ق مرد وزن وحقوق زن بر مرد وهمچنین حقوق متقابل آنها.
2-الگوی همسرداری نمونه دراسلام .
3-اصول ثبات واستحکام خانواده

4-نکته هایی ناب برای ازدواج موفق همرا با احادیثی وآیاتی دراین زمینه اشاره کرد . امید است این قطره کوچک ازاین دریا درخصوص بهینه سازی ، سالم سازی و ارتقا و روابط خانواده گی موثر باشد .
اصول مدیرت خانه وخانواده :
ازانجایی که یکی از حساسترین ،پیچییده ترین ومهم ترین نهادهای اجتمایی به ظاهر کوچک، خانه وخانواده است .اداره آن نیازبه مدیریتی با کفایت وعالمانه دارد .چنانکه مدیریت اصولی خانواده سبب شکوفایی غنچه های عدالت، امنیت ،صدا قت،صفا ومحبت درگلستان وجود مرد وزن خانه می شود .ازاین رو آموزش و بکارگیری گام به گام اصول مدیریت علاوه برآثار فردی، درعرصه حفظ وارتقاء فرهنگ یک جامع نیز موثر است که دراینجا به صورت مختصر به موارد آن اشاره خواهد شد :
1-اصل محبت ورزی( گنج زندگی)
امام علی (ع) (پرسود ترین گنج ها بدست آوردن محبت دلهاست )(1)
ازجمله عوامل محبت ساز:
1-حسن خلق وگشاده رویی
2-احسان ونیکی
3-تواضع وفروتنی
4-سخاوت وگشاده روییوخرده گیری
5-رفق ومدارا
6-هدیه دادن درمناسبتهای مختلف
ازجمله عوامل محبت سوز:
1.جدال وگفتگوهای تند وتوهین آمیز
2.بخل
3.عدم ابراز محبت
4.حساسیت نا به جا
5.قدر نشناسی
نقش محبت درزندگی خانوادگی
یکی ازاحتیاجات روانی هرانسان «محبّت» است. دل انسان به محبّت زنده است وکانون خانوادگی بیش ازهرچیز احتیاج به محبت دارد . این فروغ محبّت است که خانه را روشن می کند وهر خانه ای که با چراغ محبت روشن نباشد خانۀ خاموشان است. پروردگارمهربان درقرآن مجید محبّت ومهربانی زن وشوهر درمحیط خانه را یکی ازآیات قدرت وحکمت خود معرفی می کند ومی فرماید :(وَمِن آیَاتِهِ اَن خَلَقَ لَکم من اَنفُسِکُم اَزوَاجاً لَّتسکُنُو ا الَیهَا وَجَعَلَ بَینَکُم مودةً و رحمةانَّ ذالک لا یات یتفکرون ) یعنی:«یکی از نشانه های قدرت وحکمت خداوند این است که برای شما از جنس خودتان همسرانی آفرید تا با او انس بگیرید ومیان شما وهمسرانتان دوستی ومهربانی برقرارساخت ودراین موضوع برای اندیشمندان نشانۀ خدا شناسی پدیدار است .»(2)باید توجّه داشت که برای اینکه بنیان زناشویی استوار ومحیط خانه به چراغ محبّت همیشه روشن باشد باید محبّت دو طرفه باشد زیرا دلها به هم راه دارند و«محبت »،محبّت می آورد ولذا دراسلام همانطور که به زن سفارش شده وتکید شده اش که شوهر خود را دوست بدارد به مرد هم تکید شده است که همسر خود را دوست بدارد واو را مورد احترام واِکرام قرار بدهد. پیغمبر اکرم (ص)فرمودند: بهترین زنان شما زنها ئی هستند که نسبت به شوهرانشان عشق ومحبّت داشته اند.(3)حضرت رضا (ع) فرمودند :زنانی که به شوهران اظهار عشق ومحبت می کنند بهترین غنیمت برای آنها می باشند . (4)رسول اکرم (ص)می فرمایند: هرچه ایمان کامل ترباشد به همسرش بیشتر اظهار محبت می نماید. (5)و درمورد دیگر می فرماید :این سخن مرد که به همسرش بگوید :واقعاً تو را دوست دارم هرگز از قلب همسر خارج نخواهد شد واز یاد او نخواهد رفت.9 امام صادق (ع) فرمودند: زن ازمرد آفریده شده است( ازهمان گلی که خداوند مرد را آفرید زن را نیز ازآن گل آ فرید) و تمام توجّهَش به مرد معطوف است پس همسرانتان را دوست بدارید. ونیز آنحضرت فرمود: از اخلاق پیغمبران این است که نسبت به همسرانشان محبّت دارند.(6) ونیز فرمودند: به کسی که دوستش می داری خبر بده. (7)و نیز باید توجّه داشت که آثار محبّت میان زن وشوهر باید دررفتار وگفتار آنها نمایان باشد وحرفها وحرکات آنها نسبت به هم محبّت انگیز باشد و سعی کنند که هرگز حرفی وحرکتی که بنیان محبّت را سُست و جلوۀ دوستی را کم رنگ می کند از هیچ یک از آنها صادر نشود و اگر احیاناً صادر شد سعی کنند که عذر بخواهند وجبران نماید .تعریف وتمجید ازیکدیگر مخصوصاً درحضور بستگان و آشنایان واهدای هدایا و امثال این موضوع واظهار محبّت وجلب محبّت بسیار مؤثراست وبالا خره درهرسازمانی که براساس محبّت استوار است هرگز خلل وخرابی را ه پیدا نمی کند.
خلل پذیر بود هربنا که می بینی     به جز بنای محبّت که خالی از خَلَل است
هرانسانی به شخصیت خودش علاقه دارد ومی خواهد که دیگران به شخصیت او احترام بگذارند وهرکس به او احترام بگذارد او نیز متقابلا به او احترام خواهد گذ اشت. احترام گذاردن زن به شوهر وبه یکدیگر در محیط خانه رشتۀ محبّتشان را محکم ترمی کند وبه پیمان زناشویی دوام بیشتری می بخشد وفرزندانی که درچنین محیطی رشد می کنند این عادت انسانی را سرمشق زندگی خود قرار می دهند. اسلام رسم احترام گذاری زن وشوهر به یکریگررا به عنوان یک وظیفۀ اخلاقی مورد تاکید قرار می دهد. حضرت رسول اکرم (ص) فرمودند: وظیفۀ زن این است که تا درخانه به پیشواز شوهر برود وبه وی خوش آمد بگوید.(8) امام صادق (ع)فرمودند: هرزنی که به شوهرش احترام بگذارد وبه او آزار نرساند خوش بخت وسعادتمند خواهد بود(9) این نوع دستورات نمونه ای از وظیفه اخلاقی زن نسبت به شوهر است احترام گذاری مرد نسبت به همسرش نیز با این قبیل تعبیرات مورد تاکید قرار گرفته است. حضرت رسول اکرم (ص)فرمودند)):ما أکرَمَ النَّساءَإلا کَریمٌ وَما أهانَهُنِّ إلا لَئیمُ )) یعنی: افراد کریم وبزرگوار زنان خود را مورد احترام قرارمی دهند وافراد پست به زنان اهانت می کنند. (10)ونیز حضرتش فرمود:هرکس به خانواده اش توهین کند خوشی زندگی را نخواهد دید.(11) حضرت صادق (ع) از پدرش نقل کرده که فرمودند :هرکس زن بگیرد باید او را گرامی ومحترم بشمارد(12)خلاصه اینکه احترام به شخصیّت افراد مخصوصاً درمحیط خانوادگی واحترام به همسریکی ازنشانه های شخصیّت وشرافت اشخاص محسوب میشود وموجب افزایش محبّت میشود. امیرمومنان (ع)فرمودند :((شَرَفُ المَرءِبِا لعِلمِ وَالاَدَبِ لا بِالاصلِ وَالنَّسَب)).یعنی: شرافت انسان تنها به درجات علم وادب او بستگی دارد نه به نَسَب وقبیلگی او. خلاصه اینکه محبّت درمحیط خانوادگی تلخها را شیرین وسختیهای زندگی را آسان میگرداند.
ازمحبّت تلخها شیرین شود    از محبّت مس ها زرین شود      از محبّت خارها گل می شود     از محبّت سرکه ها مُل می شود    ازمحبّت نارنوری می شود    ازمحبّت دیو حوری می شود     از محبّت سقم صحت می شود   ازمحبّت قهر رحمت می شود   از محبّت مرده زنده می شود   ازمحبّت شاه بنده می شود
2-اصل عدالت محوری :
پیامبر اکرم (ص) می فرمایند:(لحظه ای عدالت برتراریک سال عبادت است .)(13)عدالت یعنی حق شناسی وادای حقوق وحق، به معنای طلبی است که دیگران ازما دارند ولزوماً به معنای پرداخت طلب دیگران است. طلب های دینی، مالی،عاطفی ،عقلی...درخانواده نیزهر یک ازاعضاءخانواده به نوبۀ خود حقی دارند که، محترم شمردن آن بردیگران لازم است. و ما درفصلی جدا به حقوق مرد برزن وزن برمرد پرداخته ایم.
3-اصل لذت جویی وتمتّع :
رابطه سالم جنسی بین زن ومرد، تبادل خالصانه احساسات و محبتها وارضاء عواطف ونیازهای عاطفی درخانه ونظام خانواده مورد سفارش اسلام است.
4 - اصل تقسیم کار:
ازجمله فوائدتقسیم کار :
1-ایجاد حس مسئولیت بین افراد
2-افرد خانه، خود را دراداره منزل سهیم می دانند .
3-ضایعات مالی وزمانی کاهش می یابد .
4-محیط خانه با نشاط وشاداب خواهد شد.
5-عبادت بزرگی است .
5- اصل عفو و صفح:
عفو یعنی بخشیدن خلاف وصفح ومرتبه ای بالاترازعفوو نادیده گرفتن خلاف است. عفو و صفح یعنی رهایی ذهن ازرنجشها.
6-اصل تدبیر وبرنامه ریزی:
امام علی (ع)میفرمایند:(تدبیروبرنامه ریزی سبب اصلاح امورزندگی است.)(14)
ازآثار مهم برنامه ریزی می توان به آرامش روانی، سهولت جریان زندگی، رسیدگی به همه کارها ،الگو شدن برای دیگران، تقلیل درگیری های اشاره کرد .
7-اصل سازگاری وانعطا ف:
امام علی (ع) می فرمایند:( نرمی ،کلید کامیابی است)(15) وسازگاری به معنای درک متقابل ازیکدیگروتطبیق دادن خود با شرایط و روحیات طرف مقابل است .
8-اصل مادرمحوری
9-اصل قناعت وکنترل تقاضاها
امام علی (ع ) میفرمایند :(زیبایی زندگی و رفاه به قناعت است )(16)
10-اصل توسعه اخلاق :
حضرت علی (ع) میفرمایند: ( اخلاق نیکو روزی را زیاد می کند ومیان دوستان انس والفت پدید می آید.)(17)
11-اصل تغا فل ونادیده انگاری:
حضرت علی (ع) میفرمایند:( هرکس بربسیاری ازامور چشم پوشی نکند .زندگیش ناگوارشود .) (18)
12-اصل هنر استراحت:
استراحت شرطی لازم برای رسیدن به اهداف بزرگ است وپشتوانه موفقیت وا فزایش کارایی وکیفیت فعالیت ها می باشد .
13-اصل میهمان پذیری:
پیامبر اکرم( ص) میفرمایند:(زکات خانه مهمان است ومیهمان راهنمای بهشت است. ) (19)
14-اصل سخاوتمندی:
امام رضا (ع) میفرمایند:( مرد راسزاواراست که برعیالش توسعه بدهد؛ تا آرزوی مرگ او را نکنند.)(20)
15-اصل معنویت گرایی :
ازسعادتمندیهای مردان وزنان بزرگ این است که یک مسکن خاکی راتبدیل به مسجد نورانی برای مناجات وارتباط با عا لم معنوی کنند.
16-اصل پاکی
17-اصل تشکر وقدردانی
18-اصل شناخت روانشناسی زن ومرد
یکی ازمحوری ترین وبلکه اساسی ترین ارکان نظام خانواده وجود ارتباط سالم فراگیروپویا بین زن وشوهر است وازیک منظر ارتباطات به دو قسم کلامی وغیرکلامی تقسیم می شوند :
الف) ارتباط کلامی مانند :
1-اصل گفتگو برای تبادل اطلا عات
2-استفاده ازلحن مناسب
3-جلوگیری اززخم زبان ویا سکوت های آزاردهنده
4-ارتباط کلامی وعاطفی ومحبت آفرین
ب) ارتباطات غیر کلامی مانند:
1- نگاه درنگاه
2- گوش دادن به سخن
3- نوازش
4- خنده درچهره طرف مقابل
5- سرتکان دادن به نشانه تأیید
6- به استقبال شخص رفتن
حقوق مرد برزن ازنظر اسلام:
هرشرکت وسازمانی نیازمند به مقام مسئول ورئیس است وگرنه خواه ناخواه منجربه هرج مرج شده، زیانهای فراوانی ببارمی آورد وسرانجام به نابودی خواهد گردیید.زیرا مدیریت نقش موثری را ایفا می کند واین مدیریت است که باید ازنظر فکری وخصوصیات روانی واجد شرایط خاصی باشد تا بتواند ازحد اقل نیرو، حداکثر استفاده را جلب کند. بنابراین ، سازمان وشرکتی که زنومردازراه ازدواج وتشکیل خانواده بوجود می آورند. ناگزیر باید سرپرست ومقام ومسئولی داشته باشد که بتواندبه طرز شایسته ای برای تامین نیازمندیهای آن همت گمارد وخط مشی درستی فرا راه افراد خانواده قراردهد واداره عمومی ومسئولیتهای این کانون مقدس را به عهده بگیرد، وتا خود وافراد خانواده ازمزایای آن بهره مند شوند، ودرکنار یکدیگر احساس خوشبختی نمایند وفرزندان خود را با روشی صحیح تربیت کنند ودرسعادتمند نمودن آنان موفق گردند.
مدیر مسئول:
اکنون باید دید چه کسی بهتر است عهده دار سر پرستی وقیمومت تشکیلات خانوادگی باشد. زن یامرد ویا هردو، بدون تردید ریاست هردو برای سرسامان دادن به امورد خانواده صحیح نیست، زیرا دراین صورت هیچکدام ازآن دو نفر آن چنان که شایسته است احساس مسئولیت نمی کنند، بعلاوه هردونفری، دو گونه طرز تفکر ودو گونه سلیقه دارند ودرمواردی که اختلاف سلیقه دارند، هیچکدام حاضر نیستند تسلیم فکر ونظریه دیگری شود ودرنتیجه کار به جنگ ونزاع می کشد وقانون مهر ومحبت آنان بدل به جهنم سوزانی از اختلاف وکشمکش می گردد.خطر بزرگ دیگری که ازرهگذر اختلاف زن وشرهر پدید می آید، مربوط به سرنوشت فرزندان آنان می باشد زیرا درروانشناسی ثابت شده است، «کودکانی که درسایه پدرومادری تربیت می شوند که میان آنان کشمکش ونزاع وجود دارد، دچار اختلال عواطف وعقده های روحی ونگرانیهای فکری می گرند».بنابراین گذشته ازاینکه زندگی درکام زن وشوهر تلخ می شود ،دود این آتش به چشم کودکان معصومی نیز می رود که باید درپناه پدر ومادر، کاخ سعادت وشخصیتشان پی ریزی گردد.پس اختیار سرپرستی وریاست خانواده را باید به یکی اززن یا مرد واگذار کرد.
استعداد فطری:
اکنون باید دید آیا زن برای عهده داری ریاست وسرپرستی امور خانه وقبول مسئولیت آن شایسته گی بیشتری دارد یه مرد؟نخست باید به این واقعیت طبیعی توجه نماییم همانگونه که دراندام زن ومرد اختلاف هایی هست وبه هرکدام ازآنان به مناسبت ویژگیهای جسمی یک سلسله وظایف طبیعی سپرده شده است، از جهات روانی وخصوصیات اخلاقی نیز تمایز هایی بین آن دووجود دارداین ویژگی های روانی که درعلم پسیکولوژی (روانشناسی) ثابت شده است ،درتقسیم کارها و وظایف باید مورد نظر قرار گیرد.مهمترین تمایز روانی میان زن ومرد این است که زنان معمولا دارای احساسات شدید وعواطفی جوشان تر هستند. تأثّر وهیجان شدید زن درحالتهای گوناگون، چون هنگام دوستی ودشمنی، ترس، شادی ونگرانی وهم چنین توجه فراوان او به زیبایی وظواهر زندگی ، ازنشانه های این عواطف واحساسات است. ومردان نوعاً ازنیروهای عقل واندیشه بیشتری برخوردارند.جالب توجه اینکه این ویژگی های روانی با خصوصیات جسمی هرکدام ازآنان هماهنگی کامل دارد ونشان دهنده این حقیقت است که ،آفریدگار زن و مرد، هر کدام را برای انجام کاری و عهده داری وظیفه ای آفریدوابزار آن را در جسم و روان او به ودیعت سپرده است.وقتی مناسبترین غذای کودک در پستان مادر فراهم می گردد، وباید دارای عواطف لطیف وسرشاری باشد،که چون فرزندخودرا درآغوش گرفت وپستان دردهان او گذاشت، نه تنها احساس خستگی نکند بلکه خود از عشق مقدس مادری سرمست گشته، فرزندرا با فشردن درآغوش گرم، ازچشمه سار محبت سیراب نماید واین نیاز فطری او را نیز اشباع کند.
ونظربه اینکه مرد از اسکلتی درشت، عضلاتی ستبر واعصابی قوی وجمجمه ی بزرگ ومغزی سنگین ترازجمجمه ومغز زن( وزن متوسط مغز مرد1360و وزن متوسط مغز زن 1200گرم است) برخورداراست، فکری نیرومند تر واندیشه ای دوربین تر دارد، تا توانسته باشد دربرابر مشکلات وسختیها استقامت بیشتری نماید .مرد آن چنان آفریده شده است که تاب و تحمل آفتاب سوزان تابستان وفضای آلوده محیط کارخانه را داشته باشد وگرداندن چرخ های عظیم کارخانه و طنین شکنندۀ صدای آنها او را ازپای نیاندازد و غریو توپ وسلاح دشمن درمیدان نبرد اورا نلرزاند . با درنظرگرفتن این مطالب وشناخت این استعدادها می بینیم بهترین راه برای سعادت خانواده ودرنتیجه سعادت اجتماع این است که ریاست وسرپرستی امور کلی خانواده به فکرونیروی اندیشه وقدرت بازوی مرد سپرده شود وگرداندن چرخ کارهای خانه وتامین نیازهای روحی کودکان، به عواطف سرشارواحساسات لطیف زن واگذاری گردد. به علاوه روانشناسان معتقدند (و خود زنان نیز اعتراف می کنند)(21) که وضع روحی زن طوری است که دوست دارد درپناه مردی لایق ونیرومند زندگی کند وازداشتن چنین شوهری لذت می برد. زن هنگامی احساس خوشبختی می کند که ببیند شوهرش به صفات مردانگی آراسته است واگر ببیند مردی زیاد تملق وچاپلوسی میکند وبدون قید وشرط ازنظر یات وافکاروسلیقه زن پیروی می نماید. یا تحت سرپرستی وکفالت زنی بسر می برد، ازاو متنفر می گردد وارزش واعتبارچندانی برای وی قائل نخواهد شد. ازهمه اینها گذشته به فرض آنکه زنان درابتدای ازدواج که هنوز بچه دارنشده اند وخاطراشان از لحاظ تربیت فرزندان آسوده است مایل به ریاست خانواده باشند، این وضع دوام نخواهد یافت زیرا گرفتاریهایی که طبعاً درزندگی بعدی پیش می آید فکرآنها را مشغول خواهد کرد وخیال آنان را ازتحمل بار سنگین مسئولیتهای دیگر منصرف خواهد نمود.
ریاست ومسئولیت مرد :
روی همین اصل، اسلام سرپرستی خانواده را به عهده دار مرد گذاشته ومرد را عهده دار تامین وسایل زندگی زن معرفی نموده است قرآن مجید می فرماید (الرجال قوامون علی النسا)(22) مردان سرپرست زنان می باشند.البته باید توجه داشت که ازطرفی، هرچند اسلام ریاست امور کلی خانواده را به مرد سپرده، ولی اداده امور داخلی خانه را به زن واگذاشته است. یعنی اگر مرد دراداره امورخانواده مقام ریاست را دارد، همسرش معاون اوست ودرشعاع محددودتری سرپرستی خواهد داشت.پیامبراسلام (ص)درضمن حدیثی می فرمایند:(فالرجل سید اهله والمرأة سیدة بنتها) (23)
واز سوی دیگر هرکسی به اندازه قدرت وشعاع ریاست خود ،عهده داردرمسئولیت است. باز رسول گرامی اسلام (ص)می فرمایند: (و الرجل راع علی اهل بیته وهو مسئول عنهم والمراةراعیه علی اهل بیت بعلها وولده وهی مسئوله عنها)(24)
(مردنگهبان ومسئول خانواده است وزن نگهبان ومسئول خانه ی شوهروفرزندان او است.) بنابراین مرد هیچگاه حق ندارد ازاین عنوان سوءاستفاده کند، وحقوق افراد خانواده را نادیده گرفته، روش دیکتاتوری واستبداد را درمحیط خانه درپیش گیرد، بلکه باید توجه داشته باشد که رهبری صحیح آن است که توام با محبت وجلب همکاری وهمفکری صمیمانه باشد. قرآن مجید به شوهران دستور می دهد که گذشته از رعایت حقوق زنان، نسبت به آنان خوشرفتارباشند وبا محبت ومهرورزی ،کانون خانواده را گرم وبا نشاط سازند. آیه شریفه: (وعاشروهن با لمعروف) (25)(با زنان خوشرفتارباشید) فرمانی است که با تناسب عواطف حساس وزود رنج زنان ودرنظرگرفتن دیگر خصوصیات آنان وروی هم رفته مصالح عالی خانواده صادرشده است.
------------------------------------
پی‌نوشت‌ها:
1.غرر الحکم
2. آیه 21 سوره روم ، 9 – شافی ج2 ص138
3. بحار الانوار ج 30 ص235
4. مستدرک الوسائل ج2 ص532
5.بحار الانوار ج 103 ص228
6. بحار الانوار ج103 ص223 و236
7.بحار الانوار ج74 ص181
8. مستدرک الوسائل ج2 ص551
9. بحار الانوار ج103 ص253
10. نهج الفصاحه ص318
11. المواعظ العددیه ص151
12. بحار الانوار ج3 ص224
13. نهج الفصاحه ح2427
14. غررالحکم
15. میزان الحکمه ح7365
16. غرر الحکم ص90
17. میزان الحکمه ح5002
18. میزان الحکمه ح15220
19. بحار الانوار ج72 ص460
20. وسائل ج15 ص294
21. به کتاب روح نوشته یک بانمی آمریکایی مراجعه شود.
22. نساء آیه 24
23. حقوق زن در اسلام و جهان ص134

چهارشنبه 1/6/1391 - 15:9 - 0 تشکر 523417

آئین همسرداری در اسلام (2)




حقوق شوهر برزن:
اسلام همچنانکه وظایف ومسئولیتهایی برعهده مردان قرارداده، حقوقی نیز برای آنان درنظر گرفته است وبه زنان تذکرداده که برای ادامه زندگی زناشویی ودست یافتن به ثمرات شیرین ازدواج این حقوق را رعایت کنند، واینک مهمترین (حقوق قانونی واخلاقی)شوهر را برزن ازنظر خواننده گان گرامی ،می گذرانیم:
1-هرگاه شوهر بخواهد رابطه جنسی برقرار سازد، اگر همسر او عذرموجهی نداشته باشد، باید تمکین نماید.
زیرا اصولا یکی ازاهداف ازدواج وتشکیل خانواده تامین نیازمندی جنسی واشباع این غریزه است، وبی گمان روابط زناشویی نقش موثری دردیگر روابط بین زن وشوهر ایفا می کند، واگر این نیاز طبیعی مرد به طرز صحیحی درخانه اشباع نگردد، ناچارمی شود یا درخارج ازبستر زناشویی درآغوش فساد بیفتد، یا به محرومیت وناکامی بسازد که غالبا با عواقب وخیمی چون سرخودگی ونگرانی روحی همراه است وناگفته پیداست که هرکدام ازاین دو صورت، زیانهای فردی واجتماعی بارمی آورد، وبه ضرر خود زن نیز تمام خواهد شد.(26)
2-بدون رضایت شوهر : کسی را به خانه راه ندهد :
فلسفه این حکم روشن است زیرا اولا خانه،خانه اوست، ثانیا گاهی شوهر تشخیص می دهد که رفت وآمد بعضی اشخاص درروحیه همسر او اثر نامطلوب می گذارد. اگر زن بدون رضایت شوهر به افرادی اجازه دهد وارد خانه او شوند، سوءتفاهم هایی پیش می آید ومنشا بروز اختلاف وازپاشیدن خانواده می گردد.
3-درزندگی سعی کند که رضایت خاطر شوهر راجلب نمایید:
یعنی معاشرتهای خود را مطابق میل شوهر انجام دهد، بدون رضایت او به هرجایی نروید وهرکاری انجام ندهد وهرگز درصدد آن نباشد که خواسته های خود را برشوهر تحمیل کرده، اورامطیح خود سازد زیرا همانطوریکه عواطف زود رنج زن، نیازمند مهر ونوازش واحسان شوهراست، مرد نیز به جهت دارا بودن نیری عقلانی وجسمانی بیشتر، غرورخاصی درخود احساس می کند، وانتظار دارد همسرش او را به دیده احترام بنگرد، وخواسته ها اورا برخواسته های خویش مقدم دارد. دراینجا مناسب است عبارت یکی ازبانوان به اصطلاح روشنفکر را که سنگ آزادی زن رابه سینه می زند ودرعین حال اصل مذکوررا تایید میکند نقل نماییم، اومی نویسد:«وسایر شرایط زندگی ومقتضیات اخلاقی وخانواده گی نیز زن را موظف می کندکه ازمرد مطیع تر وبرد ،بارتر بوده همواره احساسات وتمایلات خود را با اخلاق وافکار مرد موازنه دهد، یعنی توازن زندگی ازطرف زن باید بیشتر رعایت شود، واگرزنانی یافت شوند که بخواهند برشوهران حکومت کنند، گذشته از اینکه به نظر عادی ناپسند وزننده است، بااین گونه زنان پا ازدایره لطف زندگانی بیرون گذاشته وطبیعت آنها با خشونت مردانگی بیشتر سازگاراست. زیرا لطف طبیعی زن درآن است که درپرتو حمایت وتوجه مرد بوده، ومرد درمقابل قدرانی وحمایت که اززن می کنند، انتظار دارد، زن نسبت به او مطیع وبا وفا باشد.متابعت وبردباری است که نظرمحبت وعطوفت مرد را متوجه زن ساخته، سعی می کند که آسایش ورضایت او را فراهم سازد... پس ازاین تکلیف که درنظر اول دشواربه نظرمی رسد، درحقیقت، تا اندزه ای به نفع زنانوباطبیعت آنان سازگاراست»(27)
4-مال وآبروی شوهر را درغیاب او محفوظ داشته،دراموال او خیانت ننماید وبدون اجاز ه ورضایت او تصرف نکند.
5-درمشکلات وسختی های زندگی؛ حتی المقدور بااوسازش ومساعدت کند؛
زیرا زندگی فرازونشیب فراوانی دارد؛ گاهی انسان درآغوش ناز ونعمت است، گاهی گرفتار مشکلات، گاهی دارا گاهی فقیر ؛گاهی احساس خوشبختی می کند وگاهی بعکس ... همانطوری که مرد موظف است درتمام این حالات، نسبت به همسرش وفا دارباشد؛ زن نیز موظف است برپیمان خود استوار بوده با گرم وسرد زندگی شوهرسازگارباشد.
(نمونه هایی ازگفتارپیشوایان اسلام )
امام باقر(ع)می فرمایند: زنی خدمت پیغمبراکرم (ص)شرفیاب شد وعرض نمود یا رسول الله! حق مرد برزن چیست؟ رسول خدا (ص)فرمود:( فرمانش را ببرد ونافرمانی او نکند، چیزی ازمال او بعنوان صدقه بدون اجازه او به کسی ندهد؛ بدون رضایتش روزه مستحبی نگیرد؛ خواسته هایش را درمورد غریزه جنسی برآورد ؛بدون اجازه شوهر ازخانه بیرون نرود واگربدون رضایت او ازخانه بیرون رود؛ فرشتگان آسمان وزمین؛ملائکه غضب وملائکه رحمت اورا لعنت می کنند تا به خانه برگردد. (28)ونیز پیامبراسلام (ص)می فرماید:( پس ازنعمت اسلام گرانمایه ترین نعمت برای یک مسلمان، داشتن همسرمسلمان است که هرگاه به او نگاه کند مایه خوشنودی وی گردد، وامر اورا اطاعت کند؛ ودرغیاب وی مال ناموسش را حفظ نماید.(29)
4-پیغمبر اکرم (ص)برای نشان دادن اهمیت مقام شوهر می فرماید:(اگر شایسته بود انسانی برای دیگر انسان سجده کند؛ دستور می دادم بانوان برای شوهران خویش سجده نمایند). (30)
5-خوشرفتاری زن با شوهر وادای حقوق او برای زن ثواب وارزش (جهاد) دارد امام هفتم (ع)می فرمایند:
(جهاد المرأةحسن التبعل ...) زیرا همانگونه که یک نفر مجاهــد؛برای تربیت مردم وگسترش تعالیم اسلام( که
هدف ازجهاد، اسلام است)پیکاروفداکاری می نماید، یک زن نیز با ازخود گذشتگی وخوش رفتاری با شوهرمیتواند
فرزندان خود را خوب تربیت کند ودر چهاردیوارخانه همان هدف جهاد را تعقیب نماید!
زندگی براساس همکاری :
درگذشته سیستمهایی غلطی برزندگی زناشویی حکم فرما بودزن بسان برده ای بیش نبود ، وازاین موجود لطیف وعاطفی گذشته ازبهره کشی های جنسی وشهوی، بیگاری گرفتن نیز رایج بوده. کارهای سنگین را بعهده آنهامی گذاشتند.درعوض: مردهابخوشگذرانی وتن پروری پرداخته، ازدسترنج همسران خود استفاده می کردند؛تا آنجاکه درپاره ای ازمحیطها زنان به خاطر ناتوانی درکسب غنائم وغارت درجنگها، منفوربودند ودختران را زنده بگورمی کردند، ازآنجایی که قوانین اسلام براساس فطرت وعدالت واقعی است وبه کانون خانواده به دید مقدسی می نگرد، باین وضع نابسامان خاتمه داده وبانوان را ازکارهای اجباری معاف داشته است. به مرد حق نمی دهد تا همسرش را به کارهای خارج ازوظیفه؛ وادارد. خواه درداخل خانه ویا خارج ازآن .ولی همانطورکه گفته شد ،اسلام چون می خواست این کانون، کانون مهر ودوستی وصفا باشد ، وطرفین دلسوزانه برای آن فعالیت کنند، تاهرچه بیشتر بتوانند آن را گرم وروشن نگه دارند وفروغی ازصفا وصممیت به آن ببخشند، روا نمی داند تمام بارمسئولیت زندگی بردوش مرد باشد. ازاین رو به، بانوان نیز دستور می دهد تا با مردان درکارزندگی شریک گردند وکارهاراعادلانه تقسیم کنند، بدین گونه که زن به کارهای داخل خانه بپردازد ومرد به کارهای خارج خانه!پیامبراکرم اسلام (ص)خود برنامه زندگی دخترش را بین او وهمسرش علی بن ابیطالب(ع)اینچنین تقسیم کرد:کارهای داخل منزل رابه فاطمه (ص)وکارهای بیرون را به علی(ع) واگذاشت. وفاطمه ازاین تقسیم فوق العاده خرسند بود. (31)پیامبر (ص) می فرمود:( هرزنیکه بمنظور تنظیم واصلاح خانه اثاثیه را جابجا کند،خداوند به او نظر لطف می کند وهرکس مورد لطف وتوجه خدا قرار گیرد معذب نخواهد شد. (32)امام می فرماید:( یک زن شایسته بهترازهزاران زن ناشایسته است؛ زنی که اقلاا هفت روز برای شوهرش خدمت کند، درهای جهمنم برویش بسته می شود ودرهای بهشت بروی او بازمی گردد تا ازهردری که خواست وارد بهشت گردد.(33)اسلام تا آنجابه اینگونه مسائل بظاهر کوچک ولی موثر توجه دارد که می فرماید، زنی که به شوهرش ظرف آبی دهد، ثوابی به او داده میشود که معادل یکسال عبادتی است که شبها یش را به عبادت بگذراند وروزها را روزه دارباشد وبرای هربار که شوهرش را سیراب کند، خداوند شهری دربهشت برایش میسازد وشصت لغزش او را می آمرزد.(34)پیامبر (ص)فرموده:( ازجمله حقوق مرد برزن آنست، که چراغ خانه را روشن کند، غذارا روی اسلوب صحیح آماده نماید،هنگام ورود شوهر تا درخانه به استقبال شوهر برود، وخوش آمد گوید .برای نظافت وشتشوی سروصورت اوآب وظرف وحوله حاضر کند، واگر عذر شرعی ندارد آمادگی خویش را اعلام دارد. (35)پیشوایان دین انگشت روی جزئیات امورزندگی خانوادگی گذشته وبا دقت وبینش خاصی آنها را تذکرمی دهد تا بانوان بدانند که؛ به بهانه ی اینکه کارها وامور خانه برایشان اجباری نیست، شانه اززیر بار مسئولیت اخلاقی وفداکاری درزندگی زناشویی خالی نکنند وتمام مسئولیت ها را به گردن مرد نیندازند، تا درنتیجه محیط خانه از صفا وصمیت ورونق تهی گردد، برخی می پندارند که همکاری زن ومرد درجهان امروز باید درکارهای اداری وسیاسی واجتماعی باشد، ونه درامور خانه وخانه داری! و زنان دراین امور مسئولیت مستقیم ندارند ولی واقعیت جز این است.ما می بینیم حتی دربرخی ازکشورهای صنعتی وپیش رفته (چون ژاپن) تا حدودی عملا همان طرحهای پیاده شده است که اسلام قرنها پیش آنرا عملی ساخته است. درکتاب( با خاور دور، سرزمین شگفتیها آشنا شوید)ص37 تحت عنوان (زن درمقام بالا راه ندارد) می نویسد: هرچند زنان ژاپن نفوذ بیشتری بخاطر حسن خلق، رفتارشایسته ونیکو، تواضع وفروتنی، تنظیم وآماده کردن خانه وسروسامان دادن به وضع خانه وزندگی است، که توانستند توجه وعلاقه مردها را هرچه بیشتر جلب کنند.ولی مطلقاً درامورسیاسی مداخله نمی کنند .دراینگونه امورها وارد نشده ودرمقامات بالاتر راه ندارند. با آنکه گردش چرخهای اقتصادی وصنعتی کشور همه جا به دست آنان سپرده شده، هیچ کس کلفت ندارد وتمام کارهای خانه، نظافت وخانه داری و بچه داری برعهده زن است واین امر هیچ ارتباطی با تمول وثروت ندارد. عالی ودانی با این طرز زندگی خو گرفته اند وبا اتکابه طرز تربیت واخلاق اولیه خود علی رغم انجام کارهای طاقت فرسای خانه(خم به ابرو نمی آورند) وبه مردها احترام می گذارند وبه آنهادرزندگی داخلی کمک میکنند. دخترها وقتی که تحصیلات مقدماتی را تمام کردند باید درمدرسه در،سه فن دیگر تخصص پیدا کنند آشپزی ،گل آرایی، خیاطی وغالبا با دردست داشتن این گونه گواهی نامه ها بخانه شوهر می روند.
لجاجت وتوقع زیاد :
مطالعات جامعه شناسان ،ثابت کرده است که یکی ازعوامل مهم افزایش طلاق وازهم گسیختگی پیوند خانواده، درگذشته وحال، پرتوقعی ولجاجت بانوان است. بسیاری اززنان امکانات مالی شوهر را درنظرنگرفته، موقعیت خاص خود را وشوهر را فراموش می کنندو تنها روی چشم هم چشمی، تنوع طلبی، برتری جویی، مد پرستی، هرلحظه خواسته ای تازه عنوان می کنند ودرلباس و ماشین وخانه ودکور ومبلمان منزل ولوازم آرایش وسایر تجملات زندگی توقعات زیادی از همسران دارند. بیچاره شوهر که هنوز نتوانسته است قسط وامها را بپردازد وقدرت مادی کافی ندارد. ناچاراست هرروزه زیر بار قسط وام های تازه ای برد، وگرنه محیط آرام وکانون گرم خانه ،با تبدیل به به میدان جنگ داخلی شده وسرانجام به جدایی وطلاق می انجامد،که موجب زیانهای فراوان فردی واجتماعی است. فاجعه وآتشی است که دودش به چشم هردو می رود. بویژه آثاربدی درروحیه کودکان وسپس درجامعه بجای می گذارد.آئین اسلام برای پیش گیری ازاینگونه مفاسد. ونیز برای آنکه به کانون خانواده؛ گرمی وصفا ی بیشتری بدهد، دستورهای جالبی برای همکاری زن ومرد درخانه صادر می کند. اسلام به زن سفارش می کند که درهرحال وهرشرایط یاروغمگسار مرد باشد ودرفراز ونشیب وگرمی وسردی زندگی وی رایاری دهدوبا توقعات بیجا وبهانه های زنانه روح مرد را نیازارد وزندگی را بروی تلخ وناگوار نسازد.پیامبر(ص)می فرماید: (زنیکه با شوهر مدارا نکندو اورا بکارهایکه خارج ازقدرت اوست مجبورسازد؛ هیچ عبادتی وکارنیکی از او پذیرفته نمی شود ودرروز قیامت به خشم وغضب خداوند گرفتارخواهد شد.)این نکته اخلاقی که پیامبر اسلام یاد آور شده است؛ چقدر درسرنوشت خانواده ها موثراست ولی بسا کانون های گرم وسرشارازمحبت با داشتن فرزندان،دراثر بکارنبستن آن متلاشی شده است وآمارتکان دهنده طلاقها نشان دهنده آنست.زنیکه به شوهر خود بگوید: هرگز خیرونیکی ازتو ندیدم اعمال نیکش حبط می شود. (وازاعمال نیکشبهره نمی برد) درصورتی که شوهر نیز درانجام وظایف کوتاهی نکرده باشد. تاریخ زندگی حضرت زهرا (س)می خوانیم:( هنگامی که فاطمه (س)دربستربیماری بود،همسر مهربان و وظیفه شناس او پیشنهاد می کند چه میل دارید تا فراهم کنم؟! فاطمه (س)درپاسخ می گوید: هیچ !حضرت اصرار کرد. فاطمه (س)گفت: « چون پدرم به من سفارش کرد که ازشوهرت درخواست چیزی مکن. مبادا ازعهده انجام آن برنیاید وشرمنده گردد ازاینروچیزی نمی خواهم »حضرت او را سوگند داد آنچه که می خواهی اظهارکن فاطمه (س) ناچارشد که خواسته دل را بگوید وتقاضای انار کرد.(36)این مطلب نشان می دهد که زن مسلمان وپیرو اهل بیت پیامبر چه اندازه باید درزندگی زناشویی حال وامکانات شوهر را مراعات کند و درگرم وسرد روزگار چگونه با همسر سازگارباشد.اسلام بطور کلی اذیت وآزار مردان بوسیله همسرانشان را گناه بزرگی می شمارد.پیامبر(ص)فرمود:« هرزنی که شوهر خود رابا گفتارخویش بیازارد، خداوند به هیچ وجه ازکیفر ومجازاتش نمی گذرد. هیچ یک از حسناتش را نمی پذیرد، مگر آنگه شوهر ازاو راضی شود، هرچند روزها روزه دار وشبها به عبادت مشغول باشد وبردگانی درراه خدا آزاد کند وآنان را با مرکب های راهواربجهاد بفرستد بازاول کسی است که وارد جهنم می شود. وهمینطوراست مردی که به زن خویش ظلم کند . »(37)
آرایش برای شوهر:
زینت وآرایش زن ازعوامل عمده ووجلب توجه مرد ورغبت او نسبت به همسر است. وبرمحبت وعلاقه مرد می افزاید . موجب می شود بیشتر به زن خود بیاندیشد وحسن تنوع طلبی ونوجوئی او اشباع شود. واز چشم چرانی ونظر بازی مرد نسبت به زنان بیگانه که عامل مهم برای فرار ازخانه وبروز طلاق است، جلوع گیری می کند.ولی متاسفانه دراجتماعات امروز،آنچه که کمتر به چشم می خورد آرایش برای شوهر است. برای رفتن به مهیمانی یا پارتی، سینما ،خیابان ،اداره و...چند ساعت وقت خود را صرف آرایش ومرتب کردن لباس وسرو وضع می کند، ولیکن کمتر بفکر آنست که ساعتی وقت خویش ر ا برای شوهرش صرف کند.چه نارحتی ها وعقده هائیکه ازاین رهگذر دامنگیر خانه وخانواده نمی شود؟ لابد درد دل وگله های بسیاری ازشوهران را که بارها درجراید نوشته است خوانده اید، که پس از باز گشت زنان ازمهمانی ها وپاک کردن آرایش وتغییروضع لباس وکلاه گیس و... بصورت زننده ونفرت انگیز در می آیند با توجه به همین نکات اصولی واساسی است که اسلام به بانوان توصیه می کند که خودرا تنها برای شوهران خود آرایش وزینت کنند.زنی خدمت پیامبر (ص)شرفیاب شد واز حقوقی که مرد بر زن دارد پرسید .حضرت ضمن بیان مفصل فرمودند : (ان تطیب با طیب طیبهاو تلبس احسن ثیا بهاوتزین با حسن زینتها)(38) زن وظیفه مند است خود را برای شوهر به بهترین بوی خوشی که دردسترس دارد خوشبو کند، وبهترین لباسها را بپوشد وبا بهترین آرایش خود را بیاراید.امام باقر( ع)می فرمایند : (سزاوارنیست که زن خود را بدون آرایش بگذارد ،لااقل گردنبند ساده بیاویزد یا باحناوهرچند مختصر هم باشد خضاب کند.)(39)
سزای زنی که برای غیر شوهر آرایش کند:
امام ششم(ع) فرمودند:( زنی که جز برای شوهر، خود را خوشبو سازد خداوند نمازش را قبول نمی کند تا آنکه ازآن شستشو نماید.)(40)درپایان ازاین نکته نباید غفلت کرد که، همانطوریکه مرد انتظار دارد همسرش نظیف وتمیز ومرتب باشد وبرایش آرایش کند مرد نیز وظیفه منداست خود را تمیز و مرتب نگه دارد وبرای همسر، خود را آرایش وزینت دهد تا آنکه مهربانی طرفینی باشد.زیرا دوستی یک طرفه دوام ندارد وباید هردو بوظیفه خود عمل کنند. امام هشتم (ع)فرمودند:( آمادگی وآرایش مرد برای زن ازعوامل افزایش پاکدامنی زن است.)(41)
حقوق زن به شوهر:
وظائف ومسئولیتهائی که شوهر نسبت به زن دارد ،دونوع است: یکنوع آن وظایف وحقوقی است که اخلاقاًمرد باید آنها را نسبت به همسر خود رعایت کند، مانند اینکه درکارهای داخلی خانه باو کمک کند، نسبت باو ترشروئی ننماید،درهرموضوع کوچکی باو خورده نگیرد، همانطور که انتظاردارد زن خود را برای او آرایش کند، خود نیز رعایت پاکیزگی ونظافت را نسبت به همسرش بنماید.درشیب وفراز زندگی با او سازگارباشد، بی جهت او را نیازارد .قرآن مجید همه این نوع رفتار ها را تحت عنوان رفتارنیکو امر می کند:(وعاشروهن با المعروف) (42)یعنی : «با همسران خود به طور شایسته ودور ازهرگونه تعدی واجحا ف معاشرت کنید.»
پیغمبر اسلام درباره رفتاری که مردان بایستی نسبت به همسرانشان داشته باشند اینطور توصیه میکند:(خیرکم خیرکم لاهلم و انا خیر کم لا هلی)(43)(یعنی بهترین فرد شما کسی است که با خانواده اش مهربانتر وخوش رفتارترباشد ومن نسبت به خانواده ام چنینم). پیامبراسلام درباره احترام وتجلیل ازمقام همسر می گوید:(ما اکرم انساءالاکریم وما اهانهن الالئیم) « یعنی زنان را گرامی نمیدارد مگر افراد کریم وبزرگوار وبآنها اهانت نمیکند مگر مردم پست وفرومایه.» پیشوای اسلام کاملترین ا فراد مردان خود را آنکسی میداند که اخلاقش نیکوتر ولطفش ومهربانیش نسبت بخانواده اش بیشتر باشد.(اکمل المومنین ایمانا احسنهم خلقا والطفهم باهله) (44)اسلام نه تنها هرگونه تعدی و دیکتاتوری را درمحیط خانواده تحریم میکند، بلکه ترشروئی وعصبانیت های بیجا را نسبت به همسر تقبیح کرده ،وازجمله حقوق زن را برای مرد همین ترشروئی نکردن میشمارد:(ولایقبح لها وجها)(45)پیغمبر اسلام درآخرین سال زندگیش هنگامیکه اعمال حج را بپایان رسانید، ضمن خطابه مفصل وتاریخی که درمنی ایراد کرد،درباره مدارا کردن با زنان اینطورفرموده است:( شما دیگران را درباره زنان به نیکی سفارش کنید، زیرا آنها درخانه شما بسر میبرند وتحت کفالت شما هستند وآنها امانتهای خدا هستند که شما بعنوان همسری آنها را اتخاذ کرده اید)(46)ونیز ازآن حضرت درباره خوشرفتاری با خانواده چنین نقل شده است:(خیررجال من امتی الذین لا یتطاولون وعلی اهلیهم ویحسنون علیهم) .(47)یعنی بهترین مردان امت من کسانی هستند که نسبت به خانواده خود سختگیری نمیکنند وبآنها نیکی واحسان مینمایند.
گذشت واغماض:
اختلاف سلیقه، سوءتشخیص ،جهالت ونادانی، عواملی هستند که ممکن است به طور موقت«جو» زندگی خانواد -گی راتیره کنند اما شوهر با جهان بینی وژرف نگری مخصوصی که دارد ، بایستی با توجه باینکه بانوان موجوداتی عاطفی واحساسی هستند ونیاز به محبت شدید ومدارا ، دارند نباید برای امور جزئی رشته محبت را با آنها قطح کرده ودست به اقدامات حاد بزنند. بلکه باید گذشت واغماض ودرعین حال با ارشاد وراهنمائی برای همیشه روح لطیف وزود رنج آنان را تسخیر نمایند. درروایات اسلامی بقدری درباره مدارای بانوان وخوشرفتاری با آنان توصیه شده که هرشخص منصفی با خواندن این قسمت ازبیانات پیشوایان اسلام، پی خواهد برد که اسلام تا چه اندازه بانوان را مورد لطف عمیم خود، آنهم درآن روزگاری که زنان ارزش انسانی نداشته اند قرار داده است، ما اینک به گوشه ای ازبیانات پیشوایان اسلام را دراین باره اشاره می کنیم.
فداکاری وهمکاری:
یکی ازعوامل ناسازگاری وانحلال خانواده ها ،خود خواهی مردان ونداشتن حس همدردی وفداکاری آنهاست. بهترین لباس وغذاها را برای خودمی خواهند، استراحت وآسایش را برای خود ،ولی رنج وزحمت را برای خانواده خود روا میدارند. همیشه درزندگی سعی میکنند هرچه بیشتر ازمواهب زندگی شخصا بهره مند شوند، اما برای زن وبچه ی آنها هرچه پیش آید،خوش آید. بدیهی است چنین وضعی روح لطیف وزود رنج زن را آزرده کرده وکمترزنی است که تحمل چنین وضعی را داشته باشد. اسلام برای حفظ کیان خانواده وگرمی بخشیدن بیشتر بآن اعلام میدارد که:(ارضاکم عندالله اسبغکم علی عیاله) (48)یعنی: « خداوند ازمردی بیشتر راضی است که بیشتر وسائل راحتی خانواده خویش را فراهم نماید.» ونیز ازپیامبر بزرگوار اسلام نقل شده است وظیفه مرد نسبت بزن اینست که او را درخوراک وپوشاک با خود مساوی قرار دهد. (49)از امام هشتم (ع)نقل است که آنحضرت فرمود:(ینبغی للرجل ان یوسع علی عیاله لئلاتیمنوا موته) (50)یعنی : «سزاواراست برای مرد که برای زن وبچه اش سخت نگیرد وگشایشی درزندگی آنها پدید آورد تا مرگ اورا ازخدا نخواهند.»آئین مقدس اسلام بقدری فداکاری درراه فراهم کردن و سائل زندگی خانواده را ستوده که آنرا برابر با آزاد کردن برده که پیش خدا ثواب فراوانی دارد قرار داده است.امام زین العابدین (ع)می فرماید :(اگر داخل بازار شوم وبا پولیکه دارم مقداری گوشت برای خانواده ام تهیه کنم نزد من محبوب تر ازاین است که بنده ای را درراه خدا آزاد کنم.) (51)پیامبر اسلام هنگامی که می بیند که علی (ع) به حضرت فاطمه (ع)دربعضی ازکارهای خانه کمک می کند در مقام تشویق چنین فرمود:(هیچ مردی درامورد مربوط بخانه به همسرش کمک نمی کند، مگر آنکه درعوض هرنخ موئی که دربدنش وجود دارد ثواب یکسال عبادت، که روزهایش را روزه وشبهایش را نماز خوانده است، درپرونده عملش نوشته خواهد شدکسی که ازخدمت به خانوده اش روی در نتابد، خداوند او را بدون حساب وارد بهشت میکندو به خانواده خود خدمت نمی نماید، مگر کسی که ازصدیقین یا شهداءبوده ویا کسی که خداوند خوبی دنیا وآخرت را برایش خواسته باشد». (52)
مسئولیتها و وظایف دیگر شوهر:
نوع دوم ازوظایف ومسئولیتهائیی که مرد بعهده دارد، آنهائی است که ازنظر حقوقی ،مرد موظف است که آنها را رعایت کندو گرنه ،زن حق دارد برای استیفای آن به مراجع صلاحیت دار مراجعه کند ودرمقام احقاق حق خویش برآید واین نوع حقوق عبارتنداز:
1- نفقه : شوهر موظف است نیازمندیهای زندگی زن ازقبیل غذا،مسکن،پوشاک،وکلیه لوازم زندگی را مطابق شئون او تامین نموده و او راازاین جهات بی نیاز سازد. حتی اگر زن برای انجام کارهای شخصی نیازمند به خدمتکاراست مطابق شئون او بایستی برایش خدمتکاربگیرد.
2-همبسترشدن : زن حق دارد درهرچهار شب یک شب با شوهرخود دریک بستر بخوابد .
3- اقلادرهرچهار ماه یکمرتبه برشوهر لازم است زن خود را ازنظر جنسی کامیاب نماید. (53)
ناگفته پیداست که ازنظر روانی زنی را میتوان خوشبخت وسعادتمند دانست که :
اولا فکرش ازلحاظ مخارج سنگین وگرفتاریهای زندگی آسوده باشد ونارحتی فکری ازجهت خانه ،غذا ،پوشاک وبطور کلی لوازم زندگی نداشته باشد. وثانیا غریزه زندگی او از راه مشروع ارضاءگردد.وثالثاً ازنظر عواطف واحساسسات نیز سرخوردگی وعقده نداشته، مورد کمال مهر ولطف وعلاقه شوهر باشد. حال باید دید که آیا راههای اخلاقی وحقوقی که اسلام برای تثبیت حقوق زن وشوهر قرار داده وبطور فهرست دربالابه آنها اشاره کرده ایم ،چگونه میتوانند عوامل خوشبختی وسعادتمندی زن را درخانه شوهر فراهم سازند؟شکی نیست که عواطف واحساسات زن از راه محبت ونیکی ومدارای شوهر، نسبت به او همچنانکه دردستورات اخلاقی وماده دوم گفته شده اشباع خواهد شد وهمچنین ارضاءغریزه جنسی وآسودگی خاطر زن از لحاظ زندگی نیز از ماده اول وسوم تامین خواهد گردید.بنابر این حقوق ومسئولیتهائی را که دراسلام ازناحیه زن، بعهده مرد میشناسد بهترین عامل خوشبخت کنندۀ زن وثبات وصفای خانواده خواهد بود. دنیای امروز گرچه با نوان را ازمحیط گرم خانه به ادارات ومشاغل اجتماعی کشانید وبه اصطلاح آزادشان کرد، اما برای یک لقمه نان باید درب هزاران ارباب بی مروت دنیا را بکوبند وشخصیت وکرامت خود را لکه دارنمایند . دنیای غرب با آزاد گذاشتن روابط جنسی ، محیط گرم خانواده را بطور کلی ازصفا ورونق انداخت .کجا مرد می تواند با دیدن مناظر محرک وفراهم بودن همه نوع کامیابی های جنسی نامشروع، که تمدن برای مردم فراهم کرده است، بخانوادۀ خود گرمی وصفا ببخشد؟! تمدن لعنتی با وضع قوانین مخصوص، گرچه تا حدودی جلو بعضی از خود کامگی های مردان را گرفته است، اما درعین حال بقدری ارزش زن را پایین آورده که او را وسیله پول آوردن درسینما ها ،تاترها،بارها، فروشگاه ها، تبلیغات وفروش مجلات واجناس دیگر قرار داده است واز همۀ اینها که بگذریم تمام خواسته های بانوان پول آوردن وخانه خوب داشتن وماشین آخرین سیستم ولباس فاخر نیست. آنها به تشکیل خانواده، ومورد علاقۀ مرد بودن را ، فوق العاده اهمیت میدهند. آیا وضع موجود میتواند زنان را ازگرمی خانواده ومحبوبیت عمیق وریشه داری که اسلام بآنها عرضه می کند برخوردارسازد ؟ما قضاوت این مطلب وروشی که اسلام درباره حقوق بانوان درپیش گرفته ومقایسه آنها با دنیای گذشته وحال را به وجدانهای پاک خواننده محترم میگذرایم.
نمونه ای از گفتار پیشوایان
حقوق زنان برشوهران:

امام چهارم حضرت زین العابدین (ع)فرمودند:اما حق زیر دست زناشویی تو که همسرتواست، اینست که بدانی خداوند او را آرامش جان وراحت باش تو وانیس ونگهدارتو ساخته ونیز هرکدام از شما زن وشوهر باید به نعمت وجود همسرش حمد کند، وبداند که این نعمت خداست که به او داده ولازم است که بانعمت خدا خوشرفتاری کند وآنرا گرامی دارد وبا او بسازد وگرچه حق تو برزنت سخت تر وطاعت تو براو لازم تراست، نسبت به هر خواه وناخواه تو تا آنجا که گناه نباشد،ولی آن زن هم حق دل نوازی وانس وحفظ مقام آسایش دردامن او را داده برای کامیابی ولذت جویی که باید انجام شود واین خود حق بزرگی است.«و لا قوه الا با الله»(54)
ثواب مردانیکه به زنان خود کمک کنند :
روزی پیغمبراکرم (ص)برعلی وزهرا علیهما السلام وارد شد، دید که علی (ع)درخانه عدس پاک می کند وفاطمه هم کنار دیگ نشسته است فرمود:(اسمع منی یا ابا الحسن و مال اقول الاّ من امر ربّی ) بشنو ازمن یا علی ومن هیچ چیزی نمی گویم مگرباامر خدای من. هرمردی که درمنزلش بعیال خود کمک کند، بتعداد هرموئی که دربدنش هست،ثواب عبادت یکسال باو عطا میشود که در تمام روزهای سال روزه وشبها درعبادت باشد وخداوند مثل پاداشی که به صابرین وداود ویعقوب وعیسی (ع)داد باو عطا میکند.(55)
پاداش خدمتگذاری به اعیال:
رسول خدا (ص) فرمودند: « یا علی هرکس که درمحیط منزل خدمتگذار عیال باشد وبر او منت نگذارد، خداوند نام اورا دردفتر شهدا نویسدو برای هرروزو شبش ثواب هزارشهید نویسد، وهرقدمی که برداشته ثواب یک حج ویک عمره برای او نویسد وبه تعداد هراستخوانی که دراوست خداوند یک شهر دربهشت باو کرامت فرماید.(56)
خدمت به عیال چه نتایج خوبی دارد:
رسول خدا (ص) فرمودند :(خدمتگذار عیال بودن کبائر وگناهان بزرگ را می پوشاند وغضب خدا را خاموش میکند
ومهریه حورالعین است و برحسنات ونیکی می افزاید و درجات را بالا می برد.) .(57)
حقوق متقابل
افراد یک جامعه آنوقت می توانند دارای یک زندگی سعادتمندانه باشند که هر فرد همانطورکه خود را نسبت به دیگران ذی حق میداند وآنان را نسبت به انجام ویا ترک بعضی کارها مسئول میشناسد. برای دیگران نیز درگردن خود حقی بداند و درمقابل جامعه وکارهائیکه میبایست صورت بگیرد ویا ترک شود، او نیز مسئولیتی داشته باشد، اگرنه زندگی درجامعه که برمبنای تعاون نباشد وافراد آن نسبت به یکدیگر حقوق متقابل قائل نباشند، نظام چنین جامعه ای ازهم پاشیده ویک زندگی حیوانی که هیچگونه ارتباط وهمبستگی درمیان افراد آن موجود نیست تبدیل خواهد شد.روی این حساب کانون خانواده، که خود اجتماع کوچکی است هیچگاه بدون تعاون ومسئولیت دوجانبه وحقوق زن نسبت به شوهر وشوهرنسبت به زن، نمیتواند پا برجا بماند وا فراد آن دارای یک زندگی بتمام معنی سعادتمندانه باشند.اسلام برای همین منظور وبرخلا ف نظرهای ا فراطی وتفریطی سائرملل که درباره جنس زن ابراز می نمودند واورا درمقابل مرد ، موجودی بلااراده وبی شخصیت می پنداشتند ومرد را نسبت به او فعال مایشاء.میدانستند، معتقد است که کانون خانواده مانند سازمان وشرکتی است که هرکدام از زن ومرد درآن مسئولیت ووظیفه مخصوصی بعهده دارند. همانطورکه زن نسبت به شوهر وخانه وخانواده او مسئولیت و وظیفه بعهده دارد، شوهرنیز ازناحیه زن حقوق ومسئولیتهائی بگردن دارد وبایستی آنها را مراعات کند وگرنه توقعات او نسبت به زن بی مورد خواهد بود. همانطور که مرد برای ادامه زندگی بایستی بکارهای بیرون ازمنزل بپردازد وبا مشکلات زندگی دست و پنجه نرم کند، زن نیز برای تدبیر منزل وانجام کارهای مربوط به خانه، تربیت کودک وشاداب ساختن امور داخلی باید احساس مسئولیت کند قرآن مجید ازاین مسئولیت وحقوق متقابل که هرکدام اززن ومرد طبق استعداد وساختمان جسمی وروحی خود نسبت به یکدیگر دارند اینطور یاد میکند: (ولهن مثل الذی علیهن) یعنی: زن و مرد نسبت به یکدیگر حقوق متقابل دارند. (58)



----------------------------------------
پی‌نوشت‌ها:
24. مجموعه ورام ص6
25. نساء آیه 18
26. اقتباس از ؛شبهات حول اسلام ص112-115
27. اختلاف زن و مرد ص78
28. وسائل ج14 ص115
29.وسائل ج14 ص116
30. وسائل ج24 ص115
31. وسائل چاپ جدید ج14 ص123
32. همان
33. همان
34. وسائل چاپ جدید ج14 ص123
35. مکارم الاخلاق ص246
36. ریاحین اشرنیه
37.مکارم الاخلاق ص246
38. کافی ج5 ص508
39. وسائل ج14 ص118
40. مکارم الاخلاق ص147
41. وسائل ج14 ص183
42. نساء آیه 19
43. من لا یحضره الفقیه ص 458
44. زن از نظر حقوق اسلامی
45. کافی ج 5ص511
46. سیره ابن حشام ج2 ص604
47. مکارم الاخلاق ص 248
48. جامع السعادات ج2 ص141
49. مکارم الاخلاق ص250
50. جامع السعادات ج2 ص141
51. مکارم الاخلاق ص241
52. جامع السعادات ج2 ص140
53. شرایط کتاب نکاح ص172
54. تحف العقول
55. جامع السعادات ج2 ص142
56. همان
57. جامع السعادات ج 2 ص143
58. سوره بقره آیه

چهارشنبه 1/6/1391 - 15:9 - 0 تشکر 523418

آئین همسرداری در اسلام (3)




ویژگیهای زندگی حضرت زهرا و حضرت علی (علیهما السلام)
هرشخصی درزندگی خود با فرصت ها وموقعیت های استثنایی روبرومی شود که اندکی تامل وتفکر پیرامون آن، شرایط را به خوبی،تغییر می دهد ودگرگونی بزرگی راموجب می شود مهم داشتن فکر واندیشه وتامل است آن هم پیرامون پرسشها یی اساسی وکلیدی، پرسشهایی ازقبیل اینکه:چقدر خواسته یا توانسته ایم خویشتن خود را دریابیم وبدان سوی حرکت کنیم که شایسته آنیم ؟ آری همه ما به نوعی با این پرسشها روبرو هستیم وخواه ناخواه به دنبال پاسخ آنها می باشیم.این فصل ازمقاله می کوشد برای ما که اراده وهمت نموده وازبسیاری تما یلات دل بریده ،گوشه هایی از رفتار وکردار بزرگترین الگوهای آ فرینش ،امیر المومنین علی (ع) وصدیقه طاهره (س)را تبیین کند. بدون شک با مطاله وبررسی وژرف اندیشی بیشتر درزندگانی این دو بزرگوار نکات ولطایف بسیاری را دریافت می کنیم که ازمحدوده این نوشتار خارج است.امام زمان (ع)درباره مادر بزرگوارشان .فاطمه زهراء(س) می فرمایند:(دخترگرامی پیامبر اسلام (ص)الگوی نیکوتر من است) .(59)وپیامبر اکرم (ص)او که اسوه آفرینش بود همه را به نگریستن دررفتاروگفتار وکردارعلی (ع)توصیه می فرمود وبرولایت ودنباله روی او بارها وبارها ازمسلمانان پیمان گرفتند دراین نوشتار نمونه های رفتاری این دو بزرگوار از جنبه همسرداری ایشان، بررسی و عرضه شده .
نصیحتهای پیامبر به حضرت فاطمه (س)هنگام رفتن به خانه شوهر
دخترم به سخنان مردم گوش مده مبادا نگران باشی که شوهرت فقیراست.فقر برای دیگران سرشکستگی دارد وبر پیغمبران وخاندان او مایه فخراست.دخترم، پدرت اگر می خواست گنج زمین را مالک می شد ،اما خشنودی خدا را اختیار کرد .دخترم اگر آنچه را پدرت می داند می دانستی دنیا دردیده ات زشت می نمود.(60)ازگفته های حضرت علی (ع) است که فرمو ده اند ؛پیغمبر شب عروسی زهرا بمن گفت: «به همسرت به لطف ومدارا رفتار کن که او پاره تن من است هرکه اورا بیازارد مرا آزرده است» سپس فرمود: « شما را بخدا می سپارم ». بخداسوگند تا فاطمه زنده بود او را بخشم نیاوردم .او نیز کاری نکرد که مرا به خشم آرد هرگاه به وی می نگریستم ،اندوه من برطرف می شد.
خانه داری فاطمه (س)
کانون خانه وخانواده مقدس ترین مکان برای رشد انسانها،و مکتب تربیتی برای ادارۀ امور اجتماعی حساب می آید.کسانی که دراین آموزشگاه با اصول صحیح انسانی تربیت گردند بدون تردید دراصلاح خود وجامعه می توانند نقش اساسی داشته باشند.دراین میان نقش سازندگی مادر ،دررشد وتکامل تربیت شد گان اعضای خانواده ، فوق العاده بیشتر است ولذا هرچه مدیریت وآگاهی او دراین زمینه مطلوب باشد فارغ التحصیل آن کانون به همان نسبت ارزشمندخواهد بود. خانم خانه باید ازکمالات تخصصی درحفظ آبروی شوهر، تربیت فرزندان سالم تنظیم امور خانه ،جلب رضایت شوهر و...داشته باشد ومشکلات اقتصادی ونارسائیهای موجود را درک کند وهرچه می گذرد صفا وخوشی به خانواده ببخشد .حضرت فاطمه زهرا (س) هرچند درسنین جوانی به خانه علی (ع)انتقال یا فت وبا مشکلات فراوان اقتصادی مواجه شد ودریک خانه محقر استیجاری منزل گزید ودسترسی به امکانات زندگی پیدا نکرد ...ولی به مدریت صحیح خانه داری، عشق وعلاقه شدید علی را به خود جذب میکرد وتمام آن کمبود ها را با صفای دورنی جبران نمود وبچه های بی نظیری به جامعه تحویل داد .
فاطمه و تقسیم کار در خانه :
خانواده ای درزندگی موفق می گردد که به طورمشترک وبرای رسیدن به اهداف مقدس درکانون خانواده تلاش کنند وهیچگدام از زن وشوهر، ازکار گریزان نباشند .ولی باید شئون وظایف مشخص باشد وهرکدام به تناسب توان وتخصص وحوصله خویش ،انجام کار را بعهده بگیرند .حضرت علی(ع) وفاطمه (س)برای تقسیم کار به حضور پیامبر خدا(ص) رسیدند ودرخواست نمودند .آن حضرت تکلیف هریک را درامور خانه مشخص فرایند چنانچه حضرت امام باقر (ع)می فرمایندرسول خدا(ص) نیز چنین تقسیم کارکردند : به امیرالمومنین(ع) دستوردادند کارهای خارج را انجام دهند وبه دخترش فاطمه (س)نیز فرمودندکه اوکارهای داخل خانه را اداره نمایند. (61)وآن بانوی دو عالم ازاین تقسیم کارشدیداً خوش حال شدند. امام صادق( ع)می فرمایند: جدم امیرالمومنین(ع) درانجام کارهای خانه، هیزم جمع می کرد وآب می کشید و می آورد وجارومی فرمود ومادرم زهرا(س)نیز جو ها را آرد می کرد وسپس خمیر می نمود و آنگاه نان می پخت .(62)ازاین حدیث استفاده می شود که حضرت امیرالمومنین (ع)وفاطمه زهرا (س) با انظباط خاصی وظایف خانه را انجام می دادند وکارآنان مشخص بودودرعین حال مولای متقیان(ع) علاوه برکارهای خارج ازخانه درامورداخلی نیز به همسرش کمک می کرد درحدیث داریم که، روزی رسول خدا درخانه دخترش زهرا(س) شد ومشاهده کرد که دخترودامادش هردو مشغول کارند وبه کمک یکدیگر درکنار آسیاب دستی نشسته وبه آرد کردن می پردازند پس از سلام واحوال پرسی فرمودند: کدامیک خسته ترهستید تا من به جای او بنشینم وکاررا به پایان برسانم .علی (ع) عرض کرد یا رسول لله ،دخترت فاطمه(س).این حدیث نیز می رساند که امیرالمومنین به کارهای مربوط به داخل خانه به فاطمه کمک می کرد. حضرت زهرا(س) علاوه براینکه امورمربوط به خانواده را درداخل وخارج خانه با شوهر تقسیم کرده بود با خادمۀ اهل بیت(ع)(جناب فضّه) نیز کارهای خویش را به طور منظم باتناوب انجام می دادند .
حفظ آبروی خانواده:
یکی ازویژه گی های حضرت فاطمه(س) این بود که آن بزرگواردرحفظ حریم خانواده به ویژه شوهرش فوق العاده حساس بود وتمام مشکلات ونارسایی را تحمل نموده ولی خم به ابرو نیاورده وآبروی علی را حفظ کرد. با اینکه شخصیت فاطمه(س) درجهان اسلام جایگاه خاصی داشته ودارد ولی درانتقال ازخانه پدر به خانه شوهر،به یک خانه محقر ودورافتاده استیجاری که صاحب آن حارث بن نعمان، بود پناه برد وازهرگونه امکانات زندگی با خاکهای نرم اتاق عروسی را صاف کرد وهرگز محرومیت رفاهی رابه رخ علی نکشید وبه دیگران نگفت .امیرالمومنین(ع) برای رفع گرسنگی خانواده اش به سراغ خانه یک مرد یهودی به نام شمعون رفت ومشکل خود را با او درمیان گذاشت وازاو مقداری جو خواست لذ ا چنین فرمود : آیا تو مقداری ازپشم را دربرابر نه کیلو جو دراختیار من قرارمی دهی که دخترپیامبر خدا .فاطمه زهر آنرا برایت بریسد؟ شمعون گفت بلی .آنگاه علی (ع) پشم وجو را گرفت وبه خانه آورد وجریان را به آن بانوی بزرگوار گفت وآن حضرت نیز کاراستیجاری را پذیرفت وشروع بکار کرد.(63)قابل توجه است که فاطمه زهرا (س)با همه شان وجلالش، با چه مشکلاتی دست وپنجه نرم کرده وعلاوه برکارهای سخت منزل برای شخص یهودی نیز کارکرده وهرگز به رخ علی (ع) نیاورد وآبروی خانواده اش را حفظ نموده است.
سازش با مشکلات مالی:
رسول خدا(ص) فرموده اند:« ازبرکات اخلاقی وفکری زن خوب این است که، هزینه ومخارجش کم باشد ودراداره خانه وصرفه جویی درمصرف ،یاور و همکارشوهر به حساب آید. »حضرت علی(ع) می فرمایند:«من درحالی با حضرت زهرا(س) ازدواج کردم که زیرانداز درخانه نداشتم، درحالی که درهمان تاریخ احسان و بخشش من به نیازمندان بقدری زیاد بودکه اگر به بنی هاشم تقسیم می شد همه آنان را غنی وبی نیاز می کرد ».(64)این حدیث نشان می دهد که فاطمه (س)دختر پیامبر(ص) با چه مشکلاتی درخانه علی (ع) دست وپنجه نرم کرده وخم به ابرو نیاورده است . ودریک روایت دیگر ازطریق امام صادق(ع) ازجابربن عبدالله انصاری نقل شده که:« روزی رسول خدا (ص)به خانه دخترش فاطمه (س)وارد شد ولی زهرا(س) را درحالتی دید، که در نتیجه چشمان مبارکش پراز اشک گردیده زیرا لباس آن حضرت بسیارنامناسب بود زهرا(س) باآن وضع ازیک طرف مشغول آرد کردن جو وتهیه نان وازطرفی دیگر به بچه اش شیر می داد پیامبر (ص) فرمودند :دختر عزیزم این گونه تلخیها را دردنیا برای رسیدن به پاداش وشیرینیهای اخروی پذیرا باش وصبر وبردباری را ازدست نده. آن بانوی گرامی اسلام گفتند :یا رسوالله سپاس خدایی را که نعمتهایش را ارزانی داشته وباز شکر دربرابرعطایای بی پایان الهی».دراین حال این آیه نازل شد که( ای پیامبر ما آنقدر پاداش خواهیم داد که راضی شوی) .(65)این حدیث وقضیه تاریخی نشان می دهد که فاطمه (س) دختر رسول خدا (ص)دربرابر مشکلات ونارساییها مالی هیچ گونه تغیّدی نداشته وسپاس الهی را بجا می آورد .
شوهرداری فاطمه :
فاطمه زهرا (س) درتمام زمینه ها ی عقلی، برای بانوان وپیروانش الگو ی زندگی است وازجمله شوهرداری وجلب رضایت او می توان ازسیرۀ آن حضرت درسها گرفت وصفا وصمیمت کانون خانواده را چندین کرد .
ایثار درشوهرداری :
روزی امیرالمومنین علی (ع) از فاطمه(س) طعام خواست آن حضرت جواب داد درنزد من چیزی نیست جزآنکه دوروز پیش آن را به تو خوراندم و من آن را برای خود .حسن وحسین نگه داشته بودم . علی(ع) فرمودند: چرا در طول دوروز مرا مطلع نکرده ای، تا برایتان چیزی تهیه می کردم؟ فاطمه (س)گفت:( من ازخدایم شرم کردم تورا به کاری بگمارم که قدرت تهیه وخرید آن را نداری ) (66) درعبارتی دیگر اینکه( پدرم به من سفارش کرده که از حضرت علی (ع)چیز درخواست نکن، هرچه او آورد استفاده کن واگرنه تحمل بنما).(67) از این حدیث درسهایی زیادی می گیریم ،ازجمله اینکه فاطمه (س) خود و فرزندانش گرسنگی شدید کشیده وغذا را به علی (ع) خورانده است واین حرکت تعجب آمیز ، ایثار و عشق وعلاقه شدید زهرا به آن حضرت را می رساند .هرچند ممکن است نسبت به بچه های کوچک نیز غذا و طعامی غیراز آن داده باشد .
عشق وعلاقه شدید به امیرالمومنین :
فاطمه (س) با الهام از دستورات الهی و پدربزرگوارش نسبت به امیرالمومنین فوق العاده علاقه مند بود وهرگز برخلاف رضای او گام برنمی داشت، ودربرخود زندگیش با مولاعلی(ع) طوری بود که غمها و غصه های وارده دربیرون ازخانه، با دیدار فاطمه (س) برطرف می شد وحضرت علی (ع)خود دراین باره می فرمایند : (به خداسوگند من هرگز زهرا را به خشم نیاودرم و او را به کاری مجبورنساختم تا اینکه مرا در فراقش گرفتار ساخت و متقابلاً او نیز مرا خشمگین نساخت و هیچ وقت نافرمانی نکرد وهرگاه من با او دیدار می کردم غمها وغصه هایم ازدلم برطرف می شد) .(68)این حدیث از عشق وعلاقه شدید متقابل دو همسر معصوم حکایت می کند،که درطول زندگی آنان نه تنها کوچکترین اختلافی پیش نیامده است بلکه مشکلات خارجی واجتماعی با دیدار محبت آمیز مرتفع می گردید .به همین جهت بود که چون امیر المومنین(ع) را به زورواجبار برای بیعت با غاصبین به مسجد آوردند، آن بانوی دوعالم به دنبال علی(ع) درکنارقبر رسول خدا قرار گرفت وفرمود:( هرگاه پسرعمویم علی(ع) را رها نسازید، سوگند به خدا موهایم را پریشان نموده وپیراهن پدرم را برسرگرفته وشما را نفرین می کنم .) این روایت که ازطریق امام صادق (ع) ازحضرت سلمان نقل شده ،آمده است:( دراین هنگام آثار بلای آسمانی پدیدارگشت وسلمان از فاطمه (س) شفاعت کردکه آن حضرت نفرین ننماید .همزمان علی(ع)را نیز آزاد کردند.) (69)و در روایت دیگرآمده است که حضرت زهرا(س) اگرچه دربستر بیماری بود وغمها وغصه ها ی فراوانی که دراثر فشار جنایت مهاجمین خونخوار به خانه آن حضرت پیش آمده بود، وی را گر فته بود ،ولی پیوسته به یاد علی(ع) وآینده آن بزرگوار در تشویش و اضطراب به سر می برد وحتی در هنگام سکرات مرگ، اورا فراموش کرده ودرمصائب آتی امیرالمومنین گریه می کرد.چنانچه امام صادق می فرماید: (امّا حضرت الوفات بکت ،فقال لها امیر المومنین:یا سیّدتی!ما یبکیک؟ قالت لما تلقی بعدی . فقال :لا تبکی فو الله انّ ذلک لصغیر عندی ...)« چون وقت شهادت فاطمه (س)فرارسید شروع به گریه کرد. حضرت علی با یک تعبیرعا لی وتعجب آمیز پرسیدند: ای سرورمن چرا گریه می کنی؟ جواب داد: برای آنکه مشکلاتی که بعد ازمن با آن مواجه خواهی شد ... حضرت فرمودند تو گریه نکن همه اینها برای من آسان است .»(70) تعبیر یا سیدتی دراین حدیث نشان عظمت حضرت فاطمه زهرا(س) از دیدگاه امیرالمومنین است ، وهم چنین گریه فاطمه (س) برای علی (ع)آن، هم درحال مرگ و سکرات آن که معمولا هرکسی به فکرخود می باشد، شدت علاقه فاطمه به امیرالمومنین را دربردارد. وبالاخره چون خبر شهادت زهرا را به علی( ع) دادند آن حضرت درحال حرکت، به زمین افتاد وهرچه خواست بلندشود ممکن نشد . (71)و نقل دیگری حالت غشوه به او دست داد(72)همه این احادیث و وقایع تاریخی نشان می دهد که درمیان علی وفاطمه (س) محبت و عشق وعلاقه فوق العاده ای برقراربوده که علی(ع) در فراق فاطمه به حالت عشوه می ا فتد و صبر و توانش به ناتوانی وکم صبری تبدیل می گردد. و فاطمه زهرا نیز هرگز علی، و یاری علی را فراموش نمی کند ودرهنگام سکرات مرگ که لحظات بسیار دشوار به حساب می آید به یاد گرفتاری ومصائب آن حضرت اشک می ریزد .
رضایت فوق العاده علی (ع) از زهرا (س):
ازبحثهای پیشین استفاده شده که علی( ع) از فاطمه (س) فوق العاده راضی وخوشنود بود، زیرا آن حضرت یک انسان معصوم وبی لغزش بود وهرگز کاری برخلاف رضای امیرالمومنین انجام نمی داد، ولی درعین حال فاطمه (س) درهنگام فراق، درضمن وصایای خود به آن حضرت خواستند قلب مبارک علی(ع) بار دیگر درمورد خود راضی ترنمایند ولذاعراض کرد:(ای پسرعموی پیامبر، من هرگز به تو دروغ نگفتم، خیانت نکردم وبه مخالفت تو برنخاستم). علی (ع) چون این سخنان را شنید فرمود :(معاذالله،انت اعظم بالله و ابرّواتقی واکرم واشدّ خوفاً من الله قد عزّ علیّ مفارقتک و تفقدّک الّا انّه امر لا بدّمنه ...)پناه به خدا، تو نسبت به امورواحکام الهی داناتری ، نیکوکاری ، تقوا وتقرب وخشیت تو از خدا بیشتراست این را بدان که جدایی و مفارقت تو فوق العاده برای من سنگین است ولی این کارچاره پذیرنیست.)(73)این فرازها ، نشان می دهد که آن بانوی گرانقدر ،آنقدر برای مولای متقیان عظمت قائل است که درمقام کسب رضایت خاطر مولاست. هرچند کارخلاف وقصورجزیی نیز از او صادرنشده بود، وبه این مناسبت بود که امیرالمومنین چون پیکرپاک فاطمه (س)را برخاک سپرد ،دعا به سوی آسمان برداشت ودرحق زهرا چنین دعا کرد: (الهم انّی راض عن ابنه نبیک . الهم انّهاقداوحشت فا نسها اللهم انّها قد هجرت فصلها .الّلهم انها قد ظلمت فاحکم لهم وانت خیر الحاکمین.) (خدایا من ازدخترپیامبرن راضی هستم .بارالها فاطمه (س) نگران ومضطرب بود وتواو را آرامش بخش خداوندا! زهرا ازدوستان وفرزندان مفارقت کرد تو اورا وصل کن، پرودگارا به فاطمه (س) ظلم کردند تو خود حاکم باش.)(74) همه این فرازها نشان می دهد که فاطمه زهرا با داشتن مقام عصمت، نسبت به حقوق شوهر چقدر ارزش قائل بوده وچه سان نگران بوده است که نسبت به مقام ارجدار شوهرش علی بن ابی طالب (ع) مسئول باشد و لذا علی (ع) رضایت خویش را درمورد فاطمه (س) اعلام می نماید . به همین جهت حضرت اما م باقر (ع) می فرمایند:« برای زن هیچ شناختی به اندازه رضایت شوهر مفید وثمربخش نیست.»(75)
توصیه زهرا به ترویج اُمامه:
برای علی (ع)باوجود حضرت زهر (س) تجدید فراش وتعهد زوجات جایز نبود. بنابراین آن حضرت درزندگی مشترکی که با فاطمه (س) داشت نه تنها به این فکر نیفتاده بلکه هرکاری که موجب ملال خاطر آن مخدره می شد اجتناب کرد .ازحضرت ابوذرآمده است که درحبشه به جعفرطیار برادرامیر المومنین(ع) کنیزی اهدا شد جعفر پس از ورود به مدینه آن را به حضرت علی(ع) اهداکرد که ازوجود او درکارها جزئی خانه استفاده می شد، علی (ع) احساس کرد ممکن است حضوراو درخانه برای فاطمه (س) ملال آورباشد، ازاین جهت مولای متقیان او را آزاد ساخت. (76) فاطمه (س) نیز متقابلاً از امیرالمومنین(ع) رضایت کامل داشت وسعی می کرد حقوق شوهرش رابه طورکامل انجام دهدومشکلی برای حضرت پیش نیاید . حتی برای پیشگیری ازمشکلات آینده وبعد ازوفات ،سفارش کرد که با دخترخواهرش اُمامه، که دخترمطلوب وشایسته بود، ازدواج کند تا بدین وسیله هم مشکل نداشتن همسرجبران گردد وهم دراثرعلاقه وعاطفه قرابتی، تنهایی ویتیمی فرزندان زهرا تاحدودی تامین شود.وصیت حضرت زهرا دراین مورد : (یابن عّم رسول الله! اوصیک اوّلاًان تتزوّج بعد با بنۀ اختی«امامۀ» فانها تکون لو لدی مثلی فانّ الرجل لا بدّ لهم من النّساء.(ای پسرعموی پیامبر !نخستین وصیت من این است که بعداز من با دخترخواهرم امامه ازدواج کن،زیرا او برای فرزندانم مثل من مهربان است وازسوی دیگر داشتن همسر برای مردان یک ضرورت محسوب می گردد.)این حدیث که با عبارات مختلف درمنابع شیعه وسنی آمده، می رساند که فاطمه (س)دراستیفای حقوق شوهر، حتی دوران پس از وفاتش را نیز درنظر می گیرد وشوهرش رابه انتخاب همسر سفارش می کند. زیرا چنانچه درحدیث به طور منصوص العلّه اشاره گشته، معمولا مرد بدون زن وزن بدون شوهر نمی تواند زندگی داشته باشد از این جهت حضرت علی (ع)بعد ازشهادت حضرت فاطمه (س) نمی تواند زندگی مطلوبی داشته باشد.از این جهت حضرت علی (ع) بعد از شهادت حضرت فاطمه (س)در مدت کمتراز یک هفته با امامه ازدواج نمود وزندگی مشترک را با او شروع کرد (77)
تسلط بر روابط:
بهبود قابل ملاحظه کیفیت روابط فرد وعمیق تر کردن روابط عاطفی با افراد مورد علاقه ازطریق برسی شش اصل است؛ چنانچه کسی را نداشته باشیم که درموفقیت ما شریک باشد. موفقیت بی ارزش است .واقعا عالی ترین عواطف ما ایجاد ارتباط روحی با افراد دیگر است وثابت شده که روابط برتغییراخلاق وشخصیت ،ارزشها، عقاید وکیفیت زندگی موثراست.
1-اگر ارزشها وقوانین فردی طرف مقابل رانمی دانیم انتظاررنج داشته باشید .افراد می توانند یکدیگررا دوست بدارند .اما اگر به هردلیل مرتباً قوانین طرف مقابل را زیر پای می گذارند،باید بدانندکه دچار ناراحتی وفشار روحی خواهند شد. به یاد داشته باشید که هرگاه بین شما وفرد مورد علاقه تان برخود یا نارحتی ایجاد شود ،علتی جز نقض قوانین ندارد هنگامی که ا فراد صمیمانه به یکدیگرمهر می ورزند قطعا باید ازبعضی قوانین خود چشم پوشی کنند .چنانچه قوانین طرف مقابل را بشناسید ،می توانید پیشاپیش ازبروز بسیاری ازمشکلات جلو گیری کنید.
2-یکی ازبزرگترین مشکلات مربوط به روابط ، ناشی ازاین است که افراد درروابط خود طالب بدست آوردن چیزی هستند ؛آنها سعی می کنند کسی را پیدا کنند که خوشبختشان کند، [دردنیای واقعی ادامه روابط فقط دریک صورت امکان پذیراست وآن اینکه سعی کنید نسبت به طرف مقابل بخشنده ودهنده باشید نه اینکه بخواهید چیزی بدست آورید .
3-برای تقویت روابط مانند سایر جنبه های زندگی باید حواس جمع داشت، درجستجوی چیزهای بود، واز چیزهایی اجتناب کرد. علائم هشداردهنده ای وجود دارند که به شما می گویند فوراً مشکلی را حل کنید ونگذارید بزرگ وازاختیارتان خارج شود. درکتاب «چگونه همیشه دوست بداریم» ازخانم بارباراآنجلس،چهارمرحله که نابود کننده روابط اند ذکرمی کند، که با شناخت این مراحل می توانیم بلافاصله به حل ورفع مشکلات بپردازیم:
مرحله اول:مقاومت
اولین مرحله ایجاد اشکال درروابط بین ا فراد، بروز احساس مقاومت است. هرکسی که با کسی رابطه برقرارکرده باشد، می داند که گاهی درمقابل رفتارویا اعمال طرف مقابل مقاومتی درانسان ایجاد می شود. این مقاومت زمانی بوجود می آید که حالت اعتراض یا نگرانی ویا جدایی مختصری نسبت به طرف مقابل احساس کنیم. مثلا دریک میهمانی لطیفه ای می گوید که دلخواه شما نیست وشما را ناراحت می کند.اشکال دراینجاست که اغلب افراد احساس مقاومت خود را ابرازنمی کنند ودرنتیجه احساس به رشد خود ادامه می دهد وبه مرحله دوم می رسد.
مرحله دوم:خشم
اگر مقاوت برطرف نشود به عصبانیت منجرمی شود .دراین حالت فرد تنها نگران نیست، بلکه نسبت به طرف مقابل خشمگین است. دراین حال خود را از وی کنارمی کشد ودیواره ی عاطفی بین آن دو بوجود می آید.خشم احساس صممیت را ازبین می برد والگوی نابودکننده است، که اگر به آن توجه نشود شتاب می گیرد دراین مرحله نیز باید مشکل را رفع ودست کم اظهار کرد واگرنه سومین مرحله پیش می آید .
مرحله سوم : طرد
دراین مرحله بقدری ازرفتارطرف مقابل خشمگین هستید که درانتظار اشتباهی از جانب او می مانید وبه محض دیدن اشتباه به طوری شفاهی یا غیر شفاهی به او حمله می کنید.در این حمله هرکاری که طرف مقابل می کند موجب تحریک و ناراحتی شما می شود . در اینجا فقط جدایی احساس پیش نمی آید . بلکه ازنظر جسمی نیز افراد ازهم جدا می شوند.اگر حالت طرد ادامه پیدا کند برای کاهش رنج ناشی از آن به مرحله چهارم پناه می بریم.
مرحله چهارم : بی تفاوتی
خشم همراه با مرحله طرد انسان را خفه می کند وبرای رفع حالت ،رنج بی احساسی وبی تفاوتی عاطفی درشما بوجودمی آید .دراین حالت احساس رنج نمی کنید.اما نشانی ازشوروهیجان نیز درشما نیست .درروابط بین دو نفر، این مرحله بسیار خطرناک است، زیرا دراین مرحله است که عشاق به صورت هم اتاق ویا هم خانه درمی آیند.جالب اینکه تصور می کنند مشکلی در روابط بین آنها نیست زیرا هرگز باهم دعوا نمی کنند اما در واقع رابطه ای هم بین آنان نیست .برای جلو گیری ازایجاد این مراحل چهارگانه چه باید کرد؟ پاسخ ساده است: موضوع را به روشنی با طرف مقابل درمیان گذارید .سعی کنید قوانین خود را که قابل اجرا باشند برای وی روشن سازید .برای اینکه وضع خراب تر نشود از(کلمات دگرگون کننده) استفاده کنید. مطالب را برحسب اولویت بگویید وبه صورت (ترجیحی) بیان کنید .مثلا بجای آنکه بگویید، نمی توانم فلان رفتارت را تحمل کنم، بگوئید ترجیح می دهم به جای آن رفتار این رفتاررا داشته باشی. از پرداختن به موضوعات فرعی که باعث فراموش شدن مطلب اصلی می شود وفقط برای پیروزی در بحث عنوان می گردد، خود داری کنید.
4-روابط خوب را مهمترین اصل زندگی خود قراردهید:
درغیر این صورت حسن روابط ، تحت الشعاع اتفاقات ضروری روزمره قرارمی گیرد و به تدریج شور و شوق و شدت عواطف روبه کاستی می گذارد. نباید بگذاریم نیرو وعشق ومحبت جای خود را به روابط عادی بدهد. فقط به صورت عادتی وبدون احساس شور وهیجان،طرف مقابل را تحمل کنیم.
5-یکی ازمهمترین شیوها؛ این است که هرروز سعی کنیم روابط خود را بهتر سازیم وهرگز به این موضوع فکرنکنیم که اگر روابط ما قطع شود چه خواهد شد باید به خاطر داشته باشیم که توجه خود را به هراتفاقی که معطوف سازیم، همان به سرمان می آید.
اگر دائما ازپایان یافتن روابط خود بترسیم به طور ناخد اگاه کاری می کنیم که: قبل ازاینکه با هم یکی شویم خود را کناربکشیم ونتیجه این حالت چیزی به جز رنج نیست. مطلب دیگری که با این اصل ارتباط دارد این است که اگرمی خواهید روابط شما با دوام باشد هرگز، هرگز، هرگز ،هرگز ،هرگز ،اصل رابطه را مورد تحدید قرارندهید .به عبارت دیگرنگوئیداگر فلان کار را بکنی می گذرام ومی روم زیرا بیان این مطلب به خودی خود امکانی برای قطع رابطه بوجود می آورد .به علاوه ترس ازمتزلزل شدن روابط را درهردو طرف ایجاد می کند.بسیاری اززوج های موفق برای خود قانونی دارند وهرقدرآزرده وخشمگین باشند هرگز روابط خود را مورد سوال وتردید قرارنمی دهند.وطرف را به قطع رابطه تهدید نمی کنند.ما باید به آنچه مطلوب ماست توجه کنیم .نه به آنچه که ازآن می ترسیم.
6-هرروزخصوصیاتی را که طرف مقابل می پسندد درنظرآورید واحساس همبستگی وصمیمیت وشیفتگی را در خود، تازه وتقویت کنید .دائما بگوئید عجب خوشبختی نصیب من شد که درزندگی خود ترا دارم .ازاینکه درزندگی با این فرد شریک هستید،خود را ممتاز بدانید. احساس لذت بی مانند کنید واین موضوع را به صورت تکیه گاه ذهنی خود درآورید ودائما به صورت پایان ناپذیری، درطلب باشید تا راهی برای شاد کردن ومتعجب ساختن طرف مقابل پیدا کنید. درغیر این صورت زندگی به صورت عادت درمی آید وطرف مقابل را جزو داشته های خود به حساب می آورید. پس لحظات خاص وزیبایی درزندگی خود بیافرینید که شما را به صورت الگو وسرمشق دیگران درآورد روابط خود را به صورت افسانه درآورید.
50نکته برای ازدواج موفق ویژه زوج های جوان
برادر وخواهر گرامی برای آغاز زندگی جدید و زندگی مشترک مهارتهایی لازم است که بتوانیدازدواجی موفق وسرشار ازخوشبختی وشادکامی داشته باشید . فراموش نکنید که ازدواج پیوند و تعهد ی متقابل بین زن ومرد است وهردو بایستی نقش و وظیفه خود را برای تداوم آن به نحو شایسته انجام داده و آمادگی لازم را برای برخورد با مشکلات زندگی کسب نمایند .50 نکته ای که در اینجا ذکر شده ، نکاتی است که برای زندگی سالم و مو فق شما بسبارضروری است .آن را با دقت مطاله نموده ودرزندگی مشترک خو د به کارببندید.
1-نسبت به همسر خود نگرش مطلوب ومتعالی داشته باشید واو را امانت الهی بدانید و درحفظ ونگهداری این ودیعه الهی تلاش کنید.
2-به همسر خود احترام گذاشته وبا وی محترمانه صحبت کنید . درارتباط با او ازعواطف سرشارومحبت بسیار دریغ نورزید.
3-حقوق متقابل خود وهمسرتان را بشناسید ودرایفای حقوق وی تلاش نمایید .
4-ازرفتارهای پرخطر (مصرف مواد مخدر،ارتباط باافرد ناباب و....)که زندگی شما را با مشکل جدی مواجه می سازد خود داری نمائید.
5-فراموش نکنید که ولدین اولین الگوی رفتاری واجتماعی فرزندان خود هستند .بنابراین صمیمیت شما روی رفتار فرزندان تاثیر مثبتی دارد .
6-گردش ،تفریح سالم وفعالیت های مشترک که موجب ا فزایش صمیمیت علاقه وهمدلی با همسر می شود را فراموش نکنید.
7-فراموش نکنید که احترام و ارتباط مناسب با خانواده خود وهمسرتان می تواند درخوشبختی شما بسیار موثر باشد ازآنها دوری نکنید .
8-به پیشرفت و رشد شخصیت همسر خود علاقمند باشید وزمینه را برای تحقق این امر فراهم نمایید.
9-زمینه را برای پرورش احساسات مثبت وعواطف سازنده نسبت به همسر خود فراهم سازید .
10-محبت خود را به همسرتان به صورت عملی نشان دهید وسعی کنید درروز تولد او ،سالروز ازدواج ویا مناسبتهای دیگر به او هدیه دهید وازاین طریق محبت خود را ابراز نمایید.
11-سعی کنید فهرستی ازقابلیتها وصفات مثبت همسر خود را درنظربگیرد وازصفات برجسته ومثبت او تعریف کنید .
12-به نیازهای اساسی همسر خود ازجمله نیازهای جسمانی ،امنیت خاطر،احترام ودوست داشته شدن توجه کنید.
13- چنانچه درزندگی با مشکلی مواجه شدید سعی کنید ازمتخصّین مربوط کمک بگیرید .
14-درهنگام گفتگو با همسرتان با دقت به گفتار او توجه کنید واجازه دهید که مطالب خود را کاملابیان کند.
15-باورکنید که همسرتان انسانی است منحصر به فرد و واجدویژگیهای شخصیتی مثبت ومنفی ،لذا ازمقایسه او بادیگران به شدت بپرهیزید وتغییرات رفتاری وپیشرفت فکری واخلاقی وی را تحسین نمایید.
16-سعی کنید حالات وروحیات وعلایق همسر خود را بشناسید ودرتامین علایق منطقی وی خود را ملزم نمایید.
17-حریم یکددیگر را مراعات کرده وازجر وبحث با یکدیگر خود داری کنید دررفتارهای خود صادقانه عمل نموده وازپنهان کاری ودرغگویی پرهیز کنید تا موجب احساس سوءظن ،شک وتردید درزندگی نشوید.
18-باورکنید که هرکلمه وگفتار شما دربردارنده بارعاطفی و روانی است که در وجود شنونده تاثیر مثبت دارد، لذا سعی کنید اززبان گرم ،ملایم وتوام با احترام ومحبت استفاده کنید.
19-برای دست یابی به تفاهم وخوشبختی بیشتر وارتباط با همسرتان ازصداقت و راستی استفاده کنید. مطمئن باشید که رمز خوشبختی درصادقانه زیستن وبهره گیری ازاین صفت برجسته انسانی است .
20-به مدیریت کانون خانواده اهمیت دهید وسعی کنید درتصمیم گیری وهدایت زندگی ازهماهنگی لازم برخوردارشوید.
21-احترام به قوانین ،هنجارها وارزش ها ی اجتماعی را درکلیه مراحل زندگی خود مد نظرقراردهید.
22-هزگز اجازه ندهید افکارمایوس کننده ومنفی بر وجود اعضای خانواده شما سایه ا فکنده وریشه های شادکامی وشادابی شما را ازبین ببرد.
23-ازلجاجت ورقابت ناسالم با همسرتان جداً پرهیز کنید وجای آن را به یکدلی ،یکرنگی ،وصمیمیت ورفاقت
بدهید .باورکنید یکی ازعوامل تزلزل دربنای خانواده لجبازی وعدم پذیرش یکدیگر است.
24-سعی کنید درصدد تملک کامل همسرتان نباشید وازمرز تعادل خارج نشوید.
25-هیچگاه خود را برتر وبالاترازهمسرتان احساس نکنید بلکه او را شریک زندگی بدانید .
26- به اصل مشارکت درزندگی معتقد باشید ودرانجام امور از همسر و فرزندانتان کمک بگیرید وبامشارکت، فضای خانه را به فضای بالندگی وثمربخش تبدیل سازید.
27-شرایط کاری وشغلی ،موقعیت اجتماعی ،اقتصادی ،وضع جسمانی وروانی وسنی همسرتان را بخوبی بشناسید وبه تناسب آن ازیاری به او درداخل وخارج ازخانه دریغ نورزید . درشرایطی نظیر بیماری همسرتان ،بارداری ،مسافرت ،ماموریت شوهر ،تحصیل زن ویا مرد و....به کمک همدیگر بشتابید وبه سهولت به امور زندگی وشادی وشادکامی ورفاه هم کمک نمایید .
28-همیشه به همسرتان متذکرشوید که نقش اوبه ویژه درخانه برای شما با ارزش است .این امر درتقویت روحیه ومبانی خانواده تاثیر زیادی دارد.
29-اگربه دلیل کارزیاد وتعهدات بیرون ازمنزل قادرنیستید عملاً به همسرتان کمک کنید ،علاقه خود را به کمک وهمکاری با او ابراز نمائید وازحمایت خود ،وی را مطمئن سازد.
30-درمدریت خود ازمرد سالاری وزن سالاری خود داری کنید وبرای داشتن یک خانواده متعادل ازحق سالاری وشایسته سالاری پیروی کنید.
31-درزندگی دهن بین نباشید وبه هنگام اظهار نظر درباره هرکس وهرپیام به کسب اطلاعات مستند بپردازید.
32-نارساییها ورنجها گذشته را مرتبا به یاد نیاورید ومطرح نکنید ،سعی کنید نسبت به آینده خوش بین وازلحظه های موجود حد اکثر استفاده را بکنید 33-برای تعادل درزندگی وکامیابی هرچه بیشتر ،ازخوش خلقی وگشاده رویی وچهره ای پرنشاط استفاده کنید.
34-از تجارب وخاطرات تلخ زندگی دیگران عبرت بگیرد وازتجارب مثبت اطرافیان وخانواده های موفق حد اکثرا استفاده را بکنید .مطمئن باشید این امر برنشاط ،شادابی وشادکامی شما خواهد افزود.
35 -به منظور جلوگیری از تزلزل خانواده و آسیب های احتمالی ،توقعات و انتظارات شما از همسرتان باید مناسب با امکانات و توانمندی وی باشد .مطمئن باشید که همخوانی خاسته ها و انتظارات منطقی روح تفاهم و همدلی و شادابی زندگی را افزون می کند.
36-برای دستیابی به یک زندگی سالم و متعادل از بزرگواری ،عفو و گذشت نسبت به یکدیگر غفلت نکنید.در صورتیکه مرتکب خطا یااشتباهی شدید ،خطای خود را پذیرا باشید و از همسرتان عذر خواهی کنید.
37-از مو شکافی و عیب جویی همسرتان و به رخ کشیدن آنها بپرهیزید و عیب پوشی را سر لوحه مناسبات با همسر خود قرار دهید. این امر دست یابی به امنیت روحی و آرامش روانی را در کانون خانواده ممکن می سازد.
38-در صورتی که مایل هستید از انتقادات سازنده در مورد رفتار همسرتان استفاده کنید ،سعی کنید با ذکر یکی از جنبه های او، زمینه را برای ایراد و انتقاد سازنده خود وپذیرش آن مساعد سازید .
39-برای نگاه داری حریم خانوادگی و روابط صحیح انسانی و تقویت امنیت و تفاهم در زندگی ،اسرار درونی خانواده را نزد یکدیگر بازگو نکنید واز این طریق اعتماد همسرتان را به خود جلب نمایید.
40-در ارتباط و گفتگو با همسرتان از لحن سخن آمرانه و تحکمی خودداری نمایید و نظرات خود را به صورت پیشنهاد به همسرتان مطرح نمایید .این امر پذیرش نظر شما را میسر می سازد.
41-سعی کنید از طریق مطالعة کتاب ،شرکت در مجالس مذهبی علمی ،اخلاقی و تفکر در زندگی خانواده های موفق و رمز توفیق آنان ،اطلاعات خود ،همسروفرزندانتان را افزایش دهید .
42-در اثنای گفتگو با همسرتان آرامش خود را کاملاً حفظ کنید در غیر اینصورت از ادامه بحث خودداری کنید.
43-هنگامی که عصبانی هستید این گفتار امام علی را (ع)را مد نظر قرار داده واجرا کنید.«به هنگام خشم نه تنبیه ،نه دستور ،نه تصمیم.»
44-نگرانی ها و افکار منفی مربوط به محیط کار خود را به محیط خانه منتقل نکنید واز این طریق آرامش و فضای گرم خانه را به هم نزنید .
45-برای حل مشکلات وتعارضات زناشویی هرگز از پرخاشگری ،کتک کاری و اهانت به یکدیگر استفاده نکنید ،چون تآثیر ناگواری بر روحیه همسرتان بجای می گذارد .
46-سعی کنید آرزو هایی که شاید هرگز روی نمی دهند شاد کامی زندگی کنونی شما را بر هم نزند وشمارا دچار نگرانی و پیری زودرس نسازد.
47-در برنامه های زندگی خود زمانی را برای گفتگو وابزار محبت و تبادل نظر با همسرتان اختصاص دهید.
48-به یاد داشته باشید که در زندگی مشترک آراستگی ظاهری یکی از اصول اساسی در حفظ روابط زن و شوهر
است .پس سعی کنید در برابر همسر خود به گونه ای ظاهر شوید که برای همسرتان جذاب باشید .
49-در زندگی خانوادگی به برنامه ریزی معتقد شوید و باور کنید که با داشتن برنامه و التزام به اجرای آنها میتوان مشکلات زندگی خود را کاهش دهید .
50-در تمام مراحل زندگی و مخصوصاًدر ارتباط با زندگی خانوادگی ،خداوند را در نظر بگیرید و در گفتار ،برخورد و رفتار خود با همسرتان و سایر اعضای خانواده نیت خود را خالص گردانید.
نتیجه:
بدون تردید در جایگاه تربیت و رشد انسانی، خانواده نقش اساسی و تعیین کننده دارد و به همین سبب قرآن کریم و دین مبین اسلام به خانواده توجه خواص مبذول داشته و راهکارهای عملی هماهنگ با فطرت بشری ارائه نموده است تا برای همیشه چراغ راه انسانهای طالب سعادت باشد. از مجموعه راهکارهای مطرح شده در این بحث به خوبی استفاده می شود که از دیدگاه قرآن واسلام مهمترین و اساسی ترین عامل استحکام و انسجام خانواده امنیت،آسایش و عشق و محبت است. قرآن هر عملی را که موجب تثبیت و تشدید این امرگردد پسندیده و اجرای آن لازم شمرده و پرهیز و اجتناب از هرچه که خلل و خدشه ای در آن ایجاد کند ،ضروری دانسته است.از این رو اگر طالب اصلاح فرهنگ جامعه هستیم باید از خانواده شروع کنیم و بدانیم که سعادت خانواده در گرو امنیّت و آرامش آن و آرامش آن در گرو عشق و محبّت است .چه قرآنپیوند بین سعادت و شقاوت فرد و خانواده را بیان فرموده است:(ان الخاسرین الذی خسروا النفسهم واهلیهم یوم القیامة)
بار الها!ما را توفیق آشنایی به وظایف و عمل به آن عنایت فرما!
---------------------------------------
پی‌نوشت‌ها:
59. بحار الانوار ج 52 ص179
60. کشف الغمه ص 363
61. بحار الانوار ج43 ص81
62. وسائل الشیعه ج12 ص24 ح10
63. بحار الانوار ج35 ص237
64. بحار الانوار ج41 ص43
65. عوالم ج11 ص267
66. همان ص158
67. همان ص185
68. بحار الانوار ج43 ص134
69. کافی ج8 ص288
70. بحار الانوار ج 43 ص218
71. جلاء العیون ج1 ص219
72. همان ص224
73. جلائ العیون شبر ج1 ص217-218
74. خصال ج 2 ص 373
75.سفینه ج1 ص561
76. بحار الانوار ج43 ص147 ح3
77. سفینه البحار ج1 ص562


فهرست منابع :
1.تفسیر نمونه ج14:تألیف:جمعی از دانشمندان زیر نظر آیت الله مکارم شیرازی
2.نهج البلاغه :ترجمه –محمد دشتی
3.بابا زاده ،علی اکبر –تحلیل سیره فاطمه زهرا (س)؛ناشر :امام عصر (عج) چاپ اول 1380
4.برقعی،زهره-سیمای خانواده در قرآن؛ناشر :قم-مدیریت پژوهش –جامعة الزهرا (س) ؛مهر 79
5.تاج واعظ(لنگرودی)ظ،محمد مهدی– واعظ خانواده ؛ناشر :مؤسسه مطبو عاتی خزر ؛چاپ 3پاییز 66
6.رابنیز ،آنتونی – به سوی کامیابی؛ جلد 3؛ترجمه :مهدی مجرد زاده کرمانی ؛ناشر مؤسسه فرهنگی
راه بین ،چاپ هفتم ؛زمستان 76
7.شهیدی ،سید جعفر –زندگانی فاطمه الزهرا ؛ناشر :دفتر نشر فرهنگ اسلامی ؛تابستان 63
8.قمی زاده کلان ،فضل الله- بهشت روانی کودک ؛انتشارات ضفر قم ؛چاپ اول 76
9.نور همدانی ،حسین –جایگاه بانوان در اسلام ؛انتشارات مهدی موعود(عج)؛چاپ هفتم بهار 89
10.نیلی پور ،مهدی –مدیریت خانواده ج2؛ناشر سلسبیل؛چاپ سپهر نوین ؛چاپ اول زمستان 85
11. نیلی پور ،مهدی –مدیریت خانواده ج3؛ناشر سلسبیل؛چاپ ظهور؛ چاپ اول زمستان85
12.رفتار علوی کردار فاطمی (نشر از مرکز مدیریت حوزه های علمیه خواهران )
13.-50نکته برای ازدواج موفق (سازمان بهزیستی استان اصفهان ،معاونت امور اجتماعی )
14.-حقوق خانواده از دیدگاه اسلام (انتشارات شفق)

چهارشنبه 1/6/1391 - 15:10 - 0 تشکر 523419

تعریف خانواده




پیشتر از این، گروهی از محققان علوم اجتماعی، خانواده را به «گروهی از افراد که روابط آنان با یکدیگر بر اساس هم خونی شکل می‏گیرد و نسبت به هم خویشاوند محسوب می‏شوند»؛ تعریف کرده بودند. گروهی دیگر از جامعه شناسان، برای تعمیم خانواده، به گونه‏ای که افزون بر روابط هم خونی، مواردی هم چون فرزند پذیری و پذیرش‏های اجتماعی و قراردادی را نیز در برگیرد، خانواده را این گونه تعریف کردند: «گروهی است متشکل از افرادی که از طریق پیوند زناشویی، هم خونی یا پذیرش، با یکدیگر به عنوان شوهر، زن، مادر، پدر، برادر، خواهر و فرزند در ارتباط متقابلند و فرهنگ مشترکی پدید آورده و در واحد خاصی زندگی می‏کنند». باقر ساروخانی، دائرةالمعارف علوم اجتماعی، تهران، انتشارات کیهان، ۱۳۷۵


 دیگر صاحب نظران نیز در حوزه‏های مختلف علوم انسانی، تعاریف و تعابیر مشابهی در تعریف خانواده به کار برده‏اند، برای نمونه، به دو تعریف دیگر اشاره می‏شود:
ـ خانواده ترکیبی از افرادی است که از راه خون، زناشویی، و یا فرزند پذیری، با یکدیگر ارتباط می‏یابند و طی یک دوره زمانی نامشخص، با هم زندگی می‏کنند ـ خانواده پیوندی است که با نهاد ازدواج، یعنی صورتی از روابط جنسی، که به تصویب جامعه رسیده، مرتبط است.
ـ خانواده گروهی اجتماعی است که بزرگ سالان آن(مذکر و مؤنث) از نظر جنسی، با هم زندگی می‏کنند و از نظر اقتصادی، همکاری دارند و دارای یک بچه یا بیش تر هستند. (برای آگاهی بیش تر، ر.ک: بروس کوئن، درآمدی به جامعه شناسی، ترجمه محسن ثلاثی، تهران، توتیا، ۱۳۷۷٫ باقر ساروخانی، دائرةالمعارف علوم اجتماعی، استفان مور، دیباچه‏ای بر جامعه شناسی، ترجمه مرتضی ثاقب فر، تهران، ققنوس، ۱۳۷۶) که قدر مشترک این گونه تعاریف را می‏توان در سه محور خلاصه کرد:
1. خانواده بر مبنای ازدواج بین دو جنس مخالف شکل می‏گیرد.
2. روابط نسبی(قرار دادی یا واقعی) یا سببی بین اعضای آن وجود دارد.
3. افزون بر کارکردهای زیستی(تولید مثل)، کارکرد‏های آموزشی، تربیتی و اقتصادی نیز برای آن متصور است.

با این حال، نگاهی گذرا به سیر تطورات خانواده، نشان می ‏دهد که این نهاد کهن، در عمر طولانی خود ـ به ویژه در دوران معاصرـ دست خوش چنان تغییراتی شده است که مشکل بتوان تعریفی جامع از آن ارائه داد. از این دیدگاه، تصور قالبی ما از خانواده، که از یک شوهر، همسر و فرزندانشان ترکیب می‏شود، با توجه به ساختار خانواده در سراسر تاریخ بشر، تصور چندان درستی نیست.( درآمدی به جامعه شناسی، ص ۱۲۷) بر این اساس، تعریف خانواده، امری سهل و ممتنع است. سهل است به علت تصور قالبی که از خانواده، حتی در ذهن خواص وجود دارد و آن را ترکیبی از شوهر، همسر و فرزندان می‏پندارد؛ و ممتنع است به سبب گونه‏های بی‏شمار و متفاوتی که قدر مشترک آن ها، تنها اطلاق نام «خانواده» است و جز آن، قدر مشترک دیگری ندارند. به همین دلیل، مارتین سگالن معتقد است که جامعه شناسی معاصر ناگزیر است که در تعریف خانواده، تا حدودی محتاطانه وارد عمل شود؛ زیرا «خانواده» واژه‏ای با معانی متعدد است و از یک چارچوب مفهومی، که قادر به تعریف حیطه گسترده پدیده‏های خانوادگی باشد، محروم است.( مارتین سگالن، جامعه شناسی تاریخی خانواده، ترجمه حمید الیاسی، تهران، ‌ نشر مرکز، ۱۳۷۰) در واقع، جامعه شناسان معاصر از ارائه یک تعریف کلی درباره خانواده پرهیز می‏کنند؛( دیباچه‏ای بر جامعه شناسی، ص ۳۲) زیرا ارائه تعریفی جامع که همه مصادیق خانواده را ـ از خانواده سنتی گرفته تا مواردی که در عصر جدید، نام خانواده گرفته‏اند، مانند روابط زناشویی خارج از چارچوب رسمی، زندگی‏های مشترک هم جنس بازان، خانواده‏های تک والدینی ـ در برگیرد، ممکن نمی دانند. از این رو، مناسب تر آن است که برای آشنایی بیش تر با مفهوم خانواده، به جای ارائه تعریفی جامع، به بررسی گونه‏های مختلف خانواده و تعاریف آن‏ها بسنده کنیم.**در همین باره، سگالن می‏نویسد: «به جای این که در قالب واژگانی دقیق، همیشه از خانواده سخن بگویم، اصطلاحاتی را به کار خواهم گرفت که به نظر می‏رسند این نهاد را در جنبه خاصی که مورد بررسی است، به روشن ترین وجهی تعریف می‏کنند و به همین منظور، از اصطلاحاتی چون خانواده تک هسته‏ای، گروه خانگی و روابط خویشاوندی استفاده خواهم کرد».(جامعه شناسی تاریخی خانواده، ص ۱۹) این بررسی، در دو مقطع زمانی(پیش از انقلاب صنعتی و پس از آن) صورت می‏گیرد: خانواده و گونه‏های آن پیش از انقلاب صنعتی خانواده در دوران پیش از انقلاب صنعتی، از چند ویژگی و مؤلفه اصلی تشکیل شده است.مهم ترین مؤلفه‏ها و ویژگی‏های خانواده در این دوران را ـ که بعد‏ها در دوران صنعتی با چالش روبه رو شدـ می‏توان در این محورها خلاصه کرد: ـ پیمان زناشویی رسمی و مورد پذیرش جامعه، میان یک زن و مرد. ـ روابط جنسی و زیستی(تولید مثل) میان زن و شوهر. ـ تشکیل روابط و مناسبات نسبی(واقعی یا قراردادی)، سببی و خویشاوندی. ـ کارکردهای فرازیستی(مانند کارکردهای آموزشی و تربیتی، اقتصادی، روانی و عاطفی). مطرح ترین اشکال خانواده در دوران پیش از انقلاب صنعتی، که عناصر و مؤلفه‏های یاد شده، در آن‏ها به چشم می‏خورد، به شرح ذیل است:
1. خانواده هسته‏ای و گسترده , ویلیام جی گود خانواده هسته‏ای را به «واحدی بنیادی که از یک زن و شوهر و فرزندان تشکیل شده است»، معنا کرده است. (ویلیام جی گود، خانواده و جامعه، ترجمه ویدا ناصحی، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۵۲٫)(گفتنی است که بروس کوئن در کتاب درآمدی به جامعه شناسی و استفان مور در دیباچه‏ای بر جامعه شناسی تعریفی مشابه ارائه داده اند) گرهارد لنسکی در کتاب جامعه‏های انسانی، پا را اندکی فراتر گذاشته و در تعریف خانواده هسته‏ای می‏گوید: «معمولاً تشکیل شده است از یک مرد، زن یا زنان او و فرزندان مجرد آنان». (پاتریک نولان، گرهاردلنسکی، جامعه‏های انسانی، ترجمه ناصر موفقیان، تهران، نشر نی، ۱۳۸۰) اما در این میان، شاید کامل ترین تعریف را آنتونی گیدنز ارائه داده باشد. در تعریف او، خانواده هسته‏ای، «خانواده‏ای است که در آن، یک زوج متأهل(یا یکی از والدین) با فرزندان خود یا کودکانی که به فرزندی پذیرفته، زندگی می‏کنند».( آنتونی گیدنز، جامعه شناسی، ترجمه منوچهر صبوری، تهران، نشر نی، ۱۳۷۶) جامعه شناسان، خانواده هسته‏ای را کهن ترین و در عین حال، شایع ترین نوع خانواده می‏دانند. از همین جا می‏توان تعریف خانواده گسترده را حدس زد: «خانواده‏ای که در خود، سه نسل یا بیش تر را، که با یکدیگر رابطه نسبی دارند، جای می‏دهد». بر این اساس، یک خانواده گسترده می‏تواند شامل جد، جده، زن و شوهر و احتمالاً فرزندان مزدوج آنان باشد.( دائرةالمعارف علوم اجتماعی، ص ۲۷۴) «گود» از زاویه‏ای دیگر(پایین به بالا) خانواده گسترده را به نظامی تعریف کرده است که مانند خانواده چینی، از یک زن و شوهر با خانواده‏ها و پسران متأهل و پسران و دختران مجرد و سرانجام نوه‏ها و نتیجه‏ها تشکیل شده است.( خانواده و جامعه، ص ۱۳۱) این نوع خانواده، که بیش تر در جوامع غربی و آفریقایی به چشم می‏خورد، در مقایسه با خانواده هسته‏ای، از امتیازاتی چند سود می‏برد: الف) در خانواده گسترده، اعضای خانواده می‏توانند در مواقع نیاز، از اشخاص متعددی کمک بگیرند؛ مثلاً سالخوردگان، بیماران، معلولان و بی‏پناهان، در خانواده گسترده، کمتر از خانواده زن و شوهری سر بارند؛ زیرا هزینه آنان بر دوش یک یا دو نفر نیست. در نتیجه، هر فرد، زیر بار زحمت و مسؤولیت کم تری قرار می‏گیرد. ب) خانواده گسترده، در مجموع، پایدارتر از خانواده زن و شوهری است. اعضا در این نوع خانواده، می‏آیند و می‏روند؛ ولی واحد اصلی، مسؤولیت جمعی خود را حفظ می‏کند، در حالی که مرگ مادر یا پدر(زن و شوهر) دریک خانواده هسته‏ای، باعث جدایی و یا از هم پاشیدگی خانواده می‏شود. ج) خانواده گسترده، بیش از خانواده کوچک زن و شوهری، قدرت سیاسی دارد. رئیس خانواده‏ای که بتواند عده بسیاری را به دور خود گرد آورد، بیش از رئیس یک واحد کوچک، احترام و قدرت دارد. خانواده و جامعه، ص ۱۴۵ د) کارکردهای عاطفی و روانی خانواده گسترده، به ویژه در بحران‏ها و لحظات سخت زندگی، به مراتب بیش تر از خانواده هسته‏ای است. اعضای خانواده گسترده، در شادی‏های هم شریکند و احساس همراهی، از شدت غم و اندوه‏های آنان می‏کاهد.
2. خانواده تک همسری و چند همسری تک همسری به پیوند زناشویی یک زن و یک مرد گفته می‏شود. از میان گونه‏هایی که می‏توان برای خانواده هسته‏ای برشمرد، خانواده تک همسری، رایج ترین صورت زناشویی در بیش تر کشورهای جهان است. (درآمدی به جامعه شناسی، ص ۱۲۶) در جوامع مسیحی غرب، ازدواج و خانواده، با تک همسری پیوستگی دارد. به بیان دیگر، یگانه شکل مشروع ازدواج و خانواده در جهان غرب، تک همسری است.( دیباچه‏ای بر جامعه شناسی، ص ۳۳٫؛ جامعه شناسی گیدنز، ص ۴۱۵) چند همسری به ازدواج یک مرد یا یک زن با بیش از یک جنس مخالف، در زمانی واحد اطلاق می‏شود. دو نوع چند همسری وجود دارد: چند زنی که به ازدواج یک مرد با بیش از یک زن در زمان واحد گفته می‏شود. این نوع از چند همسری، در مقایسه با معادل خود(چند شوهری) بسیار رایج تر است. چند شوهری نوعی کم یاب از چند همسری است که به وصلت یک زن، در زمان واحد، با شوهرهای متعدد گفته می‏شود. این گونه زناشویی، امروزه در تبت و تود‌ه های جنوب هند به چشم می‏خورد. چند شوهری وضعیتی را ایجاب می‏کند که در چند زنی وجود ندارد. پدر خونی کودک معمولاٌ معلوم نیست. این که چه کسی پدر کودک دانسته می‏شود، در «توداها» به وسیله مراسمی تعیین می‏شود که طی آن، یکی از شوهران یک تیر و کمان اسباب بازی به زن باردار هدیه می‏کند. اگر شوهران دیگر بعداً بخواهند پدر شوند، این مراسم در دوران بارداری‏های بعدی دوباره اجرا می‏شود. به نظر می‏رسد که چند شوهری، تنها در جوامعی وجود دارد که در فقر شدید به سر می‏برند و در آن‏ها کشتن دختران رواج دارد. (جامعه شناسی گیدنز، ص ۴۱۶)
3. خانواده مادر مکان، پدر مکان و نو مکان در اثر ازدواج، یکی از دو خانواده، عضوی را از دست می‏دهد و دیگری آن را به دست می‏آورد. اگر زن به محل زندگی خانواده شوهر برود، خانواده را پدرمکان و اگر شوهر به محل زندگی خانواده زن برود، خانواده را مادرمکان گویند، اما اگر هر دو به محل تازه‏ای برای زندگی جدید نقل مکان کنند، خانواده را نو مکان می‏نامند. پیش از انقلاب صنعتی، خانواده پدر مکان از فراوانی بیش تری داشت؛ اما پس از آن، معادله به نفع خانواده‏های نو مکان تغییر می‏کند.
4. خانواده زیستی و خانواده راهیانی خانواده زیستی، خانواده‏ای است که پدر و مادر، تنها نقش زیستی و تولید مثل دارند. با تکامل فرهنگ ملل و جوامع بشری، نقش‏های والدین نیز تعدد و تنوع یافت. رابطه پدر و فرزند، دیگر تنها رابطه زیستی نبود. پدر و مادر، مسؤول اجتماعی شدن کودک خویش نیز شدند و مسؤولیت راهبری او، اجتماعی شدن، فرهنگ آموزی و حتی آموزش حرفه را نیز بر عهده گرفتند. (دائرةالمعارف علوم اجتماعی، ص ۲۷۵) اگر چه در جوامع صنعتی، بسیاری از این گونه‏ها به حیات خود ادامه داد، اما ظهور و بروز رقبای جدید، ماهیت و کارکردهای خانواده را شدیداٌ به چالش طلبید و تغییرات و تحولات عمیق و در عین حال، پیش بینی نشده‏ای را بر جوامع انسانی تحمیل کرد که در شماره آینده، به بررسی آن‏ها خواهیم پرداخت .
منبع:  مرکز مطالعات زنان

چهارشنبه 1/6/1391 - 15:10 - 0 تشکر 523420

اهمیت صله ارحام




صله ارحام و سخنان معصومین ( علیهم السلام)

رسول اکرم(ص) الصدقه علی وجههما و اصطناع المعروف و بر الوالدین و صله الرحم تحول الشقاء سعاده و تزید فی العمر و تقی مصارع السوء؛ ( نهج الفصاحه، ح869)
صدقه بجا و نیکوکاری و نیکی به پدر و مادر و صله رحم، بدبختی را به خوشبختی تبدیل و عمر را زیاد و از مرگ بد جلوگیری می کند.
رسول اکرم(ص): الصدقه بعشره والقرض بثمانیه عشره و صله الاخوان بعشرین و صله الرحم باربعه و عشرین) کافی، ج4، ص10، ح3)
صدقه دادن ده حسنه، قرض دادن هجده حسنه، رابطه با برادران(دینی) بیست حسنه و صله رحم بیست وچهار حسنه دارد.
رسول اکرم(ص): من مشی الی ذی قرابه بنفسه و ماله لیصل رحمه اعطاء الله عزوجل اجر ماه شهید؛ ( من لایحضره الفقیه، ج4، ص16)
هرکس با جان و مال خود در راه صله رحم کوشش کند، خداوند عزوجل پاداش یکصد شهید به او می دهد.
امام علی(ع): ان صله الرحام لمن موجبات السلام و ان الله سبحانه امر باکرامها و انه تعالی یصل من وصلها و یقطع من قطعها و یکرم من اکرمها؛ (غررالحکم، ج3651)
به راستی که صله رحم از واجبات اسلام است و خدای سبحان، امر فرموده که آن را گرامی بدارند و خداوند متعال با هرکس که صله رحم کند، رابطه برقرار می کند و با هرکس که صله رحم را گرامی بدارد، گرامی اش می دارد.
امام علی (ع): کفروا ذنوبکم و تحببوا الی ربکم بالصدقه و صله الرحم؛ ( غررالحکم، ج4، ص635، ح7258)
با صدقه و صله رحم گناهان خود را پاک کنید و خود را محبوب پروردگارتان گردانید.
امام علی(ع): صله الرحم تدر النعم و تدفع النقم؛ (غررالحکم، ج4، ص204، ح 5836)
صله رحم نعمت ها را فراوان می کند و سختی ها را از بین می برد.
امام باقر(ع): صله الارحام تزکی الاعمال و تنمی الاموال و تدفع البلوی وتیسر الحساب و تنسی ء فی الاجل؛ ( تحف العقول، ص 299)
صله رحم نمودن موجب تزکیه اعمال می شود، سبب رشد و برکت در اموال می گردد، بلاها و گرفتاری ها را دفع و برطرف می نماید، حساب را آسان می گرداند و مرگ واجل (معلق) را تأخیر می اندازد.
امام رضا(ع): وقروا کبارکم و ارحموا صفارکم و صلوا ارحامکم: (عیون اخبار الرضا، ج2، ص265)
به بزرگترهایتان احترام بگذارید و با کوچکترها مهربان باشید و صله رحم نمایید.
رسول اکرم(ص): ان القوم لیکونون فجره و لا یکونون برره فیصلون ارحامهم فتنمی اموالهم و تطول اعمارهم فکیف اذا کانوا ابرارا برره !؟
( کافی، ج2، ص155، ح21)
مردمی که گناهکارند و نه نیکوکار، با صله رحم، اموالشان زیاد و عمرشان طولانی می شود. حال اگر نیک و نیکوکار باشند، چه خواهد شد!؟
رسول اکرم(ص): من سره ان ینساله فی عمره و یوسع له فی رزقه فلیتق الله و لیصل رحمه؛ ( بحارالانوار، ج74، ص102، ح56)
هرکس دوست دارد که عمرش طولانی و روزی اش زیاد شود، تقوای الهی پیشه کند و صله رحم نماید.
امام صادق(ع): ما نعلم شیئا یزید فی العمر الا صله الرحم، حتی ان الرجل یکون اجله ثلاث سنین فیکون وصولا للرحم فیزید الله فی عمره ثلاثین سنه فیجعلها ثلاثا و ثلاثین سنه، و یکون اجلسه ثلاثا و ثلاثین سنه فیکون قاطعاً للرحم، فینقصه الله ثلاثین سنه و یجعل اجله الی ثلاث سنین؛( کافی، ج2، ص152، ح17)
ما، غیر از صله رحم، چیزی نمی شناسیم که بر عمر بیفزاید، تا آن جا که گاهی عمر کسی سه سال است، و وقتی که اهل صله رحم می شود، خداوند هم سی سال بر عمرش می افزاید و آن را سی و سه سال می کند و گاهی عمر کسی سی و سه سال است و قطع رحم می کند و خداوند هم سی سال از عمر او می کاهد و عمرش را به سه سال، کاهش می دهد.
امام صادق(ع): المکارم عشر، فان استطعت ان تکون فیک فلتکن ...: صدق البس، و صدق اللسان، و اداء الامانه، و صله الرحم، واقراء الضعیف، و اطعام السائل، و المکافاه علی الصنائع، و التذمم للجار، التذمم للصاحب، وراسهن الحیاه؛ ( غررالحکم، ج6ص441، ح10926)
مکارم ده تاست: اگر می توانی آنها را داشته باش ...: استقامت در سختی ها، راستگویی، امانتداری، صله رحم، میهمان نوازی، اطعام نیازمند، جبران کردن نیکی ها، رعایت حق و حرمت همسایه، مراعات حق و حرمت رفیق و در رأس همه، حیا.
رسول اکرم(ص): لیس شی ء اطیع الله فیه اعجل ثوابا من صله رحم و لیس شیء اعجل عقابا من البغی و قطیعه الرحم( نهج الفصاحه، ح2398)
هیچ طاعتی نیست که پاداشش زودتر از صله رحم برسد و مجازاتی سریع تر از مجازات ظلم و قطع رحم نیست.
پیامبر اکرم(ص): امرنی ربی بسبع خصال: حب المساکین والدنو منهم و ان اکثر من «لاحول و لاقوه الا بالله» و ان اصل برحمی و ان قطعنی و ان انظر الی من هو اسفل من و لا انظر الی من هو فوقی و ان لا یاخذنی فی الله لومه لائم و ان اقول الحق و ان کان مرا وان لا اسال احدا شیئا؛( الاصول السته عشر، ص75)
پروردگارم مرا به هفت خصلت امر نموده است: دوست داشتن بینوایان و نزدیک شدن به آنها، ذکر لاحول و لا قوه الا بالله را بسیار گفتن، با خویشاوندان رابطه برقرار کردن؛ هرچند آنان قطع رابطه کنند، [ و در مسائل مادی]، به پایین تر از خود نگاه کنم نه به بالاتر، در راه خدا سرزنش ملامتگران را به خود نگیریم، حق را بگویم اگر چه تلخ باشد و از کسی چیزی نخواهم.
امام صادق(ع): صله الرحام تحسن الخلق و تسمح الکف و تطیب النفس و تزید فی الرزق و تنسیء فی الاجل؛ ( کافی، ج2، ص151، ح6)
صله رحم اخلاق را خوب، دست را بخشنده، جان را پاکیزه، روزی را زیاد می کند و مرگ را به تأخیر می اندازد.
امام علی(ع): حراسه النعم فی صله الرحم، (غررالحکم، ح4929)
حفظ نعمت ها در صله رحم است
منبع:نشریه پاسدار اسلام، شماره 352-351.

چهارشنبه 1/6/1391 - 15:10 - 0 تشکر 523421

خانواده و نیازهای اساسی آن




خداوند خانواده را حریم خود قرار داده است. زن و شوهر در کنار یکدیگر می توانند به کمال برسند، می توانند رشد کنند و آرامش یابند. زن، مرد را به آرامش و کمال می رساند و مرد، زن را ... در خانواده بسیاری از نیازهای اساسی انسان اجابت می شود که این خود دلیلی برای ایجاد سکونت و آرامش است. در یک نگاه کلی نیازهای خانواده را می توان به نیازهای مادی و معنوی تقسیم کرد و در یک نگاه خردتر می توان نیازهای جسمی،نیاز به امنیت ،نیازهای عاطفی،نیاز به احترام ونیازهای معنوی را برشمرد.
نیازهای جسمانی
جسم انسان امانتی است از جانب پروردگار؛ باید در حفظ آن کوشید و باید برای حفظ سلامت جسم همسر و اعضای خانواده برنامه ریزی داشت.
مادران و همسران خانواده بالاترین نقش را در ایجاد زمینه مساعد برای برطرف شدن این نیاز فراهم می کنند.
در زندگی زناشویی باید به مسائل کوچک و بزرگ توجه نمود و برای آن برنامه ریزی داشت و حق هر مسأله را ادا نمود.
به همسران سفارش می شود در زمینه نیازهای جسمانی به نکات ذیل توجه کنند:
1. برنامه غذایی طوری تنظیم شود که هر دو بتوانند و مشتاق باشند که به موقع و در کنار هم به صرف غذاهایی تازه، لذیذ و خوش طعم متنوع و مقوی بپردازند. تهیه مواد اولیه از سوی شوهر، طبخ و فراهم کردن خوراکی گوارا و چیدن سفره ای چشم نواز توسط زن به این منظور کمک می کند.اگر زن بتواند غذای خوش طعم را با سبکی آسان ،بدون اسراف و اتلاف وقت تهیه کند،در حقیقت به رشد اقتصادی خانواده و در نتیجه اجتماع کمک کرده است. زیرا مانع به هدر رفتن غذا و اسراف می شود.پس برنامه ریزی برای این مساله کاری ارزشمند است.
2. محیط خانه از نظر نور، حرارت، صدا، پاکیزگی و تزئین آن گونه باشد که زمینه ساز راحتی جسم و آسودگی خاطر هر دو شود.
3. مرد و زن باید برای حفظ سلامت جسمانی هم بکوشند و در صورت بروز بیماری برای رجوع به پزشک، انجام آزمایش های طبی لازم و پرستاری از فرد بیمار با دلسوزی و جدیت عمل نمایند.
4. کارهای داخلی منزل مانند آشپزی، شستن ظروف، تمیزکردن محیط خانه، شستن لباس ها و اتوکردن آنها گر چه به طور عرف به عهده زن است اما خوب است که مرد در این امور به همسر خود کمک کند و در شرایط غیرعادی مانند زمانی که مهمان به خانه می آید، همکار و یاور او باشد. این در حالی است که از نظر شرع، زن هیچ گونه تکلیفی در این مورد ندارد.
امیرالمومنین علی علیه السلام در وصیت نامه گرانسنگ خود به امام حسن مجتبی علیه السلام می فرماید: «کاری که برتر از توانائی زن است به او وامگذار که زن گل بهاری است نه پهلوانی سخت کوش!»[1] در پیروی از این سخن مرد نباید همسر خود را به کارهای سخت منزل وادارد یا او را در انجام آنها تنها گذارد. مردانی که توانائی مالی دارند باید بانوئی سالم و مورد اطمینان را به عنوان خدمتکار خانه برگزینند و یا اگر نمی توانند از چنین فرد ثابتی کمک گیرند، در زمان هایی که لازم است از کسان دیگری که تندرست و صالح هستند برای خدمت در خانه استفاده کنند. این امر هم نشان دهنده وظیفه شناسی و لطف مرد به همسر خود است و هم باعث می شود که زمینه اشتغال افراد نیازمند فراهم شود.از همه مهمتر این است که مرد قدرشناس زحمات همسر خود در خانه باشد و نظافت خانه ،آشپزی و مدیریت داخلی خانه و...را امری ساده و آسان و بی مقدار نشمرده،از او تشکرکند و قدردانی خود را به او در عمل و در زبان نشان دهد. بسیاری از مواقع قدرناشناسی مردان نسبت به این امور است که در خانه ایجاد ناامنی می کند.
5. نیاز جنسی، کششی طبیعی و قوی است که اگر به خوبی و دو طرفه ارضا شود به سلامت جسم، آرامش روان و افزایش پاکی و پارسائی می انجامد و افزون بر اینها باعث ازدیاد محبت و صمیمیت بین زن و شوهر می شود. از این رو همسران نه تنها نباید از این واقعیت غافل شوند بلکه ضروری است با افزایش آگاهی ها و مهارت های لازم که از منابع علمی گرفته شده است و بها دادن به این غریزه مهم و خدادادی به رفع لذت بخش و سالم آن بپردازند و اگر مشکلی در این زمینه برای هر کدامشان پیش آمد بدون واهمه و پرده پوشی آن را با متخصصان با تجربه در میان بگذارند.
6. فعالیت های شبانه، از قبیل شب نشینی، دیدن برنامه های تلویزیون، بحث و گفتگوی با هم باید به گونه ای برنامه ریزی شود که برای خواب مفید، مؤثر و آرام بخش همسران - به مقدار و کیفیتی که به آن نیاز دارند – مزاحمتی پیش نیاورد. فراموش نکنیم که جسم خسته و ناسالم روان را رنجور و خلق و خوی انسان را پریشان و آشفته می سازد.
2- نیازبه امنیت
نیازهای ایمنی، جزو اساسی ترین نیازهای انسانند و ارضا نشدن آنها فرد را دچار بیماریهای جسمی (روان تنی) و ناراحتی روانی (اضطراب، افسردگی ، وسواس و...) می کند.
همسران به دلائل زیر باید برای افزایش امنیت خاطر یکدیگر حساس باشند و برنامه ریزی و تلاش کنند:
1. همسر نا امن چون خود از آرامش برخوردار نیست، نمی تواند به شریک زندگی خود آرامش و آسودگی خاطر ببخشد. اصولاً انسان اگر خود فاقد ویژگی کمال باشد نمی تواند آن ویژگی را در دیگری ایجاد کنند.
2. پرخاشگری، بدبینی، زودرنجی، تحقیر کردن و طعنه زدن و ناشکیبائی از شایع ترین پیامدهای ناامنی روانی است.
3. دنیاطلبی و مظاهر آن همچون ولخرجی و اسراف، حرص و زیاده خواهی راه هایی برای جبران کمبود این نیاز است. راههایی که هیچگاه نمی تواند حقیقتاً پاسخگوی این نیاز باشد. با تمسک به این روشها مشکلات جدیدی بر مشکلات قبلی افزوده می شود.
4. وقتی مرد یا زنی احساس نا امنی می کند یا فاقد آرامش است و همسر خود را عامل آن می داند، به دیگران پناه می برد و آنها را تکیه گاه خود قرار می دهد. خدا نکند این حامیان فریبکاران کژاندیشی باشند که با ظاهری خوش، فرد را به سوی خود می کشند و آسیب های اخلاقی و مادی فراوانی بر او وارد می سازند.
5. ثابت شده است که روی آوردن به سیگار،مشروبات الکلی و مواد مخدر راهی است که انسانهای فاقد آرامش و امنیت روان بر می گزینند تا از واقعیات فرار کنند.
6. دست زدن به کارهای خشن و خطرناک و حتی اقدام برای نابود کردن، عامل تهدیدی است که امنیت خاطر را از بین می برد و بارها و بارها اتفاق افتاده است و سوژه صفحه حوادث روزنامه ها و مجلات شده است. همه این موارد ناشی از احساس نا امنی است.
7. پدر یا مادری که آسوده خاطر نباشند، چگونه می توانند فرزندانی با صلاحیت و استوار و مقاوم در برابر بیماری ها و بحران های زندگی تربیت کنند؟باید توجه نمود که عمده ترین عامل و زمینه سلامت روان کودک وجود امنیت خاطر در پدر و مادر و دیگر اعضاء خانواده است.
چه باید کرد ؟
برای این که همسر وجودی پر از امنیت و آسودگی خاطر داشته باشد رعایت نکات زیر سفارش می شود:
1. اصلی ترین کار یافتن این باور است که انسان جایگاهی کریمانه دارد. به همسر خود کمک کنید تا بداند به عنوان یک انسان، خداوند او را کریم آفریده است. به او کمک کنید تا خود را باور کند و به توانایی هایی که خداوند به او داده است، ایمان بیاورد. تمام انسانها از تواناییهای خاص خود برخوردارند. توانائیهای همسرتان را پیدا کنید و با تکیه بر آنها او را به خداوند امیدوار کنید و در تقویت ایمان او کوشا باشید.
2. در زمینه های فکری و اعتقادی با او هم رأی و همسو باشید. اگر اختلافی در این زمینه دارید بدون این که بخواهید باورهای خود را تحمیل کنید، از طریق مطالعه، بحث و گفتگو به هم نزدیک شوید و اگر خود نمی توانید به توافق برسید از کسانی که در مسائل عقیدتی صاحب نظرند و هر دو آنها را می پذیرید برای روشن شدن مطلب بهره بگیرید.
3. پشتیبانی و حمایت خود را از او در گفتار و کردار نشان دهید. اگر کسی حتی نزدیک ترین اعضاء خانواده شما بی جهت به همسرتان ایراد بگیرد و او را تضعیف کند به دفاع از او بپردازید و اجازه ندهید قدر و حرمت همسرتان زیر پا گذاشته شود.
4. زندگی خود را بر پایه برنامه های منظم و واقع بینانه بنا کنید. پیامبر بزرگ اسلام صلی ا... علیه و اله وسلم یکی از راه های دستیابی به کمال را برنامه داشتن در زندگی و اندازه گیری در امور مالی و هزینه ها می دانند. امام رضا (ع) در این رابطه می فرمایند: «نسبت به مصارف مالی درباره خود و عائله ات معتدل و میانه رو باش.[2] »
5. با خود و همسرتان صادق باشید. صداقت در قول و عمل، اطمینان و اعتماد می آورد. دروغ و پنهان کاری بزرگترین عامل از بین رفتن آسودگی و امنیت روان است. امیرالمومنین علی (ع) می فرماید: «سرآغاز ایمان تخلق به اخلاق حمیده و خودآرایی به زیور راستی است.[3]» اگر همسرتان نداند چه می کنید، کجا می روید، میزان درآمدتان چقدر است، دوستانتان کیانند، حق دارد رنجیده و آزرده خاطر شود و بر آینده خود و روابطش با شما بیمناک گردد.
6. با همسر خود رو راست باشید. از شادیها و دردهایتان با او سخن بگویید.اگر مسأله ای شما را ناراحت نموده است، از او پنهان نکنید. مگر اینکه با بیان آن مسأله مرتکب خطایی شوید، مثلاً کسی شما را رنجانده است که اگر بخواهید بیان کنید و نام ببرید مرتکب غیبت شوید. در این نوع موارد خود را کنترل کنید. اما در شرایط دیگر سعی کنید با بیان مشکلات از ایشان راهنمایی و مشورت بخواهید.
7. یکی از آفت های آشیان خانواده بی اعتمادی است. زن و شوهر هر دو باید بکوشند.کاری نکنند که اطمینانشان به یکدیگر سلب شود؛ باید دانست که خراب کردن ساده تر از ساختن است. اگر اطمینان زن و شوهر از هم سلب شود، ایجاد اطمینان مجدد سخت می شود. پس زن و شوهر نباید بی اعتمادی به یکدیگر را دامن زنند، در نحوه ارتباطات، سخن گفتن ها، تلفن کردن ها، ارتباط با دوستان و ... باید به گونه ای عمل کنند که پیام آور اطمینان باشد. خوب است از ارتباطات یکدیگر مطلع باشید و حتی در شرایط لازم مشورت کنید، با همسرتان در مورد دوستانتان سخن بگویید به صورتی که نسبت به ارتباط شما با ایشان اعتماد داشته باشد. خیلی بد است که با دیگران با حوصله باشید و با همسر خود بی حوصله!
8. خوبست مردی که تمکن مالی دارد مهریه زن را اگر آن قدر است که می توان با آن مسکن خرید، به زن بپردازد و برای او سرپناهی با سند قطعی و رسمی تهیه کند تا در ایام پیری در صورت فوت شوهر احساس سرباربودن نکند و اگر با آن مهریه نمی توان خانه کوچکی خرید، خود مرد در زمان حیاتش با خرید و هدیه یک باب مسکن، از همسر خوب و فداکارش قدردانی نماید.
9. رفع نیازهای جسمی، ابراز محبت، احترام گزاردن و تکریم همسر و فراهم کردن زمینه های رشد و خودشکوفائی او در افزایش امنیت خاطر همسرتان مؤثر است و اصولاً ارضاء هر نیاز به رفع دیگر نیازها کمک می کند.
3- نیازهای عاطفی
مهرورزیدن و محبت دیدن از آن نوع نیازهائی است که تجلّی آن را به صورت های گوناگون درهمه انسان ها می بینیم، نزدیک شدن و صمیمی شدن با دیگران، وابستگی به گروه یا حزبی خاص، افزایش رغبت به درمان های گروهی، وقت گذرانی های گاه غیرسازنده در مجالس جشن و مهمانی و حتی روی آوردن بعضی از نوجوانان به دسته های بزهکار،... نمودهایی از این نیاز اساسی است.
اگر مطمئن باشیم کسانی هستند که ما را دوست دارند، در هجران و دوری ما اندوهگین می شوند و با دیدارمان قلبشان می تپد و آثار شادمانی و شعف در چهره آنها پدید می آید، اگر گرمای محبتی را در خانه دلمان احساس کنیم و روشنایی تعلق و مهری را در زوایای جان و ضمیرمان ببینیم، در برابر سیل بنیان کن حوادث زندگی استوار می مانیم و مقاوم و نستوه روی صخره های بلند مشکلات می ایستیم.
از سوی دیگر ثابت شده است که ریشه آسیب های روانی و ناسازگاری های اجتماعی در ارضانشدن سالم این نیاز یعنی نیاز به محبت و تعلق پذیری است. بدین معنی که اگر مادری به خاطر بحران های روحی و خانوادگی اش نتواند به دلبستگی طبیعی فرزندش پاسخ دهد، اگر کودک از مهر و دوستی خواهر و برادر و همسالانش محروم باشد، اگر به دلیل نقل مکان های مداوم، ترک گفتن زادگاه یکه و تنها بماند و خار غربت و بی کسی در جانش نشیند... آسیب پذیری اش در برابر فشارهای روانی و کژکاری های اخلاقی زیاد می شود و از جاده تعادل و ثبات دور می ماند.
برای ارضا این نیاز همسر خود خوبست به نکات زیر توجه داشته باشید:
1- هر چند مدت به همسرتان بگوئید که دوستش دارید. این نکته را مردان باید بیشتر رعایت کنند. پیامبر اکرم (ص) فرموده است: « قولُ الرَّجلِ لِلمرأه إنّی اُحبُّکَ لا یَذهبُ مِن قَلبِها أبداً : [4] اگر مردی به زنش بگوید دوستت دارم این سخن هیچ گاه از یاد و خاطر زن نمی رود! »
2- محبت خود را با تقدیم هدایائی هر چند به ظاهر کم بها نشان دهید. در روز تولد همسرتان سالروز عقد یا ازدواجتان، روز زن ، روز مرد (پدر)، اعیاد معروف مذهبی، نوروز،... می توانید با دادن هدیه، مهر و عشق خود را یادآور شوید. نوشته ای زیبا و مهرآمیز، اما نه اغراق گونه، در آغاز کتابی که پیشکش می کنید، ماندگارترین یادگارهاست.
3- در طول روز که از همسرتان دور هستید، به خصوص در زمان مسافرت اگر می توانید روزی یک بار به او تلفن بزنید و حالش را بپرسید.
4- بعد از بازگشت از مسافرت برای همسرتان هدیه بیاورید.
5- اگر منتظر او هستید که از مسافرت برگردد، خانه را و خود را بیارائید و با اشتیاق آماده ورودش باشید.
6- سعی کنید همیشه چهره ای گشاده و شاد داشته باشید. خوشروئی محبت آفرین و مهرافزا است.
7- هیچ گاه زن یا مرد دیگری را با همسرتان مقایسه نکنید و بذر تردید «با یک دل دو دلبر داشتن» را در قلب و جان او نیفکنید!
8- در زمان بیماری و ناتوانی ، با همه مهر و توان و شکیبائی از او پرستاری کنید.
9- روابط زناشوئی خود را با محبت و رعایت جانب او برقرار سازید.
10- به مردها توصیه می شود با همسر خود سخن بگویند و از سکوت در کنار او بپرهیزند. زن ها سخن گفتن را نشانی از محبت می دانند و خود با هر کسی صمیمی تر باشند، بیشتر سخن می گویند.
11- در زمان ناراحتی و حتی در اوج درگیری و دعوا مواظب باشید از به زبان آوردن کلماتی نظیر «از تو خوشم نمی آید» ، «دوستت ندارم» «از اول تو را نمی خواستم» ... خودداری کنید و با این جملات رنج آور، پیوند مقدس خود را سست و زخمی نسازید.
12- در هفته، ساعاتی را برای قدم زدن با هم، خرید با یکدیگر، رفتن به مهمانی یا تفریح،... اختصاص دهید. خصوصاً اگر هر دو در بیرون از خانه شاغل هستید، با برنامه ریزی، ساعاتی از هفته را به هم اختصاص دهید.
4- نیاز به احترام
تمام انسان ها نیازمند احترام به خود و احساس ارزشمندی هستند. نیاز دارند تا خود را و ارزش ها و توانائی های خود را باور داشته باشند.کسی که از احترام و تکریم دیگران برخوردار باشد دارای اعتماد به نفس، توانائی، قابلیت و کفایت می شود و وجود خود را در دنیا مفید و مؤثر می داند. در آموزه های دینی ما به اهمیت این امر اشاراتی روشن و کارگشا شده است.
امیرالمومنین علی علیه السلام می فرمایند: «مَن کَرُمَت علیه نَفسهٌ هانت علیه شهواتُهُ»[5] کسی که دارای شخصیتی بزرگوار و مورد احترام باشد و برای خود ارزش قائل شود، شهوت ها و آلودگی ها نزد او کوچک و خوار می شود.»
امام هادی علیه السلام می فرمایند: «لا تُحقَّرَنَّ اَحَداً مِنَ المسلمینَ فإنَّ صَغیرَهُم عِندَا... کَبیرٌ»[6] هیچ مسلمانی را تحقیر نکنید زیرا مسلمانی که در نظر شما کوچک است نزد خداوند بزرگ است.
روان شناسان، پژوهش های زیادی درباره احترام به خود و عزت نفس انجام داده اند و ثابت کرده اند که بالابودن میزان احساس ارزشمندی با موفقیت تحصیلی، سلامت روان، مهارت اجتماعی و ارتباطی، گرایش به معنویت و عمل به باورهای دینی همسبتگی مثبت دارد و برعکس کسانی که از کمبود احترام به خود رنج می برند، افرادی زودرنج، پرخاشگر، بدبین، حسود، طعنه زن، گوشه گیر، ناموفق، کمرو ،... هستند. گرایش به سوء مصرف مواد مخدر و الکل، انحرافات اخلاقی، زیاده طلبی و اسراف،... در این افراد بیشتر است. اصولا عزت نفس پائین با هر نوع مشکل روانی، اخلاقی و اجتماعی همراهی دارد.
زندگی کردن با همسری که خود را قبول ندارد و در درون احساس بی ارزشی می کند، بسیار دشوار و اندوهبار است. همسری همیشه ناراضی، انتقادناپذیر خسته و سرد، زودرنج و پرخاشگر! برای کمک کردن به رفع افسردگی همسرتان و در نتیجه گرما بخشیدن به زندگی خود، رعایت نکات زیر را توصیه می کنیم:
1. ارزش ها و توانائی های همسرتان را بشناسید و به آنها ارج بگزارید. اگر هنری دارد نه تنها از آن تمجید کنید بلکه زمینه هایی فراهم آورید که آن هنر مجال بروز پیدا کند و در معرض دید بهره گیران قرار گیرد.
2. چون فاصله زیاد بین «وضع موجود» و «وضع مطلوب» مشکل آفرین است. سطح وضع موجود همسرتان را با افزایش توانمندی های او بالا ببرید. هیچ چیز برای پرورش و رشد عزت نفس کارآمدتر از دست یابی به موفقیت های واقعی نیست.
3. یکی از اجزا احساس ارزشمندی، پذیرش و خوش آمدن از ظاهر و ویژگیهای جسمی خود است. زیبائی و تناسب چهره و اندام همسرتان را یادآور شوید و البته در این راه به اغراق نگرائید. گران قدری انسان به گرانسنگی ویژگی های مثبت و اکتسابی اوست. به تعبیر والای قرآن کریم «لیس للانسان الا ما سعی» خودشیفتگان ناپخته به زیبائی خود که بی هیچ تلاشی به دست آورده اند، می نازند و برای جبران کمبودهای واقعی خود در پی آرایه های ظاهری و دنیوی هستند. در بحث جسم آن چه مهم تر است دوری از ایراد گرفتن از خصایص بدنی است. این زن یا مردی که امروزه همسر شماست، همانی است که خود دیروز برگزیده اید و با توجه به صفات خوب اخلاقی که داشته است به او دل بسته اید. نکند خدای ناکرده با نظر دوختن به دیگر کسان که بهره های ظاهری بیشتری دارند،چیزی از او بخواهید که در توانش نیست! مبادا عیبجویی از نقاش خلقت کنید و نشان دهید که معیارهای ارزشی شما پدیده هایی گذرا، سطحی و ناپایدار است. در رابطه های انسانی هیچ چیز دل آزارتر و در ارتباط با خداوند، هیچ چیز کفرآمیزتر از انتقاد و بدتر از آن مسخره کردن ظاهر و جسم دیگران نیست. البته اگر همسر شما دارای نارسائی و مشکل جسمانی خاص است که می توان بعد از مشاوره با متخصصان اهل نظر و صرف هزینه آن را برطرف کرد. باید این کار را بدون فوت وقت، جدیت و نیز بی منت و آزار انجام داد.
4. در کارهای خود، به خصوص در امور مشترک زندگی با همسرتان مشورت کنید و نظر او را جویا شوید. مخالفت با رأی همسر اگر با استدلال و منطق باشد مشکلی را به بار نمی آورد. اما مشورت نکردن با او و یا تخطئه و تحقیر نظری که می دهد، ناپسند و ناراحت کننده است.
5. در اختلافاتی که پیش می آید به کارهای او – که به طور مشخص بیان می شوند و قابل تغییر هستند – ایراد بگیرید نه به شخصیت او که عناصری نسبتاً ثابت دارد. تأکید می شود که علاوه بر تذکر درباره مسائل مشخص و جزئی، راه رفع ایراد را نیز با او در میان بگذارید.
6. اگر میزان تحصیلات همسرتان از شما پائین تر است و این برایتان خیلی اهمیت دارد و یا اگر می بینید بیشتر خویشان و نزدیکان که هم جنس همسرتان هستند، سطح تحصیلی خیلی (تأکید می شود خیلی) بالاتری دارند، برای رشد علمی (بهتر است بگوئیم گرفتن مدرک تحصیلی) او برنامه ریزی کنید و چون این کار بعد از تشکیل زندگی به آسانی زمان تجرد نیست، بنابراین ضرورت دارد که با او همکاری کنید و از معلمان با صلاحیت و کلاس های مناسب استفاده نمائید. اما در نظر داشته باشید که انسان ها با گوهر تقوا و خداترسی خود به یکدیگر برتری می یابند. پس به ابعاد انسانی و رفتاری همسرتان بها دهید و خصوصیات خوب او را تقویت کنید.
5- نیازهای معنوی
خداوند انسان را اشرف مخلوقات قرار داد و از روح خود در او دمید. از این رو میان انسان و حیوان، فرق عظیمی است؛ و آن این است که انسان موجودی دو بعدی است و حیوان،تک بعدی. انسان و حیوان هر دو در نیازهای مادی مشترکند و آنچه موجب تمایز انسان است، روح معنوی گرایی اوست. چرا که اگر جسم انسان نابود شود،روح او پایدار می ماند. انسانی که روحش بمیرد نه فقط برای خودش، بلکه برای جامعه هم خطر آفرین است و اولین آثار مخربش در خانواده ظاهر می شود. برای همین یکی از مهمترین نیازها، نیازهای معنوی در خانه است. همسران باید به مسائل معنوی هم توجه کنند و هر دو زمینه ساز رشد معنوی هم باشند. باید به روح هم توجه کنند. شاید به دلیل همین اهمیت باشد که خدا در قرآن دستور می دهد:
یا ایها الذین آمنوا قوُا انفسَکُم و اهلیکم ناراً وَ قُودُها الناس و الحجاره ( سوره تحریم – آیه 6)
اگر آدمی چهره جان را با غبار نیازهای جسمانی نپوشاند، زندانی قفس مادیات نشود، و پای بسته و تخته بند تن و کمبودهای آن نگردد، اگر تلاش کند در دامگاه خودخواهی ها نماند،آن گاه می تواند به خودشکوفایی حقیقی دست یابد.یعنی به مدد پرورش استعدادهای علمی، هنری و روحانی خود، در فضای عالم قدس پرواز کند و به ندای عرشیانی که او را صفیر می زنند لبیک گوید. از سوی دیگر عوامل محیطی، به خصوص روابط خانوادگی، سیستم اداری و نظام حکومتی،گاه آن چنان موانعی بر سر راه رفع نیازهای اولیه انسان پدید می آورند که بیشتر هم و همت او بدست آوردن لقمه نانی، یافتن سرپناهی، جستجوی لبخند مهرآمیزی و پیدا کردن قدر و شأنی می شود. با چنین شرایطی دیگر چگونه می توان خود انسانی را یافت و آن را پرورش داد؟ اینجا سخن با همسران به خصوص همسران جوان است که در کنار توجه به نیازهایی که برشمردیم در این اندیشه باشند که با همدلی و همراهی، این عالی ترین نیاز انسانی را هم برآورند و رشد معنوی یکدیگر را تحقق بخشند. برای رسیدن به این هدف، قبل از هر چیز به یک برنامه ریزی صحیح و کامل نیاز است. خدا این برنامه ریزی را در نمازهای پنج گانه و دیگر فرایض دینی از قبیل روزه، حج، جهاد و ... تعیین فرموده است. در اجرای برنامه ریزی های معنوی توجه به اعتدال و عدم افراط و تفریط ضروری است. زن و شوهر می توانند بهترین همراه و تقویت کننده و مشوّق هم در اجرای برنامه های معنوی در کانون خانواده باشند. که تأثیر این همراهی پیش از هر چیز در تربیت کودکان وسعادت و قوام خانواده نمود پیدا خواهد کرد. برای تحقق این نیاز مهم به نکات ذیل توجه می کنیم:
1 .برای نماز یکدیگر در خانواده اهمیت قائل شوید،اوقات نماز را پاس دارید و آن را مقدم بر امور دیگر شمارید.شب ها به گونه ای وقت خواب خود و اعضای خانواده را تنظیم کنید که نماز صبح از دست نرود.
2 .برای روزه های واجب و قضای یکدیگر برنامه ریزی کنید.
3 .خود قرآن بخوانید و همسر خود را نیز به انس به قرآن توصیه کنید.بدانید که قرآن خواندن در هر روز،در خانه با صدای موزون و دلنشین برکات فراوانی را برای اعضای خانواده به دنبال می آورد.
4 .نسبت به مسائل مالی خانواده حساس باشید .کنترل کنید راه کسب معاش همسرتان حلال باشد.هیچ گاه به دلایل بروز نیازهای نابجای همسر، خود را مجبور به عدم رعایت شرع در مسائل مالی ننمایید.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] - نهج البلاغه – نامه 31
[2] - مستدرک. ج2.ص 423
[3] - غرر- ص 94
[4] - وسایل الشیعه – ج 14 – ص9
[5] - نهج البلاغه – فیض الاسلام – ص 1283
[6] - مجموع ورّام – ج1- ص

چهارشنبه 1/6/1391 - 15:10 - 0 تشکر 523422

هشدار به مادران شاغل




بسیاری از روان شناسان رشد بر سر این موضوع توافق دارند که «هنگامی که مراقبت از کودک با کیفیت بالایی صورت گیرد، دلیلی وجود نخواهد داشت که انتظار رشد نامناسب او را داشته باشیم.» در واقع، شواهدی وجود دارد که مراقبت روزانه با کیفیت بالا، از لحاظ رشد شناختی کودک، مفیدتر از صرفاً مراقبت از او در خانه است. البته هنوز هم لازم است که والدین از نزدیک مراقب رفتار کودک خود باشند دوران کودکی، دوران رشد سریع است و به همین جهت است که مراقبت و پشتیبانی مناسب از کودک در این دوران حساس ضرورت دارد. آنچه در زیر آمده است چند نمونه از علایم هشدار دهنده رفتاری در زمانی است که کودکتان را به یک جانشین یا پرستار می سپارید و باید مراقب آن ها بود اگر کودک شما نشان هایی از تغییر رفتار ناگهانی از خود نشان داد، زمان آن است که وضعیت فعلی مراقبت از او را مورد بررسی مجد قرار دهید.
گریه هنگامی که فکر می کند با پرستار تنها گذاشته می شود کاملاً طبیعی است چرا که کودک ترجیح می دهد پیش والدینش بماند. اما داشتن واکنش هیجانی منفی و شدید نسبت به یک فرد، نشانه خطر است.
چسبیدن بیش از حد به والدین
هر چند کودک نیاز به حمایت و جلب اطمینان دارد اما چسبیدن و آویزان شدن بیش از حد به والدین و دور نشدن از آن ها، نشانه وجود مشکل است. اگر متوجه تغییر ناگهانی در رفتار کودک خود شدید دقت کنید که چه موقع و کجا این رفتار بیشتر بروز می کند. آیا کودک شما قبل و بعد از رفتن پیش پرستار یا مهد کودک به شما می چسبد؟ در این صورت، دانستن این که چرا کودک شما در این زمان ها به توجه بیشتر شما نیاز دارد، مهم است. برخی اضطراب های جدایی، عادی هستند اما یک الگوی مداوم و تکرار شونده ممکن است نشانگر این باشد که فرزند شما توجه مورد نیازش را از پرستارش دریافت نمی کند. گریه هنگامی که فکر می کند با پرستار تنها گذاشته می شود کاملاً طبیعی است چرا که کودک ترجیح می دهد پیش والدینش بماند. اما داشتن واکنش هیجانی منفی و شدید نسبت به یک فرد، نشانه خطر است. آیا کودک شما هر گاه که از والدین جدا می شود گریه می کند یا فقط هنگامی که قرار است نزد این پرستار خاص برود؟ اگر این مشکل فقط در مورد پرستار وجود دارد، زمان بررسی مجدد وضعیت مراقبت از کودک تان فرارسیده است.
زخم، بریدگی، کبودی و خون مردگی در حوادث مکرر: داشتن چند جای زخم و بریدگی، بخش طبیعی از زندگی سالم و پر جنب و جوش دوران کودکی است، اما تعداد غیرقابل توجهی از حوادث می تواند نشانه هشداردهنده ای از مراقبت ضعیف یا حتی تنبیه جسمی باشد. اگر کودک شما هنگامی که پیش پرستار است حوادث زیادی از این قبیل برایش پیش می آید، سریعاً موضوع را مورد بررسی قرار دهید تا چنانچه اقدام دیگری لازم است، صورت گیرد.
کودک شما باید هم با خود شما و هم با پرستارش احساس راحتی کند و افکار، ملاحظات، احساسات و مشکلاتش را به راحتی در میان بگذارد. اگر کودک تان در برقراری ارتباط با پرستارش مشکل دارد ممکن است نشانه این باشد که حمایت عاطفی و راهنمایی مورد نیازش را از او دریافت نمی کند.
گریه هنگامی که فکر می کند با پرستار تنها گذاشته می شود کاملاً طبیعی است چرا که کودک ترجیح می دهد پیش والدینش بماند. اما داشتن واکنش هیجانی منفی و شدید نسبت به یک فرد، نشانه خطر است.
نافرمانی و حرف نشنوی
بروز ناگهانی نافرمانی یا حرف نشنوی غیرقابل توجیه می تواند نشانه ای از وجود مشکل با پرستار باشد. به منظور حفظ پایداری و سازگاری، تنظم یک نقشه و الگوی رفتاری برای پرستار بچه ضرورت دارد. رفتار نامناسب کودک ممکن است نشانه این باشد که پرستار به وظایف خود در زمینه رعایت مقررات و انضباط، رفتار اجتماعی مناسب و رشد شخصیت کودک، درست عمل نمی کند.
تغییر ناگهانی در رفتار شاید هشدار دهنده ترین نشانه باشد. این رفتارها ممکن است در خانه، در بین همسالان یا حتی در حین خواب بروز داده شود. مثلاً کودکی که پیش از این مشتاق بیرون رفتن از خانه بوده، بدخلق و کناره گیر شود یا کودکی که خوش اخلاق و گرم بوده، نشانه های خشم و عصبانیت بروز دهد. اگر متوجه تغییر رفتار کودک خود یا تغییر الگوی خواب او شدید، فوراً وضعیت را مورد بررسی قرار دهید تا راه حلی برای مشکل بیابید.
ماهنامه کودک

چهارشنبه 1/6/1391 - 15:10 - 0 تشکر 523423


همیت خانواده از نظر تربیت کودک



خانواده از نهادهای مهم اجتماع است که برای رفع نیازمندی های حیاتی و عاطفی انسانی و بقای جامعه نقش بسیار مهمی دارد. در فرهنگ الهی، خانواده به مثابه دژی استوار و نهاد مقدس، بیشترین مسئولیت را در رشد و تحول، تربیت و تعالی و سعادت وجود انسانی بر عهده دارد.

خانواده کانونی است که در آن ارزشهای اخلاق، باورهای دینی و معیارهای اجتماعی از نسلی به نسل دیگر انتقال می یابد.
اهمیت خانواده در بعد تربیت کودک
از نظر تربیت خانواده کلاس اول زندگی و پرورش کودک است. طفل مبانی زندگی را در آنجا فرا می گیرد و خوب و بد امور را از آن جا می آموزد و این امر تا حدی است که ایمان و کفر، را هم شامل می شود.
زندگی خانوادگی مقدمه ای برای ورود به زندگی اجتماعی است. خانواده خوب بهترین مدرسه ای است که در آن مدرسه کودک لبخند و قهر، درستی و خوش خلقی، خودداری و بردباری، تعادل و تکامل، وظیفه شناسی و خدمت، و اخلاق می آموزد. و به جامعه از این روش راه می یابد بر عکس خانه نامناسب بدترین مدرسه است مدرسه ای که کودک در آنجا درس، انتقام، نادرستی، ترشروئی، جنایت و دوروئی یاد می گیرد.
نقش های مهم خانواده در تربیت فرزند
۱-نقش تربیتی و سازندگی خانواده:
کودک با فطرت پاک و بی رنگ و بی تفاوت بدنیا می آید. این خانواده است که او را صالح یا فاسد بار می آورد. البته اهمیت نقش وراثت را که از اجداد به کودک انتقال می یابد را نادیده نمی گیریم ولی اعتقاد داریم که تربیت مخصوصا در خانواده این صفات را تحت الشعاع قرار می دهد.
کودک دفتری از کتاب طبیعت است: که در آن چیزی نوشته نیست. این خانواده است که در آن دفتر جملات افتخار آمیز یا ذلت آفرین می نویسد.
خانواده شخصیت کودک را رنگ می دهد، و زندگی آینده او را مشخص می کند، در وجود کودک روح سازندگی یا ویرانگری ایجاد می کند، بزه کار یا درست کردارش بار می آورد. بر اساس روش تربیتی والدین است که طفل در آینده خوش فکر و خوش مرام بار می آید یا کج اندیش و بد آرمان، آرام و متعادل یا بی قرار، آزاد بار می آید یا غلام و چاکر.
اندیشه کودک، اندیشه والدین است زیرا فکرش هنوز آنچنان رشد و کمال نیافته که شخصا به تحلیل مسایل بپردازد و حقایق را کشف کند. روی این نظر در کلام پیامبر(ص) آمده که هر فرزندی بر مبناء و اساس فطرت بدنیا می آید و این والدین او هستند که او را یهودی، نصرانی یا مجوسی بار می آورند.
۲-نقش عاطفی و اخلاقی:
خانواده نخستین محلی است که در آن طفل خاطره ای مطبوع یا نامطبوع پیدا می کند. احساسات و عواطف قوی یا ضعیف بدست می آورد. خانواده محلی ایده ال برای تمرین مهر و عاطفه و أنس و الفت و یگانگی و مهرورزی است.
محبت های صادقانه مادر، بوسه های پر مهر پدر، در آغوش گرفتن ها، نوازش کردن ها دلسوزی ها و غم خوری ها برای او، همه و همه زمینه هائی جهت عاطفی بار آوردن کودک است.
خانواده از سوی دیگر وسیله ای برای انتقال آداب و اخلاق و رسوم و سنت صحیح یا غلط است.
کودک در خانواده، اخلاق، اعتماد به نفس، احترام به قانون، انسانیت و یا خشونت، بی بند باری، کینه ورزی، انتقام ، سخت سری و… می آموزد. بدین سان نقش خانواده در این جنبه ها نیز دارای اهمیت فوق العاده است.
۳-نقش فرهنگی خانواده:
کودک در جایی بدنیا می آید که از قبل بنیانهای فرهنگی آن ساخته شده است. طفل از مشاهده و تماس با والدین، اشیاء و ابزار موجود در خانواده در دریائی از فرهنگ آن با تمام ابعاد و جوانبش غوطه ور می شود. او از همان روزها و ماههای اول تولد این فرهنگ را از طریق والدین، و بستگان جذب می کند. و بر این اساس ذهن و افکار او شکل می یابد و راه زندگی اجتماعی اش را پیدا می کند. پس فرهنگی شدن کودک بر اساس ذوق و نظر والدین است و خود کودک در آن نقشی ندارد مگر آنگاه که از نظر جسمی و فکری رشد کافی بیابد.
در جنبه کسب اطلاعات و معلومات عمومی نیز خانواده نقش اساسی دارد. طفل، زبان و مکالمه، راه رفتن و آداب زندگی را در خانه از والدین یاد می گیرد. عملاً کودک درس عشق و محبت و صمیمیت و همکاری یاد می گیرد. شرافت و عزت نفس، صدق و صفا می آموزد. در لحظه ذکر لای لای مادر در نیمه شب. چه چیزی می تواند معادل معنویت و صفای مادر باشد. والدین به کودک دین ، راه بهره مندی از وجدان، پاکدلی، پارسایی، تملک نفس می آموزند. طفل این مسائل را جز در خانه از کجا می تواند بهتر و بیشتر فراگیرد.
۴-نقش اجتماعی خانواده:
خانواده نخستین مسئول صلاح و فساد جامعه است از آن بابت که بنیان های فکری کودک در خانواده پایه گذاری می شود و والدین و بستگان کودک هستند که او را برای اجتماع صالح یا فاسد می پرورانند. می توان خانواده را نخستین موسسه ای دانست که فرد را به زندگی اجتماعی می کشاند و تمایلات و اندیشه های دینی، اجتماعی، عقیدتی، سیاسی، اغلب از آنجا منشا می گیرند.
از سوی دیگر خانواده، منبع هرگونه خیر و برکت و نعمت و سعادت جامعه است. طفل در خانه آداب صحیح زندگی اجتماعی ، درس فداکاری، محبت، علاقمندی به خلق خدا، تعاون را می آموزد و آن را در محیط خود پیاده می کند.
کارکردهای خانواده:
با توجه به اینکه خانواده یکی از نهادهای اجتماعی است، لذا دارای کارکردهای مختلفی بوده و هست. در جامعه های گوناگون این کارکردها و وظایف به دلائل مسائل فرهنگی، مذهبی، اجتماعی، اقتصادی و حتی سیاسی و جغرافیایی گوناگون خواهد بود. ولیکن نقاط مشترک این کارکردها در تمام جوامع بشری، عبارتند از:
1. بوجود آوردن و پرورش انسانهایی سالم و کارآمد، بوسیله تعلیم و تربیت مناسب.
2. ساختن جامعه ای سالم و پویا به وسیله تربیت فرزندان.
3. همکاری در امور تولید و رشد اقتصادی خانواده به وسیله تفاهم و همفکری بین اعضاء خانواده.
4. ارضاء برخی از نیازهای اساسی کودک مثل نیاز به تعلق، نیاز به امنیت خاطر ، تأمین امینیت روحی و روانی و سلامت فرزندان.
5. اطاعت از امر الهی و اجرای احکام مذهبی. زن و شوهر در پرورش اخلاقی یکدیگر و هم چنین تربیت و آموزش کودکان خودشان باید الگوی مناسبی باشند.
6. همفکری و همکاری در امور مربوط به تغذیه و بهداشت اعضای خانواده.
7. ایجاد و تأمین امینیت روحی اعضای خانواده.
8. تعلیم و تربیت فرزندان.
نتیجه بحث:
باید بپذیریم که خانواده در تربیت کودکان نقش اساسی در زندگی و جامعه دارد. و این والدین هستند که به کودکان جهت فکری و عملی می دهند. پس بر این اساس زندگی خانوادگی باید مقدمه حیات اجتماعی باشد و طفل از آنجا برای حیات جمعی، پختگی اخلاقی، رسیدن به مرحله کمال و… آماده شود. خانواده باید از یک سو مرکز تندرستی. بهداشت جسمی و عقلی و از سوی دیگر مرکز پرورش تن، رشد روان و از سوی سوم محلی برای آماده کردن فرد جهت زندگی اجتماعی باشد. نتیجه دیگری که حاصل می شود این است که خانواده اولین و مهمترین کانون پرورش صحیح احیاء و شکوفائی استعدادها است. هرگونه تحول و تغییر اجتماعی و یا هر اقدام اصلاحی باید نخست از خانواده آغاز شود.



برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.