بسم اللّه الرّحمن الرّحیم
مناجات زیبای با امام عصر
سلام و درود بی شمار بر تو اى پاكترین بندگان خدا و اى محبوبترین انسانى كه در عالم وجود مىشناسیم.
پدر و مادر و جانم و هر چه دارم فداى خاك پایت باد.
اى كسى كه به بركت وجودت موجودات روزى مىخورند و زنده اند.
اى محبوبى كه دست گدائى تو، به درِ خانه ى خدا دراز و دست همه ى موجودات عالم هستى به درِ خانه ى تو دراز است.
از خدا حیات، هستى، روزى و همه چیز دیگر مىگیرى و به ریزه خواران درگاهت تفضّل مىكنى.
اى مولائى كه در مهربانیتان همین بس كه
عمویتان جعفر تائب را با آن همه اذیّتى كه بر شما وارد كرد بخشیدید و
فرمودید: عمویم جعفر مثل برادران یوسف است، وقتى كه گفت: بر شما چیزى نیست.
ما هم عفو و گذشت را از یوسف ارث بردهایم و دیگر به او جعفر كذّاب نگوئید
و او را جعفر تائب بنامید.
قربان كلام دلربایت.
صدها یوسف درس همه چیز را از مكتب شما آموخته و عفو را از درگاه جلال شما یاد گرفته اند.
اى مهربانى كه دشمنانت به غلط تو را یك
مقتدر خونریز معرّفى كرده و حال آنكه راضى نمىشوى بىجهت حتّى از بینى
احدى خونى جارى شود.
اگر انبیاء اولوالعزم را شما به چشم
محبّت نگاه نكنند از مقام قرب الهى دور مىشوند و اگر آنها به شما متوسّل
نبودند، ارزش وجود نداشتند.
اى قربان آن جمالى كه آنچه خوبان همه دارند، تو تنها دارى.
آیا كسى مىتواند آن قیافه ى جذّاب را ببیند و دست از ترنج بشناسد و جان خود را فدا نكند؟
آیا كسى ممكن است متوجّه احاطه ى نور پاك آن وجود مقدّس بشود و به غیر او توجّه كند؟
تو مظهر خدائى.
تو آئینه ى تمام نماى جلال و جمال الهى هستى.
اى محبوبى كه عاشقى مثل امام صادق
علیه السلام دارى كه آن امام بزرگوار و عزیز پروردگار زانوهاى غم را در
فراقت در بغل مىگیرد و اشك مىریزد و وقتى كه از او سؤال مىكنند آیا حضرت
قائم متولّد شده مىفرماید: نه!
اگر من زمان او را درك مىكردم تمام ایّام عمرم خدمتگزارش بودم.[1]
یا صاحب الزّمان، شما آن محبوبى هستى كه
وقتى سدیر صیرفى و مفضّل بن عمر و ابوبصیر و ابان بن تغلب بر امام صادق
علیه السلام وارد مىشوند مىبینند آن حضرت روى خاك نشسته مانند زن بچّه
مرده با دلى سوخته اشك مىریزد و حزن و اندوه از وجناتش پیدا است، رنگ
مباركش تغییر كرده، اشك دو طرف صورتش را پر كرده و بر روى دامنش ریخته و
مىگوید: اى آقاى من درد فراقت قوّت را از من برده، آسایش را از من گرفته و
زمین را بر من تنگ كرده و استراحت قلبى را از من سلب نموده است.
اى آقاى من مصیبتم به ناراحتیهاى همیشگى
متّصل گشته، همه چیز را یكى پس از دیگرى از دست مىدهم و جز اشكى كه از
چشمم جارى است و ناله اى كه از تمام زوایاى دل مىكشم و ستم هائى كه مىبینم
چیزى حس نمىكنم.
سدیر مىگوید: از آن همه ناله و گریه كه امام صادق علیه السلام در آن حالت داشت نزدیك بود عقل از سرمان بپرد.
احتمال دادیم كه براى آن حضرت ناراحتى كوبندهاى پیش آمده و یا از اوضاع زمان آن چنان ناراحت شده كه این چنین اشك مىریزد.
گفتیم: اى فرزند بهترین خلق خدا، خدا
چشم تو را نگریاند، از چه حادثهاى این چنین گریانى؟ چرا این گونه مانند
باران اشك مىریزى؟
ناگهان امام صادق علیه السلام آهى
كشید كه وجودش به حركت آمد و ناراحتیش فزونى یافت و فرمود: اى واى بر شما،
امروز صبح به كتاب جفر، همان كتابى كه علم بلایا و منایا و علم آنچه بوده و
آنچه خواهد بود، در آن هست و خدا آن را مختصّ محمّد و آل محمّد
صلىالله علیه وآله قرار داده، نگاه مىكردم.
در قسمت تاریخ تولّد حضرت قائممان تأمّل
مىنمودم و چندى گذشتن زمان غیبت و طول عمر او را ملاحظه مىكردم و
بلاهائى كه بر مؤمنین در آن زمان وارد مىشود و تردیدى كه از طول غیبت آن
حضرت در دل آنها وارد مىگردد كه اكثر آنها از دین بر مىگردند و شانه از
زیر بار اسلام و ولایت ما خالى مىكنند مىدیدم. دلم سوخت و حزن بر من
مستولى شد (تا پایان حدیث كه طولانى است).
یا صاحب الزّمان، شما همان عزیزى هستى
كه تمام انبیاء و اولیاء انتظار ملاقاتت را داشته و همه ى آنها خود را
مقدّمه ى ظهور شما مىدانسته اند.
انبیاء و ملائكه به محبّت شما اى فرزند بهترین خلق خدا، به خدا نزدیك مىشدند و از نور پاكت براى كمالاتشان كمك مىگرفتند.
روزى امیرالمؤمنین على بن ابیطالب
علیه السلام اشاره به حضرت حسین بن على علیه السلام كرد و فرمود: این
پسرم كه آقا است و جدّش او را آقا نامیده از صلبش مردى همنام پیغمبرتان
بیرون مىآید در وقتى كه مردم غافلاند و حقّ را كشته اند و ظلم و جور ظاهر
شده، او (یعنى حضرت قائم ارواحنا فداه) خروج مىكند و اهل آسمانها و
ساكنین آنها به خروجش خوشحال مىشوند.
اى جان به قربانت، بر ما سخت است كه همه را ببینیم و شما را نبینیم.
اى جان به فدایت كه دیده نمىشوى ولى از میان ما بیرون نیستى.
اى جان به قربان آن پاك سرشتى كه همه به او محتاجاند و او تنها به خدا محتاج است.
آیا راهى هست كه روزى همنشینت گردیم و آن جمال با كمالت را مشاهده نمائیم؟!
آیا راهى هست كه در هر كجا كه اقامت دارى ما هم به عنوان كلب آستانت اقامت كنیم و از فیض حضورت بهره برداریم؟
آیا مىشود نام ما را در طومار دوستانت بنویسى و این افتخار را به ما بدهى و ما را تا ابد سرافراز نمائى؟!
آیا مىشود روزى پرتوى از خورشید جمالت در كلبهى محقّر ما بتابد كه؛
ز در درآ و شبستان ما منوّر كن
هواى مجلس روحانیان معطّر كن
آیا ممكن است لحظه اى گوشه ى چشمى به ما كنى كه:
آنان كه خاك را به نظر كیمیا كنند
آیا شود كه گوشهى چشمى به ما كنند
اى دوازدهمین جانشین پیغمبر اكرم و اى یازدهمین فرزند على بن ابیطالب علیهماالسلام.
ما محبّت تو را با شیر از مادر گرفته و در دامن پدرى كه همیشه به یاد تو بوده پرورش یافته ایم.
آیا ممكن است مانند على بن مهزیار،
مانند علاّمه ى حلّى یا لااقل مانند آن مرد یهودى و مانند آن شخص سنّى،
ایّامى، ساعتهائى یا لااقل چند دقیقه اى ما را موفّق به مجالستت كنى و از
نعمت دیدارت بهرهمندمان نمائى؟
اگر به لیاقت ما باشد، چه كسى جز آباء و
اجداد بزرگوارت این لیاقت را دارند كه با تو همنشین باشد و اگر به لطف و
كرم شما باشد، قادرى، مىتوانى حتّى به سنگى این لیاقت را بدهى و او را
لایق محضر مباركت نمائى.(یعنی هیچکس جز ائمه اطهار این لیاقت را ندارند که هم طراز تو باشندواگر کسی به حضورت میرسد از لطف توست)
عبداللّه بن ابى یعفور مىگوید كه امام
صادق علیه السلام فرمود: معجزهاى از معجزات انبیاء و اوصیاء وجود ندارد
مگر آنكه خداى تعالى مثل آن را در اختیار حضرت مهدى قائم ما قرار داده است.
پس لیاقت عنایت كن و لو از طریق معجزه باشد و ما را از محضر پر بركتت مستفیض فرما.
اى محبوبى كه براى نجات بشریّت صدها سال
در زندان دنیا ماندهاى و با مردمان مستضعف دنیا هم دردى مىكنى، تو خود
از خدا فرجت را بخواه و سر بر سجده در مسجد سهله بگذار و آیهى: «امّن
یجیب» را بخوان كه دعاى تو مستجاب است.
اى ولىّ خدا كه خدا به وجودت افتخار
مىكند و بر ملائكه مباهات مىنماید، ما را از مهالك زمان غیبت و گرفتاریها
و امتحانات سخت آخرالزّمان حفظ كن و هیچگاه و حتّى لحظه اى دست ما را رها
نفرما.
خدایا قلب مقدّس آن عزیز عزیزان را به ما مهربان كن و عفو و كرمش را شامل حال ما فرما.
خدایا تو او را یارى كن.
خدایا تو او را از همهى بلاها حفظ كن.
خدایا نگذار آنى در قلب مقدّسش كمترین حزن و اندوهى راه پیدا كند و همیشه او را از ما راضى نگهدار.