اكنون با دقت بیشترى سخنان ابوزید را دسته بندى و نقل مى كنیم:
محمد, فرزند جامعه جاهلى و محصول فرهنگ آن
ابوزید با ارائه تحلیلى درباره پیامبر و رسالت او مى خواهد نشان دهد كه او تافته جدا بافته اى نیست, بلكه:
(جزئى از واقعیت و جامعه (جاهلى) بوده است. او فرزند جامعه(خویش) و محصول آن بود. در مكه یتیم متولد شد و مانند همسالان خویش بین عرب صحرانشین و در میان بنى سعد تربیت شد. همچون سایر مردم مكه تاجر بود. با آنان در سفرها, زندگى و دلمشغولى هاشان شریك بود.)11
بنابراین نباید پنداشت كه (وجودى) بیش از وجود عینى و مادى خویش داشته است. كسانى كه این مطلب را عنوان مى كنند, مى خواهند از او انسانى جدا از جامعه انسانى تصویر كنند.12
در پاسخ به این اشكال كه چگونه مردى از چنان جامعه اى بسته و بى سواد, تحوّلى چنان بزرگ به وجود آورد, مى نویسد:
(معناى این سخن كه او فرزند جامعه و محصول آن است, این نخواهد بود كه او الزاماً به همان فرهنگ جاهلى كه تبلیغات رسمى دینى تصویر مى كند وابسته بوده; فرهنگ خشن, دختركش و پرستنده خدایانى از مواد خوراكى كه در صورت گرسنگى آن را مى خوردند. فرهنگ دو جنبه دارد, جنبه مسلط, و جنبه ضعیف; جنبه ضعیف كه صدایش پایین است, مى كوشد با جنبه مسلط فرهنگ درافتد.)13