سلام
امروز ساعت 11 شبکه نمایش یه فیلم پخش کرد!
ترجمه عنوان فیلم: "سلطانِ رویاها"
محصول سال2007 آمریکا
کنجکاو شدم دنبالش کنم...فقط در حدی که روشن باشه تا آخرش ببینم به کجا میرسه!
یه بابایی بود...عینهو همین سلطاناها!...با ریش و سیبیل پت و پهن...چشمای گردِ و موهای زیاد!
چشمای کودنی داشت، یا نگاه ابلهانه ای! با دخترش 18 ساله ش: میراندا....
پدره رویایی بود...بهتره بگم دیوانه ی رویا... و به سرش زده بود از رو یه نقشه ی قدیمی یه گنج زیر زمینی پیدا کنه...اونم تو قرن بیست و یکم!...دختره اما منطقی و واقعگرا و از کارای پدر عاصی... ولی بازم کمکش میکرد و همراش بود.
پدره حتا کار هم نمیکرد و خرج خونه رو دختر درمیورد. در عوض پدر هم هر چی پول و پله داشتن خرج خرید دم و دستگاهای گنج یابی می کرد! یه بار هم بیهوا رفت ماشین دخترشو فروخت!! و به جاش یه مشت ابزار حفاری و این حرفا خرید:|
خلاصه آخرش محل گنجو پیدا میکنه! زیر زمین یه فروشگاه زنجیره ای! بعد هم با هزار دنگ و فنگ موفق میشن برن تو زیر زمین و شروع کنن حفاری...
آخر سر پدره میره تو یه چاه(زیر زمین فروشگاه) که انگار به رودخونه وصل بوده و دختره بالا میمونه و مراقب اما بالاخره پلیسا سر میرسن و همدست اونا رو ت فروشگاه دستگیر میکنن و...
حدس بزنید آخرش چی میشه؟! آخرش جنازه مرده رو از ته اون چاه یا فاضلاب یا هر چی..بیرون میکشن و...فاتحه:|
-------------------
نتیجه گیری آزاد:)