• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن قرآن و عترت > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
قرآن و عترت (بازدید: 5084)
پنج شنبه 21/9/1387 - 0:38 -0 تشکر 76693
-:- مناظره ائمه با مخالفان چه طوری بود ؟؟-:-

اللهم انت السّلام و منک السّلام

و لک السّلام و الیک یعود السّلام

سلاااااااااام

*******

یکی از بخش های مهمی که در زندگی و شیوه تبلیغ ائمه بزرگوارمون وجود داره مناظراتی هستش که امامان ما در برابر مخالفان انجام میدادند ...

نمونه ای از مناظرات امام صادق علیه السلام - موعودنامه 

 شیوه ای که این بزرگواران پیش می گرفتند واقعا سرمشق و درس خوبیه برای ما ... آداب مناظره و هدفی که داشتند و شیوه شروع و پایان مناظره از نکاتی هستش که باید بهشون توجه کرد ...

خوشحال میشم شما هم در کنار ما باشید ... من که همیشه از این مناظره ها لذت می برم  ... منتظرتونیم ...

 

ماندگار باشید

یا علی

اللهم ‌ارزقنا توفیق‌الشهادة فی سبیلك تحت لواء ولیك

همراه شما در انجمن سیاسی anjoman.siasi@tebyan.org

و انجمن ورزش و تندرستی anjoman.varzesh@tebyan.org

سه شنبه 29/11/1387 - 18:13 - 0 تشکر 91336

مناظره امام زمان(عچ) با مخالفان از طريق نواب – درباره شهادت امام حسین

از امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) توقیعات فراوانی در زمینههای گوناگون صادر شده است كه در برخی از آنها مناظراتی با مخالفان از طریق نواب خاص انجام شده است و البته ایشان تأكید می‏كردند كه این پاسخ‏ها را از امام زمان (عج) آموختهاند؛ ما در اینجا به یكی از مناظراتی كه توسط حسین بن روح یكی از نواب خاصّ حضرت بیان شده است اشاره میكنیم:

أبی جعفر محمد بن علی بن حسین بن بابویه قمی» نقل میكند شخصی از أبی القاسم حسین بن روح نوبختی پرسید:‌ «آیا حسین بن علی ­ـ علیهالسلام ـ ولی خدا بود؟

گفت: آری.

پرسید: آیا قاتل آن حضرت دشمن و عدوّ خدا بود؟

گفت: آری.

پرسید: پس چرا خداوند دشمن خود را بر ولیّ خود مسلط كرد؟

حسین بن روح پاسخ داد:

بدان كه خداوند با بشر تكلّم نمیكند مگر با واسطه؛ حال اگر بخواهد فرستادگانی از غیر جنس بشر بفرستد مردم از آنان اطاعت نمیكنند؛ پس ناگزیر افرادی از جنس بشر را به رسالت بر میانگیزد و برای اینكه بر مردم ثابت شود كه ایشان از جانب خدایند و در سخنان خود صادقاند، معجزاتی را برایشان قرار میدهد بطوری كه مردم از انجام آن عاجزند؛ سپس چون مردم به رسالت این افراد پی بردند، خداوند متعال بر اساس مصلحت و حكمت خود گاهی رسولان و انبیاء خود را غالب میكند و گاهی مقهور؛ زیرا اگر ایشان در تمام احوال غالب و پیروز باشند، مردم ایشان را خدا میپندارند و از خداوند غافل میشوند، به همین دلیل خداوند متعال، احوال انبیاء و اولیاءش را مانند احوال سایر مردم قرار داده است و البته ایشان در حالت سختی و آزمایشهای الهی صابر و شكیبا و در حالت پیروزی و عافیت شاكرند.


فردای آن روز، حسین بن روح، به یكی از شیعیان كه فكر می
كرد این پاسخها تراوش فكری خود اوست اظهار داشت: «اگر از آسمان سقوط كنم و طعمه مرغان هوا گردم یا باد تندی مرا به محل دوری پرتاب كند، در نظرم بهتر از این است كه در دین خدا رأی و نظریه شخصی خود را اظهار كنم. مطالبی كه دیروز شنیدی از حجت خدا (عج) شنیده شده است»

احتجاج طبرسی ج 2، ص 472.

 

 

خدایا ریشه ی شادی های مرا در غم دیگران قرار مده... 

 

دوشنبه 5/12/1387 - 12:20 - 0 تشکر 92956

سوره مانع از جهنّم

مناظره امام هادی(ع) با پادشاه روم

قیصر، پادشاه روم به یكی از خلفای بنی عباس نوشت، ما در انجیل دیده‌ایم، هر كس سوره‌ای را بخواند كه خالی از هفت حرف باشد، خداوند جسدش را بر آتش جهنّم حرام می‌كند و آن هفت حرف عبارتست از «ثاء»، «جیم»، «خاء»، «زاء»، «شین»، «ظاء» و «فاء». ما، در تورات و انجیل آن سوره را نیافته‎ایم، آیا در كتب خود چنین سوره‎ای را دارید؟ و اگر جواب مثبت است مراد از این حروف هفتگانه چیست؟
خلیفه عباسی، علماء و دانشمندان را جمع كرد و سؤال را مطرح نمود. لكن هیچ یك نتوانستند جواب سؤال را بدهند؛ به ناچار سؤال را از حضرت علی بن محمد بن الرضا ـ علیهم‎السلام ـ پرسید.
حضرت هادی ـ علیه‎السلام ـ فرمود: «آن سوره‎ای كه آنها در جستجوی آن هستند و در كتب آسمانی سابق نیافتند، در قرآن مجید موجود است و آن سوره، «سوره حمد» است كه هیچ یك از این حروف هفتگانه در آن نمی‎توان یافت.»
پرسیدند: «حكمت آن چیست؟ و این حروف علامت چیست؟»
حضرت فرمودند: «ث» اشاره به «ثبور» دارد؛ مراد از «ج» «جحیم»است؟ مقصود از «خ» «خبیث» است و «ز» اشاره به «زقّوم» دارد و «ش» «شقاوت» است و مراد از «ظ» ظلمت است و «ف» اشاره به «فرقت» دارد.»
این پاسخ را برای قیصر روم فرستادند؛ چون جواب به پادشاه رسید بسیار مشعوف شد و دانست كه دین حق همان اسلام است و لذا بلافاصله به اسلام گروید.

منتخب التواریخ ص 530.

وَأُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ

 
سه شنبه 6/12/1387 - 12:23 - 0 تشکر 93234

خدا در كجاست؟

مناظره امام رضا(ع) با منكر خدا


یكی از منكران وجود خدا نزد امام رضا ـ علیه السلام ـ آمد، در حالی كه گروهی در محضر آن حضرت بودند. امام به او فرمود:
اگر حق با شما باشد ـ كه نیست ـ و خدایی وجود نداشته باشد، در این صورت ما و شما برابریم و نماز و روزه و زكات و ایمان ما به ما زیان نخواهد رسانید ولی اگر حق با ما باشد و خدایی باشد ـ كه هست ـ در این صورت ما رستگار و شما زیانكار و در هلاكت و خسران خواهید بود.
منكر خدا: به من بفهمان كه خدا چگونه است و در كجاست؟
امام ـ علیه السلام ـ : وای بر تو، این راهی كه می‎روی غلط است، خدا چگونگی را چگونه كرد، بدون آن كه او به چگونگی، ‌توصیف شود، و او مكان را مكان كرد، بی‎آنكه خود، دارای مكان باشد، بنابراین ذات پاك خدا با چگونگی و مكان شناخته نمی‎شود و با هیچ یك از نیروهای حسّی، درك نمی‎شود، و به هیچ چیز تشبیه نمی‎گردد.
منكر خدا: اگر خدا با هیچ یك از نیروهای حسّی، درك نمی‎شود، بنابراین او چیزی نیست.
امام ـ علیه السلام ـ : وای بر تو، این كه نیروهای حس تو از درك او عاجز هستند او را انكار كردی؟! ولی ما در عین آن كه نیروهای حس ما از درك ذات پاك او عاجز است، به او ایمان داریم كه او پروردگار ماست و به چیزی شباهت ندارد.
منكر خدا: به من بگو خدا از چه زمانی بوده است؟
امام ـ علیه السلام ـ : به من خبر بده كه خدا از چه زمانی نبوده است، تا من به تو خبر دهم كه در چه زمانی بوده است.
منكر خدا: دلیل بر وجود خدا چیست؟
امام ـ علیه السلام ـ : من وقتی كه به پیكر خودم می‎نگرد، نمی‎توانم در طول و عرض آن چیزی بكاهم یا بیفزایم، زیانها و بدی‎هایش را از آن دور سازم و سودش را به آن برسانم. از همین موضوع یقین كردم كه این ساختمان، دارای سازنده است. از این رو به وجود صانع، اعتراف كردم. به علاوه گردش سیارات، پیدایش ابرها، و دیدن بادها، سیر خورشید و ماه و ستارگان نشانه آن است كه این گردنده‎ها، گرداننده دارد و این موجودات دارای سازنده و پردازنده می‎باشد.
[1]

[1] . اصول كافی، ج 1، ص 78.

وَأُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ

 
پنج شنبه 8/12/1387 - 17:53 - 0 تشکر 93767

مكان خدا در عرش؟!

مناظره امام رضا(ع) با ابو مره مسیحی


شخصی به نام ابوقره خدمت امام رضا ـ علیه‌السّلام ـ رسید و مسائل مختلفی را مورد گفتگو قرار داد، تا اینكه بحث به توحید منتهی شد و پرسید:
خدا كجاست؟
امام: «كجا» مكان است، و این نوع سؤال سؤال، حاضر از غائب است، «مانند اینكه وقتی وارد خانه دوست حوز می‌شوی و او را در خانه نمی‌بینی، می‌گوئی دوست من كجاست؟ ولی خداوند متعال غائب نیست، كسی بر او وارد نمی‌شود، در هر مكانی وجود دارد، مدبر جهان، وسازنده و نگهدارنده آسمانها و زمین است.
ابوقره: آیا او بالای آسمان نیست؟
امام: او خدا است در آسمان‌ها و در زمین، او كسی است كه در آسمان خدا است و در زمین خدا است، او كسی است كه شما را در رحم مادران، صورت بندی می‌كند، او با شما است هر جا باشید...
[1]
ـ اگر خداوند همه جا هست پس چرا شما به هنگام دعا دستها را به طرف آسمان بلند می‌كنند؟
ـ : امام خداوند بر اساس حكمت خویش عبادت‌های مختلفی از آفریده‌های خود خواسته است... بعضی از عبادات در رابطه با گفتار بعضی مربوط به كردار و بعضی از عبادات توجه نمودن به نقطه خاصی است مثلاً یكی از عبادات این است»كه خداوند از مردم خواسته است هنگام نماز به طرف كعبه بایستند و همچنین حج و عمره را دستور داده به آن‌سو انجام دهند، یكی از انواع عبادات هم دعا است، خداوند از آفرید‌ه‌های خود خواسته است كه به هنگام دعا، به عنوان فروتنی و نشانه پرستش و اظهار كوچكی در برابر او، دستهای خود را باز كنند و به سوی آسمان بالا ببرند.
ابوقره: آیا فرشتگان به خدا نزدیكترند یا اهل زمین؟
امام: اگر مقصود تو از نزدیكی، نزدیك بودنی است كه با وجب و ذرع سنجیده می‌شود، این نوع نزدیكی نسبت به خداوند قابل تصور نیست و همه چیز بطور كلی فعل او هستند، و رسیدگی خداوند به تدبیر بعضی از چیزها، او را از اداره كردن بعض دیگر مشغول نمی‌كند، خداوند در همان حالی كه بالاترین مخلوقات را اداره می‌كند، در همان حال پائین‌ترین آن‌ها را نیز اداره می‌نماید، و در همان زمانی كه به اولین آفریده‌ رسیدگی می‌نماید به آخرین آفرید‌ه‌ها نیز رسیدگی می‌كند بدون اینكه در اداره كردن جهان هستی، با این عظمت، دچار رنج و زحمت گردد، و یا اینكه نیاز به خرج و مشورت داشته باشد، و یا احساس خستگی كند. و اگر مقصودت از نزدیكی به خدا«نزدیكی و قرب معنوی است» هر كس ـ چه انسان و چه فرشته، كه بیشتر قوانین خدا را بكار بندد مقرب‌تر و به خدا نزدیكتر است...
ابوقره: اعتراف می‌كنی كه خدا بر چیزی حمل شده است؟
امام: نه چون هر چیزی كه قابل حمل باشد، نیاز به حمل كننده دارد وامكان ندارد كه خداوند نیازمند باشد...
ابوقره: پس شما این روایت را تكذیب می‌كنی كه می‌گوید: نشانه خشم خدا این است كه فرشتگانی كه عرش را حمل می‌كنند، سنگینی او را بر دوش خود احساس می‌كنند، و به سجده می‌افتند، و پس از برطرف شدن خشم خدا ، عرش سبك می‌شود، و آنها به جایگاه خود باز می گردند؟
امام: از وقتی كه خداوند شیطان را طرد كرده تا امروز و تا قیامت آیا نسبت به او و دوستانش خشمگین است، یا از آنها راضی است؟
ابوقره: خشمگین است.
امام: پس چه وقتی خشمگین نبوده، تا عرش سبك شود؟
سپس فرمود: وای بر تو، چگونه جرأت می‌كنی كه خدای خود را دگرگون شونده از حالی به حال دیگر توصیف كنی، و خصوصیاتی كه مربوط به آفریده‌ها است بر او منطبق نمائی؟ پاك و منزّه است او، با از بین روندگان از بین نمی‌رود، و با دگرگون شوندگان دگرگون نمی‌گردد.
ابوقره كه دیگر نمی‌توانست چیزی بگوید، برخاست و رفت.
[2]
[1] . این قسمت از سخن امام،قسمت‌هایی از آیات قرآنی است كه به تناسب بحث انتخاب شده.
[2] . اجتماع طبرسی، ج 2، ص 184، بحارالانوار، ج 10، ص 342.

وَأُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ

 
پنج شنبه 8/12/1387 - 22:5 - 0 تشکر 93822

اللهم انت السّلام و منک السّلام

و لک السّلام و الیک یعود السّلام

سلام بر ربیح دل های ما

سلاااااااااام

*******

ممنون jtayebe عزیز ... کاملا متناسب بود با این ایام

از مناظره های امام رضا خیلی خوشم میاد ....  ارزش هرچه بیشتر این مناظره‌ها، مخصوصا با استناد بر كتب مقدّسی همچون تورات، انجیل و زبور، زمانی به خوبی روشن می‌شه كه شرایط شگفتِ حاكم بر منطقه عمومی خراسان بزرگ از نظر تنوّع فرقه‌های دینی و مذهبی گوناگون و چالش‌هایی كه از این ناحیه متوجه اسلام و جامعه مسلمانان بود، مورد توجه قرار بگیرد.

اما یه مناظره دیگه

مناظره با دانشمند یهودی


امام رضا(ع) در باره نبوت پیامبر اسلام (ص) و دلایل اثبات آن با عالم یهودی به مناظره پرداختند. آن حضرت در این زمینه، افزون بر پیشگوئی كتاب مقدس یهودیان، به همان دلیلی استناد كردند كه عالم یهودی برای اثبات نبوت حضرت موسی(ع) به آن استناد جست.



1 ـ پیشگویی تورات در باره پیامبر اسلام(ص): حضرت رضا(ع) در پاسخ به درخواست عالم یهودی برای اثبات نبوّت حضرت محمّد(ص) بر اساس كتاب مقدّس آنان به فرازی از تورات استناد كردند كه دارای قراین روشنی بود و به خوبی بر مدعای آن حضرت دلالت می‌كرد؛ از جمله فرمودند: آیا می‌دانی كه حضرت موسی(ع) به بنی اسرائیل وصیت كرد: پیامبری از میان برادرانتان به سوی شما خواهد آمد، او را تصدیق كنید و به سخنانش گوش فرا دهید؟ هنگامی كه عالم یهودی وجود این بشارت را در تورات تأیید كرد، حضرت فرمودند: آیا بنی اسرائیل برادرانی غیر از بنی اسماعیل دارند؟ و آیا از میان فرزندان اسماعیل(ع)پیامبری جز حضرت محمّد(ص) مبعوث شده است؟ دانشمند یهودی به هر دو پرسش، پاسخ منفی داد. این فقره مورد استناد حضرت، كه با‌اندكی تفاوت در چند جای عهدین آمده، در نسخه‌های كنونی آن نیز موجود است. از جمله در سفر تثنیه: 18:18ـ19 چنین آمده است: نبی‌ای را برای ایشان از میان برادرانشان مثل تو مبعوث خواهم كرد. كلام خود را به دهانش خواهم گذاشت و هر آنچه به او فرمایم به ایشان خواهد گفت، و هر كسی كه سخنان مرا، كه او به اسم من گوید، نشنود من از او مطالبه خواهم كرد.( ونیز ر.ك:تثنیه،18:15؛ اعمال رسولان، 3: 22)



بی‌شك، فرازهای یاد شده، آمدن پیامبری را بشارت می‌دهد كه اولا «همانند موسی» است و ثانیاً، از میان «برادران بنی اسرائیل» خواهد بود. برخی از دانشمندان یهود، پیامبر یاد شده را بر یوشع، مسیحیان پروتستان بر حضرت عیسی(ع) و مسلمانان بر پیامبر اكرم(ص) تطبیق كرده‌اند. مسلمانان با شرح بسیاری از ویژگی‌های یكسان حضرت موسی(ع) با حضرت محمّد(ص) از یك سو، و تفاوت حضرت عیسی(ع) و یوشع با حضرت موسی(ع)در ویژگی‌های یاد شده، پیامبر اكرم(ص)را مصداق آن پیامبر موعود می‌خوانند.
برای ارزیابی درست این سه دیدگاه و چگونگی انطباق «آن نبی» بر پیامبر اكرم، لازم است دو ویژگی یاد شده برای وی با استناد به خود كتاب مقدّس مورد تجزیه و تحلیل قرار بگیرد. بر همین اساس باید گفت:



الف. مهمترین ویژگی نبوّت حضرت موسی(ع)داشتن كتاب آسمانی و آوردن شریعتی مستقل و خاص است. بنابراین، یك پیامبر فقط در صورتی می‌تواند همانند او باشد كه حتماً این ویژگی را داشته باشد، در حالی كه یوشع و هیچ یك از پیامبران بنی اسرائیل ادعا نكرده‌اند كه همانند وی بوده و شریعتی خاص آورده‌اند. همه آنان پیرو شریعت حضرت موسی(ع) بودند. از سوی دیگر، خود كتاب مقدّس، یوشع را معاصر موسی(ع) و جانشین آن حضرت معرفی می‌كند.( تثنیه، 34:6ـ10) بنابراین، وی نمی تواند همان پیامبر موعود باشد؛ چراكه آمدن وی در «آینده» خواهد بود. گزارش انجیل یوحنّا نیز این معنا را تأیید می‌كند؛ چراكه نشان می‌دهد یهودیان دست كم تا زمان حضرت یحیی(ع) منتظر ظهور این پیامبر موعود بودند، در حالی كه یوشع نبی چند قرن پیش از یحیی بوده است.حتی بر اساس گزارش اناجیل، حضرت عیسی(ع) نیز شریعت مستقلی نیاورد. او مأموریت داشت همان شریعت موسی(ع) را اجرا و تكمیل نماید.(انجیل متى : 5؛17ـ19)



ب. از سوی دیگر، فرازهایی از عهد جدید نشان می‌دهند كه كاهنان یهود در عصر حضرت عیسی(ع) نیز پیامبر یاد شده را غیر از مسیح می‌دانستند: و این است شهادت یحیی در وقتی كه یهودیان از اورشلیم، كاهنان و لاویان را فرستادند تا از او سؤال كنند كه تو كیستی كه معترف شد و انكار ننمود، بلكه اقرار كرد كه من مسیح نیستم. آن گاه از او سؤال كردند: پس چه، آیا تو الیاس هستی؟ گفت: نیستم. آیا تو آن نبی هستی؟ جواب داد كه نه (انجیل یوحنّا، 1:19ـ21.)

حضرت یحیی معاصر حضرت عیسی(ع) و‌اندكی پیش از وی مبعوث شد. یهودیان در پی شناخت ماهیت وی، كاهنانی را نزد وی فرستادند، ولی او خود را پیامبری غیر از مسیح، الیاس و «آن نبی» معرفی كرد. مفسّران كتاب مقدّس عبارت «آن نبی» را اشاره به همان پیامبری می‌دانند كه در سفر «تثنیه» (باب 18) حضرت موسی(ع) وعده داده بود و آن پیامبر در میان یهود، چنان معروف بود كه اشاره كوتاه «آن نبی» برای انتقال آن كافی بود. برخی گفته‌اند: آنان منتظر پیامبری بوده‌اند كه سرور انبیا و بزرگ ترین آنان بوده است. از سوی دیگر، بدون شك انتظار یك پیامبر بزرگ، مسئله بسیار مهمی بوده است و اگر كاهنان و برگزیدگان مركز یهودیت آن زمان (اورشلیم) عقیده نادرستی در این باره داشتند، باید حضرت یحیی آنان را متوجه خطایشان می‌كرد، نه اینكه خطای آنان را تأیید نماید. بنابراین، اگر مراد از «آن نبی» مسیح باشد، باید حضرت یحیی می‌گفت: آن دو یكی هستند، نه اینكه بگوید: من آن نیستم.



از گزارش‌های دیگر عهد جدید نیز برمی آید: بشارت آمدن «آن نبی» به گونه‌ای در میان یهود روشن و پذیرفته شده بود كه آنان هنگام ظهور حضرت یحیی(ع) دچار اختلاف شدند. گروهی وی را همان نبی و گروهی دیگر غیر آن خواندند.( انجیل یوحنّا، 6: 14 و 7: 40ـ43 / اعمال رسولان، 3: 22 و 7: 37)



ج. افزون بر آنچه گفته شد، به صورت جدلی می‌توان در پاسخ مسیحیان گفت: بر اساس الهیّات رایج آنان، تفاوت‌های زیادی بین حضرت موسی و عیسی(ع)وجود دارد، و به دیگر سخن، حضرت عیسی(ع) نه یك پیامبر، بلكه خدای مُجَسَّد خوانده می‌شود كه هیچ انسانی با وی قابل مقایسه نیست.



2. دلیل نبوت موسی(ع) و دلالت آن بر نبوت پیامبر اسلام(ص): دانشمند یهودی در پاسخ امام رضا(ع) درباره چگونگی اثبات نبوّت حضرت موسی(ع) به معجزاتی از قبیل شكافتن دریا، اژدها شدن عصا در دست وی، بیرون آوردن ید بیضا و جاری ساختن چشمه آب از سنگ با زدن عصای خود، استناد كرد. امام رضا(ع)با پذیرش این معجزاتِ حضرت موسی(ع) پرسید: آیا هر كس در تأیید ادعای نبوّت خویش معجزه بیاورد، او را تصدیق می‌كنید؟ عالم یهودی گفت: خیر، فقط در صورتی می‌پذیریم كه معجزاتی همانند معجزات حضرت موسی(ع) بیاورد. امام فرمودند: پس چگونه به نبوّت پیامبران پیش از موسی(ع) ایمان دارید، در حالی كه هیچ كدام از آنها معجزات یاد شده برای حضرت موسی(ع) را نیاوردند. دانشمند یهودی كه در پاسخ حضرت رضا(ع) درمانده بود، با تغییر حرف خود، گفت: اگر كسی معجزاتی بیاورد كه فراتر از قدرت افراد عادی باشد، تصدیق نبوّت او لازم است. در این هنگام، حضرت رضا(ع) با اشاره به زنده شدن مردگان، شفای كور مادر زاد و بیماران مبتلا به پیسی به دست حضرت عیسی(ع)و زنده شدن پرنده گلین با دم مسیحایی آن حضرت پرسیدند: پس چرا نبوّت او را تصدیق نمی كنید؟ وقتی عالم یهودی گفت: می‌گویند كه وی چنین كارهایی می‌كرده است، ولی ما كه آن را ندیده ایم، امام پرسیدند: مگر معجزات حضرت موسی(ع) را به چشم خود دیده اید؟ آیا جز این است كه افراد مورد اطمینانی آنها را دیده و نقل كرده‌اند و با اخبار متواتر به شما رسیده است؟ معجزات حضرت عیسی(ع)هم توسط افراد مورد وثوقی دیده شده و در قالب اخبار متواتر گزارش شده است، پس چرا نبوّت او را تصدیق نمی كنید؟ درباره حضرت محمّد(ص)نیز این مسئله صادق است. بر اساس اخبار متواتر، آن حضرت نزد هیچ آموزگاری درس نخواندند و چیزی نیاموختند، ولی به رغم امّی و درس ناخوانده و مكتب نرفته بودن، كتابی آوردند كه درباره سرگذشت پیامبران و اقوام گذشته و نیز درباره آینده سخن گفته است. پس چرا نبوّت او را نمی پذیرید؟ عالم یهودی، كه جوابی نداشت، محكوم شد و سكوت اختیار كرد.



در این گفت‌وگو، هرچند امام رضا(ع) به صورت صریح و آشكار به هیچ كتاب مقدّسی استناد نجستند، ولی اشاره نكردن ایشان به گزارش این معجزات در كتاب مقدّس، به دلیل آن است كه این مسئله به عنوان یك واقعیت و حقیقت مسلّم تاریخی و دینی، برای هر یك از پیروان ادیان ابراهیمی پذیرفته شده بود و یا دست كم از آن آگاهی داشتند و باید بر اساس منطق و استدلال خود، آن را می‌پذیرفتند؛ زیرا معجزات یاد شده برای حضرت موسی و عیسی(ع) به ترتیب در عهد قدیم (خروج، 4: 1ـ9؛ 7:8ـ12 و 14ـ15؛ 14:1ـ31؛ 17: 1ـ7 / اعداد، 20: 7ـ11 ) و جدید (انجیل متّى، 9:18ـ22؛ 9: 27ـ34 و ب 14 و 15 / مرقس، باب پنجم و ششم و هفتم / لوقا، باب هشتم و نهم /یوحنّا، باب ششم.) و به شكلی مبسوط گزارش شده است. قرآن نیز اصل آن معجزات را بدون اشاره به جزئیات پرداخته شده در عهدین، گزارش و تأیید می‌كند. (براى نمونه، ر.ك. شعراء: 32ـ45 و 63 / بقره: 60 / اعراف: 160 / آل عمران: 49 / مائده: 110.)

اللهم عجل لولیک الفرج

ماندگار باشید

یا حق

اللهم ‌ارزقنا توفیق‌الشهادة فی سبیلك تحت لواء ولیك

همراه شما در انجمن سیاسی anjoman.siasi@tebyan.org

و انجمن ورزش و تندرستی anjoman.varzesh@tebyan.org

پنج شنبه 8/12/1387 - 22:42 - 0 تشکر 93832

سلام ماندگاری محترم

خواهش میکنم...دست شما درد نکنه با تاپیک خوبتون...یاد میگیریم که جواب بعضی سوالا رو چی بدهیم.

موفق باشید

وَأُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ

 
جمعه 9/12/1387 - 10:17 - 0 تشکر 93880

سلام علیکم

راهنمایی امام به معبود

مناظره امام صادق(ع) با عبدالله دیصانی


روزی عبدالله دَیصانی، نزد امام جعفر صادق ـ علیه السلام ـ آمد و گفت: «ای جعفر بن محمد! من قائل به پروردگار نیستم، اگر می‌توانی مرا به معبودم راهنمایی كن».
امام: نامت چیست؟
عبدالله، بدون این كه كلمه‌ای بر زبان جاری كند، سر به زیر انداخت و بیرون رفت. دوستانش به او گفتند: «چرا نامت را نگفتی؟!»
در جواب گفت: اگر نامم را (كه عبدالله = بنده خدا) است می‌گفتم، از من می‌پرسید: آن كه تو بنده او هستی كیست؟
دوستان عبدالله گفتند: نزد امام برگرد و بگو: مرا به معبودم راهنمایی كن و از نامم مپرس.
امام اشاره به جایی كرد و فرمود: آنجا بنشین.
عبدالله نشست. در همین هنگام، یكی از كودكان امام ـ علیه السلام ـ كه تخم مرغی در دست داشت و با آن بازی می‌كرد، به آن جا آمد؛ امام به كودك فرمود: «فرزندم! آن تخم مرغ را چند لحظه به من بده!»
كودك تخم مرغ را به امام داد.
امام، آن را به دست گرفت و به عبدالله رو كرد و فرمود: «ای دیصانی! این تخم مرغ را خوب نگاه كن كه سنگری پوشیده است، دارای: 1. پوست كلفتی است؛ 2. زیر پوست كلفت، پوست نازكی قرار دارد؛ 3. زیر آن پوست نازك مایعی مانند نقره است به صورت روان.
[1]
4. سپس طلائی است آب شده
[2] نه طلای آب شده با نقره روان بیامیزد، و نه آن نقره روان با آن طلای روان مخلوط گردد، و به همین وضع باقی است؛ نه سامان دهنده‌ای از میان آن بیرون آمده كه بگوید: من آن را آن گونه ساخته‌ام، و نه تباه‌ كننده‌ای از بیرون به درونش رفته كه بگوید من آن را تباه ساخته‌ام، و روشن نیست كه برای تولید فرزند نر، درست شده، یا برای تولید فرزند ماده. ناگاه پس از مدتی شكافته می‌شود و پرنده‌ای مانند طاووس رنگارنگ، از آن بیرون می‌آید. آیا به نظر تو چنین تشكیلات ظریف و دقیقی، دارای تدبیر كننده‌ای نیست؟»
عبدالله دیصانی در برابر این سؤال مدتی سر به زیر افكند و آن گاه گفت: «گواهی می‌دهم كه معبودی جز خدای یكتا نیست و او یكتا و بی‌همتاست، و گواهی می‌دهم كه محمد ـ صلّی الله علیه و آله ـ، بنده و رسول اوست، و تو امام و حجت از طرف خدا بر مردم هستی و من از عقیده باطل خود پشیمانم و از كرده خود توبه كردم.»
[3]

[1] . منظور امام ـ علیه السلام ـ، سفیده تخم مرغ است.
[2] . منظور امام ـ علیه السلام ـ، زرده تخم مرغ است.
[3] . اصول كافی، ج 1، ص 80.

وَأُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ

 
جمعه 9/12/1387 - 11:34 - 0 تشکر 93921

جنبه علمی امام رضا: مأمون كه پیوسته شور و اشتیاق مردم نسبت به امام واعتبار بی‌همتای امام را در میان ایشان می‌دید می خواست تااین قداست واعتبار را خدشه دارسازدوازجمله کارهایی که برای رسیدن به این هدف انجام داد تشکیل جلسات مناظره‌ای بین امام و دانشمندان علوم مختلف از سراسر دنیا بود، تا آنها با امام به بحث بپردازند، شاید بتوانند امام را ازنظر علمی شکست داده ووجهه علمی امام را زیرسوال ببرند.که شرح یكی از این مجالس را می‌آوریم: "برای یكی از این مناظرات مأمون فضل‌بن‌سهل را امر كرد كه اساتید كلام و حكمت را از سراسر دنیا دعوت كند تا با امام به مناظره بنشینند. فضل نیز اسقف اعظم نصاری و بزرگ علمای یهود و روسای صابئین ( پیروان حضرت یحیی) بزرگ موبدان زرتشتیان و دیگر متكلمین وقت را دعوت كرد. مأمون هم آنها را به حضور پذیرفت و از آنها پذیرایی شایانی كرد و به آنان گفت:" دوست دارم كه با پسر عموی من ( مأمون از نوادگان عباس عموی پیامبر است كه ناگزیر پسر عمومی امام می باشد.) كه از مدینه پیش من آمده مناظره كنید". صبح رروز بعد مجلس آراسته‌ای تشكیل داد و مردی را به خدمت حضرت رضا (علیه السلام ) فرستاد و حضرت را دعوت كرد. حضرت نیز دعوت او را پذیرفتند و به او فرمودند :" آیا می‌خواهی بدانی كه مأمون كی از این كار خود پشیمان می‌شود". او گفت : "بلی فدایت شوم". امام فرمودند :" وقتی مأمون دلایل مرا بر رد اهل تورات از خود تورات و بر اهل انجیل از خود انجیل و از اهل زبور از زبورشان و بر صابئین بزبان ایشان و بر آتش‌پرستان بزبان فارسی و بر رومیان به زبان رومی‌شان بشنود و ببیند كه سخنان تك ‌تك اینان را رد كردم و آنها سخن خود را رها كردند و سخن مرا پذیرفتند آنوقت مأمون می‌فهمد كه توانایی كاری را كه می‌خواهد انجام دهد ندارد و پشیمان می‌شود و لاحول و لا قوه الا بالله العلی العظیم". سپس حضرت به مجلس مأمون تشریف ‌فرما شدند و با ورود حضرت مأمون ایشان را برای جمع معرفی كرد و سپس گفت : " دوست دارم با ایشان مناظره كنید ". حضرت رضا (علیه السلام)نیز با تمامی آنها از كتاب خودشان درباره دین و مذهبشان مباحثه نمودند. سپس امام فرمود:" اگر كسی درمیان شما مخالف اسلام است بدون شرم و خجالت سئوال كند". عمران صایی كه یكی از متكلمین بود از حضرت سئوالات بسیاری كرد و حضرت تمام سئوالات او را یك به یك پاسخ گفتند و او را قانع نمودند. او پس از شنیدن جواب سئوالات خود از امام شهادتین را بر زبان جاری كرد و اسلام آورد و با برتری مسلم امام، جلسه به پایان رسید و مردم متفرق شدند. روز بعد حضرت، عمران صایی را به حضور طلبیدند و او را بسیار اكرام كردند و از آن به بعد عمران صایی خود یكی از مبلغین دین مبین اسلام گردید. رجاءابن ضحاک که ازطرف مامون مامور حرکت دادن امام ازمدینه به سوی مرو بود,می گوید: "آن حضرت در هیچ شهری وارد نمی شد مگر اینکه مردم از هرسو به او روی می آوردند و مسائل دینی خود را از امام می پرسیدند.ایشان نیز به آنها پاسخ می گفت و احادیث بسیاری از پیامبر خدا و حضرت علی (علیه السلام) بیان می فرمود.هنگامی که ازاین سفربازگشتم نزد مامون رفتم .او ازچگونگی رفتار امام در طول سفر پرسید و من نیز آنچه را در طول سفر از ایشان دیده بودم بازگوکردم . مامون گفت: "آری، ای پسرضحاک !ایشان بهترین، دانا ترین و عابدترین مردم روی زمین است"".

 

 

خدایا ریشه ی شادی های مرا در غم دیگران قرار مده... 

 

جمعه 9/12/1387 - 11:40 - 0 تشکر 93924

ولایت عهدیامام رضا: باری ، چون حضرت رضا (علیه السلام ) وارد مرو شدند, مأمون از ایشان استقبال شایانی كرد و در مجلسی كه همه اركان دولت حضور داشتند صحبت كرد و گفت :" همه بدانند من در آل عباس و آل علی (علیه السلام ) هیچ كس را بهتر و صاحب حق‌تر به امر خلافت از علی‌بن‌موسی‌رضا (علیه السلام ) ندیدم". پس از آن به حضرت رو كرد و گفت:" تصمیم گرفته‌ام كه خود را از خلافت خلع كنم و آنرا به شما واگذار نمایم". حضرت فرمودند:" اگر خلافت را خدا برای تو قرار داده جایز نیست كه به دیگری ببخشی و اگر خلافت از آن تو نیست ، تو چه اختیاری داری كه به دیگری تفویض نمایی ". مأمون بر خواسته خود پافشاری كرد و بر امام اصرار ورزید. اما امام فرمودند :‌ " هرگز قبول نخواهم كرد ". وقتی مأمون مأیوس شد گفت:" پس ولایت عهدی را قبول كن تا بعد از من شما خلیفه و جانشین من باشید". این اصرار مأمون و انكار امام تا دو ماه طول كشید و حضرت قبول نمی‌فرمودند و می‌گفتند :" از پدرانم شنیدم, من قبل از تو از دنیا خواهم رفت و مرا با زهر شهید خواهند كرد و بر من ملائك زمین و آسمان خواهند گریست و در وادی غربت در كنار هارون ‌الرشید دفن خواهم شد". اما مأمون بر این امر پافشاری نمود تا آنجاكه مخفیانه و در مجلس خصوصی حضرت را تهدید به مرگ كرد. لذا حضرت فرمودند :" اینك كه مجبورم, قبول می‌كنم به شرط آنكه كسی را نصب یا عزل نكنم و رسمی را تغییر ندهم و سنتی را نشكنم و از دور بر بساط خلافت نظرداشته باشم". مأمون با این شرط راضی شد. پس از آن حضرت, دست را به سوی آسمان بلند كردند و فرمودند: " خداوندا ! تو می‌دانی كه مرا به اكراه وادار نمودند و به اجبار این امر را اختیار كردم؛ پس مرا مؤاخذه نكن همان گونه كه دو پیغمبر خود یوسف و دانیال را هنگام قبول ولایت پادشاهان زمان خود مؤاخذه نكردی. خداوندا عهدی نیست جز عهد تو و ولایتی نیست مگر از جانب تو، پس به من توفیق ده كه دین تو را برپا دارم و سنت پیامبر تو را زنده نگاه دارم. همانا كه تو نیكو مولا و نیكو یاوری هستی

 

 

خدایا ریشه ی شادی های مرا در غم دیگران قرار مده... 

 

سه شنبه 27/12/1387 - 16:11 - 0 تشکر 99664

اللهم انت السّلام و منک السّلام

و لک السّلام و الیک یعود السّلام

سلاااااااااام

*******

مناظره ای از امام صادق (ع)

مناظره امام صادق علیه السلام با ابوحنیفه

روزى ابوحنیفه براى ملاقات با امام صادق(ع) در خانه امام آمد و اجازه ملاقات خواست امام اجازه نداد. ابوحنیفه گوید: دم در مقدارى توقف كردم تا اینكه عده اى از مردم كوفه آمدند و اجازه ملاقات خواستند، به آنها اجازه داد. من هم با آنها داخل خانه شدم وقتى به حضورش رسیدم گفتم: شایسته است كه شما نماینده اى به كوفه بفرستید و مردم آن سامان را از ناسزا گفتن به اصحاب محمّد نهى كنید. بیش از ده هزار نفر در این شهر به یاران پیامبر ناسزا مى گویند.
امام: مردم از من نمى پذیرند.
ابوحنیفه : چگونه ممكن است سخن شما را نپذیرند در صورتى كه شما فرزند پیامبر خدا هستید؟
امام: تو خودت یكى از همانها هستى كه گوش به حرف من نمى دهى. مگر بدون اجازه من داخل خانه نشدى؟ و بدون اینكه بگویم نشستى؟ و بى اجازه شروع به سخن گفتن ننمودى؟ شنیده ام كه تو براساس قیاس فتوا مى دهى.
اوحنیفه: آرى.

امام صادق علیه السلام

وقتى كه خداوند به او دستور داد كه به آدم سجده كند گفت من سجده نمى كنم  زیرا كه مرا از آتش آفریدى و او را از خاك و آتش گرامى تر از خاك است. سپس امام براى باطل بودن قیاس مواردى از قوانین اسلام را كه بر خلاف این اصل است ذكر نمود و فرمود:
به نظر تو كشتن كسى به ناحق مهمتر است یا زنا؟
ابوحنیفه گفت: كشتن كسى به ناحق.
امام: بنابراین اگر عمل كردن به قیاس صحیح باشد، پس چرا براى اثبات قتل دو شاهد كافى است ولى براى ثابت نمودن زنا چهار شاهد لازم است؟ آیا این قانون اسلام با قیاس سازگار است؟
ابوحنیفه: نه.
امام: بول كثیف تر است یا منى؟
ابوحنیفه: بول .
امام : پس چرا خداوند در مورد اول مردم را به وضو گرفتن امر كرده ، ولى در مورد دوم دستور غسل كردن صادر فرموده ؟ آیا این حكم با قیاس سازگار است ؟
ابوحنیفه : نه .
امام فرمود: شنیده ام كه این آیه را  «ثم لتسئلن یومئذ عن النعیم؛ در روز قیامت بطور حتم از نعمتها سؤال مى شوید» (تکاثر/8) را چنین تفسیر مى كنى كه خداوند مردم را از غذاهاى لذیذ و آبهاى خنك كه در فصل تابستان مى خورند بازخواست مى كند.
ابوحنیفه گفت: درست است من این آیه را این طور تفسیر كرده ام .
امام فرمود: اگر مردى تو را به خانه اش دعوت كند و با غذاى لذیذ و آب خنكى از تو پذیرایى كند و بعد براى این پذیرایى به تو منت بگذارد، درباره چنین كسى چگونه قضاوت مى كنى ؟
ابوحنیفه گفت : مى گویم آدم بخیلى است .
امام فرمود: آیا خداوند بخیل است تا اینكه در روز قیامت در مورد غذاهایى كه به ما داده ما را بازخواست كند؟
ابوحنیفه گفت : پس مقصود از نعمتهایى كه قرآن مى گوید انسان مؤ اخذه مى شود چیست ؟
امام فرمود: مقصود نعمت دوستى ما خاندان رسالت و اهل بیت است.

اللهم عجل لولیک الفرج

ماندگار باشید

یا حق

اللهم ‌ارزقنا توفیق‌الشهادة فی سبیلك تحت لواء ولیك

همراه شما در انجمن سیاسی anjoman.siasi@tebyan.org

و انجمن ورزش و تندرستی anjoman.varzesh@tebyan.org

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.