اما در مورد آیه ای از سوره یس که ذکر کردید این آیه دلالت بر قدرت خداوند بر معاد دارد نه بر معاد عنصری چونکه خصم در این آیه درصدد انکار معاد برآمده نه کیفیت معاد! و خداوند هم امکان معاد را با آیات بعد متذکر می شوند همچنانکه اگر دو سه آیه بعد آنرا تلاوت نمایید مشاهده می کنید که صحبت از مثل است و نه از عین آنجا که فرمودند«اولیس الذی خلق السماوات و الارض بقادر علی ان یخلق مثلهم» همانگونه که دیدید صحبت از مثل و مثال است
در مورد اینکه در اینجا سوال کننده خواسته معاد را انکار کند و نه کیفیت معاد فرض حق با شما اما در جای جای مختلف قرآن در مورد کیفیت آن نیز آمده . این که بر فرض خدا در جایی معاد را اثبات کند و در جایی دیگر کیفیت آن را اشکالی ندارد.
نکته دیگر که باید توجه شود این است که بدن مثالی به مراتب کاملتر از بدن مادی است و در کسب لذت و الم و حیات و قدرت از بدن مادی قوی تر و کاملتر است و تنها فرق آن با بدن مادی در این است که بدن مثالی نقایص بدن مادی را ندارد
در مورد بدن مثالی باید گفت اشتراک آن با بدن مادی داشتن صورت است و در بقیه موارد نداشتن ویژگی مادی هست . پس نباید به آن از این جهت که کمتر از بدن مادی دارد کامل تر گفت . بلکه کاملتر از این جهت که مرتبه عالم مثال بالاتر است و این اضافاتی که عالم ماده دارد همه ضعف آن است و نه قوت
در مورد داستان حضرت ابراهیم (ع) هم همین نکته نهفته است خصوصاً اینکه در ادامه حق تعالی فرموده اند که به او ملکوت نمایان شد و همه اتفاق دارند که ملکوت غیر مادی می باشد.
یه سوال در مورد داستان ابراهیم
آیا به نظر شما این حیواناتی که ابراهیم به امر خدا کشت و تکه تکه کرد این دنیایی بودند یا نه؟
مسلماً که برای یقین یافتن ابرهیم این دنیایی بودند. چون خداوند در برابر بنده خود حتی عمل راست نگفتن(توریه یا طوریه املاش رو دقیق نمیدونم) انجام نمیدهد
در ضمن مسلماً میدانید که حیوانات هم برای خود روح دارند گر چه درجه پایین تر از روح انسانی .
خب در این صورت وقتی ابراهیم آنها را کشت و تکه تکه کرد و دوباره دستور زنده شدن را به امر خدا داد . در این صورت طبق نظر شما باید تناسخ روی داده باشد که امری محال است .
پس چون این اتفاق روی نداده تناسخی هم در کار نبوده.
در ضمن در باره معاد جسمانی طبق جواب مشاوره تبیان به یکی از دوستان ، شما دارای عقیده اشراقیون هستید طبق این جمله زیر
"اشراقیون معاد را جسمانی می دانند، ولی متعلق نفس را نوعی جسم برزخی دانسته، و عود روح را به بدن دنیوی محال می دانند. شیخ اشراق در حكمة الاشراق قائل به این نظر است"
روجو کنید به این لینک
لطفاً کامل پاسخ مشاوره را بخوانیذ
پس لطفاً نظر خودتون رو نظر تما م علما مسلمان و شیعه ندانید بلکه نظرتان را از آنهایی گرفته اید بگویید
و در ضمن بهتر است برای اینکه شبه ای در صداقتتان در نوشتارتان پیش نیاید برای هر ردی لینک منبعتان را ارائه دهید
همچنین در مورد تناسخ شما رو ارجاع میدهم به پاسخ مشاوره به دوستی دیگر
رجوع کنید به این لینک
در مورد معراج لطفاً به تفسیر المیزان علامه طباطبایی (ره) در مورد سوره الاسراء مراجه نمایید چونکه بیشترین شبهات در آنجا پاسخ داده شده و مطلب راحت تر تفهیم می شود
این که شما من رو به تفسیر سوره اسرا ارجاع میدهید خب مسلم است چون در آنجا قسمت اول معراج صورت گرفته و مسلماً از ظاهر آیات جسمانی بودن آن اثبات میشود
اما بهتر است شما به تفسیر سوره نجم هم سری بزنید چون در آنجا هم احتمال جسمانی بودن قسمت دوم معراج را نیز محتمل تر دانسته اند
قسمت از تفسیر
"در آنجا در ذیل همان روایات اختلافی را كه علماء در معراج آن حضرت كردهاند نقل نمودیم كه : بعضی گفتهاند : در خواب صورت گرفته ، و بعضی گفتهاند : در بیداری بوده ، آنهایی هم كه گفتهاند در بیداری بوده ، اختلاف كردهاند كه آیا با روح و بدن مادیش هر دو به معراج رفته و یا تنها با روحش ، و از ابن شهرآشوب ( صاحب مناقب ) نقل كردیم كه گفته است : اعتقاد شیعه این است كه معراج از مسجد الحرام تا مسجد اقصی با روح و جسم هر دو بوده ، و آیه اسراء هم بر همین مقدار دلالت دارد ، و اما از مسجد اقصی تا آسمانها ، بعضی از علمای اسلام گفتهاند : آن نیز با جسم و روح هر دو بوده ، و بسیاری از علمای شیعه نیز با ایشان موافقت كردهاند ، و بعضی دیگر گفتهاند كه : از مسجد اقصی تا آسمان تنها روحانی بوده ، و بعضی از علمای متاخر نیز متمایل به این قول شدهاند
و به نظر ما عیبی در این قول نیست - البته اگر قرائنی كه همراه با آیات و روایات هست آن را تایید كند - چیزی كه هست در این صورت لازم است جنت الماوی در آیه عندها جنة الماوی را حمل بر جنت برزخ كنیم ، و بگوییم : منظور از اینكه فرمود : جنت الماوی نزد سدره بود ، این است كه بهشت برزخی با سدرة المنتهی نوعی ارتباط و بستگی دارد ، همچنان كه در روایات آمده كه قبر انسانها یا باغی از باغهای بهشت ، و یا حفرهای از حفرههای دوزخ"
با توجه به مپاراگراف دوم به وضوح دیده میشود که عقیده مفسر هم همان عقیده بسیاری از علمای شیعه میباشد
رجوع کنید به این لینک
در مورد معجزه هم نکته ای که بایدمختصراً گفت این است که اختصاص انحصاری به شخص نبی دارد و در هر عصر و زمانی دیگر به دست افرادی غیر از انبیاء قابل تکرار نیست. و زنده کردن مرده هایی که امروزه می بینید یا به قول شما گذشتن از جو اینها در توان مردم هست پس معجزه نیست در حالی که معجزه انبیاء اصلاً هم سنخ اموری که بیان شد نیست ، توجه شود
در مورد معجزه باید بگویم ، اینکه انجام معجزه به نبی اختصاص داره ،یعنی انسان عادی از انجام آن عاجز است . دلیل بر این نیست که عاجز از انجام آن با همان کیفیت نیز باشد . الان هم زنده کردن مردگان تقریباً صورت میگیرد اما با همان کیفیت و مراحل معجزه حضرت عیسی نیست بلکه با راهی طولانی تر
حتی دانشمندان اخیراً توانسته اند بدون استفاده از موجود زنده (تکثیر سلولی و غیره) یه باکتری ساده و اختصاصی بسازند و این نشون میده که معجزه حضرت موسی (تبدیل عصا به اژدها یا مار ) نیز در حال آمدن مشابه است . ولی نه به همان کیفیت
اما در تنها معجزه ای که در همین حد نیز خارج از توان بشر عادی است قرآن میباشد که خدا برای اودن مثل آن با حتی با طی هر مراحلی تحدی کرده و انسان جن را عاجز از انجام آن خوانده
دوست عزیز لطفاً عقائد خودتان را به عنوان عقائد جهان اسلام ارائه ندهید و مدرک ارائه کنید