بنام خدا با سلام خدمت فل نیك عزیز
از اینكه باز هم توفیق یافتن با شما هم صحبت بشم خوشحالم
1-چرا وقتی اعلام شد كه قطعنامه 598پذیرفته شده رزمندگانی كه توی جبهه ها بودن از این موضوع ناراحت شدن؟
ببینید صاف و پوست كنده بگم ما احساس می كردیم در اثر كوتاهی ما حضرت امام(ره) به نوعی مجبور به پذیرش قطعنامه شده اند. كما اینكه از متن پیام معظم له هم این چنین برمی آمد. لكن ناراحتی ما بیشتر متاثر از دو چیز بود:
اول ناراحتی امام (با توجه به ارتباط عاطفی شدیدی كه بچه های رزمنده با حضرت ایشان داشتند)
دوم پذیرش اینكه دیگه قطار شهادت به ایستگاه آخر رسیده و تو مجبوری دیگه همجواری و همنفسی با انسانها خالص و بندگان خاص خدا رو از دست بدهی. بچه های رزمنده عهد و پیمانی با شهدا بسته بودند كه نگذارند فرمایش امام(ره) بر زمین بماند كه با پذیرش قطعنامه آنهم در اون شرایط رزمنده ها را اصلا راضی نمی كرد
2-جناب مهدوی ما توی انجمن دفاع مقدس داریم سعی می كنیم كه شهدا رو بیشتر و بهتر بشناسیم شما كه زمانی با شهدا بودید فكر میكنید كدوم بخش از زندگی و افكار اونها می تونه بیشتر به ما كمك بكنه؟
به نظرم اگه بتونیم زندگی ساده و عادی شهدا رو از زبان اقشار مختلف محله ای كه شهید در اون زندگی می كرد برای نسل تازه برسونیم واقعا هنر كرده ایم.
البته شما كه تو این راه قدم گذاشته اید خودتون استاد ما هم هستید ولی برای حرف خود مصداقی عرض می كنم : یكی از دوستانی كه در طرح یادواره های شهدا كار میكنه می گفت ما برای شب خاطره یك فراخوان عمومی خاطره از محله، مدرسه و ... كردیم. یكی از بقالی های محله اومد و خاطره ای از یك شهید نقل كرد كه حتی خانواده اون شهید هم تا بحال از اون خاطره بی خبر بودند. ایشان می گفتند این شهید هر ماه نصف حقوقی رو كه از بسیج می گرفت به من میداد و می گفت برای افراد و خانواده های بی بضاعت محله بصورت رایگان جنس بده!
دوستان عزیز من فكر می كنم این موضوع در عین سادگی دارای یك دنیا حرف است كه اگه ما بتونیم زوایای پنهان زندگی شهدا رو به همه برسونیم واقعا قسمتی از وظیفه خودمون در قبال شهدا را انجام داده ایم.
ارادتمند دوستان عزیزم در تبیان