شایعه در قرآن
قرآن از مساله افک (17) سخن به میان آورده و عمل منافقان و ساده اندیشان در جهت ترورشخصیت پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم را بازگو کرده و هشدارهای لازم را ارایه داده است و در آیه 12 سوره نورمی خوانیم:
چرا هنگامی که این مساله (شایعه افک) را شنیدید، مردان و زنان باایمان نسبت به خود (وکسانی را که همچون خود آنان اند) گمان خیر نبردند؟! و نگفتند این دروغی بزرگ است.
در ادامه این آیه آمده است.
چرا شایعه گران چهار شاهد برای اثبات مدعای خود ارائه ندادند چون نتوانستند از طریق چهارشاهد مدعای خود را ثابت کنند در پیشگاه خدا در شمار دروغگویان اند. (18)
سپس پروردگار متعال می فرماید:
«ان الذین یحبون ان تشیع الفاحشة فی الذین آمنوا لهم عذاب الیم فی الدنیاوالاخرة والله یعلم و انتم لا تعلمون ». (19)
کسانی که دوست دارند تا زشتی ها میان مردم باایمان شایع شود، عذاب دردناکی برای آنان دردنیا و نیز آخرت مقرر شده است و خدا به رازهایی آگاهی دارد که شما از آن ها بی اطلاعید.
درس هایی از آیات
از این آیات اصول زیر به دست می آید:
1) شایعه افکنی حرام است و اسلام، اهل آن را کیفر می دهد و نکوهش می کند.
2) نه تنها شایعه سازی حرام است، بلکه دوست داشتن اشاعه فحشا و حمایت و پشتیبانی ازشایعه سازان نیز حرام می باشد.
3) کیفر شایعه فقط یک کیفر دنیایی نیست بلکه این عمل کیفر اخروی نیز دارد.
4) راز شدت عمل در برابر شایعه سازان و عوامل نشر اکاذیب و اشاعه زشتی ها را جز خداکسی نمی داند. این مساله گویای اهمیت فراوانی است که اسلام برای امنیت عرض و آبروی افرادقایل است.
5) وظیفه شنونده شایعه در مورد افک آن است که از گوینده آن شهود طلب کند و تعداد شهوداو هم باید از چهار تن کمتر نباشند وگرنه وی را باید به عنوان دروغگوی شایعه پرداز قلمداد کند.
6) حد شایعه افک، حد قذف است و حد قذف همان حد اتهام در فقه اسلامی است.
7) گرچه شایعه ساز در آغاز یک تن است، ولی پخش کنندگان آن نیز شایعه ساز محسوب می شوند.
8) شایعه، غالبا در باره برجستگان جامعه است.
افک بعضی از مفسران افک را کذب (20) می دانند، اما صاحب نظرانی چون طبرسی در مجمع البیان می گویند:
هر گونه دروغی را افک نمی گویند، دروغی که در جامعه، موجی بیافریند و اذهان را مشوش سازد افک است. (21)
به نظر می رسد، بیشترین کاربرد کلمه افک، شایعه ای (22) باشد که پای بهتان به عمل فحشا در میان باشد و باعث نگرانی جامعه شود.
روان شناسی شایعه می گوید: انسان های دارای مشکلات روانی به ویژه آنان که دارای روحیه تفوق طلبی، کینه ورزی و انتقام جویی هستند دست به شایعه، علیه دیگران می زنند و از حیث جامعه شناسی نیز شایعه از وجود جامعه ای بیمار و غرق در دوئیت و خصومت میان افرادحکایت دارد و با توجه به روحیات شایعه سازان به روشنی می توان از انگیزه های آنان پی برد وباید دانست که جامعه، هر چه بیمارتر باشد، شایعه در آن زودتر پا می گیرد و دیرتر از یاد می رود.
اضطراب آفرینان (مرجفون)
از آیات مربوط به شایعه آیه 60 سوره احزاب است که می فرماید: (23) اگر منافقان، بیمار دلان و اضطراب آفرینان (شایعه سازان) در مدینه دست ازکار ناستوده شان بر ندارند تو را علیه آنان بر می گماریم و در آن صورت مدت کمی در مدینه اقامت خواهند داشت و بناچار باید در تبعید بسر ببرند.
هنگامی که رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم در جنگی شرکت می جست، منافقین، بیمار دلان (گنه کاران ضعیف الایمان) و شایعه افکنان شایع می کردند که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم کشته شد و یا آنکه اسیر گردیدو... تا اضطراب، نگرانی، یاس و دلسردی در اجتماع مسلمانان پدید بیاید و هوس بازان و افرادضعیف الایمان دیگر هم آن را ترویج می کردند. (24)
واژه مرجفون از ارجاف به معنی اضطراب است. مرجفون عبارتند از: اضطراب آفرینان ومتزلزل (25) کنندگان قلوب مردم.
در تفسیر قمی درباره آیه 60 سوره احزاب آمده است:
گروهی از مردم منافق در مدینه در غیاب رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم دست به شایعه می زدند.
«نزلت فی قوم منافقین کانوا فی المدینة یرجفون برسول الله اذا خرج فی بعض غزواته یقولون قتل و اسر فیغتم المسلمون لذالک...».
آنان باعث اندوه و ناراحتی مسلمانان می گشتند. از این رو دستور آمد:
«لا یجاورونک الا قلیلا - یعنی نامرهم باخراجهم من المدینه ».
اینان به زودی باید اخراج شوند. در ادامه آن آمده است:
«ملعونین اینما ثقفوا اخذوا و قتلوا تقتیلا».
در روایت ابی الجارود از امام باقرعلیه السلام آمده است:
«فوجبت علیهم اللعنة ». (26)
لعنت و نفرین بر ایشان واجب است. (27)
زمخشری در کشاف، ملعونین را صفت شایعه پراکنان می داند (28) فخر رازی یادآور می شود که آنان سه گروه بودند که بعضی دارای روحیه نفاق و بعضی دارای روحیه فسق و فجور پیشگی و بعضی دارای روحیه شایعه گری بودند. (29) ولی بعضی از مفسران می نویسند آنان یک دسته از مسلمانان بودند که سه خصیصه را با هم داشتند. (30)