• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن قرآن و عترت > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
قرآن و عترت (بازدید: 3435)
پنج شنبه 21/6/1387 - 18:27 -0 تشکر 57059
کریم اهل بیت

میلاد کریم اهل بیت بر همگان مبارک باد

 

ماه رمضان را به همه ی شما دوستان گرامی تبریک می گویم انشاءالله که تا به امروز نهایت استفاده را از این ماه برده باشید.

 

همان طور که همه ی شما می دانید 15 ماه مبارک رمضان مصادف است با میلاد سرور جوانان اهل بهشت، امام حسن

 

 

 مجتبی(ع) به همین دلیل بر آن شدم تا این تایپیک جدید را ایجاد کنم تا با کمک شما عاشقان اهل بیت، آموخته های خود را

 

 درباره ی این امام بزرگوار کامل تر از پیش کنیم. انشاءالله

 

سایت گنجینه دانلودهای رویایی

فریاد بی صدا حرف دل همه کسانی که میگویند ولی شنیده نمی شوند ...هستند ولی دیده نمی شوند ..پس تو نیز بی صدا فریاد کن....

يکشنبه 24/6/1387 - 17:55 - 0 تشکر 57747

استاد لغت
ابو القاسم كوفى در كتاب تبدیل گفته است : اسحاق كندى در زمان خود فیلسوف عراق بود در خانه خود نشست و عزلت اختیار كرد و شروع كرد به نوشتن تناقضات قرآن . روزى یكى از شاگردان او خدمت امام ابو محمد علیه السلام رسید. حضرت به او فرمود:
آیا در میان شما مرد رشیدى نیست كه استادتات كندى را از اشتعالى كه درباره قرآن شروع كرده ، باز دارد؟
شاگرد گفت : ما شاگرد او هستیم ؛چگونه مى توانیم در این مساءله و یا غیر آن به او اعتراض كنیم ؟
حضرت فرمود: مى توانى آنچه را مى گویم به او برسانى ؟
گفت : آرى .
آنگاه حضرت فرمود: نزد او برو و با او نرمى كن و انس بگیر و در هدفش ‍ یارى اش كن . وقتى میانتان انس برقرار شد، بگو: مساءله اى براى من پیش ‍ آمده كه مى خواهم از تو بپرسم . او از تو خواهد خواست كه بپرسى در این هنگام بگو: اگر گوینده قرآن نزد تو آید، آیا جایز است كه مرادش از آن غیر این معانى باشد كه تو اراده كرده اى ؟
او خواهد گفت : آرى ، شخص مى تواند وقتى چیزى را شنید، از آن معنایى را بفهمد. وقتى كه به تو جواب مثبت داد، بگو: از كجا معلوم ؟ شاید (از قرآن ) جز آن چیزى كه تو اراده كرده اى قصد كند و به غیر معانى خود وضع نماید.
آن شخص نزد كندى رفت و با او الفت گرفت تا این كه اینكه مساءله را به او القا كرد.كندى گفت : این مطلب را دوباره تكرار كن ! و او تكرار كرد پس كندى فكر نمود و دید آرى ، این مساءله در لغت احتمال دارد و ممكن است

سایت گنجینه دانلودهای رویایی

فریاد بی صدا حرف دل همه کسانی که میگویند ولی شنیده نمی شوند ...هستند ولی دیده نمی شوند ..پس تو نیز بی صدا فریاد کن....

يکشنبه 24/6/1387 - 22:40 - 0 تشکر 57803

شباهتی با وصی موسی (ع)


پس از آن که امام حسن (علیه السلام) متولد شد، حضرت فاطمه (علیها السلام) به امیرالمومنین (علیه السلام) گفت: برای او نامی بگذار.


امیرالمومنین (علیه السلام) فرمود: در گذاردن نام او بر رسول خدا ( صلی الله علیه و آله و سلم) سبقت نمی گیرم.


امام حسن را نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) آوردند و ایشان در گوش راستش اذان گفت و در گوش چپش اقامه. سپس از امیرالمومنین (علیه السلام) پرسید: آیا نامی را برای او گذاشته ای؟

ایشان فرمود: در گذاردن نام او بر شما سبقت نخواهم گرفت.


رسول اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) گفت: من نیز بر پرودگار خویش سبقت نمی گیرم.


پس حق تعالی به جبرئیل امر کرد: برای محمد پسری متولد شده است، برو به سوی زمین سلام مرا به او برسان و به او تبریک و تهنیت بگو. (پس از آن) به وی بگو: علی نسبت به تو به منزله ی هارون است به موسی. پس بر فرزندشان نام پسر هارون را بگذار.


جبرئیل به نزد رسول اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) آمد و پیام خداوند را به ایشان رساند.


رسول خدا پرسید: اسم او (پسرهارون) چه بود؟


جبریئل گفت: اسم او شبٌر بود.

حضرت فرمود: زبان من عربی است.


جبرئیل گفت: او را حسن نام کن.


پس او را حسن نامیدند، زیرا که شبٌر در لغت عرب حسن است و نام پسر بزرگ هارون شبٌر بود.


عنایت و توجه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به امام حسن (علیه السلام) در موارد بسیار از ولادت ایشان گرفته تا ابراز محبتهای متعدد نسبت به ایشان، مشهود است. در ادامه به یکی از این موارد اشاره می کنیم.


ابن مسعود می گوید: از رسول خدا شنیدم، هرکه مرا دوست دارد، حسن و حسین را دوست دارد، زیرا که حق تعالی مرا به محبت ایشان امر کرده است.


از همین رو نقل می کنند، روزی رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به نماز ایستاد، امام حسن (علیه السلام) بر پهلوی او بود، چون رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به سجده رفت، امام حسن بر دوش آن حضرت سوار شد، رسول اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم) سجده را طول داد.


چون حضرت سلام نماز را گفت، اصحاب به ایشان گفتند: یا رسول الله! به اندازه ای سجده را طول دادی که پیشتر، آن قدر طول نمی دادی، برای همین ما گمان کردیم که در سجده وحی بر تو نازل شده است.


حضرت فرمود: وحی بر من نازل نشد ولیکن این پسرم بر دوش من بود، نخواستم که در پایین آمدن او عجله کنم، از همین رو سجده را طول دادم.

يکشنبه 24/6/1387 - 22:43 - 0 تشکر 57805

مردی که سه بار اموالش را با فقرا قسمت کرد


شیخ صدوق از حضرت صادق علیه السلام روایت کرده که فرمود پدرم از پدرخود خبر داد که حضرت امام حسن علیه السلام درزمان خود از همه مردمان عبادت و زهدش بیشتر بود و افضل مردم بود و هرگاه سفر حج میکرد پیاده می رفت وگاهی با پای برهنه راه می پیمود و هرگاه یاد می کرد مرگ و قبر و بعث و نشور و گذشتن برصراط را گریه می کرد و چون یاد می کرد عرض اعمال را برحق تعالی نعره می کشید و مدهوش می گشت و چون به نماز می ایستاد بندهای بدنش می لرزید به جهت آنکه خود را درمقابل پروردگار خویش می دید و چون یاد می کرد بهشت و دوزخ را اضطراب می نمود مانند اضطراب کسی که او را مار یا عقرب گزیده باشد و از خدا مسئلت می کرد بهشت را و استعاذه میکرد از آتش جهنم، و هرگاه درقرآن تلاوت می کرد «یا ایها الذین آمنوا»، می گفت:«لبیک اللهم لبیک» و درهیچ حالی کسی او را ملاقات نکرد مگر آنکه می دید که مشغول به ذکر خداوند است. و زبانش از تمام مردم راستگوتر بود و بیانش از همه کس فصیح تر بود.
و درمناقب ابن شهر آشوب و روضه الواعظین روایت شده که امام حسن علیه السلام. هرگاه وضو می ساخت بندهایش می لرزید و رنگ مبارکش زرد می گشت. سبب این حال را از آن حضرت پرسیدند. فرمود:«سزاوار است بر کسی که می خواهد نزد رب العرش به بندگی بایستد، آنکه رنگش زرد گردد و رعشه بر مفاصلش افتد.» چون به مسجد می رفت وقتی که نزد در می رسید سر را به سوی آسمان بلند می کرد و می گفت:
«الهی ضیفک ببابک یا محسن قداتیک المسیئی فتجاوز عن قلیج ماعندی بجمیل ما عندک یا کریم»
«ای خدای من این میهمان تواست که بدرگاه تو ایستاده،ای خداوند نیکوکار! بنزد تو آمده بنده تبهکار، پس درگذر از کارهای زشت و ناستوده من به نیکی های خودت ای کریم!»
و نیز ابن شهر آشوب از حضرت صادق علیه السلام روایت کرده است که جناب امام حسن علیه السلام بیست و پنج مرتبه پیاده به حج رفت و دو مرتبه و به روایتی سه مرتبه مالش را با خدا قسمت کرد که نصف آن را خود برداشت و نصف دیگر را به فقرا داد.
و درفضیلت گریه بر حضرت امام حسن علیه السلام و زیارت آن بزرگوار، از ابن عباس روایت شده که حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمود که:«چون فرزندم حسن علیه السلام را به زهر شهید کنند ملائکه آسمانهای هفت گانه بر او گریه کنند و همه چیز براو بگرید حتی مرغان هوا و ماهیان دریا و هرکه بر او بگرید دیده اش کور نشود روزی که دیده ها کور می شود؛ هر که بر مصیبت او اندوهناک شود، اندوهناک نشود دل او در روزی که دلها اندوهناک شوند؛ و هرکه در بقیع او را زیارت کند قدمش برصراط ثابت گردد در روزی که قدمها برآن لرزان است.

يکشنبه 24/6/1387 - 22:47 - 0 تشکر 57806

ای تو با قلبم صمیمی یا حسن

تو کریم بن کریمی یا حسن

داری از زهرا نشان یا مجتبی

مهربانی دل رحیمی یا حسن

صاحب رزقی و جودت بی کران

ریزه خوار سفره ات هر انس و جان

آن قدر بخشنده ای محبوب من

بر سر خوان تو حاتم میهمان

از می کوثر چو آبم می دهی

بر خم زلفت چو تابم می دهی

آن قدر خوبی که هر چه بد کنم

با کریمی تو جوابم می دهی

تا خدا پرداخت جسم و جان وتن

پر نمودم از غم و رنج و محن

روی قلبم از ازل حک کرد او

هست این مخلوق مجنون الحسن

بی کس شهر پیمبر یا حسن

غربت تو همچو حیدر یا حسن

من چه گویم شرح دردت ای غریب

ای عصای دست مادر یا حسن

دوشنبه 25/6/1387 - 15:11 - 0 تشکر 57941

فرزندان امام حسن (ع )
امام حسن (علیه السلام ) پانزده فرزند پسر و دختر داشت كه عبارت بودند از:
1 - زید.
2 - اُمّ الحسن .
3 - اُمّ الحسین (مادر این سه نفر
((اُمّ بشیر))
دختر ابومسعود، عقبة بن عمروبن ثعلبه از قبیله خزرج بود).
4 - حسن مُثَنّى (مادرش
((خَوْله ))
دختر منظور فزارى بود).
5 - عمر.
6 - قاسم .
7 - عبداللّه .
8 - عبدالرّحمان .
9 - حسین كه لقبش
((اَثْرَم ))
بود.
10 - طلحه .
11 - فاطمه (مادراین سه نفر
((اُمّ اسحاق ))
دختر طلحة بن عبیداللّه تیمى بود).
12 - ام عبداللّه .
13 - فاطمه .
14 - اُمّ سَلَمه .
15 - رُقَیّه

دوشنبه 25/6/1387 - 15:11 - 0 تشکر 57943

سخنرانى امام حسن (ع ) بعد از شهادت پدر
هنگامى كه امیرمؤ منان على (علیه السلام ) از دنیا رفت ، امام حسن (علیه السلام ) براى مردم خطبه خواند و حق خود (یعنى حقوق رهبرى ) را براى مردم بیان كرد، یاران پدرش با آن حضرت بیعت كردند، بر این اساس كه هركه با او مى جنگد، بجنگند و با هر كه با او در صلح هست ، در صلح باشند.
((ابواسحاق سبیعى ))
و دیگران نقل كرده اند: در صبح آن شبى كه امیرمؤ منان على ( علیه السلام ) از دنیا رفت ، امام حسن (علیه السلام ) براى اصحاب سخنرانى كرد، پس از حمد و ثناى الهى و درود فرستادن بر پیامبر (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم ) فرمود:
((
شب گذشته مردى از میان شما رفت كه پیشینیان در كردار نیك ، از او پیشى نگرفتند و آیندگان در رفتار، به او نخواهند رسید، او همواره همراه رسول خدا (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم ) با دشمنان جنگید وبا نثار جانش از حریم پیامبر (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم ) دفاع نمود، رسول خدا (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم ) هنگام روانه كردن او به سوى جبهه ها، پرچمش را به او مى داد، جبرئیل در جانب راست او و میكائیل در جانب چپ او، آن حضرت را درمیان مى گرفتندوازجبهه برنمى گشت تاخداوند،فتح و پیروزى را به دست او ایجادكند.
در همان شبى كه عیسى بن مریم (علیه السلام ) به سوى آسمان عروج كرد و حضرت یوشع بن نون وصىّ موسى (علیه السلام ) وفات یافت ، از دنیا رفت و از مال دنیا جز هفتصد درهم باقى نگذارد، این هفتصد درهم از جیره اى بود كه از حق بیت المال خود زیاد آمده و مى خواست با آن خادمى براى خانواده اش خریدارى كند، در این هنگام گریه گلوى امام حسن را گرفت و گریه كرد و همه حاضران با او گریه كردند
))
. سپس ‍ فرمود:
((من پسربشیر(مژده دهنده ، یعنى رسول خدا (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم ) ) هستم ، من پسر نذیر (هشدار دهنده یعنى رسول خدا (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم ) )هستم ، من پسر كسى هستم كه به اذن خدا مردم را به سوى خدا دعوت مى كرد، من پسر چراغ تابناك هدایت هستم ، من از خاندانى هستم كه خداوند، پلیدى و ناپاكى را از آنان دور ساخت و آنان را به طور كامل پاكیزه نمود.
(137) من ازخاندانى هستم كه خداونددوستى به آنان را در قرآنش واجب كرده و فرموده است :
(... قلْ لا اَسْئَلُكُمْ عَلَیْهِ اَجْراً اِلا الْمَوَدَّةَ فِى الْقُرْبى وَمَنْ یَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْلَهُ فِیها حُسْناً ... ).
(138)
اى پیامبر! بگو من پاداشى براى رسالت نمى خواهم ، مگر دوستى در حق خویشاوندان و هركه نیكى كند، بر نیكى او بیفزاییم
))
.
منظور از
((حسنه )) (نیكى ) در این آیه ، دوستى ما خاندان است و سپس (سخنرانى را به پایان رساند و) نشست .

دوشنبه 25/6/1387 - 17:21 - 0 تشکر 58010

بسم رب المهدی

سلام

****

منم تولد کریم اهل بیت (ع) رد به پیشگاه امام زمان و شما دوستان تبریک می گم.

****

تولد و كودكی

فرزند گرامی رسول الله و نخستین نوه‏ی او در مقدس‏ترین ماه‏های سال قمری یعنی پانزدهم رمضان سال سوم هجرت چشم به جهان گشود.

امام مجتبی علیه السلام در دامان حضرت زهرا (س) بزرگ شد. او از همان دوران كودكی از نبوغ سرشاری برخوردار بود وی با حافظه‏ی نیرومندش، آیاتی را كه بر پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله نازل می‏شد، می‏شنید و همه را حفظ می‏كرد و وقتی به خانه می‏رفت‏برای مادرش می‏خواند و حضرت فاطمه (س) آن آیات و سخنان رسول الله صلی الله علیه و آله را برای حضرت علی علیه السلام نقل می‏كرد و علی علیه السلام به شگفتی می‏پرسید: این آیات را چگونه شنیده است؟ و زهرای مرضیه می‏فرمود: از حسن علیه السلام شنیده‏ام.

به داستانی در این مورد توجه كنید:

«روزی علی علیه السلام پنهان از دیدگان فرزندش به انتظار نشست، تا ببیند فرزندش چگونه آیات را بر مادرش تلاوت می‏كند.

امام حسن علیه السلام به خانه آمد و خواست آیات قرآن را برای مادرش بخواند; ولی زبانش به لكنت افتاد و از گفتار باز ماند و چون مادرش علت را پرسید، گفت: مادر جان! گویا شخصیت‏بزرگی در این خانه است كه شكوه وجودش، مرا از سخن گفتن باز می‏دارد». (5)

درس اخلاق

از امام مجتبی علیه السلام خواستند كه سخنی و مطلبی درباره‏ی اخلاق نیكوی پیامبر صلی الله علیه و آله بگوید. او فرمود:

هر كس نیازی به حضور پیامبر صلی الله علیه و آله می‏برد حاجتش رد نمی‏شد و هرچه در توان داشت‏برای رفع نیاز مردم به كار می‏برد و شنیدم پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمود: هر كس نماز صبح را بگذارد، آن نماز بین او و آتش دوزخ دیواری ایجاد می‏كند. (6)

<span style=امام حسن مجتبی" />

امام حسن علیه السلام از منظر رسول الله صلی الله علیه و آله

حضرت ختمی مرتبت صلی الله علیه و آله فضایل و امتیازات فرزندش امام حسن مجتبی علیه السلام را بین مسلمانان تبلیغ می‏كرد و از ارتباط او با مقام نبوت و علاقه‏ی حقیقی كه به وی داشت همه‏جا سخن می‏گفت.

آنچه از زبان پیامبر صلی الله علیه و آله در مورد حضرت مجتبی علیه السلام بیان شده است چنین است:

«هر كس می‏خواهد آقای جوانان بهشت را ببیند به حسن علیه السلام نگاه كند». (7)

«حسن گل خوشبویی است كه من از دنیا برگرفته‏ام‏». (8)

روزی پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله به منبر رفت و امام حسن علیه السلام را در كنارش نشانید و نگاهی به مردم كرد و نظری به امام حسن علیه السلام انداخت و فرمود: «این فرزند من است و خداوند اراده كرده كه به بركت و جود او بین مسلمانان صلح را برقرار سازد». (9)

یكی از یاران رسول الله صلی الله علیه و آله می‏گوید: پیغمبر صلی الله علیه و آله را دیدم كه امام حسن علیه السلام را بر دوش می‏كشید و می‏فرمود: «خدایا من حسن را دوست دارم، تو هم دوستش بدار». (10)

روزی پیامبر معظم اسلام صلی الله علیه و آله امام حسین علیه السلام را بر دوش گرفته بود، مردی گفت: ای پسر بر مركب خوبی سوار شده‏ای. پیامبر فرمود: «او هم سوار خوبی است‏». (11)

شبی پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله نماز عشأ می‏خواند و سجده‏ای طولانی به جا آورد. پس از پایان نماز، دلیل را از حضرتش پرسیدند، فرمود: پسرم حسن، بر پشتم نشسته بود و ناراحت‏بودم كه پیاده‏اش كنم. (12)

انس بن مالك نقل می‏كند كه: رسول الله صلی الله علیه و آله درباره‏ی امام حسن علیه السلام به من فرمود:

ای انس! حسن فرزند و میوه‏ی دل من است، اگر كسی او را اذیت كند، مرا اذیت كرده و هر كس مرا بیازارد، خدا را اذیت كرده است. (13)

زینب دختر ابو رافع می‏گوید: حضرت زهرا (س) در هنگام بیماری رسول الله صلی الله علیه و آله هر دو فرزندش را نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آورد و فرمود: اینان فرزندان شما هستند. اكنون ارثی به آنان بدهید. حضرت فرمود:

«شرف و مجد و سیادتم را به حسن علیه السلام دادم و شجاعت وجود خویش را به حسین علیه السلام بخشیدم‏». (14)

اسوه‏ی بزرگواری

امام حسن علیه السلام در طول زندگی پر بركتش همواره در راه هدایت و ارشاد مردم گام بر می‏داشت و شیوه‏ی برخوردش با عموم مردم - حتی دشمنان - چنان جالب و زیبا بود كه همه را به خود جذب می‏كرد.

مورخین نوشته‏اند «روزی امام مجتبی علیه السلام سواره از راهی می‏گذشت. مردی شامی بر سر راه آن حضرت آمد و ناسزا گفت. وقتی كه فحش‏هایش تمام شد، امام علیه السلام رو به او كرده و سلامش كرد! آنگاه خندید و گفت: ای مرد! فكر می‏كنم در این جا غریب هستی... اگر از ما چیزی بخواهی، به تو عطا خواهیم كرد. اگر گرسنه‏ای سیرت می‏كنیم، اگر برهنه‏ای می‏پوشانیمت، اگر نیازی داری، بی‏نیازت می‏كنیم، اگر از جایی رانده شده‏ای پناهت می‏دهیم، اگر حاجتی خواسته باشی برآورده می‏كنیم، هم‏اینك بیا و مهمان ما باش. تا وقتی كه این‏جا هستی مهمان مایی...

مرد شامی كه این همه دل‏جویی و محبت را از امام مشاهده كرد به گریه افتاد و گفت:

«شهادت می‏دهم كه تو خلیفه‏ی خدا روی زمین هستی و خداوند بهتر می‏داند كه مقام خلافت و رسالت را در كجا قرار دهد. من پیش از این، دشمنی تو و پدرت را به سختی در دل داشتم. اما اكنون تو را محبوب‌ترین خلق خدا می‏دانم.

آن مرد، از آن پس، از دوستان و پیروان امام علیه السلام به شمار آمد و تا هنگامی كه در مدینه بود، همچنان مهمان آن بزرگوار بود. (15)

اسوه‏ی ایثارگری

یكی دیگر از صفات برجسته‏ی امام مجتبی علیه السلام انفاق و بخشش بی‏سابقه‏ی اوست.

تاریخ نگاران نوشته‏اند: امام حسن علیه السلام دوبار تمام ثروت خود را در راه خدا خرج كرد و سه بار دارایی‏اش را به دو نصف كرده، نیمی را برای خود گذاشت و نصف دیگر را در راه خدا انفاق كرد. (16)

امام حسن علیه السلام ملجأ درماندگان، آرام بخش دل‏های دردمندان و امید تهیدستان بود، هیچ گاه نشد كه فقیری به حضور آن بزرگوار برسد و دست‏خالی برگردد. در همین مورد نقل كرده‏اند: مردی به حضور امام حسن علیه السلام آمد و اظهار فقر و حاجت كرد. امام حسن علیه السلام دستور داد تا پنجاه هزار درهم، به اضافه‏ی پانصد دینار به او بدهند. مرد سائل حمالی را صدا زد كه پول‏هایش را برایش ببرد. امام مجتبی علیه السلام پوستین خود را هم به آن مرد داد و فرمود: این را هم به جای كرایه به آن مرد بده. (17)

<span style=امام حسن مجتبی" />

امام حسن مجتبی علیه السلام بعد از پدر

پس از آن كه حضرت علی علیه السلام در محراب عبادت خون خویش را به پای درخت توحید نثار كرد امام مجتبی غمگین در سوگ اسوه‏ی صبر و بردباری، برفراز منبر رفت و بعد از حمد و سپاس خداوند در فرازی از سخنانش فرمود:

... لقد قبض فی هذه اللیلة رجل لم یسبقه الاولون بعمل و لا یدركه الاخرون بعمل... (18)

«شب گذشته مردی از این جهان در گذشت كه هیچ یك از پیشینیان - در انجام وظیفه و اعمال شایسته بر او سبقت نگرفتند و از آیندگان نیز كسی را یارای پا به پایی او نیست...

و سپس فرمود: علی علیه السلام در شبی رخت از جهان بست كه در آن شب عیسای مسیح به آسمان عروج كرد، یوشع بن نون جانشین موسای پیامبر نیز در آن شب درگذشت.

پدرم در حالتی دنیا را ترك كرد كه هیچ سیم و زر و اندوخته‏ای نداشت. مگر تنها هفتصد درهم كه از هدایای مردم به جا مانده بود كه قصد داشت‏با آن خدمتكاری بگیرد.

در اینجا، امام گریست و مردم نیز همصدا با حضرت مجتبی علیه السلام گریستند.

سپس ادامه داد: من پسر بشیرم، من پسر نذیرم، من از خانواده‏ای هستم كه خداوند دوستی آنان را در كتاب خویش (قرآن) واجب كرده است آن جا كه می‏فرماید:

«قل لا اسئلكم علیه اجرا الا المودة فی القربی و من یقترف حسنة نزد له فیها حسنا..». (19) بگو من هیچ پاداشی از شما بر رسالتم در خواست نمی‏كنم جز دوست داشتن نزدیكانم [ اهل بیتم] ; و هر كس كار نیكی انجام دهد، بر نیكی‏اش می‏افزاییم‏».

بر این اساس دوستی ما - خاندان - همان حسنه و خوبی است كه خداوند بدان اشاره كرده است.

سپس بر جای خود نشست.

در این هنگام «عبدالله بن عباس‏» برخاست و به مردم گفت: این فرزند پیامبر شما و جانشین امام علی علیه السلام است، اكنون او رهبر و امام شماست. بیایید و با او بیعت نمایید!

مردم گروه گروه به سوی حضرت مجتبی علیه السلام روی آوردند و بیعت كردند. سپس امام علیه السلام خطبه‏ای بیان فرمود كه در آن بر لزوم اطاعت از خدا و پیامبر و اولی الامر تاكید شده بود و مردم را از پیروی شیطان برحذر داشت و اهمیت ایمان و عمل خیر را یادآور گردید (20).

امام مجتبی علیه السلام در سال چهلم هجرت و در سن 37 سالگی با مردم بیعت كرد و با آن‏ها شرط كرد كه: با هر كه من صلح كنم شما هم صلح كنید، با هر كه من جنگ كنم شما هم جنگ كنید و آن‏ها قبول كردند (21).

در ضمن امام علیه السلام نامه‏ای به معاویه نوشت و او را دعوت به بیعت كرد و متذكر شد كه اگر در امر اداره‏ی جامعه اخلال كند و جاسوس بگمارد با قاطعیت‏برخورد خواهد كرد و در مورد دستگیری و اعدام دو جاسوس وی به او هشدار داد (22).

معاویه در پاسخ امام نوشت:

... من از تو سابقه بیشتری دارم، پس بهتر آن كه تو پیرو من باشی. من نیز قول می‏دهم كه خلافت مسلمانان، پس از من با تو باشد و هر چه بیت‏المال عراق است در اختیار تو خواهم گذارد... (23) و چنین بود كه معاویه از پذیرش حق امتناع ورزید و نه تنها از بیعت ‏با امام حسن علیه السلام خودداری كرد، بلكه عملا به طرح توطئه علیه حضرت پرداخت و با خدعه و فریب و تطمیع، افرادی را برانگیخت تا نسبت‏به قتل امام علیه السلام اقدام نمایند و سرانجام این امام مظلوم در بیت‏خودش به دست همسرش «جعده‏» زهر خورانده شد و به جای این كه نوشی برای مولی باشد نیشی شد كه جگر امام مجتبی علیه السلام را پاره كرد.

امام علیه السلام با دسیسه معاویه مسموم گردید... (24) و پس از چهل روز در روز بیست و هشتم ماه صفر سال پنجاهم هجری به شهادت رسید و در قبرستان بقیع به خاك سپرده شد. چونان خورشیدی در دل زمین

دل آرام گیرد با یاد خدا

یا علی مدد

 

 

خدایا ریشه ی شادی های مرا در غم دیگران قرار مده... 

 

سه شنبه 26/6/1387 - 18:3 - 0 تشکر 58291

تعلیم و تادیب
یعقوبى متوفاى در سنه سوم هجرى ، در كتاب تاریخى اش وصیتى از سبط اكبر پیغمبر اكرم صلى الله علیه وآله ، امام حسن مجتبى علیه السلام روایت كرده است كه اختصاص به خردسالان دارد و عبارت آن حصرت به نقل یعقوبى چنین است :
و دعا الحسن بن على علیه السلام بنیه و بنى اخیه فقال : یا بنى و یا نبى اخى !انكم صغار قوم و توشكون ان تكونوا كبار قوم ، آخرین فتعلموا العلم ، فمن لم یستطع منكم یرویه (ان یرویه ظ) او یحفظه فلیكتبه و لیجعله فى بیته
امام مجتبى علیه السلام در این وصیت اعتنایى خاص به خردسالان دارد كه هم در تعلیم و تاءدیب بزرگسالان به اكرام و احترام زیر دستان و كودكان حائز اهمیت بسزا است ، و هم از جهت دستور العملى كه به خرد سالان فرموده است .
یعنى امام حسن علیه السلام فرزندان خود و فرزندان برادرش را خواند و گفت : اى فرزندان من ! و اى فرزندان برادر من ! امروز شما خردسالان گروهى هستید و در آینده نزدیكى بزرگان گروهى دیگر خواهید بود، پس ‍ دانش نیاموزید و هر كه از شما توانایى روایت و نگهدارى دانش را ندارد آن را بنویسید و در خانه خود بنهد.
امام علیه السلام بدیشان فرمود: شما كه خرد سالید، هم ، اكنون نوشتن بیاموزید و خط تعلیم بگیرید و دانش را كه آموخته اید به قلم در آورید. كه به قول بیهقى : مرد آنگه دانا شود كه نبشتن گیرد.
شیرین تر آن كه امام در پایان فرمود: آن را بنویسد و در خانه خود بنهید.
آرى ! زینت خانه ، كتاب علمى در طاقچه آن است نه مجسمه سگ و گربه . كان امام فرموده است : خانه شما باید كتابخانه باشد

سایت گنجینه دانلودهای رویایی

فریاد بی صدا حرف دل همه کسانی که میگویند ولی شنیده نمی شوند ...هستند ولی دیده نمی شوند ..پس تو نیز بی صدا فریاد کن....

سه شنبه 26/6/1387 - 18:19 - 0 تشکر 58298

خطبة امام حسن علیه السلام فى تحمیدالله وفضل ابیه
روى ان علیا علیه السلام قال للحسن علیه السلام : یا بنى ، قم فاخطب حتى اسمع كلامك فقام علیه السلام قال :
الحمدلله الواحد بغیر تشبیه الدائم بغیر تكوین ، القائم بغیر كلفة الخالق بغیر منصبة الموصوف بغیر غایة المعروف بغیر محدودیة ، العزیز لم یزل قدیما فى القدم ردعت القلوب لهیبته و ذهلت العقول لعزته و خضعت الرقاب لقدرته
فلیس یخطر على قلب بشر مبلغ جبروته ، و لایبلغ الناس كنه جلاله ، و لایفصح الواصفون منهم لكنه عظمته و لاتبلغه العلماء بالبابها و لا اهل التفكر بتدبیر امورها، اعلم خلقه به الذى بالحد لایصفه یدرك الابصار و لاتدركه الابصار وهو الطیف الخبیر
اما بعد فان علیا باب من دخله كان مؤمنا، و من خرج منه كان كافرا، اقول قولى هذا و استغفرذ الله العظیم لى و لكم
خطبه امام حسن(ع) در حمد الهى و فضیلت پدرش
روایت شده : امام على علیه السلام به امام حسن علیه السلام گفت : اى پسرم برخیز و خطبه اى بخوان تا صدایت را بشنوم ، آن حضرت برخاست و چنین سخن گفت :
سپاس خدایى را سزاست كه یگانه است و بدون شبیه ، جاودانه است بدون ساخته شدن ، پایدار است بدون سختى ، آفریدگار است بدون رنج و مشقت ، توصیف شده است بدون آنكه نهایتى داشته باشد، شناخته قلوب از هیبتش در شگفتى ، و عقول از عزتش حیران ، و گردنها در برابر قدرتش ‍ خاضع است .
نهایت قدرتش بر قلب خطور نكرده ، و كنه جلالت او را مردم نمى یابند، و در نهایت ، عظمتش توصیف گران عاجز مى باشند، دانش دانایان به او نرسد، و فكر متفكرین به تدبیر امور او راه ندارد، داناترین مردم به و كسى است كه او را به حد و نهایتى توصیف نكند، ابصار را درك كرده و اما ابصار او را درك نمى كنند، و او دانا و آگاهست .
اما بعد على علیه السلام درگاهى است كه هر كه داخل آن شود مؤمن بوده و هر كه از آن خارج گردد كافر است این گفتار را مى گویم و از خداى بزرگ براى خود و شما طلب بخشش دارم .

سایت گنجینه دانلودهای رویایی

فریاد بی صدا حرف دل همه کسانی که میگویند ولی شنیده نمی شوند ...هستند ولی دیده نمی شوند ..پس تو نیز بی صدا فریاد کن....

پنج شنبه 28/6/1387 - 17:35 - 0 تشکر 58719

خطبة امام حسن علیه السلام فى علة صلحه
روى انه لما ضرب علیه السلام بخنجر مسموم عدال الى موضع مسمى ببطن جریح ، و علیها عم المختار، و قال المختار لعمه : تعالى حتى ناخذ الحسن ونسلمه الى معاویة ، و بعد ان علموا الشیعة به هموا بقتل المختار، فتلطف عمه بالعفوا عنه ففعلوا
فقال الحسن علیه السلام :
ویلكم والله ان معاویة لایفى لاحد، منكم بما ضمنه فى قتلى و انى اظن ان وضعت یدى فى یده فاسالمه لم یتركنى ادین لدین جدى صلى الله علیه و آله
و انى اقدر ان اعبدالله عزوجل وحدى ، ولكنى كانى انظر الى ابنائكم واقفین على ابواب ابنائهم یستسقونهم و یستطعمونهم بما جعل الله لهم ، فلایسقون و لایطعمون ، فبعدا و سحقا لما كسبته ایدیهم ، و سیعلم الذین ظلموا اى منقلب ینقلبون
خطبه امام حسن(ع) در علت صلح ایشان
روایت شده : هنگامى كه امام با خنجر مسموم مورد حمله قرار گرفت به مكانى بنام بطن جریح كه عموى مختار بر آن حكومت مى كرد، رفت ، مختار به عمویش گفت : بیا تا حسن بن على را گرفته و به معاویه تسلیم نمائیم ، هنگامى كه شیعیان قصد او را دانستند، قصد كشتن مختار را كردند، عمویش از آنان خواست كه از او درگذرند، آنان نیز درگذشتند.
امام علیه السلام فرمود:
واى بر شما، سوگند، بر خود معاویه به آن چه در مورد قتل من با شما پیمان بست وفا نمى كند و مى دانم كه اگر دست به دست او دهم و تسلیم او گردم ، نمى گذارد كه به دین جدم باشم .
و من مى توانم ، كه به تنهائى عبادت پروردگارم ، را بنمایم ، اما من به فرزندان شما مى نگرم ، كه در كنار درهاى خانه هاى فرزندان ایشان قرار گرفته و در مقابل آنچه خداوند به آنان داده است ، از آنان درخواست آب و غذا مى كنند، اما به آنان آب و غذا نمى دهند، پس دور باد بر آن به سبب آنچه انجام داده اند، و ستمكاران بزودى مى دانند كه در چه جایگاهى قرار خواهند گرفت .

سایت گنجینه دانلودهای رویایی

فریاد بی صدا حرف دل همه کسانی که میگویند ولی شنیده نمی شوند ...هستند ولی دیده نمی شوند ..پس تو نیز بی صدا فریاد کن....

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.