• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن صندلی داغ > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
صندلی داغ (بازدید: 33681)
جمعه 18/9/1390 - 10:46 -0 تشکر 398389
صندلی داغ shahinf

سلامی به گرمی دل های شما...

همونطور که میدونید طبق اراده شما مهمون این هفته ما هم مشخص شد و امروز ما در خدمت این دوست خوبمون هستیم

همون شاعر خوش ذوق که             پی افکند از نظم کاخی بلند ولی رسد صندلی داغ شود در یوغ و بند 

همون دوستمون که shahinf نوشته میشه و شهین یا شاهین خونده میشه:))

حالا میخواییم بیشتر باهاش آشنا بشیم

امیدواریم با حضورتون گرمای این صندلی و جمع دوستانه رو دو چندان کنید

امیدواریم یه روز شما مهمون صندلی داغ ما باشید :)) 

از همراهیتون بی نهایت ممنونیم 

من از اين كوه بالا خواهم رفت.ميگويند ارتفاعش زياد است.راهش طولاني و شيب دار است,پر از صخره و صعود به آن بيش از حد دشوار است.كارخودم است.از آن بالا خواهم رفت.به زودي مرا خواهي ديد كه از قله برايتان دست تكان ميدهم يا از فرط تلاش بر دامنه جان ميسپارم

جمعه 25/9/1390 - 21:30 - 0 تشکر 402489

shahinf گفته است :

وقتی به بن می رسیم خوب به بن بست رسیدیم دیگه، الکی دست و پا زدن فایده نداره که، تفرقه انداختن تو این شرایط یعنی فریاد زدن این که من راه دیگه ای ندارم و تسلیمم، پیشنهاد من اینه که راهی رو که رفتین برگردین، بالخره ما هم خوشحال می شیم یه نویسنده تو گروهمون داشته باشیم. 

helella16 گفته است :

همون عزیزم فکراتو شستی که دیگه مغزت کار نمی کنه عزیزم! حتما پودر مغزشویی هم که جناب شاهین بهت داده آنزیم هاش خیلی قوی بوه! هیچی از مخت باقی نمونده! ههههههههه
raha0075 گفته است :

فکر ها را باید شست ..

جور دیگرباید فکر کرد ...

helella16 گفته است :
[quote=shahinf;424382;402425][quote=helella16;399461;402321][quote=raha0075;557377;402074]

[quote=helella16;399461;402067]دماغ ها را باید شست
جور دیگر باید بوییید!
دیییی

ایول خیلی خوب گفتین

مرسی

 

غرق نعمتیم ؛ حالیمون نیست ...

الهی رضا برضائک!

 
جمعه 25/9/1390 - 22:21 - 0 تشکر 402499

[quote=helella16;399461;402364]سوالات سری "یو ها ها ها" هللا:


1- به نظر شما چرا یوهان و.و گوته در نمایشنامه شاهکار "فاوست" از قول "مفیستوفلس" (کسی که نقش ابلیس مجسم رو ایفا می کنه) چنین دیالوگی نوشته: «با زن ها هرگز نباید گذاشت کار به شوخی کشیده شود.»
؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

*** خوب یحتمل این بنده خدا هم، مفیستلوفلس (یه ربعه دارم این اسمو می نویسم) رو عرض می کنم، روزی مهمون صندلی داغی شده و البته هیچ حامی ای هم نداشته، وقتی خودمو بدون حامیانم تصور می کنم بهش حق می دم.البته با توجه به توضیحی که تو پرانتز دادین، یعنی ابلیس بودن ایشون دو احتمال وجود داره :

1.این جمله رو در جهت انجام وظیفش ادا کرده، بالاخره فریب و دروغ کار ابلیسه دیگه، در نتیجه ما برای رسیدن به سعادت باید برعکسشو در نظر بگیریم.

2. حتی ابلیس هم معترفه که این موجودات چقدر بی جنبه و بی ظرفیتن، می گخ نذارین کار با زنا به شوخی کشیده شه، چرا؟! چون اصلا جنبه ندارن.


2- طرز تهیه "گزلمه با اسفناج و شاهین چرخ کرده" چیه؟ توضیح بفرمایید:

*** خوب، ابتدا دستهای خود را با آب و صابون می شوییم تا یه وقت زبونم لال، خدایی نکرده، به گوشت پاک شاهین جان، بی احترامی نشه.سپس کتاب آشپزی رو که هللا خانوم هر روز نیمرو رو از روی اون درست می کنن، باز کرده، از فهرست آن، صفحۀ مربوط به طبخ گزلمه را یافته و نگاهی به مواد اولیه موردنیاز می اندازیم، در کمال بهت مشاهده می کنیم که ای داد بیداد، برای طبخ این غذای لذیذ نیاز به گوشت نرم و ترد داریم، بدبختی هیچ جای بدن شاهین این نوع گوشت پیدا نمی شه، در نتیجه قلبا می پذیریم که ضایع شدیم و به فهرست برمی گردیم و می ریم سراغ همون صفحۀ طرز تهیۀ نیمرو.اصلا ازلحاظ بیولوژیک هم درست نیست، بعد از عمری هر روز نیمرو خوردن یه دفعه بریم سراغ گزلمه اونم با گوشت شاهین.مگه الکیه؟!    


3- سقراط گفته: "همه مردم یونان دروغگویند". خب خود سقراط هم یونانیه. پس اینو دروغ گفته. در نتیجه همه مردم یونان راستگو هستند. اگه اینطوره پس سقراط یونانی هم جمله اولش رو راست گفته!
بالاخره مردم یونان راستگویند یا دروغگو؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

*** چون طراح سوال به سفسطه و مناقشه، شهرۀ خاص و عامه، پاسخ به سوال رو لازم نمی بینم.

شوخی کردم، حقیقتش از شما چه پنهون، اون مرحوم، این اواخر کمی اختلال حواس پیدا کرده بود، اینه که زیاد نمی شه رو حرفاش حساب کرد.

خیلی خوب، نظر من اینه که شما ذهن خودتونو مشغول کنین، دو حالت که بیشتر نیست، یا همه شون راستگوئن که خوب به ما دخلی نداره، یا همه شون دروغ گوئن که خوب اینم به ما دخلی نداره، شما که یه پات پَریسه، یه پات تهران، پس این موضوع نباید واستون اهمیتی داشته باشه، مگه این که خدائی نکرده شما فض... ببخشید کنجکاو تشریف داشته باشین.در این صورت هم خوب جوینده یابنده است، یه تحقیقی کنین، اگه جواب گرفتین به ما هم بگین، یاد بگیریم.

دیگه جدی شدم، ببینین مفروضات مسئله به شدت زیر سوالن، چه معلوم اصلیت سقراط یونانی بوده؟! چه معلوم نقل قول توسط شخص معتبری انجام گرفته باشه؟! چه معلوم این فقط بخشی از یه جملۀ سقراط نباشه که کات کردن اون و ابلاغ ناقص اون باعث این ابهام شده باشه؟! شما که نگفتین دروغگو به این معنی که همیشه دروغگو باشه، چه لزومی داره یه فرد دروغگو تمام گفته هاش دروغ باشه؟! شاید این یکی رو راست گفته باشه؟!

و در نهایت، دور باطل می ذارین به عنوان سوال که چی؟! 

 4- از کجا باید فهمید یه مومیایی متعلق به پنج هزار سال پیش زن بوده یا مرد؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!

*** اوا، خدا مرگم بده، من چه بدونم آخه؟!

خوب این دوستان باستان شناس، خودشون کارشونو بلدن دیگه، بالاخره یه جوری تعیین می کنن جنسیتشو، از اون گذشته اون مرحوم زن بوده باشه یا مرد چه تاثیری تو معادلات جهان امروز ما داره؟! چه کاریه آخه؟!

نهایتش سی تی اسکن می کنن معلوم می شه دیگه.(من نمی دونم، چی از باقی مونده که بخوان مومیاییش کنن)

جمعه 25/9/1390 - 22:36 - 0 تشکر 402504

سلام مجدد
ممنون از هللا بابت سوالای فوق العاده زیباشون

همچنین شاهین خان گل به خاطر احترامی که به همه میزاره و سر فرصت همه سوالات رو جواب میده(مگه دست خودشه جواب نده؟:)) )

من از اين كوه بالا خواهم رفت.ميگويند ارتفاعش زياد است.راهش طولاني و شيب دار است,پر از صخره و صعود به آن بيش از حد دشوار است.كارخودم است.از آن بالا خواهم رفت.به زودي مرا خواهي ديد كه از قله برايتان دست تكان ميدهم يا از فرط تلاش بر دامنه جان ميسپارم

جمعه 25/9/1390 - 22:39 - 0 تشکر 402505

در ضمن شاهین خان سوالات رو نپیچون...وقتی میگن از کجا میفهمن جسد یه زنه یا مرد یا میری از تو اینترنت یاد میگیری میایی جواب میدی یا از اینترنت میری یاد میگیری میایی جواب میدی...یکیشو باید انتخاب کنی

شوخی کردم خیلی جوابای خوبی میدی...به زودی هم من شعرم تموم میشه برای دوست ادبیاتیم میخونمش:))
خلاصه ما مثل شما شاعرا نیستیم بداهه شعر بگیم عالم همه حیران بشن...

من از اين كوه بالا خواهم رفت.ميگويند ارتفاعش زياد است.راهش طولاني و شيب دار است,پر از صخره و صعود به آن بيش از حد دشوار است.كارخودم است.از آن بالا خواهم رفت.به زودي مرا خواهي ديد كه از قله برايتان دست تكان ميدهم يا از فرط تلاش بر دامنه جان ميسپارم

جمعه 25/9/1390 - 23:36 - 0 تشکر 402512

[quote=helella16;399461;402362]سوال سری "دیالوگ نویسی" هللا:

لطفا برای هر جفت کلمه که میگم، یه دیالوگ بسیار کوتاه( حتی در حد یه حرف و یه پاسخ) بنویسید. (اعم از لطیفه گونه/طنز/حکیمانه/شعری...)

پت و مت:

*** پت : هِی مت، دوباره که ما زدیم همه چی رو خراب کردیم که.

مت : پَ نَ پَ، کارمونو به نحو احسن انجام دادیم، تو چته پَت؟ این همه جمع شدن پای تلویزیون خرابکاری ما رو ببیننا.

 -------
گربه و موش:

*** گربه پس از تعقیب و گریزی بی نتیجه : شد یه بار من پیروز این میدون باشم؟

موش : شما پیروزِ میدون باشی، مردم بشینن چی رو تماشا کنن؟ طرز طبخ منو؟!

-------
پلنگ و ماه:

*** پلنگ : می دونستی تو تنها کسی هستی که هر شب تا صبح زل می زنی تو چشای من و هیچ بلایی سرت نمی یاد؟! مگه دستم بهت نرسه.

ماه : تو چی؟! هیچ می دونستی اولین کسی هستی که هر شب منو می بینی و مسحور زیباییِ من نشدی؟! خاک تو سر بی احساست کنن.

 ------
انسان و عمر:

*** انسان : تا کی من بیچاره باید نگران این باشم که شما ته نگیری من از لذت زندگی محروم نشم؟!

عمر : تا وقتی بفهمی منو بهت ندادن از زندگی لذت ببری، دادن یه گلی به سر خودتو و دنیات بزنی.

------
قطره اشک و قطره خون:

*** قطره اشک : دانی که چه شبها ز دو چشمِ تر مولا

                        در چاه فرود آمده آهنگ نمودم

        قطره خون : پس من چه بگویم که در آن سجدۀ آخر

                       سجادۀ مولای تو را رنگ نمودم

-----
گل و بلبل:

*** گل : از دور من گشتن و نغمه های عاشقانه سر دادن خسته نیستی؟! از این همه رنج کشیدن به کجا رسیده ای؟!

بلبل : اکنون به آنچه می خواستم رسیدم، تمام ناله ها و نغمه هایم از آن بود که شاید چند لحظه ای با من سخن بگویی.

-----
سعدی و حافظ:

سعدی : نمی دانم تا کی قرار است این مردم بوستان و گلستان مرا ورق بزنند و به به و چه چه کنند، اما یک خدا رحمتش کند هم نگویند.

حافظ : عجب؟! فکر اینجایش را نکرده نبودی نه؟! تو هم باید غزلهایی می سرودی که مردم با آن فال بزنند، آن وقت هر روز هزاران نفر فاتحه نثار روحت می کردند تا مطلب دلشان را فاش کنی. 

  ------
دریا و آسمان:

*** دریا : ببینم، وقتی هم من آبی ام، هم تو، چه فرقی می کنه آبی واقعا رنگ کدوممون باشه و کدوممون فقط منعکسش کنیم؟!

آسمان : فرقش اینه که همین مردم هر وقت می خوان از رنگ ما دو تا حرف بزنن، می گن آبی آسمانی.

 ------
سلطان و مدیر سیستم انجمن ها:

*** سلطان : ببخشید، از انجمن صندلی داغ مزاحمتون شدم، می خواستم در صورت امکان این هفته شما مهمون صندلی داغ ما باشین.

مدیر سیستم انجمن ها : راستش داشتم به این موضوع فکر می کردم که چطوره یه تجدیدنظری تو مدیریت انجمن صندلی داغ داشته باشم، شاید نیاز به تنوع داشته باشه.

(اینجا روح از کالبد سلطان پر می کشه و در همین لحظات آخر یاد اون داستان زاغ و روباه می افته که :"لعنت به دهانی که بی موقع باز شود")

------
وحید میلادی و سُها:

*** سُها : چرا شما اینقد حرف سیاسی از خودت در می کنی؟! کم کم دارم نگرانتون می شما!

وحید میلادی : من که چیز بدی نمی گم، منطق می گم دیگه، هرچی منطق می گه، منم همونو می گم.

-----
شاهین و شیطان:

*** شاهین : خوب می ری تو جلد من، هر غلطی دلت خواست می کنی ها.

شیطان : اولا که درست حرف بزن، احترام سنمو نگه دار، دوما من چی کار کنم تو سست عنصری، مجال نمی دی من چیزی رو واست زینت بدم، عین چی می دویی دنبال گناه.

 -----
جومونگ و تسو:

*** تسو : آی یتیم، چه احساسی داری حق حکومت منو خوردی؟!

جومونگ : همون احساسی که بابات داشت وقتی حق حکومت بابامو می خورد. (تحریف فجیع و شرم آور سریال فاخر جومونگ)

 ------
دیو و دلبر:

*** دلبر : تو هم که ماشاءالله آخر هیکلی، آرنولدی واسه خودت، نشد یه دانس راحت با تو داشته باشم.

دیو : خُبه خُبه، من چی کار کنم بابا نَنَت نون ندادین بخوری جون بگیری، جای رسیدن به سر و وضعت کمی هم به تغذیه ات می رسیدن خوب.

 ------
سلطان و شاهین(وقتی برای اولین بار چشم تو چشم میشین!):

*** سلطان : شاهین، چی شده، چرا چشاتو اونجوری می کنی، نکنه نابینا بودی تو؟!

شاهین : نه سلطون، نه، راستش می ترسم چشات همونجوری باشه که بچه های تبیان می گفتن، من تاب جذبشو رو ندارم، اگه میشه پشتمونو کنیم حرف بزنیم.

سلطان : مگه می خوایم دوئل کنیم، خودتو لوس نکن، وا کن چشاتو.

شاهین : حقیقتش من در فراق تو اینقد گریه کردم که چشامو از دست دادم.

سلطان : برو گم... بابا، شورشو درآوردی، اصلا شاهینِ کور به چه دردی می خوره که بخواد به درد رفاقت من بخوره؟!

و اینجا سلطان با عصبانیت شاهینو ترک می کنه و به اون پشت می کنه.

شاهین هم نامردی نمی کنه و خنجری که تو آستینش پنهان کرده بود در می یاره و از پشت در بدن سلطان فرو می کنه، به این ترتیب انتقام صندلی داغشو می گیره.بعد هم لیستی رو از جیبش در می یاره و روی آخرین اسم خط نخورده که اسم سلطانه خط می کشه.

 ------

هللا و رها:

هللا : مونامی سونامی، سلام، می شه همه چی رو فراموش کنی و تو صندلی داغ من حامی من باشی؟!

رها : اَه اَه دختره شیزوفرنی، چه رویی ام داره، ببینم تا کی می خوای تو داستانات زندگی کنی؟! بیا بیرون یه هوایی به کلّت بخوره.تنها لطفی که می تونم در حقت بکنم اینه که سر نماز از خدا شفاتو بخوام.خداحافظ

جمعه 25/9/1390 - 23:48 - 0 تشکر 402515

وااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای
خیلی باحال بود جناب شاهین
کلی خندیدم...:))
مخصوصا اون سلطان و شاهینه...وسلطان و مدیر انجمن ها
خیلی باحال می نویسین
آفریـــــــــــــــــــــــن

شنبه 26/9/1390 - 0:4 - 0 تشکر 402517

shahinf گفته است :
[quote=shahinf;424382;402512]

[quote=helella16;399461;402362]سوال سری "دیالوگ نویسی" هللا:

------
قطره اشک و قطره خون:

*** قطره اشک : دانی که چه شبها ز دو چشمِ تر مولا

                        در چاه فرود آمده آهنگ نمودم

        قطره خون : پس من چه بگویم که در آن سجدۀ آخر

                      سجادۀ مولای تو را رنگ نمودم



عالی بود...بسیارزیبا

واقعا شعر زیبایی سرودین

البته ازخودتون بود دیگه!!!!

شنبه 26/9/1390 - 0:6 - 0 تشکر 402518

soltan_azdad گفته است :
[quote=soltan_azdad;507077;402504]سلام مجدد
ممنون از هللا بابت سوالای فوق العاده زیباشون

همچنین شاهین خان گل به خاطر احترامی که به همه میزاره و سر فرصت همه سوالات رو جواب میده(مگه دست خودشه جواب نده؟:)) )

همیشه اول پیامتو می خونم، کلی ذوق می کنم، اخرش که می رسم ضایع می شم.

کی دست از این مدل لطف کردنا برمی دارین شما؟! 

شنبه 26/9/1390 - 0:8 - 0 تشکر 402519

shahinf گفته است :

سلام

وای وای، ممنون که به فکر منین، هللا خانوم خودش گفته شما بیاین اینا رو بگین؟! واقعا کار به کجا کشیده.

راستی قبل از صندلی من یه کاربری بود تو تبیان با شناسه کاربری شما، حرف از مواد منفجره و محترقه می زد، شما که با ایشون نسبتی ندارین؟! 

mahyarglobal گفته است :
[quote=shahinf;424382;402473]

[quote=mahyarglobal;677252;402449]سلام .....
بابا هلا بنده خدا پودر شدا......گناه داره همین طوریش داره شب تا صبح بو سوختنی میاد همه تبیان بو برداشته .رحم کن بهش...

نه انگار به شما مهربونی نمیادا....هلا جون آدرس مواد منفجره رو برات مینویسم ........این بنده خدا اصلا انگار نا امید شده از زندگیش.....حقم داریا این همه سوال باید کم بیاریا تا حدی که قصد خودکشی بزنه به برستون (یا که نه دلیلتون اون قضیه دیکه است که اغلب آقایون خود کشی میکنن)...

اینم سوال: اگه قرار باشه خودکشی کنی و دلیلش رو با وصیتت بنویس؟ (1 نمره)

اگه قرار بود کسی رو انتخاب کنی جایگزینت تو صندلی باشه کی بود؟ با ذکر دلیل(2نمره)

الان اگه بگن باید یکی رو انتخاب کنی که آتیشت بزنه کی رو انتخاب میکردی؟ هلا یا سلطان.. با ذکر دلیل(2نمره)

اگه قرار بود بین( (سیب زمینی ، پیاز و رب ))یکی باشی کدوم دوست داری بودی؟می خوایم آبگوشت بزاریم سید یاد بگیره(با طرز تهیه آبگوشت (سید بدو قلم دفتر بیار)...(12نمره )

حالا همینارو بگو تا ببینم چیزی ازتون مونده بفیه رو هم بگم 

 

بیاید شاهد پرواز پروانه ها باشیم....

شادی را هدیه کن حتی به کسانی که آن را از تو گرفتند. عشق بورز به آنهایی که دلت را شکستند.دعا کن برای آنهایی که نفرینت کردندو بخند که خدا هنوز آن بالا با توست.

خدایا رهایم مکن

 

 

شنبه 26/9/1390 - 0:10 - 0 تشکر 402520

soltan_azdad گفته است :
[quote=soltan_azdad;507077;402505]در ضمن شاهین خان سوالات رو نپیچون...وقتی میگن از کجا میفهمن جسد یه زنه یا مرد یا میری از تو اینترنت یاد میگیری میایی جواب میدی یا از اینترنت میری یاد میگیری میایی جواب میدی...یکیشو باید انتخاب کنی

شوخی کردم خیلی جوابای خوبی میدی...به زودی هم من شعرم تموم میشه برای دوست ادبیاتیم میخونمش:))
خلاصه ما مثل شما شاعرا نیستیم بداهه شعر بگیم عالم همه حیران بشن...

عه؟! خوب خودشون می گن تقلب نکن، این که خیلی خوب شد، مخصوصا واسه تفسیر سوالا عین ... موندم تو گل، دمت گرم، هللا خانو من رفتم از اینترنت تفسیر در بیارم بیام.دییییییییییییییییییییییییی

شما شاعر نیستی؟! شما حافظی هستی که دیر به دنیا اومدی، امروز ما باید فال سلطان می گرفتیم نه فال حافظ، یه بار دیگه شکست نفسی کنی ... چیزه ... شکسته نفسی نکن دیگه 

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.