• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن صندلی داغ > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
صندلی داغ (بازدید: 33862)
جمعه 18/9/1390 - 10:46 -0 تشکر 398389
صندلی داغ shahinf

سلامی به گرمی دل های شما...

همونطور که میدونید طبق اراده شما مهمون این هفته ما هم مشخص شد و امروز ما در خدمت این دوست خوبمون هستیم

همون شاعر خوش ذوق که             پی افکند از نظم کاخی بلند ولی رسد صندلی داغ شود در یوغ و بند 

همون دوستمون که shahinf نوشته میشه و شهین یا شاهین خونده میشه:))

حالا میخواییم بیشتر باهاش آشنا بشیم

امیدواریم با حضورتون گرمای این صندلی و جمع دوستانه رو دو چندان کنید

امیدواریم یه روز شما مهمون صندلی داغ ما باشید :)) 

از همراهیتون بی نهایت ممنونیم 

من از اين كوه بالا خواهم رفت.ميگويند ارتفاعش زياد است.راهش طولاني و شيب دار است,پر از صخره و صعود به آن بيش از حد دشوار است.كارخودم است.از آن بالا خواهم رفت.به زودي مرا خواهي ديد كه از قله برايتان دست تكان ميدهم يا از فرط تلاش بر دامنه جان ميسپارم

شنبه 26/9/1390 - 0:10 - 0 تشکر 402521

samare93 گفته است :
[quote=samare93;707283;402515]وااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای
خیلی باحال بود جناب شاهین
کلی خندیدم...:))
مخصوصا اون سلطان و شاهینه...وسلطان و مدیر انجمن ها
خیلی باحال می نویسین
آفریـــــــــــــــــــــــن

خیلی ممنونم از نظرات انرژی بخشتون

زیبایی در چشم بیننده است. 

شنبه 26/9/1390 - 0:12 - 0 تشکر 402522

shahinf گفته است :

helella16 گفته است :
[quote=shahinf;424382;402464]

[quote=helella16;399461;402357]سوال سری "هر کی یه شکلک داره" هللا:

لطفا برای هر کدوم از این عزیزان که میگم یه شکلک بذارین که شخصیت و کاراکترشون رو توصیف کنه:)
"تذکر"......>از هیچ شکلکی نمی تونین دوبار استفاده کنین D:



ثمره:  (پشیمون از انتخابی که کرده)


اتفاقا جناب شاهین تنها چیزی که نیستم پشیمونیه!!!!:))

اگه میومدم تو گروهتون پشیمون می شدم چون در اون صورت نمیتونستم سوالاتم رو از شما بپرسم.آقــــــــا ...

شنبه 26/9/1390 - 0:14 - 0 تشکر 402523

shahinf گفته است :
[quote=shahinf;424382;402512]

[quote=helella16;399461;402362]سوال سری "دیالوگ نویسی" هللا:

لطفا برای هر جفت کلمه که میگم، یه دیالوگ بسیار کوتاه( حتی در حد یه حرف و یه پاسخ) بنویسید. (اعم از لطیفه گونه/طنز/حکیمانه/شعری...)

پت و مت:

*** پت : هِی مت، دوباره که ما زدیم همه چی رو خراب کردیم که.

مت : پَ نَ پَ، کارمونو به نحو احسن انجام دادیم، تو چته پَت؟ این همه جمع شدن پای تلویزیون خرابکاری ما رو ببیننا.

 -------
گربه و موش:

*** گربه پس از تعقیب و گریزی بی نتیجه : شد یه بار من پیروز این میدون باشم؟

موش : شما پیروزِ میدون باشی، مردم بشینن چی رو تماشا کنن؟ طرز طبخ منو؟!

-------
پلنگ و ماه:

*** پلنگ : می دونستی تو تنها کسی هستی که هر شب تا صبح زل می زنی تو چشای من و هیچ بلایی سرت نمی یاد؟! مگه دستم بهت نرسه.

ماه : تو چی؟! هیچ می دونستی اولین کسی هستی که هر شب منو می بینی و مسحور زیباییِ من نشدی؟! خاک تو سر بی احساست کنن.

 ------
انسان و عمر:

*** انسان : تا کی من بیچاره باید نگران این باشم که شما ته نگیری من از لذت زندگی محروم نشم؟!

عمر : تا وقتی بفهمی منو بهت ندادن از زندگی لذت ببری، دادن یه گلی به سر خودتو و دنیات بزنی.

------
قطره اشک و قطره خون:

*** قطره اشک : دانی که چه شبها ز دو چشمِ تر مولا

                        در چاه فرود آمده آهنگ نمودم

        قطره خون : پس من چه بگویم که در آن سجدۀ آخر

                       سجادۀ مولای تو را رنگ نمودم

-----
گل و بلبل:

*** گل : از دور من گشتن و نغمه های عاشقانه سر دادن خسته نیستی؟! از این همه رنج کشیدن به کجا رسیده ای؟!

بلبل : اکنون به آنچه می خواستم رسیدم، تمام ناله ها و نغمه هایم از آن بود که شاید چند لحظه ای با من سخن بگویی.

-----
سعدی و حافظ:

سعدی : نمی دانم تا کی قرار است این مردم بوستان و گلستان مرا ورق بزنند و به به و چه چه کنند، اما یک خدا رحمتش کند هم نگویند.

حافظ : عجب؟! فکر اینجایش را نکرده نبودی نه؟! تو هم باید غزلهایی می سرودی که مردم با آن فال بزنند، آن وقت هر روز هزاران نفر فاتحه نثار روحت می کردند تا مطلب دلشان را فاش کنی. 

  ------
دریا و آسمان:

*** دریا : ببینم، وقتی هم من آبی ام، هم تو، چه فرقی می کنه آبی واقعا رنگ کدوممون باشه و کدوممون فقط منعکسش کنیم؟!

آسمان : فرقش اینه که همین مردم هر وقت می خوان از رنگ ما دو تا حرف بزنن، می گن آبی آسمانی.

 ------
سلطان و مدیر سیستم انجمن ها:

*** سلطان : ببخشید، از انجمن صندلی داغ مزاحمتون شدم، می خواستم در صورت امکان این هفته شما مهمون صندلی داغ ما باشین.

مدیر سیستم انجمن ها : راستش داشتم به این موضوع فکر می کردم که چطوره یه تجدیدنظری تو مدیریت انجمن صندلی داغ داشته باشم، شاید نیاز به تنوع داشته باشه.

(اینجا روح از کالبد سلطان پر می کشه و در همین لحظات آخر یاد اون داستان زاغ و روباه می افته که :"لعنت به دهانی که بی موقع باز شود")

------
وحید میلادی و سُها:

*** سُها : چرا شما اینقد حرف سیاسی از خودت در می کنی؟! کم کم دارم نگرانتون می شما!

وحید میلادی : من که چیز بدی نمی گم، منطق می گم دیگه، هرچی منطق می گه، منم همونو می گم.

-----
شاهین و شیطان:

*** شاهین : خوب می ری تو جلد من، هر غلطی دلت خواست می کنی ها.

شیطان : اولا که درست حرف بزن، احترام سنمو نگه دار، دوما من چی کار کنم تو سست عنصری، مجال نمی دی من چیزی رو واست زینت بدم، عین چی می دویی دنبال گناه.

 -----
جومونگ و تسو:

*** تسو : آی یتیم، چه احساسی داری حق حکومت منو خوردی؟!

جومونگ : همون احساسی که بابات داشت وقتی حق حکومت بابامو می خورد. (تحریف فجیع و شرم آور سریال فاخر جومونگ)

 ------
دیو و دلبر:

*** دلبر : تو هم که ماشاءالله آخر هیکلی، آرنولدی واسه خودت، نشد یه دانس راحت با تو داشته باشم.

دیو : خُبه خُبه، من چی کار کنم بابا نَنَت نون ندادین بخوری جون بگیری، جای رسیدن به سر و وضعت کمی هم به تغذیه ات می رسیدن خوب.

 ------
سلطان و شاهین(وقتی برای اولین بار چشم تو چشم میشین!):

*** سلطان : شاهین، چی شده، چرا چشاتو اونجوری می کنی، نکنه نابینا بودی تو؟!

شاهین : نه سلطون، نه، راستش می ترسم چشات همونجوری باشه که بچه های تبیان می گفتن، من تاب جذبشو رو ندارم، اگه میشه پشتمونو کنیم حرف بزنیم.

سلطان : مگه می خوایم دوئل کنیم، خودتو لوس نکن، وا کن چشاتو.

شاهین : حقیقتش من در فراق تو اینقد گریه کردم که چشامو از دست دادم.

سلطان : برو گم... بابا، شورشو درآوردی، اصلا شاهینِ کور به چه دردی می خوره که بخواد به درد رفاقت من بخوره؟!

و اینجا سلطان با عصبانیت شاهینو ترک می کنه و به اون پشت می کنه.

شاهین هم نامردی نمی کنه و خنجری که تو آستینش پنهان کرده بود در می یاره و از پشت در بدن سلطان فرو می کنه، به این ترتیب انتقام صندلی داغشو می گیره.بعد هم لیستی رو از جیبش در می یاره و روی آخرین اسم خط نخورده که اسم سلطانه خط می کشه.

 ------

هللا و رها:

هللا : مونامی سونامی، سلام، می شه همه چی رو فراموش کنی و تو صندلی داغ من حامی من باشی؟!

رها : اَه اَه دختره شیزوفرنی، چه رویی ام داره، ببینم تا کی می خوای تو داستانات زندگی کنی؟! بیا بیرون یه هوایی به کلّت بخوره.تنها لطفی که می تونم در حقت بکنم اینه که سر نماز از خدا شفاتو بخوام.خداحافظ

سلام

خیلی جالب بود واقعا میگم طنزپردازیتونم خیلی خوبه با این سری از همه بیشتر حال کردم

شاید تقدیر قابل تغییرنباشد،اما تغییر قابل تقدیر است.
شنبه 26/9/1390 - 0:17 - 0 تشکر 402524

samare93 گفته است :

عالی بود...بسیارزیبا

واقعا شعر زیبایی سرودین

البته ازخودتون بود دیگه!!!!

shahinf گفته است :
[quote=samare93;707283;402517]

[quote=shahinf;424382;402512]

[quote=helella16;399461;402362]سوال سری "دیالوگ نویسی" هللا:

------
قطره اشک و قطره خون:

*** قطره اشک : دانی که چه شبها ز دو چشمِ تر مولا

                        در چاه فرود آمده آهنگ نمودم

        قطره خون : پس من چه بگویم که در آن سجدۀ آخر

                      سجادۀ مولای تو را رنگ نمودم



پَ نَ پَ، دایی جانم لطف کردن سرودن.

ممنون ازتون خیلی، خوشحالم که خوشتون اومده. 

شنبه 26/9/1390 - 0:23 - 0 تشکر 402525

shahinf گفته است :

سلام

بله که تشریف آوردم، من اینجام، وسط میدون، حی و حاضر، شاخ شمشاد (و البته کمی تا قسمتی سوخته، مصدوم، ضربه دیده) 

haniehz گفته است :

خیالت تخت خواب!!حواسم هست از زیر سوالی در نره البته اگه تا فردا تشریف بیارن!

helella16 گفته است :

سلام هانا جون فدای تــــــــــــــو:)
میگم اگه از فردا مفقود شدم هوا بچه ها رو داشته باش! یه وقت رو دست نخوریم! همه سوالامو باید مو به مو جواب بده!
رحم نکنید!
باز میگردم!
haniehz گفته است :
[quote=shahinf;424382;402453][quote=haniehz;454874;402390]

[quote=helella16;399461;402370][quote=haniehz;454874;402368]به به هللا جون می بینم که باز دست پر اومدی خانم اقا خیلی با اون دیالوگ ها حال کردم!
سوالات خیلی خیلی جالبن دستت درست

آقا هر وقت شما یه چند ساعتی نیستید من تا اسمتونو میارم ظاهر میشید خیلی خوبه یادم باشه هر وقت نبودید همینکار رو کنم!

شاید تقدیر قابل تغییرنباشد،اما تغییر قابل تقدیر است.
شنبه 26/9/1390 - 0:25 - 0 تشکر 402526

shahinf گفته است :

پَ نَ پَ، دایی جانم لطف کردن سرودن.

ممنون ازتون خیلی، خوشحالم که خوشتون اومده. 

samare93 گفته است :

عالی بود...بسیارزیبا

واقعا شعر زیبایی سرودین

البته ازخودتون بود دیگه!!!!

shahinf گفته است :
[quote=shahinf;424382;402524][quote=samare93;707283;402517]

[quote=shahinf;424382;402512]

[quote=helella16;399461;402362]سوال سری "دیالوگ نویسی" هللا:

------
قطره اشک و قطره خون:

*** قطره اشک : دانی که چه شبها ز دو چشمِ تر مولا

                        در چاه فرود آمده آهنگ نمودم

        قطره خون : پس من چه بگویم که در آن سجدۀ آخر

                      سجادۀ مولای تو را رنگ نمودم




واقعاااااااااااااااااااا؟؟؟؟؟؟
پس با اجازتون این شعر و یه جایی می نویسم نگه می دارم چون خیلی قشنگ بود
یه سوال::
چراتو اینقدر متواضعی و با این که قشنگ شعر میگی برا خودت تخلص نمیگیری؟؟؟؟و کتاب شعر بیرون نمی دی؟؟؟؟
اینم بدون با اینکارات باید استعدادتو باخودت ببری زیر خاک:))...از کجامعلوم .شاید تو شهریار زمانه شدی!!!!
حالا خود دانی...
خب به این سوال من هم لطف کن جواب درست بده...
چون اینکارات رو میبینم حرصم می گیره....:((

شنبه 26/9/1390 - 0:30 - 0 تشکر 402527

shahinf گفته است :
[quote=shahinf;424382;402464]


هانیه: 

به جان خودم من یه ماهی میشه اصلا گریه نکردم!

الان هم خیلی شاد و خوش و سرخوشم!! عه نه خوشحالم:))

شاید تقدیر قابل تغییرنباشد،اما تغییر قابل تقدیر است.
شنبه 26/9/1390 - 0:37 - 0 تشکر 402530

samare93 گفته است :

واقعاااااااااااااااااااا؟؟؟؟؟؟
پس با اجازتون این شعر و یه جایی می نویسم نگه می دارم چون خیلی قشنگ بود
یه سوال::
چراتو اینقدر متواضعی و با این که قشنگ شعر میگی برا خودت تخلص نمیگیری؟؟؟؟و کتاب شعر بیرون نمی دی؟؟؟؟
اینم بدون با اینکارات باید استعدادتو باخودت ببری زیر خاک:))...از کجامعلوم .شاید تو شهریار زمانه شدی!!!!
حالا خود دانی...
خب به این سوال من هم لطف کن جواب درست بده...
چون اینکارات رو میبینم حرصم می گیره....:((
shahinf گفته است :

پَ نَ پَ، دایی جانم لطف کردن سرودن.

ممنون ازتون خیلی، خوشحالم که خوشتون اومده. 

samare93 گفته است :

عالی بود...بسیارزیبا

واقعا شعر زیبایی سرودین

البته ازخودتون بود دیگه!!!!

shahinf گفته است :
[quote=samare93;707283;402526][quote=shahinf;424382;402524][quote=samare93;707283;402517]

[quote=shahinf;424382;402512]

[quote=helella16;399461;402362]سوال سری "دیالوگ نویسی" هللا:

------
قطره اشک و قطره خون:

*** قطره اشک : دانی که چه شبها ز دو چشمِ تر مولا

                        در چاه فرود آمده آهنگ نمودم

        قطره خون : پس من چه بگویم که در آن سجدۀ آخر

                      سجادۀ مولای تو را رنگ نمودم



سلام ثمره جون خوبی؟ امتحانا خوب پیش میره؟

منم همه حرفاتو تایید میکنم واقعا شعر قشنگی بود خیلیییی

شاید تقدیر قابل تغییرنباشد،اما تغییر قابل تقدیر است.
شنبه 26/9/1390 - 0:47 - 0 تشکر 402533

haniehz گفته است :

سلام ثمره جون خوبی؟ امتحانا خوب پیش میره؟

منم همه حرفاتو تایید میکنم واقعا شعر قشنگی بود خیلیییی

samare93 گفته است :

واقعاااااااااااااااااااا؟؟؟؟؟؟
پس با اجازتون این شعر و یه جایی می نویسم نگه می دارم چون خیلی قشنگ بود
یه سوال::
چراتو اینقدر متواضعی و با این که قشنگ شعر میگی برا خودت تخلص نمیگیری؟؟؟؟و کتاب شعر بیرون نمی دی؟؟؟؟
اینم بدون با اینکارات باید استعدادتو باخودت ببری زیر خاک:))...از کجامعلوم .شاید تو شهریار زمانه شدی!!!!
حالا خود دانی...
خب به این سوال من هم لطف کن جواب درست بده...
چون اینکارات رو میبینم حرصم می گیره....:((
shahinf گفته است :

پَ نَ پَ، دایی جانم لطف کردن سرودن.

ممنون ازتون خیلی، خوشحالم که خوشتون اومده. 

samare93 گفته است :

عالی بود...بسیارزیبا

واقعا شعر زیبایی سرودین

البته ازخودتون بود دیگه!!!!

shahinf گفته است :
[quote=haniehz;454874;402530]

[quote=samare93;707283;402526][quote=shahinf;424382;402524][quote=samare93;707283;402517]

[quote=shahinf;424382;402512]

[quote=helella16;399461;402362]سوال سری "دیالوگ نویسی" هللا:

------
قطره اشک و قطره خون:

*** قطره اشک : دانی که چه شبها ز دو چشمِ تر مولا

                        در چاه فرود آمده آهنگ نمودم

        قطره خون : پس من چه بگویم که در آن سجدۀ آخر

                      سجادۀ مولای تو را رنگ نمودم




سلام هانیه جون
امتحان؟؟؟؟ آره پیش میره ولی خوب رو نمیدونم:))
ان شاالله آخرین میان ترممو بدم بعدش بیفتم تو فرجه...

شنبه 26/9/1390 - 0:49 - 0 تشکر 402536

mahyarglobal گفته است :

سلام

وای وای، ممنون که به فکر منین، هللا خانوم خودش گفته شما بیاین اینا رو بگین؟! واقعا کار به کجا کشیده.

راستی قبل از صندلی من یه کاربری بود تو تبیان با شناسه کاربری شما، حرف از مواد منفجره و محترقه می زد، شما که با ایشون نسبتی ندارین؟! 

shahinf گفته است :
[quote=mahyarglobal;677252;402519][quote=shahinf;424382;402473]

[quote=mahyarglobal;677252;402449]سلام .....
بابا هلا بنده خدا پودر شدا......گناه داره همین طوریش داره شب تا صبح بو سوختنی میاد همه تبیان بو برداشته .رحم کن بهش...

نه انگار به شما مهربونی نمیادا....هلا جون آدرس مواد منفجره رو برات مینویسم ........این بنده خدا اصلا انگار نا امید شده از زندگیش.....حقم داریا این همه سوال باید کم بیاریا تا حدی که قصد خودکشی بزنه به برستون (یا که نه دلیلتون اون قضیه دیکه است که اغلب آقایون خود کشی میکنن)...

*** نفهمیدم، چی شد؟! آقایون واسه اون قضیه بیشتر خودکشی می کنن یا خانوما؟! 

اینم سوال: اگه قرار باشه خودکشی کنی و دلیلش رو با وصیتت بنویس؟ (1 نمره)

*** نه خدا نکنه، اصلا خوشم نمی یاد از این کار، خدا از آفرینش انسان هدف والایی داشت و واسه رسیدن به این هدف والا به انسان یه مدت وقت داد، پس این وقت وسیله و اسباب رسیدن به کماله که خدا لازمش دونسته واسمون، به نظرم خودکشی خیلی دخالت زشت و بی ادبانه ایه تو کار خدا. 

حالا که نمی خوام خودکشی کنم باید نمره سوالو از دست بدم؟!

مجبورا و تحت فشار می گم (الان پشیمون از این که به پر و پاتون پیچیدم) : اگه قرار باشه خودکشی کنم واسه اینه که بیشتر از این آلوده به گناه و شرمندۀ خدا نشم، خودمو می کشم تا از این بیشتر از خدا دور نشم.

وصیتمم اینه که نزدیکانم، تک تک شما هارو گیر بیارن و انتقاممو ازتون بگیرن.

نه شوخی کردم، وصیتم اینه که اگه می خوان چیزی واسم خیرات کنن، روز تاسوعا و عاشورا بین دسته های پر از اشک و دلهای گریون باشه. 

اگه قرار بود کسی رو انتخاب کنی جایگزینت تو صندلی باشه کی بود؟ با ذکر دلیل(2نمره)

*** سلطان باشه (توام با هانیه خانوم)

اولا چون تاوان سوزوندن این همه آدمو پس بده و ببینه چه حالی داره (البته چشیده ها ولی کم بوده و باید هر هفته باشه)

دوما راضی نمی شم هیچ کس جور منو بکشه غیر از سلطان.

الان اگه بگن باید یکی رو انتخاب کنی که آتیشت بزنه کی رو انتخاب میکردی؟ هلا یا سلطان.. با ذکر دلیل(2نمره)

*** هللا رو

اولا چون می دونم هر کسی غیر از ایشون باشه باز کمی وقت سوزوندنم دلش به رحم می یاد و با اکراه این کارو می کنه، که خوب این هم در آینده تو روحیه اون بنده خدا تاثیر می ذاره و هم باعث می شه سوختن من کندتر و عذاب آورتر باشه.ولی هللای عزیز اینقدر بی رحم هست که ککش نگزه و خونسرد کارشو انجام بده 

دوما قراره ایشون کتاب زندگی منو بنویسن، پس خیلی مهمه که خودشون این سوزوندنو تجربه کنن تا وقت نوشتن با یه حس واقعی و عالی پایان کارمو بنویسن، خیلی مهمه که زندگینامه ام واقعی و تاثیرگذار باشه.

(سوما، سلطان که قبول نمی کنه، قبولم که بکنه من قبول نمی کنم رفیقم منو بسوزونه، تصورشم سخته)

اگه قرار بود بین( (سیب زمینی ، پیاز و رب ))یکی باشی کدوم دوست داری بودی؟می خوایم آبگوشت بزاریم سید یاد بگیره(با طرز تهیه آبگوشت (سید بدو قلم دفتر بیار)...(12نمره )

*** چه خبره 12 نمره؟!

سیب زمینی که نه، آخه سابقۀ این کلمه خرابه، به هر کی می خوان بی احترامی کنن می گن :"اوهوی، سیب زمینی"، یکم حس خنگ بودن بهم می ده.

رب هم که خوب نه، چی بشه آخه؟! اینم شد گزینه؟! حس له بودن و پایمال بودنو بهم می ده، رنگشم که رنگ خون (و هللای عزیزه) و احساس خوبی بهم دست نمی ده

می مونه پیاز، پیازو هستم، هرچی باشه می تونم باعث سوختن چشماتون بشم و سر آبگوشتم اشکتونو دربیارم، خلاصه زهرتون کنم آبگوشتو. 

حالا همینارو بگو تا ببینم چیزی ازتون مونده بفیه رو هم بگم 

*** چیزی ازمون مونده؟! مگه ما یه بار مصرفیم که تموم شیم بریم پی کارمون؟! شما سوال نداری بپرسی چرا هویت ما رو می بری زیر سوال، مِن بعد هرچه قدر در توانتون بود بپرسین، نگران موندن یا نموندن منم نباشین 

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.