• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن ادبيـــات > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
ادبيـــات (بازدید: 40617)
شنبه 23/11/1389 - 12:3 -0 تشکر 282425
شب شعر

عزیزان کاربر

با درود و سلام

در این تاپیک همچون جلسات شب شعر هر سروده ای در هر زمینه ای که در نظر دارید میتوانید اینجا بنویسید

شعر اول را با سروده خودم شروع می کنم.

نه مشاعره هست نه بحث و گفتگو

تنها شعر هست در زمینه های گوناگون 

جرقه نگاهت،

 وقتی از جادّه سکوت می گذرد،

 سراب کلامت را، 

 بر دشت سینه ام، 

هویدا می سازد. 

در پستوی خاطره،

 از بقچه احساس،

 قاب خیالت را  بیرون می کشم،

 و بر دیوار نیازم،

 بالای دریچه عشق،

 می کوبم. 

__((رها))

دوشنبه 25/3/1388 - 21:25 - 0 تشکر 122881

کاش در دهکده عشق فراوانی بود

توی بازار صداقت کمی ارزانی یود

کاش اگر گاه کمی لطف به هم میکردیم

مختصر بود ولی ساده و پنهانی بود

کاش به حرمت دلهای مسافر هر شب

روی شفاف تزین خاطره مهمانی بود

کاش دریا کمی از درد خودش کم می کرد

قرض می داد به ما هرچه پریشانی بود

کاش به تشنگی پونه که پاسخ دادیم

رنگ رفتار من و لحن تو انسانی بود

مثل حافظ که پر از معجزه و الهامست

کاش رنگ شب ما هم کمی عرفانی بود

چه قدر شعر نوشتیم برای باران

غافل از آن دل دیوانه که بارانی بود

کاش سهراب نمی رفت به این زودی ها

دل پر از صحبت این شاعر کاشانی بود

کاش دل ها پر افسانه ی نیما می شد

و به یادش همه شب ماه چراغانی بود

کاش اسم همه دخترکان اینجا

نام گلهای پر از شبنم ایرانی بود

کاش چشمان پر از پرسش مردم کمتر

غرق این زندگی سنگی و سیمانی بود

کاش دنیای دل ما شبی از این شبها

غرق هر چیز که می خواهی و می دانی بود

دل اگر رفت شبی کاش دعایی بکنیم

راز این شعر همین مصرع پایانی بود

*مریم حیدرزاده*

کاش در دهکده عشق فراوانی بود                  توی بازار صداقت کمی ارزانی بود

کاش اگر گاه کمی لطف به هم میکردیم             مختصر بود ولی ساده و پنهانی بود!

سه شنبه 26/3/1388 - 21:5 - 0 تشکر 123242

سلام

شعری از مهرانه جندقی

میان این همه شعر این یکی برای خودم

برای آخر غمگین ماجرای خودم

سرم غروب به بالای دار خواهد رفت

خدا کند که ببخشد مرا خدای خودم

یکی شدیم و افسوس,آخرش این شد

که اشتباه بگیرم تو را به جای خودم

تو بی گناه اسیری, بگو به قاضی شهر

بگو اضافه کند روی جرم های خودم

به چشمهات چه پاسخ دهم نمی دانم

و سالهاست که ماندم در این چرای خودم

زیاد وقت ندارم,برو,خداحافظ

غروب شد و رسیدم به انتهای خودم

 من که شب بودم و شب هستم و شب خواهم ماند

به اميدي که تو فانوس شب من باشي

براي سلامتي و ظهور امام زمان(عج) صلوات ختم کنيد.

سه شنبه 26/3/1388 - 23:31 - 0 تشکر 123268

با سلام

چندان که گفــــــتیم  غم با طـــبیبان   درمـان نکردند مسکین غریبان

دُرج محبت بر مُــهر خود نیـــــست   یـــــارب مــــــبادا کام رقیبــان

آن گل که هر دم دردست بادی است   گـو شرم بادش از عــــندلیبان

ما درد پنـــهان بـــا یـــــار گفــــتیم   نـتوان نهفتن درد از طـــبیـبان

یاا رب امـان  ده  تـــــا  بـــــازبیند   چـشم مـــحبان روی حبــــیبان

ای  منعم  آخر برخوان جــــــودت   تا چند بـــاشیم از بی نصیبان

حافظ نگشتی شیدای گیتی

گرمی شنیدی پند ادیــــبان

با تشکر آنلاکر

گر مرد رهی ، غم مخور از دوری و دیری / دانی که رسیدن هنر گام زمانست
چهارشنبه 27/3/1388 - 10:26 - 0 تشکر 123316

سَلَامٌ قَوْلًا مِن رَّبٍّ رَّحِیمٍ

ممنونم از هر سه دوست عزیز

اشعار زیبایی بودند 

کاش همه ی این کاش ها حقیقت میشد ...

باز هم مثل همیشه متذکر میشم که یک هفته پس از ثبت شعر ها...

با تاپیک اشعار برگزیده ادغام میشه 

 

باید بروم در خلوت سرخ

تا بتوانم  ترانه ی آگاهی بخوانم

و خدا است تنها پناهم

خلوت، تولد حقیقتم خواهد شد

 

پنج شنبه 28/3/1388 - 0:45 - 0 تشکر 123521

سلامی دوباره

شعری از آقای احمد رضا عبادی

عشق با ما کردی اما زندگی با دیگری

تا به حالا نوبت ما بود و حالا دیگری

گفته بودی که مرا وقت سفر خواهی شناخت

عاقبت بار سفر بستی ولی با دیگری

هر نگاهت صد غزل در دفترم آواره کرد

با که حالا سر بگیرند این غزل ها؟دیگری؟

رسم دنیا بر همین بوده که عمری باغبان

پای گل می بارد و می چیند آن را دیگری

من که نفرینت نکردم روزی اما می دهد

پاسخ کار تو را حالا خدا یا دیگری

یا حق

 من که شب بودم و شب هستم و شب خواهم ماند

به اميدي که تو فانوس شب من باشي

براي سلامتي و ظهور امام زمان(عج) صلوات ختم کنيد.

پنج شنبه 28/3/1388 - 23:54 - 0 تشکر 123811

سلام

شعری از آقای محمد رفیعی

در کار سحر روی تو اعجاز مانده است

مضمون چشمهای تو ممتاز مانده است

در آسمان آبی چشمت پرنده ای

عمری است بین ماندن و پرواز مانده است

موسیقی از صدای تو الگو گرفته است

لبهات بی بدیل ترین ساز مانده است

تقلید توست شاخه نباتش اگر غزل

در انحصار خواجه ی شیراز مانده است

باید چه گفت از تو که اندامت از ازل

زیباترین نمونه ی ایجاز مانده است

تنها دو واژه وصف تو شد:"وصف ناپذیر"

از دیدنت دهان غزل باز مانده است

 من که شب بودم و شب هستم و شب خواهم ماند

به اميدي که تو فانوس شب من باشي

براي سلامتي و ظهور امام زمان(عج) صلوات ختم کنيد.

جمعه 29/3/1388 - 0:21 - 0 تشکر 123817

با سلام

امروز شعری با عنوان سرش می شه ، سرم نشد از خانم مریم حیدرزاده براتون پست میکنم!

خیلی تشکر می کنم از دوستان عزیز که شعرهای خوبی در پاسخ به شعر "در خلوت یک شاعر" قرار دادند!!!

در آینده اشعار بیشتری از خانم مریم حیدرزاده اینجا قرار میدم!

امیدوارم مورد پسند دوستان قرار بگیره.

سرش می شه ، سرم نشد

کاش که عشق و عاشقی ، جوون و پیر سرش می شد

اونی که خیلی دوسش دارم ، اسیر سرش می شد

کاش دلی که نمی دونم چرا قسمتم شده

آدم پر از حیا و سر به زیر سرش می شد

اونی که عاشقشم کاش که بلا سرش می شد

معنی واژه ی تلخ مبتلا سرش می شد

اونی که همش منه ، دوست نداره تا ما باشیم

واژه ی رسمیو سنگین شما سرش می شد

اونی که عاشقشم کاش کمی شب سرش می شد

عاشقی با احترام و با ادب سرش می شد

عمریه تو حسرت گرمی دستاش می سوزم

اونی که منو سوزونده کاش که تب سرش می شد

اونی که عاشقشم کاش آرزو سرش می شد

معنی جمله ی ناز تو بگو سرش می شد

حرفامو که می دونم ، بخوام ، نخوام گوش نمی ده

لااقل کاش تو قصه ، گفتگو سرش می شد

اونی که عاشقشم کاش گل یاس سرش می شد

صفری که هدیه ی اونه تو کلاس سرش می شد

کاش یه لحظه خودشو فقط به جای من می ذاشت

شوق درد عاشقای بی حواس سرش می شد

اونی که عاشقشم ، کاش آسمون سرش می شد

جز دو رنگی ، یه کم از رنگین کمون سرش می شد

عمریه بهش می گم دیوونتم

سکوتو هیچ نه که عاشقم بشه ، کاش که جنون سرش می شد

اونی که عاشقشم کاش که وفا سرش می شد

شمع و پروانه و فانوس و خدا سرش می شد

نمی خوام تمام حرفا رو بفهمه لااقل

کاش خود دوست دارم ، جدا جدا سرش می شد

اونی که عاشقشم کاش می میرم سرش می شد

واس خاطر تو ماهو می گیرم سرش می شد

یه جوری زمزمه می کنه که از پیشش برم

لااقل کاش نمی شه ، کاش نمی رم سرش می شد

ایکاش اون فقط یه کم در به دری سرش می شد

اینکه می میره دل از بی خبری سرش می شد

کاش همه رنگایی که خودش می خواد و نمی دید

یه کمی رنگ من خاکستری سرش می شد

اونی که عاشقشم ، کاش که سفر سرش می شد

رفتن و هجرت و کوچ و بال و پر سرش می شد

نه دوسم داره ، نه می گه دوستش نداشته باشمش

کاش یه بار منم به همراهت ببر ، سرش می شد

اونی که عاشقشم کاش که جواب سرش می شد

میون هر کی که داره ، انتخاب سرش می شد

کاش جای خیلی چیزا که بلده فقط یه کم

عشق این عاشقو بی حد و حساب سرش می شد

کاش یه کم... منو نگا کن ، تو وفا سرت می شد؟

شمع و پروانه و فانوس و خدا سرت می شه؟

من خودم یه وقتا دیدم نگران من می شی

ترس وکهکشان و گیتار و دعا سرت می شه؟

ببینم قایم نکن خیلی چیزا سرت می شه

بدی و زشتی قلب آدما سرت می شه

واسه ی همینه که خوب داری بازی می کنی

که همین حرفایی که زدم کجا سرت می شه

تو تمام دردامو سرت می شه ، سرت می شه

نه که حالا ، از اون اول همیشه سرت می شه

می دونی عاشقتم ، دلت برام شور می زنه

ولی بیشتر از می خوامش ، نمی شه سرت میشه

من می رم ، حرفای من یه روزی باورت می شه

شعر من کلید قفل زرد دفترت می شه

اما هر چی که شدی ، رسیدی به هر جا بدون

گفته بودم تو قد فرشته ها سرت می شه

من که هر چیزی نوشتم از تو باز سرم نشد

اینکه شاید نباشم پیش تو باورم نشد

فکرامو کرده بودم خواستم همین حالا برم

نذارش پای دروغ ، آره نشد برم ، نشد

*مریم حیدرزاده*

کاش در دهکده عشق فراوانی بود                  توی بازار صداقت کمی ارزانی بود

کاش اگر گاه کمی لطف به هم میکردیم             مختصر بود ولی ساده و پنهانی بود!

جمعه 29/3/1388 - 15:43 - 0 تشکر 123878

با سلام

شعری از علامه سید محمد حسین طباطبایی(رحمه الله)


همی گویم و گفته‌ام بارها*** بود کیش من مهر دلدارها
پرستش به مستی‌ست در کیش مهر*** برونند زین جرگه هشیارها
به شادی و آسایش و خواب و خور*** ندارند کاری دل‌افکارها
بجز اشک چشم و بجز داغ دل***نباشد به دست گرفتارها
کشیدند در کوی دلدادگان***میان دل و کام دیوارها
چه فرهادها مرده در کوه‌ها***چه حلاج‌ها رفته بر دارها
چه دارد جهان جز دل و مهر یار***مگر توده‌هایی ز پندارها
ولی رادمردان و وارستگان ***نیازند هرگز به مردارها
مهین مهرورزان که آزاده‌اند ***بریدند از دام جان تارها
به خون خود آغشته و رسته‌اند***چه گل‌های رنگین به جوبارها
بهاران که شاباش ریزد سپهر***به دامان گلشن ز رگبارها
کشد رخت سبزه به هامون و دشت***زند بارگه گل به گلزارها
نگارش دهد گلبن جویبار***در آیینهٔ آب رخسارها
رود شاخ گل دربر نیلوفر***برقصد به صد ناز گلنارها
درد پردهٔ غنچه را باد بام***هزار آورد نغز گفتارها
به آوای نای و به آهنگ چنگ***خروشد ز سرو و سمن تارها
به یاد خم ابروی گلرخان***بکش جام در بزم می‌خوارها
گره را ز راز جهان باز کن***که آسان کند باده دشوارها
جز افسون و افسانه نبود جهان***که بسته است چشم خشایارها
به اندوه آینده خود را مباز***که آینده خوابی‌ست چون پارها
فریب جهان را مخور زینهار***که در پای این گل بود خارها
پیاپی بکش جام و سرگرم باش***بهل گر بگیرند بیکارها

با تشکر آنلاکر

گر مرد رهی ، غم مخور از دوری و دیری / دانی که رسیدن هنر گام زمانست
جمعه 29/3/1388 - 16:7 - 0 تشکر 123885

با سلام

دلم را شبی در حضورم شكستی
نه آیینه حتی غرورم شكستی
ندادی به خلوتگه عشق راهم
پلی بود اگر در عبورم شكستی
به سنگ مزارم ببین چهره ات را
كه آیینه را روی گورم شكستی
چنان غم به شب های دردم فزودی
كه در سینه شوق سرورم شكستی
نمی بخشمت ای دل من كه روزی
به دریای غم همچو نورم شكستی
فتادم شبی در مسیر نگاهت
به تیر نگاهی زدورم شكستی
چو پیمانه ات گشت از باده خالی
شدی مست و جام بلورم شكستی
شكیب دلم را به نازی ربودی
به اخمی دل ناصبورم شكستی

مهدی بهرامی (راز كرمانی)

با تشکر آنلاکر

گر مرد رهی ، غم مخور از دوری و دیری / دانی که رسیدن هنر گام زمانست
جمعه 29/3/1388 - 22:48 - 0 تشکر 124035

سلام دوستان

شعری از خانم سعادتمند

سکه ام از رونق افتاده ست بازاری ندارم

پیش چشمت آن پر کاهم که مقداری ندارم

مایه ی لبخند های دوستان و دشمنانم

از چه می ترسی؟من دیوانه آزاری ندارم

هر که می آید درختی را به آتش می کشاند

مثل باغی در زمستانم که دیواری ندارم

خنجری در دستهای عشق بودم گرچه حالا

طاقت حتی خراشی بر تن یاری ندارم

مثل سربازی بدون دست و شمشیرم که دیگر

قدرت جنگاوری در هیچ پیکاری ندارم

می نویسم:"دوستت دارم بخواهی یا نخواهی"

می نویسی:"با تو و این حرفها کاری ندارم"

...

 من که شب بودم و شب هستم و شب خواهم ماند

به اميدي که تو فانوس شب من باشي

براي سلامتي و ظهور امام زمان(عج) صلوات ختم کنيد.

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.