بسم الله الرحمن الرحیم
نسبیت اخلاق از دیدگاه شهید مطهری رحمه الله
کلید واژه ها: نسبیت اخلاق;دیدگاه;شهید مطهری;جاودانگی اخلاق;فلسفه
اخلاق:تمدن ها;فرهنگ ها
مقاله تجمیعی
قسمت ششم
ایشان این نکته که اسلام حاجت های متغیر را تابع حاجت های ثابت قرار
داده است را«اعجازی می داند که در ساختمان این دین به کار رفته است.
(57) » که البته تطبیق این ثابت ها و متغیرهاکار آسانی نبوده و
نیازمند نوعی «اجتهاد» است. (58) خلاصه کلام این که ایشان با
تمسک به فطرت است که جاودانگی اخلاق را اثبات می کند و معتقد است با نفی
فطرت ارزش های اخلاقی بی پایه می شود و زیر بنای خود را از دست می دهد.
(59)
نکته دوم: ممکن است افرادی بخواهند جاودانگی اخلاق را از طریق یکی
دانستن «اخلاق » و«حقیقت » اثبات کنند و صفات اخلاقی را دارای حسن و قبح
ذاتیان بدانند و چون ذایتات دایمی است به تبع آن اخلاق را هم دایمی بدانند،
لکن شهید مطهری این نظریه را نپسندیده و معتقداست گرچه حکمای اسلامی این
مطلب را صریحا بررسی نکرده اند لکن بنایشان این است که استناد به حسن و قبح
را از قبیل استناد به مشهورات است و مناسب جدل و خطابه است نه برهان.
(60)
برخی دیگر خواسته اند مساله جاودانگی اخلاق را از راه اثبات «کلی طبیعی »
توجیه کنند.شهید مطهری در بحث از «کاشفیت کلی » نظر کسانی را نقل می کند
که معتقدند کلی طبیعی درخارج وجود دارد. لکن:
له وجود مفرد فی الخارج یوجد بوجود فردما و ینعدم بانعدام کل الافراد.
بعضی از فلاسفه امروزی هم می گویند انسان دارای دو «من » است، فردی و
کلی، حال اگر کسی کاری را برای آن من کلی یا نوع انسانی انجام داد کار
اخلاقی کرده است و چون نوع، باقی است آن کار اخلاقی هم باقی و جاودانه است.
استاد با رد این نظریه می گوید:
کلی طبیعی اصلا کلی نیست، حقیقتی است لابشرط، نه کلی است نه جزیی،در
خارج وجود دارد به وجود افراد. هر فردی خودش جداگانه یک کلی طبیعی است. کلی
طبیعی عین هر فرد است نه اینکه قایم به فرد است.[...] در خارج،«انسان ها»
وجود دارند.
و در جواب کسانی که دو نوع «من » برای انسان قایلند می گوید; این صرفا
یک اشتراک ذهنی است نه یک واقعیت خارجی و حقیقی (61) .
پی نوشتها:
1) برای نمونه هایی از نقد آراء شهید مطهری در زمینه فلسفه اخلاق بنگرید
به:
«اطلاق و نسبیت اخلاقی »; محسن بزرگ مقام، کیهان اندیشه، ش 58 (بهمن-
اسفند 1373)، صص 30-58 و «دین شناسی معاصر» مجیدمحمدی، چاپ اول، 1374،
تهران: نشر قطره، صص 159-165 .
2) اسلام و مقتضیات زمان، ج 1، چاپ پنجم، 1368، صص 302-304 .
[لازم به ذکر است که تمام کتاب های استاد که در این مقاله مورد استفاده
قرار گرفته -به غیر از کتاب مقالات فلسفی- از انتشارات صدرامی باشد.]3) درس
های الهیات شفا: م.آ (مجموعه آثار) ج 8، چاپ اول، 1376، صص 138-140.
4) مقالات فلسفی، ج 2، انتشارات حکمت، چاپ اول، 1366، صص 86-94، درس های
اشارات: م.آج 7، صص 71-77 .
5) اسلام و مقتضیات زمان، ج 1، صص 301-337.
6) تعلیم و تربیت در اسلام، چاپ یازدهم، 1367، ص 158.
7) همان، ص 138.
8) از جمله: نقدی بر مارکسیسم: م. آ ج 13، چاپ دوم، 1374، صص 708 و 705;
اسلام و مقتضیات زمان، ج 1، صص 28، 275، 302، 341،342، و ج 2: صص 233-234;
تعلیم و تربیت در اسلام، ص 119; سیری در سیره نبوی، چاپ سوم، 1367، صص
89-90 .
9) تعلیم و تربیت در اسلام، صص 138-139، نقدی بر مارکسیسم: م.آج 13، ص
706.
10) سیری در سیره نبوی، ص 89.
11) استاد فلسفه دانشگاه می سی سی پی.
12) فصلنامه نقد و نظر، س 4، ش 1-2 (زمستان - بهار 76-1377)، صص
340-342.
13) سیری در سیره نبوی، ص 89.
14) ختم نبوت: م.آج 3، چاپ دوم، 1372، ص 184.
15) درس های الهیات شفا: م. آج 8، صص 139-140 .
16) تعلیم و تربیت در اسلام، ص 158.
17) همان، ص 119.
18) فطرت: م.آج 3، چاپ دوم، 1372، صص 527-530.
19) اسلام و مقتضیات زمان، ج 1، صص 344-345 و 392.
20) همان، صص 346-352 .
21) همان، صص 398-406 .
22) نقدی بر مارکسیسم: م، آج 13، صص 505-508 .
23) همان، ص 577.
24) همان، ص 707.
25) همان، صص 577-579 .
26) فطرت: م.آج 3، صص 539-540.
27) اسلام و مقتضیات زمان، ج 2، ص 199.
28) همان، صص 200-201.
29) فطرت: م، آج 3، صص 527-530.
30) جامعه و تاریخ: م، آج 2، چاپ دوم، 1372، ص 359.
31) همان، صص 364-365 .
32) فلسفه اخلاق، چاپ شانزدهم، 1375، صص 153-154 .
33) تعلیم و تربیت در اسلام، ص 147 .
34) همان، صص 130-131 .
35) همان، ص 148.
36) همان، صص 115-116.
37) اسلام و مقتضیات زمان، ج 2، صص 246-254 .
38) تعلیم و تربیت در اسلام، ص 148.
39) نقدی بر مارکسیسم: م، آج 13، ص 568; فلسفه اخلاق، صص 297-298; تعلیم
و تربیت در اسلام، ص 108.
40) تعلیم و تربیت در اسلام، صص 146-147.
41) همان، صص 148-151; اسلام و مقتضیات زمان، ج 2، صص 243-245 .
42) تعلیم و تربیت در اسلام، صص 139-145 .
43) وحی و نبوت: م.آج 2، ص 237.
44) سیری در سیره نبوی، صص 90-116 .
45) اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج 1: م.آج 6، ص 165.
46) نقدی بر مارکسیسم: م.آج 13، ص 712، اسلام و مقتضیات زمان، ج 2، صص
197-198.
47) اسلام و مقتضیات زمان، ج 1، صص 275-276 .
48) همان، صص 280-281 .
49) همان، صص 289-292 .
50) همان، ج 2، صص 248-254 .
51) تعلیم و تربیت در اسلام، صص 146-153.
52) همان، صص 159 - 181.
53) اسلام و مقتضیات زمان، ج 1، صص 301-302 .
54) همان، صص 192-193 .
55) ختم نبوت، م.آ ج 3، صص 184-185 .
56) همان، صص 189-191 ; لازم به ذکر است که یکی از نکات کلیدی در تفکر
شهید مطهری مساله فطرت است و ایشان در مواردمختلف از آن کمک گرفته است.
درباره فطرت و رابطه اش با اخلاق در آثار ایشان بنگرید به: انسان در قرآن:
م. آج 2، ص 313، تعلیم وتربیت در اسلام، ص 326، فطرت: م.آج 3، صص 451-615،
وحی و نبوت: م.آج 2، صص 227-338 و... .
57) اسلام و مقتضیات زمان، ج 1، صص 218-224، 241-242 .
58) همان، ص 240.
59) فطرت: م. آ ج 3، ص 512.
60) نقدی بر مارکسیسم: م.آ، ج 13، ص 716 .
61) درسهای الهیات شفا: م.آ، ج 7، صص 276-278 .
منبع:http://www.hawzah.net