تبیان، دستیار زندگی

با سلام

دو ماهی بود كه دوره آموزشی سربازی رو در شهر مرزن آباد – چالوس سپری می كردم.

برای من به شخصه خیلی جالب بود و به یاد ماندنی.

مثل خیلی از هم دوره ای هایم دفتری برداشته و شروع به یادگاری گرفتن از دوستان شدیم

چند دقیقه پیش به این فكر می كردم كار جالبی می شه اگه جمله هایی رو كه دوستانم نوشتند اینجا به صورت یه تاپیك در بیارم. البته دوستان رو با شماره سازمانی كه داشتیم و شهرشون معرفی خواهم كرد.

مطمئنا كار جالبی خواهد بود

امیدوارم خوشتون بیاد

یاد می كنم روز آخر را كه چه بغضی گلوی همه رو گرفته بود، حتی فرمانده گروهان كه اشك در چشمانش حلقه زده بود؛ یادش بخیر؛

سلام سلام سلام

سلام hosseintahoori عزیز، خوب هستین؟ ببخشید، به خاطر تأخیری كه در پاسخ به تاپیك داشتم.

امیدوارم سالمو تندرس باشی

خیلی ممنون، همچنین؛

حالا چند وقت دیگه خدمت سربازیت تموم می شه

ان شاء لله به زودی تموم می شه ...

خواستم دفترم رو بردارم و براتون از نوشته های هم خدمتی هایم بنویسم، خیلی سخت بود؛ دستم یارای نوشتن نداشت ...