تبیان، دستیار زندگی

با سلام

دو ماهی بود كه دوره آموزشی سربازی رو در شهر مرزن آباد – چالوس سپری می كردم.

برای من به شخصه خیلی جالب بود و به یاد ماندنی.

مثل خیلی از هم دوره ای هایم دفتری برداشته و شروع به یادگاری گرفتن از دوستان شدیم

چند دقیقه پیش به این فكر می كردم كار جالبی می شه اگه جمله هایی رو كه دوستانم نوشتند اینجا به صورت یه تاپیك در بیارم. البته دوستان رو با شماره سازمانی كه داشتیم و شهرشون معرفی خواهم كرد.

مطمئنا كار جالبی خواهد بود

امیدوارم خوشتون بیاد

یاد می كنم روز آخر را كه چه بغضی گلوی همه رو گرفته بود، حتی فرمانده گروهان كه اشك در چشمانش حلقه زده بود؛ یادش بخیر؛

بنام نامی هستی و بنام آنكه اگر حكم كند همه محكومند

ای عشق همه بهانه از توست

من خامشم این ترانه از توست

كِشتی مرا چه بیم دریا

توفان ز تو و كرانه از توست

كافی است یك روز در سراسر حیات زندگیت

نگاه از گذشته برگیری و برآن غبطه نخوری

چرا كه گذشته ها ... گذشته است

و در فكر آینده مباش چرا كه فرا نرسیده است

زندگی را در این لحظه بگذران ...

و آن را چنان بیافرین كه ارزش بیاد ماندن داشته باشد

دوست خوبم از استان قزوین- پنج كیلومتری تاكستان – شماره سازمانی 121

بعضی مواقع آنقدر غرق در آرزوهات می شی كه فراموش می كنی خودت آرزوی كسی هستی.

استان سمنان - شهرستان شاهرود – شماره سازمانی 14

گذر كردم به گورستان كم و بیش

بدیدم قبر دولتمند و درویش

نه درویش بی كفن در خاك خفته

نه دولتمند بر دست یك كفن پیش

شهرستان قزوین – شماره سازمانی 34

من آن گلبرگ مغرورم كه بی آب می میرم

ولی با خفت و خواری پی شبنم نمی گردم

شهرستان قزوین – شماره سازمانی 33

امروز 19/3/1388 توی كلاس مبارزه با مواد مخدریم. روزهای آخر دوران آموزشی ماست و همه لحظه شماری می كنند كه روز آخر بشه ولی مطمئناً وقتی كه بعدها این متن هارو می خوانی پیش خودت آرزو می كنی كه كاش دوباره این روزها تكرار می شد.

شهرستان شاهرود- شماره سازمانی 41

دوستی یك اتفاق است

جدایی یك قانون

بیا قانون شكن باشیم

بعضی ها بی غصه پیرن

بعضی ها با غم اسیرن

بعضی ها از بس عزیزن

هرگز از دلها نمی رن

شهرستان اردبیل – شماره سازمانی 24

به نام خدا

گون از نسیم پرسید به كجا چنین شتابان

به هر آن كجا كه باشد كه جز این سرا، سرایم

روزگار همیشه بهار نیست، گاهی ابر سیاهی بر آن سایبان مرگ می افكند و دو دوست و همدم را از هم جدا می كند روزی كه از من جدا شدی چندان مهم نیست به خاطرات گذشته فكر كن و برای شادی روحم چند قطره اشك بریز.

شهرستان اردبیل – شماره سازمانی 21

سلام

رو به اسمون

حالا بقیشو كجا افتادی

ارتشی!!

توی ده روز مرخصی هستی دیگه

بقیش راحته غمشو نخور اگه لیسانس باشی

راستی اونجا پرسیدن كی خطش خوبه كه منشیش كنن؟؟

اماده ایم اماده هم میگفتین

یا ببخشین نگهبانی های مسخره مثلا از یك افتابه هم جریان داره اخه

از دوستان اینگونه تعریف شده 

جدی میگما!!

موفق

سلام

رو به اسمون

سلام ممنونم از توجهتون alireza2932 عزیز

حالا بقیشو كجا افتادی

ارتشی!!

بقیه اش رو افتادم شهر خودم اردبیل، نیروی انتظامی.

توی ده روز مرخصی هستی دیگه

نه، الان در حین خدمت هستم توی تعطیلی جمعه. البته مرخصی پنج روزه بود كه خیلی زود تموم شد.

بقیش راحته غمشو نخور اگه لیسانس باشی

خیلی ممنون؛ اصلا، چه غمی؟ زندگی گذر همین لحظه هاست مهم اینه كه چطوری بهش نگاه می كنیم به قول روانشناس ها با كدوم عینك!

راستی اونجا پرسیدن كی خطش خوبه كه منشیش كنن؟؟

اماده ایم اماده هم میگفتین

آره، دقیقا همین سوال رو پرسیدن و یكی از هم خدمتی ها دستش رو بلند كرد و به عنوان منشی انتخاب شد.

یا ببخشین نگهبانی های مسخره مثلا از یك افتابه هم جریان داره اخه

از دوستان اینگونه تعریف شده

جدی میگما!!

آره، نگهبانی های آموزشی اینطوری هستن، من خودم نگهبان خبازخانه، یه در، آسایشگاه و تلفن شدم.

ولی اینها تنها به عنوان تمرین (تمرین سرپا ایستادن، تمرین بی خوابی كشیدن و ...) هستند تا آماده بشیم برای مسؤولیت های سنگینی كه قراره تو خدمت بر عهده بگیریم.

موفق

خیلی ممنونم

پیروز و سربلند باشید

سلام سلام سلام

امیدوارم سالمو تندرس باشی

حالا چند وقت دیگه خدمت سربازیت تموم می شه