چگونه و با چه ابزاری میتوان هویت اصلی زنان را به آنها برگرداند و تأثیر تبلیغات غرب را به حداقل رساند؟
بیحجابی و دنبال نگاه مرد بودن، روان زن را به هم میریزد و قدرت روحی زن را میشکند. اینها بحثهای روانشناختی است که تا به حال روانشناسان ما به آن نپرداختهاند و فقط به دنبال این هستند که رابطهی زن و مرد را چطور در خانه مستحکم کنند. در صورتی که اگر عشق باشد، اصلاً نیاز به استحکام ندارد.
اما راه رهایی از این مشکل این است که ما الگوهای دینی خود را تبیین کنیم و این به اندیشمندان جامعه مربوط میشود. ما خودمان هم نمیدانیم که چه در اختیار داریم. شبهات و ایرادهایی که دیگران مطرح میکنند، همه به دلیل برتریهای اسلام است، اما ما از آن اطلاع نداریم. مثل اینکه جواهری در دست دارید و نمیدانید که جواهر است. به علت ندانستن، از ما انتقاد میکنند؛ زیرا ما به مسائل اسلام نگاه علمی نکردهایم.
یک بار داشتم زندگی حضرت زینب را برای کسی در خارج از کشور به عنوان قصه تعریف میکردم. گفتم در ایام عزای کسی مشکی میپوشم، پرسید او کیست؟ داستان زندگی حضرت زینب را تعریف کردم، گفت چه زمانی این اتفاق افتاده است؟ گفتم 1400 سال پیش، خیلی برای او جالب بود. بعد از مدتی به من گفت این خانم واقعی است یا ساختهی ذهن تو است؟ گفتم نه، عین واقعیت و تاریخ اسلام است.
گفت چطور ممکن است یک زن این همه عقلگرا باشد. دین شما میگوید زنان دیوانه هستند و عقل ندارند. گفتم الگوی اولیهی همهی ما عقل است. این مطلب را یک فرد خارجی با یک داستان میفهمد، اما شبههی ما در اجتماع چیز دیگری است. بعد به او گفتم اگر بقیهی زنان اسلام را بشناسی، نمیدانی چه حالتی به تو دست میدهد. ما این مسائل، مثلاً الگوی زینبی بودن، بعد از شهادت امام حسین را، اصلاً روشن و تبیین نکردهایم.
برای همین است که شکل دستهی عزاداری ما مورد هجمه قرار میگیرد و مثلاً سگ به دنبال آن میآید یا پسری با گردنبند طلا سینه میزند؛ زیرا دین به پوستهی زندگی مردم راه پیدا کرده است، نه به عمق زندگی عموم و این حدیث حضرت علی (علیه السلام) است. برای همین هم میتوانیم دروغ بگوییم، هم غیبت کنیم و هم نماز بخوانیم.
اگر نماز موجب میشود گناه نکنیم، چرا داریم گناه میکنیم؟ راه رهایی از این مشکل به نظر من دینمداری است. دین اسلام منافاتی با علم ندارد. اگر داشته باشد، دین نقص دارد. در واقع ما نتوانستهایم این موضوع را تبیین کنیم. راه هویت دادن به زنان دینداری آنهاست. شاید این موضوع را نتوانیم صریح بنویسیم، ولی باید آن را در اولویت کارهای خود قرار دهیم. دینداری یعنی روش زندگی صحیح و هویت حقیقی زندگی. اگر به فکر آخرت هم نیستیم، برای دنیای خود این گونه باشیم. به قول امام حسین، اگر دین ندارید، آزاده باشید.
من به فرزندان خودم هم میگویم، اگر میخواهید دنیای راحتی داشته باشید و در دنیا آسیب نبینید و هر کسی با روح شما بازی نکند، مراقب پوشش خود باشید و خوب از خود مراقبت کنید. من فکر میکنم در این زمینه، علمای ما تلاش چندانی نکردهاند و به نصیحت کردن بسنده کردهاند. من وقتی در دانشگاه این موضوعات را تبیین میکنم، بیحجابها از من تشکر میکنند.
در یک خوابگاه، نزدیک دو هزار دانشجوی دختر جمع شده بودند و من دربارهی اینکه احساسات خود را کجا خرج کنید، با آنها صحبت میکردم. آنها به اندازهی یک روز عاشورا گریه کردند. من اصلاً به آنها نگفتم حجاب را رعایت کنید. گفتم وقتی آرایش میکنید، توقع دارید که دیده شوید. چه دیده شوید و چه نشوید، دارید خود را از بین میبرید.
یک بار هم در خوابگاه دانشگاه پسران بودم. پسری به من گفت استاد شما مگر بخیلید؟ ما نگاه میکنیم، آنها هم خودنمایی میکنند. به شما چه ربطی دارد؟ گفتم تو فقط نگاه میکنی و لذت میبری، در حالی که او اسم بچهاش را هم انتخاب میکند. دختر است و یک دنیا عاطفه. با خود میگوید او مرا میخواهد، با من ازدواج میکند، خواستگاری من میآید، حالا اگر مرا بخواهد، من باید چه کار کنم که مرا بیشتر بخواهد.
مردها هم این گونه لذت میبرند؛ مثلاً زن خسته به خانه میرسد، باید آشپزی کند و خانه را تمیز کند.
وقتی مرد به خانه برسد، چهرهی زن از نظر خستگی دیدنی است. چهرهی این زن با کسی که خود را آرایش کرده و در محل کار، خود را به مردان عرضه کرده است، اصلاً قابل مقایسه نیست.
چرا در حال حاضر زنان و مردان ما نمیخواهند بچهدار شوند؟ مردها میگویند اگر بچهدار شویم، در چاله میافتیم، در حالی که فقط به دلیل تنوعطلبی بیرون از منزل است. با آقایی صحبت میکردم که میگفت من نمیتوانم با همسرم از نظر روحی ارتباط برقرار کنم. او فقط زن زندگی من است. گفتم ولی اگر ارتباط عمومی برقرار کنید، زندگی شما بسیار شیرین میشود. یکی از دلایل او این بود که همسرم نمیتواند خیلی خوب به خود برسد و من نمیتوانم هر روز برای او هزینه کنم تا به آرایشگاه برود. راه رهایی از این مشکلات این است که قیامت در صحنهی زندگی ما حضور داشته باشد.
مسئلهی حجاب و عفاف زنان از مسائلی است که رسانههای داخلی بدون هیچ گونه طرح مدونی، به آن پرداختهاند و بیشتر دچار سردرگمی شدهاند که گاهی اوقات آثار منفی بر جای گذاشته است. لطفاً در مورد نقش رسانه و عملکرد فعلی آن توضیح بفرمایید.
شورای سیاستگذاری یکی از شبکههای رادیویی، آقایان روانشناسی را دعوت کرده بود. تمام درد این آقایان ارتباط بین زن و مرد بود. گفتم به نظر شما، ما فقط همین مشکل را در جامعه داریم؟ فکر نمیکنید دختر نوجوان یا کسی که امکان ازدواج ندارد، ممکن است این صحبتها را گوش دهد؟ ارضای همسر باید چگونه باشد؟! مگر ما سیدیهای آموزشی و اینترنت نداریم؟ چرا تا این حد سطح تحریکات اجتماعی را بالا بردهایم؟ چرا رسانههای ما این قدر روی تحریکات اجتماعی کار میکنند؟ میگویند مردم میخواهند. مشخص است، همه غریزه داریم. مثلاً در اتوبان عکس بزرگی از یک خانم هنرپیشه را میبینید که خوابیده است. من یک زن هستم و وقتی با آن روبهرو میشوم، برای من سؤالبرانگیز است و حتماً برای آقایان هم تحریکآمیز است.
علاوه بر اینکه برای بعضی افراد امکان ازدواج فراهم نیست، چالشهای فرهنگی هم به وجود آوردهایم؛ باید خانه، شغل ثابت، ماشین، یخچال سایدبایساید، مبل، صندلی، تلویزیون پلاسما و... داشته باشید تا ازدواج کنید. در غیر این صورت، زندگی شما به نتیجه نخواهد رسید. در تحقیقی که انجام دادهایم، مشخص شد کسانی که همهی این موارد را داشتند، باز هم زندگیشان به نتیجه نرسیده است. پس اگر همه چیز داشته باشید یا هیچ چیز نداشته باشید، باز هم زندگی نمیکنید. اینچنین است که آمار ازدواج پایین و آمار گناه بالا میرود.
من فکر نمیکنم ما به جز این مشکل، مشکل دیگری در اجتماع داشته باشیم. رهبری هم در صحبتهای خود چندین بار به این موضوع اشاره کردهاند.
مردم ما بینش دارند؛ فشارهای اقتصادی سخت را تحمل میکنند، در صحنههای سیاسی خیلی خوب حضور پیدا میکنند و بسیاری از مشکلات را در جامعه به خوبی میپذیرند؛ ولی ما توسط تلویزیون، روزنامه، عکسی که روی جلد مجلات زرد زده میشود و سایتهای مختلف و وبلاگها، که کنار آنها حتماً یک پیام جنسی وجود دارد، داریم غرایز مردم را مرتب تحریک میکنیم. اگر بخواهیم خانه امن باشد، باید دور آن یک دیوار آهنی بکشیم.
شما زمینههای عشق را نگاه کنید، وقتی تنفر باشد، اصلاً عشق نمیآید. چرا فرهاد در داستانهای ما کوه میکند، مگر آن موقع در جامعه زن کم بوده است؟ دلیلش این است که در آن جامعه تنوعطلبی نبوده است. این در حالی است که ما در فیلمهایمان تنوعطلبی و ارتباط با نامحرم را ترویج و آموزش میدهیم. این سبک زندگی اسلامی و هویت اسلامی نیست.
مثلاً در تبلیغات تلویزیون میبینیم که خانمی بسیار آراسته دارد آشپزی میکند. میخواهیم نشان دهیم که خانم در هر شرایطی باید زیبایی کامل خود را حفظ کند. چرا در جامعه هنرپیشههایی که زیباتر هستند بین دختران و پسران محبوبترند؟ هنرپیشهها مدل شدهاند و این مدل، غربی است. هالیوود هم همین کار را میکند؛ فوتبالیست و هنرپیشه را الگو و جوانان را به خود جذب میکند. الحمدالله جامعهی ما منفی نیست و ما شبهای قدر، ایام اعتکاف، ماه رجب، ماه رمضان، ارتباط با خدا و قرآن و ایام فاطمیه را داریم.
مشکل دیگر آموزشهای بدی است که افراد به یکدیگر میدهند؛ گربه را دم حجله بکش! حساب مادرشوهرت را برس! روی او را زیاد نکن و...
دختری با ناراحتی به من زنگ زده بود و میگفت پسر به من میگوید اول بگو مهریهی تو چقدر است. به او گفتم حق دارد، میخواهد بداند زندان میرود یا نه. مجلس ما، چه زن و چه مرد، قانون مهریه را نفهمیدهاند. اگر میفهمیدند، آن را این گونه معضل نمیکردند. جوان ما هم نفهمیده است. اندیشمندان و فیلسوفان مذهبی و غیرمذهبی حتی برای نجات مذهب یا نجات دنیای آحاد مردم هم کاری انجام ندادهاند و فقط از غرب کپیپیست کردهایم.