* ضرورت وقف وابتدا*
ضرورت توجه قارى قرآن به وقف و ابتدا را مى توان اینگونه تبیین كرد: اولا: بـراى قـارى ممكن نیست مقدار قابل توجهى از قرآن را با یك نفس و بدون وقف بخواند, پس لازم است براى تنفس و استراحت هم كه شده , جاهایى راانتخاب كند تا بر آنها وقف نماید. ثانیا: بر فرض كه كسى بتواند مقدار معینى از قرآن را با یك نفس بخواند, این امر, یعنى وصل همه كـلـمات به یكدیگر, گاهى ایجاد خلل در معنا مى كند ومعنایى را به ذهن شنونده مى آورد كه به طور حتم , مقصود خداوند نیست , مانندوصل (اصحاب النار) به (الذین یحملون العرش ), در سوره غافر (40) آیه 6 و7: (وكـذلك حقت كلمت ربك على الذین كفروا انهم اصحاب النار, الذین یحملون العرش ومن حوله یسبحون بحمد ربهم ...). كه این توهم را ایجاد مى كند كه دوزخیان , عرش خدا را به دوش مى كشند. از دو امـر فوق , اینگونه نتیجه مى گیریم كه اولا: در یك قرائت طولانى , وصل همه كلمات ممكن نـیست , و ثانیا: بر فرض امكان , در همه جا وصل صحیح نیست , پس وقف بر بعضى از كلمات قرآن , امرى اجتناب ناپذیر است . حـال اگـر وقف بر هر كلمه اى از قرآن جایز باشد, هیچ مشكلى وجود ندارد و قارى مى تواند هرجا نفسش به انتها رسید, بدون هیچ واهمه اى وقف كند, و در این صورت شناخت آنچه در علم وقف و ابـتدا آمده , ضرورتى نمى یابد, اما چنین نیست , زیرا در بسیارى از موارد, وقف بر كلمه اى و یا ابتدا به كلمه اى , موجب فساد معنا مى شود, شما تصور كنید كسى بر (ان اللّه لا یهدى ) ((20)) , (ان اللّه لا یـستحیى ) ((21)) , (لا اله ) ((22)) , (ما من اله ) ((23)) وقف كند و یا از(انى اله ) ((24)) , (نحن ابناؤا للّه ) ((25)) , (ان اللّه هو المسیح ) ((26)) ,(ان الل ه فقیر ونحن اغنیاء) ((27)) , (اتخذ اللّه ولدا) ((28)) شـروع كـنـد, ایـن همه فساد معنا كه در موارد بالا و موارد مشابه مشاهده مى شود, ناشى از وقف وابـتـداى نـادرسـت است , پس نتیجه مى گیریم كه بر هر محلى نمى توان وقف كرد واز هر جایى نـمى توان قرائت را آغاز كرد, لذا مى گوییم : نه تنها وقف بر كلمات ,امرى اجتناب ناپذیر است , بلكه انتخاب موارد خاصى به عنوان وقف یا ابتداضرورى است . حـال اگـر كـسى بگوید: باز هم بر قارى لازم نیست كه علم وقف و ابتدا را بیاموزد,بلكه بر راءس آیـات وقـف مـى كند كه سنت نیز مى باشد ((29)) , و همانطور كه به اثبات رسیده , وقف بر رؤوس آیات , بیشتر از نوع تام یا كافى است , در جواب مى گوییم : اولا: بـسیارى از آیات , طولانى است و نوعا قارى نمى تواند آنها را با یك نفس بخواند, به ویژه وقتى بخواهد آن را به صورت لحن و تحقیق , قرائت كند. پس در بسیارى از موارد, قارى ناچار مى شود جهت تنفس , بین آیات توقف كند. حال اگر در جایى نامناسب توقف كند, باعث خلل و فساد در معناى آیه مى شود. فرض كنید كسى در سوره شورى (42) آیه 8: (ولو شاء اللّه لجعلهم امة واحدة ولكن یدخل من یشاء فـى رحـمـتـه والظالمون ما لهم من ولى ولا نصیر), بر(الظالمون ) وقف كند, در این صورت , این تـوهم ایجاد مى شود كه خداوند,ظالمان را نیز در رحمت خویش وارد مى كند, و یا كسى در سوره رعـد (13) آیـه35 : (مـثـل الـجـنـة التى وعد المتقون تجرى من تحتها الانهار اكلها دائم وظلها تـلـك عـقـبى الذین اتقوا وعقبى الكافرین النار), بر (عقبى الكافرین ) وقف كند, با این وقف , توهم مى شود كه جایگاه كافران نیز مانند پرهیزكاران , در بهشت است . ثـانـیا: بر فرض كه قارى بتواند هریك از آیات را با یك نفس بخواند, در بعضى ازآیات , نكاتى وجود دارد كـه مـسـتـلـزم وقف در بین آیات است و حداقل , وقف آنهانیكوتر از وصل آنهاست , پس نیكو خواندن قرآن اقتضا مى كند كه بر آن مواردوقف شود بـا این توضیحات , روشن شد كه اولا: وقف بین آیات , امرى اجتناب ناپذیر است ,و ثانیا: در هر جایى نـمـى تـوان وقف كرد, بلكه باید موارد لازم را شناخت و بر آنهاوقف كرد, تا نه تنها خللى به معناى آیات وارد نشود, بلكه مقصود خداوند به بهترین وجه , گوش شنوندگان آیات نور را نوازش دهد و بر قلب آنان بنشیند. نـكـته آخر در باب ضرورت وقف و ابتدا آنكه , قرآن كریم به دلیل ایفاى نقش تربیتى و هدایتى , در هریك از سور آن , موضوعات مختلفى مطرح مى شود,گاهى از عذاب و آتش دوزخ سخن مى رود, گاهى از بهشت و پاداش , گاهى تبشیر است و گاهى انذار, گاهى تشویق است و گاهى ترهیب , گـاهـى از سـرنـوشـت هـلاكـت بـار اقوام گذشته سخن گفته است و گاهى از عاقبت نیكوى پـرهـیـزكـاران ,اگـر بـیـن ایـن موارد, با وقف فاصله به وجود نیاید, تداخل بین موارد مختلف و گاه متضاد پیش مى آید, در این زمینه , روایاتى نیز وجود دارد كه پیامبر اكرم (ص ) ازقول جبرئیل , بـه مـردم ایـنگونه تعلیم مى دهد كه : (سزاوار است بر آیه اى كه در آن از آتش و عقاب سخن رفته , وقـف شود تا از مابعدش كه درباره بهشت و ثواب است , فاصله افتد), مانند سوره بقره (2) آیه 81 و 82: (بلى من كسب سیئة واحاطت به خطیئته فاولئك اصحاب النار هم فیها خالدون , والذین امنوا وعملواالصالحات اولئك اصحاب الجنة هم فیها خالدون ), كه اولى درباره عذاب اهل جهنم و دومى درباره اهل بهشت و پاداش آنهاست